110.النصر.mp3
192.1K
✅ سوره نصر
🎤استاد خلیل الحصری
⚘ @Nahjolbalaghe2
#صوتقرآن
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ... آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم ؟ ✨(أَ أَنْتُمْ أَنْ
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
...و اما تعبیر به مَتاعاً لِلْمُقْوِین اشاره کوتاه و پر معنى به فوائد دنیوى این آتش است; زیرا در معنى مُقوِین دو تفسیر آمده:
🔹نخست این که: از ماده قواء (بر وزن کتاب) به معنى بیابان خشک و خالى است، بنابراین، مُقوِین به کسانى مى گویند که در بیابانها گام مى نهند، و از آنجا که افراد بادیه نشین غالباً فقیرند، گاه، این تعبیر در معنى فقیر نیز به کار رفته است.
🔹تفسیر دوم این که: از ماده قوت و به معنى نیرومندان است، بنابراین، واژه مزبور از لغاتى است که در دو معنى متضاد به کار مى رود.(۶)
درست است که آتش و درختان، آتش زنه و آتشگیره مورد استفاده همگان است، ولى، چون مسافران براى دفع سرما و طبخ غذا، مخصوصاً در سفرهاى قدیم به وسیله قافله ها، بیش از همه محتاج به آن بودند، روى آن تکیه شده است.
استفاده اقویاء از آتش نیز، به خاطر گستردگى زندگى آنها، روشن است، مخصوصاً اگر این بحث را گسترش به جهان امروز دهیم که، چگونه حرارت ناشى از انواع آتشها دنیاى صنعتى را به حرکت در مى آورد، و چرخهاى عظیمِ کارخانجات را به گردش وامى دارد، که اگر این شعله عظیم (که همه از درختان است، حتى آتشى که از زغال سنگ و یا مواد نفتى گرفته مى شود، آن هم نیز بلاواسطه یا بالواسطه به گیاهان باز مى گردد) روزى خاموش شود، نه تنها چراغ تمدن، که چراغ زندگى انسانها نیز خاموش خواهد گشت.
🔸بدون شک، آتش یکى از مهمترین اکتشافات بشر است، در حالى که تمام نقش ایجاد در آن را آفرینش بر عهده گرفته، و نقش انسان در آن بسیار ناچیز و بى ارزش است، و نیز بدون شک از زمانى که آتش کشف شد، بشریت در مرحله تازه اى از تمدن خود گام نهاد.
آرى، قرآن مجید در همین یک جمله کوتاه، به تمام این حقایق به صورت سربسته اشاره کرده است.
👌این نکته نیز قابل توجه است که، در آیه فوق، نخست فایده معنوى آتش که، تذکر رستاخیز است، مطرح شده، و بعد فایده دنیوى آن; چرا که اولى اهمیت بیشترى دارد، بلکه اصل و اساس را تشکیل مى دهد.
در مورد ذکر این نعمتهاى سه گانه (دانه هاى غذائى ـ آب ـ آتش) ترتیبى رعایت شده که کاملاً طبیعى است، انسان، نخست به سراغ دانه هاى غذائى مى رود، بعد آنها را با آب مى آمیزد، و سپس آن را با آتش طبخ و آماده براى تغذیه مى کند!
در آخرین آیه مورد بحث، به عنوان نتیجه گیرى مى فرماید: حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن و او را پاک و منزه بشمر (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ).(۷)
آرى، خداوندى که این همه نعمت را آفریده، و هر کدام یادآور توحید، معاد، قدرت و عظمت او است، شایسته تسبیح و تنزیه از هر گونه عیب و نقص است.
🍃او هم ربّ است و پروردگار، و هم عظیم است و قادر و مقتدر، گر چه مخاطب در این جمله پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى ناگفته پیدا است که، منظور همه انسانها مى باشد.
♦️نکته:
در اینجا لازم است به چند حدیث پر معنى در ارتباط با آیات فوق از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیر مؤمنان على(علیه السلام) اشاره کنیم:
۱ ـ در تفسیر روح المعانى در حدیثى از على(علیه السلام) مى خوانیم: شبى از شبها حضرت، به هنگام نماز و خواندن سوره واقعه وقتى به آیه أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ رسید، سه بار عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: بلکه تو خالق انسان هستى اى پروردگار ، و هنگامى که به آیه أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ رسید، باز سه مرتبه عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: بلکه زارع حقیقى توئى اى پروردگار ، و هنگامى که به آیه أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ رسید، باز سه مرتبه عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: توئى که باران را از ابرها فرو مى فرستى اى پروردگار ، سپس آیه أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ را تلاوت فرمود، و سه بار عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: توئى که درختان آتش زا را آفریده اى پروردگار .(۸)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح حکمت ۳۱ به این ترتیب امام(علیه السلام)، کافران را گروهى محجوب از حق مى شمرد و حجاب آن
✨
✅ ادامه شرح حکمت ۳۱
...ابن ابى الحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى گوید:
بسیارى از عارفان اسلامى تعلیمات خود را از این سخن امام(علیه السلام) گرفته اند و در گفتار جمعى از آنها که مى نگریم مى بینیم که کلمات امام(علیه السلام) در این حدیث شریف مانند ستاره هاى پرنورى در سخنان آنان مى درخشد.
در شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى مى خوانیم که در کتاب التنبیه الکبرى آمده است هنگامى که امام(علیه السلام) ایمان را در پاسخ سؤالى به این صورت جالب و جاذب و مشروح تفسیر فرمود به قدرى در حاضران اثر گذاشت که مردى از آن میان برخاست و سر مبارک امام را بوسید.(28)
🔹نكته:
🔴اركان نفاق:
در بخش ديگرى از اين روايت مهم كه در كتاب كافى و بعضى منابع ديگر ذكر شده، اركان نفاق و صفات منافقان مشروحاً آمده است و در آغاز آن مى فرمايد:
🍃 «نفاق (نيز) بر چهار پايه استوار است:
♦️ بر هواى نفس، سستى و تهاون، تعصب و طمع»;
(وَالنِّفَاقُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْهَوَى وَالْهُوَيْنَا وَالْحَفِيظَةِ وَالطَّمَع).
سپس براى هوا چهار شعبه:
🔻(بغى، عدوان، شهوت و طغيان) و
🔻 براى سستى و تهاون چهار شعبه:
(مغرور شدن، آرزوهاى دور و دراز، ترس از غير خدا و مماطله و سستى) و
🔻براى حفيظة (تعصب) چهار شعبه ذكر شده: «كبر، تفاخر، خودبزرگ بينى و عصبيت» و
🔻براى طمع نيز چهار شاخه آمده است: (شادى (از زر و زيور دنيا)، خودباختگى، لجاجت و فزون طلبى)(29). (30)
📚پی نوشت:⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ ادامه شرح حکمت ۳۱ ...ابن ابى الحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى گوید: بسیارى از عارفان اس
.
🌱 ادامه شرح حکمت ۳۱
📚پی نوشت:
(1). تمام نهج البلاغه، ص 176.
(2). شرح بیشتر در این باره را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 99 به بعد مطالعه فرمائید.
(3). از بسیارى از نسخه هاى این حدیث شریف استفاده مى شود که در کلام مرحوم سیّد رضى سقط و حذفى وارد شده و صحیح آن چنین بوده است: «وَمَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ وَمَنْ عَرَفَ السُّنَّةَ فَکَأَنَّمَا کَانَ مَعَ الاَْوَّلِین» که ترجمه آن چنین مى شود: آن کس که درس عبرت بیاموزد بر سنت ها آگاهى پیدا مى کند و کسى که سنت هاى پیشینیان را فرا گیرد (و از تجربیات آنها استفاده کند) گویا همیشه در میان آنها و با آنها بوده است. (کافى، ج 2، ص 51، ح 1). از جمله امورى که گواهى مى دهد عبارت مرحوم سیّد رضى سقط و حذفى دارد این است که مطابق نقل او یقین سه شاخه پیدا مى کند در حالى که تمام پایه هاى چهارگانه ایمان هر کدام داراى چهار شاخه است.
(4). با توجه به این که امام شاخه هاى عدالت را چهار امر شمرده و بعد آثار یک یک آنها را بیان فرموده روشن مى شود که عبارت مرحوم شریف رضى نیز سقط و حذفى دارد، چرا که فقط اثر سه شاخه در آن بیان شده و از یک شاخه دیگر خبرى نیست در کتاب تمام نهج البلاغه به نقل از امالى شیخ طوسى و تحف العقول این جمله محذوف ذکر شده است و بعد از شرایع الحکم چنین آمده «وَمَنْ عَرَفَ شَرَائِعَ الْحُکْمِ لَمْ یَضِلَّ» یعنى «کسى که از سرچشمه احکام سیراب گردد هرگز گمراه نمى شود».
(5). مائده، آیه 8.
(6). بحارالانوار، ج 43، ص 70، ح 61.
(7). همان، ج 75، ص 62، ح 140.
(8). همان، ج 64، ص 295، ح 18.
(9). در بسیارى از نسخ به جاى «کافرین»، «منافقین» آمده است که با مسئله نهى از منکر تناسب بیشترى دارد.
(10). غررالحکم، ح 7639.
(11). همان، ح 7632.
(12). کافى، ج 5، ص 59، ح 12.
(13). توبه، آیه 25.
(14). بحارالانوار، ج 13، ص 351، ح 42.
(15). کافى، ج 5، ص 58، ح 8 .
(16). این بخش از کلام امام(علیه السلام) در کتاب کافى و خصال شیخ صدوق و تحف العقول به صورت کاملاً متفاوتى با آنچه در نهج البلاغه آمده است ذکر شده و بعید به نظر نمى رسد که مرحوم سیّد رضى تلخیص کاملى در اینجا انجام داده و به صورتى که در نهج البلاغه است در آورده و آنچه در نهج البلاغه آمده شباهت زیادى با متنى که در روضة الواعظین آمده است دارد.
(17). کافى، ج 1، ص 92، ح 1.
(18). همان، ص 91، ح 3.
(19). مائده، آیه 101.
(20). عنکبوت، آیه 69.
(21). غافر، آیه 35.
(22). روم، آیه 10.
(23). نهج البلاغه، خطبه 42. همچنین این حدیث در بحارالانوار، ج 67، ص 75، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.
(24). انفال، آیه 29.
(25). اسراء، آیه 90-93.
(26). نسخه مرحوم سیّد رضى با بسیارى از نسخ دیگر این روایت که در کافى، تحف العقول و خصال، بحارالانوار و تمام نهج البلاغه آمده است تفاوت دارد; در آن نسخه ها «شک» به صورت یک امر مستقل ذکر نشده بلکه یکى از پایه ها و ارکان کفر ذکر شده و آن گاه به ذکر شاخه هاى آن پرداخته شده است در حالى که در نسخه مرحوم سیّد رضى، شک در مقابل کفر و ایمان قرار گرفته که به نظر مى رسد «اربع شعب» به معناى «اربع دعائم» بوده باشد.
(27). براى آگاهى بیشتر به کتاب کافى، ج 2، ص 50 و تحف العقول، ص 162 و خصال، ج 1، ص 231، ح 74 مراجعه فرمائید.
(28). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 12، ص 352.
(29). براى توضیح بیشتر مى توانید به مرآة العقول (شرح کافى)، ج 11 مراجعه فرمائید.
(30). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر نهج البلاغه، سند این گفتار مبسوط و حکیمانه امام(علیه السلام) را در ذیل کلمه حکمت آمیز 266 آورده است، زیرا آن کلمه در واقع مقدمه اى است براى این بیان و در این که سؤال کننده چه کسى بوده که امام این جواب را بیان فرمود طبق گفته غزالى در احیاء العلوم، «عمار یاسر» و طبق نوشته کلینى در کافى «ابن الکوّاء» بود. (احتمال اول نزدیک تر به نظر مى رسد). سپس مى افزاید: این سخن به طور متواتر از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که بعضى آن را به صورت مسند و بعضى به صورت مرسل آورده اند، سپس نام عده کثیرى را ذکر مى کند که قبل از سیّد رضى آن را نقل کرده اند; مانند: مرحوم کلینى در اصول کافى، ابن شعبه حرّانى در تحف العقول، صدوق در خصال و جمعى دیگر. آن گاه مى افزاید: گروهى نیز بعد از سیّد رضى آن را با تفاوت روشنى آورده اند که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته اند از جمله کتاب مناقب خوارزمى و کتاب دستور معالم الحکم را نام مى برد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 214) در کتاب تمام نهج البلاغه نیز این کلام مشروح حکمت آمیز را در لا به لاى خطبه مشروح دیگرى آورده است که با جمله «الْحَمْدُ للّهِ الَّذِی ابْتَدَأَ الأُمُورَ بِعِلْمِهِ فیهَا» آغاز مى شود. (تمام نهج البلاغه، ص 180).
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/حکمت ۳۳
🌸اعتدال در بخشش و حسابرسی(اخلاقی،اجتماعی،اقتصادی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً .
✅و درود خدا بر او فرمود: بخشنده باش اما زياده روي نكن، در زندگي حسابگر باش، اما سختگير مباش.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
Hekmat 033.mp3
4.12M
✅شرححکمت ۳۳
🔹اعتدال در بخشش و حسابرسی(اخلاقی،اجتماعی،اقتصادی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/حکمت ۳۳ 🌸اعتدال در بخشش و حسابرسی(اخلاقی،اجتماعی،اقتصادی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السل
✨
✅شرح حکمت ۳۳
( مکارم شیرازی )
🔴افراط و تفريط ممنوع!
امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه و پرمعنا دعوت به اعتدال در بذل و بخشش هاى مالى مى کند و مى فرماید:
🍃 «سخاوتمند باش و در این راه اسراف مکن و در زندگى حساب گر باش و سخت گیر مباش»; (کُنْ سَمْحاً وَلاَ تَکُنْ مُبَذِّراً، وَکُنْ مُقَدِّراً وَلاَ تَکُنْ مُقَتِّراً).
🌿مى دانیم بسیارى از علماى اخلاق اسلامى، تمام فضایل اخلاقى را حد وسط در میان افراط و تفریط مى دانند. این مسئله هرچند عمومیت ندارد; ولى در مورد بسیارى از صفات از جمله فضیلت سخاوت صادق است که در میان دو صفت رذیله قرار گرفته: اسراف و تبذیر، و بخل و تقتیر.
🔹مُبذّر از ماده «تبذیر» از ریشه «بذر» (بر وزن نذر) در اصل به معناى پاشیدن دانه است; ولى چون این واژه در مورد اموال به کار رود به کار کسانى اطلاق مى شود که اموال خود را به صورت نادرست مصرف کرده و آن را حیف و میل مى کنند. معادل آن در فارسى امروز ریخت و پاش است و تفاوت آن با اسراف این است که اسراف مصرف بى رویه و تبذیر اتلاف بى رویه است.
البته این در صورتى است که این دو واژه در مقابل هم قرار گیرند; ولى هرگاه جداگانه استعمال شوند ممکن است مفهوم عامى داشته باشند.
🔸«مُقتِّر» از ماده «تقتیر» در اصل به معناى تنگ گرفتن است و هنگامى که در مورد اموال به کار رود به معناى بخیل و خسیس بودن است. «مقدّر» از ماده تقدیر به معناى مدیریت صحیح اموال است که حد وسط در میان تبذیر و تقتیر است.
قرآن مجید درباره مبذّرین مى فرماید:
💥 «(وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَالْمِسْکینَ وَابْنَ السَّبیلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذیراً * إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطین);
حق خویشاوندان و مستمندان و واماندگان در راه را ادا کن و تبذیر مکن، چرا که تبذیر کنندگان برادران شیطانند».(1)
🍃در جاى دیگر درباره صفات والاى بندگان برگزیده و عباد الرحمان مى فرماید:
«(وَالَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً); آنها کسانى هستند که هنگامى که انفاق مى کنند نه اسراف مى کنند و نه بخل و سخت گیرى دارند و در میان این دو، حد اعتدال را رعایت مى کنند».(2)
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) با ذکر مثال روشن و جالبى این حد اعتدال بیان شده است. راوى مى گوید: «فَأَخَذَ قَبْضَةً مِنْ حَصىً وَقَبَضَهَا بِیَدِهِ فَقَالَ هَذَا الاِْقْتَارُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً أُخْرَى فَأَرْخَى کَفَّهُ کُلَّهَا ثُمَّ قَالَ هَذَا الاِْسْرَافُ ثُمَّ أَخَذَ قَبْضَةً أُخْرَى فَأَرْخَى بَعْضَهَا وَأَمْسَکَ بَعْضَهَا وَقَالَ هَذَا الْقَوَامُ; امام مشتى از سنگریزه برداشت و محکم در دست خود گرفت سپس فرمود: بخل و اقتار که خداوند فرموده همین است. آن گاه مشت دیگرى بر داشت و چنان دست خود را گشود که همه آن روى زمین ریخت و فرمود این اسراف است آن گاه مشت دیگرى برداشت و آن را به طورى گشود که مقدارى در کف دست باقى ماند و مقدارى از لابه لاى انگشتان فرو ریخت و فرمود این همان قوام است (که در قرآن مجید آمده است)».(3)
🌱ادامه دارد....
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح حکمت ۳۳ ( مکارم شیرازی ) 🔴افراط و تفريط ممنوع! امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه و پرمعن
✨
✅ادامه شرح حکمت ۳۳
...در شأن نزول آیه 29 سوره «اسراء» نیز آمده است که شخص سائلى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تقاضاى پیراهن کرد. پیامبر پیراهن خود را به او بخشید و همین امر سبب شد که آن روز نتواند براى نماز به مسجد برود. این جریان سبب شد که زبان منافقان باز گردد و بگویند محمد خواب مانده یا مشغول لهو و سرگرمى شده و نمازش را به فراموشى سپرده است.
(ولى هنگامى که از جریان کار باخبر شدند شرمنده گشتند) آیه فوق نازل شد و به پیامبر چنین دستور داد:
✨«(وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً);
دست خود را بر گردن خویش زنجیر مکن (و انفاق و بخشش را ترک منما) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشاى که خانه نشین شوى و مورد سرزنش قرارگیرى و از کار خود فرو مانى».
در اینجا این سؤال پیش مى آید که تاکید در میانه روى در انفاق چگونه با ایثار (مقدم داشتن دیگران بر خویشتن) که در حالات بسیارى از پیشوایان آمده سازگار است مثل آنچه در شأن نزول سوره «دهر» و داستان مسکین و یتیم و اسیر آمده و به دنبال آن آیه شریفه (وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً) نازل شد.
پاسخ این سؤال روشن است، مسئله اعتدال حکمى عام است و ایثار حکمى خاص که مربوط به موارد معینى است. به عبارت دیگر: اصل بر اعتدال در مسئله انفاق و ایثار یک استثناست. به علاوه، دستور به ایثار مربوط به جایى است که بخشش فراوان، نابسامانى فوق العاده اى در زندگى انسان ایجاد نکند و «ملوم» و «محسور» نگردد در غیر این صورت باید از دستور اعتدال پیروى کرد.(4)
📚پی نوشت:
(1). اسراء، آیه 26 و 27.
(2). فرقان، آیه 67.
(3). کافى، ج 4، ص 54، ح 1.
(4). سند گفتار حکیمانه: این کلام حکمت آمیز را آمدى در غررالحکم در حرف کاف آورده است و از روایت فتال نیشابورى (متوفاى 508) در کتاب روضة الواعظین استفاده مى شود که این جمله در ذیل حکمت شماره 2 بوده است و این نشان مى دهد از مصدرى غیر از نهج البلاغه گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 31). در کتاب تمام نهج البلاغه آن را در لابه لاى وصیت نامه مشروح امام به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) آورده است. (تمام نهج البلاغه، ص 967).
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌷قال المَهدی(عج): «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»«بحارالأنوار ، ج53 ، ص180 ، باب 31»🌺🍃
111.المسد.mp3
212.4K
✅ سوره مسد
🎤استاد خلیل الحصری
⚘ @Nahjolbalaghe2
#صوتقرآن
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ...و اما تعبیر به مَتاعاً لِلْمُقْوِین اشاره کوتاه و پر معنى به فوائد د
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
...از این حدیث استفاده مى شود: مناسب است انسان در برابر جمله هائى که به عنوان استفهام تقریرى در قرآن مجید آمده است پاسخ مساعد دهد، گوئى خدا با او سخن مى گوید، سپس حقیقت آن را در روح و جان خود زنده کند، و تنها به تلاوت بى روح و فاقد اندیشه، قناعت نکند.
۲ ـ در حدیث دیگرى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)آمده است که فرمود: لاتَمْنَعُوا عِبادَ اللّهِ فَضْلَ الْماءِ وَ لا کَلَأً وَ لاناراً فَإِنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَها مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ وَ قُوَّةً لِلْمُسْتَضْعَفِینَ:
🍃 هرگز بندگان خدا را از آب اضافى که در اختیار دارید منع نکنید، و نه از مرتع اضافى، و نه از آتش;
چرا که خداوند اینها را وسیله زندگى مسافران و مایه قوت نیازمندان قرار داده است .(۹)
۳ ـ در حدیث دیگرى مى خوانیم:
🔸 هنگامى که آیه فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیْمِ نازل شد، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود:
اجْعَلُوها فِی رُکُوعِکُم: آن را ذکر رکوع خود قرار دهید (در رکوع خود بگوئید:
🍃 سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظِیْمِ وَ بِحَمْدِهِ).(۱٠)
📚۱ ـ لسان العرب ، ماده مزن .
۲ ـ در این جمله لام حذف شده و در تقدیر چنین است: لَو نَشاءُ لَجَعَلْناهُ .
۳ ـ تفسیر مراغى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۴۸ و تفسیر روح المعانى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۲۹.
۴ ـ یس، آیه ۸٠.
۵ ـ تفسیر قرطبى ، جلد ۹، صفحه ۶۳۹۲ و تفسیر روح المعانى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۳۱.
۶ ـ توجه داشته باشید متاع به هر وسیله اى که انسان در زندگى خویش از آن بهره مند مى شود، اطلاق مى گردد.
۷ ـ باء در باسم ربّک ممکن است براى تعدیه باشد (به این ترتیب که فعل متعدى سبح به منزله لازم گرفته شده) بعضى نیز احتمال داده اند که باء در اینجا براى استعانت ، یا زائده یا ملابست بوده باشد، ولى معنى اول مناسبتر است.
۸ ـ تفسیر روح المعانى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۳٠.
۹ ـ تفسیر درّ المنثور ، جلد ۶، صفحه ۱۶۱.
۱٠ ـ این حدیث را مرحوم طبرسى در مجمع البیان به عنوان یک حدیث صحیح آورده است (جلد ۹، صفحه ۳۳۹) و در کتاب من لایحضره الفقیه نیز آمده است (مطابق نقل نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۲۲۵) و همچنین در تفسیر درّ المنثور ، جلد ۶، صفحه ۱۶۸.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح نامه ۲۱ ( مکارم شیرازی ) از نامه هاى امام(عليه السلام) است که آن را نيز براى زياد نوشته اس
✨
✅ادامه شرح نامه۲۱
... قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِکَ).
در واقع آنچه را امام(عليه السلام) در جمله «وَاذْکُرْ فِي الْيَوْمِ غَداً» با اشاره فرموده در دو جمله اخير به تفصيل بيان داشته و به ياد فردا بودن را در اين عبارت تفسير مى کند و آن نگاه داشتن مال به اندازه نياز و از پيش فرستادن براى روز حاجت به خصوص اينکه انسان مى داند مال و ثروت هر چه باشد در اين دنيا فانى مى شود و اگر فانى نشود به هنگام مرگ از انسان جدا مى گردد و کمترين چيزى از آن را نمى تواند با خود ببرد حتى بعضى از اقوام گذشته که بسيارى از اموال نفيس سلاطين و ثروتمندان را همراه آنها دفن مى کردند، در واقع گنجى مى ساختند براى نسلهاى بعد و کمترين چيزى از آن عايد آنها نشد.
شبيه همين معنا با تعبير جالب و پرمعناى ديگرى در وصيّت نامه معروف آن حضرت به امام حسن(عليه السلام) (نامه 31) آمده است آنجا که مى فرمايد:
«فَلاَ تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ، فَيَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالاً عَلَيْکَ، وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَيُوَافِيکَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَحَمِّلْهُ إِيَّاهُ;
بيش از تاب و تحمل خود بار (ثروت و اموال) را بر دوش مگير که سنگينى آن بر تو وبال خواهد بود و هرگاه نيازمندى را يافتى که مى تواند زاد و توشه تو را تا قيامت بر دوش گيرد و فردا که به آن نيازمند شوى به تو باز گرداند اين را غنيمت شمار و اين زاد و توشه را بر دوش او بگذار».
آنچه در چهار صفت بالا آمد در واقع اشاره به همان چيزى است که بعضى از آگاهان، به امام(عليه السلام) درباره اسراف کارى زياد و خيانتش نسبت به بيت المال خبر داده بودند.
سپس امام(عليه السلام) به يکى ديگر از نقاط ضعف او که همان تکبر در برابر ارباب رجوع و مستضعفان است، اشاره کرده و مى فرمايد: «آيا تو اميد دارى که خداوند پاداش متواضعان را به تو دهد در حالى که نزد او از متکبران باشى؟»;
(أَ تَرْجُو أَنْ يُعْطِيَکَ اللهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِينَ وَأَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِينَ!).
به يقين کسى که اميد به پاداش گروهى از مؤمنان دارد بايد همانند آنها عمل کند و تناقض در رفتار و خواست درونى خود نداشته باشد. اين درست به آن مى ماند که شخص کشاورزى اميد به برداشت محصول فراوان از زمين زراعتى خود داشته باشد در حالى که نه بذرى افشانده و نه آبيارى کرده است.
امام(عليه السلام) در واقع روى نقطه بسيار حساسى در اينجا انگشت گذارده است که به تعبير خود آن حضرت در حديثى که در غرر الحکم از وى نقل شده: «اِحْذَرِ الْکِبْرَ فَإنَّهُ رَأسُ الطُّغْيانِ وَ مَعْصِيَةُ الرَّحْمنِ;
از کبر بپرهيز، زيرا سرچشمه طغيان ها و معاصى الهى است» اشاره دارد.(7)
به تعبير ديگر از همان حضرت: «أَقْبَحُ الْخُلُقِ التَّکَبُّرُ;
زشت ترين اخلاق تکبر است».(8)
در تعبير ديگرى از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) مى خوانيم: «لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّة مِنْ خَرْدَل مِنْ کِبْر;
کسى که در قلبش به اندازه دانه خردلى از کبر باشد، هرگز داخل در بهشت نخواهد شد».(8)
آن گاه امام(عليه السلام) بار ديگر به مسأله انفاق در راه خدا بر مى گردد و مى فرمايد: «تو طمع دارى که ثواب انفاق کنندگان را خداوند براى تو قرار دهد در صورتى که در زندگى پر نعمت و ناز قرار دارى و مستمندان و بيوه زنان را از آن باز مى دارى»;
(وَتَطْمَعُ ـ وَأَنْتَ مُتَمَرِّغٌ(9) فِي النَّعِيمِ، تَمْنَعُهُ الضَّعِيفَ وَالاَْرْمَلَةَ(10) ـ أَنْ يُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِينَ؟).
اين حالت مخصوص به زياد نبود و نيست، بسيارند کسانى که به هنگام دعا از خدا تقاضاى پاداش هاى بسيارى مى کنند; ولى در عمل چيزى که سبب آن باشد انجام نمى دهند و در واقع اين تقاضا و دعا نوعى نفاق و دوگانگى خواسته ها و اعمال است که براى رسيدن به سعادت بايد از وجود انسان ريشه کن شود آنچه را مى خواهد، هماهنگ با آن عمل کند، هرچند از خدا بيش از آن را طلب نمايد.
آن گاه امام(عليه السلام) نامه را با بيان قاعده اى کلى که شامل تمام توصيه هاى گذشته و فراتر از آن مى شود، به پايان مى برد و مى فرمايد: «و (بدان) انسان تنها به آنچه از پيش فرستاده جزا داده مى شود و بر آنچه قبلا براى خود ذخيره کرده وارد مى گردد; والسلام»;
(وَإِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِيٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ، وَالسَّلاَمُ).
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه