#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق عليه السلام:
عَزَّتِ السّلامَةُ حتّى لَقد خَفِيَ مَطْلَبُها، فإنْ يَكُنْ في شَيْءٍ فيُوشِكُ أنْ يكونَ في الخُمولِ
سلامت چندان كمياب است كه راه جستن آن پوشيده و ناپيداست و اگر سلامت در چيزى باشد، تقريباً در گمنامى است
@Nahjolbalaghe2
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موعظه
🌹 اول کسی که برای سیدالشهداء (علیه السلام) عزاداری کرد
🎥حجت الاسلام والمسلمین عاملی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و هفتاد و سه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻋﺎﻣﻞ ﻭ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و هفتاد و چهار
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺳﺨﻦ ﻣﻮﻟﻒ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻋﻤﺮﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ، ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭ ﻧﻤﻮﺩﺍﺭ ﺫﺍﺗﻲ ﻭ ﺭﻭﺣﻴﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ (ﻋﻤﺮﻭﺑﻦ ﻋﺎﺹ)، ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻧﺒﻮﺕ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻓﺘﻨﻪﻫﺎ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻗﺒﺎﺋﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺎﺯﺍﺩﻩ ﻫﻨﺪ ﺟﮕﺮﺧﻮﺍﺭ، ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﺣﻖ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺣﻖ ﭘﻴﻮﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﻬﻤﻪ ﻧﻴﺮﻧﮕﻬﺎ ﻭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺟﻮﺋﻴﻬﺎ ﻛﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﺮ ﻧﻨﮕﻴﻨﺶ ﺑﺴﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺴﺘﺘﺮﻳﻦ ﺣﺎﻟﺎﺕ ﻣﺮﮔﺶ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻨﻴﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﺟﺎﻣﺶ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺩﻭﺯﺥ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺮﺍﺭﻩﻫﺎﻱ ﺁﺗﺶ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻗﻴﺪﻫﺎﻱ ﺁﻫﻨﻴﻦ ﻭ ﺁﺗﺸﻴﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﻭﺿﻊ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻃﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺷﺮﺣﺶ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺛﻨﺎﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻘﺎﻣﻲ ﺗﺎ ﻣﺎﻳﻪ ﻣﺒﺎﻫﺎﺕ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻫﻤﻘﻄﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﻔﻜﺮﺍﻥ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺘﻨﺪ،
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 279]
ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺋﻖ ﻗﻄﻌﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺫﻛﺮ ﺳﻮﺍﺑﻖ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ، ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ
ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺭﻭﺩ ﺟﺎﺋﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺳﺎﺯﺩ، ﺧﺎﺻﻪ ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﻭ ﺣﺎﻟﺎﺕ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪﻳﺶ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﮕﻴﺰﺵ ﺑﺎﻃﻞ ﻛﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺍﻭ (ﻋﻤﺮﻭ) ﺩﺭ ﻏﺰﻭﻩ " ﺫﺍﺕ ﺍﻟﺴﻠﺎﺳﻞ "، ﻫﻴﭻ ﺳﻮﺩﻱ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﺎﻳﺪ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﭼﻪ، ﺑﺎ ﺩﻟﺎﺋﻞ ﻗﻄﻌﻲ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ، ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻛﻔﺮ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻭ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻟﻬﻲ، ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎﻱ ﺑﺎﻃﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ، ﺑﺎﺯ ﻣﻲﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﻇﻮﺍﻫﺮﺷﺎﻥ، ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﺍﺋﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎﻱ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﺁﻧﻬﺎ (ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ) ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﻭﺷﻬﺎﺋﻲ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻴﺮ ﻗﻬﻘﺮﺍﺋﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﭘﻴﺶ ﻣﻲﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮ ﻇﻮﺍﻫﺮﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎﻣﻌﺎﺷﺎﺕ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ ﺗﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﺗﺪﺭﻳﺠﺎ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﺎﺋﻲ ﺩﺭ ﻗﻠﻮﺏ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﻭﺋﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻭﺍﻗﻒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ: ﻭ ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﻤﺪﻳﻨﻪ ﻣﺮﺩﻭﺍ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻨﻔﺎﻕ... ﻭ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻳﺎﺕ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺣﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻋﺮﺍﺽ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۲۶ الی ۲۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی فرشتگان بندگا
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۲۶ الی ۲۹
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ سپس، به احاطه علمى پروردگار نسبت به آنها اشاره کرده مى فرماید: خداوند هم اعمال امروز و آینده آنها را مى داند ، و هم اعمال گذشته را، هم از دنیاى آنها آگاه است و هم از آخرتشان، هم قبل از وجودشان و هم بعد از وجودشان (یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ).(۱)
مسلماً، فرشتگان از این موضوع آگاهند که خدا به آنها احاطه علمى دارد، و همین عرفان، سبب مى شود که آنها نه سخنى قبل از او بگویند و نه از فرمانش سرپیچى کنند، و به این ترتیب این جمله مى تواند در حکم تعلیل براى آیه سابق بوده باشد.
۵ ـ بدون شک آنها که بندگان گرامى و شایسته خدا هستند براى نیازمندان شفاعت مى کنند، ولى باید توجه داشت هرگز براى کسى شفاعت نمى کنند مگر این که بدانند خدا از او خشنود است و اجازه شفاعت او را داده است (وَ لایَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى).
مسلماً خشنودى خداوند و اجازه شفاعت دادن او، بى دلیل نمى تواند باشد حتماً به خاطر ایمان راستین و یا اعمالى است که پیوند انسان را با خدا محفوظ مى دارد.
به تعبیر دیگر، انسان ممکن است آلوده گناه شود ولى اگر رابطه خویش را با پروردگار و اولیاى الهى به کلى قطع نکند، امید شفاعت درباره او هست.
اما اگر پیوندش را از نظر خط فکرى و عقیدتى به کلى برید، و یا از نظر عملى آن قدر آلوده بود که لیاقت شفاعت را از دست داد، در این موقع، هیچ پیامبر مرسل یا فرشته مقرّبى شفاعت او نخواهد کرد.
این همان مطلبى است که در بحث فلسفه شفاعت، ضمن بحث هاى گذشته آورده ایم که شفاعت یک مکتب انسان ساز است، وسیله اى است، براى بازگرداندن آلودگان از نیمه راه، و جلوگیرى از یأس و نومیدى که خود عاملى است براى غرق شدن در انحراف و گناه.
ایمان به این گونه شفاعت، سبب مى شود: افراد گنهکار رابطه خویش را با خدا، پیامبران و امامان قطع نکنند، همه پل ها را پشت سر خود ویران ننمایند، و خط بازگشت را حفظ کنند.(۲)
ضمناً این جمله پاسخى است به آنها که مى گفتند: ما فرشتگان را عبادت مى کنیم، تا در پیشگاه خدا براى ما شفاعت کنند، قرآن مى گوید: آنها از پیش خود هیچ کارى نمى توانند بکنند، و هر چه مى خواهید باید مستقیماً از خدا بخواهید حتى اجازه شفاعت شفیعان را.
۶ ـ به خاطر همین معرفت و آگاهى است که آنها تنها از او مى ترسند و تنها خشیت او را به دل راه مى دهند (وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ).
آنها از این نمى ترسند که گناهى انجام داده باشند، بلکه از کوتاهى در عبادت یا ترک اولى بیمناکند.
جالب این که: خشیت از نظر ریشه لغت، به معنى هر گونه ترس نیست، بلکه ترسى است توأم با تعظیم و احترام.
مُشْفِق از ماده اشفاق به معنى توجهى است که آمیخته با ترس باشد (چون در اصل از ماده شفق گرفته شده که روشنى آمیخته با تاریکى است).
بنابراین، ترس آنها از خداوند، همچون ترس انسان از یک حادثه وحشتناک نیست، و همچنین اشفاق آنها همچون بیم انسان از یک موجود خطرناک نمى باشد، بلکه ترس و اشفاقشان آمیزه اى است از احترام، عنایت و توجه، معرفت و احساس مسئولیت.(۳)
* * *
روشن است فرشتگان با این صفات برجسته، ممتاز و مقام عبودیت خالص، هرگز دعوى خدائى نمى کنند، اما اگر فرضاً کسى از آنها بگوید من معبودى غیر از خدا هستم کیفر او را جهنم مى دهیم، آرى این چنین ظالمان را کیفر خواهیم داد (وَ مَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذلِکَ نَجْزِی الظّالِمِینَ).
در حقیقت دعوى الوهیت، یک مصداق روشن ظلم بر خویشتن و بر جامعه است و در قانون کلّى کَذلِکَ نَجْزِی الظّالِمِینَ درج است.
* * *
✍ پی نوشت:
۱ ـ مفسران بزرگ در تفسیر این جمله، سه بیان دارند که ما در عبارت بالا هر سه را با هم ذکر کردیم، چون منافاتى با هم ندارند.
۲ ـ در زمینه شفاعت به طور مشروح در ذیل آیات ۴۸ و ۲۵۴ سوره بقره بحث کرده ایم، به آنجا مراجعه فرمائید.
۳ ـ مفردات راغب ، ماده خشیت و شفق ، و تفسیر صافى ، ذیل آیات مورد بحث.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۹۳ 🌧 تلاش معقول در کسب روزی ☀️ امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو ن
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۹۴
🔹 تأثیر کلام و سخن
كلمات نافذتر از تيرها!
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به نكته مهمى درباره تأثير سخن كرده، مى فرمايد: «چه بسيار سخنانى كه از حمله (و اعمال قدرت) نافذتر است»; (رُبَّ قَوْل أَنْفَذُ مِنْ صَوْل).
اين كلام حكمت آميز ممكن است هم ناظر به تأثيرات مثبت سخن باشد هم تأثيرات منفى آن. زيرا گاهى سخن به قدرى نافذ و مؤثر است كه ممكن است دشمن يا دشمنانى را مغلوب سازد و مردم را بر ضد آن ها بشوراند و آن ها را به فرار وادارد. نيز گاه ممكن است تأثير سخن در آزردن اشخاص و ناراحت كردن آن ها از حمله كردن با سلاح بيشتر باشد همان گونه كه شاعر عرب مى گويد:
جِراحاتُ السِّنانِ لها التِيامٌ * وَلا يَلتامُ ما جَرَح اللِّسانُ
جراحات نيزه ها ممكن است بهبود يابد ولى اى بسا كه جراحات زبان هرگز بهبودى نيابد.
