1_26543.mp3
3.22M
✅ سوره النازعات
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... مطابق این تفسیر، قرآن مسأله به هم ریختن قانون توارث را که ب
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۲۸
🔻با دشمنان طرح دوستى نریزید
در آیات گذشته سخن از این بود که عزت و ذلت و تمام خیرات به دست خدا است، و در این آیه به همین مناسبت مؤمنان را از دوستى با کافران شدیداً نهى مى کند;
زیرا اگر این دوستى ها به خاطر کسب قدرت و ثروت و عزت است، همه اینها به دست خدا است.
مى فرماید: افراد با ایمان نباید غیر از مؤمنان (یعنى) کافران را دوست، ولىّ و حامى خود انتخاب کنند
(لایَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ).(۱)
و هر کس چنین کند، هیچ رابطه اى با خدا ندارد و پیوند خود را به کلى از پروردگارش گسسته است
(وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فی شَیْء).
این آیه، در زمانى نازل شد که روابطى در میان مسلمانان و مشرکان با یهود و نصارى وجود داشت، و چون ادامه این ارتباط، براى مسلمین زیانبار بود، مسلمانان از این کار نهى شدند.
این آیه در واقع یک درس مهم سیاسى، اجتماعى به مسلمانان مى دهد که بیگانگان را هرگز به عنوان دوست و حامى و یار و یاور نپذیرند، و فریب سخنان جذاب و اظهار محبت هاى به ظاهر صمیمانه آنها را نخورند; زیرا ضربه هاى سنگینى که در طول تاریخ بر افراد با ایمان و با هدف واقع شده، در بسیارى از موارد از این رهگذر بوده است.
تاریخچه استعمار مى گوید: همیشه ظالمانِ استثمارگر در لباس دوستى و دلسوزى و عمران و آبادى ظاهر شده اند..
فراموش نباید کرد (واژه استعمار که به معنى اقدام به عمران و آبادى است نیز از همین جا گرفته شده) آنها به نام عمران و آبادى وارد مى شدند و هنگامى که جاى پاى خود را محکم مى کردند، بى رحمانه بر آن جامعه مى تاختند و همه چیز آنها را به یغما مى بردند.
جمله مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِیْنَ اشاره به این است که: در زندگى اجتماعى، هر کس نیاز به دوستان و یاورانى دارد، ولى افراد با ایمان، باید اولیاى خود را از میان افراد با ایمان انتخاب کنند، و با وجود آنان چه نیازى به کفار بى رحم و ستمگر است، و تکیه بر وصف ایمان و کفر، اشاره به این است که: این دو از یکدیگر بیگانه و آشتى ناپذیرند.
جمله فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَىْء
اشاره به این است: افرادى که با دشمنان خدا پیوند دوستى و همکارى برقرار سازند، ارتباطشان با خداوند و خدا پرستان گسسته مى شود.
سپس به عنوان یک استثناء از این قانون کلى مى فرماید: مگر این که از آنها بپرهیزید و تقیه کنید (إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً).
همان تقیه اى که براى حفظ نیروها و جلوگیرى از هدر رفتن قوا و امکانات و سرانجام پیروزى بر دشمن است.
در چنین موردى، جایز است مسلمانان با افراد بى ایمان، به خاطر حفظ جان خود و مانند آن ابراز دوستى کنند.
و در پایان آیه، هشدارى به همه مسلمانان داده، مى فرماید: خداوند شما را از (نافرمانى) خود بر حذر مى دارد، و بازگشت (همه شما) به سوى خداست (وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّهِ الْمَصیرُ).
این دو جمله، بر مسأله تحریم دوستى با دشمنان خدا تأکید مى کند، از یک سو مى گوید: از مجازات و خشم و غضب خداوند بپرهیزید، و از سوى دیگر مى فرماید: اگر مخالفت کنید بازگشت همه شما به سوى او است و نتیجه اعمال خود را خواهید گرفت .
📚۱ ـ أَوْلِیاء جمع ولىّ و در اینجا به معنى دوست، حامى، هم پیمان و یار و یاور است.
