✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ۖ فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ
(ولى) کافران به پیامبران خود گفتند: «ما به یقین شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، مگر این که به آیین ما بازگردید.» در این هنگام، پروردگارشان به آنها وحى فرستاد که: «ما ستمکاران را هلاک مى کنیم.
(ابراهیم/ ۱۳)
*
وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ
و شما را بعد از آنان در این سرزمین سکونت خواهیم داد، این (موهبت)، براى کسى است که از مقام (عدالت) من بترسد. و از تهدیدم بیمناک باشد.»
(ابراهیم/۱۴)
*
وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ
و آنها (از خدا) تقاضاى فتح و پیروزى (بر کفّار) کردند. و (سرانجام) هر گردنکش حق ستیزى نومید و نابود شد.
(ابراهیم/۱۵)
*
مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَىٰ مِن مَّاءٍ صَدِيدٍ
به دنبال او جهنم خواهد بود. و از آب بد بوى متعفّنى نوشانده مى شود.
(ابراهیم/۱۶)
*
يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ ۖ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ
آن را جرعه جرعه سر مى کشد. و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد. و مرگ از هر جا به سراغ او مى آید. ولى با این همه نمى میرد. و در پى او، عذاب شدیدى است!
(ابراهیم/۱۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱۱ و ۱۲)🔹 ✅تنها بر خدا توکّل کنید در این دو آیه پاسخ پیامبران را
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱۳ تا ۱۷)🔹
♨️برنامه و سرنوشت جبّاران عنید
همان گونه که راه و رسم افراد بى منطق است که چون از ناتوانى گفتار و عقیده خود آگاهى یابند، استدلال را راها مى کنند و به زور و قدرت و قلدرى متوسّل مى شوند، در اینجا نیز مى خوانیم: هنگامى که پیامبران منطق متین و رساى خود را ـ که در آیات پیشین گذشت ـ بیان کردند، کافران به پیامبران خود گفتند: ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، مگر اینکه به آیین ما (بت پرستى) بازگردید (وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا).
این مغروران بى خبر گویى همه سرزمین ها را از آنِ خود مى دانستند و براى پیامبرانشان حتّى به اندازه یک شهروند حق قائل نبودند و مى گفتند: أرضِنا (سرزمین ما)، در حالى که خداوند زمین و تمام مواهب آن را براى صالحان آفریده است و این جبّاران خودخواه مستکبر در واقع حقّى از آن ندارند تا چه رسد به اینکه همه را از خود بدانند.
ممکن است جمله لَتَعودُنَّ فى مِلَّتِنا (مگر اینکه به آیین ما بازگردید)، این توهّم را ایجاد کند که پیامبران، قبل از رسالت پیرو آیین بت پرستى بودند، در حالى که چنین نیست، زیرا قطع نظر از مسأله معصوم بودن که قبل از نبوّت را نیز شامل مى شود، عقل و درایت آنها بیش از آن بوده که دست به چنین کار نابخردانه اى بزنند و در برابر سنگ و چوب سجده کنند.
این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که پیامبران قبل از رسالت مأموریّت تبلیغ نداشتند. شاید سکوت آنها این توهّم را ایجاد کرده باشد که آنها نیز با مشرکان هم عقیده اند.
از این گذشته، گرچه ظاهراً خطاب به خود پیامبران است، در واقع پیروان آنها را نیز شامل مى شود و مى دانیم که پیروان قبلاً بر آیین مشرکان بودند و نظر مشرکان تنها به آنهاست و تعبیر عمومى لَتَعودُنَّ به اصطلاح از باب تغلیب است (یعنى حکم اکثریّت را به عموم سرایت دادن).
آن گاه اضافه مى کند: در این حال، پروردگارشان به آنها (دلدارى و اطمینان خاطر داد و ) وحى فرستاد که: ما ستمگران را هلاک خواهیم کرد (فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ).
بنابراین هرگز از این تهدیدها نترسید و کمترین سستى در اراده آهنین شما راه نیابد.
*
از آنجا که منکران ستمگر، پیامبران را تهدید به تبعید از سرزمینشان مى کردند خداوند در مقابل به آنها وعده مى دهد: و شما را بعد از (نابودى) آنان در زمین سکونت خواهیم داد (وَلَنُسْکِنَنَّکُمْ الاَْرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
ولى این (موفّقیّت نصیب همه کس نمى شود، بلکه) براى کسى است که از مقامِ (عدالتِ) من بترسد (و احساس مسؤولیّت کند) و از عذاب (من) بیمناک باشد و آن را جدّى تلقّى کند (ذلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِى وَ خَافَ وَعِیدِ).
بنابراین، موهبت و لطف من نه بى حساب است و نه بى دلیل، بلکه مخصوص کسى است که با احساس مسؤولیّت در برابر مقام عدل پروردگار، نه گرد ظلم بگردد و نه در برابر دعوت حق، لجاجت و دشمنى به خرج دهد.
*
وقتى که پیامبران همه وظایف خود را در برابر قوم خویش انجام داده و کسانى که باید ایمان بیاورند ایمان آورده بودند و بقیّه در کفر اصرار داشتند و پیوسته رسولان را تهدید مى کردند، آنان (از خدا) تقاضاى فتح و پیروزى (بر کافران) کردند (وَاسْتَفْتَحُوا).
خداوند هم دعاى آن مجاهدان راستین را به هدف اجابت رسانید و (سرانجام) هر گردنکش منحرفى نومید و نابود شد (وَ خَابَ کُلُّ جَبَّار عَنِید).
خاب از مادّه خَیبَة (بر وزن غیبت) به معنى از دست رفتن مطلوب است که تقریباً مرادف نومیدى در زبان فارسى است.
جبّار در اینجا به معنى متکبّر و گردنکش است. در حدیثى آمده است: زنى به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، حضرت به او دستورى داد و او سرپیچى کرد و فرمان حضرت را اجرا ننمود. پیامبر فرمود: دَعوها فَإنَّها جَبّارَةٌ: او را رها کنید که زن سرکشى است .
کلمه جبّار گاهى بر خداوند نیز اطلاق مى شود که به معنى اصلاح کننده موجود نیازمند به اصلاح است یا کسى که بر همه چیز تسلّط دارد.
کلمه عنید در اصل از مادّه عند (بر وزن رند) به معنى سمت و ناحیه است و در اینجا به معنى انحراف و گرایش به غیر راه حق آمده است.
