🔲✨در مواقع فتنه به گروهی بنگرید که به "علی" دعوت می کنند و ملازم "على" باشید که او بر راه هدایت است. (کتب اهل سنت)
#فاطمیه
👆اشاره به افتراق امت، و اشاره به حدیث علی با حق است و حق با علی؛
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🌳شجره آشوب« قسمت پانزدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻بن
🌳شجره آشوب« قسمت شانزدهم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻در اینجا ذکر روایتی از امام باقر علیه السلام نیز خالی از لطف نیست. ایشان فرمود: « کسانی که با علی علیهالسلام جنگیدند، گناه بیشتری را نسبت به کسانی که با پیامبر جنگیدند، مرتکب شدند. روای پرسید ای پسر رسول خدا چگونه میشود؟ حضرت فرمود: زیرا در زمان پیامبر، آنها در جاهلیت بودند، ولی در زمان علی، قرآن میخواندند و فضیلت اهل حق را میشناختند و بعد از آگاهی و بصیرت، [علیه علی] قیام کردند.»
🔻حال که مشخص شد، دشمنان عصر امام علی، منافقین بودند، لازم است بگوییم که این گروه نیز دارای دستههای مختلفی بودند و برای امام علی، نبرد با هرکدام از اینها اولویت خاصی داشت که حضرت برای جنگ با آنها، این اولویتها را در نظر میگرفت؛ مثلاً منافقینی که به کفر نزدیک بودند مانند سپاه شام؛ که قصد از بین بردن اصل دین را داشتند و منافقینی که صرفاً دنیاطلبی و منافع سیاسی و مالی، آنها را به سمت دشمنی با امام کشاند.
🔻یا اینکه گاهی یک شخص، دارای نفاق فردی بود ولی زمانی که حضرت با نفاق تشکیلاتی مواجه شد، بهتنهایی نمیتوانست با آنها درگیر شود. ما این مباحث را به خواست خدا در این کتاب تبیین خواهیم کرد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَٰذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ
و هنگامى که فرستادگان ما
[= فرشتگان عذاب] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد. و قلبش پریشان گشت. و گفت: «امروز روز سختى است!» (زیرا آنها را نشناخت. و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.)
(هود/۷۷)
***
وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ ۚ قَالَ يَا قَوْمِ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ۖ أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ
قوم او (به قصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند
ـ و قبلاً کارهاى بد و زشتى انجام مى دادند ـ گفت: «اى قوم من! اینها دختران منند. که براى شما پاکیزه ترند. (با آنها ازدواج کنید. و از زشتکارى چشم بپوشید.) از
خدا بترسید. و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید. آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»
(هود/۷۸)
***
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ
گفتند: «تو مى دانى ما تمایلى به دختران تو نداریم. و
خوب مى دانى ما چه مى خواهیم.»
(هود/۷۹)
***
قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ
گفت: «(افسوس!) اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم. یا پناهگاه نیرومندى در اختیار من بود. (آنگاه مى دانستم با شما
زشت سیرتان چه کنم.)»
(هود/۸۰)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۴ الی۷۶)🔹 🔷در آیات گذشته دیدیم ابراهیم به زودى دریافت که میهمان
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۷ الی۸۰)🔹
🔴زندگى ننگین قوم لوط
در آیات سوره اعراف ، اشاره به گوشه اى از سر نوشت قوم لوط شده، و تفسیر آن را در آنجا دیدیم، اما در اینجا به تناسب شرح داستان هاى پیامبران و اقوام آنها، و به تناسب پیوندى که آیات گذشته با سرگذشت لوط و قومش داشت، پرده از روى قسمت دیگرى از زندگانى این قوم منحرف و گمراه بر مى دارد، تا هدف اصلى را، که نجات و سعادت کل جامعه انسانى است از زاویه دیگرى تعقیب کند.
بنابراین، ذکر ماجراى لوط پنجمین پیامبر مذکور، در اینجا به تبع داستان ابراهیم است.
نخست، مى گوید: هنگامى که رسولان ما به سراغ لوط آمدند، او بسیار از آمدن آنها ناراحت شد، فکر و روحش پراکنده گشت، و غم و اندوه، تمام وجودش را فرا گرفت (وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً).
در روایات و تفاسیر اسلامى آمده است: لوط، در آن هنگام در مزرعه خود کار مى کرد، ناگهان، عده اى از جوانان زیبا را دید که به سراغ او مى آیند و مایلند مهمان او باشند، علاقه او به پذیرائى از مهمان از یکسو.
و توجه به این واقعیت که حضور این جوانان زیبا، در شهرى که غرق آلودگى انحراف جنسى است، موجب انواع دردسر و احتمالاً آبروریزى است از سوى دیگر، او را سخت در فشار قرار داد.
این مسائل، به صورت افکارى جانفرسا از مغز او عبور کرد، و آهسته با خود گفت: امروز، روز سخت و وحشتناکى است (وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصیبٌ).
سِیىءَ از ماده ساء به معنى بد حال شدن و ناراحت گشتن است.
ذَرع را بعضى به معنى قلب، و بعضى به معنى خُلق گرفته اند، بنابراین ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً یعنى دلش به خاطر این مهمان هاى ناخوانده، در چنین شرائط سختى، تنگ و ناراحت شد.
ولى، به طورى که فخر رازى در تفسیرش از ازهرى نقل کرده، ذَرع در این گونه موارد به معنى طاقت است، و در اصل، فاصله میان دست هاى شتر به هنگام راه رفتن مى باشد.
طبیعى است، هنگامى که بر پشت شتر بیش از مقدار طاقتش بار بگذارند، مجبور است دست ها را نزدیک تر بگذارد، و فاصله آن را به هنگام راه رفتن کمتر کند، به همین مناسبت این تعبیر تدریجاً به معنى ناراحتى به خاطر سنگینى حادثه آمده است.
از بعضى از کتب لغت، مانند قاموس استفاده مى شود: این تعبیر در موقعى گفته مى شود، که شدت حادثه به قدرى باشد که انسان تمام راه هاى چاره را به روى خود بسته ببیند.
عَصِیب از ماده عَصْب (بر وزن اسب) به معنى بستن چیزى به یکدیگر است، و از آنجا که حوادث سخت و ناراحت کننده، انسان را در هم مى پیچد، و گوئى در لابلاى ناراحتى قرار مى دهد، عنوان عَصِیب به آن اطلاق مى شود، و عرب، روزهاى گرم و سوزان را نیز یَوْمُ الْعَصِیب مى گوید.
🔹به هر حال، لوط راهى جز این نداشت که میهمان هاى تازه وارد را به خانه خود بپذیرد و از آنها پذیرائى کند، اما، براى این که آنها را اغفال نکرده باشد، در وسط راه چند بار به آنها گوشزد کرد، که این شهر مردم شرور و منحرفى دارد، تا اگر مهمان ها توانائى مقابله با آنان را ندارند، حساب کار خویش بکنند.
در روایتى مى خوانیم: خداوند به فرشتگان دستور داده بود تا این پیامبر، سه بار شهادت بر بدى و انحراف این قوم ندهد، آنها را مجازات نکنند (یعنى حتى در اجراى فرمان خدا نسبت به یک قوم گناهکار، باید موازین یک دادگاه و محاکمه عادلانه انجام گردد!) و این رسولان، شهادت لوط را در اثناء راه سه بار شنیدند.در پاره اى از روایات آمده: لوط آن قدر مهمان هاى خود را معطل کرد تا شب فرا رسید، شاید دور از چشم آن قوم شرور و آلوده، بتواند با حفظ حیثیت و آبرو، از آنان پذیرائى کند.
ولى چه مى توان کرد، وقتى که انسان دشمنش در درون خانه اش باشد؟!
همسر لوط که زن بى ایمانى بود، و به این قوم گنهکار کمک مى کرد، از ورود این میهمانان جوان و زیبا آگاه شد، بر فراز بام رفت.
نخست، از طریق کف زدن، و سپس با روشن کردن آتش و برخاستن دود، گروهى از این قوم منحرف را آگاه کرد که طعمه چربى به دام افتاده!
در اینجا، قرآن مى گوید: قوم با سرعت و حرص و ولع، براى رسیدن به مقصد خود به سوى لوط آمدند (وَ جائَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ).
همان قوم و گروهى که، صفحات زندگانیشان سیاه و آلوده به ننگ بود و قبلاً اعمال زشت و بدى انجام مى دادند (وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ).
لوط، در این هنگام حق داشت بر خود بلرزد، و از شدت ناراحتى فریاد بکشد، لذا به آنها گفت: من حتى حاضرم دختران خودم را به عقد شما در آورم، اینها براى شما پاکیزه ترند (قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ).
بیائید و از خدا بترسید، آبروى مرا نبرید، و با قصد سوء در مورد میهمانانم مرا رسوا مسازید (فَاتَّقُوا اللّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۷ الی۸۰)🔹 🔴زندگى ننگین قوم لوط در آیات سوره اعراف ، اشاره به
↩️ْاى واى مگر در میان شما یک انسان رشید و عاقل و شایسته وجود ندارد که شما را از این اعمال ننگین و بى شرمانه باز دارد (أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ).
* * *
ولى، این قوم تبهکار در برابر این همه بزرگوارى لوط پیامبر، بى شرمانه پاسخ گفتند: تو خود به خوبى مى دانى که ما را در دختران تو حقى نیست (قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فی بَناتِکَ مِنْ حَقّ).
و تو مسلماً مى دانى ما چه چیز مى خواهیم ؟! (وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُریدُ).
* * *
در اینجا بود که، این پیامبر بزرگوار چنان خود را در محاصره حادثه دید و ناراحت شد، که فریاد زد: اى کاش در برابر شما قوه و قدرتى در خود داشتم تا از میهمان هایم دفاع کنم و شما خیره سران را در هم بکوبم (قالَ لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةً).
یا تکیه گاه محکمى از قوم و عشیره، پیروان و هم پیمان هاى قوى و نیرومند در اختیار من بود تا با کمک آنها بر شما منحرفان چیره شوم (أَوْ آوی إِلى رُکْن شَدید).
* * *
نکته ها:
۱ ـ منظور لوط از دخترانش
جمله اى که لوط به هنگام حمله قوم به خانه او، به قصد تجاوز به مهمانانش گفت که: این دختران من براى شما پاک و حلال است، از آنها استفاده کنید و گرد گناه نگردید، در میان مفسران سؤالاتى را بر انگیخته است.
نخست این که: آیا منظور، دختران نسبى و حقیقى لوط بوده اند؟ در حالى که آنها طبق نقل تاریخ دو یا سه نفر بیشتر نبودند، چگونه آنها را به این جمعیت پیشنهاد مى کند؟
یا این که: منظور همه دختران قوم و شهر بوده است، که مطابق معمول، بزرگ قبیله از آنها به عنوان دختران خود یاد مى کند؟
احتمال دوم ضعیف به نظر مى رسد; چرا که خلاف ظاهر است و صحیح همان احتمال اول است، و این پیشنهاد لوط، به خاطر آن بود که مهاجمین عده اى از اهل قریه بودند، نه همه آنها، به علاوه او مى خواهد نهایت فداکارى خود را در اینجا نشان دهد، که من حتى حاضرم براى مبارزه با گناه و همچنین حفظ حیثیت میهمانانم دختران خودم را به همسرى شما در آورم، شاید وجدان خفته آنها با این فداکارى بى نظیر بیدار شود، و به راه حق باز گردند.
دیگر این که: مگر ازدواج دختر با ایمانى مانند دختران لوط، با کفار بى ایمان جائز بود که چنین پیشنهادى را کرد؟!
پاسخ این سؤال را از دو راه گفته اند:
یکى این که در آئین لوط، همانند آغاز اسلام، تحریم چنین ازدواجى وجود نداشت، لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) دختر خود زینب را به ازدواج ابى العاص قبل از آن که اسلام را بپذیرد در آورد، ولى بعداً این حکم منسوخ گشت.
اما این پاسخ خالى از اشکال نیست; زیرا ازدواج ابى العاص با زینب قبل از بعثت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود نه قبل از اسلامِ ابى العاص) و این قابل مقایسه با ازدواج دختران لوط نیست، بنابراین بهتر پاسخ دوم است و آن این که:
منظور لوط پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیائید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.
و از اینجا روشن مى شود که، ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد، نادرست است; زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود.
* * *
۲ ـ منظور از أَطْهَر چیست؟
باید توجه داشت کلمه أَطْهَر (پاکیزه تر) مفهومش این نیست که عمل زشت و ننگین آنها پاک بوده، و ازدواج از آن پاکیزه تر، بلکه، این تعبیرى است که در زبان عرب و زبان هاى دیگر به هنگام مقایسه گفته مى شود، مثلاً به کسى که با سرعت سرسام آورى رانندگى مى کند، مى گویند: دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است . و یا چشم از غذاى مشکوک پوشیدن بهتر از آن است که انسان جان خود را به خطر بیندازد .
در روایتى نیز مى خوانیم امام به هنگام شدت تقیه و احساس خطر از ناحیه خلفاى بنى عباس فرمود: وَ اللّهِ أَنْ أُفْطِرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یُضْرَبَ عُنُقِی: به خدا سوگند، یک روز از ماه رمضان را ـ همان روزى را که خلیفه وقت عید اعلام کرده بود در حالى که عید نبود ـ افطار کنم (و سپس آن روز را قضا کنم) بهتر از آن است که کشته شوم .
با این که، نه کشته شدن خوب است و نه هرگز نرسیدن و مانند آن، اما این تعبیر گفته مى شود.
* * *
۳ ـ تعبیر یک مرد رشید نیست ؟
تعبیر لوط که در پایان سخنش گفت: آیا در میان شما یک مرد رشید نیست این حقیقت را بازگو مى کند که، حتى وجود یک مرد رشید در میان یک قوم و قبیله براى جلوگیرى از اعمال ننگینشان کافى است، یعنى اگر یک انسان عاقل و صاحب رشد فکرى در میان شما بود، هرگز به سوى خانه من به قصد تجاوز به میهمانانم نمى آمدید.
این تعبیر، نقش رجل رشید را در رهبرى جوامع انسانى به خوبى روشن مى سازد، این همان واقعیتى است که در طول تاریخ بشر نمونه هاى زیادى از آن را خوانده یا دیده ایم.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️ْاى واى مگر در میان شما یک انسان رشید و عاقل و شایسته وجود ندارد که شما را از این اعمال ننگین و
↩️۴ ـ ما به دختران تو حق نداریم
عجب این که آن قوم گمراه به لوط گفتند: ما به دختران تو حق نداریم، این تعبیر بیانگر نهایت انحراف این گروه است، یعنى یک جامعه آلوده کارش به جائى مى رسد که حق را باطل، و باطل را حق مى بیند، ازدواج با دختران پاک و باایمان را اصلاً در قلمرو حق خود نمى شمارد، ولى به عکس، انحراف جنسى را حق خود مى شمارد.
عادت کردن و خو گرفتن به گناه، در مراحل نهائى و خطرناکش چنین است که ننگین ترین و زشت ترین اعمال را حق خود مى شمارد، و پاک ترین تمتع و بهره گیرى جنسى را ناحق مى داند.
* * *
۵ ـ منظور از قُوَّة
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)چنین مى خوانیم که، در تفسیر آیات فوق فرمود: منظور از قُوَّه همان قائم است و رکن شدید ۳۱۳ نفر یارانش!
این روایت، ممکن است عجیب به نظر برسد که چگونه مى توان باور کرد لوط در عصر خودش آرزوى ظهور چنین شخصى، با چنین یارانى را کرده باشد.
ولى، آشنائى با روایاتى که در تفسیر آیات قرآن وارد شده تاکنون این درس را به ما داده است که، غالباً یک قانون کلى را در چهره یک مصداق روشنش بیان مى کند، در واقع لوط آرزو مى کرد: اى کاش مردانى مصمم با قدرت روحى و جسمى کافى براى تشکیل یک حکومت الهى، همانند مردانى که حکومت جهانى عصر قیام مهدى(علیه السلام) را تشکیل مى دهند در اختیار داشت، تا قیام کند و با تکیه بر قدرت، با فساد و انحراف مبارزه نماید، و این گونه افراد خیره سر بى شرم را در هم بکوبد.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۴۹)🔹 ✅اجبار نفس بر انجام کار خیر امام عليه السلام در اين كلام حكيمان
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۵۰)🔹
امام عليه السلام در اين كلام نورانىاش به يكى از دلايل توحيد اشاره كرده مىفرمايد: «خداوند را بهوسيله بَرهم خوردن تصميمها، فسخ پيمانها و نقض ارادهها شناختم»؛ (عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ).اشاره به اينكه، بسيار مىشود انسان تصميم محكمى به انجام كارى مىگيرد، اما ناگهان اراده او تغيير پيدا مىكند بىآنكه عاملى براى آن تغيير بشناسد! اين نشان مىدهد كه ارادهاى از بيرون به آن تعلّق گرفته بود كه اراده اين شخص فسخ شود وگرنه دليلى ندارد كه انسان با داشتن تصميم قوى بر كارى ناگهان منصرف شود. اين تفسير مطابق همان روايت صدوق است كه در شرح سند اين حكمت آمده است.
