🔴 چشم شهوتران خود را چگونه میتوان تحت کنترل درآورد؟
🔹 این حدیث قدسی چقدر عالی توبه را توصیف میکند: انینُ الْمُذْنِبینَ احَبُّ الَیّ مِنْ تَسْبیحِ الْمُسَبِّحین. خدای تبارک و تعالی، این رحمت مطلقه و کامله فرمود: ناله گنهکاران در نزد من محبوبتر است از تسبیح تسبیحکنندگان.
🔸بروید به درگاه خدای خودتان ناله کنید. فکر کنید تا گناهان به یادتان بیاید. به کسی نگویید؛ اقرار به گناه پیش دیگران گناه است، ولی در دل خودتان گناهانتان را در نظر بگیرید.
🔹تقصیرهای خودتان را بگویید، ناله و تضرّع کنید، طلب مغفرت و شستشو کنید. خدا شما را میآمرزد، روح شما را پاک و پاکیزه میکند، به دل شما صفا عنایت میکند، لطف خودش را شامل حال شما میکند.
🔸از آن پس حالتی در شما ایجاد میشود که شیرینی عبادت را در ذائقه خودتان احساس میکنید، گناهان و لذات گناهان در نظر شما کوچک میشود. دیگر رغبت نمیکنید که بروید فلان فیلم شهوانی را ببینید، به ناموس مردم نگاه کنید، غیبت کنید، دروغ بگویید یا به مردم تهمت بزنید؛ میبینید اصلًا همه رغبتتان به کارهای پاک و خوب است.
/استاد مطهری، آزادی معنوی، ص۱۲۶
@Nahjolbalaghe2
💠 پاسخ شنیدنی امام علی (ع) به هفت سوال سخت 🔰
🔶مردی نزد امیرالمومنین علی (ع) آمده و گفت:از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم:
👈حضرت در جواب فرمودند:بپرس ولو اینکه چهل سؤال باشد.
1.چه چیز «از آسمان عظیم تر» است؟
2.چه چیز «از زمین پهناورتر» است؟
3.چه چیز «از کودک یتیم ناتوان تر» است؟
4.چه چیز «از آتش داغ تر» است؟
5. چه چیز «از زمهریر سردتر» است؟
6. چه چیز «از دریا بی نیازتر» است؟
7. چه چیز «از سنگ سخت تر» است؟
🔰 امام علی (ع) در پاسخ به این هفت سوال فرمودند:
1. «تهمت به ناحق» از آسمان عظیم ترست.
2. «حق» از زمین وسیع تر است.
3. فرد«سخن چین» ، ازکودکی یتیم ضعیف تر است.
4. «آز و طمع» از آتش داغ تر است.
5.«حاجت بردن به نزد بخیل» از زمهریر سردتر است.
6. بدن شخص با «قناعت» از دریا بی نیازتر است.
7. «قلب کافر» از سنگ سخت تر است.
📚منبع:جامع الاخبار، فصل 5، فضائل امیرالمومنین (ع)
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۵۲ 🔻روش برخورد با شکست خوردگان (اخلاقی،سیاسی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) :
✨
🍃شرح حکمت ۵۲
( مکارم شیرازی)
🔻رابطه عفو و قدرت:
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود، همان مطلبى را که در حکمت یازدهم آمده بود به شکل دیگر بیان مى کند و مى فرماید: «شایسته ترین مردم به عفو، قادرترین آنها به مجازات است»; (أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ).
مى دانیم یکى از عوامل ادامه نزاع ها و درگیرى ها که گاه در میان دو قبیله یا فرزندان یک خانواده ده ها سال ادامه پیدا مى کند، روح انتقام جویى و عدم گذشت است که هرچه جلوتر مى رود مانند سیلاب شدیدتر مى شود در حالى که اگر در همان مراحل آغازین یکى از دو طرف بزرگوارى و گذشت کند نزاع براى همیشه پایان مى یابد.
به علاوه، عفو و گذشت، شخص خطاکار را به تجدید نظر در کار خود و جبران خطا وا مى دارد که برکات آن بر کسى پوشیده نیست.
مطالعه تاریخ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امیر مؤمنان و سایر امامان(علیهم السلام) معصوم نشان مى دهد که آنها با استفاده از این روش، دشمنان سرسخت را به زانو در آوردند و یا آنها را به دوستان فداکار بدل کردند.
عفو و گذشت عجیب پیامبر در داستان فتح مکه و عفو امیر مؤمنان بعد از پیروزى در جنگ جمل و عفو امام حسن مجتبى در برابر آن مرد شامى و همچنین سایر مواردى که در تاریخ زندگى آن بزرگواران ثبت شده نمونه هاى روشنى از این معناست.
اما این که مى فرماید: شایسته ترین مردم به عفو قادرترین آنها بر مجازات است به دلیل این است که هر چه قدرت بر مجازات بیشتر باشد عفو و گذشت اهمیت بیشترى پیدا مى کند و هیچ کس نمى تواند بگوید این عفو بر اثر ضعف و ناتوانى از مجازات بوده است.
جالب این است که در قرآن مجید آنجا که عفو از قاتل عمد را مطرح مى کند با تعبیر به «برادر» از او یاد مى نماید; «(فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَىْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ);
پس اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود چیزى به او بخشیده شود (و حکم قصاص او تبدیل به خون بها گردد) باید از راه پسندیده پیروى کند».
در کتاب کنزالعمال این حدیث کوتاه و پرمعنا از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده: «تَعافُوا تَسْقُط الضَغائِنُ بَیْنَکُم; یکدیگر را عفو کنید تا دشمنى ها در میان شما از میان برود».(1)
در حدیث دیگرى از امام صادق مى خوانیم: «إنّا أهْلُ بَیْت مُرَّوتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا; ما خاندانى هستیم که شخصیت ما ایجاب مى کند کسى را که ستمى در حق ما روا داشته عفو کنیم.
در حالات امام على بن الحسین زین العابدین(علیهما السلام) مى خوانیم که هشام بن اسماعیل (والى مدینه از طرف عبد الملک بن مروان) آن حضرت را زیاد آزار مى داد ولى هنگامى که «ولید بن عبد الملک» بر سر کار آمد (بر اثر شکایات زیاد مردم) او را عزل کرد و دستور داد او را در برابر مردم حاضر کنند که هر کس از او ستمى دیده انتقام گیرد. او مى گفت: من بیش از همه از على بن الحسین بیم دارم (زیرا بیش از همه به او آزار رساندم) امام با یارانش از آنجا مى گذشت، به آنها سفارش فرموده بود که حتى یک کلمه به او بدگویى نکنند. هنگامى که امام از آنجا گذشت «هشام» صدا زد: «اللّهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالاتِهِ; خدا آگاه تر است که نبوت (و امامت) را در کدام خاندان قرار دهد».(2)
آیات و روایات اسلامى درباره اهمیت عفو بسیار زیاد است. این سخن را با حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم پایان مى دهیم.
«عَلَیْکُم بِالْعَفْوُ فَإنَّ الْعَفْوَ لا یَزیدُ الْعَبْدَ إلاّ عِزّاً فَتَعافُوا یُعِزَّکُمُ اللّهُ;
بر شما باید به عفو و بخشش، زیرا چیزى جز عزت به انسان نمى افزاید، عفو کنید تا خداوند شما را عزت دهد».(3)
بدیهى است ـ همان گونه که قبلاً نیز اشاره شده ـ دستور عفو شامل کسانى نمى شود که از عفو و گذشت سوء استفاده کرده و بر جسارت خود مى افزایند. آنها را جز کیفر و عقوبت اصلاح نمى کند.(4)
📚پی نوشت:
(1). کنز العمال مطابق نقل میزان الحکمه، ماده «عفو».
(2). بحارالانوار، ج 46، ص 94.
(3). کافى، ج 2، ص 108.
(4). سند گفتار حکیمانه: در کتاب نهایة الادب این جمله حکمت آمیز به همین صورت آمده است; ولى بعد از آن حکمت یازدهم را که قبلا گذشت با تفاوتى نقل مى کند و از مجموع آن چنین برداشت مى شود که دسترسى به منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه داشته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 48).
@Nahjolbalaghe2
••🌸🌱••
•
•
هرچـقدرهمڪهخوبشدیدو
ڪارهاینیڪ انجامدادید...!
بازبهخـــدا بگویید:
خــــــدایا....
آیابندهایبدترازمنهـمداری؟!
آیتاللهمجتھدی
#شرح_نامه ۳۱
نهج البلاغه
📌قسمت۳۷
❣امام عليه السلام در اين بخش از اندرزنامه خود خطاب به فرزند عزيزش به دو نکته مهم اشاره مى کند:
✨وَاعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ يُنْبِئْ عَنِ اللهِ سُبْحَانَهُ کَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ صلى الله عليه وآله فَارْضَ بِهِ رَائِداً، وَإِلَى النَّجَاةِ قَائِداً
💠«پسرم بدان هيچ کس از خدا همچون پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله خبر نياورده (و احکام خدا را همانند او بيان نکرده است) بنابراين او را به عنوان رهبر خود بپذير و در طريق نجات و رستگارى، وى را قائد خويش انتخاب کن»
✍اين تعبير نشان مى دهد که وحى آسمانى که بر پيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله نازل شد سرآمد همه وحى هايى است که بر انبياى پيشين نازل شده است. در آن اعصار مطابق استعداد انسان هاى همان زمان وحى آسمانى نازل مى شد و در عصر خاتم انبيا آخرين پيام هاى خدا بر قلب مبارکش وحى شد.
🌺 خدایا🙏باورت دارم
تو همانی که در سخت ترین لحظه ها
معجزه هایت را نشانم داده ای😇
#نگاهم کن
تنها یک نگاهت کافیست برای
باز شدن گره همه ما
یه نفر هوا مون داره
اونی که بنده نوازه
اونی که با یه نگاهش
همه دنیا مون میسازه
🍃آرزو میکنم لحظه هایی رو که
به این باوربرسی که خدافراموشت نکرده وهمین الان نگاهش بهت هست😇❤️
شبتون پر از نگاه مهربون خدا
خدایا...
جسم و روح من سخت محتاج حضور توست...
تویی که جان می بخشی زمانی که جان کسی را از بند این دنیا رها میکنی...
خدایا،،،،
ما از بند این قفس رها کن ....
همچون خوبانت به ما پروازی عطا کن که به اوج آسمانهایت بال بگشاییم....
خدایا....
مرگ مارا شهادت در راه خودت قرار ده و مارا با صالحان و نیکان همگام گردان...
🌿 آمین ای که از همه تواناتر و شنواتر به دعای بندگانی.....
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه تفسیر سوره آلعمران 🌷آیه ۵۶ 🔻سرنوشت پیروان و مخالفان مسیح(علیه السلام) آیه اول و دوم دن
✨
🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۵۹
🔹شأن نزول:
همان طور که در آغاز سوره، مشروحاً بیان شد، مقدار زیادى از آیات این سوره در پاسخ گفتگوهاى مسیحیان نجران، نازل شده است، چون آنها در یک هیأت شصت نفرى به اتفاق چند نفر از رؤسا و بزرگان خود به عنوان نمایندگى براى گفتگو با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به مدینه وارد شده بودند.
از جمله مسائلى که در این گفتگو مطرح شد این بود که: آنها از پیامبر(صلى الله علیه وآله)پرسیدند: ما را به چه چیز دعوت مى کنى؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: به سوى خداوند یگانه، و این که از طرف او رسالت خلق را دارم و مسیح(علیه السلام) بنده اى از بندگان او است، و حالات بشرى داشت و مانند دیگران غذا مى خورد.
آنها این سخن را نپذیرفتند و به ولادت عیسى(علیه السلام) بدون پدر اشاره کرده و آن را دلیل بر الوهیت او خواندند، آیات فوق، نازل شد و به آنها پاسخ داد و چون حاضر به قبول پاسخ نشدند، آنها را دعوت به مباهله کرد که شرح آن به زودى خواهد آمد.(۱)
🌿تفسیر:
🔻نفى الوهیت مسیح(علیه السلام)
همان گونه که در شأن نزول آمد، این آیات، ناظر به کسانى است که ولادت حضرت مسیح(علیه السلام) بدون پدر را، دلیل بر فرزندى او نسبت به خدا، و یا الوهیتش مى گرفتند، آیه نخست مى گوید:
مَثَل عیسى نزد خدا همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود: موجود باش، او نیز بلافاصله موجود شد !
✨(إِنَّ مَثَلَ عیسى عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
و با این استدلال کوتاه و روشن، به ادعاى آنها پاسخ مى گوید که اگر مسیح (علیه السلام) بدون پدر به دنیا آمد، جاى تعجب نیست، و دلیل بر فرزندى خدا یا عین خدا بودن نمى باشد; زیرا موضوع آفرینش آدم(علیه السلام)، از این هم شگفت انگیزتر بود، او بدون پدر و مادر به دنیا آمد، سپس به غافلان مى فهماند: هر کارى در برابر اراده حق، سهل و آسان است تنها کافى است بفرماید: موجود باش! آن هم موجود مى شود !
اصولاً مشکل و آسان نسبت به مخلوقات است که قدرت محدودى دارند و اما آن کس که قدرتش نامحدود است، تقسیم کارها به مشکل و آسان، براى او مفهومى ندارد، براى او آفریدن یک برگ، یا آفرینش یک جنگل در هزاران کیلومتر یکسان است، و آفرینش یک ذره خاک با منظومه شمسى، مساوى است.
در دومین آیه، براى تأکید آنچه در آیات قبل آمد، مى فرماید: اینها را (که درباره حضرت مسیح(علیه السلام) و چگونگى ولادت او و مقاماتش) بر تو مى خوانیم حقى است از سوى پروردگارت، و چون حق است، هرگز از تردید کنندگان در آن مباش ! (الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ).
در مورد جمله الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ مفسران دو احتمال داده اند:
نخست این که: جمله مرکب از مبتدا و خبر باشد (اَلْحَقُّ مبتدا ، مِنْ رَبِّکَ خبر ) بنابراین معنى آن چنین مى شود: حق همواره از طرف پروردگار خواهد بود ; زیرا حق به معنى واقعیت است، و واقعیت عین هستى است، و هستى ها همه از وجود او مى جوشد، باطل، عدم و نیستى است و با ذات او بیگانه است.
دیگر این که: جمله مزبور خبر مبتداى محذوفى است که ذلِکَ الأَخْبارُ بوده باشد، یعنى: این خبرهایى که به تو داده شد، همگى حقایقى است از طرف پروردگار و هر دو معنى با آیه سازگار است.
📚۱ ـ مجمع البیان ، ذیل آیات مورد بحث ـ بحار الانوار ، جلد ۲۱، صفحه ۲۷۷، ۳۴۵ و ۳۴۸.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تلاوت آیات قرآن کریم به همراه تصاویر
📖سوره الرحمن آیات 29 تا 36
#عروسقرآن
@Nahjolbalaghe2
✨﷽✨
♨نامه امیرالمومنین امام علی علیهالسلام به یکی از کارمندان حکومتی که اختلاس کرده بود:
✍چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و هر چه از اموالى كه براى بيوهزنان و يتيمان نهاده بودند ربودى، مثل گرگی تيزچنگ که بره مجروح را مىربايد.
اموال مسلمانان را با دلى آسوده ربودی، بدون آنكه خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى.
واى بر تو! چنان مىپنداشتی كه ميراث پدر و مادرت را مىبرى.
سبحان الله؛ آيا به قيامت ايمان نداری؟ آيا از روز حساب بيمناک نیستی؟
چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست در حالی که آنچه مىخورى و مىنوشی از حرام است.
از خداوند بترس و اموال اين قوم را بازگردان كه اگر چنين نكنى و خداوند مرا بر تو پيروزى دهد، با اين شمشير، كه هر كس را ضربتى زدهام به دوزخش فرستادهام، تو را نيز خواهم زد.
به خدا سوگند، اگر از حسن و حسين نیز چنين عملى سر مىزد، نه با ايشان مدارا و مصالحه مىنمودم و نه هيچيك از خواستههایشان را برآورده میکردم، تا آنگاه كه حق را از ايشان بستانم.
به خدا سوگند كه آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان بردهاى، اگر به حلال به دست من مىرسيد، دلم نمىخواست براى بازماندگانم به ميراث نهم!!
📚نامه 41 نهج البلاغه
🌺🌿🌺
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ 🍃شرح نامه ۲۷ بخش ۳ ( مکارم شیرازی ) 🔻هشدارهاى پى در پى: امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه
✨
🍃ادامه شرح نامه ۲۷ بخش ۳
... در حديثى از امام جواد(عليه السلام) از پدرانش نقل شده که فرمود: به امير مؤمنان عرض کردند: مرگ را براى ما توصيف کن فرمود: از شخص آگاهى سؤال کرديد:
«هُوَ أَحَدُ ثَلاَثَةِ أُمُور يَرِدُ عَلَيْهِ إِمَّا بِشَارَةٌ بِنَعِيمِ الاَْبَدِ وَإِمَّا بِشَارَةٌ بِعَذَابِ الاَْبَدِ وَإِمَّا تَحْزِينٌ وَتَهْوِيلٌ وَأَمْرُهُ مُبْهَمٌ لاَ تَدْرِي مِنْ أَيِّ الْفِرَقِ هُوَ فَأَمَّا وَلِيُّنَا الْمُطِيعُ لاَِمْرِنَا فَهُوَ الْمُبَشَّرُ بِنَعِيمِ الاَْبَد;
يکى از سه حالت به هنگام مرگ بر انسان وارد مى شود يا بشارت به نعمت هاى جاودانى يا بشارت به عذاب جاودانى و يا حالت اندوه و ترس و سرنوشت مبهم که نمى داند سرانجام به کدام گروه ملحق خواهد شد اما دوستان ما که مطيع اوامر ما باشند (جزء گروه اوّلند و) بشارت به نعمت هاى جاودانى داده خواهند شد».(4)
در اواخر اين روايت نيز آمده که بعضى از گروه سوم مدتى در دوزخ مى مانند; سپس شفاعت اهل بيت شامل حال آنها مى شود و گروهى بعد از مدتى طولانى مشمول شفاعت مى شوند.
از اينجا روشن مى شود آنچه ابن ابى الحديد از عبارات امام(عليه السلام) در اينجا به نفع مذهب خود استفاده کرده که «هر کس وارد دوزخ شد تا ابد در آن مى ماند (و گنه کاران با کافران يکسانند و راه خروجى از عذاب الهى براى آنها نيست)، زيرا اگر راه نجاتى وجود داشت مى بايست بفرمايد: مرگ گاهى آغازگر شرّى است که به دنبالش ممکن است خير باشد و چنين نفرموده است».(5) اين سخن نادرست است و با ساير کلمات امام(عليه السلام) و آيات متعدّدى از قرآن مجيد ناسازگار مى باشد; بلکه منظور امام در اينجا بيان حال دو گروه مؤمنان خالص و کافران است. اما کسانى که به تعبير آيه شريفه 102 سوره توبه:
«(خَلَطُوا عَمَلا صَالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً); اعمال نيک را با اعمال بد آميخته اند»; به يقين مورد توجّه امام(عليه السلام) در اين عبارت نبوده است.
آن گاه امام(عليه السلام) شرط ورود در بهشت و سبب ورود در دوزخ را در دو جمله کوتاه بيان فرموده و مى فرمايد:
«پس چه کسى از عمل کننده براى بهشت، به بهشت نزديک تر است و کدام فرد از عمل کننده براى آتش، به آتش و عذاب نزديک تر؟»;
(فَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى الْجَنَّةِ مِنْ عَامِلِهَا، وَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى النَّارِ مِنْ عَامِلِهَا).
اشاره به اينکه اساس کار بر اعمال انسان ها گذارده شده است نه تمنيّات و آرزوها; اين اعمال است که انسان را بهشتى يا دوزخى مى کند و حتى شفاعت شفيعان در حاشيه قرار دارد.
شايان توجّه است که امام(عليه السلام) در اينجا مى فرمايد عاملان بهشت از همه به بهشت نزديک ترند و عاملان دوزخ به دوزخ و نمى فرمايد: عاملان اعمال صالح و عاصيان; اين کنايه لطيفى است که عمل صالح گويى بهشت است و معصيت گويى دوزخ.
سپس امام(عليه السلام) به اين نکته اشاره مى فرمايد که مرگ، هيچ کس را رها نمى کند و فرار از چنگال آن براى احدى ممکن نيست و چون چنين است بايد آن را بسيار جدى گرفت; مى فرمايد: «شما رانده شدگان و تعقيب شدگان مرگ هستيد (و صيد شدگان به وسيله آن) اگر بايستيد شما را دستگير خواهد کرد و اگر فرار کنيد به شما خواهد رسيد و مرگ از سايه شما با شما همراه تر است و با موى پيشانى شما گره خورده و دنيا در پشت سر شما به سرعت در هم پيچيده مى شود (و پايان عمر دور نيست)»;
(وَأَنْتُمْ طُرَدَاءُ(6) الْمَوْتِ، إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَکُمْ، وَإِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ، وَهُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيکُمْ(7)، وَالدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ).
تعبير به «طُرَدَاءُ الْمَوْتِ»
يکى از معانى آن، صيدى است که صياد به دنبال آن مى رود و مفهومش اين است که اين صياد به قدرى چيره دست است که انسان ها که صيد او هستند چه بايستند و چه فرار کنند آنها را خواهد گرفت و احدى از چنگال او رهايى نمى يابد. همان گونه که در قرآن مجيد آمده است:
«(أَيْنَما تَکُونُوا يُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِي بُرُوج مُّشَيَّدَة);
هرجا باشيد مرگ شما را در مى يابد، هرچند در برجهاى محکم باشيد».(8)
ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2