در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: کُلُّ جَبّار عَنید مَن أبى أن یَقولَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ:
جبّار عنید کسى است که از گفتن لا إله إلاّ الله خوددارى کند .
و در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: العَنیدُ المُعرِضُ عَنِ الحَقِّ: عنید کسى است که از حق رویگردان باشد .
به این ترتیب جبّار اشاره به صفت نفسانى یعنى روح سرکشى، و عنید اشاره به اثر آن صفت در افعال انسان است که او را از حق منحرف مى گردانَد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱۳ تا ۱۷)🔹 ♨️برنامه و سرنوشت جبّاران عنید همان گونه که راه و رسم
↩️آن گاه به عاقبت کار جبّار عنید از نظر مجازات هاى جهان دیگر، در ضمن دو آیه به پنج موضوع اشاره مى کند:
۱. به دنبال او جهنّم خواهد بود (مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ).
کلمه وراء به معنى پشت سر است (در برابر اَمام)، ولى در چنین موارد به معنى نتیجه و عاقبت کار مى آید، همان گونه که در تعییر فارسى نیز در این معنى به کار مى رود. مثلاً مى گوییم اگر فلان غذا را بخورى پشت سر آن بیمارى و مرض است. یا اگر با فلان کس رفاقت کنى به دنبال آن بدبختى و پشیمانى است. یعنى نتیجه و معلول آن چنین است.
۲. در میان آتش سوزان، به هنگامى که تشنه مى شود از آب بدبوى متعفّنى نوشانده مى شود (وَ یُسْقَى مِنْ مَاء صَدِید).
صدید چنانکه علماى لغت گفته اند، چرکى است که میان پوست و گوشت جمع مى شود، یعنى از آب بدبوى متعفّن بدمنظره، همانند چرک و خون، به او مى نوشانند.
*
۳. آن گردنکش منحرف هنگامى که خود را در برابر چنین نوشابه اى مى بیند به زحمت جرعه جرعه آن را سر مى کشد و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد بلکه به اجبار در حلق او مى ریزند (یَتَجَرَّعُهُ وَ لاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ).
۴. انواع وسایل عذاب و شکنجه و ناراحتى براى او فراهم مى گردد و مرگ از هر جا به سراغش مى آید، ولى با این همه نمى میرد تا مجازات زشتى هاى اعمالش را ببیند (وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَان وَ مَا هُوَ بِمَیِّت).
و با اینکه تصوّر مى شد مجازاتى بدتر از اینها که گفته شد نیست، باز اضافه مى کند: و به دنبال آن، عذاب شدیدى است (وَ مِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ).
به این ترتیب آنچه از شدّت مجازات و کیفر که در فکر آدمى مى گنجد و حتّى آنچه نمى گنجد، در انتظار ستمگران خودخواه و جبّاران عنید و گنهکار است; بسترشان از آتش، نوشابه آنها متعفّن و نفرت آور، مجازات هاى رنگارنگ از هر سو و از هر طرف و در عین حال نمردن بلکه زنده بودن و باز هم چشیدن.
امّا هرگز نباید تصوّر کرد که این مجازات ها غیر عادلانه است، چون بارها گفته ایم که اینها نتیجه و اثر طبیعى اعمال خود انسان هاست، بلکه تجسّمى است از کارهاى آنان در سراى دیگر که هر عملى به صورت خود مجسّم مى شود.
و اگر اعمال و جنایات عدّه اى از جانیان را که در روزگار خود مشاهده کرده ایم یا در تاریخ گذشتگان مطالعه نموده ایم، درست در نظر بگیریم گاهى فکر مى کنیم که این مجازات ها هم براى آنها کم است.
نکته ها:
۱. در آیات فوق خواندیم که پیروزى بر ظالمان و حکومت بر زمین به دنبال نابودى آنها، از آنِ کسانى است که از مقام خداوند بترسند.
در اینکه منظور از کلمه مقام در اینجا چیست، احتمالات متعدّدى داده شده که ممکن است همه آنها صحیح و مراد از آیه باشد.
الف) منظور، موقعیّت پروردگار هنگام محاسبه است، همان گونه که در آیات دیگر قرآن نیز مى خوانیم: وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى...
و در جاى دیگر آمده است: وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ.
ب) مقام به معنى قیام و آن به معنى نظارت و مراقبت است، یعنى آن که از نظارت شدید خداوند بر اعمال خویش ترسان است و احساس مسؤولیّت مى کند.
ج) مقام به معنى قیام براى اجراى عدالت و احقاق حقّ است، یعنى آنها که از موقعیّت پروردگار مى ترسند.
به هر حال، همان گونه که گفتیم، هیچ مانعى ندارد که همه اینها در مفهوم آیه جمع باشد. یعنى آنها که خدا را بر خود ناظر مى بینند، از حساب و اجراى عدالت او بیمناکند; ترسى سازنده که آنها را به احساس مسؤولیّت در هر کار دعوت مى کند و از هر بیدادگرى و ستم و آلودگى به گناه بازمى دارد. پیروزى و حکومت روى زمین سرانجام از آنِ آنهاست.
۲. در تفسیر جمله وَاسْتَفْتَحُوا در میان مفسّران گفتوگوست. برخى آن را به معنى تقاضاى فتح و پیروزى دانسته اند، همان گونه که در بالا ذکر کردیم، شاهد آن آیه ۱۹ سوره انفال است: إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَکُمُ الْفَتْحُ: اى مؤمنان، اگر شما تقاضاى فتح و پیروزى مى کنید، این فتح و پیروزى به سراغتان آمده است .
و برخى به معنى تقاضاى قضاوت و حکومت دانسته اند، یعنى پیامبران از خدا خواستند که میان آنها و کافران داورى کند. شاهد آن آیه ۸۹ سوره اعراف است: رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ: خداوندا، میان ما و قوم ما به حق داورى فرما و تو بهترین داورانى .
۳. در تواریخ و تفاسیر آمده است که روزى ولید بن یزید بن عبد الملک، حاکم جبّار اموى، براى پیش بینى آینده خود به قرآن تفأّل زد; اتّفاقاً آیه وَاستَفتَحوا وَ خابَ کُلُّ جَبّار عَنید در آغاز صفحه در برابر او قرار گرفت. ولید سخت دچار وحشت و عصبانیّت شد، آن چنان که قرآنى را که در دست داشت پاره کرد و سپس این اشعار را سرود:⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️آن گاه به عاقبت کار جبّار عنید از نظر مجازات هاى جهان دیگر، در ضمن دو آیه به پنج موضوع اشاره مى
↩️أتوعِدُ کُلَّ جَبّار عَنید * فَها أنَا ذاکَ جَبّارٌ عَنیدٌ!
إذا ما جِئتَ رَبَّکَ یَومَ حَشر * فَقُل یا رَبِّ مَزَّقَنِى الوَلیدُ
آیا تویى که هر جبّار عنید را تهدید مى کنى؟ ـ آرى، من همان جبّار عنیدم!
هنگامى که پروردگارت را روز رستاخیز ملاقات کردى ـ بگو خداوندا، ولید مرا پاره پاره کرد .
امّا چیزى نگذشت که دشمنانش به بدترین صورتى او را کشتند و سرش را بریدند و بر بام قصرش آویزان کردند، سپس از آنجا برداشته بر دروازه شهر آویختند.
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۱)🔹 ⚖حکم سرقت از بیت المال ✅حكم حكيمانه: همانگونه كه در ترجمه اين كلام شريف آ
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۷۲)🔹
✅مبارزه با بدعتها:
امام علیه السلام در اين گفتار پرمعناى خود به انحرافات و بدعتهايى كه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله پيدا شده بود اشاره كرده مى فرمايد: «اگر گامهايم در اين لغزشگاهها استوار بماند امورى را تغيير خواهم داد»؛ (لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَاىَ مِنْ هذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ).
«مَداحِضْ» جمع «مِدْحَض» به معناى لغزشگاه است و ريشه اصلى آن «دَحْض» و «دُحوض» به معناى لغزش است. مى دانيم پس از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در زمان خلفا انحرافى چه در مسائل عقيدتى وچه در احكام روى داد كه غالباً منشأ سياسى يا عدم آگاهى به تعليمات اسلام داشت و امام علیه السلام مترصد بود مسلمانان را از آن انحرافات بازگرداند و به اسلام خالص و راستين زمان پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله سوق دهد؛ ولى متأسفانه جنگهاى داخلى كه يكى پس از ديگرى واقع شد و بى وفايى كوفيان و فعاليت شديد منافقان به آن حضرت مجال نمى داد. ازاينرو فرمود كه اگر اين لغزشگاهها برطرف گردد و آرامش پيدا شود ـ كه متأسفانه تا آخر عمر مبارك آن حضرت حاصل نشد ـ امورى را تغيير خواهم داد.
شاهد اين سخن ما خطبه اى است كه حضرت ضمن آن مى فرمايد: «قَدْ عَمِلَتِ الْوُلاةُ قَبْلِي أَعْمَالاً خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مُتَعَمِّدِينَ لِخِلافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَلَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَحَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَإِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِي؛ زمامداران پيش از من كارهايى انجام دادند كه برخلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. عامدانه راه خلاف رفتند و نقض عهد آن حضرت كردند و سنتش را تغيير دادند و اگر من مردم را وادار به ترك آنها كنم و آنها را به حال اول و به همان چيزى كه در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود بازگردانم، لشكرم از اطراف من پراكنده مى شود تا آنجا كه تنهاى تنها مى مانم و يا كمى از شيعيان من با من مى مانند».
اين بدعتها زياد بودند كه به بخشى از آنها اشاره مى شود:
تبعيض ميان عرب و عجم كه در زمان عمر واقع شد و بيت المال را ميان مسلمانان يكسان تقسيم نكرد.
مخالفت با حج تمتع و ازدواج موقت كه در عبارت معروف از او نقل شده است: «مُتْعَتانِ كانَتا في عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَأنا أنْهي وَأُعاقِبُ عَلَيْهِما» كه با تعبيرات متفاوتى در كتب زيادى نقل شده است.
خواندن نماز تراويح (نمازهاى مستحب شب ماه رمضان كه بايد فرادى خوانده شود و او دستور داد به صورت جماعت بخوانند).
گفتن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» در اذان صبح كه به گفته ابن ابى شيبه در كتاب مصنف خود، عمر شنيد كه مؤذن او به هنگام اذان صبح مى گويد: «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ»، عمر از اين جمله خوشنود شد و به مؤذن خود گفت: «أقِرّها في أذانِکَ؛ آن را در اذان (صبحِ) خود همواره بگو».
همچنين حذف «حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» از اذان به بهانه اينكه اگر مردم نماز را بهترين كار بشمرند ممكن است به جهاد اهميت ندهند.
در روايت معروفى آمده است كه عكرمه از ابن عباس سؤال كرد: چرا عمر «حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را از اذان حذف كرد؟ ابن عباس گفت: «أرادَ عُمَرُ أنْ لا يَتَّكِلَ النّاسُ عَلَى الصَّلاةِ وَيَدَعُوا الْجِهادَ فَلِذلِکَ حَذَفَها مِنَ الاْذانِ». شوكانى در نيل الاوطار از كتاب الاحكام نقل مى كند: «قَدْ صَحَّ لَنا أنَّ حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ كانَتْ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله يُؤَذَّنُ بِها وَلَمْ تُطْرَحْ إلّا في زَمَنِ عُمَرِ؛ در روايت صحيح ثابت شده است كه «حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» در زمان پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود و آن را در اذان مى گفتند؛ ولى در زمان عمر آن را حذف كردند».
سپس در زمان عثمان، بدعتهاى عجيب تر ديگرى گذاشته شد كه از آن جمله تقسيم بيت المال و مقامهاى حساس حكومت اسلامى در ميان خويشاوندان او و وابستگان به او بود كه همين مطلب سبب شد داد و فرياد مردم به اعتراض بلند شود؛ اعتراضى كه سرانجام منجر به قتل او شد. امثال اين بدعتها كه در كتب مشروحه كلاميه آمده، فراوان است.
اميرمؤمنان على علیه السلام مى خواست پس از استقرار حكومت، تمام اين بدعتها را حذف كند وسنتهاى عصر رسول الله صلی الله علیه و آله را زنده نمايد؛ ولى متأسفانه مشكلات داخلى كشور اسلام و جنگها اجازه نداد و اين افتخار بزرگ از مسلمانان سلب شد.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
💚 امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
👌 #اصحاب مهدی (عج) مانند شیرهایی هستند که از جنگل، بیرون آمدهاند، قلبهای آنها تکههای آهن است،اگر بخواهند کوهی را از جا درآورند از جا درخواهند آورد.روش و لباس یکسانی دارند، مثل اینکه همه از یک پدر هستند.
📚معجم احادیث الامام المهدی،ج۳،ص۹۴
#امام_زمان
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ آفتاب هدایت
✅ زندگینامه پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله وسلم)
@Nahjolbalaghe2)
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: ششم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ↩️ﻭ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﻭ ﺧﺼﺎﻳﺼﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: هفتم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
↩️ﺭﺍﻱ ﻭ ﻛﻤﻲ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ (ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﺭﻭﻳﻪ ﺍﻫﻞ ﺩﺭﺍﻳﺖ) ﻣﻨﺘﻬﻲ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺿﻌﻔﺎﺀ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺑﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﺑﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ. ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﺑﺎﻥ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺗﺎﻳﻴﺪ، ﺑﺎﻛﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻌﻠﺎﻭﻩ ﻣﺎ ﻣﻲﺑﻴﻨﻴﻢ: ﺣﻔﺎﻅ ﺛﻘﻪ ﻭ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺩﻗﺖ ﻧﻈﺮ ﺩﺭ ﻧﻘﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺭﻭﺍﻳﺎﺗﻲ ﺍﺯ ﺿﻌﻔﺎﺀ ﻣﻲﺁﻭﺭﻧﺪ، ﺑﻮﺍﺳﻄﻪ ﻗﺮﺍﺋﻦ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺻﺤﺖ ﺁﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺧﺎﺹ ﻭ ﻳﺎ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﺎﺻﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﻗﺮﺍﺋﻦ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺗﻲ، ﺁﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺤﻔﻮﻓﻪ ﺑﻘﺮﺍﺋﻦ ﺻﺤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﻜﻢ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺿﻌﻴﻒ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﺭﺍﻭﻱ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﻭﺛﻮﻕ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﺮ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﻋﻤﺎﻟﺶ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﻴﺴﺖ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺻﺤﻴﺢ ﻣﺴﻠﻢ ﻭ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺨﺎﺭﻱ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺻﺤﺎﺡ ﻭ ﻣﺴﻨﺪﻫﺎ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﻤﻠﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺖ، ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺭﺝ ﻭ ﻧﺎﺻﺒﻴﺎﻥ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﺰ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺒﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﻣﺤﻤﻞ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮ ﺳﺒﻴﻞ ﻣﻤﺎﺷﺎﺕ (ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﺍﻓﺮ ﻭ ﺿﻌﻒ ﺍﻭ) ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﺍﺻﻮﻟﺎ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﻌﻴﻦ ﺯﺍﻓﺮ ﺭﺍ ﺗﻮﺛﻴﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺩﺍﻭﺩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻭ ﺛﻘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻱ ﺻﺎﻟﺢ ﺑﻮﺩﻩ، ﻭ ﺍﺑﻮ ﺣﺎﺗﻢ ﮔﻮﻳﺪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻭ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦﻣﻮﺭﺩ (ﻃﻌﻦ ﺑﻦ ﺯﺍﻓﺮ) ﺍﺯ ﺫﻫﺒﻲ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺩﺭ " ﻣﻴﺰﺍﻥ " ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺻﺤﻴﺢ ﻳﺎﻓﺘﻪ، ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻟﺴﺎﻧﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﺍﻓﺮ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻮﺿﻊ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺫﻫﺒﻲ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺭﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺍﺯ ﺭﻭﻱ " ﻣﻴﺰﺍﻥ " ﺍﻭ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﻄﻌﻦ ﻭ ﻫﺪﻓﻬﺎﻱ ﻣﻐﺮﺿﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﺗﻠﺨﻴﺺ ﺫﻫﺒﻲ ﺑﺮ ﻣﺴﺘﺪﺭﻙ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺑﻪ ﺑﻴﻨﻴﺪ: ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﺁﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺻﺤﺎﺡ ﺁﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺫﻫﺒﻲ ﺑﺮ ﺁﻥﻫﺎ ﻃﻌﻦ ﻭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻣﺒﻨﻲ ﻭ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ ﺟﺰ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﻴﻨﻪ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺳﻮﺥ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﻤﺎ ﺳﻮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ (ﻋﺘﺮﺕ [ ﺻﻔﺤﻪ 9] ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﻟﻴﻔﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻗﺪﻡ ﺑﻘﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﺎﻡ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﻔﺎﻥ ﺷﻴﺦ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ، ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ، ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﺑﻦ ﺍﻟﺤﻤﻮﻳﻪ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 200 ﺟﻠﺪ 1 ﮔﺬﺷﺖ) ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺩﺭ " ﻓﺮﺍﻳﺪ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ " ﺳﻤﻂ ﺍﻭﻝ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ 58 ﺍﺯ ﺗﺎﺑﻌﻲ ﺑﺰﺭﮒ، ﺳﻠﻴﻢ ﺑﻦ ﻗﻴﺲ ﻫﻠﺎﻟﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻋﻔﺖ ﺳﺨﻦ ﺑﻤﻴﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ. ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻧﺎﻡ ﻗﺮﻳﺶ ﻭ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﻭ ﺳﻮﺍﺑﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻫﺠﺮﺗﺸﺎﻥ ﺑﻤﻴﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ: " ﺍﻟﺎﺋﻤﻪ ﻣﻦ ﻗﺮﻳﺶ " (ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺮﻳﺶ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ) ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ " ﺍﻟﻨﺎﺱ ﺗﺒﻊ ﻟﻘﺮﻳﺶ ﻭ ﻗﺮﻳﺶ ﺍﺋﻤﻪ ﺍﻟﻌﺮﺏ " (ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻗﺮﻳﺸﻨﺪ ﻭ ﻗﺮﻳﺶ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻋﺮﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ) ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ (ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﻣﻔﺎﺧﺮﺕ ﻫﺮ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺑﻤﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ) ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﺗﻦ ﮔﺮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻭﻗﺎﺹ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ ﻭ ﻃﻠﺤﻪ ﻭ ﺯﺑﻴﺮ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﻭ ﻫﺎﺷﻢ ﺑﻦ ﻋﺘﺒﻪ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﺭ: ﺍﺑﻲ ﺑﻦ ﻛﻌﺐ ﻭ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺍﻳﻮﺏ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻬﻴﺜﻢ ﺑﻦ ﺍﻟﺘﻴﻬﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻠﻤﻪ ﻭ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﻭ ﺟﺎﺑﺮ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﻭ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻭﻓﻲ ﻭ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﭘﺴﺮﻛﻲ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺭﺱ ﻭ ﺯﻳﺒﺎ ﺭﻭﻱ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺑﺼﺮﻱ ﺁﻣﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﺣﺴﻦ ﺑﺼﺮﻱ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﭘﺴﺮﻛﻲ ﺑﻮﺩ ﺯﻳﺒﺎﺭﻭﻱ ﻭ ﻣﻌﺘﺪﻝ ﺍﻟﻘﺎﻣﻪ، ﺭﺍﻭﻱ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﺑﺎﻭ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﻣﻴﻨﮕﺮﻳﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﻛﺪﺍﻡ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻮﺩ؟ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﺴﻦ ﺑﺼﺮﻱ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺍﻧﺪﺍﻣﻲ ﺩﺭﺷﺖ ﺗﺮ ﻭ ﻗﺪﻱ ﺭﺳﺎﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﺯ...
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صدم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام 🔻رابطه مغیر
🌳شجره آشوب« قسمت صد و یکم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام
🔻1.هنگامی که پیامبر در غدیر خم، امام علی علیه السلام را به ولایت منصوب کرد، معاویه در حالی که به مغیره تکیه داده بود، به رسول خدا اعتراض کرد و گفت «ما به ولایت علی، اقرار نمی کنیم. ما گفتار محمد را تصدیق نمی کنیم.»
🔻این گزارش بیانگر، قدمت ارتباط مغیره با معاویه بود. آن ها از زمان رسول خدا با امیرالمومنین، دشمنی داشتند؛ در حدی که در واقعه غدیر خم نیز در کنار هم بودند و مغیره به عنوان حامی معاویه، هیچ گونه اعتراضی نسبت به صحبت وی نکرد و این نشان از رضایت او به گفتار معاویه دارد.
🔻 یک گزارش تاریخی دیگر می گوید معاویه در حال اعتراض به پیامبر، به مغیره و ابوموسی اشعری تکیه داده بود. این گزارش را در بخش های بعدی خواهیم آورد.
🔻2. مغیره از جمله افرادی است که به امام علی علیه السلام، ابقای معاویه در شام را در ابتدای خلافت حضرت پیشنهاد می کند. او از طرف معاویه، مأمور شد تا اطلاعاتی را از امام نسبت به معاویه دربیاورد. همین موضوع، تأییدی بر نفوذی بودن او از سوی بنی امیه است.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ ۖ لَّا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَىٰ شَيْءٍ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ
کسانى که به پروردگارشان کافر شدند، اعمالشان همچون خاکسترى است در برابر وزش تند باد در یک روز طوفانى. آنها توانایى ندارند کمترین چیزى از آنچه را انجام داده اند، به دست آورند. و این همان گمراهى دور و دراز است.
(ابراهیم/۱۸)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱۳ تا ۱۷)🔹 ♨️برنامه و سرنوشت جبّاران عنید همان گونه که راه و رسم
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیه (۱۸)🔹
🔸خاکسترى بر سینه تندباد
در این آیه مَثَل بسیار گویایى براى اعمال افراد بى ایمان بیان شده است که بحث آیات گذشته را در زمینه عاقبت کار کافران تکمیل مى کند. مى فرماید: اعمال کسانى که به پرورگارشان کافر شدند همچون خاکسترى است در برابر تندباد در یک روز طوفانى (مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَاد اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِى یَوْم عَاصِف).
همان گونه که خاکستر در برابر تندباد در یک روز طوفانى چنان پراکنده مى شود که هیچ کس قادر به جمع آن نیست، آنان توانایى ندارند کمترین چیزى
از آنچه را انجام داده اند به دست آوردند و همگى بر باد مى رود و دست هایشان خالى مى مانَد (لاَ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَىْء).
و این همان گمراهىِ دور و دراز است (ذلِکَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِیدُ).
نکته ها:
چرا اعمال آنها تشبیه به خاکستر در برابر باد شده؟
۱. تشبیه اعمال کافران به خاکستر با توجّه به اینکه مانند خاک و غبار، موجود مفیدى نیست بلکه باقیمانده یک مشت آتش است، نشان مى دهد که اعمال آنها ممکن است ظاهرى داشته باشد امّا فقط همان ظاهر است و محتوایى ندارد. در یک ظرف کوچک خاک ممکن است گل زیبایى بروید ولى در میان خروارها خاکستر حتّى علف هرزه اى نخواهد رویید.
۲. تشبیه اعمال کافران به خاکستر ـ با توجّه به اینکه در میان ذرّات خاکستر هیچ نوع چسبندگى و پیوند وجود ندارد و حتّى با کمک آب نیز نمى توان آنها را به هم پیوند داد و هر ذرّه اى به سرعت دیگرى را رها مى سازد ـ گویى اشاره به این واقعیّت است که آنها بر خلاف مؤمنان که اعمالشان منسجم و به هم پیوسته و هر عملى عمل دیگر را تکمیل مى کند و روح توحید و وحدت نه تنها در میان مؤمنان که در میان اعمال یک فرد باایمان نیز وجود دارد، اثرى از انسجام و توحید عمل در کار افراد بى ایمان نیست.
۳. با اینکه قرار گرفتن خاکستر در برابر تندباد سبب پراکندگى آن مى شود، امّا آن را با جمله فى یَوم عاصِف (در یک روز طوفانى) تأکید مى کند، زیرا اگر تندباد، محدود و موقّت باشد ممکن است خاکسترى را از نقطه اى بلند کرده و به منطقه اى نه چندان دور بریزد، امّا اگر آن روز طوفانى باشد که از صبح تا شام بادها از هر سو مىوزند، چنان پراکنده مى شود که هر ذرّه اى از ذرّاتش در نقطه دوردستى خواهد افتاد به طورى که با هیچ قدرتى نمى توان آن را جمع کرد.
۴. اگر طوفان به توده اى از کاه یا برگ هاى درختان بوزد و آنها را در نقاط دوردست پراکنده سازد باز قابل تشخیص است، ولى ذرّات خاکستر آن قدر ریز و کوچک اند که اگر پراکنده شدند، آن چنان از نظر محو مى شوند که گویى به کلّى نابود گشته اند.
۵. با اینکه باد و حتّى تندباد، آثار سازنده اى در نظام آفرینش و طبیعت دارد و قطع نظر از آثار تخریبى که جنبه استثنایى آن است، مبدأ آثار زیر است:
الف) بذر گیاهان را در همه جا مى گسترانَد و همچون یک باغبان و کشاورز در سرتاسر کره زمین بذرافشانى مى کند.
ب) درختان را تلقیح و گرده هاى نر را بر قسمت هاى مادّه گیاه مى پاشند.
ج) ابرها را از صفحه اقیانوس ها حرکت داده و به سرزمین هاى خشک مى کشانَد.
د) کوه هاى بلند را تدریجاً ساییده و به خاک هاى نرم و بارور مبدّل مى سازد.
هـ) هواى مناطق قطبى را به منطقه استوا و هواى استوایى را به مناطق سرد منتقل مى کند و نقش تعیین کننده اى در تعدیل حرارت کره زمین دارد.
و) آب دریاها را متلاطم و موّاج مى سازد و زیر و رو مى کند و از این طریق به آنها هوا مى دهد که اگر راکد شوند مى گندند.
به همین دلیل درختان و گیاهان و همه موجودات زنده از وزش باد بهره مى گیرند، زیرا شایسته اند و هر کدام به مقدار لیاقت خود از آن استفاده مى کنند.
ولى خاکستر، سبکوزن، بى محتوا و تیره که هیچ موجود زنده اى در آن لانه نمى کند، سبز نمى شود و بارور نمى گردد. ذرّات خاکستر به کلّى از هم گسسته است. هنگامى که در برابر نسیم و باد قرار گرفت به سرعت متلاشى مى شود که همان ظاهر بى خاصیّت آن نیز از نظرها محو مى گردد.
۲. چرا اعمال آنها بى محتواست؟
باید دید چرا اعمال افراد بى ایمان چنین بى ارزش و ناپایدار است؟ چرا آنها نمى توانند از نتایج اعمال خود بهره ببرند؟
پاسخ این پرسش را اگر با جهان بینى توحیدى و معیارهاى آن بررسى کنیم کاملاً روشن است، زیرا آنچه به عمل شکل و محتوا مى دهد نیّت و انگیزه و هدف و برنامه آن است.
اگر برنامه و انگیزه و هدف، سالم و ارزنده و قابل ملاحظه باشد خود عمل نیز چنین خواهد بود، ولى اگر برترین اعمال را با انگیزه اى پست و برنامه اى نادرست و هدفى بى ارزش انجام دهیم، آن عمل به کلّى مسخ و بى محتوا مى شود و چون خاکسترى خواهد بود بر سینه تندباد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیه (۱۸)🔹 🔸خاکسترى بر سینه تندباد در این آیه مَثَل بسیار گویایى براى ا
↩️بد نیست با یک مثال زنده این بحث را روشن کنیم. اکنون برنامه هایى تحت عنوان حقوق بشر در جهان غرب و از طرف قدرت هاى بزرگ پیشنهاد و دنبال مى شود. همین برنامه از ناحیه پیامبران نیز دنبال شده امّا محصول و محتوا و ثمره این دو از زمین تا آسمان متفاوت است.
قدرت هاى جهانخوار وقتى دم از حقوق بشر مى زنند مسلّماً انگیزه انسانى و معنوى و اخلاقى ندارند، بلکه هدفشان ساختن پوششى است براى جنایات بیشتر و استعمار فزون تر، و انگیزه و برنامه شان درست براى همین مقصد تنظیم شده است. لذا اگر فى المثل پاى چند تن از جاسوسانشان به زنجیر بیفتد فریاد دفاعشان از حقوق بشر همه دنیا را پر مى کند، امّا آن روز که خودشان در ویتنام دستشان به خون میلیون ها انسان آلوده بود، یا در کشورهاى اسلامى آن همه فجایع را به بار آوردند، حقوق بشر به دست فراموشى سپرده شده بود بلکه حقوق بشر از دید آنها همکارى با هیأت هاى حاکم زورگو و دست نشانده بود.
امّا یک پیامبر راستین و یا وصىّ پیامبرى همچون على(علیه السلام)، حقوق بشر را براى آزادى واقعى انسان ها مى خواهد، براى شکستن غل و زنجیرهاى اسارت دنبال مى کند. و هر گاه به انسان بى دفاعى ستم شود فریاد مى زند، مى جوشد، مى خروشد و سپس دست به کار مى شود.و به این ترتیب اوّلى خاکسترى است بر سینه تندباد، و دومى زمین پربرکتى است براى پرورش انواع گیاهان و درختان و گل ها و میوه ها.
و از اینجا مطلبى را که مفسّران محلّ بحث قرار داده اند نیز روشن مى شود و آن این است که منظور از اعمال در آیه فوق کدام اعمال است؟ باید گفت همه اعمال، حتّى اعمال ظاهراً خوب آنها که در باطن رنگ شرک و بت پرستى داشت.
۳. مسأله احباط
چنانکه در سوره بقره ذیل آیه ۲۱۷ بیان کردیم، در مسأله حبط اعمال یعنى از بین رفتن اعمال خوب به سبب اعمال بد، یا به سبب کفر و بى ایمانى، در میان دانشمندان اسلامى گفتوگو بسیار است امّا حق این است که نداشتن ایمان و اصرار و لجاجت در کفر و بعضى از اعمال مانند حسد و غیبت و قتل نفس، آن چنان تأثیر سوء دارند که اعمال نیک و حسنات را بر باد مى دهند.
آیه مورد بحث نیز دلیل دیگرى بر امکان حبط اعمال است (براى توضیح بیشتر به همان بحث مراجعه فرمایید).
۴. آیا مخترعان و مکتشفان پاداش الهى دارند؟
با توجّه به بحث هاى بالا پرسش مهمّى مطرح مى شود و آن اینکه با مطالعه تاریخ علوم و اختراعات و اکتشافات مى بینیم که جمعى از دانشمندان سالیان دراز زحمات طاقت فرسایى کشیده و انواع محرومیّت ها را تحمّل کرده تا توانسته اند اختراع و اکتشافى کنند که بارى از دوش همنوعانشان بردارند. فى المثل ادیسون مخترع برق چه زحمات جانکاهى براى این اختراع پربارش متحمّل شد و شاید جان خود را در این راه نیز از دست داد، امّا دنیایى را روشن ساخت، کارخانه ها را به حرکت درآورد و از برکت اختراعش چاه هاى عمیق، درختان سرسبز و مزارع آباد به وجود آمد و خلاصه چهره دنیا دگرگون شد.
چگونه مى توان باور کرد او یا اشخاص دیگرى همچون پاستور که با کشف میکروب، میلیون ها انسان را از خطر مرگ رهایى بخشید و ده ها مانند او همه به قعر جهنّم فرستاده شوند به حکم اینکه فرضاً ایمان نداشتند، ولى افرادى که در عمرشان هیچ کار چشمگیرى در راه خدمت به انسان ها انجام نداده اند جایشان در دل بهشت باشد؟
پاسخ: از نظر جهان بینى اسلام، مطالعه نفس عمل به تنهایى کافى نیست، بلکه عمل به ضمیمه محرّک و انگیزه آن ارزش دارد.
بسیار دیده شده که برخى بیمارستان یا مدرسه یا بناى خیر مى سازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صددرصد خدمت انسانى است به جامعه اى که به آن مدیونند، در حالى که زیر این پوشش مطلب دیگرى نهفته شده است و آن حفظ مقام و یا مال و ثروت یا جلب توجّه عوام و تحکیم منافع مادّى خود یا حتّى دست زدن به خیانت هایى دور از چشم دیگران. ولى به عکس ممکن است کسى کار کوچکى انجام دهد با اخلاص تمام و انگیزه اى صددرصد انسانى و روحانى.
اکنون باید پرونده این مردان بزرگ را هم از نظر عمل و هم از نظر انگیزه و محرّک مورد بررسى قرار داد که مسلّماً از چند صورت خارج نیست:
الف) گاهى هدف اصلى از اختراع، صرفاً یک عمل تخریبى است (همانند کشف انرژى اتمى که نخستین بار به منظور ساختن بمب هاى اتمى صورت گرفت) سپس در کنار آن منافعى براى نوع انسان نیز به وجود آمد که هدف واقعى مخترع یا مکتشف نبوده یا در درجه دوم قرار داشته است. تکلیف این دسته از مخترعان کاملاً روشن است.
ب) گاهى مخترع یا مکتشف هدفش بهره گیرى مادّى یا کسب شهرت است و در حقیقت حکم تاجرى دارد که براى درآمد بیشتر، تأسیسات عامّ المنفعه اى به وجود مى آورد و براى گروهى ایجاد کار و براى مملکتى محصولاتى به ارمغان مى آورد بى آنکه هدفى جز تحصیل درآمد داشته باشد و اگر کار دیگرى درآمد بیشترى داشت به سراغ آن مى رفت.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۷۲)🔹 ✅مبارزه با بدعتها: امام علیه السلام در اين گفتار پرمعناى خود به انحرافات و
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۳)🔹
🔷از حرص خود بكاه و به سهم خود قانع باش:
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه در حقيقت مى خواهد حريصان در دنيا را از حرص بازدارد و به كفاف و عفاف قانع سازد و از مسابقه گناه آلودى كه براى به چنگ آوردن اموال بيشتر در ميان گروهى از دنياپرستان رايج است جلوگيرى كند، مى فرمايد: «به يقين بدانيد خدا براى بنده اش ـ اگرچه بسيار چاره جو وسختكوش و در طرح نقشه ها قوى باشد ـ بيش از آنچه در كتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است»؛ (اعْلَموا عِلْماً يَقِيناً اِنَّ اللّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ ـ وَإِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَقَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ ـ أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّىَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ).
سپس به نقطه مقابل آن اشاره كرده مى فرمايد: «و (به عكس) ـ هرچند بنده اش ناتوان و كم تدبير باشد ـ ميان او و آنچه برايش در كتاب الهى مقرر گشته مانع نگرديده است»؛ (وَلَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضُعْفِهِ وَقِلَّةِ حِيلَتِهِ، وَبَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ).
جمله «ذِكْرِ الْحَكيمِ» گرچه در قرآن مجيد به معناى آيات الهى آمده است وبعضى از شارحان نهج البلاغه آن را در اينجا همين گونه تفسير كرده اند؛ ولى با توجه به اينكه اندازه روزى افراد به طور مشخص در قرآن مجيد نيامده و هدف امام عليه السلام در اين بيان حكيمانه اين است كه حد و حدود روزى اشخاص در ذكر حكيم بيان شده، اين كلام با لوح محفوظ و كتاب علم الهى تناسب دارد كه در آنجا همه مقدرات ثبت است.
علامه مجلسى؛ در بحارالانوار در باب «القلم و اللوح المحفوظ» نيز رواياتى را نقل مى كند كه «ذكر حكيم» در آنها به طور واضح به لوح محفوظ تفسير شده است. بنابراين نبايد ترديد كرد كه منظور از «ذكر حكيم» در اينجا قرآن مجيد نيست بلكه همان لوح محفوظ است كه گاهى به عنوان علم الهى تفسير مى شود.
سپس امام عليه السلام به نتيجه اين اقتصاد اشاره كرده، مى فرمايد: «كسى كه از اين حقيقت آگاه باشد و به آن عمل كند آسايش و راحتى و منفعتش از همه كس بيشتر است و آن كس كه آن را ترك گويد ودر آن شك و ترديد كند از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است»؛ (وَآلْعَارِفُ لِهذَا آلْعَامِلُ بِهِ، أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ، وَالتَّارِکُ لَهُ الشَّاکُّ فِيهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلاً فِي مَضَرَّةٍ).
نتيجه گيرى امام عليه السلام كاملاً روشن و منطقى است؛ افراد حريص كه دائمآ براى رسيدن به آنچه برايشان مقدّر نشده دست و پا مى زنند، پيوسته در زحمتند و روحشان در عذاب و جسمشان خسته و ناتوان است، و به عكس، آنهايى كه به مقدرات الهى قانع هستند، نه حرص و آز بر آنها غلبه مى كند و نه پيوسته در تلاش و عذاب و زياده خواهى هستند.
بارها گفته ايم اينگونه تعبيرات كه در آيات قرآنى و روايات درمورد تقدير روزى وارد شده، مفهومش اين نيست كه از تلاش و كوشش براى پيشرفت اقتصادى و تأمين زندگى آبرومندانه دست بكشيم، زيرا آن يك وظيفه واجب است كه در روايات اسلامى نيز بر آن تأكيد و حتى همرديف جهاد فى سبيل الله شمرده شده است، همانگونه كه در حديث معروف معتبرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ كسى كه براى تأمين زندگى عيال خود زحمت بكشد مانند مجاهد در راه خداست». بنابراين روزى مقدّر با تلاش و كوشش رابطه دارد. يا به تعبير ديگر، تقديرات الهى مشروط به تلاش و سعى و كوشش است وافراد تنبل و بيكار و بى تدبير از سهم مقدرشان نيز محروم خواهند شد.
آنگاه امام عليه السلام در ادامه اين سخن به دو مورد كه درواقع جنبه استثنا از آن قاعده بالا دارد اشاره كرده، مى فرمايد: «بسيارند افرادى كه مشمول نعمت خداوند هستند؛ اما اين نعمت مقدمه بلا و هلاكت ايشان است و چه بسيارند كسانى كه در بلا و سختى قرار دارند؛ اما اين بلا وسيله اى براى آزمايش و تكامل آنهاست»؛ (وَرُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَرُبَّ مُبْتَلىً مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى).
در پايان، امام عليه السلام مستمعان خود را مخاطب قرار داده مى فرمايد: «اى بهره گيرنده (اى شنونده) بر شكر نعمتها بيفزا و از سرعت و شتاب (براى به دست آوردن زخارف دنيا) بكاه و هنگامى كه به روزى خود به طور كامل رسيده اى توقف كن»؛ (فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَنفِعُ فِي شُكْرِکَ، وَقَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ، وَقِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِکَ).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۳)🔹 🔷از حرص خود بكاه و به سهم خود قانع باش: امام عليه السلام در اين گفتار حكيم
↩️شايان توجه است كه در بسيارى از نسخه هاى نهج البلاغه «أيُّهَا الْمُسْتَمِعْ؛ اى شنونده» آمده در حالى كه در نسخه صبحى صالح كه آن را به عنوان متن انتخاب كرده ايم «مُسْتَنْفِعُ»؛ (اى بهره گيرنده) آمده است و بدون شك تعبير اول كه در بسيارى از نسخ آمده مناسبتر است. از مجموع اين حديث شريف و احاديث فراوان ديگرى كه در باب رزق و روزى به ما رسيده استفاده مى شود كه روزى از سوى خداى متعال براى هركس مقدر شده و تلاشهاى زياد براى فراتر از آن رفتن سودى ندارد وبه عكس افراد ضعيف نيز روزى مقدرشان از سوى خداوند مى رسد. البته ممكن است ظلم ظالمان سبب شود افرادى حق ديگران را غصب كنند وافرادى از گرسنگى بميرند. اين خود امتحان الهى است كه در دنيا مقرر شده است.
اضافه بر اين، گاه مى شود ـ مطابق آنچه در ذيل گفتار حكيمانه بالا آمد ـ خداوند نعمت هاى زيادى به افرادى كه طغيان و سركشى را از حد گذرانده اند مى دهد تا مست نعمت و غرق عيش و نوش شوند، ناگهان آنها را از ايشان مى گيرد تا عذابشان دردناكتر باشد؛ همانگونه كه در آيه شريفه 44 از سوره «انعام» آمده است: «(فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ)؛ (آرى،) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم؛ تا (كاملاً) خوشحال شدند (ودل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم)؛ در اين هنگام، همگى مأيوس شدند؛ (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد)». درست همانند كسى كه از درختى غاصبانه بالا مى رود كه هرچه بالاتر برود سقوطش از فراز درخت دردناكتر و شكننده تر است. اين همان چيزى است كه به عنوان عذاب استدراجى در قرآن و روايات منعكس شده است. به عكس افرادى هستند كه خداوند روزى آنها را محدود مى كند تا صحنه آزمايش الهى كه موجب ترفيع مقام آنهاست فراهم گردد.
جمله اى كه امام عليه السلام در پايان اين سخن فرموده (وَقَصِّرْ مِنْ عَجَلِکَ وَقِفْ عِنْدَ مُنْتَهى رِزْقِکَ) نيز گواه بر اين است كه هدف، كنترل حرص حريصان و آزِ آزمندان و شتاب دنياپرستان است.
مرحوم «مغنيه» براى حل بعضى از شبهات ناچار شده است تفسير ديگرى براى گفتار حكيمانه بالا انتخاب كند كه با ظاهر اين حديث شريف هماهنگ نيست. او مى گويد: منظور از «ذكر حكيم» همان قرآن است و منظور از تعيين سهم هركس از روزى همان است كه در آيات شريفه سوره «زلزال» مى خوانيم : «(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرآ يَرَه * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّآ يَرَهُ)؛ هركس به اندازه سنگينى ذرهاى كار نيك كند (در آخرت) آن را مى بيند و (همچنين) هركس به قدر ذره اى كار بد كند او نيز (در سراى ديگر) آن را خواهد ديد». نتيجه اينكه انسان در برابر اعمالش جزا داده مى شود و آنچه را از نيك و بد انجام داده در آخرت به آن خواهد رسيد؛ خواه در دنيا قوى و نيرومند باشد يا ضعيف و ناتوان. نه قدرت و ثروت دنيا او را به خدا نزديك مى كند و نه وى را از عذاب دوزخ ـ اگر از گمراهان باشد ـ بازمى دارد و نه ضعف و فقر ميان انسان ونعمتهاى بهشتى ـ هرگاه از هدايت شدگان باشد ـ مانع مى شود.
ولى نبايد ترديد كرد كه منظور از «ذكر حكيم» همان لوح محفوظ است كه در بالا شرح داده شد و منظور از تعيين سهميه، سهميه مادى دنيوى است و ذيل حديث، شاهد گويايى بر اين مطلب است و همچنين احاديث ديگرى كه در باب تقسيم رزق و روزى رسيده است.
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2