eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح خطبه ۳ بخش دوم (مکارم شیرازی) ▫️دوران خليفه دوّم: امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از اين
✨ ✅ادامه شرح خطبه۳ بخش ۲ ... اين تشبيه جالبى است که از کسانى که به تناوب از چيزى استفاده مى کنند زيرا ناقه (شتر ماده) داراى چهار پستان است که دو به دو پشت سر هم قرار گرفته اند و معمولا هنگام دوشيدن دو به دو مى دوشند و به همين دليل در عبارت امام(عليه السلام) از آن تعبير به دو پستان شده است و تعبير به «تشطّرا» اشاره به اين است که هريک از آن دو، بخشى از آن را مورد استفاده قرار داده و بخشى را براى ديگرى گذارده است و به هر حال اين تعبير نشان مى دهد که برنامه از پيش تنظيم شده بود و يک امر تصادفى نبود. 🔹پاسخ به يک سؤال: بعضى در اين جا گفته اند نظير آنچه در مورد خليفه اول گفته شده که از مردم مى خواست بيعت خود را باز پس بگيرند چون بهترين آنها نيست، در مورد على(عليه السلام) نيز در همين نهج البلاغه آمده است که بعد از قتل عثمان به مردم چنين فرمود: «دَعُونى وَ الْتَمِسُوا غَيْرى... وَ اِنْ تَرَکْتُمُونى فَاَنا کَاَحَدِکُمْ وَ لَعَلّى اَسْمَعُکُمْ وَ اَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَ لَّيْتُمُوهُ اَمْرَکُمْ وَ اَنَا لَکُمْ وزيراً خَيْر لَکُمْ مِنّى اَميراً; مرا واگذاريد و به سراغ ديگرى برويد... و اگر مرا رها کنيد همچون يکى از شما هستم و شايد من شنواتر و مطيع تر از شما نسبت به کسى که او را براى حکومت انتخاب مى کنيد باشم; و من وزير و مشاور شما باشم براى شما بهتر از آن است که امير و رهبرتان گردم». در اين جا «ابن ابى الحديد» سخنى دارد و ما هم سخنى، سخن او اين است که مى گويد: «شيعه اماميّه از اين ايراد پاسخ گفته اند که ميان گفتار «ابوبکر» و اين گفتار «على»(عليه السلام) تفاوت بسيار است. ابوبکر گفت من بهترين شما نيستم بنابراين صلاحيت براى خلافت ندارم زيرا خليفه بايد از همه، صالح تر باشد؛ ولى على(عليه السلام) هرگز چنين سخنى را نگفت او نمى خواست با پذيرش خلافت، فتنه جويان فتنه برپا کنند».(7) سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: «اين سخن در صورتى صحيح است که افضليت، شرط امامت باشد (اشاره به اين که ممکن است کسى بگويد لازم نيست امام افضل باشد، سخنى که منطق و عقل آن را هرگز نمى پسندد و گفتن آن مايه شرمندگى است)». ولى ما مى گوييم مطلب فراتر از اين است. اگر در همان خطبه 92 که به آن استدلال کرده اند دقّت کنيم و تعبيراتى که در ميان اين جمله ها وجود دارد و در مقام استدلال حذف شده است در نظر بگيريم، دليل گفتار على(عليه السلام) بسيار روشن مى شود. او با صراحت مى فرمايد: «فَاِنّا مُستَقْبِلُونَ اَمْراً لَهُ وُجُوه وَ اَلْوان لا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ; اين که مى گويم مرا رها کنيد و به سراغ ديگرى برويد براى اين است که ما به استقبال چيزى مى رويم که چهره مختلف و جهات گوناگونى دارد. دلها در برابر آن استوار و عقلها ثابت نمى ماند» (اشاره به اين که در دستورات اسلام و تعاليم پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در طول اين مدّت تغييراتى داده شده که من ناچارم دست به اصلاحات انقلابى بزنم و با مخالفتهاى گروهى از شما روبه رو شوم) آن گاه مى افزايد: «وَ اِنَّ الآفاقَ قَدْ اَغامَتْ وَ الَْمحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ; چرا که چهره آفاق (حقيقت) را ابرهاى تيره فرا گرفته و راه مستقيم حق، گم شده و ناشناخته مانده است». سپس با صراحت جمله اى را بيان مى کند که جان مطلب در آن است، مى فرمايد: «وَاعْلَمُوا اَنّى اِنْ اَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ ما اَعْلَمُ وَلَمْ اُصْغَ اِلى قَوْلِ الْقائِلِ وَعَتْبِ الْعاتِبِ; بدانيد اگر من دعوت شما را بپذيرم طبق آنچه مى دانم با شما رفتار مى کنم و به سخن اين و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد (بنابراين، بيعت با من براى شما بسيار سنگين است اگر آمادگى نداريد به سراغ ديگرى برويد)». شاهد اين که على(عليه السلام) افضليت را در امر خلافت لازم و واجب مى شمرد، اين است که در خطبه ديگرى مى فرمايد: «اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بِهذَا الاَمْرِ اَقْواهُمْ عَلَيْهِ وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فيهِ; اى مردم شايسته ترين مردم براى امامت و خلافت نيرومندترين آنها نسبت به آن و آگاهترين مردم نسبت به اوامر الهى است».(8) ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌴🌴🌴 📕نهج البلاغه/خطبه۵۵ درباره تاخير جنگ 🌿توضيحاتي پيرامون جنگ صفين اينكه مي گوييد، خويشتن داري از ترس مرگ است، به خدا سوگند! باكي ندارم كه من به سوي مرگ روم يا مرگ به سوي من آيد، و اگر تصور مي كنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم، به خدا سوگند! هر روزي كه جنگ را به تاخير مي اندازم براي آن است كه آرزو دارم عده اي از آنها به ما ملحق شوند و هدايت گردند. و در لابلاي تاريكيها، نور مرا نگريسته به سوي من بشتابند، كه اين براي من از كشتار آنان در راه گمراهي بهتر است، گرچه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار مي گردند. 🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹 📕نهج البلاغه/خطبه۵۶ 🌺در وصف اصحاب رسول (ص) 🍃ياد مبارزات دوران پيامبر (ص) در صفين در ركاب پيامبر خدا (ص) بوديم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاي خود جنگ مي كرديم، كه اين مبارزه بر ايمان و تسليم ما مي افزود، و ما را در جاده وسيع حق و صبر و بردباري برابر ناگواريها و جهاد و كوشش برابر دشمن، ثابت قدم مي ساخت. گاهي يك نفر از ما و ديگري از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مي كردند، و هر كدام مي خواست كار ديگري را بسازد و جام مرگ را به ديگري بنوشاند، گاهي ما بر دشمن پيروز مي شديم و زماني دشمن بر ما غلبه مي كرد. پس آنگاه كه خدا، راستي و اخلاص ما را ديد، خواري و ذلت را بر دشمنان ما نازل و پيروزي را به ما عنايت فرمود، تا آنجا كه اسلام استحكام يافته فراگير شد و در سرزمينهاي پهناوري نفوذ كرد، به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم هرگز پايه اي براي دين استوار نمي ماند، و شاخه اي از درخت ايمان سبز نمي گرديد، به خدا سوگند! شما هم اكنون از سينه شتر خون مي دوشيد و سرانجامي جز پشيماني نداريد 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح_صوتی_خطبه_۵۵_و_۵۶.mp3
9.98M
✅شرح خطبه ۵۵ و ۵۶ 🔹توضیحاتی پیرامون جنگ صفین 🔹در وصف اصحاب حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و اله‌و‌سلم /بنیاد‌مجازی‌نهج‌البلاغه کانال @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
dbp_21988ba2534f3ab98e7d6a99e5005291.mp3
1.44M
✅سوره‌ البلد 🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران ... ۴ ـ در ذیل آیه، جمله لا اِلهَ اِلاّ هُو تکرار شده است، این تکر
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران 🌷آیه ۱۹ 👌روح دین، همان تسلیم در برابر حق است! بعد از بیان یگانگى معبود، به یگانگى دین پرداخته، مى فرماید: دین در نزد خدا، اسلام است (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِسْلامُ). واژه دین در لغت در اصل، به معنى جزا و پاداش است، و به معنى اطاعت و پیروى از فرمان نیز آمده است، و در اصطلاح مذهبى، عبارت از مجموعه قواعد و قوانین و آدابى است که انسان در سایه آنها مى تواند به خدا نزدیک شود و به سعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقى و تربیتى در مسیر صحیح گام بردارد. واژه اسلام به معنى تسلیم است، بنابراین معنى جمله اِنَّ الدِّیْنَ عِنْدَ اللّهِ الاِسْلامُ این است که: آئین حقیقى در پیشگاه خدا، همان تسلیم در برابر فرمان او است. در واقع روح دین در هر عصر و زمان، چیزى جز تسلیم در برابر حق نبوده و نخواهد بود، منتها از آنجا که آئین پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، آخرین و برترین آئین ها است نام اسلام براى آن انتخاب شده است و گر نه، از یک نظر همه ادیان الهى، اسلام است، و همان گونه که سابقاً نیز اشاره شد، اصول ادیان آسمانى نیز یکى است هر چند با تکامل جامعه بشرى، خداوند ادیان کامل ترى را براى آنها فرستاده تا به مرحله نهایىِ تکامل که دین خاتم پیامبران، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است رسیده. امیرمؤمنان على(علیه السلام) در گفتارى که در کلمات قصار نهج البلاغه از او نقل شده این حقیقت را ضمن بیان عمیقى روشن فرموده است: لاَ َنْسُبَنَّ الإِسْلامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْها أَحَدٌ قَبْلِی: الإِسْلامُ هُوَ التَّسْلِیمُ، وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ، وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ، وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الإِقْرارُ، وَ الإِقْرارُ هُوَ الأَداءُ وَ الأَداءُ هُوَ الْعَمَل: در این عبارت امام(علیه السلام) نخست مى فرماید: مى خواهم اسلام را آن چنان تفسیر کنم که هیچ کس پیش از من تفسیر نکرده باشد، سپس شش مرحله براى اسلام بیان فرموده است: نخست مى فرماید: اسلام همان تسلیم در برابر حق است ، آن گاه اضافه مى کند: تسلیم همان یقین است و بدون یقین ممکن نیست; زیرا تسلیم بدون یقین، تسلیم کورکورانه است نه عالمانه. بعد مى فرماید: یقین هم، تصدیق است ، یعنى تنها علم و دانائى کافى نیست، بلکه به دنبال آن، اعتقاد و تصدیق قلبى لازم است. سپس مى فرماید: تصدیق همان اقرار است ، یعنى کافى نیست ایمان تنها در منطقه قلب و روح انسان باشد، بلکه با شهامت و قدرت باید آن را اظهار داشت. پس از آن مى افزاید: اقرار، همان انجام وظیفه است ، یعنى اقرار، تنها گفتگوى زبانى نیست، بلکه تعهد و قبول مسئولیت است. و در پایان مى فرماید: انجام مسئولیت همان عمل است ، عمل به فرمان خدا و انجام برنامه هاى الهى; زیرا تعهد و مسئولیت چیزى جز عمل نمى تواند باشد، و آنها که نیروى خود را در گفتگوها، طرح ها، جلسات و انجمن ها و مانند آن صرف مى کنند و فقط حرف مى زنند، نه تعهدى را پذیرفته اند و نه مسئولیتى و نه از روح اسلام آگاهى دارند .(۱) این روشن ترین تفسیرى است که براى اسلام در تمام جنبه ها مى توان بیان کرد. آن گاه به بیان سرچشمه اختلاف هاى مذهبى که على رغم وحدت حقیقى دین الهى به وجود آمده مى پردازد و مى فرماید: آنها که کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، در آن اختلاف نکردند، مگر بعد از آن که آگاهى و علم به سراغشان آمد و این اختلاف به خاطر ظلم و ستم در میان آنها بود (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ). بنابراین، ظهور اختلاف، اولاً ـ بعد از علم و آگاهى بود و ثانیاً ـ انگیزه اى جز طغیان و ظلم و حسد نداشت. یهود در مورد جانشین موسى بن عمران(علیه السلام) به اختلاف و نزاع پرداختند و خون هاى زیادى ریختند، و مسیحیان در امر توحید و آلوده ساختن آن به شرک و تثلیث، راه اختلاف پوییدند و هر دو در مورد دلایل پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که در کتب آنها آمده بود، تخم اختلاف پاشیدند، گروهى پذیرا شدند و گروهى انکار کردند. کوتاه سخن این که: ادیان آسمانى همواره با مدارک روشن و معجزات انبیاء همراه بوده و براى حقیقت جویان ابهامى باقى نمى گذاشته، مثلاً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)علاوه بر معجزات آشکار، از جمله، قرآن مجید و دلایل روشنى که در متن این آئین آمده، اوصاف و مشخصاتش در کتب آسمانى پیشین ـ که بخش هائى از آن در دست یهود و نصارى وجود داشت ـ بیان شده بود و به همین علت، دانشمندان آنها قبل از ظهور او بشارت ظهورش را با شوق و تأکید فراوان مى دادند، اما همین که مبعوث شد، چون منافع خود را در خطر مى دیدند از روى طغیان و ظلم و حسد همه را نادیده گرفتند. 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 توصیه به ✅ حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) امروز بهانه ای برای نخواندن نداریم @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح حکمت ۴۲ ( مکارم شیرازی ) 🍂بيمارى و ريزش گناهان: مطابق این روایت، امام(علیه السلام) هنگامى
✨ ✅ادامه شرح حکمت۴۲ مرحوم سیّد رضى در ذیل این کلام حکمت آمیز (گویا نیاز به توضیح دیده و با عبارات شیوایى آن را شرح مى دهد و) مى گوید: «آنچه امام(علیه السلام) فرموده راست و درست است; بیمارى اجر و پاداش ندارد، چرا که از قبیل امورى است که استحقاق عوض دارد (نه اجر و ثواب) زیرا عوض و پاداش را انسان در مقابل کارهاى خداوند نسبت به بندگانش مانند بیمارى ها و مانند آن مستحق مى شود; اما اجر و ثواب، در مقابل فعل بندگان است، بنابراین بین این دو فرق است; فرقى که امام با آن علم نافذ و نظریه صائب خود به آن اشاره فرموده است»; (قالَ الرَّضىُ: وَأقُولُ: صَدَقَ(علیه السلام)، إنَّ الْمَرَضَ لا أجْرَ فیهِ، لاِنَّهُ لَیْسَ مِنْ قَبیلِ ما یُسْتَحِقُّ عَلَیْهِ الْعِوَضُ، لاِنَّ الْعِوَضَ یُسْتَحِقُّ عَلى ما کانَ فی مُقابِلَة فِعْلِ اللّهِ تَعالى بِالْعَبْدِ، مِنَ الاْلامِ وَالاْمْراضِ، وَما یَجْرى مَجْرى ذلِکَ، وَالاْجْرٌ وَالثَّوابُ یُسْتَحِقانِ عَلى ما کانَ فى مُقابِلَةِ فِعْلِ الْعَبْدِ، فَبَیْنَهُما فَرْقٌ قَدْ بَیَّنَهُ(علیه السلام)، کَما یَقْتَضیهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ وَرَأیُهُ الصّائِبُ). در واقع مرحوم سیّد رضى به نکته تازه اى اشاره مى کند و آن فرق میان عوض با اجر و پاداش است; یکى را مربوط به فعل خدا مى داند و دیگرى را مربوط به فعل بندگان خدا. این شبیه چیزى است که متکلمان در علم کلام گفته اند که خداوند حکیم اگر گروهى را گرفتار آفات و بلاها مى کند حکمتش ایجاب مى کند که در برابر آن عوضى به آنها بدهد وگرنه با حکمت خدا سازگار نیست. آنچه در کلام حکمت آمیز بالا آمد بیان یکى از آثار بیمارى است در حالى که در حدیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دو اثر دیگر نیز براى بیمارى ذکر شده است آنجا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در عیادت سلمان فارسى فرمود: «یَا سَلْمَانُ إِنَّ لَکَ فِی عِلَّتِکَ إِذَا اعْتَلَلْتَ ثَلاَثَ خِصَال أَنْتَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى بِذِکْر وَدُعَاؤُکَ فِیهَا مُسْتَجَابٌ وَلاَ تَدَعُ الْعِلَّةُ عَلَیْکَ ذَنْباً إِلاَّ حَطَّتْهُ; اى سلمان براى تو به هنگام بیمارى سه فایده (بزرگ است) تو به یاد خدا مى افتى و دعاى تو در این حالت مستجاب است و بیمارى هیچ گناهى بر تو نمى گذارد مگر این که آن را فرو مى ریزد».(3) بدیهى است انسان در مشکلات بیش از هر زمان دیگر به یاد خداست مخصوصاً در حال بیمارى که افزون بر یاد خدا به فکر مرگ و معاد و قیامت نیز مى افتد و از گناهان خود توبه مى کند و سعى دارد مسیر زندگى نادرست خویش را اصلاح کند و روشن است که در چنین حالتى دعا به استجابت مقرون تر است. مجموعه این جهات سبب مى شود که گناهان انسان به سبب بیمارى فرو بریزد. این نکته نیز شایان توجه است که در بعضى از روایات اجر و ثواب هایى براى بیمارى ذکر شده که منظور از آن همان فرو ریختن گناهان و یا تفضلات الهى به بیماران با ایمانى است که تقصیرى در ابتلاى به بیمارى نداشتند. از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که عباداتى که انسان در حالت سلامت انجام مى داد اگر بر اثر بیمارى ترک شود خداوند از باب تفضل ثواب آنها را براى او مى نویسد.(4) 🔹نكته: يك داستان آموزنده: در كتاب صفين نصر بن مزاحم چنين نقل شده است هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) از صفين باز مى گشت و گروهى همراه او بودند به «نخيله» (اردوگاهى نزديك كوفه) رسيدند و خانه هاى كوفه از دور نمايان بود. امام پيرمردى را ديد كه در سايه ديوارى نشسته و آثار بيمارى در چهره اش نمايان است. به او فرمود: چرا چهره تو را اين گونه درهم و منقلب مى بينم؟ آيا از بيمارى است؟ عرض كرد: آرى. فرمود: شايد از اين بيمارى ناراحت شده باشى؟ عرض كرد: دوست نمى داشتم كه چنين بيمارى اى به من عارض شود. فرمود: آيا اين بيمارى را تقدير نيك الهى نمى دانى؟ عرض كرد: آرى مى دانم. امام(عليه السلام) فرمود: بشارت باد بر تو به رحمت پروردگار و آمرزش گناهانت. سپس فرمود: نامت چيست؟ عرض كرد: صالح بن سليم فرمود: از كدام قبيله؟ عرض كرد: اصل من از «سلامان بن طىّ» و زندگى من در كنار «بنى سليم بن منصور» است. امام(عليه السلام) فرمود: سبحان الله چه اسم خوبى تو دارى و چه نام خوبى پدرت دارد و چه اسم خوبى قبيله ات. (تمام آنها سلامت است و صلاح). آن گاه امام(عليه السلام) از او سؤال كرد: تو در ميدان صفين با ما بودى؟ عرض كرد: والله نبودم ولى دلم مى خواست شركت مى كردم! اين بيمارى و آتش سوزان تب مرا باز داشت. امام(عليه السلام) آيه شريفه (لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى...)(5) را تلاوت فرمود که دلیل بر معذور بودن این گونه افراد از شرکت در میدان جهاد است. سپس فرمود: بگو ببینم مردم درباره آنچه میان ما و اهل شام اتفاق افتاد چه مى گویند؟ عرض کرد: گروهى خوشحال اند (که این جنگ به نتیجه نهایى منتهى نشد) ادامه در پست بعدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح حکمت۴۲ مرحوم سیّد رضى در ذیل این کلام حکمت آمیز (گویا نیاز به توضیح دیده و با عبارات ش
✨ ⬆️⬇️ادامه(شرح حکمت ۴۲ (پست قبل) آنها افراد نادان و کودنى هستند; ولى گروهى دیگر تأسف مى خورند و آنها خیرخواهان تو در برابر مردم اند. آن مرد مى خواست از خدمت امام مرخص شود که امام به او فرمود: «صَدَقْتَ جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِک...; راست گفتى خداوند این بیمارى تو را سبب ریزش گناهان تو قرار داد... (تا پایان عبارتى که در بالا آمد)(6)». (7) 📚پی نوشت: (1). توبه، آیه 120. (2). درباره آثار نیت خوب و بد در ذیل حکمت 32 بحث کرده ایم. (3). من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 375. (4). کافى، ج 3، ص 113، ح 1. (5). توبه، آیه 91. (6). صفین، ص 528. مرحوم علاّمه شوشترى نیز در جلد 14، صفحه 518 آن را از صفین نقل کرده است. (7). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه را نصر بن مزاحم در کتاب صفین و طبرى در تاریخ معروف خود آورده اند. عیاشى نیز در تفسیر خویش با کمى تفاوت و شیخ طوسى در کتاب امالى ذکر کرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 39).  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚نهج البلاغه / حکمت۴۷ 🔻شناخت ارزش (اخلاقی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَي قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَي قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَي قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَي قَدْرِ غَيْرَتِهِ . ✅ و درود خدا بر او فرمود: ارزش مرد به اندازه همت اوست، و راستگويي او به ميزان جوانمرديش، و شجاعت او به قدر ننگي است كه احساس مي كند، و پاكدامني او به اندازه غيرت اوست. ⚘@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Hekmat 047.mp3
9.05M
✅شرح‌حکمت ۴۷ 🔹شناخت ارزش(اخلاقی) 👤استاد نظافت کانال: ✨‌قرآن‌‌و‌نهج‌البلاغه✨ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_25470.mp3
2.48M
✅ سوره‌ فجر 🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران 🌷آیه ۱۹ 👌روح دین، همان تسلیم در برابر حق است! بعد از بیان یگانگى
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران ... به همین دلیل، در پایان آیه سرنوشت آنها و امثال آنها را بیان کرده، مى گوید: هر کس به آیات خدا کفر ورزد (خدا حساب او را مى رسد; زیرا) خداوند حسابش سریع است (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِسابِ). آرى، کسانى که آیات الهى را بازیچه هوس هاى خود قرار دهند، نتیجه کار خود را در دنیا و آخرت مى بینند، خداوند به سرعت به حساب اعمال آنها رسیدگى مى کند و به هر کدام جزا و کیفر مناسب مى دهد (در تفسیر جمله سَرِیْعُ الْحِسابِ ذیل آیه ۲٠۲ سوره بقره ، بحث کافى کرده ایم). منظور از آیاتِ اللّهِ در اینجا تمام آیات الهى، براهین او و کتاب هاى آسمانى است، و حتى احتمالاً آیات تکوینى الهى را نیز در عالم هستى شامل مى شود. و این که بعضى از مفسران، آن را به خصوص تورات یا انجیل و یا مانند آن تفسیر کرده اند، هیچ دلیلى ندارد. 🔹نکته: سرچشمه اختلاف هاى مذهبى موضوع جالبى که از آیه استفاده مى شود این است که: سرچشمه اختلاف ها و کشمکش هاى مذهبى، معمولاً از جهل و بى خبرى نیست، بلکه بیشتر به خاطر بغى، ظلم، انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى است، اگر مردم مخصوصاً طبقه دانشمندان تعصب، کینه توزى، تنگ نظرى ها، منافع شخصى و تجاوز از حدود و حقوق خود را کنار بگذارند و با واقع بینى و روح عدالتخواهى احکام خدا را بررسى نمایند، جاده حق بسیار روشن خواهد بود و اختلافات به سرعت حل مى شود. این آیه، در واقع پاسخ دندان شکنى است به آنها که مى گویند: مذهب در میان بشر ایجاد اختلاف کرده است و خونریزى هاى فراوانى در طول تاریخ به بار آورده . این ایراد کنندگان مذهب را با تعصبات مذهبى و افکار انحرافى اشتباه کرده اند; زیرا هنگامى که دستورهاى مذاهب را مورد بررسى قرار دهیم مى بینیم همه، یک هدف را تعقیب مى کنند و همه براى سعادت انسان آمده اند، اگر چه با گذشت زمان تکامل یافته اند. در واقع ادیان آسمانى همچون دانه هاى باران هستند که از آسمان نازل مى گردد دانه هاى باران همه حیاتبخش هستند، ولى، هنگامى که روى زمین هاى آلوده مى ریزند که یکى شور است و دیگرى تلخ به رنگ ها و طعم هاى مختلف درمى آیند این اختلافات مربوط به باران نیست بلکه مربوط به این زمین هاى آلوده است، منتها روى اصل تکامل، آخرین آنها کامل ترین آنها است. 📚۱ ـ نهج البلاغه ، کلمات قصار، شماره ۱۲۵ ـ اصول کافى ، جلد ۲، صفحه ۴۵، با کمى تفاوت (دار الکتب الاسلامیة) ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱۵، صفحه ۱۸۳، چاپ آل البیت ـ معانى الاخبار ، صفحه ۱۸۵ (با اندکى تفاوت)، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۱ هـ ش ـ بحار الانوار ، جلد ۶۵، صفحه ۳٠۹ و ۳۱۱. ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۵ ... اشاره به اينکه نبايد خود را بر مردم تحميل کنى، زيرا ممکن است وضع مساعدى
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۵ ... البتّه آنچه گفته شد اصلى عمومى درباره همه کسانى است که اموالشان مشمول حکم زکات است ولى ممکن است در اين ميان استثنائاتى نيز وجود داشته باشد که بعضى از زورمندان در برابر حکومت اسلامى بايستند و آشکارا نسبت به پرداختن زکات مخالفت کنند. در اين گونه موارد حکومت با آنها برخورد کند و حق الله را به زور از آنها بستاند تا سبب جرأت بعضى ديگر نشود ولى همان گونه که گفتيم اين يک استثناست. امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «اگر کسى (از آنها) گفت: نه (چيزى به اموالم تعلق نمى گيرد) ديگر به او مراجعه نکن و اگر کسى گفت: آرى، همراهش برو بى آنکه او را بترسانى يا تهديد کنى يا بر او سخت گيرى نمايى يا کار او را مشکل سازى»; (فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: لاَ، فَلاَ تُرَاجِعْهُ، وَإِنْ أَنْعَمَ(5) لَکَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ(6) أَوْ تُرْهِقَهُ(7)). جالب اينکه امام(عليه السلام) نهايت لطف و محبّت را درباره کسى که اظهار مى دارد، زکاتى در اموال او وجود دارد به خرج داده و در چهار جمله بسيار کوتاه، چهار دستور به مأمور گردآورى زکات مى دهد: نخست اينکه نبايد او را بترساند که مثلا اگر زکاتت را به طور کامل ندهى مجازات خواهى شد و ديگر اينکه با تهديد چيزى از او نگيرد و سوم اينکه در گرفتن زکات سخت گيرى ننمايد و چهارم  اينکه مشکلاتى براى او فراهم نسازد; يعنى درست مانند يک شريک مهربان و بزرگوار و با گذشت با او رفتار کند. حال که او اعتراف به وجود حق الله در اموالش کرده، اين حق شناسيش را محترم بشمار و ادب و انسانيّت را با ادب و انسانيّت پاسخ بگو. 🔹نکته:  آداب گردآورى زکات و حقوق بيت المال: آنچه در توصيه بالا آمده گوشه اى از دستورات اسلام در مورد وظايف جمع آورى کنندگان زکات و اموال بيت المال و چگونگى برخورد با صاحبان اموال است. قرآن مجيد به عنوان پايه گذار اين مطلب به پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد که از اموال آنها زکات بگير، زکاتى که آنها را پاک و پاکيزه مى کند و سپس دستور مى دهد که بعد از گرفتن زکات به آنها درود بفرست و براى آنها دعا کن که مايه آرامش آنهاست; (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَّهُم).(8) در اين زمينه در منابع حديث نيز روايات متعدّدى وارد شده که جزئيات بيشترى را بيان مى دارد; مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 93 در باب 9 تحت عنوان «ادب المصدق» احاديث متعدّدى در ده صفحه (صفحه 80 تا 90) ذکر مى کند. از جمله در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل مى کند که پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله) نَهَى أَنْ يُحْلَفَ النَّاسُ عَلَى صَدَقَاتِهِمْ وَقَالَ هُمْ فِيهَا مَأْمُونُونَ يَعْنِي أَنَّهُ مَنْ أَنْکَرَ أَنْ يَکُونَ لَهُ مَالٌ تَجِبُ فِيهِ زَکَاةٌ وَلَمْ يُوجَدْ ظَاهِراً عِنْدَهُ لَمْ يُسْتَحْلَف; رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: مردم را نسبت به زکاتى که بر عهده دارند قسم ندهيد، هرچه مى گويند بپذيريد، زيرا آنها مورد اعتمادند و اگر کسى انکار کرد که مال واجب الزکاتى دارد و يقين به کذب او نبود، بايد پذيرفت».(9) در حديث ديگرى از امير مؤمنان(عليه السلام) نقل مى کند که به يکى از يارانش هنگامى که او را براى گردآورى زکات مأمور ساخت، دستورهاى مفصلى داد از جمله اينکه: «أَنْ يَتَلَقَّاهُمْ بِبَسْطِ الْوَجْهِ وَ لِينِ الْجَانِبِ وَأَمَرَهُ أَنْ يَلْزَمَ التَّوَاضُعَ وَيَجْتَنِبَ التَّکَبُّر; با چهره گشاده و نرمش و تواضع با مردم برخورد کند و از تکبر بپرهيزد».(10) در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است که مى فرمود: «وَإِذَا کَانَ الْجَدْبُ أُخِّرُوا حَتَّى يُخْصِبُوا; در خشکسالى گرفتن زکات را به تأخير بيندازيد تا خشک سالى برطرف شود».(11) مرحوم شيخ حر عاملى نيز در کتاب وسائل الشيعه جلد 6 در کتاب الزکاة باب 14 احاديث متعدّدى در اين زمينه آورده است و مجموع اين احاديث نشان مى دهد که اسلام از به کار گرفتن هرگونه خشونت به هنگام جمع آورى ماليات اسلامى نهى کرده و نهايت ارفاق را نسبت به مشمولين زکات لازم مى شمرد و به تعبير ديگر پرداخت زکات را تبديل به مسأله اى انسانى و اخلاقى کرده که افراد با ايمان در آن پيشگام مى شوند و از برکات معنوى و مادى آن بهره مى گيرند نه به صورت گرفتن بدهى ها از يک بدهکار نافرمان و متخلف. ادامه در پست بعد ⬇️ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۵ ... البتّه آنچه گفته شد اصلى عمومى درباره همه کسانى است که اموالشان مشمول
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۵ ... البتّه ممکن است اين گونه برخورد محبّت آميز ضايعاتى داشته باشد و بعضى افراد از آن سوء استفاه کنند و حقوق مالى خود را نپردازند; ولى تجربه نشان داده که برکات مادى و معنوى آن بيشتر از ضايعات آن است به خصوص که مى دانيم پرداختن زکات و مانند آن در اسلام نوعى عبادت است و در عبادت قصد قربت لازم است و اين قصد هنگامى حاصل مى شود که انسان با ميل و اختيار و علاقه خود به سراغ آن برود. مرحوم کلينى در جلد سوم کافى نيز در بابى که تحت عنوان «ادب المصدق» ذکر کرده، هشت روايت در اين زمينه آورده است که رحمت، رأفت و ادب اسلامى را در آن مثال مى زند; از جمله اينکه هنگامى که امير مؤمنان على(عليه السلام) فردى از طايفه بنى ثقيف را به عنوان فرماندار براى بخشى از آبادى هاى اطراف کوفه انتخاب کرد، در حضور مردم به او دستور داد در جمع آورى خراج، کوتاهى نکن و حتى يک درهم از آن را ترک ننما. سپس به او فرمود: هنگامى که خواستى به منطقه مأموريت خود بروى نزد من آى. آن شخص مى گويد: هنگامى که نزد حضرت رفتم فرمود: آنچه را درباره خراج به تو گفتم براى حفظ ظاهر بود. اکنون به تو مى گويم: «إيّاکَ اَنْ تَضْرِبَ مُسْلِماً أوْ يَهُودِيّاً أوْ نَصْرانِيّاً فى دِرْهَمِ خَراج أوْ تَبيعَ دابّةً عَمِلَ فى دِرْهَم فَإنَّما أمرُنا اَنْ نَأخُذَ مِنْهُمُ الْعَفْوَ; مبادا مسلمان يا يهودى يا نصرانى را به خاطر يک درهم خراج مضروب سازى يا چهارپايان مورد نيازشان را از آنها بگيرى، زيرا به ما دستور داده شده است که (خراج و زکات را) از اضافات بگيريم».(12) 📚پی نوشت: 1 . سند وصيّت نامه: اين نامه را مرحوم کلينى در باب «ادب المصّدّق» از کتاب الزکاة در کتاب کافى به سند معتبر نقل کرده است و شيخ الطائفة شيخ طوسى نيز در باب «الزيادات فى الزکاة» آن را با همان سند از کلينى آورده است. نويسنده کتاب الغارات (ابراهيم ثقفى) نيز آن را به سند خود از امام صادق(عليه السلام) نقل کرده است. صاحب کتاب مصادر نهج البلاغه مى گويد: اين وصيّت نامه در ميان علما و دانشمندان قبل از سيّد رضى معروف بوده است و از جمله کسانى که وى به آن اشاره مى کند مرحوم شيخ مفيد در مقنعه است. سپس اضافه مى کند: (کسانى بعد از سيّد رضى مانند) ابن ادريس در سرائر آن را از مقنعه نقل کرده و زمخشرى نيز در ربيع الابرار آن را با تفاوت هاى مختصرى ذکر کرده است (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 257). 2 . «لا تروعنّ» از ريشه «روع» بر وزن «قول» به معناى ترساندن گرفته شده، بعضى از علما نيز گفته اند که «روع» ممکن است به معناى شدت ترساندن باشد. 3 . «تجتازنّ» از ريشه «اجتياز» به معناى عبور کردن گرفته شده است. 4 . «حىّ» گاه به معناى موجود زنده مى آيد و گاه به معناى قبيله، چرا که مجموع قبيله به منزله انسان واحد زنده اى شمرده مى شود و در استعمالات امروز به معناى منطقه مسکونى نيز به کار مى رود. 5 . «اَنْعَم» از ريشه «انعام» گاه به معناى بخشيدن نعمتى است و گاه به معناى گفتن نعم (آرى). در جمله بالا معناى اخير اراده شده است به قرينه جمله ما قبل «فَإنْ قالَ قائِلٌ لا». 6 . «تَعْسِف» از ريشه «عسف» بر وزن «کسب» در اصل به معناى بيراهه رفتن است سپس به ظلم و ستم که آن نيز مصداق بيراهه رفتن است اطلاق شده است. 7 . «ترهق» از ريشه «ارهاق» از ريشه «رهق» بر وزن «شفق» که در اصل به معناى پوشاندن يا پوشاندن چيزى با قهر و غلبه است و در بسيارى از موارد معناى سخت گيرى را مى دهد. در جمله بالا همين معنا اراده شده است. 8 . توبه، آيه 104 . 9 . بحارالانوار، ج 93، ص 85. 10 . همان مدرک. 11 . همان مدرک. 12 . کافى، ج 3، ص 540، ح 8.   ۲۵