قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیه ۲۵ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔺 مانعان خانه خدا! در آی
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیه ۲۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که: زوار خانه خدا حق دارند از حیاط خانه ها تا پایان مناسک حج استفاده کنند.
البته، این حکم تا حدود زیادى با بحث آینده ارتباط دارد که: منظور از مسجد الحرام در این آیه، خصوص آن مسجد است، یا تمام مکّه را شامل مى شود، در صورتى که قول اول را بپذیریم، نوبت به خانه هاى مکّه نمى رسد، ولى در صورتى که تمام مکّه را در مفهوم آیه داخل بدانیم، تحریم خرید و فروش و یا اجاره گرفتن از خانه هاى مکّه براى حجاج مطرح مى شود.
و از آنجا که این مطلب از نظر منابع فقهى و روایات و تفسیر، مسلّم نیست، حکم به تحریم مشکل است.
ولى بدون شک سزاوار است اهل مکّه هر گونه تسهیلاتى براى زوّار خانه خدا قائل شوند و هیچگونه اولویت و امتیازى براى خود نسبت به آنها حتى در خانه ها قائل نشوند، و روایات نهج البلاغه و مانند آن نیز، ظاهراً اشاره به همین است.
و به هر حال، قول به تحریم در میان فقهاى شیعه و اهل تسنن، طرفداران زیادى ندارد.(۳)
این معنى نیز مسلّم است که: هیچ کس حق ندارد به عنوان متولى خانه خدا یا عناوین دیگر، کمترین مزاحمتى براى زائر این خانه ایجاد کند، و یا آن را به یک پایگاه اختصاصى براى تبلیغات و برنامه هاى خود تبدیل نماید.
* * *
۴ ـ منظور از مسجد الحرام در این آیه چیست؟
بعضى گفته اند: منظور همان ظاهر آن است، یعنى خانه کعبه و کل مسجد الحرام، ولى بعضى آن را اشاره به تمام مکّه مى دانند، و آیه اول سوره اسراء را که درباره معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) است دلیل بر آن مى دانند; زیرا در این آیه تصریح شده که آغاز معراج از مسجد الحرام بود، در حالى که تاریخ مى گوید: از خانه خدیجه یا شعب ابیطالب یا خانه ام هانى بوده است، معلوم مى شود، منظور از مسجد الحرام کل مکّه است.(۴)
ولى از آنجا که شروع معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) از بیرون مسجد الحرام مسلّم نیست، و احتمال دارد که: از خود مسجد، صورت گرفته باشد، ما دلیلى نداریم که آیه مورد بحث را از ظاهرش بازگردانیم، بنابراین، موضوع بحث در این آیه خود مسجد الحرام است.
و اگر در روایات فوق خواندیم که به همین آیه، براى مساوات مردم در خانه هاى مکّه استدلال شده است، به خاطر این است که: حکم مزبور ظاهراً یک حکم استحبابى است، و در یک حکم استحبابى، توسعه موضوع روى تناسب ها مانعى ندارد (دقت کنید).
* * *
۵ ـ الحاد به ظلم چیست؟
الحاد در لغت به معنى انحراف از حدّ اعتدال است و لحد را از این جهت لحد گویند که حفره اى در کنار قبر و خارج از حد وسط آن است.
بنابراین، منظور از جمله فوق، کسانى است که با توسل به ظلم از حدّ اعتدال خارج مى شوند، و در آن سرزمین مرتکب خلاف مى گردند، منتهى بعضى ظلم را در اینجا منحصراً به معنى شرک تفسیر کرده اند.
و بعضى حلال شمردن محرمات، در حالى که بعضى دیگر از مفسران، آن را به معنى وسیع کلمه یعنى هر گونه گناه و ارتکاب حرام حتى دشنام و بد گوئى به زیر دستان را در مفهوم آن داخل مى دانند، و مى گویند: ارتکاب هر گونه گناه در آن سرزمین مقدس کیفرش شدیدتر و سنگین تر است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: یکى از یارانش از تفسیر این آیه سؤال کرد، امام فرمود: کُلُّ ظُلْم یَظْلِمُ الرَّجُلُ نَفْسَهُ بِمِکَّةِ مِنْ سِرْقَة أَوْ ظُلْمِ أَحَد أَوْ شَىْء مِنَ الظُّلْمِ فَأِنِّى أَراهُ اِلْحاداً، وَ لِذلِکَ کانَ یَنْهى أَنْ یَسْکُنَ الْحَرَمَ:
هر گونه ستمى که انسان به خودش در سرزمین مکّه کند، اعم از سرقت و ظلم به دیگران و هر گونه ستم، من همه اینها را الحاد (و مشمول این آیه) مى دانم، و لذا امام افراد را از این که: مکّه را مسکن خود سازند، نهى مى کرد (چرا که گناه در این سرزمین مسئولیت سنگین ترى دارد) .(۵)
روایات دیگرى نیز به همین معنى نقل شده، و با اطلاق ظاهر آیه نیز هماهنگ است.
به همین دلیل، بعضى از فقهاء احتمال داده اند: اگر کسى در حرم مکّه مرتکب گناهى شود که، در اسلام حدّ براى آن تعیین شده است باید علاوه بر حدّ تعزیر و مجازات اضافى نیز بشود، و به جمله نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِیم استدلال کرده اند.(۶)
از آنچه گفتیم، روشن مى شود: کسانى که آیه فوق را منحصراً به معنى نهى از احتکار، یا داخل شدن در منطقه حرم، بدون احرام، تفسیر کرده اند، منظورشان بیان یک مصداق روشن بوده است، و گر نه هیچ دلیلى بر محدود کردن مفهوم وسیع آیه، در دست نیست.
✍ پی نوشت:
۳ـ براى توضیح بیشتر به جلد ۲٠ جواهر الکلام ، صفحه ۴۸ به بعد، در احکام منى مراجعه شود.
۴ ـ کنز العرفان ، جلد ۱، صفحه ۳۳۵.
۵ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۴۸۳، ذیل آیه مورد بحث.
۶ ـ کنز العرفان ، جلد ۱، صفحه ۳۳۵.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۲ بخش دوم 🔴 پیش بینی فتنه های آینده 🔺به هوش باشيد، فتنه ها در پيش است! در اي
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۲ بخش دوم
🔴 پیش بینی فتنه های آینده
🔺به هوش باشيد، فتنه ها در پيش است!
↩️ در اينکه آن قوم فتنه گر که امام(عليه السلام) از ظهور و فجايع آن ها خبر مى دهد، کيستند و مجاهدانى که در برابر آنها برخاستند و بعد از مدّتى فتنه را خاموش کردند چه کسانى بودند؟ در ميان مفسّران نهج البلاغه گفتگوى زيادى است.
جمعى آن قوم فتنه گر را طرفداران مردى به نام «صاحب الزنج» مى دانند که نام اصلى اش «علىّ بن محمّد» بود و خود را منتسب به خاندان پيامبر مى کرد (هر چند انتساب او کاملا مشکوک است) و گروهى از بردگان سياه پوست را دور خود جمع کرد و به همين دليل، لقب، «صاحب الزنج» به او دادند (صاحب بردگان سياه پوست). وى در نيمه قرن سوم به پا خاست و در اطراف بصره، آشوب و فتنه عظيمى بر پا نمود و بعد از 12 سال، حکومت بر آن منطقه، به دست جمعى از مجاهدان کشته شد.
بعضى ديگر آن را اشاره به فتنه «مغول» مى دانند که نه تنها سرزمين عراق، بلکه بخش هاى عظيم جهان اسلام را زير پوشش خود قرار دادند و بعد از مدّت طولانى، فتنه آنها به وسيله جنگجويان اسلام خاموش شد.
گروهى آن را به حوادث «آخر الزّمان» تفسير کرده اند که فتنه گرانى به پا مى خيزند، نه تنها سرزمين عراق، که مناطق وسيعى را زير ضربات شديدترين فتنه ها قرار مى دهند و سرانجام به دست سپاهيان مهدى(عليه السلام) که از مجاهدين فى سبيل الله اند، از ميان مى روند.
با توجّه به اينکه بسيارى از مفسّران نهج البلاغه اين خطبه را بخشى از خطبه 128 مى دانند، ترجيح مى دهيم که بحث بيشتر در اين زمينه را به شرح آن خطبه واگذار کنيم و هر دو را يکجا بحث نماييم.
سپس در قسمت اخير اين خطبه، امام(عليه السلام) شهر بصره را مخاطب قرار داده، پيشگويى خاصّى در خصوص اين شهر مى کند. مى فرمايد: «در آن هنگام واى بر تو اى بصره! از لشکرى که به عنوان کيفر الهى بدون گرد و غبار و بى سروصدا به تو حمله ور مى شود، و به زودى ساکنانت به مرگ سرخ و گرسنگى شديدى که رنگ چهره آنها را دگرگون مى سازد، مبتلا خواهند شد!». (فَوَيْلٌ لَکِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذلِکَ، مِنْ جَيْش مِنْ نِقَمِ الله! لاَ رَهَجَ(7) لَهُ، وَ لاَ حَسَّ(8)، وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُکِ بِالْمَوتِ الأَحْمَرِ، وَ الْجُوعِ الأَغْبَرِ(9)).
تعبير به «عِنْدَ ذلِکَ; در آن زمان» نشان مى دهد که حادثه بصره، حادثه جداگانه اى نيست; بلکه بصره يکى از کانون هاى آن فتنه عظيم است که مردمش زير ضربات آن فتنه، به شديدترين وجهى مجازات مى شوند.
تعبير به «نِقَمِ اللهِ» نشان مى دهد که اين فتنه وحشتناک، کيفر اعمال آنها است.
تعبير به «لاَرَهَجَ لَهُ وَ لاَحِسَّ» اشاره به آمادگى کامل لشکر مهاجم است که با شيوه حساب شده، بى سروصدا و به طور ناگهانى به شهر حمله ور مى شوند، تا کسى مجال مقاومت در برابر آنها نداشته باشد!.
تعبير به «أَلْمَوْتُ الأَحْمَرِ» (مرگ سرخ) اشاره به کشتار وسيعى است که در بصره واقع مى شود. در تاريخ «صاحب زنج» نوشته اند: هنگامى که وارد بصره شد سيصد هزار نفر از مردم آنجا را از دم شمشير گذراند(10).
و تعبير به «أَلْجُوعُ الأَغْبَر» (گرسنگى غبارآلود) اشاره به قحطى شديدى است که بر اثر جنگ ها و ناامنى، يا بر اثر خشکسالى دامان آنها را گرفت و رنگ چهره آنان را دگرگون ساخت.
به گفته بعضى از مورّخان آن قدر کار بر آنها سخت شد که حيواناتى همچون سگ و گربه و موش را کشتند و خوردند و گاهى مرده انسانها را مى خورند.(11)
بعضى از «مفسّران نهج البلاغه» تفسيرهاى ديگرى براى «أَلْمَوْتُ الأَحْمَرِ» و «أَلْجُوعُ الأَغْبَرِ» مانند تفسير به «طاعون» و «وبا» و «غرق شدن به خاطر سيلاب» و «هجوم امواج دريا» نموده اند که مناسب به نظر نمى رسد.
پی نوشت:
7.«رهج» به معناى غبار است و دراين جا کنايه از اين است که لشکر مهاجم، بى سروصدا و به طور غافلگيرانه وارد شهر مى شود.
8. «حسّ» به معناى صداهاى درهم آميخته است.
9. «أغبر» به معناى غبار آلود است و «أَلْجُوعُ الأَغْبَرِ» کنايه از قحطى شديد است; چرا که در زمان قحطى مردم چنان گرسنه مى شوند که رنگ از صورت آنها مى پرد، که گويى چهره آنها را غبار گرفته است.
10. مروج الذهب، جلد 4، صفحه 119.
11. مروج الذهب، جلد 4، صفحه 119.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام كاظم (عليه السلام) :
الرِّفقُ نِصفُ العَيشِ
ملايمت و مهربانى نيمى از زندگى است.
📚 ميزان الحكمه، ج۴، ص۴۹۴
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🤲 ❓خدا به نماز ما نیاز داره؟
🎥 استاد قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و چهل و پنج 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻭ ﺧﺒﺮﻱ ﻫﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و چهل و شش
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
0⃣1⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ ۱۰
ﺍﺷﺎﺭﻩ
"ﺍﻡ ﻋﻤﺮﻭ " ﺭﺍ ﺩﺭ " ﻟﻮﻱ " ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺑﻲ ﺁﺏ ﻭ ﮔﻴﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺸﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺣﺸﺖ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﻣﻲﮔﺬﺭﻧﺪ، ﻭ ﻭﺣﺸﻴﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﻥ ﻣﻲﻏﺮﻧﺪ. ﻣﺎﺭﻫﺎﺋﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺩﻡ ﺁﻧﻬﺎﻱ ﻣﻲﺗﺮﺳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻴﺶﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺯﻫﺮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ. [ ﺻﻔﺤﻪ 62] ﺍﺛﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻧﺴﻲ ﺟﺰ ﻣﺎﺭﻫﺎﻱ ﺳﺮﺥ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺷﺘﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﺸﻤﻢ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻥ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﺷﻚ ﻧﺸﺴﺖ، ﺑﻴﺎﺩ ﺩﻟﺒﺮﻱ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺵ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﭘﺲ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﻲ ﻏﻤﺰﺩﻩ ﻭ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﻭﺭﺩﻡ. ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺩﻱ ﭼﻨﺎﻧﻢ ﻧﺤﻴﻒ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﺍﻭ ﺩﻝ ﺑﺮ ﺁﺗﺶ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺩﺭ ﺷﮕﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺯﻣﻴﻨﻲ ﺑﻲ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ، ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﺑﺎ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻱ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﻱ، ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺭﺱ ﻣﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻨﺎﻥ، ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻃﻤﻊ
ﻣﻠﻜﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺁﺷﻜﺎﺭﺍ ﺷﻤﺎ ﺁﮔﻬﻲ ﺩﻫﻢ، ﺑﻴﻢ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﺭﻭﻥ، ﻛﺮﺩﻧﺪ ﭘﺲ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﺳﺰﺍﻭﺍﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﻭ ﺷﻨﻮﺍ، ﻧﻜﺘﻪﻫﺎ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺎﻃﻌﻲ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﻭ ﺁﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻜﻨﻲ، ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻱ. ﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺳﺨﻦ ﻣﻲﮔﻔﺖ، ﺑﭙﺎﺧﺎﺳﺖ. ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻣﺎﻣﻮﺭﻳﺖ، ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﻲ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ، ﭼﻪ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺩﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﮔﺮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻫﺪﻱ ﺷﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩ، ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻦ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﻭﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ " ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ
ﺧﺸﻨﻮﺩ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﺮﺳﻨﺪ ﻧﮕﺮﺩﻳﺪﻧﺪ،
ﭘﺲ:
ﻛﺮﺩﻩ ﺗﻜﺬﻳﺒﺶ ﻧﮕﺮﺩﻳﺪﻩ ﺧﺠﻞ
ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﻗﻮﻝ ﺣﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺩﻝ
ﺯﻳﻦ ﺑﮕﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﻤﻌﻲ ﺳﻴﻨﻪ ﺩﺍﻍ
ﻓﻴﻞ ﺑﻲ ﺧﺮﻃﻮﻡ، ﻣﺮﺩ ﺑﻲ ﺩﻣﺎﻍ
ﺗﺎ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻧﺶ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﺮﺑﺖ، ﻧﻬﺎﻥ
ﻓﺎﺭﻍ ﺍﺯ ﺩﻓﻨﺶ ﺷﺪﻧﺪ ﺁﻥ ﻧﺎﻛﺴﺎﻥ
ﺟﻤﻠﻪ ﺿﺎﻳﻊ ﻛﺮﺩﻩ ﭘﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺶ
ﺑﺎﺿﺮﺭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻛﺮﺩﻩ، ﻧﻔﻊ ﺧﻮﻳﺶ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2