تفسير ديگرى نيز براى اين كلام نورانى شده است كه بسيار مىشود انسان تصميم محكمى بر كارى مىگيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع از آن مىگردد وانسان ناچار عقبنشينى مىكند و از آن چنين مىفهمد كه مافوق اراده او اراده ديگرى است كه اگر تعلق به چيزى گيرد هرچه برخلاف آن است دَرهم مىريزد و از بين مىرود. كوتاه سخن اينكه اگر انسان، فعّالٌ ما يَشاء بود و هرچه مىخواست مىتوانست انجام دهد ممكن بود در وجود خدا شك كنيم؛ اما اينكه مىبيند مافوق اراده او، ارادهاى است كه در بسيارى از مواقع اراده او را بَرهم مىزند يا مانع تحقق مراد او مىشود مىفهمد عالَم، مدبّر قادر و توانايى دارد كه آن را بر طبق اراده حكيمانهاش تدبير و اداره مىكند.
در اينكه آيا واژههاى «عزائم» و «عقود» و «همم» مترادف است و همه به معناى اراده انسان است يا با هم تفاوت دارد، در ميان شارحان نهجالبلاغه اختلاف نظر است؛ بعضى هر سه را به يك معنا مىدانند و بعضى معتقدند «عزائم» ارادههاى بسيار قوى است و «عقود» مرحلهاى پايينتر و «همم» مرتبه نازله است. در بعضى از منابع لغت، «عزم» را به معناى تصميم محكم گرفتهاند در حالى كه «همم» جمع «همت» را به معناى تصميمى كه انسان گرفته و آن را عمل نكرده ذكر نمودهاند و «عقود» معناى وسيعى دارد كه مىتواند تصميم و غير تصميم را شامل شود، بنابراين بعيد نيست كه تفاوت اين سه واژه با يكديگر بر حسب درجات قوت و ضعف باشد و امام عليه السلام مىخواهد بفرمايد گاهى مىشود ارادههاى عادى و يا ارادههاى قوى بر انجام كارها، بدون عامل شناخته شدهاى فسخ مىشود و اين نشانه وجود اراده قوىترى بالاتر از اراده ماست.بعضى چنين پنداشتهاند كه اين كلام حكيمانه با آنچه در آيات قرآن درباره عزم و اراده آمده سازگار نيست؛ قرآن خطاب به پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله مىگويد: (فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ) و در نكوهش ترك اولاى آدم مىفرمايد: (وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما).ولى روشن است كه هيچكس نمىتواند نقش تصميم و اراده انسان را در پيشرفت كارها انكار كند، سخن در اينجاست كه گاه موارد استثنايى پيش مىآيد كه انسان تصميمى مىگيرد و عزم خود را بر انجام كارى راسخ مىكند و ناگهان به علل ناشناختهاى بَرهم مىخورد، در اين موارد استثنايى انسان احساس مىكند كه ارادهاى مافوق اراده او وجود دارد. البته دلايل خداشناسى بسيار است. آنچه امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه بيان كرده اشاره به نكته تازهاى است كه بسيارى از آن غافلند.علامه شوشترى در شرح نهجالبلاغه خود مىگويد: كلام امام(ع) در اينجا شبيه حديث معروفى است كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل شده است كه فرمود: «ما مِنْ آدَمِىٍّ إلّا وَقَلْبُهُ بَيْنَ إصْبَعَيْنِ مِنْ أصابِعِ اللهِ؛ هيچ انسانى نيست مگر اينكه قلب او در ميان دو انگشت از انگشتهاى قدرت پروردگار قرار دارد» و سپس به اين آيه شريفه استشهاد مىكند: «(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)؛ بدانيد كه خداوند ميان انسان و قلب او حائل مىشود و بدانيد كه بهسوى او باز مىگرديد و محشور مىشويد».اين سخن در جاى خود صحيح است؛ ولى آنچه را علّامه شوشترى آورده ازقبيل پى بردن به معلول از ناحيه علت است در حالى كه آنچه امام عليه السلام فرموده ازقبيل پى بردن به علّت از ناحيه معلول است.اين سخن را با كلماتى از امام باقر عليه السلام پايان مىدهيم كه مىفرمايد: «كسى از جدم اميرمؤمنان عليه السلام سؤال كرد با چه وسيلهاى پروردگارت را شناختهاى؟ امام فرمود: بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَنَقْضِ الْهَمِّ لَمّا هَمَمْتُ فَحيلَ بَيْني وَبَيْنَ هَمّي وَعَزَمْتُ فَخالَفَ الْقَضاءُ عَزْمي عَلِمتُ أنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْري؛ خدا را بهوسيله فسخ اراده و نقض تصميمها شناختم اى بسا تصميم بر كارى گرفتم و او ميان من و خواستهام جدايى افكند و عزم انجام برنامهاى را داشتم و قضاى او عزم من را بَرهم زد، از اينجا دانستم كه مدبّر، غير من است»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت: (۲۴۷) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۴۸_و۲۴۹_و_۲۵۰.mp3
6.71M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت: (۲۴۸ الی ۲۵۰)
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 خدا باهات قهره⁉️ صداتو نمیشنوه⁉️
🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی
#استاد_عالی
@Nahjolbalaghe2
🌱🌺امام على عليه السلام:
قطع اميد كردن، آزادى دوباره است
اليَأسُ عِتقٌ مُجَدَّدٌ
غررالحكم حدیث756
🌷🌿امام زين العابدين عليه السلام:
تمامِ خوبى را ديدم كه در قطع اميد كردن از آنچه مردم دارند، گرد آمده است. هر كس در هيچ چيزى به مردم اميد نبندد ( هيچ چشمداشتى نداشته باشد) و كار خود را در همه امورش به خداوند عزّوجلّ وا گذارد، خداوند عزّوجلّ در هر چيزى او را اجابت مى كند
رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ ، ومَن لَم يَرجُ النّاسَ في شَيءٍ ، ورَدَّ أمرَهُ إلَى اللّهِ عزّو جلّ في جَميعِ اُمورِهِ ، استَجابَ اللّهُ عزّ و جللَهُ في كُلِّ شَيءٍ
الكافی ج2 ص148
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت شانزدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻در اینجا ذک
🌳شجره آشوب« قسمت هفدهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻اثر پیش رو درصدد تبیین و تشریح ماهیت دشمنان امام علی علیهالسلام و اولویتبندی آنها در نظر حضرت است.
🔻 هدف از این کار، ارائه الگوهای صحیح از سیره آن بزرگوار برای شناسایی و تشخیص ماهیت دشمنان و نحوه برخورد با آنها در فتنههای عصر حاضر است؛ زیرا همانطور که گفتیم تکرار تاریخ، امری حتمی است و راه نجات در فتنهها، آگاهی از دشمنان و زمانشناسی است. همانگونه که در روایت نبوی آمده است: «بر عاقل لازم است که نسبت به زمان خود، بصیرت داشته باشد.»
🔻سیمای کلی مخالفان امام
قبل از ورود به مباحث اصلی این کتاب، باید نیم نگاهی به مخالفان و دشمنان امام در طول خلافت ایشان در کوفه بیندازیم. همانطور که در پیشگفتار گفتیم، حضرت علی علیه السلام در مدت خلافت خود، با دشمنانی رو به رو شد که در زمان حکومت پیامبر اسلام در مدینه، دیده نشده بودند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | هدیه آسمانی ۶
🌺 سوره مبارکه نصر
🔊 قاری استاد منشاوی و تکرار کودک
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ ۖ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ
(فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم. آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد. در تاریکى شب،
خانواده ات را (از این شهر) حرکت ده ـ و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند ـ مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آنها گرفتار مى شوند، گرفتار خواهد
شد. موعد آنها صبح است. آیا صبح نزدیک نیست؟!»
(هود/۸۱)
*
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ
و هنگامى که فرمان ما فرارسید، آن (شهرها) را زیر و رو کردیم. و بارانى از سنگ به صورت گِلهاى متحجّر متراکم، بر آنها فرو ریختیم.
(هود/۸۲)
*
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ ۖ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ
(سنگهایى) که نزد
پروردگارت (براى مجازات گناهکاران) نشانه گذارى شده بود. و آن (مجازات)، از (سایر) ستمکاران دور نیست.
(هود/۸۳)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۷ الی۸۰)🔹 🔴زندگى ننگین قوم لوط در آیات سوره اعراف ، اشاره به
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۸۱ الی۸۳)🔹
⌛️پایان زندگى این گروه ستمکار
سرانجام، هنگامى که رسولان پروردگار، نگرانى شدید لوط را مشاهده کردند که در چه عذاب و شکنجه روحى گرفتار است، پرده از روى اسرار کار خود برداشته به او گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار توایم، نگران مباش! و بدان که آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد ! (قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ).
جالب این که، فرشتگان خدا نمى گویند به ما آسیبى نمى رسد، بلکه مى گویند: به تو اى لوط دست نمى یابند که آسیب برسانند.
این تعبیر، یا به خاطر آن است که آنها خود را از لوط جدا نمى دانستند، چون به هر حال میهمان او بودند و هتک حرمت آنها هتک حرمت لوط بود.
و یا به خاطر این است که: مى خواستند به او بفهمانند، ما رسولان خدا هستیم و عدم دسترسى به ما مسلّم است، حتى به تو هم، که انسانى هم نوع آنان هستى، به لطف پروردگار دست نخواهند یافت.
در آیه ۳۷ سوره قمر مى خوانیم: وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُم: آنها قصد تجاوز به میهمان لوط را داشتند، ولى ما چشم هاى آنها را نابینا ساختیم .
این آیه نشان مى دهد: در این هنگام قوم مهاجم به اراده پروردگار بینائى خود را از دست دادند و قادر بر حمله نبودند.
در بعضى از روایات نیز، مى خوانیم: یکى از فرشتگان مشتى خاک به صورت آنها پاشید و آنها نابینا شدند.
به هر حال، این آگاهى لوط از وضع میهمانان و مأموریتشان همچون آب سردى بود که بر قلب سوخته این پیامبر بزرگ ریخته شد، و در یک لحظه احساس کرد بار سنگین غم و اندوه از روى قلبش برداشته شد، برق شادى در چشمش درخشیدن گرفت، و همچون بیمار شدیدى که چشمش به طبیب مسیحا دمى بیفتد احساس آرامش نمود ، و فهمید دوران اندوه و غم در شرف پایان است، و زمان شادى و نجات از چنگال این قوم ننگین حیوان صفت، فرا رسیده است!.
میهمانان، بلافاصله این دستور را به لوط دادند که تو همین امشب در دل تاریکى خانواده ات را با خود بردار، و از این سرزمین بیرون شو (فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْع مِنَ اللَّیْلِ).
ولى، مواظب باشید هیچ یک از شما به پشت سرش نگاه نکند (وَ لایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ).
تنها کسى که از این دستور تخلف خواهد کرد، و به همان بلائى که به قوم گناهکار مى رسد گرفتار خواهد شد همسر معصیت کار تو است (إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصیبُها ما أَصابَهُمْ).
در تفسیر جمله لایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ مفسران چند احتمال داده اند:
نخست این که: هیچ کس به پشت سر نگاه نکند.
دیگر این که: به فکر مال و وسائل زندگى خود در شهر نباشید، تنها خود را از این مهلکه بیرون ببرید.
سوم این که: هیچ یک از شما خانواده از این قافله کوچک عقب نماند.
چهارم این که: به هنگام خروج شما زمین لرزه و مقدمات عذاب شروع خواهد شد، به پشت سر خود نگاه نکنید و به سرعت دور شوید.
ولى، هیچ مانعى ندارد که همه این احتمالات در مفهوم آیه جمع باشد.
سرانجام، آخرین سخن را به لوط گفتند که: لحظه نزول عذاب و میعاد آنها صبح است، و با نخستین شعاع صبحگاهى زندگى این قوم غروب خواهد کرد (إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ).
اکنون، برخیزید و هر چه زودتر شهر را ترک گوئید مگر صبح نزدیک نیست (أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریب).
در بعضى از روایات مى خوانیم: هنگامى که فرشتگان موعد عذاب را صبح ذکر کردند، لوط از شدت ناراحتى که از این قوم آلوده داشت، همان قومى که با اعمال ننگینشان قلب او را مجروح و روح او را پر از غم و اندوه ساخته بودند، از فرشتگان خواست: حالا که بنا است نابود شوند چه بهتر که زودتر!.
ولى، آنها لوط را دلدارى دادند و گفتند: مگر صبح نزدیک نیست؟!
* * *
لحظه عذاب فرا رسید و به انتظار لوط پیامبر پایان داد، قرآن مى گوید: هنگامى که فرمان ما فرا رسید آن سرزمین را زیر و رو کردیم، و بارانى از سنگ، از گِل هاى متحجر متراکم بر روى هم، بر سر آنها فرو ریختیم (فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیل مَنْضُود).
سِجِّیل در اصل، یک کلمه فارسى است، که از سنگ و گل گرفته شده است، بنابراین چیزى است نه کاملاً مانند سنگ سخت، و نه همچون گل سست است، بلکه برزخى میان آن دو مى باشد.
مَنْضُود از ماده نضد به معنى روى هم قرار گفتن و پى درپى آمدن است، یعنى این باران سنگ، آن چنان سریع و پى در پى بود، که گوئى سنگ ها بر هم سوار مى شدند.
* * *
ولى، این سنگ ها، سنگ هاى معمولى نبودند بلکه سنگ هائى بودند نشان دار، نزد پروردگار تو (مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ).
اما، تصور نکنید این سنگ ها مخصوص قوم لوط بودند، آنها از هیچ قوم و جمعیت و گروه ستمکار و ظالمى دور نیستند (وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمینَ بِبَعید).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۸۱ الی۸۳)🔹 ⌛️پایان زندگى این گروه ستمکار سرانجام، هنگامى که رس
↩️این قوم منحرف، هم بر خویش ستم کردند، و هم بر جامعه شان، هم سرنوشت ملتشان را به بازى گرفتند، و هم ایمان و اخلاق انسانى را، و هر قدر رهبر دلسوزشان فریاد زد، گوش فرا ندادند و مسخره کردند، و قاحت و بى شرمى را به آنجا رساندند، که حتى مى خواستند به حریم میهمان هاى رهبرشان نیز تجاوز کنند.
اینها، که همه چیز را وارونه کرده بودند! باید شهرشان هم واژگونه شود! نه فقط زیر و رو شود، که بارانى از سنگ، آخرین آثار حیات را در آنجا در هم بکوبد، و آنها را زیر پوشش خود دفن کند، به گونه اى که حتى اثرى از آنها در آن سرزمین، دیده نشود، تنها بیابانى وحشتناک و به هم ریخته، و قبرستانى خاموش و مدفون زیر سنگ ریزه ها، از آنها باقى بماند.
آیا تنها قوم لوط باید چنین مجازات شوند؟ مسلماً نه، هر گروه منحرف و ملت ستم پیشه اى، چنین سرنوشتى در انتظار او است.
گاهى زیر باران سنگریزه ها.
گاهى زیر ضربات بمب هاى آتش زا.
زمانى زیر فشارهاى اختلافات کشنده اجتماعى.
و بالاخره هر کدام به شکلى و به صورتى.
* * *
نکته ها:
۱ ـ چرا لحظه نزول عذاب صبح بود؟
دقت در آیات بالا این سؤال را در ذهن خواننده ترسیم مى کند که، صبح در این میان چه نقشى داشت؟ چرا در دل شب عذاب نازل نشد؟
آیا به خاطر آن است که: گروه مهاجم به خانه لوط، هنگامى که نابینا شدند به سوى قوم برگشتند و جریان را بازگو کردند، و آنها کمى در فکر فرو رفتند که جریان چیست؟ و خداوند این مهلت را تا صبح به آنها داد، شاید بیدار شوند و به سوى او باز گردند؟!.
یا این که: خداوند نمى خواست در دل شب، بر آنها شبیخون زند، و به همین دلیل دستور داد تا فرا رسیدن صبح مأموران عذاب دست نگه دارند.
در تفاسیر، تقریباً چیزى در این زمینه ننوشته اند، ولى آنچه در بالا گفتیم احتمالاتى بود که قابل مطالعه است.
* * *
۲ ـ زیر و رو چرا؟
گفتیم: عذاب باید تناسبى با نحوه گناه داشته باشد، از آنجا که این قوم در طریق انحراف جنسى، همه چیز را دگرگون ساختند، خداوند نیز شهرهاى آنها را زیر و رو کرد، و از آنجا که ـ طبق روایات ـ بارانى از سخنان رکیک به طور مداوم بر هم مى ریختند، خداوند هم بارانى از سنگ بر سر آنان فرو ریخت.
* * *
۳ ـ باران سنگ چرا؟
آیا بارش سنگریزه قبل از زیر و رو شدن شهرهاى آنها بود، یا همراه آن، یا بعد از آن؟ در میان مفسران گفتگو است، و آیات قرآن نیز صراحتى در این زمینه ندارد; زیرا این جمله با واو، عطف شده که ترتیب از آن استفاده نمى شود.
ولى، بعضى از مفسران مانند نویسنده المنار معتقد است: این باران سنگ یا قبل از زیر و رو شدن بوده، یا در اثناء آن، و فلسفه آن، این بوده که افراد پراکنده اى که در گوشه و کنار قرار داشتند، و زیر آوارها مدفون نشدند، سالم در نروند، آنها نیز به کیفر اعمال زشتشان برسند!.
روایتى که مى گوید: همسر لوط، صدا را که شنید سر بر گردانید، و در همان حال سنگى به او اصابت کرد و او را کشت، نشان مى دهد: این دو (زیر و رو شدن و باران سنگ) با هم صورت گرفته است.
اما، اگر از اینها صرف نظر کنیم، مانعى ندارد که براى تشدید عذاب و محو آثار آنها، سنگریزه حتى پس از زیر و رو شدن بر آنها نازل شده باشد، به طورى که سرزمینشان زیر آن پنهان گردد و آثارش محو شود.
* * *
۴ ـ نشان دار چرا؟
گفتیم: جمله مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ این نکته را مى فهماند که، این سنگ ها از نزد خدا نشاندار بودند، ولى، در این که چگونه نشان دار بود، در میان مفسران گفتگو است:
بعضى گفته اند: در این سنگ ها علاماتى بود که نشان مى داد سنگ معمولى نیست، بلکه مخصوصاً براى عذاب الهى نازل شده است، تا با ریزش سنگ هاى دیگر اشتباه نشود.
و به همین دلیل، بعضى دیگر گفته اند: سنگ ها شباهتى با سنگ هاى زمینى نداشت، بلکه مشاهده وضع آنها نشان مى داد، نوعى سنگ آسمانى است که از خارج کره زمین به سوى زمین سرازیر شده است!.
بعضى نیز گفته اند: اینها علائمى در علم پروردگار داشته که هر کدام از آنها، درست براى فرد معین و نقطه معین نشانه گیرى شده بود.
اشاره به این که آن قدر مجازات هاى الهى روى حساب است که حتى معلوم است کدام شخص با کدام سنگ باید در هم کوبیده شود، بى حساب و بى ضابطه نیست.
* * *
۵ ـ تحریم همجنس گرائى
همجنس گرائى، چه در مردان باشد و چه در زنان، در اسلام از گناهان بسیار بزرگ است و هر دو داراى حدّ شرعى است.
حدّ همجنس گرائى در مردان، خواه فاعل باشد یا مفعول اعدام است، و براى این اعدام، طرق مختلفى در فقه بیان شده است.
البته اثبات این گناه باید از طرق معتبر و قاطعى که در فقه اسلامى و روایات وارده از معصومین ذکر شده صورت گیرد، و حتى سه مرتبه اقرار هم به تنهائى کافى نیست، و باید حداقل چهار بار اقرار به این عمل کند.
و اما، حدّ همجنس گرائى در زنان پس از چهار بار اقرار، و یا ثبوت به وسیله چهار شاهد عادل (با شرائطى که در فقه گفته شده) صد تازیانه است...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۴)بخش اول🔹 🔶پاسخ به تهمتهای معاویه 🔷توجّه به اينکه تمام بخش هاى اين نامه
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۶۴)بخش اول🔹
↩️به عقيده ما اين محبّت و احترامى که حضرت نسبت به عايشه در برابر آن همه خلاف کارى انجام داد کافى بود که عايشه تا آخر عمر خود را مديون امام بداند; ولى تاريخ مى گويد: او حق شناسى نکرد و همچنان به مخالفتش ادامه داد.
از جمله ايرادهايى که معاويه در نامه خود به آن حضرت گرفته بود اين بود که چرا مدينه، شهر پيامبر را رها کرده اى و به کوفه و بصره آمدى; جايى با آن عظمت را رها کردن و به چنين مکانى منتقل شدن کار درستى نيست.
به يقين نيت معاويه اين بود که على(عليه السلام) در مدينه بماند و به علت بُعد طريق، او بر تمام شام و عراق مسلط گردد و آمدن امام به کوفه نقشه هاى شوم او را بر هم زد.
شاهد اين سخن آنکه معاويه قبلا به «زبير» نوشته بود که من در شام براى تو بيعت گرفتم و بعد از تو براى «طلحه»; به سراغ عراق برويد و آنجا را تصرف کنيد در اين صورت تمام عراق و شام در اختيار شماست.
معاويه به آنچه در اين زمينه گفته بود بسنده نکرد، بلکه تعبير زشتى را در اينجا به کار برد و گفت: «در حديث پيغمبر آمده است: هر کس از مدينه خارج شود خبيث و آلوده است» غافل از اينکه اين حديث قبل از هر کس خود معاويه را شامل مى شود و همچنين طلحه، زبير و عايشه را که معاويه نسبت به آنها عشق مى ورزيد. اضافه بر اين بعضى از بزرگان و صالحان اصحاب پيغمبر همچون ابوذر، سلمان و ابن مسعود و غير آنها از مدينه خارج شدند و در شهرهاى دور و نزديک چشم از جهان فرو بستند.
درست است که مجاورت با قبر رسول الله داراى برکاتى است; اما وظيفه امام اين است که براى خاموش کردن آتش فتنه گاهى از مجاورت آن قبر نورانى چشم بپوشد و به مناطقى که بهتر مى توان آتش فتنه را خاموش کرد قدم بگذارد.
ولى امام(عليه السلام) در پاسخ معاويه تنها به اين نکته قناعت فرمود که اين امر ارتباطى به تو ندارد، زيرا مسأله واضح تر از آن بود که نياز به شرح و تفصيل داشته باشد.
تعبير امام به «ذَلِکَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلاَ عَلَيْکَ; اين امرى است که تو از آن غايب بودى و چيزى بر تو نيست» کنايه از اين است که ربطى به تو ندارد که گاه در فارسى در تعبيرات عاميانه مى گوييم: «فضولى موقوف».
سپس امام(عليه السلام) از تهديد معاويه که تهديدى توأم با مغالطه و سفسطه بود پاسخ مى دهد و مى فرمايد: «و نيز گفته اى که با گروهى از مهاجران و انصار به مقابله من خواهى شتافت (کدام مهاجر و انصار) هجرت از آن روزى که برادرت (يزيد بن ابى سفيان در روز فتح مکه) اسير شد پايان يافت»; (وَذَکَرْتَ أَنَّکَ زَائِرِي فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، وَقَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوکَ).
مى دانيم اطرافيان معاويه و ياران نزديک او و حتى خود او جمعى از بازماندگان دوران جاهليت عرب بودند، همان هايى که تا روز فتح مکه مقاومت نمودند، هنگامى که همه مقاومت ها در هم شکست اظهار ايمان کردند و پيغمبر اکرم فرمان آزادى آنها را صادر فرمود و به همين جهت «طُلَقاء» ناميده شدند.
از سويى ديگر مى دانيم مهاجران افرادى بودند که پيش از فتح مکه ايمان آوردند و به پيغمبر اکرم در مدينه ملحق شدند و انصار کسانى بودند که از آنها حمايت کردند، ولى هنگامى که مکه فتح شد و آن منطقه از حجاز يکپارچه در اختيار پيغمبر قرار گرفت ديگر هجرت مفهومى نداشت، از اين رو پيغمبر اکرم فرمود: «لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ».
جالب اينکه در روز فتح مکه برادر معاويه به نام «يزيد بن ابوسفيان» و جماعتى در گوشه اى از مکه تصميم بر مقاومت در برابر لشکر اسلام گرفتند. پيامبر گروهى را فرستاد و آنها را در هم شکست و برادر معاويه اسير شد. خود معاويه نيز جزء طُلَقا بود.
افزون بر اين ابوسفيان نيز در روز فتح مکه همانند اسيرى همراه عباس عموى پيغمبر به خدمت حضرت رسيد و اسلام را ظاهرا پذيرفت و پيامبر او را عملا آزاد ساخت. اين موضوع با نسخه ديگرى که از نهج البلاغه در دست است که به جاى «أخُوکَ» واژه «أبُوکَ» آمده سازگار است.
به هر حال نه معاويه و نه پدر و برادرش جزء مهاجران بودند و نه اطرافيان او بلکه آنها بقاياى دوران کفر و بت پرستى محسوب مى شدند اين در حالى بود که گرداگرد على(عليه السلام) گروه عظيمى از مهاجران و انصار مشاهده مى شدند.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۴)بخش اول🔹 ↩️به عقيده ما اين محبّت و احترامى که حضرت نسبت به عايشه در بر
↩️مرحوم مغنيّه در شرح نهج البلاغه خود مى نويسد که در اطراف معاويه کسى از مهاجران نبود و از انصار فقط دو نفر بودند که طمع در دنيا، آنها را به پيروى از معاويه کشانده بود در حالى که همراه امام(عليه السلام) نهصد نفر از انصار و هشتصد نفر از مهاجران بودند; لشکر معاويه را بنى اميّه و گروهى از منافقانى که همراه ابوسفيان با رسول خدا جنگيدند تشکيل مى داد (ولى اصحاب على(عليه السلام) مجاهدان راستين اسلام بودند) و اين جاى تعجب نيست، زيرا على(عليه السلام) ادامه وجود مبارک پيغمبر اکرم بود در حالى که معاويه ادامه پدرش ابوسفيان (دشمن شماره يک اسلام) بود.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «با اين حال اگر در اين رويارويى و ملاقات شتاب دارى (کمى) دست نگه دار، زيرا اگر من به ديدار تو آيم سزاوارتر است، چرا که خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام بگيرم و اگر تو به ديدار من آيى (با نيروى عظيم کوبنده اى روبه رو خواهى شد و) چنان است که شاعر بنى اسد گفته:
آنها به استقبال تندباد تابستانى مى شتابند که آنان را در ميان سراشيبى ها و تخته سنگها با سنگريزه هايش در هم مى کوبد.
و (بدان) همان شمشيرى که با آن بر پيکر جد و دايى و برادرت در يک ميدان نبرد (در ميان جنگ بدر) زدم هنوز نزد من است»; (فَإِنْ کَانَ فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ، فَإِنِّي إِنْ أَزُرْکَ فَذَلِکَ جَدِيرٌ أَنْ يَکُونَ اللهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْکَ لِلنِّقْمَةِ مِنْکَ! وَإِنْ تَزُرْنِي فَکَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَد: مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ *** بِحَاصِب بَيْنَ أَغْوَار وَجُلْمُودِ وَعِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّکَ وَخَالِکَ وَأَخِيکَ فِي مَقَام وَاحِد).
اشاره به اينکه دست از تهديدهاى توخالى بر دار; تو که على را در ميدان جنگ ها ديده اى; تنها در يک ميدان جنگ بدر سه نفر از نزديکان تو که در صفوف مشرکان و دشمنان اسلام بودند با ضربات او بر خاک افتادند; جدت «قطبة بن ربيعه»، دائيت «وليد بن عتبه» و برادرت «حنظلة بن ابى سفيان». چنين مرد جنگى را نمى توان با اين گونه تهديدها به وحشت انداخت و امام عملا شجاعت خود و يارانش را در ميدان صفين ـ افزون بر ميدان جمل و نهروان ـ به شاميان نشان داد که اگر حيله عمرو عاص و ساده لوحى جمعى از مردم فريب خورده کوفه نبود جنگ به طور کامل به نفع امام پايان يافته بود.
@Nahjolbalaghe2
مسابقه نقاشی.mp3
10.61M
#قصه_های_کودکانه| مسابقه نقاشی
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : سوره بقره آیه ۷۵ و ۷۶
📚 کتاب شب بخیر کوچولو
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
💎✨امیرالمؤمنین علیهالسلام از چه زمانی به این لقب نامیده شدند؟
رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله فرمودند:
«اگر مردم میدانستند از چه زمانی علی علیهالسلام به عنوان امیرالمؤمنین خوانده شد، هرگز فضیلتش را انکار نمیکردند؛ او به این لقب نامیده شد، در حالی که آدم بین روح و جسد (ابتدای خلقت) بود و خداوند متعال فرمود: "و هنگامى كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّهی آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگارتان نيستم؟"
(سوره اعراف، آیه ۱۷۲)
ملائکه گفتند: آری؛ سپس خدای تعالی فرمود: من پروردگار شما و محمّد پیامبرتان و علی امیر شماست.»
#غدیر
📕 منابع شیعه:
نهج الحق (علامهحلی)، ص۱۹۱
اثبات الهداة (شیخحرعاملی)، ج۳، ص۳۱۴
📘 منابع عامه:
ینابیع المودة (قندوزی)، ج۲، ص۲۷۹
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲✨درِ خانهی امام زمان را بزن!!
(داستان شنیدنی وآموزنده مرد صابونی)
👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار
👈حتما ببینید و نشر دهید.
#آیت_الله_ناصری
💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2