قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۴ ... آن گاه امام(عليه السلام) به سراغ شرح بيشترى براى موقوف عليهم مى رود و مى
✨
✅ادامه شرح نامه ۲۴
در دومين دستور مى فرمايد: «و (شرط نمود که) چيزى از اولاد نخل هاى اين آبادى ها را نفروشد تا همه اين سرزمين زير پوشش نخل قرار گيرد (و يک پارچه آباد شود)»;
(وَأَلاَّ يَبِيعَ مِنْ أَوْلاَدِ نَخِيلِ هَذِهِ الْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْکِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً).
«وَدِيّةَ» به معناى نهال کوچکى است که از کنار نخل بيرون مى آيد و تدريجاً ريشه مى دواند و قوى تر مى شود تا زمانى که جدا کردن آن ميسر باشد آن گاه آن را جدا کرده و در جاى مناسبى غرس مى کنند و تعبير به «أَوْلاَدِ نَخِيلِ» به همين مناسبت است و اين کار دو فايده دارد: نخست اينکه فضاهاى خالى نخلستان بدين وسيله پر مى شود و به گفته امام(عليه السلام) «تُشْکِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً».
اين جمله همان گونه که مرحوم سيّد رضى در پايان وصيّت نامه آن را توضيح داده مفهومش اين است که آنقدر از نهال هاى جديد نخل استفاده شود و نخلستان پر درخت شود که براى بيننده تشخيص آن مشکل گردد که آيا اين همان نخلستان سابق است.
به هر حال تأکيد امام(عليه السلام) بر گسترش عمران و آبادى اين موقوفات، قابل توجّه است به خصوص اينکه گفته مى شود اگر نهال هاى کنار نخل را به زودى قطع کنند و براى فروش آماده کنند گاهى به خود نخل آسيب مى رساند، بنابراين لازم است آن را تا زمان معينى حفظ کنند و بعد طبق دستور امام(عليه السلام) و مطابق مفاد وقف نامه آن را در همان نخلستان و در همان سرزمينى که پرورش يافته و از همه جا براى رشد و نمو آن مساعدتر است بنشانند.
اين دستور نه تنها براى موقوفات امام(عليه السلام) که براى تمام موقوفات قابل توجّه است، هرچند متأسفانه متوليان سودجو گاه برعکس آن عمل کرده و نخلستان را در معرض آفات قرار مى دهند، چرا که اگر نخلستان پر نخل نباشد سرما و گرما زودتر به آن آسيب مى رساند ; اما هنگامى که تمام زمين نخلستان پر از نخل شود، آفات و آسيب هاى آن کمتر خواهد بود.
اين سخن بدان معنا نيست که فاصله هاى معقول در ميان درختان ناديده گرفته شود که آن هم سبب تضعيف باغ مى شود.
در ضمن به اين نکته بايد توجّه کرد که بچه هاى نخل ممکن است جزء منافع محسوب شوند و حرمت بيع وقف شامل آن نگردد; ولى با اين حال امام(عليه السلام) مى فرمايد تا زمانى که خود نخلستان آن را نياز دارد به خارج از نخلستان نفروشند.
امام(عليه السلام) در پايان اين وصيّت نامه و بعد از بيان مسائل مربوط به موقوفات به مسائل مربوط به همسران کنيز خود پرداخته و وضع آنها را روشن مى سازد، به گونه اى که بعد از او همه آزاد شوند; مى فرمايد: «و هر کدام از کنيزانم که با آنها آميزش داشته ام صاحب فرزند يا باردار است، از سهم ارث فرزندش آزاد مى شود و اگر فرزندش بميرد و او زنده باشد، او نيز آزاد است و بند بردگى از گردنش برداشته شده و به آزاد شدگان ملحق مى شود»;
(وَمَنْ کَانَ مِنْ إِمَائِي ـ اللاَّتِي أَطُوفُ عَلَيْهِنَّ(5) ـ لَهَا وَلَدٌ أَوْ هِيَ حَامِلٌ، فَتُمْسَکُ عَلَى وَلَدِهَا وَهِيَ مِنْ حَظِّهِ، فَإِنْ مَاتَ وَلَدُهَا وَهِيَ حَيَّةٌ فَهِيَ عَتِيقَةٌ، قَدْ أَفْرَجَ عَنْهَا الرِّقُّ، وَحَرَّرَهَا الْعِتْقُ).
در آن زمان امام(عليه السلام) چندين کنيز که حکم همسران آن حضرت بودند در اختيار داشت و فرزندان متعدّدى از آنها متولد شدند و شايد هدف امام(عليه السلام) از تکثير اولاد اين بود که آل على و بنى هاشم فزونى يابند و خطراتى که از سوى دشمنان آنها را تهديد مى کرد سبب انقراض اين نسل شريف نگردد.
به هر حال امام(عليه السلام) در اين بخش از وصيّت نامه تکليف کنيزانى را که فرزندى داشتند يا باردار بودند معين نموده و طبق قاعده فقهى معروف که مورد اتفاق همه فقهاست، اين گونه کنيزان از سهم الارث فرزندشان آزاد مى شوند و يا به تعبير ديگر جزء سهم الارث فرزند قرار مى گيرند و بلافاصله آزادى شامل حال آنها مى شود، زيرا هيچ کس نمى تواند مالک پدر و مادر خود شود.
ولى درباره کنيزانى که صاحب فرزند نبودند، در اين عبارت حکمى ذکر نشده و در روايات ديگرى که از اين وصيّت نامه در کتاب کافى و جز آن به گونه مشروح ترى آمده، تکليف آنها نيز مشخص شده است که امام(عليه السلام) دستور آزادى همه آنها را داده اند و مرحوم سيّد رضى به علت تلخيص و گزينش، تنها به اين بخش قناعت کرده است.
اين نشان مى دهد که تا چه حد امام(عليه السلام) به آزادى بردگان و کنيزان اهمّيّت مى داده و در طول تاريخ زندگى پر برکتش نيز ـ طبق بعضى از روايات ـ هزار برده از دست رنج خود خريد و آزاد کرد (أَنَّهُ(عليه السلام) أَعْتَقَ أَلْفَ نَسَمَة مِنْ کَدِّ يَدِه).(6)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحنامههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۴۶/به يكي از فرماندهان خود
#مسووليتفرمانداريواخلاقاجتماعي
پس از ياد خدا و درود!
همانا تو از كساني هستي كه در ياري دين از آنها كمك مي گيرم، و سركشي و غرور گناهكاران را درهم مي كوبم، و مرزهاي كشور اسلامي را كه در تهديد دشمن قرار دارند حفظ مي كنم، پس در مشكلات از خدا ياري جوي، و درشتخويي را با اندك نرمي بياميز، در آنجا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، و در جايي كه جز با درشتي كار انجام نگيرد، درشتي كن، پر و بالت را برابر رعيت بگستران، با مردم گشاده روي و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام كردن و اشاره نمودن با همگان يكسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند، و ناتوانان از عدالت تو مايوس نگردند. با درود.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#نامه۴۶
شرح_صوتی_نامه_۴۶.mp3
4.94M
✅شرح نامه ۴۶
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال نهجالبلاغه 🌺✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه
1_23038.mp3
295K
✅سوره عصر
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آلعمران ... ۱ ـ منظور از آیات محکم و متشابه چیست؟ واژه محکم در اصل از ا
✨
✅ادامه تفسیر سوره آلعمران
... ۲ ـ چرا بخشى از آیات قرآن، متشابه اند؟
با این که قرآن، نور، روشنائى و سخن حق و آشکار است و براى هدایت عموم مردم آمده، چرا آیات متشابه دارد؟
چرا محتواى بعضى از آیات آن پیچیده است که موجب سوء استفاده فتنه انگیزها شود؟
این موضوع بسیار با اهمیتى است که شایان دقت است، به طور کلى ممکن است جهات ذیل، فلسفه وجود آیات متشابه در قرآن باشد:
الف ـ الفاظ و عباراتى که در گفتگوهاى انسان ها به کار مى رود تنها براى نیازمندى هاى روزمره به وجود آمده، و به همین دلیل، به محض این که از دایره زندگى محدود مادى بشر خارج مى شویم، و مثلاً سخن درباره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است، به میان مى آید، به روشنى مى بینیم الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى نارسائى دارد، همین نارسایى هاى کلمات، سرچشمه قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است، آیات یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم (۱۳) یا الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى (۱۴) یا إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ (۱۵) که تفسیر هر کدام در جاى خود خواهد آمد، از این نمونه است.
و نیز تعبیراتى همچون سمیع و بصیر همه از این قبیل مى باشد که با مراجعه به آیات محکم، تفسیر آنها به خوبى روشن مى شود.
ب ـ بسیارى از حقایق مربوط به جهان دیگر، یا جهان ماوراى طبیعت است که از افق فکر ما دور است، و ما به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان، قادر به درک عمق آنها نیستیم، این نارسائى افکار ما و بلند بودن افق آن معانى، سبب دیگرى براى تشابه قسمتى از آیات است، مانند بعضى از آیات مربوط به قیامت و امثال آن.
و این درست به آن مى ماند که کسى بخواهد براى کودکى که در عالم جنین زندگى مى کند، مسائل این جهان را تشریح کند، اگر سخنى نگوید، کوتاهى کرده و اگر هم بگوید، ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا کند; زیرا شنونده در آن شرایط، توانائى و استعداد بیشتر از این را ندارد.
ج ـ یکى دیگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به کار انداختن افکار، اندیشه ها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فکرى در مردم است، و این، درست به مسائل فکرى پیچیده اى مى ماند که براى تقویت افکار اندیشمندان، طرح مى شود تا بیشتر به تفکر، اندیشه، دقت و بررسى در مسائل بپردازند.
د ـ نکته دیگرى که در ذکر متشابه در قرآن وجود دارد و اخبار اهل بیت(علیهم السلام)آن را تأیید مى کند، این است که وجود این گونه آیات در قرآن، نیاز شدید مردم را به پیشوایان الهى، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اوصیاى او روشن مى سازد، و سبب مى شود مردم به حکم نیاز علمى به سراغ آنها بروند، و رهبرى آنها را عملاً به رسمیت بشناسند و از علوم دیگر و راهنمایى هاى مختلف آنان نیز استفاده کنند، و این درست به آن مى ماند که در پاره اى از کتب درسى، شرح بعضى از مسائل به عهده معلم و استاد گذارده مى شود، تا شاگردان، رابطه خود را با استاد قطع نکنند و بر اثر این نیاز، در همه چیز از افکار او الهام بگیرند، و در واقع قرآن، مصداق وصیت معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که فرمود: إِنِّی تارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ:
دو چیز گرانمایه را در میان شما به یادگار مى گذارم: کتاب خدا و خاندانم و این دو، هرگز از هم جدا نمى شوند تا در قیامت در کنار کوثر به من برسند .(۱۶)
هـ ـ مسأله آزمایش افراد و شناخته شدن فتنه انگیزان از مؤمنان راستین نیز فلسفه دیگرى است که در آیه به آن اشاره شده است.
۳ ـ تأویل چیست؟
درباره معنى تأویل ، سخن بسیار گفته اند، آنچه به حقیقت نزدیک تر است این است که تأویل در اصل لغت به معنى بازگشت دادن چیزى است.
بنابراین، هر کار و یا سخنى را که به هدف نهایى برسانیم تأویل نامیده مى شود، مثلاً اگر کسى اقدامى کند و هدف اصلى اقدام او روشن نباشد، و در پایان آن را مشخص کند این کار را تأویل مى گویند، همان طور که در سرگذشت موسى(علیه السلام) و آن مرد دانشمند مى خوانیم که او کارهائى در سفر خود انجام داد که هدف آن روشن نبود (مانند شکستن کشتى) و به همین دلیل موسى(علیه السلام)ناراحت و متوحش گردید، اما هنگامى که هدف خود را در پایان کار و به هنگام جدائى براى او تشریح کرد و گفت منظورش نجات کشتى از چنگال سلطان غاصب و ستمگرى بوده است، اضافه کرد: ذلِکَ تَأْویلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً: این هدف نهایى کارى است که تو در برابر آن صبر و تحمل نداشتى .(۱۷)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۱ ... تعبير به «يَنْحَدِرُ; فرود مى ريزد و پايين مى آيد»، (وَلا يرْقى; با
✨
✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۱
... و علاوه بر اين که در تمام دوران خلفا هر زمان مشکل مهمّى در مسائل مختلف اسلامى پيش مى آمد و همه از حلّ آن عاجز مى ماندند، به على(عليه السلام) پناه مى برند و حلّ نهايى را از او مى خواستند، تنها مطالعهئ خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت در نهج البلاغه براى پى بردن به اين حقيقت کافى است. هر انسان منصفى ـ چه مسلمان و چه غير مسلمان ـ نهج البلاغه را به دقّت مطالعه کند در برابر عظمت علمى آن حضرت سر تعظيم فرود مى آورد و مفهوم: «يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ; سيل خروشان علم و دانش از کوهسار وجودم سرازير است و پرنده تيزپرواز انديشه ها به قلّه وجودم نمى رسد» عملا بر او ظاهر و آشکار مى شود.
سوّم اين که چگونه آن حضرت از حوادثى که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت واقع شد شکايت مى کند، آيا با مقام صبر و تسليم و رضا منافات ندارد؟
پاسخ اين سؤال نيز پيچيده نيست. صبر و تسليم و رضا مطلبى است و بيان حقايق براى ثبت در تاريخ و آگاهى حاضران و آيندگان، مطلبى ديگر که نه تنها مانعى ندارد، بلکه گاهى از اوجب واجبات است و مسائل مربوط به خلافت درست از همين نمونه است. در حقيقت مصالح مردم و جامعه اسلامى و نسلهاى آينده ايجاب مى کرده که امام(عليه السلام) اين حقايق را بيان کند تا به دست فراموشى سپرده نشود.
سپس مى فرمايد: «(هنگامى که ديدم او پيشدستى کرد و خلافت را در بر گرفت) من در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى کردم (و خود را کنار کشيدم)» (فَسَدَلْتُ(10) دُونَها ثَوْباً، وَ طَوْيتُ عَنْها کَشْحاً(11)).
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) هنگامى که خود را در برابر اين جريان ديد، آماده درگيرى نشد و به دلايلى که در ذيل به آن اشاره مى شود بزرگوارانه از آن چشم پوشيد و زاهدانه از آن کناره گيرى کرد. ولى از سوى ديگر اين فکر دائماً روح او را آزار مى داد که در برابر اين انحراف بزرگ چه بايد انجام دهد و مسئوليّت الهى خويش را چگونه پياده کند؟
به همين دليل اضافه مى کند: «پيوسته در اين انديشه بودم که آيا با دست بريده (و نداشتن يار و ياور به مخالفان) حمله کنم يا بر اين تاريکى کور، صبر نمايم؟» (وَطَفِقْتُ اَرْتَئى بَيْنَ اَنْ اَصُولَ بِيَد جَذّاءَ،(12) اَوْ اَصْبِرَ عَلى طَخْيَة(13) عَمْياءَ).
امام(عليه السلام) با اين جمله، اين حقيقت را روشن مى سازد که من هرگز مسئوليّت خودم را در برابر امّت و وظيفه اى که خدا و پيامبرش بر دوشم گذارده بودند فراموش نکرده، ولى چه کنم که در ميان دو محذور، گرفتار بودم: محذور اوّل اين که قيام کنم و با مخالفان، درگير شوم در حالى که از يکسو، يار و ياور کافى نداشتم و از سوى ديگر اين قيام موجب شکاف در ميان مسلمين مى شد و فرصت به دست منافقان و دشمنانى مى داد که در انتظار چنين شرايطى بودند. محذور دوّم اين که در آن محيط تاريک و ظلمانى صبر کنم.
تعبير به «طَخْيَة عَمْياءَ» با توجّه به اين که «طخيه» خود به معناى ظلمت و تاريکى است اشاره به اين است که گاهى ظلمتها شديد نيست و از خلال آن مى توان شبحى مشاهده کرد، ولى اين ظلمت آن قدر شديد بود که بايد ظلمت کورش ناميد.
سپس توصيف بيشترى از شرايط آن زمان در سه جمله کوتاه و پرمعنا ارائه مى دهد و مى فرمايد: «ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده و کودکان خردسال را پير و مردم با ايمان را تا واپسين دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد» (يَهْرَمُ فيهَا الْکَبيرُ، وَيَشيبُ فيهَا الصَّغيرُ، وَ يَکْدَحُ(14) فيها مُؤمِن حَتّى يَلْقى رَبَّهُ).
از اين عبارت به خوبى روشن مى شود که يک رنج و درد عمومى، همه را تحت فشار قرار داده بود. صغيران را پير مى کرد و پيران را زمين گير، ولى مؤمنان رنج مضاعفى داشتند چرا که مشکلات روزافزون جامعه اسلامى و خطراتى که از هر سو آن را تهديد مى کرد آنان را در اندوه عميق و رنج بى پايانى فرو برده بود، همان درد و مصيبتى که با گذشت زمان و در مدّت کوتاهى در عصر «بنى اميّه» خود را نشان داد و بسيارى از زحمات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان راستين نخستين را بر باد داد.
سرانجام، تصميم گيرى خود را در برابر اين «دو راهى» مشکل و خطرناک به اين صورت بيان مى فرمايد: «سرانجام (بعد از انديشه کافى و در نظر گرفتن تمام جهات) ديدم بردبارى و شکيبايى در برابر اين مشکل، به عقل و خرد نزديکتر است» (فَرَاَيْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا(15) اَحْجى(16)).
«به همين دليل شکيبايى پيشه کردم (نه شکيبايى آميخته با آرامش خاطر بلکه) در حالى بود که گويى چشم را خاشاک پر کرده و استخوان، راه گلويم را گرفته بود» (فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذىً،(17) وَفِى الْحَلْقِ شَجاً(18)).
🌱ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌷
📕نهج البلاغه/خطبه۴۹ صفات خداوندي
💚خداشناسي
🌺ستايش خداوندي را سزاست كه از اسرار نهانها آگاه است، و نشانه هاي آشكاري در سراسر هستي بر وجود او شهادت مي دهند، هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمي گردد، نه چشم كسي كه او را نديده مي تواند انكارش كند، و نه قلبي كه او را شناخت مي تواند مشاهده اش نمايد، در والايي و برتري از همه پيشي گرفته، پس از او برتر چيزي نيست، و آنچنان به مخلوقات نزديك است كه از او نزديكتر چيزي نمي تواند باشد. مرتبه بلند او را از پديده هايش دور نساخته، و نزديكي او با پديده ها، او را مساوي چيزي قرار نداده است. عقلها را بر حقيقت ذات خود آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسايي خود باز نداشته است. پس اوست كه همه نشانه هاي هستي بر وجود او گواهي مي دهند و دلهاي منكران را بر اقرار به وجودش واداشته است، خدايي كه برتر از گفتار تشبيه كنندگان و پندار منكران است
🌷
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۵۰- و من كلام له ( عليه السلام )\r> و فيه بيان لما يخرب العالم به من الفتن و بيان هذه الفتن <
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَي غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَي الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَي أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْني .
🌸🌸🍂🌺
📋نهج البلاغه/خطبه۵۰-در بيان فتنه
🌿علل پيدايش فتنه ها
همواره آغاز پديد آمدن فتنه ها،هواپرستي، و بدعت گذاري در احكام آسماني است، نوآوريهايي كه قرآن با آن مخالف است، و گروهي (با دو انحراف ياد شده) بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، كه برخلاف دين خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمي شد، بر طالبان حق پوشيده نمي ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مي گشت زبان دشمنان قطع مي گرديد. اما قسمتي از حق و قسمتي از باطل را مي گيرند و به هم مي آميزند، آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مي گردد، و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.
🌸🍂🌺🌸
شرح_صوتی_خطبه_۴۹_و_۵۰.mp3
10.15M
✅شرح خطبه ۴۹ و ۵۰
🔹خدا شناسی
🔹علل پیدایش فتنه ها
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
1_23039.mp3
543.6K
✅سوره تکاثر
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آلعمران ... ۲ ـ چرا بخشى از آیات قرآن، متشابه اند؟ با این که قرآن، نور، ر
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
... همچنین، اگر انسان خوابى مى بیند که نتیجه آن روشن نیست سپس با مراجعه به کسى، یا مشاهده صحنه اى تفسیر آن خواب را دریابد به آن تأویل گفته مى شود، همان طور که یوسف(علیه السلام) پس از آن که خواب مشهورش در خارج تحقق یافت و به اصطلاح به نهایت بازگشت، گفت: هذا تَأْویلُ رُؤْیایَ مِنْ قَبْلُ: این تفسیر و نتیجه و پایان خوابى است که دیدم .(۱۸)
و نیز هر گاه انسان، سخن بگوید و مفاهیم خاص و اسرارى در آن نهفته باشد که هدف نهایى آن سخن را تشکیل دهد به آن تأویل مى گویند.
در آیه مورد بحث، منظور از تأویل، همین معنى است، یعنى در قرآن آیاتى است که اسرار و معانى عمیقى دارد، منتها افرادى که افکارشان منحرف است، و اغراض فاسدى دارند از پیش خود، تفسیر و معنى نادرستى براى آن ساخته و براى اغفال خود یا دیگران، روى آن تکیه مى کنند.
بنابراین، منظور از جمله وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیْلِهِ این است که آنها مى خواهند تأویل آیات را به شکلى غیر از آنچه هست منعکس سازند (وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیْلِهِ عَلى خِلافِ الْحَقِّ).
مانند آنچه در شأن نزول آیه خواندیم که: جمعى از یهود، از حروف مقطعه قرآن، سوء استفاده کرده، آن را به معنى کوتاه بودن مدت آئین اسلام تفسیر کرده بودند و یا مسیحیان کلمه رُوحٌ مِنْهُ را دستاویز قرار داده و براى الوهیت عیسى(علیه السلام)به آن استدلال کرده بودند، تمام اینها از قبیل تأویل به غیر حق و بازگشت دادن آیه به هدفى غیر واقعى و نادرست محسوب مى شود.
۴ ـ راسخون در علم چه کسانى هستند؟
در قرآن مجید، در دو مورد، این تعبیر به کار رفته است یکى در اینجا و دیگرى در سوره نساء آیه ۱۶۲ آنجا که مى فرماید:
لکِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ:
دانشمندان و راسخان در علم از اهل کتاب، به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل گردیده است، ایمان مى آورند .
همان طور که از معنى لغوى این کلمه استفاده مى شود منظور از آن، کسانى هستند که در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند.
البته مفهوم این کلمه، یک مفهوم وسیع است که همه دانشمندان و متفکران را در بر مى گیرد، ولى در میان آنها افراد ممتازى هستند که درخشندگى خاصى دارند و طبعاً در درجه اول، در میان مصادیق این کلمه قرار گرفته اند و هنگامى که این تعبیر ذکر مى شود، قبل از همه نظرها متوجه آنان مى شود.
و اگر مشاهده مى کنیم در روایات متعددى راسِخُونَ فِى الْعِلْمِ به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) تفسیر شده،(۱۹) روى همین نظر است; زیرا بارها گفته ایم که آیات و کلمات قرآن، مفاهیم وسیعى دارد که در میان مصادیق آن افراد نمونه و فوق العاده اى دیده مى شود که گاهى در تفسیر آنها تنها از آنان نام مى برند.
در اصول کافى از امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است که فرمود: پیامبر خدا بزرگ ترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تأویل و تنزیل قرآن مى دانست، خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند و او و اوصیاى وى همه اینها را مى دانستند .(۲٠)
روایات فراوان دیگرى در کتاب اصول کافى و سایر کتب حدیث در این زمینه آمده است که نویسندگان تفسیر نور الثقلین و تفسیر برهان در ذیل این آیه آنها را جمع آورى نموده اند و همان طور که اشاره شد، تفسیر راسخون فى العلم به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) منافاتى با وسعت مفهوم این تعبیر ندارد، لذا از ابن عباس نقل شده که مى گفت:
من هم از راسخان در علم هستم.(۲۱)
منتها هر کس به اندازه وسعت دانشش از اسرار و تأویل آیات قرآن، آگاه مى گردد، و آنان که علمشان از علم بى پایان پروردگار سرچشمه مى گیرد، طبعاً به همه اسرار و تأویل قرآن آشنا هستند در حالى که دیگران تنها قسمتى از این اسرار را مى دانند.
۵ ـ راسخان در علم از معنى متشابهات آگاهند
در اینجا بحث مهمى در میان مفسران و دانشمندان دیده مى شود که آیا وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ آغاز جمله مستقلى است و یا عطف بر اِلاَّ اللّهُ مى باشد؟
و به عبارت دیگر، آیا معنى آیه این است که: تأویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند ؟
و یا معنى آن این است که: تأویل قرآن را فقط خدا مى داند، اما راسخون در علم مى گویند: گرچه تأویل آیات متشابه را نمى دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار ما است
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/حکمت ۴۳
✅الگوهای انسانی (فضائل اخلاقی یکی از یاران (اخلاقی،تاریخی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : فِي ذِكْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً .
🍂در ياد يكي از ياران، (خباب بن ارت) فرمود: خدا خباب بن ارت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روي فرمانبرداري هجرت كرد، و با قناعت زندگي گذراند، و از خدا راضي بود، و مجاهد زندگي كرد.
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
Hekmat 043.mp3
6.98M
✅شرححکمت ۴۳
🔹الگوهای انسانی (فضائل اخلاقی یکی از یاران (اخلاقی،تاریخی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
1_5096215619984949253.mp3
3.01M
✨زیارت آل یاسین
🎧بانوای استاد فرهمند
@Nahjolbalaghe2