eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱ الی۳)🔹 ✅بیرون آمدن از ظلمت ها به نور این سوره همانند بعضى دیگر
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۴ الی۷)🔹 🔷روزهاى حسّاس زندگى در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و آثار حیات بخش آن بود، در نخستین آیه مورد بحث همین موضوع در بعد خاصّى تعقیب شده و آن، وحدت لسان پیامبران و کتاب هاى آسمانى آنها با زبان نخستین قومى است که به سویشان مبعوث شده اند. مى فرماید: ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم (وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُول إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ). زیرا پیامبران در درجه اوّل با قوم خود، همان ملّتى که از میان آنها برخاستند، تماس داشتند و نخستین شعاع وحى بهوسیله پیامبران بر آنان مى تابید و نخستین یارانشان از میان آنان برگزیده مى شدند. بنابراین پیامبر باید به زبان و لغت قوم خود سخن بگوید تا (حقایق را) به روشنى براى آنان آشکار سازد (لِیُبَیِّنَ لَهُمْ). در حقیقت این جمله به این نکته اشاره دارد که دعوت پیامبران معمولاً از طریق تبیین و روشنگرى و تعلیم و تربیت با همان زبان معمولى و رایج صورت مى گرفته است، نه از طریق یک اثر مرموز و ناشناخته در قلب ها. سپس خداوند هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه مى سازد و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مى کند (فَیُضِلُّ اللهُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِى مَنْ یَشَاءُ). اشاره به اینکه هدایت و ضلالت کار پیامبران نیست، وظیفه آنها ابلاغ و تبیین است. این خداست که راهنمایى و هدایت واقعى بندگانش را در دست دارد. ولى براى اینکه تصوّر نشود معنى این سخن جبر و الزام و سلب آزادى بشر است بلافاصله اضافه مى کند: او توانا و حکیم است (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ). به مقتضاى عزّت و قدرتش بر هر چیز تواناست و هیچ کس را تاب مقاومت در برابر اراده او نیست، امّا به مقتضاى حکمتش بى جهت و بى دلیل کسى را هدایت یا گمراه نمى سازد، بلکه گام هاى نخستین ـ با نهایت آزادى اراده در راه سیر الى الله ـ از ناحیه بندگان برداشته مى شود، سپس نور هدایت و فیض حق بر قلب آنها مى تابد. همان گونه که در سوره عنکبوت آیه ۶۹ مى خوانیم: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا: آنها که در راه ما مجاهده کردند، به طور قطع آنها را به راه هاى خویش هدایت خواهیم کرد . همچنین آنها که با لجاجت و تعصّب و دشمنى با حق و غوطهور شدن در شهوات و آلوده شدن به ظلم، شایستگى هدایت را از خود سلب کرده اند، از فیض هدایت محروم و در وادى ضلالت، گمراه مى شوند. همان گونه که مى فرماید: کَذلِکَ یُضِلُّ اللهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ: این چنین، خداوند هر اسرافکار آلوده به شک را گمراه مى کند. و نیز مى فرماید: وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ: خداوند با آن گمراه نمى کند، مگر فاسقان را . و باز مى فرماید: وَ یُضِلُّ اللهُ الظَّالِمِینَ: خداوند ستمکاران را گمراه مى سازد . و به این ترتیب سرچشمه هدایت و ضلالت به دست خود ماست. * آن گاه به یکى از نمونه هاى ارسال پیامبران در مقابل طاغوت هاى عصرشان، به منظور خارج کردن مردم از ظلمت ها و رساندنشان به نور، اشاره کرده مى فرماید: ما موسى را با آیات خود (معجزات گوناگون) فرستادیم (و به او دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به سوى نور بیرون آر (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ). همان گونه که در نخستین آیه این سوره خواندیم، برنامه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز در بیرون آوردن مردم از ظلمات به سوى نور خلاصه مى شد و نشان مى دهد که این برنامه همه پیامبران و انبیاى الهى بلکه همه رهبران معنوى انسان هاست. مگر بدى ها، زشتى ها، گمراهى ها، انحراف ها، ظلم، استثمارها، ذلّت ها و زبونى ها، فساد و آلودگى ها چیزى جز ظلمت و تاریکى است؟ مگر ایمان و توحید، پاکى و تقوا، آزادگى و استقلال، سربلندى و عزّت چیزى جز نور و روشنایى است؟ بنابراین درست قدر مشترک و جامع میان همه دعوت هاى رهبران الهى است. سپس به یکى از مأموریّت هاى بزرگ موسى اشاره کرده مى فرماید: و ایّام اللّه را به آنان یادآورى کن (وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللهِ). مسلّماً همه روزها ایّام الهى است همان گونه که همه مکان ها متعلّق به خداست. اگر نقطه خاصّى به نام بیت الله (خانه خدا) نامیده شد، دلیل بر ویژگى آن است، همچنین عنوان ایّام الله مسلّماً اشاره به روزهاى مخصوصى است که امتیاز و درخشش فوق العاده اى دارد. به همین دلیل مفسّران در تفسیر آن احتمالات مختلفى داده اند: برخى گفته اند: اشاره به روزهاى پیروزى پیامبران پیشین و امّت هاى راستین آنهاست و روزهایى که انواع نعمت هاى الهى بر اثر شایستگى ها شامل حالشان شده است. برخى گفته اند: اشاره به روزهایى است که خداوند اقوام سرکش را به زنجیر عذاب مى کشید و طاغوت ها را با یک فرمان درو مى کرد.و بعضى اشاره به هر دو قسمت دانسته اند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۴ الی۷)🔹 🔷روزهاى حسّاس زندگى در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و آثا
↩️امّا اصولاً نمى توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت. ایّام الله تمام روزهایى است که عظمتى ویژه در تاریخ زندگى بشر دارد. هر روز که یکى از فرمان هاى خدا در آن چنان درخشیده که بقیّه امور را تحت الشعاع خود قرار داده، از ایّام الله است. هر روز که فصل تازه اى در زندگى انسان ها گشوده و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قیام پیامبرى در آن بوده، یا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر درّه نیستى فرستاده شده است. خلاصه هر روز که حقّ و عدالتى برپا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ایّام الله است. و چنان که خواهیم دید، در روایات ائمّه معصومین(علیهم السلام) در تفسیر این آیه نیز انگشت روى روزهاى حسّاسى نهاده شده است. در پایان آیه نیز مى فرماید: در این (سخن و در همه ایّام الله) نشانه هایى است براى هر صبرکننده شکرگزار (إِنَّ فِى ذلِکَ لاَیَات لِکُلِّ صَبَّار شَکُور). صبّار و شکور هر دو صیغه مبالغه است که یکى فزونىِ صبر را مى رساند و دیگرى فزونى شکرگزارى نعمت را، اشاره به اینکه افراد باایمان نه در هنگام بروز مشکلات و روزهاى سخت دست و پاى خود را گم مى کنند و تسلیم حوادث مى شوند و نه در روزهاى پیروزى و نعمت به غرور و غفلت گرفتار مى آیند. ذکر این دو بعد از اشاره به ایّام الله گویا ناظر به همین مطلب است. * در آیه بعد به یکى از ایّام الله و روزهاى درخشان و پربارى که در تاریخ بنى اسرائیل وجود داشته و تذکّر آن عبرتى براى مسلمانان است اشاره کرده مى گوید: و (به خاطر آور) هنگامى (را) که موسى به قومش گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانى که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایى بخشید (وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنجَیکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ). همانان که شما را به بدترین وجهى عذاب مى کردند; پسرانتان را سر مى بریدند و زنانتان را (براى خدمتکارى) زنده مى گذاشتند (یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ). و در این، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود (وَ فِى ذلِکُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ). و چه روزى از این پربرکت تر که شرّ جمعیّت خودکامه و سنگدل و استعمارگرى را از سرتان کوتاه کرد؟ همانان که بزرگ ترین جنایت را در حقّ شما مرتکب مى شدند. چه جنایتى از این بالاتر که پسرانتان را همچون حیوانات سر مى بریدند (قابل توجّه اینکه قرآن تعبیر به ذبح مى کند نه قتل) و از این مهم تر، نوامیس شما به صورت کنیزانى در چنگال دشمن بى آزرم بودند. نه تنها در مورد بنى اسرائیل که در مورد همه اقوام و ملّت ها، روز رسیدنشان به آزادى و استقلال و کوتاه شدن دست طاغوت ها، از ایّام الله است و باید همواره آن را به خاطر داشته باشند; خاطره اى که توجّه به آن از ارتجاع و بازگشت به وضع گذشته حفظشان مى کند. یَسومونَکُم از مادّه سَوم (بر وزن صوم) در اصل به معنى دنبال چیزى رفتن و به جستوجوى آن پرداختن است. و به معنى تحمیل کردن کارى بر دیگرى نیز آمده است. بنابراین جمله یَسومونَکُم سُوءَ العَذابِ مفهومش این است که آنها بدترین شکنجه ها و عذاب ها را بر شما بنى اسرائیل تحمیل مى کردند. آیا این درد کوچکى است که نیروى فعّال یک جمعیّت را از میان ببرند و زنانشان را بدون سرپرست، به صورت کنیزانى در چنگال یک مشت افراد ستمکار باقى بگذارند؟ ضمناً (یَسومون) که فعل مضارع است، اشاره به این دارد که این کار مدّت ها ادامه داشت. این نکته نیز قابل توجّه است که سربریدن پسران و کنیزى زنان و دختران را بهوسیله واو بر سوءَ العَذاب عطف کرده، در حالى که خود از مصداق هاى سوءالعذاب است. و این به خاطر اهمّیّت این دو عذاب بوده است و نشان مى دهد که قوم جبّار و ستمگر فرعون، شکنجه ها و تحمیلات دیگرى نیز بر بنى اسرائیل داشته اند امّا از میان همه این دو شدیدتر و سخت تر بوده است. * سپس مى افزاید: و (همچنین به خاطر آورید) هنگامى (را) که پروردگارتان اعلام داشت: اگر شکرگزارى کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود، و اگر ناسپاسى کنید مجازاتم شدید است (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ). این آیه، هم ممکن است دنباله کلام موسى به بنى اسرائیل باشد که آنها را در برابر آن نجات و پیروزى و نعمت هاى فراوان دعوت به شکرگزارى کرد و وعده فزونى نعمت به آنها داد و در صورت کفران تهدید به عذاب نمود و هم ممکن است یک جمله مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد، ولى در هر دو صورت از نظر نتیجه چندان تفاوت ندارد، زیرا اگر خطاب به بنى اسرائیل هم باشد، درسى است سازنده براى ما که در قرآن مجید آمده است. ✔️ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔷ترجمه و شرح خطبه (۷۲ ادامه بخش اول) ✅ وصف پیامبر اعظم ↩️در حقيقت براى اينکه رهروان راه حق گرفتار
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۲)بخش اول🔹 ↩️از اين رو، قرآن مجيد نيز با کسانى که ايمان آورده ايد بر او درود بفرستيد و سلام گوييد و تسليم (فرمان او) باشيد». تعبير به فعل مضارع (يُصَلُّونَ) دليل بر ادامه اين رحمت است و به يقين هر مسلمانى که سخن از توحيد و اسلام مى گويد، رحمت تازه اى براى بنيانگذار اين آيين نوشته مى شود و اين رحمت با انجام اعمال او نيز تداوم مى يابد، چرا که اين سنّت هاى حسنه را او بنيان نهاد. 3- با چه الفاظى درود بفرستيم؟ سؤال ديگرى که در اينجا مطرح است، اين است که چگونه و با چه الفاظى بايد بر آن حضرت صلوات فرستاد؟ در اين زمينه نيز روايات متعدّدى از طرق شيعه و اهل سنّت به ما رسيده و در همه آنها تأکيد شده است که بايد آل محمّد(عليهم السلام) به هنگام فرستادن صلوات ذکر شوند، که ما در اينجا به ذکر چند روايت از طرق اهل سنّت، بسنده مى کنيم: در «الدّر المنثور» از «صحيح بخارى» و «مسلم» و «ابو داود» و «ترمذى» و «نسائى» و «ابن ماجه» و «ابن مردويه» و گروه ديگرى، از «کعب بن عجره» نقل شده که مردى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض کرد: «أَمَّا السَّلاَمُ عَلَيْکَ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ فَکَيْفَ الصَّلاَةُ عَلَيْکَ; سلام بر تو را مى دانيم چگونه است، امّا صلوات و درود بر تو بايد چگونه باشد؟» پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود بگو: «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ عَلَى آلِ مُحَمَّد کَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْراهِيمَ إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. أَلّلهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّد وَ على آلِ مُحَمَّد کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». نويسنده تفسير «الدّر المنثور» اضافه بر حديث فوق، هيجده حديث ديگر نقل کرده که در همه آنها تصريح شده که «آل محمّد» را بايد به هنگام صلوات ذکر کرد; اين احاديث از کتب مشهور و معروف اهل سنّت از گروهى از صحابه از جمله «ابن عبّاس»، «ابوسعيد خدرى»، «ابوهريره»، «طلحه»، «ابومسعود انصارى»، «بريده»، «ابن مسعود»، «کعب بن عجره» و «اميرمؤمنان على(عليه السلام)» نقل شده است در «صحيح بخارى» روايات متعدّدى در اين زمينه نقل شده و در «صحيح مسلم» نيز، دو روايت آمده است و جالب اين که در «صحيح مسلم» با آن که در احاديث فوق چند بار «محمّد و آل محمد»، با هم ذکر شده، عنوانى را که براى اين باب انتخاب کرده «باب الصّلاة على النّبى صلّى اللّه عليه و سلّم» (بدون ذکر آل) مى باشد! اين نکته نيز لازم به يادآورى است که در بعضى از روايات اهل سنّت و بسيارى از روايات شيعه، حتّى کلمه «عَلَى» ميان «محمّد و آل محمّد» فاصله نشده است و کيفيّت صلوات به اين صورت است: «اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد». اين سخن را با حديثى از «صواعق ابن حجر» پايان مى بريم. او نقل مى کند که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «لاَتُصَلُّوا عَلَىَّ الصَّلاَةَ الْبَتْرَاءَ! فَقَالُوا: وَ مَا الصَّلاَةُ الْبَتْرَاءُ؟ قَالَ: يَقُولُونَ: «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد» وَ تُمْسِکُونَ; بَلْ قُولُوا: أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد; هرگز صلوات ناقص و ناتمام بر من نفرستيد! عرض کردند: صلوات ناقص و ناتمام چيست؟ فرمود: اينکه فقط بگوئيد: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد» سپس امساک کنيد، بلکه بگوئيد: (أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد)». در جلد اوّل کنز العمّال نيز روايات متعدّدى در اين زمينه ديده مى شود. 4- صلوات و درود واجب است، يا مستحب؟ سؤال ديگر اين که آيا صلوات فرستادن بر پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) واجب است يا مستحبّ؟ ظاهر آيه شريفه پنجاه و شش سوره احزاب (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبيِّ... .) وجوب است; زيرا مى دانيم امر، ظاهر در وجوب مى باشد مگر اين که قرينه اى بر خلاف آن قائم شود و در اين آيه خداوند امر به صلوات و سلام بر پيامبر کرده است; بنابراين، حدّاقل لازم است يک بار بر آن حضرت صلوات و درود و سلام فرستاد; اين در حالى است که مشهور فقهاى شيعه و جمعى از فقهاى اهل سنّت معتقد به وجوب صلوات در تشهّد هستند. «ابن قُدامه» فقيه معروف اهل سنّت در کتاب «المغنى» مى گويد: در تشهّد اوّل، بايد بر پيامبر صلوات بفرستد و بگويد: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ عَلَى آلِ مُحَمَّد کَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ... وَ هِىَ واجبةٌ في صحيح الْمَذْهَب وَ هُو قول الشّافعى و اِسحاق...; صلوات فرستادن بر پيامبر و آلش در فتواى صحيح واجب است و «شافعى» و «اسحاق» نيز بر همين عقيده اند».⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۲)بخش اول🔹 ↩️از اين رو، قرآن مجيد نيز با کسانى که ايمان آورده ايد بر او درود بف
↩️سپس از «ابن راهويه» (از فقهاى اهل سنّت) نقل مى کند: «لو أنّ رجلاً ترک الصَّلاَة عَلَى النّبى(صلى الله عليه وآله) فِى التشهّد بَطَلَتْ صَلاَتُهُ; اگر کسى صلوات بر پيامبر را در تشهّد ترک کند، نمازش باطل است» سپس مى افزايد: ظاهر مذهب «احمد» (امام معروف اهل سنّت) نيز وجوب آن است. نويسنده کتاب «التّاج الجامع للاصول» (شيخ منصور على ناصف) در ذيل آيه پنجاه و شش سوره احزاب (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ...) تصريح مى کند که ظاهر آيه اين است که صلوات و سلام، بر پيامبر اکرم واجب است و اين سخن مورد اتّفاق علما مى باشد. 5- مفهوم واقعى صلوات آخرين سؤالى که در اينجا مطرح است اين است که مفهوم صلوات چيست؟ معروف در ميان علما و دانشمندان اين است که صلوات اگر از سوى خداوند باشد به معناى رحمت است و اگر از سوى فرشتگان و انسانها باشد به معناى طلب رحمت است. يا به تعبيرى که در روايت امام کاظم(عليه السلام) آمده است در پاسخ اين سؤال که معناى صلوات خدا و ملائکه و مؤمنان در آيه شريفه «إِنَّ اللّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ...» چيست؟ فرمود: «صَلاَةُ اللّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلاَةُ الْمَلاَئِکَةِ تَزْکِيَةٌ مِنْهُمْ لَهُ، وَ صَلاَةُ الْمُؤْمِنينَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ; صلوات خداوند رحمتى از ناحيه او است و صلوات ملائکه، تقديس و پاک شمردن آنها است نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و صلوات مؤمنين، دعا و تقاضاى رحمت است از آنها براى پيامبر(صلى الله عليه وآله)». بعضى معتقدند تمام اين معانى به يک اصل باز مى گردد و آن ثناى جميل است خواه به صورت فرستادن رحمت بوده باشد، يا تقديس و پاک شمردن، و يا تقاضاى رحمت، که هر کس به مقتضاى حال خودش آن را انجام مى دهد. و از آنجا که ريشه اصلى اين لغت، «صَلْى» (بر وزن سعى) به معناى در آتش افکندن، يا سوختن و برشته شدن در آتش است، بعضى معتقدند که صلوات به معناى دور کردن آتش عذاب الهى است، که نتيجه آن رحمت يا تقاضاى رحمت است; ولى بعضى ميان «صَلْو» که به اصطلاح ناقص واوى است، با «صَلْى» که ناقص يايى است، فرق گذاشته اند و معناى اخير را مربوط به «صَلْى» دانسته اند و معانى قبل را مربوط به «صَلْو». (دقّت کنيد!) به هر حال، تمام اينها نشان مى دهد که با هر صلوات و سلامى که به پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرستاده مى شود، رحمت تازه اى بر روان پاک او نازل مى گردد و بعيد نيست که اين رحمت از ناحيه آن منبع عظيم الهى، به سوى امّتش نيز سرازير شود. از همين رو صلوات و درود بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) مايه رحمت و پاکى و آمرزش براى خود انسان است. درباره اينکه منظور از آل محمّد(صلى الله عليه وآله) همان اهل بيت، يعنى فرزندان او هستند به خواست خدا در ذيل خطبه 239 بحث خواهيم کرد. در جلد اوّل همين شرح، ذيل خطبه دوّم صفحه 303 نيز اشاره اى به اين معنا داشتيم. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💟✨ هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 🔸اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: ۱. زیاد دعا کن. ۲. زیاد استغفار کن. ۳. زیاد قرآن تلاوت کن. ۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. ۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن. ۶. تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن. ۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... ۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز... 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: اول 🔷واقعه غدیرخم ✅علامه امینی ﻭ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﺎ ﺑﺎﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﻳﻬﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍ
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: دوم 🔷واقعه غدیرخم ﻳﻨﺎﺩﻳﻬﻢ، ﻳﻮﻡ ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ ﻧﺒﻴﻬﻢ ﺑﺨﻢ ﻓﺎﺳﻤﻊ ﺑﺎﻟﺮﺳﻮﻝ ﻣﻨﺎﺩﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﺟﻤﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ، ﻭ ﺗﻔﺼﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺍﺟﻤﺎﻝ ﻗﺮﻳﺒﺎ ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺮﺳﺪ ﻭ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻫﻤﮕﻲ ﺑﺮ ﻭﻗﻮﻉ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻲ ﺑﺎﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺭﺥ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻧﺎﻣﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﺟﺰ ﺑﺎﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺑﭽﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻧﺎﻣﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻞ (ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ) ﺑﺮﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺤﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺟﺤﻔﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺳﺨﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ. ﺑﻨﻈﺮ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺑﻠﻲ. ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﺭﺧﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﻳﻜﺘﻦ: ﺑﻨﺎﻡ ﺩﻛﺘﺮ ﻣﻠﺤﻢ - ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﺳﻮﺩ - ﻳﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺩﻳﻮﺍﻥ ﺍﺑﻲ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﺻﻞ ﻣﺴﻠﻢ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺟﻤﻠﻪ (ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ) ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﻌﺮﻭﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺑﺤﺚ ﻛﺎﻓﻲ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺍﺑﻲ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ (ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ) ﺍﻧﺸﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ.ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻨﺸﺮ ﻭ ﺍﺷﺘﻬﺎﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻣﻬﻤﻪ، ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ [ ﺻﻔﺤﻪ 35] ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺩ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻋﺼﺮ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﺪﻫﺎﻥ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎﺋﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺣﺎﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﻋﺎﻟﻤﻴﻘﺎﻡ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ، ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺟﻬﻪ ﺍﻣﺮ ﺑﺘﺒﻠﻴﻎ ﺍﻳﻦ ﺳﻤﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺑﺎ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻭ ﺗﺴﺮﻳﻊ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﺣﺴﺎﺱ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻋﺎﻟﻴﻘﺪﺭ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺣﺞ ﺍﻛﺒﺮ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻋﻈﻴﻤﻲ ﺍﺯ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻔﻪ ﻭ ﻃﻮﺍﻳﻒ ﻋﺪﻳﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﻤﻨﺎﺳﺒﺖ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺣﺞ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﮔﺮﺍﻣﻴﺶ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﺍﻣﺮ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻧﻴﺰ ﻗﻴﺎﻡ ﻓﻮﺭﻱ ﺑﺎﺟﺮﺍﺀ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻧﻤﻮﺩ. ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﻛﻪ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻓﺸﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻭ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﻪ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﮔﺮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻧﻘﻄﻪ ﻏﻴﺮ ﻋﺎﺩﻱ ﺍﻣﺮ ﺑﺘﻮﻗﻒ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﻤﺤﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﺎﻣﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻴﺎﻳﻨﺪ ﺑﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺭﺳﺎ ﻭ ﺑﺎﻧﻚ ﺑﻠﻨﺪ ﺁﻥ ﺧﻄﺒﻪ ﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻬﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻧﺪﻥ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻜﻴﻔﻴﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻣﺒﺎﺩﺭﺕ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﺑﺤﺎﺿﺮﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻐﺎﺋﺒﻴﻦ ﻧﻴﺰ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻛﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﻜﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﻤﺎﻣﺎ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻭ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﻗﻀﻴﻪ ﻣﻬﻤﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻨﺎﻥ ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﻛﺘﻔﺎﺀ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻛﺮﻳﻤﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﺼﻮﺹ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺁﻥ ﺁﻳﺎﺕ ﺩﺭ [ ﺻﻔﺤﻪ 36] ﻫﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻃﺮﻳﻖ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺟﻊ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻭ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﻌﺎﻟﻢ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺁﺋﻴﻦ ﻣﻨﺰﻩ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﻫﻨﺪ. ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻛﺎﻧﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﻧﺒﺎﺀ ﻋﻈﻴﻢ (ﺧﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﻬﻢ) ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺩﺍﺩ - ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺑﺎﺩﺍﺏ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺣﺞ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﻭ ﺍﻭﻃﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺎﻧﺠﻨﺎﺏ ﻣﻠﺤﻖ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﻖ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺧﻄﻴﺮ ﭘﺎﻳﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺩﻳﻦ ﺣﻨﻴﻒ ﻭ ﺑﻨﻴﺎﻥ ﺁﺋﻴﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﻭ ﺷﺮﻓﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺩﻳﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﭼﻢ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﺑﺮ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﻣﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﺮﻭﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﺟﻨﺒﺶ ﭘﻴﺮﻭﺯﺍﻧﻪ ﻭ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﻴﺮﺩ. ﺁﺭﻱ. ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻭ ﻣﺘﻘﻦ ﺍﻟﻬﻲ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﺘﻠﺎ ﻭ ﺳﻴﺎﺩﺕ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺣﻴﺚ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺻﻠﺤﺎ ﻭ ﻋﻘﻠﺎﻱ ﻗﻮﻡ ﻟﺎﺯﻡ ﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﺻﻮﻝ ﺑﺎﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺁﺋﻴﻦ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻛﻠﻤﻪ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﻭ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﻛﻠﻤﻪ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺳﻴﺎﺩﺕ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺭﺍ ﻃﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺴﺮ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻧﺎﻳﻞ ﺷﻮﻧﺪ... ﺍﻣﺎ؟ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺎﻣﻴﻦ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﺩﻳﻦ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﺟﻤﻌﻴﻦ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻮﻗﻊ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻭ ﺑﺎﻥ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﺭﺍﺳﺦ ﻭ ﻧﺺ ﺻﺮﻳﺢ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﻭﺻﺎﻳﺖ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﻣﺪﻟﻞ ﻣﻴﺪﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﻭﺷﺮﻳﻒ ﺧﻮﺩ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺷﻨﻮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻴﻄﻠﺒﻴﺪ. ﺍﻳﻦ ﺟﺪﻳﺖ‌ﻫﺎ ﻭ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ‌ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﻘﺪﺱ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺘﺪﺭﻳﺞ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﻭ ﻣﺨﻔﻲ ﻧﺴﺎﺯﺩ. ✔️ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت نود و ششم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره در جریان اسلحقاق زیاد بن ابیه به معاویه نیز نقش درجه اول را داشت. معاویه که نتوانسته بود زیاد را به سوی خود جذب کند از طریق مغیره بن شعبه نهایتا زیاد را به سمت خود کشید. به عبارت دیگر مغیره توانست با جذب زیاد در تیم بنی امیه، زمینه را برای سرکوب و قتل ده ها هزار شیعه توسط زیاد آماده کند. تفصیل این مطلب در کتب تاریخی ثبت و بسیار مشهور است و ما برای پرهیز از اطاله کلام خوانندگان را به منابع تاریخی در این زمینه ارجاع می دهیم. 🔻مغیره، اولین کسی بود که به معاویه پیشنهاد ولیعهدی یزید لعنه الله علیه را داد. هنگامی که معاویه، سعید بن عاص را به جای مغیره بر امارت کوفه منصوب کرد، مغیره به سمت شام حرکت کرد. او به ظاهر طوری عمل کرد که مردم گمان می کردند وی از سمت خود استعفا داده است. 🔻هنگامی که به شام رسید، با ترفندی به معاویه گفت که برای پیشگیری از فتنه و خونریزی مسلمین و جلوگیری از واقعه ای مانند قتل عثمان، بهتر است یزید را از هم اکنون به عنوان ولی عهد خود انتخاب کند. او به معاویه گفت خودش حاضر است از مردم کوفه برای یزید بیعت بگیرد و معاویه نیز قبول کرد و او را مجددا به امارت کوفه گماشت. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۴ الی۷)🔹 🔷روزهاى حسّاس زندگى در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و آثا
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات (۴تا۷)🔹 جالب اینکه در مورد شکر با صراحت مى گوید: لاََزِیدَنَّکُمْ (مسلّماً نعمتم را بر شما مى افزایم) امّا در مورد کفران نعمت نمى گوید شما را مجازات مى کنم بلکه تنها مى گوید: عذاب من شدید است. و این تفاوت تعبیر دلیل بر نهایت لطف پروردگار است. نکته ها: ۱. یادآورى ایّام الله همان گونه که در تفسیر آیات فوق گفتیم، اضافه ایّام به الله اشاره به روزهاى سرنوشت ساز و مهمّ زندگى انسان هاست که به خاطر عظمتش به نام ۷ . تَاَذَّنَ از باب تفعّل و به معنى اعلام با تأکید است، زیرا مادّه إفعال از آن (ایذان) به معنى اعلام است و چون به باب تفعّل درآید اضافه و تأکید از آن استفاده مى شود. الله اضافه شده است. و نیز اینکه یک نعمت بزرگ الهى شامل حال قوم و ملّتى شایسته و یا یک مجازات بزرگ و دردناک الهى دامنگیر ملّتى سرکش و طغیانگر شده است که در هر دو صورت شایسته یادآورى است. در روایاتى که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) به ما رسیده، ایّام الله به روزهاى گوناگونى تفسیر شده است. در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: ایّامُ اللهِ، یَومَ یَقومُ القائِمُ(علیه السلام) وَ یَومُ الکَرَّةِ وَ یَومُ القِیامَةِ: ایّام الله روز قیام مهدى موعود و روز رجعت و روز قیامت است . و در تفسیر علىّ بن ابراهیم قمّى آمده: ایّام الله سه روز است. روز قیام مهدى(علیه السلام) و روز مرگ و روز رستاخیز . در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: ایّامُ اللهِ نَعمائُهُ وَ بَلائُهُ بِبَلائِهِ سُبحانَهُ: ایّام الله (روزهاى) نعمت هاى او و آزمایش هاى او بهوسیله بلاهاى اوست . همان گونه که بارها گفته ایم، هرگز این گونه احادیث دلیل بر انحصار نیست، بلکه بیان بخشى از مصداق هاى روشن است. به هر حال، یادآورى روزهاى بزرگ (اعمّ از روزهاى پیروزى یا روزهاى سخت و طاقت فرسا) نقش مؤثّرى در بیدارى و هوشیارى ملّت ها دارد و با الهام از همین پیام آسمانى است که ما خاطره روزهاى بزرگى را که در تاریخ اسلام بوده همواره جاودان مى داریم و هر سال براى تجدید این خاطره ها روزهاى معیّنى را اختصاص مى دهیم که در آن به تاریخ گذشته بازمى گردیم،و درس هاى مهمّى از آن مى آموزیم; درس هایى که براى امروز ما فوق العاده مؤثّر است. و نیز در تاریخ معاصر خود بهویژه در تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامى ایران، روزهاى فوق العاده اى وجود دارد که مصداق زنده ایّام الله است و باید در هر سال خاطره آنها را زنده کرد که آمیخته با خاطره شهیدان و رزمندگان و مجاهدان و مبارزان بزرگ است و سپس از آنها الهام گرفت و میراث بزرگشان را پاسدارى کرد. و بر همین اساس، باید یاد این روزهاى بزرگ در متن کتاب هاى درسى در مدارس ما و در تعلیم و تربیت فرزندان ما داخل گردد و وظیفه ذَکِّرهُم (آنها را یادآورى کن) درباره نسل هاى آینده نیز اجرا شود. در قرآن مجید نیز کراراً ایّام الله تذکّر داده شده، یعنى هم نسبت به بنى اسرائیل و هم نسبت به مسلمانان، روزهاى نعمت و مجازات خاطرنشان گردیده است. ۲. راه و رسم جبّاران کراراً در آیات قرآن مى خوانیم که فرعونیان پسران بنى اسرائیل را سرمى بریدند و زنانشان را زنده نگه مى داشتند. این تنها کار فرعون و فرعونیان نبود بلکه در طول تاریخ، شیوه هر استعمارگرى چنین بوده است که بخشى از نیروهاى فعّال و پرخاشگر و پرمقاومت را نابود مى کردند و بخش دیگرى را تضعیف کرده و در مسیر منافع خود به کار مى انداختند که بدون این کار ادامه استعمار و استثمار براى آنها ممکن نبوده است. ولى مهم این است که بدانیم گاهى حقیقتاً پسران را نابود مى کنند (همچون فرعونیان) و گاهى از طریق مبتلا ساختن آنها به انواع موادّ مخدر و مشروبات الکلى و غوطهور ساختن آنها در فحشا، نیروى فعّال آنها را از کار مى اندازند و از آنها مرده زنده نمایى مى سازند. این همان چیزى است که مسلمانان باید به دقّت مراقب آن باشند که اگر نسل جوان با وسایل مختلف سرگرم شد و نیروى ایمان و قدرت جسمانى خود را از دست داد، باید بدانند که اسارت و بردگى براى آنها قطعى است.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات (۴تا۷)🔹 جالب اینکه در مورد شکر با صراحت مى گوید: لاََزِیدَنَّکُمْ (
↩️۳. آزادى، برترین نعمت جالب اینکه در آیات مورد بحث پس از ذکر ایّام الله، تنها روزى که صریحاً روى آن انگشت نهاده شده است، روز نجات بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان است (إِذْ أَنجَیکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ) با اینکه در تاریخ بنى اسرائیل روزهاى بزرگى که خداوند در پرتو هدایت موسى به آنها نعمت هاى بزرگ بخشید فراوان بوده، ولى ذکر روز نجات در آیات مورد بحث دلیل بر اهمّیّت فوق العاده آزادى و استقلال در سرنوشت ملّت هاست. آرى، هیچ ملّتى تا از وابستگى نرهد و از چنگال اسارت و استثمار آزاد نشود، نبوغ و استعداد خود را ظاهر نخواهد ساخت و در راه الله که راه مبارزه با هر گونه شرک و ظلم و بیدادگرى است گام نخواهد گذاشت. به همین دلیل رهبران بزرگ الهى، نخستین کارشان این بود که ملّت هاى اسیر را از اسارت فکرى و فرهنگى و سیاسى و اقتصادى برهانند، سپس روى آنها کار کنند و برنامه هاى توحیدى و انسانى پیدا کنند. ۴. شکر، مایه فزونى نعمت و کفر موجب فناست بى گمان خداوند در برابر نعمت هایى که به ما مى بخشد، نیازى به شکر ما ندارد و اگر دستور به شکرگزارى داده، آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالىِ تربیتى است. مهم این است که بدانیم حقیقت شکر چیست تا روشن شود که رابطه آن با افزونى نعمت از کجاست و چگونه مى تواند خود یک عامل تربیت بوده باشد؟ حقیقت شکر تنها تشکّر زبانى یا گفتن الحمدلله و مانند آن نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است. نخستین آنکه به دقّت بیندیشیم که بخشنده نعمت کسیت و همین توجّه و ایمان و آگاهى، اوّلین پایه شکر است. سپس مرحله زبان فرامى رسد. ولى از آن بالاتر، مرحله سوم یا مرحله عمل است و شکر عملى آن است که درست بیندیشیم هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است، آن را در مورد خودش صرف کنیم، که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم. همان گونه که بزرگان فرموده اند: الشُّکرُ صَرفُ العَبدِ جَمیعَ ما أنعَمَ اللهُ تَعالى فیما خُلِقَ لاِجلِهِ . راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟ آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسایل در مسیر تکامل گام برداریم، حق را درک و از آن دفاع کنیم و با باطل بجنگیم؟اگر این نعمت هاى بزرگ خدا را در این مسیرها صرف کردیم، شکر عملى اوست.و اگر وسیله اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا، این عین کفران است. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: أدنَى الشُّکرَ رؤیَةُ النّعمَة مِنَ اللهِ مِن غَیرِ عِلَّة یَتَعَلَّقُ القَلبُ بِها دونَ اللهِ، وَالرّضا بِما أعطاهُ، وَ أن لا تُعصِیَهُ بِنِعمَة وَتُخالِفَهُ بِشَىء مِن أمرِهِ وَ نَهیِهِ بِسَبَب مِن نِعمَتِهِ: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمت هایش زیر پا نگذارى . و از اینجا روشن مى شود که شکر قدرت، علم و دانش، نیروى فکر و اندیشه، نفوذ اجتماعى، مال و ثروت و سلامت و تندرستى، هر کدام از چه راهى است و کفران آنها چگونه است. حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر نورالثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مى فرماید: شُکرُ النِّعمَةِ إجتِنابُ المَحارِمِ: شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود . و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى شود، زیرا هرگاه انسان ها نعمت هاى خدا را در جهت همان هدف هاى واقعى نعمت صرف کردند، عملاً به اثبات رساندند که شایسته اند و این لیاقت، سبب فیض بیشتر و موهبت افزون تر مى شود. ✔️ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۰)🔹 🔷سرنوشت زيورآلات كعبه: سيّد رضى شأن ورودى براى اين كلام حكيمانه امام علي
