eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_43225.mp3
923.6K
✅سوره قدر با صدای قاری کودک @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران ✨قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّ
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ✨قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا ۖ فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَىٰ كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ ۚ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاءُ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الْأَبْصَارِ در دو گروهى که(در میدان جنگ بدر،)با هم رو به رو شدند، نشانه (و عبرتى) براى شما بود:یک گروه، در راه خدا نبرد مى کردند. و جمع دیگرى کافر بودند، (و در راه شیطان و بت مى جنگیدند،) در حالى که کافران، مؤمنان را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مى دیدند.(و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد خداوند، هر کس را بخواهد و (شایسته باشد)، با یارى خود، تایید مى کند. در این، عبرتى است براى صاحبان بصیرت. (آل عمران/13) 🍃شأن نزول: این آیه، در مورد چگونگى جنگ بدر نازل شده است، چنان که مفسران گفته اند: در جنگ بدر تعداد مسلمانان ۳۱۳ نفر بود، ۷۷ نفر آنها از مهاجران و ۲۳۶ نفر آنها از انصار بودند. پرچم مهاجران در دست على(علیه السلام) و سعد بن عباده پرچمدار انصار بود، آنان تنها با داشتن هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هشت شمشیر، در این نبرد بزرگ شرکت کرده بودند. با این که سپاه دشمن بیش از هزار نفر با اسلحه کافى بودند و یکصد اسب داشتند، مسلمانان با دادن بیست و دو نفر شهید (۱۴ نفر از مهاجران و ۸ نفر از انصار) به دشمن، که هفتاد کشته و هفتاد اسیر داد غالب شدند، و با پیروزى کامل به مدینه مراجعت کردند، این آیه گوشه اى از ماجراى بدر را بازگو مى کند.(۱) 🌿تفسیر: جنگ بدر نمونه روشنى بود این آیه در حقیقت بیان نمونه اى است از آنچه در آیات قبل آمده است و به کافران هشدار مى دهد: به اموال و ثروت و کثرت نفرات مغرور نشوند که سودى به حالشان ندارد، یک شاهد زنده این موضوع جنگ بدر است، که دشمنان اسلام با فزونى تجهیزات جنگى و نفرات و اموال، به شکست سختى مبتلا شدند، مى فرماید: در آن دو جمعیت (که در میدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه و درس عبرتى براى شما بود (قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا). یک گروه در راه خدا نبرد مى کرد، و گروه دیگر کافر بود و در راه شیطان و بت (فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْرى کافِرَةٌ). چرا عبرت نگیرید، در حالى که یک ارتش کوچک و تقریباً فاقد ساز و برگ جنگى اما با ایمان استوار، و محکم بر ارتش که چند برابر او بود، از نظر وسایل جنگى و تعداد نفرات، پیروز گشت. اگر تنها فزونى نفرات و امکانات مى توانست کارگشا باشد، باید در جنگ بدر، ظاهر شده باشد، در حالى که نتیجه معکوس بود، پس از آن مى افزاید: آنها (مشرکان) این گروه (مؤمنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مى کردند (یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ). یعنى اگر مؤمنان ۳۱۳ نفر بودند، در چشم کفار بیش از ۶٠٠ نفر جلوه مى کردند تا بر وحشت آنها بیفزاید، و این خود یکى از عوامل شکست کفار شد. این موضوع علاوه بر این که یک امداد الهى بود، از جهتى طبیعى نیز به نظر مى رسد; زیرا وقتى نبرد شروع شد، و ضربات کوبنده مسلمانان که از نیروى ایمان مایه مى گرفت بر پیکر لشکر دشمن وارد شد، چنان مرعوب و متوحش شدند که فکر مى کردند نیروى دیگرى همانند آنان به آنها پیوسته است و با دو برابر قدرت اول، صحنه جنگ را در اختیار گرفته اند، در حالى که قبل از شروع جنگ مطلب بر عکس بود، آنها چنان با دیده حقارت به مسلمانان نگاه مى کردند که تعدادشان را کمتر از آنچه بود، تصور مى کردند. یا به تعبیر دیگر، خدا مى خواست قبل از شروع جنگ، تعداد مسلمانان در نظر آنان کم جلوه کند، تا با غرور و غفلت وارد جنگ شوند، و پس از شروع جنگ دو برابر جلوه کند، تا وحشت و اضطراب، آنها را فرا گیرد و منتهى به شکست آنان گردد، به عکس خداوند عدد دشمنان را در نظر مسلمانان، کم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحیه آنها بیفزاید. این همان چیزى است که در آیه ۴۴ سوره انفال نیز به آن اشاره شده است مى فرماید: وَ إِذْ یُریکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فی أَعْیُنِکُمْ قَلیلاً وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً: به یاد آرید، هنگامى را که با دشمن در میدان جنگ روبرو شدید، خداوند آنها را در نظر شما کم جلوه مى داد (تا روحیه شما براى نبرد ضعیف نشود) و شما را در نظر آنها کم جلوه مى داد (تا از شروع به جنگى که سرانجامش شکست آنها بود منصرف نشوند) تا خداوند کارى را که مى بایست انجام گیرد، صورت بخشد . یعنى شما نترسید و با کمال قدرت وارد جنگ شوید، آنها نیز در آغاز با غرور و بى اعتنائى وارد جنگ شوند، و سپس صحنه دگرگون گردد، و مسلمانان بیش از آنچه بودند، در نظر دشمنان جلوه کنند و به شکست آنان در این نبرد سرنوشت ساز منتهى گردد.(۲) 🌱ادامه‌دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۴ ... مسأله برنامه تدريجى اسلام براى آزادى بردگان در اسلام، مسأله اى است بسيا
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۴ ... 2. سؤال ديگر اينکه چگونه امام(عليه السلام) مى فرمايد: حسن را متولى وقف ساختم و اگر حسن چشم از جهان بپوشد و حسين زنده باشد، او جانشين برادر خود خواهد شد. مگر امام(عليه السلام) از طريق علم غيب نمى دانست که شهادت امام حسين(عليهما السلام) سالها بعد از شهادت امام حسن(عليه السلام) خواهد بود؟ پاسخ اين سؤال و سؤالات فراوان ديگرى از اين قبيل يک جمله است و آن اينکه امامان در کارهاى عادى خود تکيه بر علم عادى داشتند که از مجارى معمولى حاصل مى شود، نه علم غيب; همان گونه که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز در مسائل مربوط به زندگى خود و يارانش تکيه بر علم حاصله از مجارى عادى داشت و از علم غيب جز در موارد استثنايى استفاده نمى فرمود. 2. اهمّيّت وقف در اسلام: اهتمام امير  مؤمنان على(عليه السلام) به امر وقف و پيشگام بودن در اين کار خير به خوبى نشان مى دهد که اين مسأله ارزش فوق العاده اى در اسلام دارد. گرچه وقف را اسلام ابداع نکرد و قبل از اسلام نيز در مذاهب ديگر اوقاف بسيارى وجود داشت ولى اسلام اهمّيّت خاصى براى آن قائل شد و تحت عنوان صدقات جاريه بر آن تأکيد کرد. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که از کنار باغستانى عبور مى کرد، مردى را ديد که مشغول غرس درختى است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او فرمود: مى خواهى غرسى بهتر از اين را به تو يادآورى کنم؟ سپس اذکار مهمى را به او تعليم فرمود. آن مرد عرض کرد: اى رسول خدا من تو را گواه مى گيرم که تمام اين باغ را بر فقهاى مسلمين از اهل صفه وقف کردم. در اينجا اين آيات شريفه نازل شد: (فَأَمّا مَنْ أَعْطى وَاتَّقى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى(10)).(11) به اين ترتيب، وقف به عنوان يک سنّت حسنه اسلامى مورد تأييد قرار گرفت. در بعضى از روايات از جابر ابن عبدالله نقل شده که تمام صحابه که اموالى داشتند، وقفى از خود به يادگار گذاشتند. در امالى شيخ طوسى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که فرمود: «خَيْرُ مَا يُخَلِّفُهُ الرَّجُلُ بَعْدَهُ ثَلاَثَةٌ: وَلَدٌ بَارٌّ يَسْتَغْفِرُ لَهُ وَسُنَّةُ خَيْر يُقْتَدَى بِهِ فِيهَا وَصَدَقَةٌ تَجْرِي مِنْ بَعْدِهِ; بهترين چيزى که انسان بعد از خود به يادگار مى گذارد سه چيز است: فرزند نيکوکارى که براى انسان استغفار کند و سنّت نيکى که مردم در آن به او اقتدا نمايند و صدقه اى که بعد از او جريان داشته باشد».(12) احاديث در اين زمينه فراوان است و بايد توجّه داشت که يکى از طرق پيشگيرى از تکاثر و ثروت اندوزى، گسترش دادن سنّت وقف است که اموال را از چنگ افراد معدودى بيرون مى آورد و منافع آن را در اختيار نيازمندان قرار مى دهد. 📚پی نوشت: 1 . سند وصيّت نامه: بر حسب آنچه در مصادر نهج البلاغه آمده اين وصيّت را مرحوم کلينى پيش از شريف رضى در کتاب فروع کافى، ج 7، ص 49 از عبدالرحمن بن حجاج نقل کرده (ولى آنچه در کافى موجود است با آنچه در نهج البلاغه آمده تفاوت بسيار دارد) و شيخ طوسى(رحمه الله) بعد از شريف رضى در کتاب تهذيب آن را آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 254) از کتاب تمام نهج البلاغه چنين استفاده مى شود که وصيّت نامه، بسيار مفصل تر از آنچه سيّد رضى آورده است بوده و در واقع آنچه در نهج البلاغه آمده گوشه اى از آن وصيّت نامه است ولى گوشه اى گويا و پرمعنا. (براى آگاهى بيشتر به کتاب تمام نهج البلاغه، ص 988 مراجعه شود). 2 . عبارتى که در روايت کافى به جاى اين روايت آمده، نشان مى دهد که تفسير دوم مناسب تر است، زيرا در عبارت کافى چنين آمده: «وَإنْ حَدَثَ بِحَسَن حَدَثٌ وَ حُسَيْنٌ حَيٌّ ... وَإِنَّ حُسَيْناً يَفْعَلُ فيهِ مِثْلَ الّذى أمَرتُ بِهِ حَسَناً» که مفهومش اين است که امام حسين(عليه السلام) همان برنامه اى را در مورد موقوفه اجرا مى کند که امام حسن(عليه السلام) دستور اجراى آن را داشت (کافى، ج 7، ص 50). 3 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 149. 4 . براى اطلاع بيشتر به فروع کافى، ج 7، ص 50 مراجعه فرماييد. 5 . تعبير به «اطوف عليهن» تعبير کنايى زيبايى است براى آميزش جنسى، زيرا از طواف يک نوع گردش فهميده مى شود که هنگامى که با «عَلى» همراه باشد همان گردش دورانى است به خصوص اينکه طبق گفته لسان العرب اين تعبير معمولا در حرکت شبانه به کار مى رود و اگر مربوط به روز باشد بايد با قرينه اى همراه گردد. 6 . بحارالانوار، ج 41، ص 32، روايت 3. 7 . براى توضيح بيشتر به تفسير نمونه، ج 21، ص 412-423. 8 . استيعاب، ج 3، ص 1126. 9 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 146. 10 . الليل، آيه 5-7 . 11 . بحارالانوار، ج 100، صحفه 182، ح 4. 12 . وسائل الشيعه، ج 13، کتاب الوقوف و الصدقات، باب 1، ح 10.   ⚘ @Nahjolbalaghe2
🌹امام على عليه السلام: فرصت ‏ها چون ابر بهارى در میگذرند. پس آن را در انجام دادن انواع خير غنيمت بدانيد؛ زيرا در غير اين صورت، پشيمانى به بار می‌آيد إنَّ الفُرَصَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانتَهِزوها إذا أمكَنَت في أبوابِ الخَيرِ ، وإلّا عادَت نَدَماً 📚غررالحكم حدیث۳۵۹۸ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۴۸/به معاويه 🍃 همانا ستمگري و دروغ پردازي، انسان را در دين و دنيا رسوا مي كند، و عيب او را نزد عيب جويان آشكار مي سازد، و تو مي داني آنچه كه از دست رفت باز نمي گردد، گروهي باطل طلبيدند، و خواستند با تفسير دروغين، حكم خدا را دگرگون سازند، و خدا آنان را دروغگو خواند، معاويه، از روزي بترس كه صاحبان كارهاي پسنديده خوشحالند، و تاسف مي خورند كه چرا عملشان اندك است، آن روز كساني كه مهار خويش در دست شيطان دادند سخت پشيمانند. تو ما را به داوري قرآن خواندي، در حالي كه خود اهل قرآن نيستي، و ما هم پاسخ مثبت به تو نداديم، بلكه داوري قرآن را گردن نهاديم. با درود. ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح_صوتی_نامه_۴۸.mp3
5.21M
✅شرح نامه ۴۸ 🔹اندرز دادن دشمن /بنیاد‌مجازی‌نهج‌البلاغه کانال نهج‌البلاغه 🌺✨ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_23044.mp3
538.8K
✅سوره القدر 🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ✨قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا ۖ فِئَةٌ تُقَاتِلُ
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران در بعضى از روایات آمده است: یکى از مسلمانان مى گوید: قبل از جنگ بدر به دیگرى گفتم: آیا فکر مى کنى، کفار هفتاد نفر باشند. گفت: گمان مى کنم صد نفرند، ولى هنگامى که در جنگ پیروز شدیم، و اسیران فراوانى از آنها گرفتیم به ما خبر دادند که آنها هزار نفر بودند.(۳) سپس مى افزاید: خداوند هر کس را بخواهد با یارى خود تقویت مى کند (وَ اللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ). همان گونه که بارها گفته ایم، خواست و مشیت خدا بى حساب نیست و همواره آمیخته با حکمت او است، و تا شایستگى هایى در افراد نباشد آنها را تأیید و تقویت نمى کند. قابل توجه این که: تأیید و پیروزى خداوند در این حادثه تاریخى، نسبت به مسلمانان دو جانبه بود، هم یک پیروزى نظامى بود و هم یک پیروزى منطقى . از این نظر پیروزى نظامى بود که ارتش کوچکى با نداشتن امکانات کافى بر ارتشى که چند برابر او بود و از امکانات فراوانى بهره مى گرفت پیروز شد. و اما پیروزى منطقى از این نظر بود که: خداوند صریحاً این پیروزى را قبل از آغاز جنگ، به مسلمانان وعده داده بود، و این دلیلى بر حقانیت اسلام شد. در پایان آیه، مى فرماید: در این، عبرتى است براى صاحبان چشم و بینش (إِنَّ فی ذلِکَ لَعِبْرَةً لاِ ُولِی الأَبْصارِ). آرى، آنها که چشم بصیرت دارند، و حقیقت را آن چنان که هست مى بینند از این پیروزى همه جانبه افراد با ایمان درس عبرت مى گیرند، و مى دانند سرمایه اصلى پیروزى ایمان است و ایمان.(۴) 📚۱ ـ آنچه در بالا آمد از مجمع البیان (ذیل آیه مورد بحث) نقل شده است ولى در کامل ابن اثیر ، جلد ۳، صفحه ۱۳۶ (جلد ۱، صفحه ۵۳۹، دار احیاء التراث العربى، بیروت، طبع اول، ۱۴٠۸ هـ ق) و در برخى از منابع ذیل آمده است: وَ کانَ جَمِیْعُ مَنْ قُتِلَ مِنَ الْمُسْلِمِیْنَ بِبَدْر أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً سَتَّةٌ مِنَ الْمُهاجِرِیْنَ وَ ثَمانِیَةٌ مِنَ الأَنْصارِ: جمیع کسانى که از مسلمانان در بدر کشته شدند، چهارده نفر بوده اند، شش نفر از مهاجرین و هشت نفر از انصار . بحار الانوار ، جلد ۱۹، صفحه ۲٠۵، ۲٠۶ و ۳۶٠ ـ مستدرک سفینة البحار ، جلد ۱، صفحه ۳٠٠، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ هـ ق ـ تاریخ طبرى ، جلد ۲، صفحه ۱۷۱، مؤسسه اعلمى مطبوعات ـ البدایة و النهایة ، جلد ۳، صفحه ۳۶۶، دار احیاء التراث العربى، بیروت، طبع اول، ۱۴٠۸ هـ ق ـ نور الثقلین ، جلد ۱، صفحه ۳۲٠ و ۴٠۹، مؤسسه اسماعیلیان ـ تفسیر ابن کثیر ، ذیل آیه ـ درّ المنثور ، جلد ۲، صفحه ۱٠، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق. ۲ ـ تفسیرى که در بالا گفته شد، روى این نظر است که در آیه مورد بحث، مرجع ضمیر یَرَوْنَ کفار و مرجع ضمیر هُمْ مسلمانان باشد، و این روشن ترین تفسیر آیه است که با آیه ۴۴ سوره انفال نیز سازگار است، اگر چه مفسران احتمالات دیگرى درباره مرجع ضمیرهاى فوق داده اند. شرح بیشتر درباره این موضوع، ذیل آیات ۴۱ تا ۴۵ سوره انفال ، در جلد هفتم به خواست خدا خواهد آمد. ۳ ـ تفسیر قرطبى ، جلد ۲، صفحه ۱۲۶۸، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر ابن کثیر ، ذیل آیات مورد بحث ـتفسیر جامع البیان ، ذیل آیه مورد بحث. ۴ ـ عِبْرَةٌ در اصل از ماده عبور گرفته شده است که به معنى گذشتن از حالى به حال دیگر، یا از جائى به جاى دیگر است، و به اشک چشم عَبْرَة (بر وزن حسرت) مى گویند; زیرا از چشم عبور مى کند و به کلمات که از زبان ها و گوش ها مى گذرد نیز عبارت مى گویند، و عبرت گرفتن از حوادث نیز به خاطر آن گفته مى شود که انسان از آنچه مى بیند مى گذرد، و از حقایقى در پشت سر آن آگاه مى شود. 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۱ ... اين تعبير، ترسيم گويايى از نهايت ناراحتى امام در آن سالهاى پر درد
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۱ ... شاهد اين سخن تاريخ گوياى زندگى على(عليه السلام) است، او عملا نشان داد که هيچ گونه دلبستگى به مال و مقام ندارد و خلاف را ـ بدون انجام وظايف الهى ـ همانند کفش کهنه بى ارزش، يا آب بينى حيوانى مى دانست، چگونه ممکن است براى از دست رفتن آن چشمى پرخاشاک و گلويى گرفته، داشته باشد؟ بعضى احتمال داده اند که منظور از اين «ميراث غارت شده» ، «فدک» باشد که پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى دخترش «زهرا»(عليها السلام) گذارده بود و از آن جا که مال همسر در حکم مال شوهر است اين تعبير را بيان فرمود;(23) ولى اين احتمال بسيار بعيد به نظر مى رسد چرا که در تمام اين خطبه، سخن از مسأله خلافت است و اين جمله نيز ناظر به آن است  🔹 3ـ امام در گوشه خانه هيچ کس نمى تواند ضايعه عظيمى را که بر جهان اسلام از نشستن على(عليه السلام) در گوشه خانه وارد شد ارزيابى کند. تنها در بُعد علمى وقتى به نهج البلاغه نگاه کنيم که بخشى از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت را در مدّت کوتاه خلافتش تشکيل مى دهد آن هم خلافتى که مملوّ از حوادث و ماجراهاى دردناک و جنگهاى پى در پى بود، مى توانيم حدس بزنيم که اگر آن 25 سال نيز على(عليه السلام) در ميان امّت بود و مردم از چشمه جوشان علم و دانش بى پايان او بهره مى بردند، چه آثار عظيمى براى مسلمانان جهان بلکه براى جامعه بشريّت به يادگار مى ماند. ولى چه مى توان کرد که اين فيض عظيم را از مسلمانان و بشريّت گرفتند و ضايعه بزرگى که هرگز قابل جبران نيست در تاريخ روى داد.  🔸4ـ چرا امام (عليه السلام) مسأله خلافت را طرح مى کند؟ بعضى چنين مى پندارند که آيا بهتر نبود امام(عليه السلام) اصلا به سراغ مسأله خلافت که مربوط به گذشته بود نمى رفت و آن را به دست فراموشى مى سپرد مبادا منشأ اختلاف بيشترى در ميان مسلمانان گردد؟! نظير همين سخن، امروز هم از سوى گروهى مطرح است و به مجرد اين که سخن از خلافت بلافصل على(عليه السلام) به ميان آيد مى گويند براى حفظ وحدت مسلمين سکوت کنيد و اين گونه مسائل را به فراموشى بسپاريد، ما امروز با دشمنان بزرگى روبه رو هستيم و پرداختن به اين مسائل ما را در مبارزه با دشمنان مشترک تضعيف مى کند; اصولا اين گونه بحثها چه فايده اى مى تواند داشته باشد در حالى که پيروان هر يک از مذاهب تصميم خود را گرفته و به راه خويش مى روند و بسيار بعيد به نظر مى رسد که ادامه اين گونه بحثها سرچشمه اتّحاد تازه اى شود. 💥در پاسخ اين سؤال لازم است دو نکته را يادآور شويم: الف ـ واقعيّتهاى موجود هرگز نمى تواند حقيقتها را به فراموشى بسپارد. اين يک حقيقت است که علاوه بر تأکيد شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر خلافت على(عليه السلام) شايستگى او از هر نظر براى اين امر بيشتر بود; حال چه حوادثى واقع شد که اين مسأله دگرگون گشت مطلبى جداگانه است. بنابراين على(عليه السلام) که همه جا طرفدار حقيقت بود و با واقعيّتهاى موجود که هماهنگ با حقيقت نبود ستيز داشت حق دارد که حقايق مربوط به خلافت را بعد از رسول خدا بازگو کند تا محقّقان بعد از قرنها يا هزاران سال بتوانند منصفانه قضاوت کنند و اگر کسانى بخواهند از وضع موجود صرف نظر کرده و به حقايق بينديشند قادر بر اين امر باشند و راه مستقيم را در پرتو تحقيق خود پيدا کنند. به هر حال هرگز نمى توان کسى را از بيان حقيقت بازداشت و به فرض که بتوانيم، حقّ چنين کارى را نداريم زيرا ضايعه بزرگى محسوب مى شود چرا که هميشه واقعيّتهاى موجود با حقايق تطبيق نمى کند و گاه فاصله زيادى با آن دارد، آنچه هست هميشه به معناى آنچه بايد باشد نيست. اسلام به ما مى گويد ما بايد به دنبال چيزى باشيم که بايد باشد. شک نيست که مسأله خلافت و امامت بعد از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) يکى از اساسى ترين مباحث دينى ماست; خواه آن را جزء اصول دين بشماريم آن گونه که پيروان مکتب اهل بيت(عليهم السلام) مى گويند، يا جزء فروع دين، هر چه هست مسأله اى است که از نظر دينى سرنوشت ساز مى باشد و به هيچ وجه جنبه شخصى ندارد و بر خلاف آنچه برخى ناآگاهان مى انديشند تنها يک بحث تاريخى مربوط به گذشته نيست; بلکه آثار زيادى براى امروز و فردا و فرداها دارد و مى تواند در بسيارى از مسائل مربوط به اصول و فروع اسلام اثر بگذارد و درست به همين دليل على(عليه السلام) در دوران خلافت ظاهريش به طور مکرّر متذکّر اين مسأله شده است. 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌿 📕نهج البلاغه/خطبه۵۲ در نكوهش دنيا 🌿تعريف دنيا 🌹آگاه باشيد، گويا دنيا پايان يافته، و وداع خويش را اعلام داشته است، خوبيهايش ناشناخته مانده به سرعت پشت كرده مي گذرد، ساكنان خود را به سوي نابود شدن مي كشاند، و همسايگانش را به سوي مرگ مي راند. آنچه از دنيا شيرين بود تلخ شده، و آنچه صاف و زلال بود تيرگي پذيرفت، و بيش از ته مانده ظرف آب ريخته شده از آن باقي نمانده است، يا جرعه اي آب كه با آن عطش تشنگان دنيا فرو نخواهد نشست. اي بندگان خدا! از سرايي كوچ كنيد كه سرانجام آن نابودي است، مبادا آرزوها بر شما چيره گردد، مپنداريد كه عمر طولاني خواهيد داشت. 🌷والايي نعمتهاي قيامت 🌺به خدا سوگند! اگر مانند شتران بچه مرده ناله سردهيد، و چونان كبوتران نوحه سرايي كنيد، و مانند راهبان زاري نماييد، و براي نزديك شدن به حق، و دسترسي به درجات معنوي، و آمرزش گناهاني كه ثبت شده و ماموران حق آن را نگه مي دارند، دست از اموال و فرزندان بكشيد سزاوار است زيرا: برابر پاداشي كه برايتان انتظار دارم، و عذابي كه از آن بر شما مي ترسم، اندك است به خدا سوگند! اگر دلهاي شما از ترس آب شود، و از چشمهايتان با شدت شوق به خدا، يا ترس از او، خون جاري گردد، و اگر تا پايان دنيا زنده باشيد و تا آنجا كه مي توانيد در اطاعت از فرمان حق بكوشيد، در برابر نعمتهاي بزرگ پروردگار به خصوص نعمت ايمان، ناچيز است. 🌿🌺
شرح_صوتی_خطبه_۵۲.mp3
7.36M
✅شرح خطبه ۵۲ 🔹تعریف دنیا 🔹والایی نعمتهای قیامت /بنیاد‌مجازی‌نهج‌البلاغه کانال @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_23045.mp3
1.24M
✅سوره علق 🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک سوره دارای است ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران در بعضى از روایات آمده است: یکى از مسلمانان مى گوید: قبل از جنگ بدر
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران 🔻جاذبه زینت هاى مادى در آیات گذشته سخن از کسانى بود که تکیه بر اموال و فرزندانشان در زندگى دنیا داشتند و به آن مغرور شدند و خود را از خدا بى نیاز دانستند، این آیه در حقیقت تکمیلى است بر آن سخن، مى فرماید: محبت (امور مادى، از جمله) زنان، فرزندان، اموال هنگفت از طلا و نقره، اسب هاى ممتاز، چهارپایان، زراعت و کشاورزى در نظر مردم جلوه داده شده است تا به وسیله آن آزمایش شوند (زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ).(۱) ولى اینها سرمایه هاى زندگى دنیا است، (و هرگز نباید هدف اصلى انسان را تشکیل دهد) و سرانجام نیک (و زندگى جاویدان) نزد خدا است (ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ). درست است که بدون این وسایل، نمى توان زندگى کرد، و حتى پیمودن راه معنویت و سعادت نیز بدون وسایل مادى غیر ممکن است، اما استفاده کردن از آنها در این مسیر مطلبى است، و دلبستگى فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهایى بودن مطلب دیگر. 🔹🔹🔹نکته ها: ۱ ـ چه کسى این امور مادى را زینت داده؟ جمله زُیِّنَ لِلْنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ که به صورت فعل مجهول ذکر شده مى گوید: علاقه به زن و فرزند و اموال و ثروت ها در نظر مردم زینت داده شده است، در اینجا این سؤال پیش مى آید که زینت دهنده چه کسى است؟ بعضى از مفسران معتقدند: این هوس هاى شیطانى است که آنها را در نظرها زینت مى دهد و به آیه ۲۴ سوره نمل : وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ: و شیطان اعمال آنها را در نظرشان جلوه داده است و امثال آن استدلال کرده اند.(۲) ولى این استدلال، صحیح به نظر نمى رسد; زیرا آیه مورد بحث، درباره اعمال سخن نمى گوید، بلکه درباره اموال و زنان و فرزندان سخن مى گوید. آنچه در تفسیر آیه، صحیح به نظر مى رسد این است که زینت دهنده خداوند است از طریق دستگاه آفرینش و نهاد و خلقت آدمى. زیرا خدا است که عشق به فرزندان، مال و ثروت را در نهاد آدمى ایجاد کرده تا او را آزمایش کند و در مسیر تکامل و تربیت پیش ببرد همان طور که قرآن مى گوید: إِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً: ما آنچه را در روى زمین هست زینت براى آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامیک عملشان بهتر است .(۳) یعنى از این عشق و علاقه تنها در مسیر خوشبختى و سازندگى بهره گیرند نه در مسیر فساد و ویرانگرى. جالب این که: در آیه مورد بحث نخستین موضوعى که ذکر شده است همسران و زنان مى باشند و این همان است که روانکاوان امروز مى گویند که: غریزه جنسى از نیرومندترین غرایز انسان است، تاریخ معاصر و گذشته نیز تأیید مى کند که سرچشمه بسیارى از حوادث اجتماعى طوفان هاى ناشى از این غریزه بوده است . ذکر این نکته نیز لازم است که آیه مورد بحث، و سایر آیات مشابه آن هیچ گاه علاقه معتدل نسبت به زن و فرزندان و اموال و ثروت را نکوهش نمى کند; زیرا پیشبرد اهداف معنوى بدون وسایل مادى ممکن نیست. به علاوه قانون شریعت هرگز بر ضد قانون خلقت و آفرینش نمى تواند باشد، آنچه مورد نکوهش است عشق و علاقه افراطى و به عبارت دیگر پرستش این موضوعات است. 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚نهج البلاغه / حکمت ۴۱ 🔻راه شناخت عاقل و احمق (اخلاقی) ✨ و قد روي عنه ( عليه السلام ): هذا المعني بلفظ آخر و هو قوله : قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِي فِيهِ وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ . و معناهما واحد . 👌(حكمت ۴۰ بگونه ديگري نيز نقل شد) ✅ و درود خدا بر او فرمود: قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد. ⚘@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۴۱ 🔻راه شناخت عاقل و احمق (اخلاقی) ✨ و قد روي عنه ( عليه السلام ): هذا المعني
✨ ✅شرح حکمت۴۱ مکارم شیرازی 🔹باز هم فرق عاقل و احمق: مرحوم سیّد رضى در آغاز این سخن حکیمانه مى گوید: «همان جمله پرمایه قبل از امام(علیه السلام) به تعبیر دیگرى بدین صورت نقل شده است: «قلب احمق در دهان اوست و زبان عاقل در درون قلبش قرار دارد»; (وَقَدْ رُوِىَ عَنْهُ(علیه السلام) هذا الْمَعْنى بِلَْفظ آخَر، وَهُوَ قَوْلِهِ: قَلْبُ الاَْحْمَقِ فِی فِیهِ، وَلِسَانُ الْعَاقِلِ فِی قَلْبِهِ). سپس مى افزاید: «و هر دو یک معنا را بازگو مى کنند»; (وَمَعْناهُما واحِدٌ.). تفاوت این دو تعبیر آن است که در تعبیر اول مى فرماید: زبان عاقل پشت قلب (عقل) اوست. در اینجا مى فرماید: در درون قلب اوست و در آنجا مى فرمود: قلب احمق پشت زبان اوست و در اینجا مى فرماید: در دهان اوست. به یقین هر دو بیان تعبیرى کنایى زیبا و صحیحى است و هر دو اشاره به یک حقیقت دارد و آن این که افراد عاقل بى مطالعه، فکر و دقت سخن نمى گویند; حسن و قبح، سود و زیان، مناسبت و عدم مناسبتِ گفتار خود را به دقت بررسیده و سپس آن را بر زبان جارى مى کنند در حالى که افراد نادان به عکس آن هستند; سخنى را بى مطالعه مى گویند و بعد که به آثار زیانبارش برخورد کردند در فکر فرو مى روند که آیا صلاح بود ما چنین سخنى را بگوییم؟ در کتاب محجة البیضاء همین مضمون کلام امام(علیه السلام) با شرح بیشترى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که مى فرماید: «إنَّ لِسانُ الْمُؤمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ فَإذا أرادَ أنْ یَتَکَلَّمَ بِشَىْء تَدَبِّرُهُ بِقَلْبِهِ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانُ الْمُنافِقِ أمامَ قَلْبِهِ فَإذا هَمَّ بِشَىْء أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَلَمْ یَتَدَبَّرَه بِقَلْبِهِ ; زبان مؤمن در پشت قلب (عقل) اوست و هنگامى که اراده کند سخنى بگوید نخست با عقل خود آن را بررسى مى کند سپس بر زبانش جارى مى سازد ولى زبان منافق جلو قلب (عقل) اوست هنگامى که تصمیم به چیزى بگیرد بدون مطالعه بر زبانش جارى مى سازد». در حدیث دیگرى از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم: «یَسْتَدَلُّ عَلى عَقْلِ کُلِّ امْرِء بِما یَجْرى عَلى لِسانِهِ; سخنانى که بر زبان هر انسانى جارى مى شود دلیل بر میزان عقل اوست».(1) نیز در همان کتاب در عبارت کوتاه ترى آمده است: «کَلامُ الرَّجُلِ میزانُ عَقْلِهِ; سخن انسان معیار عقل اوست».(2) در ادامه همین کلمات قصار در جمله 392 خواهد آمد: «تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ; سخن بگویید تا شناخته شوید; زیرا شخصیت انسان زیر زبان او پنهان شده است». هرگاه در مورد عبادات و طاعات و گناهان و سیئات دقت کنیم مى بینیم قسمت عمده طاعات با زبان و قسمت مهم گناهان نیز با زبان است، بنابراین زبانى که در اختیار صاحبش نباشد بلاى بزرگى است و به عکس، زبانى که در اختیار عقل انسان باشد منبع برکات و طاعات فراوانى است. 🔹نكته: مفهوم واقعى عقل و حمق: در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه عقل و حماقت در انسان ها ذاتى ايشان است; نه عاقل را مى توان بر عقلش ستايش كرد و نه احمق را بر حماقتش نكوهش. پاسخ سؤال اين است كه منظور در اينجا عقل و حماقت اكتسابى است. كسى كه ذاتا احمق است در واقع نوعى بيمارى دارد كه در صورت امكان بايد به وسيله ديگران معالجه شود; ولى گاه انسان حماقت را با اراده خود فراهم مى سازد; با نيكان و پاكان و عاقلان و خردمندان معاشرت نمى كند و بر عكس به دنبال هواى نفس مى رود و با افراد نادان و شرور طرح دوستى مى ريزد، تحصيل علم را رها مى كند و با اختيار خود در وادى جهل گام بر مى دارد و هنگامى كه مسئله سرنوشت سازى پيش آيد با اين كه مى تواند تأمل كند، به مشورت بپردازد و از اين و آن نظر بخواهد همه اينها را ترك كرده و بى گدار به آب مى زند و گرفتار غرقاب مى شود. نكوهش حضرت از چنين حماقتى است. همان گونه كه امام(عليه السلام) در غررالحكم مى فرمايد: «اَلْعَقْلُ غَريزَةٌ تَزيدُ بِالْعِلْمِ بِالتَّجارُبِ; عقل غريزه اى است كه با علم و تجربه افزون مى شود. (و در نقطه مقابل با ترك علم و عدم بهره گيرى از تجارب ضايع مى گردد)». در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْحِكْمَةِ تَلْقَحُ الْعَقْلَ; نگاه كردن در حكمت باعث بارورى عقل انسان است».(3) 📚پی نوشت: (1). غررالحکم، ص 209، ح 4033. (2). همان. (3). سند گفتار حکیمانه: مدارک این جمله که شباهت زیادى با جمله حکیمانه گذشته دارد قبلاً ذکر شد. ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا