قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷 حکمت های: ۳۸۹ و ۳۹۰ @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۳۹۱.mp3
4.22M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷 حکمت: ۳۹۱
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ پیامبراکرم صلی الله علیه و آله :
📌 از رشوه بپرهیزید که کفر خالص است و صاحب رشوه بوی
بهشت را نمیشنود.✨
📚بحارالانوار ،ج104، ص274
@Nahjolbalaghe2
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موعظه
🔴 جنگ علیه خانواده
گاردنر نویسنده غربی ۲۰ سال پیش در کتاب خود از تهاجم غرب و جنگ علیه خانواده می نویسد.
#خانواده #ازدواج
#تهاجم_فرهنگی
🎙دکتر رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و شصت و هشت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﻛﺪﺍﻣ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و شصت و نه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻋﻤﺮﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻭﺋﻠﻲ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﻫﺴﺘﻲ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺴﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﻧﻪ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻧﻤﻲ ﺷﺪﻱ، ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻧﺖ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﺷﻜﺎﺭﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻲﺭﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﺴﺒﺐ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻲ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻣﻲﻓﺮﻭﺷﻲ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻲﻛﻨﻲ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﺎﻭﻳﺰﻫﺎ، ﺯﺑﺎﻧﺖ ﮔﻮﻳﺎ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﺑﺰﻭﺩﻱ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﺋﻲ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﻱ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻭﺑﺎﻟﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ. ﺗﻮ ﺍﺯ ﻗﺒﻠﻬﺎ ﺩﺷﻤﻨﺘﺮﻳﻦ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ) ﺑﻮﺩﻱ ﻭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻫﻢ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻋﺪﺍﻭﺕ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻴﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﻲ ﻭ ﺷﺪﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩ، ﻟﺬﺍ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺩﺷﻤﻨﻲ، ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﻲ ﻣﺎﺟﺮﺍﺟﻮﺋﻲ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺴﺘﻲ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺷﻴﻄﺎﻧﻴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺕ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲﺳﺎﺧﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﻧﺎﺑﻜﺎﺭﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﻱ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺴﺘﻲ ﺍﻭ (ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ) ﭼﻮﻥ ﺍﻓﻌﻲ ﻧﺮ ﻛﻤﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﺍﺳﻮﺩ ﺗﻮ ﻣﻨﺘﻬﺎﻱ ﻛﺎﻭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻲ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺭﺍﻩ ﺁﺷﺘﻲ ﻭ ﺳﺎﺯﺵ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻲ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺭﻭ ﺑﻪ
ﻋﻤﺮﻭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ، ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﻓﺎﻉ ﺑﺮﻧﻴﺎﻣﺪﻱ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺑﻮﺍﻟﺎﺳﻮﺩ، ﺑﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻴﺪﻱ، ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﻪ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻮﻣﻲ ﺷﻤﺎ (ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ) ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻳﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۷۲]
ﺁﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﺼﻮﺭ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﺧﺮﺍﺟﺘﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﻳﺪ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺖ ﺭﺍ ﻣﻲﺳﺮﻭﺩ: " ﻟﻌﻤﺮﻱ ﻟﻘﺪ ﺍﻋﻴﻲ ﺍﻟﻘﺮﻭﻥ ﺍﻟﺘﻲ ﻣﻀﺖ ﻟﻐﺶ ﺛﻮﻱ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻔﻮﺍﺩ ﻛﻤﻴﻦ " ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﺑﺠﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﺴﻢ، ﻧﺎﭘﺎﻛﻲ ﺩﺭﻭﻥ، ﻗﺮﻧﻬﺎﻱ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﺑﻮﺍﻟﺎﺳﻮﺩ ﺑﭙﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺖ ﺭﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ: " ﺍﻟﺎ ﺍﻥ ﻋﻤﺮﺍ ﺭﺍﻡ ﻟﻴﺚ ﺧﻔﻴﻪ ﻭ ﻛﻴﻒ ﻳﻨﺎﻝ ﺍﻟﺬﺋﺐ ﻟﻴﺚ ﻋﺮﻳﻦ " ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻋﻤﺮﻭ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻴﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺁﺭﻣﻴﺪﻩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺮﮒ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻴﺮ ﺷﺮﺯﻩ ﺑﺮﺳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ.
ﻣﺼﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺤﺚ: ﺗﺎﺭﻳﺦ " ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ " ﺝ7 ﺹ106-104.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۶ الی ۱۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✔️ نکته: هدف
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۶ الی ۱۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ الدُّنْیا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها وَ دارُ عافِیَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها وَ دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها وَ دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بِها .(۳)
این قافله از عالم عدم به حرکت درآمده، و به سوى بى نهایت دائماً در حال پیشروى است.
قرآن مجید با اشارات کوتاه و بسیار پر معنى در آیات مختلف از یکسو به اصل وجود هدف در آفرینش اشاره مى کند، و از سوى دیگر این هدف را مشخص مى سازد.
در قسمت اول، مى گوید: أَ یَحْسَبُ الاِْنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدىً: آیا انسان گمان مى کند، مهمل آفریده شده و بیهوده رها مى شود .(۴)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لاتُرْجَعُونَ: آیا چنین پنداشتید که ما بیهوده شما را آفریدیم و به سوى ما بازگشت نمى کنید .(۵)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الاْ َرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا: ما آسمان و زمین و آنچه میان آنها است بیهوده نیافریدیم، این گمان و پندار کافران است .(۶)
و در قسمت دوم، گاه، در آیات قرآن، هدف آفرینش، عبودیت و بندگى خدا قرار داده شده: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ: من انسان ها و جن را نیافریدم مگر براى این که عبادتم کنند .(۷)
بدیهى است عبادت مکتبى است براى پرورش انسان در ابعاد مختلف، عبادت به معنى وسیع کلمه که تسلیم فرمان خدا بودن است روح و جان انسان را در زمینه هاى گوناگون تکامل مى بخشد، که شرح آن را در ذیل آیات مربوط به عبادات مختلف بیان کرده ایم.
و گاه مى گوید: هدف آفرینش آگاهى، بیدارى، تقویت ایمان و اعتقاد شما است: اللّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات وَ مِنَ الاْ َرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الاْ َمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ: خدا همان کسى است که آسمان هاى هفتگانه و زمین هائى همانند آن را آفرید، فرمان او در میان آنها جارى است، همه اینها به خاطر آن بوده تا شما بدانید خدا بر هر چیزى قادر است .(۸)
و گاه مى گوید: هدف آفرینش آزمایش حسن عمل شما است: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً: او خدائى است که مرگ و زندگى را آفرید، تا شما را در میدان حسن عمل بیازماید و پرورش دهد .(۹)
آیات سه گانه فوق، که هر کدام به یکى از ابعاد سه گانه وجود انسان (بعد آگاهى و ایمان، بعد اخلاق و بعد عمل) اشاره مى کند، بیانگر هدف تکاملى آفرینش است که به خود انسان ها باز مى گردد.(۱٠)
ذکر این نکته نیز لازم است که بعضى چنین تصور مى کنند چون کلمه تکامل در آیات قرآن، در این مباحث مطرح نشده است نکند این یک فکر وارداتى باشد؟
ولى پاسخ این ایراد روشن است; زیرا ما در بند الفاظ خاص نیستیم مفهوم و مصداق هاى تکامل در آیات فوق، به خوبى روشن است، آیا علم و آگاهى مصداق واضح آن نیست و همچنین پیشرفت در عبودیت و حسن عمل؟!
در آیه ۱۷ سوره محمّد مى خوانیم: وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً: آنها که در مسیر هدایت وارد شدند، خداوند بر هدایتشان مى افزاید آیا تعبیر به افزایش ، چیزى جز تکامل است؟!
در اینجا سؤالى پیش مى آید که: اگر هدف تکامل بوده، چرا خداوند از آغاز، انسان را در همه ابعاد، کامل نیافرید تا نیازى به پیمودن مراحل تکامل نبوده باشد؟
سرچشمه این ایراد، غفلت از این نکته است که شاخه اصلى تکامل، تکامل اختیارى است، و به تعبیر دیگر، تکامل آن است که انسان راه را با پاى خود و اراده و تصمیم خویش بپیماید.
اگر دست او را بگیرند و به زور ببرند، نه افتخار است و نه تکامل، فى المثل اگر انسان، یک ریال از مال خود را با تصمیم و اراده خویش انفاق کند، به همان نسبت راه کمال اخلاقى پیموده، در حالى که اگر میلیون ها از ثروت او را به اجبار بردارند و انفاق کنند، حتى یک گام هم در این راه پیش نرفته است، و لذا در آیات مختلف قرآن مجید، به این واقعیت تصریح شده که اگر خدا مى خواست، همه مردم به اجبار ایمان مى آوردند ولى این ایمان براى آنها سودى نداشت (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لاَ مَنَ مَنْ فِی الاْ َرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً).(۱۱)
✍ پی نوشت:
۳ ـ نهج البلاغه ، کلمات قصار، شماره ۱۳۱.
۴ ـ قیامت، آیه ۳۶.
۵ ـ مؤمنون، آیه ۱۱۵.
۶ ـ ص، آیه ۲۷.
۷ ـ ذاریات، آیه ۵۶.
۸ ـ طلاق، آیه ۱۲.
۹ ـ ملک، آیه ۲.
۱٠ ـ در آیه ذاریات اشاره به جنبه هاى عملى و در آیه طلاق اشاره به جنبه ایمان و اعتقاد و در آیه ملک مسأله اخلاق مطرح است.
۱۱ ـ یونس، آیه ۹۹.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه 97 بخش سوم ⚖ مقایسه یاران امام و معاویه ↩️ "در حديثى مى خوانيم (3): «هنگامى که
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۷ بخش چهارم
🔴کوفیان غیر قابل اعتماد
من به وظيفه الهى خود عمل مى کنم امّا شما ...
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، تازيانه هاى ملامت و سرزنش را محکمتر بر ارواح خفته آنها فرود مى آورد و نقاط ضعف آنها را يکى بعد از ديگرى بيان مى کند; باشد که به خود آمده، درصدد اصلاح برآيند. نخست مى فرمايد: «اى اهل کوفه! من به سه چيز (که در شما هست) و دو چيز (که در شما نيست) مبتلا شده ام:
گوش داريد امّا نمى شنويد، زبان داريد امّا سخن نمى گوييد، حقايق را نمى بينيد، در حالى که چشم داريد!». (يَا أَهْلَ الْکُوفَةِ! مُنِيتُ مِنْکُمْ بِثَلاَث وَ اثْنَتَيْنِ: صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاع، وَ بُکْمٌ ذَوُو کَلاَم، وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَار).
در اينجا امام(عليه السلام) اشاره به ناتوانى آنها از مشاهده حوادث و تحليل صحيح پيرامون آن و تلاش براى پيدا کردن راه حل ها مى کند، که در عين توانايى بر اين امور، همه چيز را ناديده گرفته و در لاک خود فرو رفته بودند; صيّاد بى رحم را مى ديدند، امّا عکس العملى نشان نمى دادند; پيام تهديدآميز دشمن را مى شنيدند، امّا تکان نمى خوردند.
و امّا آن دو چيز که در آنها مى بايست باشد، ولى نبود، همان است که در ادامه سخن فرموده: «نه در هنگام نبرد، آزاد مردان صادقيد، و نه در آزمايش هاى سخت برادران قابل اعتماد!». (لاَ أَحْرَارُ صِدْق عِنْدَ اللِّقَاءِ، وَ لاَ إِخْوَانُ ثِقَة عِنْدَ الْبَلاَءِ!).
بى شک، زندگى فراز و نشيب هاى زيادى دارد: گاه زمان صلح است و گاه زمان جنگ و گاه راحتى است و گاه بلا; دوستان باوفا و برادران قابل اعتماد در آرامش و راحتى شناخته نمى شوند، بلکه سختى ها، جنگها، بلاها و حوادثِ پيچيده و ناراحت کننده، ميدان آزمون آنها است و متأسّفانه مردم کوفه و عراق، در آن زمان در اين آزمون ها روسفيد نبودند و بارها بى وفايى و عدم استقامت و سُستى و تنبلى خود را نشان داده بودند.
به همين جهت، امام(عليه السلام) در جمله هاى بعد نخست به آنها نفرين مى کند، سپس با دو تشبيه گويا از وضع روانى آن جمعيّت، آخرين سخن را درباره آنها بيان مى فرمايد. مى گويد: «دستهايتان خاک آلود باد! (و بر خاک مذلّت بنشينيد)». (تَرِبَتْ أَيْدِيکُمْ).
«اى کسانى که به شتران بى ساربانى مى مانيد که هرگاه از يک سو جمعشان کنند، از سوى ديگر پراکنده مى شوند!». (يَا أَشْبَاهَ الإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا!).
اين تشبيه، تعبير روشنى از جهل و نادانى و عدم انضباط آنها است. نخست آنها را به حيوانات تشبيه مى کند و سپس به نداشتن صاحب نافذ الکلام.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2