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۱)🔹 ⚖حکم سرقت از بیت المال ✅حكم حكيمانه: همانگونه كه در ترجمه اين كلام شريف آمد به گفته سيّد رضى؛، اين سخن را امام عليه السلام هنگامى فرمود كه «دو نفر را كه از بيت المال سرقت كرده بودند نزد آن حضرت آوردند؛ يكى غلامى بود مربوط به بيت المال و ديگرى غلامى متعلق به مردم»؛ (رُوِيَ أَنَّهُ عليه السلام رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَالآْخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ). «عروض» ـ به گفته لسان العرب ـ جمع عَرض به معناى متاع است، بنابراين «عُرُوضُ النّاس» يعنى غلامى كه از امتعه و دارايى مردم محسوب مى شده نه بيت المال؛ ولى در بيشتر نسخ به جاى «عروض»، «عُرض» به معناى توده مردم يا ساير مردم آمده است. امام عليه السلام در اينجا حكم حكيمانه اى صادر كرد و فرمود: «اما اين يكى (كه برده بيت المال است) خود از مال الله به شمار مى آيد و حدى بر او جارى نخواهد شد»؛ (فقال عليه السلام: أمَّا هذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللّهِ وَلاَ حَدَّ عَلَيْهِ). سپس به عنوان دليل افزود: «بخشى از مال الله بخش ديگرى را خورده»؛ (مَالُ اللّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً). اشاره به اينكه او فى الجمله حق داشته است كه از بيت المال چيزى بردارد، چراكه نفقه او بر بيت المال است، بنابراين اجراى حد درمورد او دليلى ندارد. اما نفر دوم بايد مشمول حد شديد باشد (كه در اينجا منظور حدّ سرقت است و به دنبال آن امام عليه السلام دستور داد) دست او را قطع كردند»؛ (وَأَمَّا الاْخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ آلشَّدِيدُ فَقَطَعَ يَدَهُ). اين حكم در كتاب حدود در ميان فقهاى شيعه مسلم است كه اگر برده اى جزء غنائم جنگى باشد و چيزى از غنيمت را سرقت كند مشمول حكم قطع دست نمى شود. مرحوم صاحب جواهر بعد از ذكر اين حكم كه در متن شرايع آمده مى گويد : «بِلا خِلافٍ أجِدُهُ فيهِ»؛ (هيچ اختلافى در اين حكم در ميان فقهاى اصحاب نيافتم) و بعد به حديث بالا استدلال مى كند، سپس دليل ديگرى را كه در متن شرايع آمده ذكر مى كند كه اگر چنين برده اى قطع دست شود نه تنها به نفع بيت المال نيست، بلكه ضرر بيشترى به بيت المال مى خورد و مى دانيم يكى از فلسفه هاى اجراى اين حد، دفع ضرر است و ضرر را نبايد با ضرر دفع كرد. البته اين نكته جالبى است، خواه به عنوان علت پذيرفته شود و يا به عنوان حكمت و يا مؤيد. در پايان مى افزايد: حاكم شرع او را تأديب مى كند به گونه اى كه بار ديگر بر اين كار جرأت نكند. اين نكته نيز حائز اهميت است كه نفر دوم كه دستور قطع دست او داده شد در يك مورد از اجراى حد معاف مى شود و آن اين است كه از كسانى باشد كه سهمى در بيت المال داشته باشند در اين صورت اگر بيش از سهم خود به مقدار نصاب دزدى نكند قطع دست نمى شود. ولى فقهاى اهل سنت راه ديگرى را در اين مسئله پيموده و گفته اند كسى كه چيزى از مال غنيمت را پيش از قسمتش بدزدد، خواه بيش از حق او باشد يا نه، قطع دست نمى شود، چون مخلوط شدن حقش با بيت المال مصداق شبهه ومانع از قطع دست است. اين در صورتى است كه حقى در غنيمت داشته باشد به اين طريق كه با اذن صاحب خود در ميدان جنگ شركت كرده باشد. و اگر حقى نداشته باشد و صاحب آن غلام حقى در غنيمت داشته باشد باز قطع دست نمى شود، زيرا سهم مشاع صاحبش مصداق شبهه است كه مانع قطع دست مى شود. همانگونه كه ملاحظه مى كنيد اين فتوا با اينكه مخالف كلام اميرمؤمنان على عليه السلام است استدلال بسيار ضعيفى دارد، زيرا آميخته شدن حق انسان با بيت المال در صورتى كه بيش از حدِّ خود را به مقدار نصاب سرقت كند شبهه اى ندارد. همچنين آميخته شدن حق صاحب غلام با بيت المال، آن هم موجب شبهه مانع از اجراى حد نمى شود. فرض كنيد كسى پيدا شد كه صد برابر حق خود را از بيت المال سرقت كرد، باز هم بگوييم شبهه است و مانع اجراى حد؟ هيچ فقيه آگاهى مى تواند چنين سخنى را بپذيرد؟ به همين دليل در فقه ما بيشتر فقها پذيرفته اند كه در چنين صورتى حد جارى مى شود، بلكه بعضى معتقدند اگر شريك به اندازه سهم خود نيز سرقت كند در حالى كه مى داند مال مشترك است و تقسيم نشده است و پيش از تقسيم، تصرف در آن جايز نيست، در اين صورت نيز حد بر او جارى مىشود؛ ولى بسيارى آن را مصداق شبهه گرفته اند كه در اين فرض، حد اجرا نمى شود و كلام امام عليه السلام را بر غير اين صورت بايد حمل كرد. شايان توجه است كه اين حديث شريف با سند صحيح از امام باقر عليه السلام در ضمن قضاوت هاى اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده و در ذيل آن آمده است: «ثُمَّ أَمَرَ أَنْ يُطْعَمَ السَّمْنَ وَ اللَّحْمَ حَتَّى بَرَأَتْ مِنْهُ؛ امام عليه السلام بعد از قطع دست او دستور داد غذاهاى مقوى از گوشت و روغن به او بخورانند تا زمانى كه دستهايش التيام پيدا كند و بتواند به خانه خود بازگردد». ✔️پایان شرح حکمت (۲۷۱) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا