قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۶ بخش اول 📝 وصف دین اسلام ↩️ "این مجرمانِ مستوجب حد، هرگاه قبل از دست گیرى ت
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۶ بخش دوم
✅ وصف پیامبر و دعا برای او
صفات و مقامات پيامبر(صلى الله عليه وآله):
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه به ويژگى ها و صفات عالى پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشاره مى کند و سپس علوّ مقام و درجات آن حضرت را از خدا مى خواهد و سرانجام براى خودش و همه مؤمنان، جهت قرار گرفتن در زمره پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) دعا مى کند. مى فرمايد: «(تلاش ها و کوشش ها از سوى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) ادامه يافت) تا شعله فروزانى براى طالبان (حق) برافروخت و چراغ پرفروغى بر سر راه گمشدگان (وادى ضلالت قرار داد!». (حَتَّى أَوْرَى(1) قَبَساً(2) لِقَابِس، وَ أَنَارَ عَلَماً لِحَابِس(3)).
با توجّه به اينکه اين بخش از خطبه - به گفته مرحوم سيّد رضى - روايت ديگرى از يکى از خطبه هاى پيشين (خطبه 72) مى باشد، به خوبى مى توان فهميد که «حَتّى» غايت و انتهايى براى تلاش ها و کوشش هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و نيز مى توان دريافت که فاعل در جمله هاى «أَوْرَى» و «أَنَارَ» شخص پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى باشد. به اين ترتيب، آن حضرت دو کار مهم انجام داد:
نخست، شعله هاى فروزانى در اختيار طالبان حق قرار داد و ديگر اينکه، چراغ هاى پرفروغى بر سر راه گمشدگان نصب کرد.
گويا جمله اوّل، اشاره به علما و دانشمندان امّت است، که شعله اى را به سان چراغ در اختيار مى گيرند و به راه مى افتند و گروهى را با خود مى برند و جمله دوم، اشاره به افراد عادى و معمولى است که چراغى در اختيار ندارند و چشمشان به نشانه ها و چراغ هاى منصوب در کنار جادّه دوخته شده است. يا به تعبيرى ديگر: هدايت خاص و عام را براى حق جويان فراهم ساخت.
سپس در يک نتيجه گيرى زيبا و روشن مى افزايد: «او (پيامبر(صلى الله عليه وآله) امينِ مورد اطمينان، و شاهد و گواهتان در روز رستاخيز و برانگيخته شما به عنوان نعمت و فرستاده به حق شما براى رحمت است». (فَهُوَ أَمِينُکَ الْمَأْمُونُ، وَ شَهِيدُکَ يَوْمَ الدِّينِ، وَ بَعِيثُکَ نِعْمةً وَ رَسُولُکَ بِالْحَقِّ رَحْمَةً).
«أمينِ مأمُون» نوعى تأکيد و به معناى امانتدار کامل است و «شهيد» و شاهد روز جزا بودن، اشاره به همان چيزى است که در آيه شريفه 89 سوره نحل آمده است: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي کُلِّ أُمَّة شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَابِکَ شَهِيداً عَلَى هؤُلاَءِ; بياد آور! روزى را که از هر امّتى گواهى از خودشان بر آنها بر مى انگيزيم و تو را گواه بر آنان قرار مى دهيم».
اين گواهى مى تواند بر اصول کلّى باشد که در دعوت تمام انبيا بوده و يا بر جزئيات اعمال، به جهت حضور علمى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت به اعمال تمام امّتها.
تعبير به «بَعيِثُکَ نِعْمَةً» اشاره به آن است که بعثت پيامبر هم نعمت بزرگى از سوى خداوند بود و هم نمونه بارزى از رحمت واسعه حق، چرا که ميليونها ميليون مردم جهان، در پرتو تعليماتش راه حق را پيدا کردند و به آن پيوستند.
اين سخن در واقع اقتباسى است از آيات قرآن، در آنجا که مى فرمايد: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»(4) و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ مَآ أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمينَ»(5)
✍پی نوشت:
1. «أورى» از مادّه «ورى» (بر وزن نفى) به معناى مستور ساختن است و هنگامى که باب افعال مى رود، به معناى آتش افروختن استعمال مى شود; گويى آتشى که در دل موادّ آتش زا نهفته شده، از آن بيرون مى آيد و در خطبه بالا اشاره به انوار هدايت است، که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در اختيار حق طلبان گذاشت.
2. «قَبس» به معناى بخشى از آتش است که آن را از مجموعه اى جدا مى کنند و «قابس» کسى است که آن بخش از آتش را در اختيار مى گيرد و در اينجا اشاره به نور و هدايت است.
3. «حابس» به معناى حبس کننده است و در اينجا به معناى انسان سرگردان آمده، زيرا کسى که در بيابان راه را گم مى کند و سرگردان مى شود شتر خود را نگه مى دارد، تا ببيند از کدام راه بايد برود.
4. سوره آل عمران، آيه 164.
5. سوره انبياء، آيه 107.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق عليه السلام: عَزَّتِ السّلامَةُ حتّى لَقد خَفِيَ مَطْلَبُها، فإنْ يَكُنْ في شَيْءٍ فيُوشِكُ أنْ يكونَ في الخُمولِ
🌾سلامت چندان كمياب است كه راه جستن آن پوشيده و ناپيداست و اگر سلامت در چيزى باشد، تقريباً در گمنامى است
📚 ميزان الحكمه، ج۳، ص۵۱۲
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
💚 آیتالله بهجت خاک کفش زوار حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را به سر و صورت میکشید.
🎥 مرحوم آیت الله مصباح یزدی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و پنج 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻫﻤﻪ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ، ﺛﻘﻪ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: ششصد و شش
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
🔹ﺻﻮﺭﺕﻫﺎﻱ ﻫﻔﺖ ﮔﺎﻧﻪ ﺣﺪﻳﺚ
ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ، ﻳﺎ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ - ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﻚ ﭘﺎ ﺗﻴﻞ ﺷﻴﺮﻣﻲ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﺪ، ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺭﺍﻛﻲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺪﻱ ﺗﻬﻴﻪ ﺩﻳﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻋﻠﻲ ﮔﻔﺖ: ﻃﻌﺎﻡ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﻱ ﺩﺳﺘﻲ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﭙﺲ ﺷﻴﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﻛﺴﻲ ﺩﺳﺘﻲ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺰﺩﻩ ﻳﺎ ﻧﻨﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺑﻨﻲ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻡ ﺑﺴﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﺧﺼﻮﺻﺎ ﻭ ﺑﺴﻮﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻳﺪ. ﺍﻳﻨﻚ ﻛﺪﺍﻡ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻴﻌﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﺪﻡ ﻭ ﻭﺍﺭﺙ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﻫﻴﭻ ﻛﺴﻲ ﺑﺮ ﻧﺨﺎﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺳﭙﺲ ﺳﺨﻨﺶ ﺭﺍ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺳﭙﺲ ﺳﺨﻨﺶ ﺭﺍ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺳﺘﻢ ﺯﺩ (ﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ). ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺣﻤﺪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 159 ﺟﻠﺪ 1 " ﻣﺴﻨﺪﺵ "، ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﻔﺎﻥ ﺑﻦ ﻣﺴﻠﻢ (ﺛﻘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﺩﺭ
ﺻﻔﺤﻪ 186 ﺟﻠﺪ 1 ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﻣﺪﻩ) ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﻮﺍﻧﻪ (ﺛﻘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 78 ﺟﻠﺪ 1 ﺁﻣﺪﻩ) ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻣﻐﻴﺮﻩ (ﺛﻘﻪ) ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺻﺎﺩﻕ (ﻣﺴﻠﻢ ﻛﻮﻓﻲ ﺛﻘﻪ) ﺍﺯ ﺭﺑﻴﻌﻪ ﺑﻦ ﻧﺎﺟﺬ (ﺗﺎﺑﻌﻲ ﻛﻮﻓﻪ ﺛﻘﻪ) ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻃﺒﺮﻱ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 217 ﺟﻠﺪ 1 " ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ "، ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻦ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺣﺎﻓﻆ ﻧﺴﺎﺋﻲ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 18 ﺧﺼﺎﺋﺺ، ﻭ ﺻﺪﺭ ﺣﻔﺎﻅ، ﮔﻨﺠﻲ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 89 " ﻛﻔﺎﻳﻪ " ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 255 ﺟﻠﺪ 3 " ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ " ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ " ﺟﻤﻊ ﺍﻟﺠﻮﺍﻣﻊ " ﺑﻄﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 408 ﺟﻠﺪ 6 ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه: 🔴 به وقت شام 🎤 جلسه دوازدهم بخش دوم 📝 محور سخنرانی: ✔
13_1_Be_Vaghte_Shaam_1403_05_27_Mashhad_Moghadas_Aminikhaah.ir.mp3
34.94M
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه:
🔴 به وقت شام
🎤 جلسه سیزدهم بخش اول
📝 محور سخنرانی:
✔️ پیداکردن زاویه دید درست؛ لازمه آیندهپژوهی واقعبینانه
✔️ مردمی از قم؛ افرادی که پا به بیتالمقدس میگذارند و یهودیان را سرکوب میکنند
✔️ عذاب استیصال؛ عذابی که ازبینبرنده اقوام انبیاء گذشته بود
✔️ یهود؛ تنها قومی که گرفتار عذاب استیصال تدریجی شد
✔️ نکته قرآنی: اگر جن غیب میدانست گرفتار عذاب مهین نمیشد
✔️ تفرقه و ایجاد فرقههای متفاوت؛ یکی از عذابهای بنیاسرائیل
✔️ بررسی آیاتی از سوره مبارکه آلعمران
✔️ معنای مستضعفین در قرآن؛ مردمی که حق حاکمیت از آنها سلب شده
✔️ دوره بنیاسرائیل و حضرت موسی (علیهالسلام)؛ دوره فراگیرشدن سحر و جادو
✔️ عجایبی از تأیید الهی؛ همراهشدن همان کسانی که دشمن برای ضربهزدن به تو فرستاده
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۵۱ الی ۵۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی همگى امت واحدید
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۵۱ الی ۵۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ و من پروردگار شما هستم، از مخالفت فرمان من بپرهیزید (وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ).
به این ترتیب، آیه فوق به وحدت و یگانگى جامعه انسانى، و حذف هر گونه تبعیض و جدائى دعوت مى کند، همان گونه که او پروردگار واحد است انسان ها نیز امت واحد هستند.
به همین دلیل، باید از یک برنامه پیروى کنند، همان گونه که پیامبرانشان نیز به آئین واحدى دعوت مى کردند که اصول و اساس آن همه جا یکى بود: توحید
و شناسائى حق، توجه به معاد و زندگى تکاملى بشر و استفاده از طیبات و انجام اعمال صالح، و حمایت از عدالت و اصول انسانى.
بعضى از مفسران امت را در اینجا به معنى دین و آئین مى دانند، نه به معنى جمعیت و جماعت، در حالى که ضمیر جمع در جمله أَنَا رَبُّکُم شاهد بر آن است که: منظور از امت، همان جماعت انسان ها است.
و لذا در تمام مواردى که کلمه امت در قرآن مجید به کار رفته، معنى جمعیت و گروه از آن اراده شده است، مگر در بعضى از موارد استثنائى که توأم با قرینه خاصى بوده و امت مجازاً به معنى مذهب به کار رفته است، مانند: إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّة وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ: ما پدران خود را بر مذهبى یافتیم و از آنها پیروى مى کنیم .(۷)
قابل توجه این که: مضمون همین آیه با تفاوت مختصرى در سوره انبیاء آیه ۹۲ آمده است: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ در حالى که قبل از آن شرح حال بسیارى از انبیاء بیان شده است و در واقع هذه اشاره به امت هاى انبیاى پیشین است که همه از دیدگاه فرمان الهى، امت واحده بودند و همگى به دنبال یک هدف در حرکت.
* * *
آن گاه، به دنبال دعوتى که به وحدت و یگانگى در آیه قبل شد، انسان ها را از پراکندگى و اختلاف با این عبارت بر حذر مى دارد: اما آنها کارهاى خود را به پراکندگى کشاندند و هر گروهى به راهى رفتند (فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً).
و عجب این که: هر یک از این احزاب و گروه ها به آنچه نزد خود دارند خوشحالند و از دیگران بیزار (کُلُّ حِزْب بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ). زُبُر جمع زبرة (بر وزن لقمه) به معنى قسمتى از موى پشت سر حیوان است که آن را جمع و از بقیه جدا کنند، سپس این واژه به هر چیزى که مجزا از دیگرى شود، اطلاق شده است، بنابراین جمله فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً اشاره به تجزیه امت ها به گروه هاى مختلف است.
✍ پی نوشت:
۷ ـ زخرف، آیه ۲۳.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۹ 🔸 نقاط ضعف عجيب اين انسان مغرور! ↩️ انسانى كه اينقدر مرز زندگى و مرگش به هم
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۹
🔸 نقاط ضعف عجيب اين انسان مغرور!
↩️ در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَداً وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْض تَمُوتُ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ); و هيچ كس نمى داند در چه سرزمينى مى ميرد؟ خداوند عالم و آگاه است!».[5]
در روايات آمده است: هنگامى كه خداوند پشه ها را بر نمرود و لشكرش مسلط ساخت تعداد فوق العاده زيادى اطراف لشكر او را احاطه كردند. نمرود از لشكرش جدا شد و در خانه اش وارد گشت و تمام درها را بست و پرده ها را فرو افكند و بر پشت خود خوابيد، فكر مى كرد كه چگونه از اين لشكر عظيم پشه ها رهايى يابد ناگهان پشه اى وارد بينى او شد و به سوى مغز او بالا رفت. چهل روز او را آزار مى داد به گونه اى كه براى پيدا كردن آرامش موقت، سر خود را بر زمين مى كوبيد و در اين حال بود تا به هلاكت رسيد.[6]
در حديث ديگرى آمده است كه امام صادق(عليه السلام) نزد منصور دوانيقى بود در اين حال پشه اى منصور را آزار مى داد و هر زمان او را از خود دور مى ساخت دو مرتبه به سوى او بازمى گشت. او روى به امام صادق(عليه السلام) نمود و عرض كرد: خداوند چرا اين پشه (مزاحم) را آفريده است. امام(عليه السلام) فرمود: «لِيُذِلَّ بِهِ الْجَبابِرَةَ مِثلَك; براى اين كه ستمگرانى مانند تو را خوار كند».[7]
2. مواد تشكيل دهنده عرق بدبو:
دانشمندان تحقيقاتى درباره عرق كردن انسان و ماده تشكيل دهنده عرق و عوامل بدبويى آن كرده و به نتايج عجيب و شگفت انگيزى دست يافته اند. ازجمله: آن ها معتقدند كه عرق بر دو گونه است: گونه اى از آن همان است كه به هنگام فعاليت زياد كه بدن انسان گرم مى شود و يا گرمى هوا تأثير مى گذارد بدن براى خنك شدن عرق مى كند. اين نوع عرق بدبو نيست.
نوع دوم عرقى است كه در زير بغل، كشاله ران، پاها و گاه كف دست ها ظاهر مى شود. آن عرق بدبوست و تازه خود عرق نيز بدبو نمى باشد بلكه موجودات زنده ذره بينى كه در اين نقاط از بدن هستند از عرق استفاده مى كنند و مدفوعى از خود خارج مى سازند كه بوى بد از آن است و به همين دليل دستور داده شده كه به خصوص اين نقاط از بدن شسته شود تا محلى براى پرورش اين موجودات زنده باقى نماند و در روايات اسلامى نيز آمده است كه يكى از فايده هاى غسل جمعه آن است كه بوى بد زير بغل را برطرف مى كند.
البته وجود موهاى زائد و بلند در زير بغل نيز محل مناسبى براى پرورش اين موجودات ذره بينى مزاحم است و لذا در روايات اسلامى دستور به برطرف كردن آن ها داده شده است.[8]
3. پشه، موجودى كوچك اما شگفت انگيز:
پشه ظاهراً موجود بسيار كوچك و بى ارزشى است ولى تحقيقات دانشمندان نشان مى دهد كه آن ها نيز جهان بزرگى براى خود دارند. آنان مى گويند كه بيش از 2800 گونه پشه در سراسر جهان وجود دارد و چون حشراتى خونسرد هستند در فصل زمستان به خواب زمستانى فرو مى روند ولى به هنگامى كه فعال مى شوند به خون نياز دارند اما نه براى تأمين انرژى بلكه پشه هاى ماده از آن براى توليد مثل و نمو تخم هاى خود استفاده مى كنند.
خرطوم و نيش پشه از دو كانال مجزا تشكيل يافته، يكى مجراى بزاق است و ديگرى براى مكيدن خون و عجيب اين كه پشه هنگام مكيدن خون، از طريق بزاق خود يك ماده ضد انعقاد خون ترشح مى كند تا هنگام مكيدن آن لخته نگردد و همين بزاق پشه است كه موجب تحريك بدن مى گردد و در نتيجه خارش و تورم و قرمزى در محل پديد مى آيد.
پشه ماده قادر است از فاصله سى مترى و گاه پنجاه مترى بوى بدن انسان را احساس كند و به سوى او براى گرفتن خون بيايد. افرادى كه گروه خونى آن ها O مى باشد بيشتر گزيده مى شوند و آنهايى كه گروه خونى شان A مى باشد كمتر.[9]
✍ پی نوشت:
[5]. لقمان، آيه 34.
[6]. شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 11، ص 339.
[7]. همان.
[8]. رجوع شود به وسائل الشيعه، باب 6 از ابواب اغسال مسنونه، ح 15.
[9]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه قبل از مرحوم سيد رضى، جاحظ در المائة المختارة اين كلام حكمت آميز را آورده و بعد از سيد رضى آمدى در غررالحكم آن را با تفاوت مختصرى ذكر كرده و همچنين ابن القاسم در رياض الاخبار با بعضى اضافات آن را آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 296). اضافه مى كنيم كه طبق نقل دميرى در كتاب حياة الحيوان اصبغ بن نباتة از اميرمؤمنان على(عليه السلام) روايت را به اين صورت نقل كرده است: ابن آدم و ما ابن آدم تؤلمه البقة و تنتنه العرقة و تقتله الشرقه. (ر.ك: شرح علامه تسترى، ج 11، ص 337). نيز زمخشرى در ربيع الابرار آن را با اضافه جمله «وتميته الغرقة» آورده است. (ربيع الابرار، ج 2، ص 342)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام على عليهالسلام: عَجِبتُ لِعامِرِ دارِ الفَناءِ و تارِكِ دارِ البَقاءِ!
🔻در شگفتم از آباد كننده سراى فانى و رها كننده سراى باقى!
📚 نهجالبلاغه، حکمت ۱۲۶
@Nahjolbalaghe2
1_3097007039.mp3
3.89M
#موعظه
❓رضایت چه کسی؟
🎙 حجت الاسلام مومنی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شش 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی 🔹ﺻﻮﺭﺕﻫﺎﻱ ﻫﻔﺖ ﮔﺎﻧﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﭘﻴ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: ششصد و هفت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
🔹ﺻﻮﺭﺕ ﺳﻮﻡ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ:
ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ: ﻭ ﺍﻧﺬﺭ ﻋﺸﻴﺮﺗﻚ ﺍﻟﺎﻗﺮﺑﻴﻦ. ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﻨﻲ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﻙ ﻛﻤﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 148]
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻇﺮﻑ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ، ﻛﻪ ﺑﺮﻛﺖ ﺍﺯ ﺯﻳﺮ ﺁﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻬﺎﺩ، ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﻗﺪﺣﻲ ﺷﻴﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﻭ ﻧﺨﺴﺖ ﺧﻮﺩ ﺁﺷﺎﻣﻴﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻮﺷﺎﻧﺪ، ﻭ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﻴﺮﺍﺏ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﺑﻮ ﻟﻬﺐ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﺸﺘﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﺩﻭ ﻛﺮﺩ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺑﻨﻲ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﺋﻴﻨﻲ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻡ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﺴﻲ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻨﻚ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﺟﺰ ﺧﺪﺍﻱ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﺶ ﻓﺮﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﻢ. ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺑﻮ ﻟﻬﺐ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﮔﻮﺋﻲ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﺪ، ﺗﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﻭ ﺳﺮ ﭘﺮﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻦ (ﻋﻠﻲ ﻉ) ﺩﺳﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺑﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻴﻌﺖ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺷﻜﻤﻲ ﻛﻠﺎﻥ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ، ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﺮﺩ. (ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺭﺍﻙ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ). ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 104 ﺟﻠﺪ 6 ﺍﻟﻜﻨﺰ ﺁﻣﺪﻩ، ﺳﻴﻮﻃﻲ، ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ، ﺩﺭ (ﺟﻤﻊ ﺍﻟﺠﻮﺍﻣﻊ) ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
13_2_Be_Vaghte_Shaam_1403_05_27_Mashhad_Moghadas_Aminikhaah.ir.mp3
31.07M
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه:
🔴 به وقت شام
🎤 جلسه سیزدهم بخش دوم
📝 محور سخنرانی:
✔️ منافقین، مریضدلان، معوقین، مرجفین؛ عوامل شکست جامعه از دیدگاه قرآن
✔️ ثمره کار معوقین: هموارکردن مسیر برای افزایش جنایات دشمن
✔️ ثمرات فروان جنگ روانی در مقایسه با جنگ سخت؛ علت تاخیر در پاسخ ایران به اسرائیل
✔️ مسجدالاقصی؛ چالش همیشگی و عامل برهمخوردن مذاکرات فلسطین و اسرائیل
✔️ گرفتار شدن از محلی که حساب نمیکنند؛ سنت الهی در مورد قوم یهود
✔️ خیانتهای معوقین نسبت به جامعه در پیشبرد اهداف دشمن
✔️ راهبرد عبور از مشکل عظیم “فرعون” در بیان حضرت موسی (علیهالسلام)
✔️ سنت الهی: مهلتهای فراوان به مستکبرین و ریزش بسیاری از مؤمنین
✔️ زمزمه دلواپسان از قدرت دشمن؛ مانع اصلی جامعه از اقدام و پیروزی در جبهههای مختلف
✔️ یا بن شبیب ، إن کنت باکیا لشئ ، فابک للحسین …
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۵۱ الی ۵۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ و من پروردگار
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۵۱ الی ۵۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ بعضى نیز احتمال داده اند: زُبُر جمع زبور به معنى کتاب بوده باشد، یعنى هر یک از آنها دنباله رو کتابى از کتب آسمانى شدند، و بقیه کتب الهى را نفى کردند، در حالى که همه از مبدأ واحدى سرچشمه گرفته بود.
ولى جمله کُلُّ حِزْب بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ تفسیر اول را تقویت مى کند چرا که از احزاب مختلف و تعصب هر یک از آنها بر گفته هاى خویش سخن مى گوید.
به هر حال، آیه فوق، یک حقیقت مهم روانى و اجتماعى را بازگو مى کند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروه ها است که هر یک راه و آئینى را براى خود برگزیده، و دریچه هاى مغز خود را به روى هر سخن دیگرى بسته اند، و اجازه نمى دهند شعاع تازه اى به مغز آنها بتابد، نسیمى به روحشان بوزد و حقیقتى را بر آنها روشن سازد!.
این حالت که از خود خواهى، حب ذات افراطى، خود بینى و خودپسندى سرچشمه مى گیرد، بزرگترین دشمن تبیین حقایق و رسیدن به اتحاد و وحدت امت ها است.
این خوشحال بودن به راه و رسم خویشتن، و احساس تنفر و بیگانگى از هر چه غیر آن است، گاه به جائى مى رسد که: اگر انسان سخنى بر خلاف راه و رسم خویش بشنود، انگشت در گوش مى گذارد، و جامه بر سر مى کشد و پا به فرار مى نهد مبادا حقیقتى بر خلاف آنچه با آن خو گرفته بر او روشن شود، آنچنان که قرآن درباره مشرکان عصر نوح(علیه السلام) بیان مى کند: وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً:
بار الها! هر زمان که من از اینها دعوت کردم که به سوى تو آیند و گناهانشان را ببخشى، انگشت ها بر گوش نهادند و جامه بر خود پیچیدند و در راه غلطشان اصرار ورزیدند و به شدت در برابر حق استکبار کردند .(۸)
و تا به این حالت پایان داده نشود راه وصول به حق براى انسان ممکن نیست و هر کس بر طریقه خود اصرار مىورزد و لجاجت مى کند.
* * *
لذا در آخرین آیه مورد بحث، مى گوید: اکنون که چنین است بگذار آنها در جهل، گمراهى، غفلت و سرگردانیشان فرو روند تا مرگشان فرا رسد و یا گرفتار عذاب الهى شوند که این قبیل افراد سرنوشتى غیر از این ندارند (فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتّى حِین).
کلمه حین ممکن است اشاره به وقت مرگ یا وقت نزول عذاب و یا هر دو باشد.
واژه غَمْرَة (بر وزن ضربه) در اصل از غمر به معنى از بین بردن اثر چیزى است، سپس به آب زیادى که مسیر خود را مى شوید و پیش مى رود غمر و غامر گفته اند، و بعد از آن به جهل و نادانى و گرفتارى هائى که انسان را در خود فرو مى برد، نیز اطلاق گردیده است، و در آیه مورد بحث، به معنى غفلت و سرگردانى و جهل و گمراهى است.
✍ پی نوشت
۸ ـ نوح، آیه ۷.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۹ 🔸 نقاط ضعف عجيب اين انسان مغرور! ↩️ در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَمَا تَدْرِى
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۲۰
🔸 راه غلبه بر شهوت:
اين گفتار حكيمانه زمانى از امام(عليه السلام) صادر شد كه روايت شده است آن حضرت در ميان اصحابش نشسته بود. زن زيبايى (كه تمام چهره اش را نپوشانده بود) از آن جا عبور كرد و چشم حاضران را به خود جلب نمود. امام(عليه السلام) فرمود: «چشمان اين مردان، طغيانگر است و آنچه نظرشان بر آن افتاد مايه تحريك و هيجان آن هاست»; (وَ رُوِى أَنَّهُ(عليه السلام) كَانَ جَالِساً فِى أَصْحَابِهِ فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ فَقال(عليه السلام): إِنَّ أَبْصَارَ هذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ; وَ إِنَّ ذلِكَ سَبَبُ هَبَابِهَا).
«رَمَقَ» از ماده «رَمْق» (بر وزن رنگ) به معناى نگاه كردن است. «فحول» جمع «فَحْل» (بر وزن نخل) به معناى جنس مذكر قوى است. «طوامح» جمع «طامح» به معناى طغيانگر است. «هباب» در بسيارى از نسخه ها و در لغت «هِباب» به (كسر هاء) آمده و به معناى هيجان است و مجموع اين سخن كه در نهايت فصاحت و بلاغت بيان شده اشاره به اين است كه وقتى نظر مردى (مخصوصاً مرد جوان) بى اختيار به زن زيبايى مى افتد هيجان جنسى پيدا مى كند و راه علاجش همان است كه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن بيان فرموده است. در اين جا امام(عليه السلام) تصريح مى كند كه افتادن چشم اصحاب بر چنين زنى خواه ناخواه سبب تحريك آن ها مى شود.
سپس به عنوان يك حكيم آگاه و مهربان راه حل مشكل را به آن ها نشان مى دهد، مى فرمايد: «هرگاه يكى از شما نظرش به زنى افتاد كه زيبا و صاحب جمال بود، برود و با همسر خود آميزش كند زيرا او هم زنى است مانند همسرش»; (فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَة تُعْجِبُهُ فَلْيُلاَمِسْ أَهْلَهُ، فَإِنَّما هِيَ امْرَأَتِهِ كَامْرَأَتِهِ).
درست است كه زن ها از نظر زيبايى و جاذبه جنسى با هم متفاوت اند ولى نتيجه نهايى ارتباط با آن ها كه آميزش جنسى است كم و بيش يكسان است و مى تواند جلوى تحريكات و انحرافات را بگيرد. و اين درسى است از سوى امام(عليه السلام) به همه جوانان كه براى نجات از انحرافات جنسى و آلودگى به گناه اقدام به ازدواج كنند زيرا يك همسر مناسب مى تواند جلوى همه اين هيجانات را بگيرد و اگر كسى هوى پرست و شهوت پرست نباشد مشكل جنسى خود را با همسرش به هر صورت حل خواهد كرد.
در اين هنگام مردى از خوارج گفت: «خداوند اين كافر را بكشد چقدر دانا و فقيه است»; (فقال رجلٌ مِنَ الخَوارِج: «قاتَلَهُ اللّهُ كافِراً ما أَفْقَهَه»). هنگامى كه حاضران اين سخن را شنيدند از جاى پريدند تا او را به قتل برسانند ولى امام(عليه السلام) فرمود: «آرام باشيد جواب دشنام، دشنام است و يا گذشت از گناه (نه اعدام)»; (فوثب القوم ليقتلوه، فقال(عليه السلام): رُوَيْداً إِنَّما هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْب!).
در اين جا سؤالاتى پيش مى آيد كه بايد به پاسخ آن ها پرداخت:
1. بعضى سؤال مى كنند كه چرا امام(عليه السلام) در اين جا نهى از منكر نفرمود بلكه تنها دستورى داد كه اصحاب و يارانش در آينده با مشاهده زنى زيبا گرفتار مشكلى نشوند. پاسخ اين سؤال روشن است و آن اين كه نظرانداختن اصحاب و ياران امام(عليه السلام) به آن زن عمدى نبود بلكه يك نظر اتفاقى و غير ارادى بود و مى دانيم چنين نظرهايى جزء منكرات نيست كه از آن نهى كنند. اگر كسى چشمش بى اختيار به چنين منظره اى افتاد و بعد به نگاه كردن ادامه داد، ادامه آن نگاه، گناه است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2