eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت 412 نهج البلاغه: ✅ راه تربیت خویشتن بهترين راه تأديب خويشتن: ✔️ نكته: روح ا
📝ترجمه و شرح حکمت ۴۱۳: 🔹صبر آزادگان، یا بی‌تابی جاهلان دو راهى مصائب: به نظر مى رسد امام(عليه السلام) اين جمله گفتار حكيمانه 413 را به هنگام تسليت گفتن به يكى از افراد مصيبت زده بيان فرموده و بعيد نيست حكمت بعدى (414) كه خطاب به اشعث بن قيس است تعبير ديگرى از اين حكمت، و مخاطب در هر دو اشعث بن قيس باشد. امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه مصيبت زدگان را بر سر دو راهى قرار مى دهد، مى فرمايد: «هركس همچون آزادگان شكيبا باشد (به اجر و پاداش صابران خواهد رسيد و آرامش خواهد يافت) وگرنه همچون جاهلان، خود را به غفلت خواهد زد»; (مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الاَْحْرَارِ، وَإِلاَّ سَلاَ سُلُّوَّ الاَْغْمَارِ). «سلا» از ماده «سُلُوّ» (بر وزن غلو) به معناى به فراموشى سپردن و از ياد بردن چيزى است. و «اغمار» جمع «غُمر» (بر وزن عمق) به معناى انسان جاهل و نادان است. اين واژه در اصل به معناى از بين بردن اثر چيزى است مانند آب زيادى كه چهره چيزى را مى پوشاند و يا جهل و نادانى عميق كه انسان را در خود فرو مى برد و گرفتار غفلت و سرگردانى مى كند. اشاره به اين كه براى تخفيف آلام و دردهاى مصائب، انسان دو راه در پيش دارد; راهى را عاقلان برمى گزينند و راه ديگر را جاهلان. افراد عاقل و بزرگوار و باشخصيت در برابر مصائب شكيبايى پيشه مى كنند، جزع و فزع به خود راه نمى دهند و مى دانند زندگى دنيا به هر حال، آميخته با درد و رنج هاست كه بسيارى از آن ها اجتناب ناپذير است و همگان گرفتار آن مى شوند، خواه يك فرد ضعيف باشد يا رئيس نيرومند يك كشور و فرمانده يك لشكر. اين شكيبايى سبب مى شود كه آن ها زبان به ناشكرى نگشايند و از خداوند شكايت نكنند و در عمل نيز جزع و فزع ننمايند بلكه خدا را شكر گويند و مصيبت را آزمون الهى يا جبران خطاها و يا مقدمه نعمتى بدانند. آن ها اجر و پاداش صابران را خواهند داشت كه قرآن مجيد از آن ها با عظمت ياد كرده، مى فرمايد: «(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ); قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها آزمايش مى كنيم; و بشارت ده به استقامت كنندگان! آن ها كه هرگاه مصيبتى به ايشان مى رسد، مى گويند: «ما از آن خداييم; و به سوى او بازمى گرديم». اينها، همان ها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آن ها هدايت يافتگان هستند!».[1] اما جاهلان، اين راه روشن و پرافتخار را رها كرده براى فراموش كردن مصائب، خود را به غفلت و بى خبرى مى زنند و به سرگرمى هاى ناسالم و لهو و لعب مى پردازند; نه اجر صابران را دارند و نه افتخارات آن ها را. روشن است كه منظور امام(عليه السلام) اين نيست كه يكى از اين دو راه را انتخاب كنيد بلكه منظور اين است كه اگر راه اوّل را نپذيرفتيد به راه دوم خواهيد افتاد كه رهبر شما در اين راه، شيطان و هواى نفس است. البته بعضى از جاهلان راه سومى انتخاب مى كنند; آنقدر جزع و فزع و بى تابى مى كنند و سخنان ناموزون مى گويند تا خسته شوند و با گذشت زمان به تدريج فشار مصيبت كاسته شود; اين راه نيز راه عاقلان و افراد باايمان نيست. ✍ پی نوشت: [1]. بقره، آيات 155-157. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت و دو 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ✅ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺳﻴﺪ ﻭ.. "
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت و سه 🔷 ↩️ ﻭ ﻣﻦ (ﺭﺍﻭﻱ) ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﺎﺯ ﮔﻮ ﻛﺮﺩﻡ: ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻛﻴﺴﺎﻧﻲ. ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻓﺎﺫﺍ ﻣﺮﺭﺕ ﺑﻘﺒﺮﻩ ﻓﺎﻃﻞ ﺑﻪ ﻭﻗﻒ ﺍﻟﻤﻄﻴﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻱ ﭘﺪﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﻲ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺁﻩ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩ " ﻧﻤﻲ ﺁﺭﺩ، ﺁﻳﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﻛﺸﺪ. ﺍﻱ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﻋﺰﺍﻳﺶ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ. ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺟﻠﺪ 7 ﺻﻔﺤﻪ 240. ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ، ﺍﺑﻮ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻣﻜﻔﻮﻑ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺷﻴﺦ ﻣﺎ " ﺍﺑﻦ ﻗﻮﻟﻮﻳﻪ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 33 ﻭ 44 ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻜﺎﻣﻞ " ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺷﻌﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ. ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﮔﺮﻳﺴﺖ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﻴﺪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ ﺳﻮﺯ. ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ: ﺑﺮ ﮔﻮﺭ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﮕﺬﺭ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﻱ ﭘﺎﻛﺶ ﺑﮕﻮ.... ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ. ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ. ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ: ﺍﻱ ﻣﺮﻳﻢ ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻭ ﺑﺮ ﻣﻮﻟﺎﻳﺖ ﺯﺍﺭﻱ ﻛﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻩ. ﺍﻣﺎﻡ ﮔﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ، ﺑﺎﻧﮓ ﺷﻴﻮﻥ ﺷﻨﻴﺪﻡ (ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ) ﺷﻴﺦ ﻣﺎ ﺻﺪﻭﻕ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ " ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ " ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﻳﺎﻫﺎﻱ ﺻﺎﺩﻗﻪ ﺍﻱ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺗﻘﺮﺏ ﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ (ﺹ) ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 224 - 221 ﮔﺬﺷﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۹ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی سپس، یکى از فلسف
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۹ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ باید توجه داشت: مَکَّنّا از ماده تمکین ، و تمکین به معنى فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است، اعم از آلات و ادوات لازم، یا علم و آگاهى کافى و توان و نیروى جسمى و فکرى. معروف به معنى کارهاى خوب و حق است، و منکر به معنى زشت و باطل، چرا که اولى براى هر انسان پاک سرشتى شناخته شده، و دومى ناشناس است، و به تعبیر دیگر، اولى هماهنگ با فطرت انسانى است و دومى ناهماهنگ. و در پایان آیه مى فرماید: و پایان همه کارها از آن خدا است (وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ). یعنى همان گونه که آغاز هر قدرت و پیروزى از ناحیه خدا مى باشد، سرانجام نیز تمام این ها به او باز مى گردد که: اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون . * * * نکته ها: ۱ ـ فلسفه تشریع جهاد گر چه در گذشته، پیرامون این مسأله مهم، بحث بسیار کرده ایم(۷) ولى با توجه به این که احتمالاً آیات مورد بحث، نخستین آیاتى است که اجازه جهاد را براى مسلمانان صادر کرده است، و محتواى آن اشاره اى به فلسفه این حکم دارد، تذکر مجددى در این زمینه لازم به نظر مى رسد. در این آیات به دو قسمت مهم، از فلسفه هاى جهاد اشاره شده است: نخست، جهاد مظلوم در برابر ظالم و ستمگر که حق مسلّم طبیعى، فطرى و عقلى او است که تن به ظلم ندهد، برخیزد، فریاد کند، و دست به اسلحه برد، ظالم را بر سر جاى خود بنشاند و دست آلوده او را از حقوق خود کوتاه سازد. دیگر، جهاد در برابر طاغوت هائى است که قصد محو نام خدا را از دل ها و ویران ساختن معابدى که مرکز بیدارى افکار است دارند. در برابر این گروه، نیز باید به پا خاست تا نتوانند یاد الهى را از خاطره ها محو کنند، مردم را تخدیر نموده، بنده و برده خویش سازند. این نکته، نیز قابل توجه است که: ویران کردن معابد و مساجد، تنها به این نیست که با وسائل تخریب، به جان آنها بیفتند و آنها را در هم بکوبند، بلکه ممکن است از طرق غیر مستقیم وارد شوند، و آن قدر سرگرمى هاى ناسالم فراهم سازند و یا تبلیغات سوء کنند که توده مردم را از معابد و مساجد، منحرف نمایند و به این ترتیب، آنها را عملاً به ویرانه اى تبدیل نمایند. بنابراین، آنها که مى گویند: چرا اسلام اجازه داده است مسلمانان با توسل به زور و نبرد مسلحانه، مقاصد خود را پیش ببرند؟ چرا با توسل به منطق هدف هاى اسلامى پیاده نمى شود؟ پاسخشان از آنچه در بالا گفتیم به خوبى روشن مى شود. آیا در برابر ظالم بیدادگرى که مردم را به جرم گفتن لا اله الا اللّه از خانه و کاشانه شان آواره مى سازد، و هستى آنها را تملک مى کند، و پایبند به هیچ قانون و منطقى نیست، مى توان با حرف حساب ایستاد؟!. آیا در برابر چنین دیوانگان بى منطق، جز با زبان اسلحه مى توان سخن گفت؟. این درست به این مى ماند که، بگویند: چرا شما با اسرائیل غاصب بر سر یک میز نمى نشینید و مذاکره نمى کنید؟ همان اسرائیلى که تمام قوانین بین المللى و اخطارها و تصویب نامه هاى سازمان هاى جهانى را که مورد اتفاق تمام ملت ها است، و تمام قوانین بشرى و دینى را زیر پا گذاشته است، آیا چنین کسى منطق و مذاکره مى فهمد؟! اسرائیلى که هزاران هزار کودک بى گناه، پیر زنان و پیر مردان و حتى بیماران بیمارستان ها در زیر بمب هاى آتش زایش، قطعه، قطعه شده و سوخته اند، کسى است که باید از در منطق با او وارد شد؟(۸) ✍ پی نوشت: ۷ ـ درباره فلسفه جهاد در جلد دوم، صفحه ۱۴ به بعد، ذیل آیه ۱۹۳ سوره بقره بحث کرده ایم. ۸ ـ اکنون که تصحیح این جلد انجام مى شود، فلسطین در آتش و خون مى سوزد، چند سال است ملت فلسطین با تکیه بر خود، قیام کرده اند، تنها با سنگ بر دشمن حمله مى کنند و دشمن از هوا و زمین مى کُشد و ویران مى کند، مسلمانان فلسطین گاه با حرکتى انتحارى، تعدادى از صهیونیست ها را به دَرَک مى فرستند، اما آنها با هلیکوپتر، موشک و تانک از زمین و هوا آنها را به رگبار مى بندند، خانه هایشان را با بولدوزر ویران مى کنند و مزارعشان را نابود، و این کار و شغل روزانه مسلمانان فلسطین و جوانان آنها است و خداوندبر یارى آنها قادر است. و متأسفانه همین امروز ترور شیخ احمد یاسین رهبر حماس به دست صهیونیست ها انجام یافت و موجى از خشم در جهان اسلام همراه تظاهرات به راه افتاد.(۳ / ۱ / ۱۳۸۲) ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۳ بخش سوم 🔺کوشا برای دنیا و غافل از آخرت 🔸عالمان و عالم نمايان: ↩️ بديهى ا
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۳ بخش چهارم 🔹نشانه هاى آخر الزّمان: در اين بخش - که آخرين بخش اين خطبه است - امام(عليه السلام) به وضع آخرالزّمان و به تعبير ديگر: زمان پر شور و شرّى که قبل از قيام حضرت مهدى(عليه السلام) فرا مى رسد اشاره کرده، گاه ويژگى هاى مؤمنان را در آن زمان شرح مى دهد، و گاه وضع اسلام و احکام و قوانين اسلامى را.(1) مى فرمايد: «آن (زمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام و نشان است! اگر در حضور است، شناخته نمى شود و اگر غايب شود، کسى سراغ او را نمى گيرد!» (وَذلِکَ زَمَانٌ لاَ يَنْجُو فِيهِ إِلاَّ کُلُّ مُؤْمِن نُوَمَة، إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ، وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ). درست است که «نُوَمَه» از مادّه «نَوْم» به معناى شخص پر خواب است; ولى روشن است که در اينجا کنايه از افراد گمنام و ناشناخته است; به خصوص اينکه امام(عليه السلام) در جمله هاى بعد همين توضيح را درباره آنها بيان فرموده است. بديهى است در زمان هايى که فساد جامعه را فرا مى گيرد و مديران و سردمداران اجتماع، افراد فاسد و آلوده هستند. افراد مؤمن و با شخصيّت، اگر چهره هاى شناخته شده اى باشند جبّاران آنها را رها نمى کنند; يا بايد تسليمشان شوند و در رديف کارگزاران آنها قرار گيرند و يا در صورت مقاومت و امتناع، آنها را از ميان برمى دارند. بنابراين، صلاح کار افراد مؤمن و با شخصيّت در اين است که گمنام و دور از شهرت زندگى کنند، تا کسى به سراغ آنها نيايد. در عين حال اين گمنامى ظاهرى، چيزى از مقام آنها نمى کاهد و نقش معنوى خود را در جامعه خواهند داشت; از اين رو امام(عليه السلام) در ادامه سخن مى افزايد: «آنها چراغ هاى هدايت و نشانه هايى براى حرکت در شب هاى تاريک رهروان راه حقّ اند». (أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الْهُدَى، وَ أَعْلاَمُ السُّرَى).(2) گر چه خاموشند، ولى راه و رسم آنها براى افراد آگاه و بيدار سرمشق بزرگى است و به چراغ ها و نشانه هايى مى مانند که در مسير مسافران نصب مى شود، تا در شب تاريک راه را گم نکنند و بى راهه نروند. سپس در توصيف اين گروه از مؤمنان مى افزايد: «آنها در ميان مردم اظهار وجود نمى کنند، و احمقانه و ناآگاهانه به افشاى اسرار نمى پردازند». (لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ، وَ لاَ الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ). مرحوم «سيّد رضى» در ذيل اين خطبه - چنانکه خواهد آمد - «مَسَاييح» را به معناى افرادى که در ميان مردم به فساد و سخن چينى مشغولند، تفسير مى کند و «مَذَاييع» را به کسانى که شايعات زشت و گناه آلود را پخش مى کنند. و «بُذُر» را به معناى افراد نادان و بى منطق ذکر کرده; بنابراين، معناى جمله اين مى شود که اين گروه از مؤمنان نه مفسده جو و فتنه انگيزند و نه مانند سفيهان در پى اشاعه فحشا. ولى آنچه در بالا ذکر کرديم که منظور از اين جمله سياحت گرانى هستند که در ميان مردم سير مى کنند و اظهار وجود مى نمايند و ناآگاهانه به افشاى اسرار مى پردازند، با معناى لغوى و جمله هاى ديگر خطبه سازگارتر است; چرا که امام(عليه السلام) آنها را به عنوان افراد ناشناخته در جامعه معرّفى مى کنند. در پايان اين توصيف چنين مى فرمايد: «آنها کسانى هستند که خداوند درهاى رحمتش را به رويشان مى گشايد، و سختى ها و مشکلات را از آنان برطرف مى سازد!». (أُولَئِکَ يَفْتَحُ اللهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ، وَ يَکْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ). اين تعبير نشان مى دهد که در آن زمان سخت و طوفانى، خداوند عنايتش را از مؤمنان راستين، که هدايتگر ديگرانند بر نمى گيرد و آنان را از شرّ ظالمان، حوادث دوران و مشکلات زمان حفظ مى کند. سپس در ادامه اين بحث، امام(عليه السلام) به پيشگويى صريح تر و توضيح بيشترى درباره آن زمان پرداخته، چنين مى افزايد: «اى مردم! به زودى زمانى بر شما فرا مى رسد که اسلام واژگون مى شود، همچون ظرفى که واژگون شود و آنچه در آن است بريزد». (أَيُّهَا النَّاسُ! سَيَأْتِي عَلَيْکُمْ زَمَانٌ يُکْفَأُ(3) فِيهِ الإِسْلاَمُ، کَمَا يُکْفَأُ الإِنَاءُ بِمَا فِيهِ). تعبير به «يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ» کنايه لطيفى است از دگرگون شدن همه مفاهيم اسلام و از دست رفتن حقيقت آن; زيرا اسلام تشبيه به ظرفى شده که معارف و قوانين و احکام و اخلاق اسلامى در آن جاى گرفته است و همانگونه که ظرف آب را اگر وارونه کنند، هر چه در آن است مى ريزد، اسلام هم در آن زمان وارونه مى شود و محتواى خود را از دست مى دهد و تنها نامى از آن باقى مى ماند. ✍ پی نوشت: 1. عدم پيوند معنوى اين بخش، با بخش قبل، به خوبى نشان مى دهد که مرحوم «سيّد رضى» قسمت هايى از اين خطبه را که در ميان اين دو بخش بوده، حذف کرده است و تعبير به «منها» نيز شاهد صدق اين مدّعاست. 2. «سُرى» (بر وزن شما) به معناى راه رفتن در شب است. 3. «يُکفأ» از مادّه «کَفأ» (بر وزن نفع) به معناى واژگون کردن است. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واكـنـش دوسـويـه! 💭 زن، بيشتر به محبّت شوهر نياز دارد و مرد، به سپاس‌گزارىِ زن. از اين رو، در صورت عدم ارضاى خواست روحى، و يا واكنش متعارض با آن از سوى زن، علاقه مرد به زن آسيب مى‌بيند، و به تدريج، اين واكنش دوسويه، زنجيرى از گله‌گزارى و دلخورى درونى را پديد مى‌آورد و بنيان خانواده را سست مى‌کند. لذا روايات اسلامى، به شدّتْ زنان را از ناسپاسى لطف و محبّت شوهران نهى كرده‌اند. (ﷺ) : ✧ لا يَنظُرُ اللّهُ إلَى امرَأَةٍ لا تَشكُرُ لِزَوجِها ، وهِيَ لا تَستَغني عَنهُ. (۱) خداوند، به زنى كه از شوهرش سپاس گزارى نمى‌كند، با آن كه از شوهرش بى نياز نيست، نگاه [ با لطف و رحمت] نمى‌كند. : ✧ أيُّمَا امرَأةٍ قالَت لِزَوجِها: «ما رَأيتُ قَطُّ مِن وَجهِكَ خَيرا» فَقَد حَبِطَ عَمَلُها. (۲) هر زنى كه به شوهرش بگويد: «من هرگز از روى تو، خيرى نديده‌ام »، اعمالش بر باد مى‌رود. ₪ مرد به عنوان مسئول رشد و نگهدارى خانواده، مى‌كوشد نيازهاى اساسى خانواده‌اش را تأمين كند. اين، ويژگىِ يك خانواده سالم و متعارف است...، اين وظيفه، چون تكليفى الهى است، پس قابل منّت‌گذارى بر زن هم نيست! ⁜ امّا مشكل از آن جا آغاز مى‌شود كه در شرايط خاص و تنگناهاى مالى، شوهر توانايىِ تأمين خواسته‌هاى زن را ندارد و يا زن، به مقدار نياز بسنده نمى‌كند. ↲ در اين دو حالت، اگر زن بر خواسته‌هاى خود پا ننهد و براى تأمين آنها، به شوهرش فشار بياورد، افزون بر به خشم آوردن خداوند متعال، زمينه ناراحتى شوهر را نيز فراهم مى‌آورد. ا - - - - - ۱) كنز العمّال: ح۴۵۰۸۲ ۲) كتاب من لا يحضره الفقيه : ج٣ ص٤٤٠ ح٤٥٢٤ 📗 تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ص۴۶۹ •┈┈•❀•┈┈• ▽ آسیب‌های مرتبط با مرد @Nahjolbalaghe2