eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و هفتاد و چهار 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺩﺭ ﺁ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و هفتاد و پنج 🔷 ↩️ ﺳﭙﺲ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ: ﺭﺿﻴﻨﺎ ﺑﻘﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺫ ﻛﺎﻥ ﻗﺴﻤﻨﺎ ﻋﻠﻴﺎ ﻭ ﺍﺑﻨﺎ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﻣﺤﻤﺪ [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 133] ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺭﺍ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺎ ﻛﺮﺩ. ﻭ ﻗﻠﻨﺎ ﻟﻬﻢ ﺍﻫﻠﺎ ﻭ ﺳﻬﻠﺎ ﻭ ﻣﺮﺣﺒﺎ ﻧﻤﺪ ﻳﺪﻳﻨﺎ ﻣﻦ ﻫﻮﻱ ﻭ ﺗﻮﺩﺩ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻴﺮ ﻣﻘﺪﻡ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﻣﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﻱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺑﺴﻮﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩﻳﻢ. ﻓﻤﺎ ﻟﻠﺰﺑﻴﺮ ﺍﻟﻨﺎﻗﺾ ﺍﻟﻌﻬﺪ ﺣﺮﻣﻪ ﻭ ﻟﺎ ﻟﺎﺧﻴﻪ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﻣﻦ ﻳﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﺑﻴﺮ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺷﻜﻦ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻣﺮ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻛﻢ ﺳﻠﻴﻞ ﺍﻟﻤﺼﻄﻔﻲ ﻭ ﻭﺻﻴﻪ ﻭ ﺍﻧﺘﻢ ﺑﺤﻤﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻏﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻬﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻭﺻﻲ ﺍﻭ ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﺤﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺳﺴﺘﻲ ﻋﺎﺭﻱ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﻓﻤﻦ ﻗﺎﺋﻢ ﻳﺮﺟﻲ ﺑﺨﻴﻞ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻮﻏﺎ ﻭ ﺻﻢ ﺍﻟﻌﻮﺍﻟﻲ ﻭ ﺍﻟﺼﻔﻴﺢ ﺍﻟﻤﻬﻨﺪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻣﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﺗﻨﺪﺭﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻤﻌﺮﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﻧﻴﺰﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺷﻤﺸﻴﺮﻫﺎﻱ ﭘﻬﻦ ﻭ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﺒﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻧﺴﻮﺩ ﻣﻦ ﺍﺩﻧﺎﻩ ﻏﻴﺮ ﻣﺪﺍﻓﻊ ﻭ ﺍﻥ ﻛﺎﻥ ﻣﺎ ﻳﺪﻧﻴﻪ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﻮﺩ ﺁﻧﻜﺲ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺳﺎﺯﺩ، ﺑﺪﻭﻥ ﭼﻮﻥ ﻭ ﺟﺮﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﻭﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺰﻳﻨﻴﻢ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺁﻧﻜﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺳﺮﻭﺭﻱ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻓﺎﻥ ﻧﺎﺕ ﻣﺎ ﻳﻬﻮﻱ ﻓﺬﺍﻙ ﻧﺮﻳﺪﻩ ﻭ ﺍﻥ ﻧﺨﻂ ﻣﺎ ﻳﻬﻮﻱ ﻓﻐﻴﺮ ﺗﻌﻤﺪ ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﻢ ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻴﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺧﻮﺍﻩ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻫﻤﺎﻧﻴﻢ ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺪﻟﺨﻮﺍﻩ ﺍﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻋﻤﺪﻱ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ. ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺻﺤﻨﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﻋﺮﺻﻪ‌ﻫﺎﻱ ﻧﺒﺮﺩ ﻗﻴﺲ ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﺟﻠﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻤﺎﻣﺘﺮ ﺑﺎ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﻭ ﮊﺳﺘﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻨﺸﺎﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻟﺮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺗﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ ﺑﺮ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺩﻟﻴﺮﺍﻥ ﻣﻲ‌ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ. [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 134] ﻣﻨﺬﺭ ﺑﻦ ﺟﺎﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﻭ ﺟﻨﮕﺠﻮﻳﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﺍﻭﻳﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ: ﺳﭙﺲ ﻳﻜﻪ ﺗﺎﺯﻱ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺳﺮﺥ ﮔﻮﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺳﭙﻴﺪ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺟﻠﻮ ﻣﺎ ﮔﺬﺷﺖ، ﻛﻠﺎﻫﻲ ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺯﺭﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ، ﺗﻴﺮ ﻭ ﻛﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻭ ﺷﺸﻴﺮﻱ ﺑﺮ ﻛﻤﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﭘﺎﻫﺎﻳﺶ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﻣﻲ‌ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺳﭙﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺗﺎﺟﻲ ﺍﺯ ﻛﻠﺎﻩ ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺯﺭﺩ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﭘﺮﭼﻤﻲ ﺯﺭﺩ ﺭﻧﮓ ﺑﺪﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ. ﮔﻔﺘﻢ اﻳﻦ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ: ﺍﻳﻦ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺟﺰ ﻗﺤﻄﺎﻧﻲ‌ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
🤲 دعای روز بیستم و هفتم ماه مبارک رمضان
Joze27.mp3
4.27M
🔊 جزءخوانی قرآن کریم به امام زمان عليه‌السّلام 📖 تلاوت جزء بیست و هفتم قرآن کریم 🎙استاد: معتز آقایی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۵۶ و ۶۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی اینها پیامبران را
در آیه ۷۵ سوره مائده نیز از مریم مادر عیسى(علیه السلام) به عنوان صِدّیقه تعبیر مى کند و مى گوید، وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ . * * * سپس، از گروهى که از مکتب انسان ساز انبیاء جدا شدند، و پیروانى ناخلف از آب در آمدند، سخن مى گوید و قسمتى از اعمال زشت آنها را بر شمرده مى گوید: بعد از آنها فرزندان ناشایسته اى روى کار آمدند که نماز را ضایع کردند، و از شهوات پیروى نمودند که به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند دید (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً). خَلْف (بر وزن برف) به معنى فرزندان ناصالح و به اصطلاح ناخلف است در حالى که خَلَف (بر وزن صدف) به معنى فرزند صالح است. این جمله ممکن است اشاره به گروهى از بنى اسرائیل باشد که: در طریق گمراهى گام نهاده، خدا را فراموش کردند، پیروى از شهوات را بر ذکر خدا ترجیح دادند، جهان را پر از فساد نمودند و سرانجام به نتیجه اعمال سوء خود در دنیا رسیدند و در آخرت نیز خواهند رسید. در این که: منظور از اضاعه صلاة در اینجا ترک نماز است و یا تأخیر از وقت آن؟ و یا انجام اعمالى که نماز را در جامعه ضایع کند؟ مفسران احتمالات مختلفى داده اند، ولى معنى اخیر، صحیح تر به نظر مى رسد. اما چرا از میان تمام عبادات، روى نماز انگشت گذارده شده؟ شاید دلیل آن این باشد که نماز چنان که مى دانیم سدّى است در میان انسان و گناهان، هنگامى که این سدّ شکسته شد، غوطهور شدن در شهوات، نتیجه قطعى آن است. و به تعبیر دیگر، همان گونه که پیامبران، ارتقاء مقام خود را از یاد خدا شروع کردند و به هنگامى که آیات خدا بر آنها خوانده مى شد به خاک مى افتادند و گریه مى کردند، این پیروان ناخلف سقوط و انحرافشان از فراموش کردن یاد خدا شروع شد. * * * از آنجا که برنامه قرآن در همه جا این است که: راه بازگشت به سوى ایمان و حق را باز بگذارد در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت نسل هاى ناخلف چنین مى گوید: مگر آنها که توبه کنند، ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، آنها داخل بهشت مى شوند و کمترین ظلمى به آنها نخواهد شد (إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لایُظْلَمُونَ شَیْئاً). بنابراین، چنان نیست که اگر کسى یک روز در شهوات غوطهور شود براى همیشه مهر یأس و نومیدى از رحمت خدا بر پیشانى او کوفته شود، بلکه تا نفسى باقى است و انسان در قید حیات دنیا است، راه بازگشت و توبه باز است. * * * نکته ها: ۱ ـ ادریس کیست؟ طبق نقل بسیارى از مفسران، ادریس جد پدر نوح است. نام او در تورات اخنوخ و در عربى ادریس مى باشد که بعضى آن را از ماده درس مى دانند; زیرا او اولین کسى بود که با قلم خط نوشت. او علاوه بر مقام نبوت، به علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت، و نخستین کسى بود که: طرز دوختن لباس را به انسان ها آموخت. در مورد این پیامبر بزرگ، قرآن تنها دو بار ـ آن هم با اشاره هاى کوتاه ـ سخن گفته است، یکى در آیات مورد بحث، و دیگرى در سوره انبیاء آیات ۸۵ و ۸۶ و در روایات مختلف، شرح مبسوطى درباره زندگى او نوشته اند که: نمى توان همه آنها را معتبر دانست، به همین دلیل ما به اشاره بالا قناعت کرده و از این بحث مى گذریم. * * * ۲ ـ در حدیثى که در بسیارى از کتب دانشمندان اهل سنت آمده، چنین مى خوانیم: پیامبر هنگامى که آیه فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ... را تلاوت کرد، فرمود: یَکُونُ خَلْفٌ مِنْ بَعْدِ سِتِّیْنَ سَنَةً أَضاعُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواِت فَسَوْفَ یُلْقَوْنَ غَیّاً ثُمَّ یَکُونُ خَلْفٌ یَقْرَئُونَ الْقُرْآنَ لایَعْدُوا تَراقِیْهِمْ، وَ یَقْرَءُ الْقُرآنَ ثَلاثَةٌ مُؤْمِنٌ وَ مُنافِقٌ وَ فاِجٌر: بعد از شصت سال، افرادى به روى کار مى آیند که نماز را ضایع مى کنند و در شهوات غوطهور مى شوند و به زودى نتیجه گمراهى خود را خواهند دید، و بعد از آنها گروه دیگرى روى کار مى آیند که قرآن را (با آب و تاب) مى خوانند ولى از شانه هاى آنها بالاتر نمى رود (چون نه از روى اخلاص است و نه براى تدبر و اندیشه به خاطر عمل، بلکه از روى ریا و تظاهر است و یا قناعت کردن به الفاظ، و به همین دلیل اعمال آنها به مقام قرب خدا بالا نمى رود) در این دوران سه گروه قارى خواهند بود، مؤمنان، منافقان و فاجران و مشکل مردم شناسائى آنهاست. قابل توجه این که: اگر مبدأ شصت سال را هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بگیریم درست منطبق بر زمانى مى شود که یزید بر اریکه قدرت نشست و سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام) و یارانش شربت شهادت نوشیدند، و بعد از این، باقیمانده دوران بنى امیه و دوران بنى عباس است که از اسلام به نامى قناعت کرده بودند و از قرآن به الفاظى و پناه مى بریم به خدا که ما جزء چنین گروه ناخلفى باشیم. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۰ ✅ خلقت هدفدار انسان و برتری آخرت ↩️ آنگاه در دومين نكته اشاره به كسانى مى ك
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۱ 🗝 کلیدهای سعادت دنیا و آخرت 🔷ده موضوع مهم و سرنوشت ساز: امام(عليه السلام) در اين جمله هاى كوتاه و پرمعنا اشاره به ده موضوع مهم مى كند كه هفت موضوع مربوط به فضايل اخلاقى و سه موضوع مربوط به رذايل اخلاقى است. نخست مى فرمايد: «شرافتى برتر از اسلام نيست»; (لاَشَرَفَ أَعْلَى مِنَ الاِْسْلاَمِ). اين نكته با توجه به اين كه اسلام مجموعه اى از عقايد والاى دينى و برنامه هاى سازنده عبادى و دستورات مهم اخلاقى است كاملاً روشن است. بسيارى از افراد، شرف را در مقام هاى مادى متزلزل و اموال و ثروت هاى ناپايدار و قدرت قوم و قبيله كه دائماً در معرض فناست مى دانند. در حالى كه شرافت واقعى اين است كه انسان يك مسلمان راستين باشد. در جمله دوم مى فرمايد: «عزت و قدرتى گران بهاتر از پرهيزكارى نيست»; (وَلاَ عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى). زيرا تقوا چنان انسان را مسلط بر خويش مى سازد كه وسوسه هاى شيطان و هواى نفس را به عقب مى راند. چه قدرتى از اين بالاتر كه انسان شيطان را به زمين بزند و هواى نفس را مهار كند. در سومين جمله مى فرمايد: «هيچ پناهگاهى بهتر و نگهدارنده تر از ورع (و پرهيز از شبهات) نيست»; (وَ لاَ مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ). لغزش هاى انسان در بسيارى از موارد در امور شبهه ناك است كه انسان را به پرتگاه محرمات مسلم شرع سوق مى دهد. كسى كه داراى ورع و پرهيز از شبهات است در پناهگاه مطمئنى قرار گرفته كه او را از چنين لغزشى بازمى دارد. در حكمت چهارم نيز شبيه اين جمله گذشت آن جا كه مى فرمايد: «الْوَرَعُ جُنَّة; ورع، سپر محكمى است». امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَعُ; دشوارترين عبادت ورع است».[1] زيرا علاوه بر ترك محرمات و انجام واجبات، انسان را از ارتكاب شبهات بازمى دارد. در حديث ديگرى آمده است كه يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) خدمتش عرض كرد: من توفيق زيارت شما را چند سال يك بار پيدا مى كنم دستورى بيان فرما كه به آن عمل كنم (و ضامن سعادتم باشد). امام(عليه السلام) فرمود: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالْوَرَعِ وَ الاِجْتِهَادِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لاَ ينْفَعُ اجْتِهَادٌ لاَ وَرَعَ فِيهِ; تو را به تقواى الهى و ورع و تلاش و كوشش (در مسير اطاعت پروردگار) سفارش مى كنم و بدان كه تلاش بدون ورع نتيجه بخش نخواهد بود».[2] در چهارمين نكته مى فرمايد: «هيچ شفيعى نجات بخش تر از توبه نيست»; (وَلاَ شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ). زيرا شفاعت شفيعانُ ديگر گاه پذيرفته مى شود و گاه ممكن است پذيرفته نشود زيرا بار گناه، سنگين تر از شفاعت است. اما توبه واقعى كه با ندامت كامل و تصميم بر عدم تكرار گناه و جبران گذشته و اعمال صالح آينده صورت گيرد قطعاً در پيشگاه خداوند پذيرفته خواهد شد. بنابراين گنهكاران به جاى اين كه به انتظار شفاعت شفيعان بنشينند بهتر است توبه كنند و شفاعت را براى تأكيد بر پذيرش آن از شفيعان بخواهند. خداوند به طور مطلق در قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَهُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئَاتِ); خداوند كسى است كه توبه را از بندگانش مى پذيرد و گناهان آن ها را مى بخشد».[3] در پنجمين نكته اشاره به اهميت قناعت كرده، مى فرمايد: «هيچ گنجى بى نيازكننده تر از قناعت نيست»; (وَ لاَ كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ). گنج هاى ديگر پايان مى پذيرند، گنجى كه پايان نمى پذيرد گنج قناعت است. اضافه بر اين، براى حفظ گنج هاى ظاهرى رنج فراوان بايد كشيد چراكه دشمنان و سارقان و حسودان دائماً در كمين آن اند. ولى گنج قناعت هيچ سارق و دشمن و حسودى ندارد. و به گفته سعدى: گنج آزادگى و كنج قناعت ملكى است * كه به شمشير ميسر نشود سلطان را و به گفته حافظ: گنج زر گر نبود، كنج قناعت باقى است * آن كه آن داد به شاهان به گدايان اين داد در گفتار حكيمانه 57 آمده بود: «الْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ ينْفَدُ; قناعت سرمايه اى است كه هرگز تمام نمى شود». همين مضمون در گفتار حكيمانه 349 و گفتار حكيمانه 229 آمده بود. ✍ پی نوشت: [1]. كافى، ج 2، ص 77، ح 5. [2]. همان، ص 76، ح 1. [3]. شورى، آيه 25. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا