eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَتَهْدِي مَن تَشَاءُ ۖ أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید. و هنگامى که زمین لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مى خواستى، آنها و مرا پیش از این هلاک مى کردى. آیا ما را به آنچه بى خردان ما انجام داده اند، (مجازات و) هلاک مى کنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگرى نیست. هر کس را بخواهى (و سزاوار ببینى)، بوسیله آن گمراه مى سازى. و هر کس را بخواهى، هدایت مى کنى. تو ولىِّ مایى، پس ما را بیامرز، و بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى. (اعراف/۱۵۵) *** ۞ وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ ۚ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ و براى ما، در این دنیا و سراى دیگر، نیکى مقرّر فرما. چه این که ما به سوى تو بازگشت کرده ایم.» (خداوند در برابر این تقاضا، به موسى) گفت: «مجازاتم را به هر کس بخواهم (و سزاوار ببینم) مى رسانم. و رحمتم همه چیز را فرا گرفته. و آن را براى کسانى که تقوا پیشه کنند، و زکات بپردازند، و کسانى که به آیات ما ایمان مى آورند، مقرّر خواهم داشت. (اعراف/۱۵۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات🔹(۱۵۲الی۱۵۴)🔹 🔹الواح یا نسخه هاى هدایت همان طور که گفتیم واکنش شدید مو
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۵و۱۵۶)🔹 🔹نمایندگان بنى اسرائیل در میعادگاه خدا در آیات فوق بار دیگر قرآن به جریان رفتن موسى(علیه السلام) به میعادگاه (طور) با جمعى از بنى اسرائیل، بازگشت نموده و قسمت دیگرى از همان حادثه را بازگو مى کند: در این که موسى(علیه السلام) یک میقات و میعاد با پروردگار داشته، یا بیشتر؟ در میان مفسران گفتگو است و هر کدام براى اثبات مقصود خود شواهدى از آیات قرآن ذکر کرده اند. ولى همان طور که در ذیل آیه ۱۴۲ همین سوره یادآور شدیم از مجموع قرائن موجود در آیات قرآن، و روایات، بیشتر چنین به نظر مى رسد که: موسى(علیه السلام) تنها یک میقات داشته، آن هم به اتفاق جمعى از بنى اسرائیل بوده است. در همین میقات بود که خداوند الواح تورات را نازل کرد و با موسى(علیه السلام)سخن گفت. و نیز در همین میقات بود که بنى اسرائیل به موسى (علیه السلام) پیشنهاد کردند از خدا بخواهد خود را نشان دهد. و نیز در همین جا بود که صاعقه یا زلزله اى در گرفت و موسى(علیه السلام)بى هوش شد و بنى اسرائیل بر زمین افتادند. 🔹در حدیثى که على بن ابراهیم در تفسیر خود نقل کرده نیز به این موضوع تصریح شده است. 🔹گر چه ممکن است طرز قرار گرفتن آیات این سوره در نظر بعضى تولید اشکال کند که: چگونه خداوند نخست، اشاره به میعاد موسى(علیه السلام) کرده، سپس داستان گوساله پرستى را ذکر مى کند و بار دیگر به موضوع میعاد بازمى گردد. ❓آیا این طرز سخن با فصاحت و بلاغتى که در قرآن وجود دارد، سازگار است؟! ولى با توجه به این که: قرآن یک کتاب تاریخى نیست که تسلسل حوادث را حفظ کند، بلکه یک کتاب هدایت و انسان سازى و تربیت است و در چنین کتابى گاه اهمیت موضوع ایجاب مى کند ادامه بحث یک حادثه را موقتاً رها کند و به بحث لازم دیگرى بپردازد و سپس به ذکر حادثه اول ادامه دهد. بنابراین، هیچ لزومى ندارد که ما آیه مورد بحث را اشاره به دنباله بحث گوساله پرستى بدانیم و بگوئیم: موسى(علیه السلام) بار دیگر بنى اسرائیل را بعد از این ماجرا براى عذرخواهى و توبه به کوه طور برد ـ آن چنان که بعضى از مفسران گفته اند ـ زیرا این احتمال، گذشته از جهات دیگر، از این نظر که به هلاکت این گروه ـ که براى عذرخواهى رفته اند ـ انجامیده، بعید به نظر مى رسد. ❓آیا ممکن است خداوند عده اى را که به نمایندگى قوم خود براى عذرخواهى به پیشگاه او رفته اند در همان جا هلاک کند؟! به هر حال، در آیات فوق، نخست مى فرماید: موسى(علیه السلام) هفتاد نفر از قوم خود را براى میعاد ما انتخاب کرد (وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا). ولى بنى اسرائیل چون کلام خدا را شنیدند، از موسى(علیه السلام) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد: در آن هنگام زلزله عظیمى در گرفت، و جمعیت هلاک شدند و موسى(علیه السلام) مدهوش بر زمین افتاد، چون به هوش آمد، عرض کرد: پروردگارا! اگر مى خواستى مى توانستى آنها و مرا پیش از این هلاک کنى (فَلَمّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُقالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیّایَ). یعنى من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشته است. سپس گفت: پروردگارا این درخواست نابه جا تنها کار جمعى از سفهاى ما بود آیا ما را به خاطر کار آنها هلاک مى کنى ؟ (أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُمِنّا). بعضى از مفسران وجود کلمه رَجْفَه (لرزه) را در این آیه و وجود کلمه صاعقه در آیه ۵۵ سوره بقره که مربوط به تقاضاى رؤیت پروردگار است دلیل بر تفاوت این دو میقات گرفته اند. ولى چنان که سابقاً هم گفته ایم، صاعقه در بسیارى از اوقات با لرزه شدید همراه است; زیرا بر اثر برخورد الکتریسیته هاى مثبت و منفى که اولى در ابر و دومى در زمین است، جرقه عظیمى به وجود مى آید که کوه ها و زمین ها را به لرزه در مى آورد و گاهى از هم متلاشى مى کند، در داستان صالح(علیه السلام)نیز در مورد بلائى که بر این جمعیت گنهکار نازل شد، گاهى تعبیر به صاعقه شده و گاهى به رَجْفَة . و نیز بعضى از مفسران تعبیر بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا: به کارى که سفهاى ما کرده اند را دلیل بر این گرفته اند که: مجازات در اینجا به خاطر عملى بوده که از بنى اسرائیل سرزده (همانند گوساله پرستى)، نه به خاطر سخنى که در مورد تقاضاى رؤیت خدا داشتند. پاسخ این سخن نیز روشن است; زیرا سخن نیز یکى از افعال انسان است، و اطلاق فعل بر سخن ، چیز تازه و غیر معمولى نیست، مثلا هنگامى که مى گوئیم: خداوند در قیامت به همه کارهاى ما پاداش و کیفر مى دهد، مسلماً این تعبیر، سخنان ما را نیز در بر خواهد گرفت.« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۵۰)🔹 ✅نامه ای به فرماندهان 🔺مقام شما را از مردم دور نکند! امام(عليه ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۰)🔹 ↩️حتى گاه که پيغمبر(صلى الله عليه وآله) خودش به سوى ميدان حرکت نمى کرد و گروهى را مأمور برنامه خاصى مى نمود نامه سربسته اى به فرمانده آنها مى داد و مى گفت: به سوى فلان محل حرکت کنيد و به فلان جا که رسيديد نامه را بگشاييد و هر چه در آن بود عمل کنيد. به يقين اگر از آغاز مقصد خود را بيان مى کرد در تمام مدينه پخش مى شد و جاسوسان آن را به سرعت به دشمن منتقل مى کردند و آنها نيز کاملا آماده مى شدند و چه بسا سرنوشت جنگ تغيير پيدا مى کرد. سپس به دومين حق آنها اشاره کرده مى فرمايد: «و هيچ کارى را بدون مشورت با شما ـ جز در مقام قضاوت و بيان حکم الهى ـ انجام ندهم»; (وَلاَ أَطْوِيَ( دُونَکُمْ أَمْراً إِلاَّ فِي حُکْم). اين همان اصل مشورت است که در قرآن مجيد و روايات اسلامى به صورت گسترده آمده است و در دنياى امروز به ظاهر بسيار بر آن تأکيد مى شود، هرچند در عمل طور ديگرى است. مشورت با اصحاب و ياران و پيروان به آنها شخصيت مى دهد و احساس مسئوليت مى کنند و پيوندهاى عاطفى و محبّت را محکم مى سازد. افزون بر اين در غير معصومان سبب مى شود خطاها به حدّاقل برسد.اما در قضاوت به هنگام صدور حکم، قاضى بايد قاطعانه برخورد کند و در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «إِذَا کَانَ الْحَاکِمُ يَقُولُ لِمَنْ عَنْ يَمِينِهِ وَلِمَنْ عَنْ يَسَارِهِ مَا تَرَى مَا تَقُولُ فَعَلَى ذَلِکَ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ أَلاَّ يَقُومُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَتُجْلِسُهُمْ مَکَانَهُ; هنگامى که قاضى در مقام صدور حکم (نه در بررسى مقدمات) به نفر سمت راست يا سمت چپ خود بگويد: به عقيده شما من بايد چه حکمى صادر کنم، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر او باد! چنين کسى (که توان صدور حکم نهايى را ندارد) بايد از جاى خود برخيزد و آنها را بر جاى خود بنشاند». اضافه بر اين اگر قاضى آنچه را در نظر دارد که به آن حکم کند قبلا فاش نمايد ممکن است عوامل مختلف براى تغيير يا تضعيف رأى او تلاش کنند و او در فشار و محذور براى تغيير حکم قرار گيرد. سپس به سومين و چهارمين حق اشاره مى کند و مى فرمايد: «من موظّفم هيچ حقى را از شما به تأخير نيندازم و پيش از رسيدن به مقطع نهايى آن را قطع نکنم»; (وَلاَ أُؤَخِّرَ لَکُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ، وَلاَ أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ). تفاوت اين دو حق را مى توان در ضمن مثالى بيان کرد و آن اينکه اگر بناست کسى يک ماه معين در جايى اسکان داده شود، آن ماه را تأخير نيندازد و ديگر اينکه پيش از اينکه ماه به سر برسد آن را قطع نکند و نتيجه هر دو اين مى شود که حقوق را بى کم و کاست و بدون افزايش بى دليل بپردازد. در پنجمين و آخرين حق مى فرمايد: «(و نيز از حقوق شما بر من اين است که) همه شما درحق، نزد من يکسان باشيد (وتفاوتى ميان شريف و وضيع قائل نشوم)»; (وَأَنْ تَکُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً). البته منظور اين است که افراد در شرايط مساوى بايد بدون در نظر گرفتن موقعيّت اجتماعيشان يکسان باشند بنابراين مفهوم اين سخن اين نيست که اگر شرايط يکسان نيست باز هم حقوق يکسانى براى آنان در نظر گرفته شود مانند اينکه مثلاً يکى فرمانده لشکر است و ديگرى فردى عادى، يکى فرماندار يک منطقه است و ديگرى نگهبان عمارت فرماندارى و ديگرى به عنوان مثال نگهبان يک عمارت دولتى و يا اينکه يکى طبيب است و ديگرى پرستار، يکى کارهاى بسيار سنگين را در روزهاى متوالى به عهده گرفته و ديگرى کارى سبک در مدتى کوتاه. به يقين آنها يکسان نيستند ولى اگر دو نفر کارى يکسان داشتند حق آنها يکسان پرداخته خواهد شد، هرچند يکى از فاميل هاى سرشناس باشد و ديگرى فردى عادى و گمنام.آن گاه امام بعد از ذکر اين حقوق پنج گانه که مردم بر پيشوايشان دارند به بيان حقوق خود بر امت مى پردازد و به چهار حق اشاره مى کند:نخست مى فرمايد: «هنگامى که من اين وظايف را انجام دادم، نعمت خدا (الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ) بر شما مسلم (و کامل) خواهد شد و من بر شما (نخستين) حقى که دارم اطاعت است»; (فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِکَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْکُمُ النِّعْمَةُ، وَلِي عَلَيْکُمُ الطَّاعَةُ). بايد گوش به فرمان من باشيد، فرمانى که ضامن سعادت شما در دنيا و آخرت و حافظ مصالح فرد و جامعه شماست.آن گاه در دستور دوم مى فرمايد: «و اينکه از دعوت من (براى جهاد و غير آن) سرپيچى نکنيد»; (وَأَلاَّ تَنْکُصُوا(10) عَنْ دَعْوَة).بنابراين دستور دوم نسبت به دستور اوّل از قبيل ذکر خاص بعد از عام است، زيرا مخاطب در نامه فرماندهان لشکرند که بايد در همه چيز مطيع فرمان امام باشند مخصوصاً در دعوت به جهاد.آن گاه به سومين حق اشاره کرده مى فرمايد: «و در آنچه من دستور مى دهم و به صلاح و مصلحت همگى است سستى و تفريط روا مداريد»; (وَلاَ تُفَرِّطُوا فِي صَلاَح)« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۵و۱۵۶)🔹 🔹نمایندگان بنى اسرائیل در میعادگاه خدا در آیات ف
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۵و۱۵۶)🔹 پس از آن، موسى(علیه السلام) به دنبال این تضرع و تقاضا از پیشگاه خدا، عرضه مى دارد: پروردگارا مى دانیم این آزمایش تو بود که هر که را بخواهى (و مستحق ببینى) با آن گمراه مى کنى و هر کس را بخواهى (و شایسته بدانى) هدایت مى نمائى (إِنْ هِیَ إِلاّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ). در اینجا نیز مفسران در زمینه معنى فِتْنَه سخن بسیار دارند، ولى با توجه به این که فِتْنَه در قرآن مجید مکرر به معنى آزمایش و امتحان آمده است ـ چنان که در آیه ۲۸ سوره انفال مى خوانیم: أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ: سرمایه ها و فرزندان شما وسیله آزمایش شما هستند ، و همچنین در آیه ۲ سوره عنکبوت و در آیه ۱۲۶ سوره توبه ـ مفهوم آیه مورد بحث چندان پیچیده نیست. زیرا بدون شک بنى اسرائیل در این صحنه با آزمایش شدیدى روبرو شدند، و خداوند به آنها نشان داد که این تقاضا (تقاضاى رؤیت او) یک تقاضاى بى مورد و نابه جا و محال است. و در پایان آیه موسى(علیه السلام) عرض مى کند: بارالها تنها تو ولىّ و سرپرست مائى، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگانى (أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرینَ). از مجموع آیات و روایات استفاده مى شود: سرانجام، هلاک شدگان بار دیگر زندگى را از سر گرفتند و به اتفاق موسى(علیه السلام) به سوى بنى اسرائیل بازگشتند، و آنچه را دیده بودند براى آنها بازگو نمودند و به تبلیغ و ارشاد آن مردم بى خبر پرداختند. * * * و در آیه بعد به دنبال تقاضاى موسى(علیه السلام) از پروردگار و تکمیل مسأله توبه که در آیات قبل به آن اشاره شد، چنین آمده است، موسى عرض مى کند: خداوندا در این جهان و در سراى دیگر نیکى براى ما مقرّر بدار (وَ اکْتُبْ لَنا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ). حَسَنَة به معنى هر گونه نیکى، زیبائى و خوبى است، بنابراین همه نعمت ها و همچنین توفیق عمل صالح، آمرزش و بهشت و هر گونه سعادت را شامل مى شود، و دلیلى ندارد ـ همانند بعضى از مفسران ـ آن را مخصوص به یک قسمت از این مواهب بدانیم. سپس دلیل این تقاضا را چنین بیان مى کند: ما به سوى تو بازگشت کرده ایم و از سخنانى که سفیهان ما گفته اند که شایسته مقام با عظمت تو نبود، پوزش طلبیده ایم (إِنّا هُدْنا إِلَیْکَ). هُدْنا از ماده هَوْد (بر وزن صوت) به معنى بازگشت توأم با نرمى و آرامش است و به طورى که بعضى از لغویین گفته اند، هم بازگشت از خیر به شرّ را شامل مى شود و هم از شرّ به خیر را. ولى در بسیارى از موارد به معنى توبه و بازگشت به اطاعت فرمان خدا آمده است. راغب در کتاب مفردات از بعضى نقل مى کند: نامگذارى قوم یهود به این نام، به خاطر همین سخنى است که با خدا داشتند و در واقع این نام یک نوع مدح و ستایش از آنها بوده و زنده کننده خاطره بازگشت آنها به سوى خدا، سپس معنى اصلى فراموش شده، و به عنوان نامى روى این قوم و ملت باقى مانده است . اما با توجه به این که: بعضى دیگر از لغویین معنى آن را هر گونه بازگشت از شرّ به خیر، و یا از خیر به شرّ، ذکر کرده اند، مى توان گفت: این کلمه چندان متضمن مدح نیست، بلکه ممکن است حکایت از نوسان روحى و ناپایدارى اخلاقى این جمعیت کند. بعضى دیگر از مفسران گفته اند: علت نامگذارى این قوم به یهود ارتباطى با این سخن ندارد، بلکه در اصل از ماده یهوذا که نام یکى از فرزندان یعقوب(علیه السلام) است گرفته شده، و سپس ذال تبدیل به دال گردیده و یهودا شده و منسوب به آن یهودى مى باشد.(۵) سرانجام خداوند، دعاى موسى(علیه السلام) را به اجابت مى رساند و توبه او را مى پذیرد، ولى نه بدون قید و شرط، بلکه با شرائطى که در ذیل آیه آمده است، مى فرماید: خداوند فرمود: عذاب و کیفرم را به هر کس بخواهم (و مستحق ببینم) مى رسانم (قالَعَذابی أُصیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ). بارها گفته ایم که: مشیت در این گونه موارد بلکه در همه موارد به معنى خواست مطلق و بدون قید و شرط نیست، بلکه خواست توأم با حکمت و شایستگى ها و لیاقت ها است و به این ترتیب، پاسخ هر گونه اشکالى در این زمینه روشن مى شود. سپس اضافه مى کند: اما رحمت من همه چیز را در بر گرفته است (وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء). این رحمت واسعه پروردگار، ممکن است اشاره به نعمت ها و برکات دنیوى باشد که همگان را در برگرفته و برّ و فاجر و نیک و بد از آن بهره مى برند. و نیز مى تواند اشاره به همه رحمت هاى مادى و معنوى باشد; زیرا نعمت هاى معنوى اختصاص به قوم و جمعیتى ندارد، هر چند شرائطى دارد که بدون آن، شامل کسى نمى شود.« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۳۲)بخش دوم🔹 ↩️و به تعبير ديگر، آنها افراد بى کفايت و ضعيفى هستند که ب
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش سوم🔹 گروه پنجم: مردان خدا امام (عليه السلام) بعد از ذکر گروههاى چهارگانه دنياپرست و گنهکار پيشين، به سراغ گروه پنجمى مى رود که اولياءالله و جنود حق و مردان خدا و جمعيّت ممتازند که در جوامعى که گروههاى چهارگانه پيشين، زمام امور را به دست گرفته اند و همه جا در صحنه حضور دارند، از متن جامعه کنار زده شده و ناشناخته مانده اند.حضرت به خاطر عظمت مقام آنان از آنها تعبير به «رجال» مى کند در حالى که از گروههاى چهارگانه پيشين، تعبير به «ناس» شده بود و در حقيقت، اين گروه پنجم هستند که امام (عليه السلام) آنها را محور يک جامعه الهى پيشرفته مى داند و ياران خود را تشويق مى کند که در زمره آنان باشند. حضرت در توصيف آنها نخست مى گويد:«(در اين ميان) گروهى باقى مانده اند که ياد قيامت، چشمهايشان را فرو افکنده و ترس از دادگاه محشر اشکشان را جارى ساخته است; وَ بَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ».تعبير به «غَضَّ أَبْصارَهُمْ»، به معناى «فروبستن چشم» نيست، بلکه «فروافکندن و برگيرى نگاه» است، حالتى که به هنگام ديدن پاره اى از مظاهر وحشتناک به انسان دست مى دهد، به گونه اى که حاضر نيست به منظره خوفناک نگاه کند.به اين ترتيب، نخستين توصيف آنها احساس مسؤوليت در برابر خداوند و دادگاه قيامت است، احساسى بسيار نيرومند که دل را به لرزه درمى آورد و اشکها را جارى مى سازد. براستى براى کسانى که ايمانى قوى به آن روز و به آن دادگاه داشته باشند چيزى از آن وحشتناک تر نيست، روزى که پرده ها کنار مى رود و سرائر، آشکار مى شود و تمام اعمال عمر انسان، در حضور تمام مردم، حسابرسى مى گردد.بعضى از شارحان نهج البلاغه، معتقدند که «مَرْجِعْ» در جمله بالا، به معناى قبر، و «محشر» به معناى «قيامت» است، ولى با توجه به اين که در تعبيرات قرآنى هر دو واژه به معناى قيامت آمده، به نظر مى رسد که اين تفاوت، تنها براى عدم تکرار لفظ است و نه تفاوت در معنا. در واقع، تعبيرات فوق، از اين آيه شريفه اقتباس شده است که «رِجالٌ لاتُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لابَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّکاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الاَْبْصارُ» ـ مردانى که هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زکات غافل نمى کند، آنها از روزى مى ترسند که در آن دل ها و چشم ها زير و رو مى شود.» حضرت سپس به سرنوشت متفاوت اين گروه در جوامعى که آن چهار گروه دنياپرست در آن حاکمند، پرداخته و مى فرمايد: هر يک از آنها به يکى از اين پنج سرنوشت گرفتار مى شوند: «آنان (به خاطر حق گويى و حق جويى) يا از جامعه رانده و آواره شده اند و يا ترسان به گوشه تنهايى خزيده و يا خاموشند و مهر سکوت، بر دهان زده اند (چرا که گوش شنوا و دل بيدارى که سخنان آنان را درک کند و به دعوتشان لبيک بگويد، نمى يابند). يا مخلصانه (به اميد تأثير در بعضى از دل ها)، به سوى خدا دعوت مى کنند و يا با چشمى گريان و دلى پردرد، (به صحنه هاى پرفسادى که قادر بر تغيير آن نيستند) مى نگرند; «فَهُمْ بَيْنَ شَرِيد نَادّ، وَ خائِف مَقْمُوع وَ سَاکِت مَکْعُوم وَدَاع مُخْلِص وَثَکْلاَنَ مُوجَع». با توجه به اين که «شَرِيد» به معناى «فرارى و آواره» و «نادّ» از ماده «ندّ» به معناى «فرار کردن از جماعت و روى آوردن به وحدت و انفراد» آمده است جملات بالا، اشاره به اين است که آنان، حتّى در تبعيد و آوارگى هم با يکديگر نيستند، بلکه هر يک را در گوشه اى پرتاپ مى کنند; چرا که دنياپرستان از اجتماع آنان سخت بيمناکند. و تعبير به «خائِف مَقْمُوع» با توجه به اين که «مقموع» از مادّه «قمع» به معناى «قهر و غلبه و يا ريشه کن کردن» است، اشاره به اين است که دنياپرستان حاکم، تنها به تهديد آنان را قناعت نمى کنند، بلکه سعى دارند دائماً آنها را در فشار قرار داده، يا ريشه کن کنند. و تعبير به «ساکِت مَکْعُوم»، با توجه به اين که «مَکْعُوم» از مادّه «کعم» (بر وزن کعب) به معناى «بستن دهان شتر» است، اشاره به اين است که زورمداران ستمگر، هرگز قانع به خاموش بودن اين گروه نيستند، بلکه سعى دارند دهان آنها را ببندند و مهر بر آن نهند. تعبير به «داع مُخْلِص» اشاره به اين است که دعوت از مردم، به خاطر رسيدن به جاه و مقام و ثروت و قدرت نيست، بکله انگيزه اى جز رضاى خدا ندارند. احتمال ديگرى نيز در تفسير اين جمله گفته شده است و آن اين است که منظور از «داع مُخْلِص» دعا کننده اى است که از سر اخلاص رو به درگاه خدا آورده و براى بهبود حال جامعه پيوسته دعا مى کند. بالأخره تعبير به «ثَکْلانَ مُوجَع» با توجه به اين که «ثَکْلانَ» به معناى «انسان مصيبت زده» و «مُوجَع» به معناى «صاحب درد» است، اشاره به اين است که آنها تنها در ظاهر گريان نيستند، بکله از درون مى سوزند و درد مى کشند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۵و۱۵۶)🔹 پس از آن، موسى(علیه السلام) به دنبال این تضرع و ت
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۵و۱۵۶)🔹 ↩️و به تعبیر دیگر، درهاى رحمت الهى به روى همگان گشوده است و این خود مردمند که باید تصمیم بگیرند، و از این در وارد شوند. و اگر کسانى شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دلیل بر تقصیر خود آنها است، نه محدود بودن رحمت خدا (تفسیر دوم با مفهوم آیه و جمله اى که بعد مى آید سازگارتر و مناسب تر است). ولى براى این که کسانى خیال نکنند، پذیرش توبه و یا وسعت رحمت پروردگار و عمومیت آن، بى قید و شرط و بدون حساب و کتاب است، در پایان آیه اضافه مى کند: من به زودى رحمتم را براى کسانى که (سه کار را انجام مى دهند) مى نویسم، آنها که تقوا پیشه مى کنند، و آنها که زکات مى پردازند، و آنها که به آیات ما ایمان مى آورند (فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ). تقوا اشاره به پرهیز از هر گونه گناه و آلودگى است. و زکات به معنى وسیع کلمه و طبق حدیث معروف: لِکُلِّ شَىْء زَکاةٌ: براى همه نعمت ها و مواهب الهى، زکاتى هست تمام اعمال نیک را شامل مى شود. و جمله وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ ایمان به مقدسات را فرا مى گیرد. و به این ترتیب، آیه مشتمل بر یک برنامه کامل و جامع است. و اگر زکات را به معنى خصوص زکات مال تفسیر کنیم، ذکر آن از میان سایر وظائف الهى به خاطر اهمیتى است که در عدالت اجتماعى دارد. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده است که: حضرت مشغول نماز بود، شنید مرد عربى مى گوید: أَللّهُمَّ ارْحَمْنِى وَ مُحَمَّّداً وَ لاتَرْحَمْ مَعَنا أَحَداً: خداوندا تنها من و محمّد(صلى الله علیه وآله) را مشمول رحمت قرار بده و هیچ کس دیگر را در این رحمت وارد مکن ! هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سلام نماز را داد رو به او کرده فرمود: لَقَدْ تَحَجَّرْتَ واسِعاً! یعنى موضوع نامحدود و وسیعى را محدود ساختى و جنبه اختصاصى به آن دادى ! اشاره به این که: رحمت بى پایان خدا به هیچ صورت نمى تواند محدود به من و تو باشد.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۸)🔹 🔺سرانجام مبارزه با حق: امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى از
✨﴾﷽﴿✨ ✅ترجمه و شرح حکمت(۱۸۹)🔹 🔺بى تابى كشنده است: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به اثر زيان بار ترك صبر و پيشه نمودن جزع اشاره كرده مى فرمايد: «كسى كه صبر و شكيبايى او را نجات ندهد بى تابى او را از پاى در مى آورد»; (مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ). به يقين در طول زندگى انسان، مصائب و مشكلات فراوانى است كه هيچ كس از آن بر كنار نمى ماند. عكس العملى كه انسان مى تواند در مقابل اين حوادث دردناك و غم انگيز نشان بدهد يكى از دو چيز است: نخست صبر و تحمل و شكرگزارى به درگاه خدا و دقت در يافتن راه نجات از آن مشكل يا مصيبت و حداقل كاستن از آثار زيان بار آن است. ديگر جزع و بى تابى است كه هم اعصاب انسان را در هم مى كوبد و او را گرفتار بيمارى هاى مختلف كرده و گاه به مرگ مى كشاند و هم سبب ناشكرى به درگاه خداوند و وزر و وبال براى سراى ديگر مى شود. انسان عاقل راه نخست را بر مى گزيند كه هم اجر صابران را دارد و هم فوايد و بركات صبر را. بنابراين مفهوم اين كلام حكيمانه بسيار روشن و شفاف است و اين كه بعضى تصور كرده اند در مفهوم آن پيچدگى است كاملاً اشتباه است. در ضمن از آنچه گفته شد معلوم شد كه هلاكت در اين جمله هلاك دنيوى و اخروى هر دو را شامل مى شود همان طور كه (نجات) در پرتو صبر نيز نجات دنيوى و اخروى را در بر مى گيرد، هرچند گاهى در بعضى از روايات تنها به هلاكت اخروى اشاره شده; مانند حديثى از امام صادق(عليه السلام) كه مى فرمايد: «اتَّقُوا الله وَاصْبِرُوا فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَصْبِرْ أهْلَكَهُ الْجَزَعُ وَإنَّما هَلاكُهُ فِى الْجَزَعِ أَنَّهُ إذا جَزِعَ لَمْ يُؤجَرْ; تقواى الهى پيشه كنيد و در برابر مشكلات و مصائب صبر و شكيبايى داشته باشيد، زيرا كسى كه صبر نكند جزع او را هلاك خواهد كرد و هلاكت او در جزع اين است كه وقتى بى تابى كند اجر و پاداشى به او داده نخواهد شد». * نكته: صبر و جزع: بارها در کلام امام(علیه السلام) موضوع صبر و جزع و آثار نیکوى صبر و آثار شوم جزع مطرح شد و ما نیز بحث هایى داشته ایم. در اینجا لازم مى دانیم به سبب اهمیت موضوع باز اشاره اى به این مطلب داشته باشیم. همان گونه که اشاره شد، حیات دنیا آمیخته با انواع مشکلات است. در مسیر اطاعت الهى مشکلات کم نیست و در طریق پرهیز از گناه و تقوا مشکلات، زیاد است. مصائب ناخواسته دامان همه را در دنیا مى گیرد و اگر توجه به این حقیقت داشته باشیم که در گذشته چنین بوده و در آینده نیز چنین خواهد بود از وجود این مشکلات ناراحت نمى شویم، پیمانه صبر ما لبریز نمى گردد: شکیبایى خود را از دست نمى دهیم و ناراحتى هاى روانى ناشى از جزع و بى تابى به سراغ ما نمى آید، زیرا مى دانیم همه در این گونه امور به شکلى دست به گریبانند. این صبر و شکیبایى افزون بر این که پاداش الهى فوق العاده اى دارد; از جمله در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «مَنِ ابْتَلى مِنْ شیعَتِنا فَصَبَرَ عَلَیْهِ کانَ لَهُ أجْرُ ألْفِ شَهید; کسى که از شیعیان ما مبتلا به مصیبتى شود و شکیبایى کند پاداش هزار شهید را دارد». در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «ما مِنْ مُؤْمِن إلاّ وَهُوَ مُبْتلىً بِبَلاء مُنْتَظِر بِهِ ما هُوَ أشَدُّ مِنْهُ فَإنْ صَبَرَ عَلَى الْبَلِیَّةِ الَّتی هُوَ فیها عافاهُ اللهُ مِنَ الْبَلاءِ الَّذی یَنْتَظِرُ بِهِ وَإِنْ لَمْ یَصْبِرْ وَجَزِعَ نَزَلَ بِهِ مِنَ الْبَلاءِ الْمُنْتَظَرِ أبَداً حَتّى یَحْسُنَ صَبْرُهُ وَعَزاءُهُ; هیچ فرد باایمانى نیست مگر این که به بلایى مبتلا مى شود و آنچه را انتظار آن مى کشد (اى بسا) از آن هم شدیدتر است. هرگاه بر بلایى که در آن است شکیبایى کند، خدا او را از بلایى که انتظارش مى کشد برکنار مى دارد و اگر بى تابى نماید بلاها یکى پس از دیگرى بر سر او مى آید تا صبر و شکیبایى پیشه کند». در حدیثى از امام هادى(علیه السلام) مى خوانیم: «الْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَلِلْجازِعِ اثْنانِ; مصیبت براى انسان صابر یکى است و براى انسان ناشکیبا دوتاست». مضاعف شدن مصیبت افراد ناشکیبا از اینجاست که ضربه هایى بر جسم و روح آنها وارد مى کند و آنها را در هم مى کوبد. کوتاه سخن این که همان گونه که در گذشته نیز اشاره شد جزع و بى تابى افزون بر نوعى ناسپاسى در پیشگاه خدا، آثار بسیار مخرّبى روى اعصاب انسان دارد و او را گاه تا سر حد جنون پیش مى برد. براى درمان جزع لازم است انسان توجه به مصائب اولیاء الله در گذشته و مصائب دوستان و خویشان و بستگان کند که هر یک به نوعى گرفتارند. به علاوه در آثار مثبت صبر و شکیبایى و آثار منفى جزع و بى تابى بیندیشد. نیز به امورى بپردازد که فکر او را به خود مشغول مى سازد و از مصیبت منصرف مى کند تا در سایه آن تدریجاً مصیبت را فراموش کند. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم» همان کسانى که از فرستاده (خدا)،پیامبرِ «اُمّى» (و درس نخوانده) پیروى مى کنند. پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که به صورت مکتوب نزدشان است، مى یابند. که آنها را به معروف دستور مى دهد، و از منکر باز مى دارد. اشیاء پاکیزه را براى آنها حلال مى شمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند. و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) برمى دارد. پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از (هدایت و) نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، تنها آنان رستگارانند.» (اعراف/۱۵۷) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۵و۱۵۶)🔹 ↩️و به تعبیر دیگر، درهاى رحمت الهى به روى همگان
این آیه در حقیقت، مکمّل آیه گذشته درباره صفات کسانى است که مشمول رحمت واسعه پروردگار هستند، یعنى پس از ذکر صفات سه گانه تقوا و اداء زکات و ایمان به آیات پروردگار، در این آیه صفات دیگرى به عنوان توضیح براى آنها ذکر مى کند و آن پیروى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است; زیرا ایمان به خدا از ایمان به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پیروى از مکتبش جدائى ناپذیر است، همچنین تقوا و زکات نیز بدون پیروى از رهبرى او تکمیل نمى شود. لذا مى فرماید: کسانى مشمول این رحمت مى شوند که از فرستاده پروردگار که امّى است پیروى مى کنند، همان پیامبرى که صفاتش در تورات و انجیل ثبت شده، که آنها را امر به معروف و نهى از منکر مى کند، غذاهاى طیّب و پاکیزه را بر آنان حلال مى شمارد، و آنچه خبیث و تنفرآمیز است را تحریم مى کند، بارهاى سنگین را از دوش آنان برمى دارد و غل و زنجیرهائى که بر دست و پا و گردنشان سنگینى مى کرد را مى افکند (الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ). بر این اساس، براى این رسول، علاوه بر مقام رسالت، شش صفت بیان مى کند: ۱ ـ او پیامبر خدا است (النَّبِىَّ). نَبِىّ به کسى گفته مى شود که: پیام خدا را بیان مى کند و به او، وحى نازل مى شود ـ هر چند مامور به دعوت و تبلیغ نباشد ـ اما رسول کسى است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبلیغ به سوى آئین خدا و ایستادگى در این مسیر مى باشد. در حقیقت رسالت مقامى است بالاتر از نبوت، بنابراین در معنى رسالت، نبوت هم افتاده است، ولى چون آیه در مقام تشریح، توضیح و تفصیل پیامبر(صلى الله علیه وآله)است، آن دو را مستقلاً ذکر کرده. در واقع آنچه به طور سربسته در مفهوم رسول افتاده، به صورت مستقل و روشن به عنوان تجزیه و تحلیل صفات او ذکر شده است. ۲ ـ پیامبرى که درس نخوانده و از میان توده جمعیت برخاسته، از سرزمین مکّه ام القرى، کانون اصلى توحید طلوع کرده است (الأُمِّىَّ). درباره مفهوم أُمِّى که از ماده أُمّ به معنى مادر، یا امت به معنى جمعیت گرفته شده است در میان مفسران گفتگو است. جمعى آن را به معنى درس نخوانده مى دانند، یعنى به همان حالتى که از مادر متولد شده باقى مانده و مکتب استادى را ندیده است. بعضى آن را به معنى کسى که از میان امت و توده مردم برخاسته، نه از میان اشراف، و مترفین و جباران. و بعضى به مناسبت این که مکّه را ام القرى مى گویند این کلمه را مرادف مکّى دانسته اند. روایات اسلامى که در منابع مختلف حدیث وارد شده نیز، بعضى آن را به معنى درس نخوانده; و بعضى آن را به معنى مکّى تفسیر کرده اند.(۱) ولى هیچ مانعى ندارد که کلمه أُمِّى اشاره به هر سه مفهوم بوده باشد و بارها گفته ایم: استعمال یک لفظ در چند معنى، هیچ گونه مانعى ندارد، و در ادبیات عرب شواهد فراوانى براى این موضوع وجود دارد (درباره امّى بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله)بعد از تکمیل تفسیر این آیه مشروحاً بحث خواهیم کرد). ۳ ـ پیامبرى که صفات و علامات و نشانه ها و دلائل حقانیت او را در کتب آسمانى پیشین تورات و انجیل مشاهده مى کنند (الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الإِنْجیلِ). در زمینه وجود بشارات مختلف، در کتب عهدین (تورات و انجیل) حتى تورات و انجیل تحریف یافته کنونى نیز پس از تکمیل تفسیر این آیه بحث جداگانه خواهیم داشت. ۴ ـ پیامبرى که محتواى دعوت او با فرمان عقل کاملاً سازگار است، به نیکى ها و آنچه خرد آن را مى شناسد و نزدش معروف است، دعوت مى کند، و از بدى ها و زشتى ها و آنچه خرد ناشناس مى شمرد، نهى مى نماید (یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ). ۵ ـ محتواى دعوت او با فطرت سلیم هم آهنگ است، طیبات و آنچه را طبع سلیم مى پسندد، براى آنها حلال مى شمرد، و آنچه خبیث و تنفرآمیز مى باشد را بر آنها تحریم مى کند (وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ). ۶ ـ او بسان مدعیان دروغین نبوت و رسالت که هدفشان به زنجیر کشیدن توده هاى مردم و استعمار و استثمار آنها است، نیست، نه تنها بندى بر آنها نمى گذارد، که بارها را از دوش آنان برمى دارد، و غل و زنجیرهائى را که بر دست و پا و گردنشان سنگینى مى کرد را، مى افکند (وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ).(۲) ✔️پی نوشت: ۱ ـ تفسیر نور الثقلین ، جلد ۲، صفحات ۷۸ و ۷۹ ۲ ـ إِصْر در اصل، به معنى نگهدارى و محبوس کردن است، و به هر کار سنگینى که انسان را از فعالیت باز مى دارد إِصْر گفته مى شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا