eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)🔹 همان گونه که از عنوان نامه پيداست امام(عليه السلام) اين نامه را در ج
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)بخش دوم🔹 🔴نکوهش امتیاز خواهی معاویه امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه نخست به سراغ ظاهر نامه و سپس به محتواى آن مى پردازد، زيرا معاويه در نامه خود الفاظى در کنار هم گذاشته بود که خود را فصيح و بليغ نشان دهد و به پندارش با کلمات امام رقابت کند امام مى فرمايد: «نامه اى از تو به من رسيد که پر بود از يک سلسله پشت هم اندازى و سخنان بى محتوا و در آن از صلح و سلامت خبرى نبود. در اساطير و سخنان افسانه گونه ات هيچ اثرى از دانش و عقل به چشم نمى خورد»; (وَقَدْ أَتَانِي کِتَابٌ مِنْکَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ الْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ، وَأَسَاطِيرَ لَمْ يَحُکْهَا مِنْکَ عِلْمٌ وَلاَ حِلْمٌ). «الأفانين» جمع «أفْنان» و آن جمع «فِنَن» به معناى اسلوب است; يعنى نامه تو از اسلوب هاى مختلف و ناهمگونى تشکيل شده بود. جمله «ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ» اشاره به اين است که هيچ اثرى از خيرخواهى و سلامت در آن وجود نداشت. بعضى از شارحان نيز «سلم» را در اينجا به معناى اسلام دانسته اند; يعنى نشانه هاى اسلام در نامه تو ديده نمى شد. تعبير به «أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُکْهَا ...» اشاره به اين است که الفاظ و جمله هايى که در نامه ات به هم بافته بودى از علم و عقل نشأت نگرفته بود، بلکه مجموعه اى از شيطنت ها را در الفاظى ناموزون ريخته بودى که نشانه جهل و بى خبرى نويسنده اش بود. آن گاه امام به محتواى نامه مى پردازد که هدف اصلى معاويه از آن تکيه زدن بر تخت قدرت و خلافت مسلمانان و حد اقل آن حکومت بر شام و مصر دو بخش عظيم و بسيار مهم از کشور اسلامى بود مى فرمايد: «تو همچون کسى هستى که در زمينى سست و صعب العبور فرو رفته و يا همچون کسى که در دخمه هاى تاريک زيرزمينى راه خود را گم کرده است ومى خواهى به نقطه اى برسى که (از مرتبه ات بسيار برتر و) رسيدن (به آن) دشوار و نشانه هايش ناپيداست; مقامى که عقابان بلندپرواز را ياراى صعود به آن نيست وهمطراز ستاره عيوق (از ستارگان دوردست آسمان) است»; (أَصْبَحْتَ مِنْهَا کَالْخَائِضِ فِي الدَّهَاسِ وَالْخَابِطِ فِي الدِّيمَاسِ وَتَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَة بَعِيدَةِ الْمَرَامِ، نَازِحَةِ الاَْعْلاَمِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الاَْنُوقُ وَيُحَاذَى بِهَا الْعَيُّوقُ). امام با تشبيهات زيبا و مثال هاى گويا اين نکته را به معاويه گوشزد مى کند که مقام خلافت مسلمانان هرگز به او نمى رسد و هيچ گاه شايستگى آن را ندارد; تقوايى در سرحد عصمت مى خواهد که ذره اى از آن در وجود معاويه نبود و علم و دانشى فوق العاده مى طلبد که در معاويه عُشرى از اعشار آن وجود نداشت و زيرا او مجموعه اى بود از مکر و خدعه و بى تقوايى; گاه او را به کسى تشبيه مى کند که مى خواهد از شن زارى عبور کند و پاهايش تا زانو در آن فرو رفته و گاه به کسى که مسير خود را از دخمه هاى زيرزمينى انتخاب کرده و گاه به پرنده ناتوان و شکسته بالى که مى خواهد خود را به جايگاه عقاب بر فراز کوه ها برساند و يا به اوج آسمان ها در کنار ستاره عيّوق قرار گيرد و با اين همه ضعف و ناتوانى اين همه بلندپروازى راستى عجيب است; گاه حکومت مصر و شام را مى خواهد و گاه جانشينى على بن ابى طالب را. سپس امام(عليه السلام) در برابر تقاضاهاى معاويه در امر حکومت دست رد بر سينه اين نامحرم زده و به صورت قاطعانه مى فرمايد: «پناه به خدا مى برم از اينکه که تو پس از من سرپرست و پيشواى مسلمانان گردى و امور آنها را سامان دهى و يا اينکه من در اين باره براى تو نسبت به (سرپرستى) يک تن از آنان قرارداد و عهدى امضا کنم»; (وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْراً أَوْ وِرْداً، أَوْ أُجْرِيَ لَکَ عَلَى أَحَد مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً!!). به اين ترتيب امام معاويه را از اينکه امتياز حکومت شام و مصر به او داده شود و يا بعد از امام به خلافت مسلمانان منصوب گردد براى هميشه مأيوس مى سازد. نصر بن مزاحم در صفين مى نويسد هنگامى که نماينده على بن ابى طالب «جرير بن عبد الله» به شام نزد معاويه رفت تا براى آن حضرت بيعت بگيرد، معاويه به منزل جرير آمد گفت: من فکرى کرده ام. جرير گفت: بگو ببينم. گفت: به على بنويس که حکومت شام و مصر را در اختيار من بگذارد و هنگامى که وفات او فرا رسد بيعت هيچ کس را بعد از خودش بر گردن من ننهد. در اين صورت من تسليم او مى شوم و مى نويسم که خلافت حق اوست. جرير گفت: آنچه مى خواهى بنويس من هم مى نويسم. معاويه اين مطلب را خدمت على(عليه السلام) نوشت (و با نامه جرير به خدمت على(عليه السلام) فرستادند) امام در پاسخ به جرير مرقوم داشت که پيش از اين «مغيرة بن شعبه» نيز چنين پيشنهادى را به من کرده بود که حکومت شام را به معاويه دهم.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)بخش دوم🔹 🔴نکوهش امتیاز خواهی معاویه امام(عليه السلام) در اين بخش از ن
↩️ اين در هنگامى بود که من در مدينه بودم من خوددارى کردم و اميدوارم که خداوند هرگز مرا چنان نبيند که گمراهان را ياور خود انتخاب کرده باشم. آن گاه امام(عليه السلام) درسخن نهايى خود به معاويه هشدار مى دهد مى فرمايد: «از هم اکنون تا دير نشده خود را درياب و براى خويشتن چاره انديش، زيرا اگر کوتاهى کنى تا زمانى که بندگان خدا (و لشکريان حق) به سوى تو به پا خيزند درهاى چاره به رويت بسته خواهد شد و چيزى که امروز از تو قبول مى شود آن روز مقبول نخواهد بود. و السلام»; (فَمِنَ الآْنَ فَتَدَارَکْ نَفْسَکَ، وَانْظُرْ لَهَا، فَإِنَّکَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْکَ عِبَادُاللهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْکَ الاُْمُورُ، وَمُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْکَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ، وَالسَّلاَمُ). امام اين نصيحت مشفقانه را به معاويه مى کند که تا دير نشده از خواب غفلت بيدار گردد و در برابر حق تسليم شود و بيعت امام را بپذيرد که در اين صورت ممکن است گناهان گذشته او مورد عفو قرار گيرد; ولى اگر اين فرصت بگذرد و از آن استفاده نکند و لشکر اسلام بر او چيره شوند ديگر پشيمانى و ندامت سودى نخواهد داشت و توبه از اعمال گذشته از او پذيرفته نخواهد شد و به راستى اگر وسوسه هاى «عمرو بن عاص» در ميان گروهى از افراد جاهل و نادان از لشکر کوفه تأثير نکرده بود تشکيلات معاويه به کلى در هم کوبيده مى شد و آنچه را امام در ذيل اين نامه آورده است تحقق مى يافت. قابل توجّه اينکه امام نامه را با سلام پايان مى دهد تا نصيحت خيرخواهانه آخر نامه در معاويه مؤثر واقع شود; ولى از آنجا که معاويه باد غرور در سر داشت و عطش مقام و حکمرانى همه وجودش را پر کرده بود به علاوه کينه هاى پيشين مربوط به کشته شدن بستگان نزديکش در جنگ هاى اسلامى به دست تواناى على(عليه السلام) را فراموش نکرده بود، اين نامه در دل او اثر نکرد و همچنان به راه نادرست خود ادامه داد. @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 🌁✨ الإمامُ الباقرُ عليه السلام : إنّ العَبدَ لَيكونُ بارّا بِوالِدَيهِ في حياتِهِما ، ثُمّ يَموتانِ فلا يَقضي عَنهُما دُيونَهُما و لا يَستَغفِرُ لَهُما فيَكتُبُهُ اللّه ُ عاقّا . و إنّهُ لَيكونُ عاقّا لَهُما في حياتِهِما غَيرَ بارٍّ بِهِما ، فإذا ماتا قَضى دَينَهُما و استَغفَرَ لَهُما فيَكتُبُهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ بارّا 📜الكافي : 2/163/21 امام باقر عليه السلام :  يك وقت هست كه بنده در زمان حيات پدر و مادر خود نسبت به آنان نيكوكار است، اما وقتى مى ميرند نه بدهى آنان را مى پردازد و نه برايشان طلب آمرزش مى كند،در اين صورت خداوند او را نافرمان قلمداد مى كند و يك وقت هم هست كه بنده در زمان حيات پدر و مادر خود نا خلف و نافرمان است و به آنان نيكى نمى كند، اما وقتى مردند بدهى هاى آنها را مى پردازد و براى ايشان آمرزش مى طلبد. لذا خداوند عزّ و جلّ او را نيكو كار مى نويسد. 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هفتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔴 طلحه
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هشتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻طلحه از جمله همین افراد بود. در گزارش های زیر به خوبی نشان خواهیم داد که وی اولویت خود را منافعش می دانست و هرکجا که این منافع تأمین نمی شد مخالفت خود را آشکار می کرد. 🔻 البته تعدادی از این گزارش ها مربوط به زمان قبل از حکومت امام و در زمان خلافت عثمان است. اما منظور ما اثبات منفعت طلبی طلحه است، حال این منفعت طلبی علیه یک حاکم غاصب باشد یا حاکم مشروع مثل امام علی علیه السلام. 🔻1. طلحه بعد از اینکه در شورای شش نفره به نفع عثمان رأی داد، اما هنگامی که دید منافعش از سوی عثمان تأمین نمی شود، پرچم مخالفت و شورش علیه او را بلند کرد. منبع این مطلب را پیش از این در پاورقی شماره 8 ذکر کردیم. 🔻2. طلحه، مانع از رسیدن آب به عثمان شد. 🔻3. طلحه حتی بعد از قتل عثمان، مانع از دفن او شد و نهایتا پس از سه روز، اجازه دادند وی را در حش کوکب، قبرستان یهودیان دفن کنند. 🔻4. اولین کسی که با امیرالمومنین، بیعت کرد، طلحه بود؛ همان طلحه ای که جزو اولین بیعت شکنان و فتنه گران نیز بود و به دلیل عدم تأمین اغراض مالی و دنیوی از سوی امام، حاضر شد اقدام مسلحانه علیه حضرت کند و برای منافع خود، مقابله جبهه حق نیز بایستد... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۰۵ الی۱۰۸)🔹 ۵ ـ استثناء در آیه چه مفهومى دارد؟ جمله استثنائیه
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَٰؤُلَاءِ ۚ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ ۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ پس تردیدى در (باطل بودن) معبودهایى که آنها مى پرستند، به خود راه مده. آنها همان گونه این معبودها را پرستش مى کنند که پدرانشان قبلاًمى پرستیدند. و ما نصیبشان را بى کم و کاست به آنان خواهیم داد. (هود/۱۰۹) *** وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ما به موسى کتاب آسمانى دادیم. سپس در آن اختلاف شد. و اگر فرمان پیشین خدا (در زمینه آزمایش و اتمام حجّت بر آنها) نبود، در میان آنان داورى مى شد. و آنها (هنوز) در شکّى آمیخته با بدگمانى اند. (هود/۱۱۰) * وَإِنَّ كُلًّا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ ۚ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ و پروردگارت اعمال هر یک را بى کم و کاست به آنها خواهد داد. زیرا او به آنچه عمل مى کنند آگاه است. (هود/۱۱۱) * فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ پس همان گونه که فرمان یافته اى، استقامت کن. و (همچنین) کسانى که با تو، (به سوى خدا) آمده  اند (باید استقامت کنند). و سرپیچى نکنید، که او آنچه را انجام مى دهید مى بیند. (هود/۱۱۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۱۰۹ الی۱۱۲)🔹 ✅استقامت کن، استقامت! این آیات، در حقیقت به عنوان دلدارى و تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و بیان وظیفه و مسئولیت او نازل شده است، و در واقع یکى از نتایج مهمى که از شرح داستان هاى اقوام پیشین گرفته مى شود، همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند، و در شکست قوم بت پرست و ستمگرى که با آن روبرو هستند، شک و تردیدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند. لذا، در نخستین آیه مى فرماید: شک و تردیدى در مورد چیزى که اینها پرستش مى کنند به خود راه مده، که اینها هم از همان راهى مى روند که گروهى از پیشینیان رفتند، و پرستش نمى کنند مگر همان گونه که نیاکانشان از قبل پرستیدند، بنابراین، سرنوشتى بهتر از آنان نخواهند داشت (فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ). و لذا بلا فاصله مى گوید: ما حتماً نصیب و سهم آنها را بدون کم و کاست از مجازات و عذاب خواهیم داد و چنان چه به راه حق باز گردند، نصیب آنها از پاداش ما محفوظ است (وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص). با این که، جمله مُوَفُّوهُم خود به معنى اداى کامل حق است، ذکر کلمه غَیْرَ مَنْقُوص (بى کم و کاست) براى تأکید بیشتر روى این مسأله است. در حقیقت، این آیه، این واقعیت را مجسم مى کند که آنچه از سرگذشت اقوام پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاصى به گذشتگان نداشت، سنتى است ابدى و جاودانى، درباره تمام انسان هاى دیروز و امروز و فردا. منتها، این مجازات ها در بسیارى از اقوام گذشته به صورت بلاهاى هولناک و عظیم صورت گرفت، اما در مورد دشمنان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شکل دیگرى پیدا کرد، و آن این که خدا آن قدر قدرت و نیرو به پیامبرش داد، که توانست به وسیله گروه مؤمنان، دشمنان لجوج و بى رحم را که به هیچ صراطى مستقیم نبودند، در هم بشکند. * * * باز، براى تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اضافه مى کند: اگر قوم تو درباره کتاب آسمانیت یعنى قرآن، اختلاف و بهانه جوئى مى کنند، ناراحت نباش; زیرا ما به موسى کتاب آسمانى (تورات) را دادیم و در آن اختلاف کردند، بعضى پذیرفتند و بعضى منکر شدند (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ). و اگر مى بینى در مجازات دشمنان تو تعجیل نمى کنیم، به خاطر این است که: مصالحى از نظر تعلیم، تربیت و هدایت این قوم، چنین ایجاب مى کند، و اگر این مصالح نبود، و برنامه اى که پروردگار تو، از قبل در این زمینه مقرر فرموده ایجاب تأخیر نمى کرد، در میان آنها داورى لازم مى شد، و مجازات دامانشان را مى گرفت (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ). هر چند آنها این حقیقت را هنوز باور نکرده، و همچنان نسبت به آن در شک و تردیدند، شکى آمیخته با سوء ظن و بدبینى (وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکّ مِنْهُ مُریب). مُرِیب از ماده ریب ، به معنى شکى است که آمیخته با بدبینى و سوء ظن و قرائن خلاف باشد. بنابراین، مفهوم این کلمه این مى شود که بت پرستان نه تنها در مسأله حقانیت قرآن، و یا نزول عذاب بر تبهکاران تردید داشتند، بلکه مدعى بودند ما قرائن خلافى نیز در دست داریم. راغب در کتاب مفردات ، ریب را به شکى معنى مى کند که بعداً پرده از روى آن برداشته شود، و به یقین گراید. بنابراین، مفهوم آیه چنین مى شود: به زودى پرده از روى حقانیت دعوت تو و همچنین مجازات تبهکاران برداشته مى شود، و حقیقت امر ظاهر مى گردد. * * * براى تأکید بیشتر، اضافه مى کند: پروردگار تو اعمال هر یک از این دو گروه (مؤمنان و کافران) را بى کم و کاست به آنها تحویل خواهد داد (وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ). و این کار، هیچ گونه مشکل و مشقتى براى خداوند ندارد; زیرا او به همه چیز آگاه است، و از هر کارى که انجام مى دهند با خبر مى باشد (إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ). جالب این که، مى گوید: اعمالشان را به آنها مى دهیم، و این اشاره دیگرى بر مسأله تجسم اعمال است، و این که پاداش و کیفر در حقیقت اعمال خود انسان است که تغییر شکل مى یابد، و به او مى رسد. * * * پس از ذکر سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین، و رمز موفقیت و پیروزى آنها، و پس از دلدارى و تقویت اراده پیامبر از این طریق، در آیه بعد، مهم ترین دستور را به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى دهد مى گوید: استقامت کن همان گونه که به تو دستور داده شده است (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ). استقامت، در راه تبلیغ و ارشاد، استقامت در طریق مبارزه و پیکار، استقامت در انجام وظائف الهى و پیاده کردن تعلیمات قرآن بدون هیچ گونه انحراف.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۱۰۹ الی۱۱۲)🔹 ✅استقامت کن، استقامت! این آیات، در حقیقت به عنوا
↩️ولى، این استقامت، نه به خاطر خوش آیند این و آن، نه از روى تظاهر و ریا، نه براى کسب عنوان قهرمانى، نه براى به دست آوردن مقام، ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه، تنها به خاطر فرمان خدا و آن گونه که به تو دستور داده شده است باید باشد. اما، این دستور تنها مربوط به تو نیست، هم تو باید استقامت کنى و بدون هیچ کژى واعوجاجى حرکت نمائى و هم تمام کسانى که از شرک به سوى ایمان باز گشته اند، و قبول دعوت اللّه را نموده اند (وَ مَنْ تابَ مَعَکَ). استقامتى خالى از افراط و تفریط، صاف و مستقیم، بدون هیچ زیاده و نقصان، استقامتى که در آن طغیان وجود نداشته باشد (وَ لاتَطْغَوْا). چرا که، خداوند از اعمال شما آگاه است ، و هیچ حرکت و سکون و سخن و برنامه اى بر او مخفى نمى ماند (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ). * * * نکته: آیه اى پر محتوا و طاقت فرسا در حدیث معروفى از ابن عباس چنین مى خوانیم: ما نُزِّلَ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) آیَةٌ کانَتْ أَشَدَّ عَلَیْهِ وَ لا أَشَقَّ مِنْ هذِهِ الآیَةِ، وَ لِذلِکَ قالَ لاِ َصْحابِهِ حِیْنَ قالُوا لَهُ أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ یا رَسُولَ اللّهِ! شَیَّبْتَنِى هُودُ وَ الْواقِعَةُ: هیچ آیه اى شدیدتر و مشکل تر از این آیه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل نشد، و لذا هنگامى که اصحاب از آنحضرت پرسیدند: چرا به این زودى موهاى شما سفید شده و آثار پیرى نمایان، گشته؟ فرمود: سوره هود و واقعه مرا پیر کرد ! و در روایت دیگرى مى خوانیم: هنگامى که آیه فوق نازل شد، پیامبر فرمود: شَمِّرُوا، شَمِّرُوا، فَما رُئِىَ ضاحِکاً: دامن ها را به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن پس، پیامبر هرگز خندان دیده نشد ! دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم در این آیه وجود دارد، که هر کدام بار سنگینى بر دوش انسان مى گذارد: ۱ ـ از همه مهم تر: فرمان به استقامت است، استقامت ، از ماده قیام گرفته شده، از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشترى دارد، و استقامت که به معنى طلب قیام است، یعنى در خود آن چنان حالتى ایجاد کن که سستى در تو راه نیابد، و صاف و مستقیم به سمت هدف رهسپار شوى، چه فرمان سخت و سنگینى؟. همیشه، به دست آوردن پیروزى ها کار نسبتاً آسانى است، اما نگه داشتن آن بسیار مشکل، آن هم در جامعه اى آن چنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش، در برابر مردمى لجوج و سرسخت، در میان دشمنانى انبوه و مصمم، و در طریق ساختن جامعه اى سالم، سربلند، با ایمان و پیشتاز، استقامت و حرکت بدون انحراف در این راه کار ساده اى نبوده است. ۲ ـ دستور دیگر این که: این استقامت و حرکت مستقیم بدون انحراف، باید تنها انگیزه الهى داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانى از آن دور بماند، یعنى به دست آوردن بزرگ ترین قدرت هاى سیاسى و اجتماعى، آن هم براى خدا!. ۳ ـ دستور سوم: مسأله رهبرى کسانى است که به راه حق برگشته اند، و آنها را هم به استقامت واداشتن. ۴ ـ چهارم: مبارزه را در مسیر حق و عدالت رهبرى نمودن، و جلوگیرى از هر گونه تجاوز و طغیان; زیرا بسیار شده است افرادى در راه رسیدن به هدف، نهایت استقامت را به خرج مى دهند، اما رعایت عدالت براى آنها ممکن نیست و غالباً گرفتار طغیان و تجاوز از حدّ مى شوند. آرى، مجموع این جهات، دست به دست هم داد، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آن چنان در زیر بار مسئولیت فرو برد، که حتى مجال لبخند زدن را از او گرفت و او را پیر کرد!. به هر حال، این تنها دستورى براى دیروز نبود، بلکه براى امروز و فردا و فرداهاى دیگر نیز هست. امروز هم، مسئولیت مهم ما مسلمانان و مخصوصاً رهبران اسلامى در این چهار کلمه خلاصه مى شود: استقامت، اخلاص، رهبرى مؤمنان، و عدم طغیان و تجاوز، و بدون به کار بستن این اصول، پیروزى بر دشمنانى که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند، و از تمام وسائل فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهره گیرى مى کنند، امکان پذیر نمى باشد. @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 🕋✨یاد مرگ اَلْإِمَامُ اَلرِّضَا صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : مَن ذَكَر المَوتَ وَ لَم یَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ استَهْزَأَ بِنَفسِه! 💞❗️ امام رضا صلوات الله علیه می فرمایند : كسی كه از مُردن یاد می‌کند ولی خود را برای آن آماده نمی‌کند در حقیقت خود را مسخره کرده است! 📚مواعظ عددیه، صفحه ٢٠٠ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
4_6019262902882533913.mp3
4.38M
🎙حجت الاسلام عالی ▫️چرا حضرت فاطمه (س)، زهرا نامیده شد؟ 🌀ابن عمره از پدرش نقل مى کند که گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا فاطمه (س) زهرا نامیده شد؟ فرمود: براى آن که وقتى فاطمه زهرا (س) در محراب عبادت مى ایستاد، نورش براى اهل آسمان مى درخشید، همان طورى که نور ستارگان براى اهل زمین مى درخشد @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هشتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻طلحه ا
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 زبیر بن عوام بن خویلد، صحابی رسول خدا و پسر عمه ایشان بود. کنیه وی اباعبدالله و مادر او صفیه بنت عبدالمطلب بود. پدر بزرگ زبیر، یعنی خویلد از کسانی است که در زمان جاهلیت کشته شد و فرزند ایشان یعنی حضرت خدیجه از وی متولد شد. در نتیجه حضرت خدیجه، عمه زبیر محسوب می شد. 🔻زبیر از کسانی است که بعد از رحلت پیامبر، در هنگامی که اهل سقیفه و اعوان آن ها در تلاش بودند از امام بیعت بگیرند، با شمشیر از حضرت دفاع کرد. حتی جانفشانی او در این راه تا حدی بود که از سوی خالد بن ولید و عمر کتک خورد. 🔻آیا زبیر از ابتدا منفعت طلب بود یا اینکه این حس منفعت طلبی، بعد از رسیدن امام به حکومت یا قبل از ایشان در زمان عثمان شکل گرفت؟ ما بر این باوریم که وی از همان زمان خلیفه اول، حس منفعت طلبی داشت و حاضر بود به خاطر رسیدن به منافع خود، پا روی عقاید نیز بگذارد. 🔻گزارش زیر که به صورت خلاصه نقل می شود به خوبی نشان می دهد زبیر چگونه حاضر شد بر سر منافع، برای به کنیزی بردن شیعه امام تلاش کند 🔻شخصی نزد امام باقر علیه السلام آمد و از او پرسید: آیا امام علی، خلفای پیشین را قبول داشت؟ امام فرمود خیر. سائل می پرسد پس چرا حضرت، خوله حنفیه (از همسران امام علی علیه السلام) را که از اسرای خلفا بود به عقد خود درآورد. 🔻 امام شخصی را نزد جابر بن عبدالله می فرستد و جابر شروع به توضیح ما جرا می کند. جابر در تشریح این ماجرا می گوید: 🔻هنگامی که خالد بن ولید، به قبیله مالک بن نویره حمله کرد و زنان آن ها را اسیر کرد، زنی به نام خوله حنفیه را نزد قبر رسول خدا آوردند. او شروع به گریه کرد و به رسول خدا و اهل بیت او سلام داد و عرض کرد یا رسول الله، شهادت می دهم که تو صدای مرا می شنوی. (در برخی نقل های دیگر آمده که خوله گفت که به خدا قسم ما هیچ گناهی غیر از اینکه به اهل بیت تو، میل و ارادت داریم، نداریم. ) سپس خوله ادامه داد به چه جرمی ما را اسیر کردید در حالی که ما نماز می خوانیم و زکات می دهیم.... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ و بر ستمکاران تکیه ننمایید، که موجب مى شود آتش شما را فرا گیرد. و در آن حال، هیچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت. سپس یارى نمى شوید. (هود/۱۱۳) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۱۰۹ الی۱۱۲)🔹 ✅استقامت کن، استقامت! این آیات، در حقیقت به عنوا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۱۱۳)🔹 🔺تکیه بر ظالمان و ستمگران این آیه، یکى از اساسى ترین برنامه هاى اجتماعى، سیاسى، نظامى و عقیدتى را بیان مى کند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته و به عنوان یک وظیفه قطعى مى گوید: به کسانى که ظلم و ستم کرده اند، تکیه نکنید و اعتماد و اتکاى کار شما بر اینها نباشد (وَ لاتَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا). چرا که این امر سبب مى شود عذاب آتش، دامان شما را بگیرد (فَتَمَسَّکُمُ النّارُ). و غیر از خدا، هیچ ولىّ و سرپرست و یاورى نخواهید داشت (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ). و با این حال، واضح است که هیچ کس شما را یارى نخواهد کرد (ثُمَّ لاتُنْصَرُونَ). * * * نکته ها: ۱ ـ مفهوم رکون رکون از ماده رکن ، به معنى ستون و دیواره هائى است که ساختمان یا اشیاء دیگر را بر سر پا مى دارد، و سپس به معنى اعتماد و تکیه کردن بر چیزى به کار رفته است. گر چه، مفسران معانى بسیارى براى این کلمه در ذیل آیه آورده اند، ولى همه یا غالب آنها به یک مفهوم جامع و کلى باز مى گردد، مثلاً: بعضى آن را به معنى تمایل. بعضى به معنى همکارى. بعضى به معنى اظهار رضایت یا دوستى. و بعضى به معنى خیرخواهى و اطاعت ذکر کرده اند، که همه اینها در مفهوم جامع اتکاء و اعتماد و وابستگى، جمع است. * * * ۲ ـ در چه امورى نباید به ظالمان تکیه کرد بدیهى است، در درجه اول نباید در ظلم ها و ستمگرى هایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت. در درجه بعد، اتکاء بر آنها در آنچه مایه ضعف و ناتوانى جامعه اسلامى شود که استقلال، و خودکفائى جامعه از بین برود و تبدیل به یک عضو وابسته و ناتوان گردد، این گونه رکون ها جز شکست و ناکامى و ضعف جوامع اسلامى، نتیجه اى نخواهد داشت. اما این که: فى المثل مسلمانان با جوامع غیر مسلمان، روابط تجارى یا علمى، بر اساس حفظ منافع مسلمین و استقلال و ثبات جوامع اسلامى داشته باشند، نه داخل در مفهوم رکون به ظالمین است، و نه چیزى است که از نظر اسلام ممنوع بوده باشد، که در عصر خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اعصار بعد، همواره چنین ارتباطاتى وجود داشته است. * * * ۳ ـ فلسفه تحریم رکون به ظالمان تکیه بر ظالم، مفاسد و نابسامانى هاى فراوانى مى آفریند، که به طور اجمال بر هیچ کس پوشیده نیست، ولى هر قدر در این مسأله کنجکاوتر شویم به نکات تازه اى دست مى یابیم. تکیه بر ظالمان، باعث تقویت آنهاست و تقویت آنها باعث گسترش دامنه ظلم، فساد و تباهى جامعه ها است. در دستورات اسلامى مى خوانیم: انسان تا مجبور نشود (و حتى در پاره اى از اوقات اگر مجبور هم شود) نباید حق خود را از طریق یک قاضى ظالم و ستمگر بگیرد; چرا که مراجعه به چنین قاضى و حکومتى براى احقاق حق، مفهومش به رسمیت شناختن ضمنى و تقویت او است، و ضرر این کار، گاهى از زیانى که به خاطر از دست دادن حق بر انسان وارد مى شود، بیشتر است. تکیه بر ظالمان، در فرهنگ فکرى جامعه تدریجاً اثر مى گذارد، زشتى ظلم و گناه را از میان مى برد، و مردم را به ستم کردن و ستمگر بودن تشویق مى نماید. اصولاً تکیه و اعتماد بر دیگران، که در شکل وابستگى آشکار گردد، نتیجه اى جز بدبختى نخواهد داشت چه رسد به این که این تکیه گاه ظالم و ستمگر باشد. یک جامعه پیشرو، پیشتاز، سربلند و قوى، جامعه اى است که روى پاى خود بایستد، همان گونه که قرآن در مثال زیبائى در سوره فتح آیه ۲۹ مى فرماید: فَاسْتَوى عَلى سُوْقِهِ: همانند گیاه سرسبزى که روى پاى خود ایستاده، و براى زنده ماندن و سرفرازى نیاز به وابستگى به چیز دیگر ندارد . یک جامعه مستقل و آزاد، جامعه اى است که از هر نظر خودکفا، و پیوند و ارتباطش با دیگران، پیوندى بر اساس منافع متقابل باشد، نه بر اساس اتکاء یک ضعیف بر قوى، این وابستگى خواه از نظر فکرى و فرهنگى باشد، یا نظامى، یا اقتصادى و یا سیاسى، نتیجه اى جز اسارت و استثمار به بار نخواهد آورد، و اگر این وابستگى به ظالمان و ستمگران باشد، نتیجه اش وابستگى به ظلم آنها و شرکت در برنامه هاى آنها خواهد بود. البته، فرمان آیه فوق مخصوص به روابط جامعه ها نیست، بلکه پیوند و رابطه دو فرد با یکدیگر را نیز شامل مى شود، که حتى یک انسان آزاده و با ایمان هرگز نباید متکى به ظالم و ستمگر بوده باشد، که علاوه بر از دست دادن استقلال، سبب کشیده شدن به دایره ظلم و ستم او، تقویت و گسترش فساد و بیدادگرى خواهد بود.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۱۱۳)🔹 🔺تکیه بر ظالمان و ستمگران این آیه، یکى از اساسى ترین برنا
↩️۴ ـ الَّذینَ ظَلَمُوا چه اشخاصى هستند؟ مفسران، در این زمینه احتمالات مختلفى ذکر کرده اند: بعضى آنها را به مشرکان تفسیر کرده، ولى همان گونه که گروه دیگرى گفته اند، هیچ دلیلى ندارد که آنها را به مشرکان منحصر کنیم، و اگر مصداق ظالمان در عصر نزول آیه، مشرکان بوده اند، دلیل بر انحصار نمى شود. همان گونه که تفسیر این کلمه در روایات، به مشرکان( نیز، دلیل بر انحصار نیست; زیرا کراراً گفته ایم این گونه روایات غالباً مصداق روشن و آشکار را بیان مى کند. بنابراین، تمام کسانى که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زده اند، و آنها را بنده و برده خود ساخته اند، و از نیروهاى آنها به نفع خود بهره کشى کرده اند، در مفهوم عام کلمه الَّذینَ ظَلَمُوا وارد هستند، و جزء مصادیق آیه مى باشند. ولى، مسلّم است کسانى که در زندگى خود ظلم کوچکى را مرتکب شده اند، و گاهى مصداق این عنوان بوده اند، داخل در مفهوم آن نیستند; زیرا در این صورت کمتر کسى از آن مستثنى خواهد بود، و رکون و اتکاء به هیچ کس مجاز نخواهد شد. مگر این که: معنى رکون را اتکاء و اعتماد در همان جنبه ظلم و ستم بدانیم، که در این صورت حتى کسانى را که یک بار دست به ظلم آلوده اند، شامل مى شود. * * * ۵ ـ رابطه روایات تبعیت از أُولِـى الأَمْر و این آیه بعضى از مفسران اهل سنت، در اینجا اشکالى مطرح کرده اند که روى مبانى آنها، پاسخ آن چندان آسان نیست، و آن این که: از یکسو، در روایات آنها وارد شده: باید در برابر سلطان وقت ـ به عنوان أُولُو الأَمر ـ تسلیم بود، هر کس که باشد، مثلاً: در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند: بر شما لازم است از سلطان اطاعت کنید: وَ إِنْ ضَرَبَ ظَهْرَکَ وَ أَخَذَ مالَکَ: هر چند مال تو را بگیرد و تازیانه بر پشتت بزند ! و روایات دیگرى که روى اطاعت سلطان به معنى وسیع کلمه تأکید مى کند. و از سوى دیگر، آیه فوق مى گوید: به افراد ظالم و ستمگر تکیه و اعتماد نکنید . آیا این دو دستور قابل جمع است؟ بعضى خواسته اند: با یک استثناء، این تضاد را برطرف سازند، و آن این که: اطاعت سلطان تا آنجا لازم است که راه عصیان را نپوید، و در طریق کفر گام ننهد. ولى، لحن روایات آنها در زمینه اطاعت سلطان، چندان با چنین استثنائى هماهنگ نیست. در هر صورت، ما فکر مى کنیم همان گونه که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام)آمده، تنها اطاعت از ولىّ امرى لازم است که عالم و عادل بوده باشد، و بتواند جانشین عام پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) محسوب شود، و اگر سلاطین بنى امیه و بنى عباس روایاتى به نفع خود در این زمینه ساخته و پرداخته اند، به هیچ وجه با اصول مکتب ما و با تعلیماتى که از قرآن گرفته ایم هماهنگ نیست. و باید چنین روایاتى اگر قابل تخصیص است، تخصیص، و گرنه به کلّى کنار بگذاریم; چرا که هر روایتى بر خلاف کتاب اللّه بوده باشد مردود است، و قرآن صراحت دارد که امام و پیشواى مؤمنین باید ظالم نباشد، و آیه فوق نیز صریحاً مى گوید: به ظالمان تکیه و اعتماد نکن!. و یا این که این گونه روایات را مخصوص مقام ضرورت و ناچارى بدانیم. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۶۳)🔹 🔶دنيا سايه ناپايدار! از آنجا که زرق و برق دنيا، سبب دلبستگى بيش از
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۶۴)بخش اول🔹 🔶مرگ بر همه سايه افکنده! در بخشِ اوّل اين خطبه، امام(عليه السلام) به همه مردم هشدار مى دهد که مراقِب گذشتِ سريع عمر و زوال دنيا و هدفى که براى آن آفريده شده اند باشند و با شش دستور که در عباراتى کوتاه و پر معنا آمده است اين هدف مهم را دنبال مى کند. نخست مى فرمايد: «از نافرمانى خدا بپرهيزيد اى بندگان خدا!» (فَاتَّقُوا اللّهَ عِبَادَ اللّهِ). اشاره به اين که: تمام وجود شما از آنِ خدا است، و سر تا پايتان غرق نعمت هاى او است، و شما بنده او هستيد چگونه ممکن است بندگان خدا، فرمان خدا را ناديده بگيرند و از آن تخلّف کنند؟ تکيه بر تقواى الهى در اين خطبه و بسيارى از خطبه هاى «نهج البلاغه» به خاطر آن است که سرمايه اصلى انسان، همان تقوا است و قرآن با جمله «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقيکُمْ; گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شما است» و با جمله «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى; زاد و توشه برگيريد که بهترين زاد و توشه ها، زاد و توشه تقوا است.» سخن را درباره تقوا تمام کرده و اهميّت آن را آشکارا نشان داده است. در دومين دستور مى فرمايد: «با اَعمالِ نيکِ خود، بر مرگتان پيش گيريد! (و قبل از آنکه مرگ فرصت را از شما بگيرد ذخاير بزرگى از اعمال نيک فراهم سازيد)» (وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِأَعْمَالِکُمْ). گويى مسابقه اى ميان انسانها و مرگ در گرفته و اگر انسانها بر مرکب اعمال صالح سوار شوند، پيش از آن که مرگ آنها را از رسيدن به مقصد باز دارد، بر مرگ خود پيشى مى گيرند و زود به مقصد مى رسند. در واقع مقصد نهايى انسان، سعادت و تکامل و «قُرب الى اللّه» است; اگر بر مرکبِ تقوا و عمل صالح، سوار شود پيش از پايان عمر به اين مقصد نايل مى گردد، و اگر چنين نباشد مرگ بر او پيشى مى گيرد و به مقصد مى رسد، يعنى پايان عمر انسان را اعلام مى کند! قرآن مجيد در اين زمينه، تعبير بسيار گويايى دارد مى فرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَل قَرِيب فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحينَ; و از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق کنيد پيش از آن که مرگ يکى از شما فرا رسد و بگويد پروردگارا چرا (مرگ) مرا مدّت کوتاهى به تأخير نينداختى تا صدقه دهم و از صالحان باشم.». و در آيه بعد مى فرمايد: «وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا; خداوند هرگز مرگ کسى را، هنگامى که اجلش فرا رسد به تأخير نمى اندازد.» يعنى اين دعا دور از اجابت و اين درخواست ناپذيرفتنى است. در سومين دستور به نکته مهم ديگرى اشاره مى فرمايد و مى گويد: «به وسيله چيزى که از دست شما مى رود چيزى را که براى شما جاودان مى ماند، خريدارى کنيد» (وَ ابْتَاعُوا مَا يَبْقَى لَکُمْ بِمَا يَزُولُ عَنْکُمْ). دنيا و مواهب دنيا متاعى ناپايدار است و به سرعت زوال مى پذيرد، ولى آخرت و نعمت هاى اخروى سرمايه هاى ابدى و جاويدانند; کدام عاقل در خريدنِ متاعِ جاودانى، به وسيله متاع زوال پذير، هنگامى که به او چنين معامله اى پيشنهاد شود ترديد مى کند؟! «اِبْتَاعُوا» از مادّه «ابتياع» به معناى خريدارى کردن است اين همان چيزى است که در قرآن مجيد در آيات متعدّدى به آن اشاره شده است. در يکجا مى فرمايد: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ المُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ في سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الاِْنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِکُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمِ; خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خريدارى کرده که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد (به اين گونه که:) در راه خدا پيکار مى کنند، مى کشند و کشته مى شوند اين وعده حقى است بر او که در تورات و انجيل و قرآن آمده است و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است; پس بشارت باد بر شما به داد و ستدى که با خدا کرده ايد! و اين است آن پيروزى بزرگ.» اين آيه -که داد و ستد معنوى و الهىِ انسانها را، با خدا به زيباترين بيانى شرح داده و مشتمل بر دَه تأکيد است- گر چه در مورد جهاد وارد شده، ولى به يک معنا همه زندگى انسانها را شامل مى شود; چرا که جهاد بخش مهمّى از اين زندگى است و اصول حاکم بر آن شامل ساير کارهاى معنوى و الهى نيز مى شود. شبيه همين معنا، در سوره صفّ آيه ده تا دوازده نيز آمده است، مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجارَة تُنْجِيکُمْ مِنْ عَذَاب أَلِيم...; اى کسانى که ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى راهنمايى کنم که شما را از عذاب دردناک رهايى مى بخشد؟!...».⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۶۴)بخش اول🔹 🔶مرگ بر همه سايه افکنده! در بخشِ اوّل اين خطبه، امام(عليه ا
↩️راستى چه تجارتى پر سودتر و عاقلانه تر از اين تجارت است که از يک سو، طرفِ معامله انسان خداى کريم و غفور و رحيم باشد و از سوى ديگر، خداوند متاعِ فانى و زوال پذيرى که بهر حال از دست انسان مى رود از او بپذيرد و از سوى سوم گرانبهاترين و پايدارترين متاع پرارزشى را در برابر آن مرحمت کند!! در چهارمين توصيه، دنيا را به منزلگاهى تشبيه مى کند که قافله اى در آن فرود آمده تا ساعتى بياسايد سپس از آن کوچ کند، در حالى که راهِ بسيار دور و درازى در پيش داشته باشد و قافله سالار نيز، او را براى يک سفر سريع آماده مى سازد. مى فرمايد: (از اين منزلگاهِ دنيا) کوچ کنيد! که به شدّت براى کوچ دادن شما، اقدام شده است» (وَ تَرَحَّلُوا فَقَدْ جُدَّ بِکُمْ). اشاره به اينکه: مسافرت از اين دنيا، مطلب شوخى و آسانى نيست، بلکه سخت و جدّى است; چرا که تمام عوامل درونى و برونىِ ما فرياد «کوچ کنيد!» را بر آورده اند; قواى درونى به سرعت تحليل مى رود، و عوامل بيرونى به فرسودگى نيروهاى جسمانى کمک مى کند; آفات، بلا و حوادثِ غير منتظره و انواع بيمارى ها نيز، آن را تشديد مى کند، و همه با زبان حال مى گويند: «کوچ کردن شما جدّى و شديد است». در پنجمين دستور فرمان آماده باش مى دهد و مى گويد: «آماده مرگ باشيد که بر شما سايه افکنده است» (وَاسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أَظَلَّکُمْ). يک قافله سالارِ بيدار و آگاه، هنگامى که احساس مى کند سفرى طولانى و پر مخاطره در پيش است، به اهل قافله هشدار مى دهد که خود را تا آنجا که مى توانند آماده سازند و وسايل لازم را تهيّه کنند! بديهى است منظور از استعداد و آمادگى براى مرگ اين نيست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و دنيا را رها سازد و در کنج خانه در انتظار مرگ بنشيند; بلکه منظور فراهم ساختن اَعمالِ صالحِ بيشتر و بهتر و تهذيب نفس و تحصيل فضايل اخلاقى و تهيه «باقيات صالحات» است; و به تعبير ديگر: «فراهم ساختن تمام امورى که در زندگى جاويدان آخرت به درد انسان مى خورد.» جمله «فَقَدْ أَظَلَّکُمْ» (بر شما سايه افکنده است) اشاره به نزديکى آن است; زيرا تنها اشياى نزديک است که بر انسان سايه مى افکند. در واقع ميان انسان و مرگ هيچ فاصله اى نيست، گاه يک انسان قوىّ و نيرومند و سالم در يک حادثه ناگوار، در چند لحظه مبدّل به يک مشت استخوان و گوشت متلاشى شده مى گردد و گاه يک انسان پير و ناتوان، يا نيرومند و جوان، با يک سکته قلبى و مغزى که عوامل زيادى نمى خواهد در چند لحظه چنان با دنيا وداع مى گويد که گويى هرگز اهل اين دنيا نبوده است; گاه يک لقمه نان يا يک جرعه آب، گلوگير مى شود و انسان را خفه مى کند و گاه يک غذاى نامناسب انسان را مسموم کرده و از پاى در مى آورد، و اگر حالت غفلتِ عمومى -که خداوند طبق مصالحى بر انسانها مسلّط ساخته است- نبود هيچ انسانى نمى توانست لحظه اى آرامش داشته باشد. امام(عليه السلام) در ششمين و آخرين دستورِ اين بخش از خطبه، به نکته مهمّ ديگرى اشاره کرده و دستورات گذشته را با آن تکميل مى کند، مى فرمايد: «از کسانى باشيد که آنها را بانگ زدند و بيدار شدند و دانستند که دنيا، سراى ابدى آنان نيست; لذا آن را با سراى آخرت مبادله کردند» (وَ کُونُوا قَوْماً صِيحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا، وَ عَلِمُوا أنَّ الدُّنْيَا لَيْسَتْ لَهُمْ بِدَار فَاسْتَبْدَلُوا. چه کسى فرياد مى زند و مردم دنيا را از خوابِ غفلت بيدار مى کند، تا آماده کوچ کردن شوند؟ آيا همان مَلَکى است که در روايت امام باقر(عليه السلام) و در ديوان منسوب به اميرمؤمنان على(عليه السلام) به آن اشاره شده است: «لَهُ مَلَکٌ يُنَادِي کُلَّ يَوْم! لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَاَبِ!» «او فرشته اى دارد که همه روز فرياد مى کند بزاييد براى مردن! و بنا کنيد براى خراب شدن!». يا اين که منادى همان عوامل درونى و برونى بدن انسان است که موجب فساد و ويرانىِ تدريجى، يا ناگهانى آن مى شود و با زبان حال فرياد مى زند: «آماده کوچ کردن باشيد!» در اين زمينه اشعار جالب ديگرى در ديوان منسوب به آن حضرت نيز آمده است که دريغ دانستيم از ذکر آن صرف نظر کنيم; مى فرمايد: إِلَى مَ تَجُّرُ أَذْيَالَ التَّصَابِي وَ شَيْبُکَ قَدْ نَضَا بَرْدَ الشَّبَابِ بِلاَلُ الشَّيْبِ فِي فَوْدَيْکَ نَادَى بِأَعْلَى الصَّوْتِ حَىَّ عَلَى الذِّهَابِ خُلِقْتَ مِنَ التُّرَابِ وَ عَنْ قَرِيب تَغِيبُ تَحْتَ أَطْبَاقِ التُّرَابِ طَمَعْتَ إِقَامَةً فِي دَارِ ظَعْن فَلاَ تَطْمَعْ فَرِجْلُکَ فِي الرِّکَابِ وَ أَرْخَيْتَ الْحِجَابَ فَسَوْفَ يَأْتِي رَسُولٌ لَيْسَ يُحْجَبُ بِالْحِجَابِ أَعَامِرُ قَصْرِکَ الْمَرْفُوعِ؟ أَقْصِرْ! فَإِنَّکَ سَاکِنُ الْقَبْرِ الْخَرَابِ!⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️راستى چه تجارتى پر سودتر و عاقلانه تر از اين تجارت است که از يک سو، طرفِ معامله انسان خداى کريم و
↩️تا کى دامن عشق ها را مى کشى در حالى که پيرى تو، طراوت جوانى را از بين برده است. بلال پيرى در دو طرف سر تو، بانگ اذان برداشته و با بلندترين صدا «بشتاب براى رفتن» را سر داده است. تو از خاک آفريده شده اى و بزودى در زير طبقاتِ خاک پنهان خواهى شد. تو طمع دارى در سراى موقّت اقامت گزينى در اين کار طمع نکن، پاى تو در رکاب است. تو گرداگردِ خود حجاب و مانعى ايجاد کرده اى ولى بزودى فرستاده اى مى آيد که هيچ حجابى مانع او نيست. آيا قصر بلند خود را مرمّت مى کنى؟ کوتاه کن! چرا که بزودى ساکن قبر ويران خواهى شد!. در پايان اين دستورات شش گانه که همه ناظر به ناپايدارى دنيا و لزوم آمادگى براى سفر آخرت است امام(عليه السلام) سخنى بيان فرموده که به منزله دليل و برهان براى سخنان قبل است مى فرمايد: «اينها همه به خاطر آن است که خداوندِ سبحان شما را بيهوده نيافريده و بى هدف رها نکرده است» (فَإِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقُکُمْ عَبَثاً، وَ لَمْ يَتْرُکْکُمْ سُدًى). اين گفتار در حقيقت اشاره به برهان معروف معاد (برهان حکمت) است که مى گويد: اگر هدف آفرينشِ انسان، همين زندگى چند روزه و خور و خواب در آن باشد، هدف بيهوده اى خواهد بود; اين آفرينش عظيم، اين آسمان و زمين با اين همه عجايب و شگفتى ها، اين ساختمان عجيب انسان با آن همه ظرافت ها و دقّت ها، ممکن نيست براى هدفى اين چنين بى ارزش بوده باشد; تمام قراين موجود در جهان آفرينش انسان و جهان، گواهى مى دهد که هدفِ بزرگى در آفرينش او بوده است; و خداوند حکيم براى آن هدف مهم انسان و جهان را آفريده است و آن هدف، چيزى جز تکامل معنوى انسانها و قرب الى اللّه و زندگىِ مملوّ از سعادت در سراى جاويدان نيست @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا