فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🌾 یک کلمه برای دنیا
🌾 یک کلمه برای آخرت
🌹 آیت الله شهید دستغیب
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت و پنج 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﺩﺑﻲ ﺷ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و شصت و شش
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻭ ﺗﻮﺯﻱ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﺻﻤﻌﻲ ﺟﺰﻭﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﻌﺮ ﺳﻴﺪ ﺑﻮﺩ. ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﺯ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺳﻴﺪ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺘﻢ. ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻣﺮﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ، ﮔﻔﺖ: ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﭼﻜﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻲﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﺳﻮﺍﻳﺶ ﻛﻨﺎﺩ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﺑﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﺷﻌﺮﻳﺶ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﻴﭻ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺭﺩﻳﻔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻘﺪﻡ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻭ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﭙﺎﻳﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺑﺮ ﺍﻭ ﭘﻴﺸﻲ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﻴﺪﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ:
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 90]
ﺷﺎﻋﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﺪﺛﺎﻥ، ﺳﻴﺪ ﺣﻤﻴﺮﻱ ﻭ ﺑﺸﺎﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺟﻠﺪ 7 ﺻﻔﺤﻪ 236 - 432 ﺭﻭﺯﻱ ﺳﻴﺪ ﺩﺭﻛﻨﺎﺭ ﺑﺸﺎﺭ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ، ﺳﭙﺲ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﻲﺳﺘﺎﺋﻲ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﺸﺶ ﻛﻨﻨﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻣﻲﺟﻮﺋﻲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻴﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﻨﺪﻩ ﻭ ﻓﺰﻭﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﺎﺵ. ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺨﻞ ﺑﻪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﺨﻴﻞ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺩ، ﻧﺎﻡ ﻣﻨﻪ. ﺑﺸﺎﺭ ﮔﻔﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﺑﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﺬﻫﺒﺶ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﺭﺍ ﺑﺰﺣﻤﺖ ﻣﻲﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺟﻠﺪ 7 ﺻﻔﺤﻪ 237 ﻭ ﻏﺎﻧﻢ ﻭ ﺭﺍﻕ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺳﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻧﻌﻴﻢ ﺭﻓﺘﻢ. ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ. ﺁﻳﺎ ﺍﺛﺮ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ (ﺛﻮﻳﻴﻦ) ﺭﺍ، ﻛﻪ ﺍﺑﺮ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻳﺮﺍﻧﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺩ ﺻﺒﺎ ﻭ ﺩﺑﻮﺭ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ، ﺑﺮ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻴﺎﻩ ﺁﻥ ﺩﺍﻣﻦ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺷﻨﺎﺳﻲ؟ ﺳﺮﺍﻫﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻬﻨﻪ ﺁﻥ، ﺩﻟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻮﻱ ﻣﻴﺎﻥ ﻭﺗﺮ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻭ ﺟﺎﺩﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻭ ﭼﺎﺑﻚ ﻭ ﻟﺎﻏﺮ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺧﺮﺍﻡ ﻛﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﺋﻲ ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻲﺯﻳﺴﺘﻨﺪ. ﺟﺪﺍﺋﻲ، ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﺝ ﻗﺮﺏ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﻫﺠﺮ ﻧﺸﺎﻧﺪ، ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻛﺎﻣﻲ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺩﻭﺭﻱ، ﺩﺭﺩﻣﻨﺪ ﻭ ﺳﺮﺷﻚ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪ ﮔﻮﻧﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﺭﻳﺰﺍﻥ ﺩﻳﺪ، ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﻳﻢ
ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﺍﺷﻜﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﺷﺘﻪ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ. ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﺩﻭﺭﻱ ﻣﻲﺗﺮﺳﻴﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺑﻴﻢ ﻧﻔﻊ ﻭ ﺳﻮﺩﻱ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻃﺮﺏ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺷﺎﺩﻱﻫﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺍﺯ
[جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 91]
ﻛﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺳﻴﺪ ﺍﺳﺖ. ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﻱ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍﺀ ﺧﻮﺵ ﻃﺒﻊ ﺍﺳﺖ. ﻧﻪ ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﻱ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﺍﺯ ﺯﺑﻴﺮ ﺑﻦ ﺑﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﮔﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻋﻤﻢ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻥ ﻳﻮﻡ ﺍﻟﺘﻄﻬﻴﺮ ﻳﻮﻡ ﻋﻈﻴﻢ ﺧﺺ ﺑﺎﻟﻔﻀﻞ ﻓﻴﻪ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﻜﺴﺎﺀ " ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﺗﻄﻬﻴﺮ، ﺭﻭﺯ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ". ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ، ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻭﻱ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻲﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﺪ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻴﻢ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایى داشته باشند که
(حقیقت را) با آن درک کنند. یا گوشهایى که با آن (نداى حق را) بشنوند؟! زیرا (بسیار مى شود که) چشمهاى ظاهر نابینا نمى شود، بلکه دلهایى که در سینه هاست کور مى شود.
(حج/46)
*
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ
آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مى کنند. در حالى که خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد کرد. و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما مى شمرید!
(حج/47)
*
وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ
و چه بسیار شهرها و آبادیهایى که به آنها مهلت دادم، در حالى که ستمکار بودند. (امّا از این مهلت براى اصلاح خود استفاده نکردند.) سپس آنها را مجازات کردم. و بازگشت، (همگان) تنها به سوى من است.
(حج/48)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۴۲ الی ۴۵ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔹بئر معطله و قصر
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۴۶ الی ۴۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
💚 سیر در ارض و بیدارى دل ها
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از اقوام ظالم و ستمگرى بود که خداوند آنها را به کیفر اعمالشان رسانید، و شهر و دیارشان را ویران ساخت، در نخستین آیه مورد بحث، به عنوان تأکید روى این مسأله مى گوید: آیا آنها سیر در زمین نکردند تا دل هائى داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند؟ یا گوش هاى شنوائى که نداى حق را بشنوند (أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها).
آرى، ویرانه هاى کاخ هاى ستمگران و مساکن ویران شده جباران و دنیا پرستان، که روزى در اوج قدرت مى زیستند، هر یک در عین خاموشى هزار زبان دارند و با هر زبانى هزاران نکته مى گویند.
این ویرانه ها، کتاب هاى گویا و زنده اى است از سرگذشت این اقوام، از نتائج اعمال و رفتارشان و از برنامه هاى ننگین و کیفر شومشان.
این زمین هاى خاموش، و آثارى که در این ویرانه ها به چشم مى خورد، چنان نغمه هاى شورانگیزى در جان انسان مى دمند که گاه، مطالعه یکى از آنها به اندازه مطالعه یک کتاب قطور، به انسان درس مى دهد، و با توجه به تکرار تاریخ، که اصل اساسى زندگى انسان ها است آینده را در برابرش مجسم مى کنند آرى، مطالعه آثار گذشتگان گوش را شنوا و چشم را بینا مى سازد.
و به همین دلیل، در بسیارى از آیات قرآن، دستور جهانگردى داده شده است، اما جهانگردى الهى و اخلاقى که دل عبرت بین از دیده بیرون آید و ایوان مدائن و قصرهاى فراعنه را آئینه عبرت بداند.
گاهى از راه دجله سرى به مدائن زند و گاه سیلابى از اشک همچون دجله بر خاک مدائن جارى سازد.
از دندانه هاى قصرهاى ویران شده شاهان جبار، پندهائى نو نو بشنود، و از درون این ذرات خاک، این نغمه را به گوش جان دریابد که: گامى دو سه، بر ما نه، اشکى دو سه هم بفشان !.(۱)
آن گاه براى این که حقیقت این سخن آشکارتر گردد، قرآن مى گوید: چه بسیارند کسانى که ظاهراً چشم بینا و گوش شنوا دارند، اما در واقع کوران و کرانند، چرا که چشم هاى ظاهر نابینا نمى شود، بلکه دل هائى که در سینه ها جاى دارد، بینائى را از دست مى دهد (فَإِنَّها لا تَعْمَى الأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ).
در حقیقت، آنها که چشم ظاهرى خویش را از دست مى دهند، کور و نابینا نیستند و گاه روشن دلانى هستند از همه آگاه تر، نابینایان واقعى کسانى هستند که چشم قلبشان کور شده و حقیقت را درک نمى کنند!.
لذا در روایتى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: شَرُّ الْعَمى، عَمَى الْقَلْبِ: بدترین نابینائى نابینائى دل است !.
وَ أَعْمَى الْعَمى، عَمَى الْقَلْبِ: نابینائى ترین نابینائى ها نابینائى دل است .(۲)
و در روایت دیگرى که در کتاب غوالى اللئالى آمده، مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اِذا أَرادَ اللّهُ بِعَبْد خَیْراً فَتَحَ عَیْنَ قَلْبِهِ فَیُشاهِدُ بِها ما کانَ غائِباً عَنْهُ:
هنگامى که خدا بخواهد در حق بنده اى نیکى کند، چشمان قلب او را مى گشاید تا چیزهائى را که از او پنهان بود، مشاهده کند .۳
اما این سؤال که: چگونه نسبت درک حقایق به قلب ها که در سینه ها قرار دارد داده شده است، با این که: مى دانیم قلب جز تلمبه اى براى گردش خون نیست؟
در جلد اول تفسیر نمونه ، ذیل آیه ۷ سوره بقره مشروحاً به آن پاسخ داده ایم و خلاصه و فشرده اش این است:
یکى از معانى قلب ، عقل است و یکى از معانى صدر ، ذات و سرشت انسان.
به علاوه قلب، مظهر عواطف است و هر گاه برقى از عواطف و ادراک هائى که مایه حرکت و جنبش است در روح انسان آشکار شود، نخستین اثرش، در همین قلب جسمانى، ظاهر مى گردد، ضربان قلب دگرگون مى شود، خون با سرعت، به تمام ذرات بدن انسان مى رسد، و نشاط و نیروى تازه اى به آن مى بخشد، بنابراین، اگر پدیده هاى روحى به قلب نسبت داده مى شود، به خاطر آن است که: نخستین مظهر آن در بدن انسان قلب او است (دقت کنید).
جالب توجه این که: مجموعه ادراکات انسان در آیه فوق، به قلب (عقل) و آذان (گوش ها) نسبت داده شده است، اشاره به این که: براى درک حقایق دو راه بیشتر وجود ندارد یا باید انسان از درون جانش جوششى داشته باشد و مسائل را شخصا تحلیل کند و به نتیجه لازم برسد.
و یا گوش به سخن ناصحان مشفق، هادیان راه و پیامبران خدا و مردان حق بدهد، و یا از هر دو راه به حقایق برسد.(۴)
✍ پی نوشت:
۱ ـ در زمینه بررسى تاریخ گذشتگان از طریق جهانگردى و سیر در ارض ، در جلد سوم تفسیر نمونه ، صفحه ۱٠۱ به بعد، ذیل آیه ۱۳۷ سوره آل عمران بحث مشروحى داشته ایم.
۲ و ۳ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۵٠۸.
۴ ـ اقتباس از تفسیر المیزان ، جلد ۱۴، صفحه ۴۲۶.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
🎙 تفسیر صوتی آیات ۴۶ الی ۵۱ سوره مبارکه حج
📝 مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت ۴۱۳: 🔹صبر آزادگان، یا بیتابی جاهلان دو راهى مصائب: به نظر مى رسد امام(عليه الس
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۳
✅ صبر آزادگان، یا بیتابی جاهلان
↩️ در حكمت 414 كه تعبير ديگرى از حكمت 413 است مى خوانيم كه امام(عليه السلام) در خبر ديگرى اين سخن را خطاب به اشعث به عنوان تسليت مرگ فرزندش عنوان كرد و فرمود: «هرگاه همچون بزرگواران صبر پيشه كنى (پيروز خواهى شد) وگرنه همچون چهارپايان، خود را به غفلت خواهى زد»; (إِنْ صَبَرْتَ صَبْرَ الاَْكَارِمِ، وَ إِلاَّ سَلَوْتَ سُلُوَّ الْبَهَائِمِ).
تفاوت ميان اين دو گفتار حكيمانه اين است كه در جمله دوم به جاى احرار (آزادگان)، اكارم (بزرگواران) آمده است كه هر دو قريب المضمون هستند و به جاى اغمار (جاهلان)، بهائم (چهارپايان) ذكر شده كه آن ها نيز مضمونى شبيه به هم دارند. در حكمت 291 تسليت امام(عليه السلام) به اشعث بن قيس براى مرگ فرزندش به صورت گسترده ترى آمده است كه شرح آن را در ذيل همان حكمت بيان كرديم. شرح حال اشعث بن قيس را نيز كه از منافقان مشهور بود و امام(عليه السلام) به دلايلى با او مدارا مى كرد در ذيل نامه پنجم (جلد نهم پيام امام(عليه السلام)) آورديم.
*
نكته:
راه صحيح برخورد با مشكلات زندگى:
زندگى، خالى از مشكلات و درد و رنج ها نيست. پاره اى از آن ها قابل اجتناب است كه انسان بايد با هشيارى جلوى آن ها را بگيرد و يا اگر براثر غفلت مشكلى دامان او را گرفت راهى براى برون رفت از آن پيدا كند و دست روى دست نگذارد تا مشكل، او را از پاى درآورد. ولى پاره اى از مشكلات چنين نيست و هيچ كس قادر بر دفع آن نمى باشد ازجمله اين كه همه دوستان و خويشاوندان با هم به دنيا نمى آيند و همه با هم از دنيا نمى روند; فقدان عزيزان مطلبى است غير قابل اجتناب.
اين از يك سو، از سوى ديگر فشار مصيبت گاه به قدرى سنگين است كه اگر انسان چاره اى براى آن نينديشد او را از پاى درمى آورد. بهترين راه براى كاستن و از بين بردن فشار مصيبت توجه به پاداش صابران و شخصيت آن ها در پيشگاه خداوند است و اين زاييده ايمان و تقواست. انسان مؤمن و متقى مى داند هرچه از سوى دوست مى رسد نيكوست و اى بسا در مصائب، مصالحى باشد كه بسيار مفيد و مؤثر بوده و از اهميت مصيبت، برتر و بالاتر است و يا جبران گناهى است كه از انسان سرزده و سبب پاكى او مى شود و يا آزمونى است كه اگر از عهده آن برآيد مقام مقربان درگاه خدا را پيدا مى كند. اين تفكر و انديشه است كه فشار مصيبت را مى كاهد و از بين مى برد. تعبير به «احرار» در كلام امام(عليه السلام) نيز ناظر به همين معناست كه آزادگان مى كوشند از طرق مختلف، آثار سوء حوادث ناگوار را از خود دور سازند و با صبر و شكيبايى به استقبال آينده روشنى بروند و تا آن جا كه ممكن است حوادث ناگوار را جبران سازند ولى اغمار (جاهلان) يا زبان به ناشكرى مى گشايند و يا با سرگرمى هاى ناسالم خود را مشغول مى كنند.
توجه به آنچه در آيات و روايات درباره پاداش صابران آمده نيز تأثير بسزايى در صبر و شكيبايى انسان در برابر حوادث ناگوار دارد. در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «الصَّبْرُ خَيرُ مَرْكَب مَا رَزَقَ اللَّهُ عَبْداً خَيراً لَهُ وَ لاَ أَوْسَعَ مِنَ الصَّبْر; صبر بهترين مركب راهوار است و خداوند به بنده اى از بندگانش چيزى بهتر و گسترده تر از صبر عنايت نكرده است».[2]
در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «الصّبرُ على البلاءِ أفضَلُ مِن العافيةِ فى الرَّخاءِ; صبر در برابر مشكلات، برتر از عافيت در وسعت است».[3] زيرا اجر فراوان اخروى آن قابل مقايسه نيست.[4]
*
پی نوشت:
[1]. بقره، آيات 155-157.
[2]. بحارالانوار، ج 79، ص 139.
[3]. غررالحكم، ح 6271.
[4]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر مى گويد: اين كلام حكمت آميز (413) را ماوردى در ادب الدنيا والدين آورده است. و در ذيل كلام حكمت آميز 414 اين را از آمدى نقل كرده و در دنبال آن مى گويد: تسليت گفتن اميرمؤمنان على(عليه السلام) به اشعث بن قيس مشهور است كه علما و بزرگان دين قبل از سيد رضى و بعد از او به عبارات مختلف آن را نقل كرده اند و مضمون همه يكى است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 292)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2