به همين دليل است كه بعضى نام «لسان» را «سنان» گذاشته اند. زبان آدمى به راستى از عجايب مخلوقات پروردگار است. قطعه گوشتى بيشتر نيست اما كارهاى حيرت آورى انجام مى دهد. به هنگام غذا خوردن، مرتب لقمه را از يك طرف دهان به طرف ديگر به زير دندان ها مى فرستد و به قدرى ماهرانه كار مى كند كه خودش زير دندان ها نمى رود ولى گاه اتفاق مى افتد كه خطايى از او سر مى زند و انسان چنان زبان خود را گاز مى گيرد كه فريادش بلند مى شود آنگاه به ياد اين نعمت الهى مى افتد كه اگر مهارت زبان نبود اين گونه حوادث پيوسته اتفاق مى افتاد و زندگى را بر انسان تلخ مى كرد. از سوى ديگر هنگامى كه غذا آماده بلعيدن شد كمك بسيار مؤثرى به بلع آن مى كند و اگر نبود بلعيدن غذا امكان نداشت. تشخيص طعم غذاهاى مختلف و جدا كردن خوب از بد و زهر از دارو نيز به وسيله آن انجام مى شود. پزشكان نيز از مشاهده رنگ و شكل زبان به بسيارى از بيمارى ها پى مى برند. كار مهم ديگر آن به هنگام سخن گفتن آشكار مى شود. صدايى كه از تارهاى صوتى از گلوى انسان بيرون مى آيد يك صداى ممتد، يكنواخت و بى معناست. اين زبان است كه آن را به وسيله حركات مختلف تبديل به مخارج حروف مى كند و از آن، كلمه و جمله مى سازد و مكنون دل آدمى را بيان مى كند. صدايى كه از تارهاى صوتى برمى خيزد در واقع مانند مُركبى است كه بر نوك قلم هاى دانشمندان قرار دارد. اين مركب هيچ شكل و قيافه اى ندارد و اين قلم است كه با گردش خود به آن شكل حروف مى دهد و جمله ها را مى سازد و مسائل مهم علمى را منعكس مى كند. اما همين زبان اگر از مسير حق منحرف شد مى تواند مبدل به يكى از بلاهاى خطرناك شود و آدمى را تا سرحد كفر و مرگ بكشاند همان گونه كه از قديم ضمن ضرب المثلى گفته اند: «زبان سرخ، سر سبز مى دهد بر باد».
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «فِتْنَةُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّيفِ; گزش زبان از ضربت شمشير سخت تر است».[1]
در كتاب تمام نهج البلاغه ضمن وصيت مشروحى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) كه خطاب به اصحابش مى كند و آداب دين و دنيا را به آن ها مى آموزد چنين آمده است: «إِحْسَبُوا كَلاَمَكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ يقِلُّ كَلاَمُكُمْ إِلاَّ فِى الْخَيرِ كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ، وَسَلِّمُوا تَسْليماً تَغْتَنِمُوا فَرُبَّ قَوْل أنْفَذُ مِنْ صَوْل، وَ رُبَّ فِتْنَة أَثَارَهَا قَوْلٌ; گفتار خود را از اعمال خويش حساب كنيد تا سخن شما جز در راه خير و نيكى كم شود زبان هاى خود را نگاه داريد و تسليم فرمان خدا باشيد تا غنيمت ببريد. چه بسيار سخنانى كه از حمله نافذتر است و چه بسيار فتنه ها كه از گفتارها برخاسته است».[2]
در كتاب ميزان الحكمة در واژه «اللسان» تحت عنوان «خطر اللسان» روايات تكان دهنده اى ذكر شده است. ازجمله در حديثى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) آمده است: «رب لسان أتى على إنسان; چه بسيار زبانى كه انسانى را به كشتن داده است».[3]
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «كَم مِن دَم سَفَكَهُ فَمٌ; چه خون هايى كه با دهان ريخته شده است».[4]
به عكس، چه بسيار آتش هاى جنگ هايى كه با چند جمله خاموش شده و نزاع هاى فاميلى و قبيله اى با سخنان شيرين و حساب شده اى پايان يافته است.
شاعر فارسى زبان مى گويد:
با صارم زبان بگشايد هزار حصن * با تير خامه درشكند پشت صد سوار [5]
*
پی نوشت:
[1]. بحارالانوار، ج 68، ص 286.
[2]. تمام نهج البلاغه، ص 717.
[3]. غررالحكم، ح 4154.
[4]. همان، ح 4158.
[5]. سند گفتار حكيمانه: به گفته مرحوم خطيب، آمدى آن را در غرر با تفاوتى كه بيانگر استفاده از منبع ديگر است آورده (به جاى «انفذ»، «اشد» ذكر كرده) و ميدانى در مجمع الامثال آن را به عنوان يك ضرب المثل مشهور ذكر كرده است بى آن كه نامى از قائل آن ببرد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 283)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2