#تفسیرسورهآلعمران
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۲۵ /به مامور جمع آوري ماليات
/فراز آخر
🔸 #حمايتازحقوقحيوانات
در رساندن حيوانات آن را به دست چوپاني كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار، سپس آنچه از بيت المال جمع آوري شد براي ما بفرست، تا در نيازهايي كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را به دست فردي امين سپردي، به او سفارش كن تا: (بين شتر و نوزادش جدايي نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچه اش زياني وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمي را كه سواري دادن براي او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببريد، و از جاده هائي كه دو طرف آن علفزار است به جاده بي علف نكشاند و هر چندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند.) تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر اساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبر (ص) تقسيم نماييم، عمل به دستورات يادشده مايه بزرگي پاداش و هدايت تو خواهد شد. انشاءالله.
⚘
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۲۵ /به مامور جمع آوري ماليات /فراز آخر 🔸 #حمايتازحقوقحيوانات در رساندن ح
✨
✅شرح نامه ۲۵ بخش سوم رعایت حقوق حیوانات
(مکارم شیرازی )
رأفت اسلامى حتى درباره حيوانات:
در بخش گذشته، امام(عليه السلام) دستورات لازم را درباره چگونگى اخذ زکات از کسانى که زکات بر آنها واجب است بيان فرمود. در اين بخش از نامه، سخن درباره چگونگى حفظ اين اموال و طرز رفتار با حيواناتى است که به عنوان زکات پرداخته شده اند.
نخست امام(عليه السلام) صفات کسانى را که مأمور انتقال زکات به سوى بيت المال مى شوند، بيان مى کند و چندين ويژگى براى آنها بر مى شمرد. در نخستين و دومين صفت مى فرمايد: «آنها را به غير از کسى که به دينش اطمينان دارى و نسبت به اموال مسلمين دلسوز است، مسپار تا آن را (سالم) به ولى مسلمين برساند و او در ميان مسلمانان تقسيم کند»;
(وَلاَ تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلاَّ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ، رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ).
بنابراين مهمترين شرط، در اين گونه مسائل امانت و وثاقت و شرط دوم رفق، مدارا و دلسوزى است و اگر اين دو شرط در متصديان بيت المال و خزانه داران کشورهاى اسلامى رعايت شود به يقين مشکلى در امور مالى پيدا نخواهد شد;
نه خيانتى رخ مى دهد و نه حيف و ميل و افراط و تفريطى.
سپس در ادامه اين سخن، هشت وصف ديگر براى مأموران انتقال اين اموال و چوپان ها بيان کرده و مى فرمايد: «تنها کسانى را مأمور اين کار کن که خيرخواه و مهربان و امين و حافظ باشند، سخت گير و اجحاف گر نباشند، حيوانات را خسته نکنند و به زحمت نيندازند»;
(وَلاَ تُوَکِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحاً شَفِيقاً وَأَمِيناً حَفِيظاً، غَيْرَ مُعْنِف(1) وَلاَ مُجْحِف(2)، وَلاَ مُلْغِب(3) وَلاَ مُتْعِب(4)).
به يقين اين اوصاف هشت گانه ارتباط نزديک با يکديگر دارند; چوپانى که ناصح و شفيق است قطعاً حيوانات را خسته نمى کند و تند نمى راند، زيرا هم حيوانات به زحمت مى افتند که بر خلاف عدل اسلامى است و هم وزن آنها کم مى شود و يا بيمار مى گردند که به زيان مصرف کنندگان است.
قابل توجّه اينکه اين دستورات را امام(عليه السلام) هنگامى بيان فرمود که نه از حقوق حيوانات سخنى در ميان دانشمندان جهان مطرح بود و نه از حقوق بشر;
ولى اسلام به عنوان آئينى مملوّ از برنامه هاى اخلاقى، حرمت حيوانات و حقوق آنها را نيز فراموش نکرده و مشمول محبّت و رأفت قرار داده است (توضيح بيشترى در اين زمينه در بحث نکات خواهد آمد).
آن گاه در دستور ديگرى مى فرمايد: «سپس آنچه نزد تو جمع شده فوراً به سوى ما روانه کن تا آن را در مصارفى که خداوند امر فرموده صرف کنيم»;
(ثُمَّ احْدُرْ(5) إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللهُ بِهِ).
اين دستور به دو دليل داده شده است: نخست اينکه ممکن است نيازمندانى به صورت فوق العاده در انتظار کمک هاى بيت المال باشند که اگر حق آنها زودتر برسد، مشکلاتشان حل خواهد شد و ديگر اينکه تأخير در رساندن اين اموال، معرض آفات است و براى نجات از آن آفات بايد تعجيل کرد و اموال زکات را به ولى امر مسلمين رسانيد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه از اين جمله احکام فقهى متعدّدى استفاده کرده اند: نخست اينکه نقل زکات از شهرى به شهر ديگر جايز است و ديگر اينکه مأموران جمع آورى زکات حق ندارند خودسرانه آنها را تقسيم کنند و سوم اينکه زکات بايد به دست ولى امر مسلمين برسد و زير نظر او تقسيم گردد.
بديهى است اين دستور مربوط به مناطق نزديک به مرکز حکومت امام(عليه السلام)است و اما مناطق دور دست که انتقال مال زکات به غير صورت نقدى عملاً امکان پذير نيست حکم ديگرى دارد;
يعنى نمايندگان امام(عليه السلام) مى توانند آن را در مرکز نمايندگى خود جمع آورى و تقسيم کنند.
آن گاه امام(عليه السلام) درباره کيفيت نقل حيوانات زکَوى به نماينده خود دستورات ده گانه دقيق و ظريفى مى دهد و مى فرمايد: «هنگامى که امين تو آنها را در اختيار گرفت به او سفارش کن که ميان شتر ماده و نوزادش جدايى نيفکند و شير آن را چنان ندوشد که به بچه اش زيان وارد شود و در سوار شدن بر شتران، آنها را به زحمت نيفکند و عدالت را در اين امر در ميان آنها رعايت کند (گاه بر اين سوار شود و گاه بر ديگرى) و نيز حال شترِ خسته و يا زخمى را که سوارى دادن برايش مشکل است رعايت کند و با حيوانى که سم او ساييده يا لنگ شده مدارا نمايد»;
(فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُکَ فَأَوْعِزْ(6) إِلَيْهِ أَلاَّ يَحُولَ بَيْنَ نَاقَة وَبَيْنَ فَصِيلِهَا(7)، وَلاَ يَمْصُرَ(8) لَبَنَهَا فَيَضُرَّ ذَلِکَ بِوَلَدِهَا; وَلاَ يَجْهَدَنَّهَا رُکُوباً، وَلْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِکَ وَبَيْنَهَا، وَلْيُرَفِّهْ عَلَى اللاَّغِبِ، وَلْيَسْتَأْنِ(9) بِالنَّقِبِ(10) وَالظَّالِعِ(11)).
🌱ادامه دارد..
#شرحنامههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۵۳/به مالك اشتر نخعي
/فراز ۱
(نامه به مالك اشتر، در سال ۳۸ هجري هنگامي كه او را به فرمانداري مصر برگزيد، آن هنگام كه اوضاع محمد بن ابي بكر متزلزل شد، و از طولانيترين نامه هاست كه زيبايي هاي تمام نامه ها را دارد).
به نام خداوند بخشنده و مهربان، اين فرمان بنده خدا علي امير مؤمنان، به مالك اشتر پسر حارث است، در عهدي كه با او دارد، هنگامي كه او را به فرمانداري مصر بر ميگزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد كند، كار مردم را اصلاح، و شهرهاي مصر را آباد سازد.
💥 ۱ ضرورت خود سازي
او را به ترس از خدا فرمان ميدهد، و اينكه اطاعت خدا را بر ديگر كارها مقدّم دارد، و آنچه در كتاب خدا آمده، از واجبات و سنّتها را پيروي كند، دستوراتي كه جز با پيروي آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع كردن آن جنايتكار نخواهد گرديد. به او فرمان ميدهد كه خدا را با دل و دست و زبان ياري كند، زيرا خداوند پيروزي كسي را تضمين كند كه او را ياري دهد، و بزرگ دارد آن كس را كه او را بزرگ شمارد. و به او فرمان ميدهد تا نفس خود را از پيروي آرزوها باز دارد، و به هنگام سركشي رامش كند، كه: «همانا نفس همواره به بدي وا ميدارد جز آن كه خدا رحمت آورد» پس اي مالك بدان من تو را به سوي شهرهايي فرستادم كه پيش از تو دولتهاي عادل يا ستمگري بر آن حكم راندند، و مردم در كارهاي تو چنان مينگرند كه تو در كارهاي حاكمان پيش از خود مينگري، و در باره تو آن ميگويند كه تو نسبت به زمامداران گذشته ميگويي، و همانا نيكوكاران را به نام نيكي توان شناخت كه خدا از آنان بر زبان بندگانش جاري ساخت. پس نيكوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد، هواي نفس را در اختيار گير، و از آنچه حلال نيست خويشتن داري كن، زيرا بخل ورزيدن به نفس خويش، آن است كه در آنچه دوست دارد، يا براي او ناخوشايند است، راه انصاف پيمايي.
@Nahjolbalaghe2
#نامه۵۳
شرح_صوتی_نامه_۵۳_جلسه_۱_(عهد_نامه_مالک_اشتر).mp3
6.59M
✅شرح نامه ۵۳
نامه به مالک اشتر (طولانی ترین نامه نهجالبلاغه)
🍃قسمت اول
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال نهجالبلاغه 🌺✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحنامههاینهجالبلاغه
1_26544.mp3
3.45M
✅ سوره النبا
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران 🌷آیه ۲۸ 🔻با دشمنان طرح دوستى نریزید در آیات گذشته سخن از این بود
✨
✅ادامه تفسیر سوره آلعمران
🌷آیه ۲۹
در آیه قبل، دوستى و همکارى با کافران و دشمنان خدا، و تکیه کردن بر آنان ـ جز در موارد تقیه ـ شدیداً مورد نهى واقع شده.
و از آنجا که ممکن است بعضى همین استثناء را بهانه اى براى برگزیدن کافران به دوستى و تن در دادن به ولایت و حمایت آنها قرار دهند، و با سوء استفاده از عنوان تقیه با دشمنان اسلام رابطه برقرار سازند در این آیه، به آنها هشدار داده، مى فرماید: بگو: آنچه را که در سینه هاى شما است، چه پنهان سازید یا آشکار کنید، خداوند آن را مى داند (قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللّهُ).
نه تنها اسرار درون شما را مى داند بلکه آنچه را که در آسمان ها و آنچه را که در زمین است (نیز) مى داند (و علاوه بر این آگاهى وسیع) خداوند بر هر چیزى توانا است (وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ وَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ).
بنابراین، او با علم بى پایانش که پهنه زمین و آسمان را فرا گرفته، از نیات همه شما با خبر است، و قدرت بر کیفر دادن گنهکاران را نیز دارد.
🔹نکته ها:
۱ ـ تقیّه یک سپر دفاعى است
درست است که گاهى انسان به خاطر هدف هاى عالى تر، به خاطر حفظ شرافت، و به خاطر تقویت حق و کوبیدن باطل حاضر است از جان عزیز خود نیز در این راه بگذرد، ولى آیا هیچ عاقلى مى تواند بگوید جایز است انسان بدون هدف مهمى جان خود را به خطر اندازد؟
اسلام صریحاً اجازه داده انسان در موردى که جان یا مال و ناموس او در خطر است و اظهار حق، هیچگونه نتیجه و فایده مهمى ندارد، موقتاً از اظهار آن خوددارى کند، و به وظیفه خود به طور پنهانى عمل نماید. چنان که قرآن در آیه فوق خاطر نشان ساخته و با تعبیر دیگر در آیه ۱٠۶ سوره نحل مى فرماید: إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإیمانِ: مگر کسى که از روى اجبار چیزى بر خلاف ایمان اظهار مى کند و قلب او با ایمان مطمئن و آرام است .
تواریخ و کتب حدیث اسلامى نیز سرگذشت عمار و پدر و مادرش را فراموش نکرده که در چنگال بت پرستان گرفتار شدند، آنها را شکنجه دادند که از اسلام بیزارى بجویند، پدر و مادر عمار از این کار خوددارى کردند و به دست مشرکان کشته شدند، ولى عمار آنچه را که آنها مى خواستند با زبان اظهار داشت و سپس گریه کنان از ترس خداوند بزرگ، به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) شتافت، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: إِنْ عادُوا لَکَ فَعُدْ لَهُمْ: اگر باز هم گرفتار شدى و از تو خواستند آنچه مى خواهند بگو .(۱)
و به این وسیله، اضطراب، وحشت و گریه او را آرام ساخت.
نکته اى که باید کاملاً به آن توجه داشت این است: تقیه در همه جا یک حکم ندارد بلکه گاهى واجب، گاهى حرام و زمانى مباح مى باشد.
وجوب تقیه در صورتى است که بدون فایده مهمى جان انسان به خطر بیفتد، اما در موردى که تقیه موجب ترویج باطل و گمراه ساختن مردم و تقویت ظلم و ستم گردد، حرام و ممنوع است.
روى این اساس، تمام ایراداتى که در این زمینه شده پاسخ داده خواهد شد در حقیقت اگر خرده گیران در این باره تحقیق مى کردند، واقف مى شدند که شیعه در این عقیده تنها نیست بلکه مسأله تقیه در جاى خود یک حکم قاطع عقلى و موافق فطرت انسانى است.(۲)
زیرا تمام مردم عاقل و خردمند جهان، هنگامى که خود را بر سر دو راهى ببینند که یا باید از اظهار عقیده باطنى خود چشم بپوشند، و یا با اظهار عقیده خود جان و مال و حیثیت خود را به خطر افکنند، تحقیق مى کنند اگر اظهار عقیده در موردى باشد که ارزش براى فدا کردن جان و مال و حیثیت داشته باشد، اقدام به این فداکارى را صحیح مى شمارند و اگر اثر قابل ملاحظه اى در آن نبینند از اظهار عقیده چشم مى پوشند
🔹ادامه مطلب در پست بعدی⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آلعمران 🌷آیه ۲۹ در آیه قبل، دوستى و همکارى با کافران و دشمنان خدا، و تکیه کر
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
... ۲ ـ تقیه یا تغییر شکل مبارزه
در تاریخ مبارزات مذهبى و اجتماعى و سیاسى زمان هائى پیش مى آید که مدافعان حقیقت اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند، هم خودشان و هم مکتبشان به دست نابودى سپرده مى شود، و یا لااقل در معرض مخاطره قرار مى گیرد مانند وضع شیعیان على(علیه السلام) در زمان حکومت غاصب بنى امیه، در چنین موقعى راه صحیح و عاقلانه این است که نیروهاى خود را به هدر ندهند، و براى پیشبرد اهداف مقدس خود به مبارزات غیر مستقیم و یا مخفیانه دست بزنند، و در حقیقت تقیه براى این گونه مکتب ها و پیروان آنها در چنین لحظاتى یک نوع تغییر شکل مبارزه محسوب مى شود، که مى تواند آنها را از نابودى نجات دهد، و در ادامه مجاهدات خود پیروز گرداند.
کسانى که بر تقیه به طور دربست قلم بطلان مى کشند معلوم نیست براى این گونه موارد چه طرحى دارند؟
آیا نابود شدن خوب است و یا ادامه مبارزه به شکل صحیح و منطقى؟
راه دوم همان تقیه است و راه اول چیزى است که هیچ کس نمى تواند آن را تجویز کند.
از آنچه گفتیم روشن شد، تقیه یک اصل مسلّم قرآنى است ولى در موارد معین و حساب شده که ضابطه آن در بالا آمد.
و این که مى بینیم بعضى از ناآگاهان تقیه را از ابداعات پیروان اهل بیت(علیهم السلام)مى شمرند، دلیل بر این است که با آیات قرآن آشنائى زیادى ندارند.
📚۱ ـ مجمع البیان ، جلد ۵ و ۶، صفحه ۳۸۸ (جلد ۶، صفحه ۲٠۳، مؤسسه اعلمى مطبوعات، طبع اول، ۲ ۱۴۱۵ هـ ق) ذیل آیه ۱٠۶ سوره نحل ـ بحار الانوار ، جلد ۱۹، صفحه ۳۵ و ۹٠ و جلد ۲۹، صفحه ۴٠۵ و جلد ۶۶، صفحه ۳۷ و جلد ۷۲، صفحه ۳۹۳، ۴۱۲ و ۴۳٠ ـ عوالى اللئالى ، جلد ۲، صفحه ۱٠۴، انتشارات سیّد الشهداء، ۱۴٠۵ هـ ق ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۸۹ و ۹٠، مؤسسه اسماعیلیان، ۱۴۱۲ هـ ق.
۲ ـ اقتباس از کتاب آئین ما (ترجمه و توضیح اصل الشیعه و اصولها )، صفحه ۳۶۴
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۲ ... در اين جمله به چهار پديده رفتارى و روانى مردم در عصر خليفه دوّم اش
✨
✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۲
در روايتى ديگر از «نافع» نقل شده که «صبيغ عراقى» پيوسته سؤالاتى درباره قرآن مى کرد هنگامى که به «مصر» آمد «عمر و بن عاص» او را به سوى «عمر» فرستاد. «عمر» دستور داد شاخه هاى تازه از درخت بريدند و براى او آوردند و آن قدر بر پشت او زد که مجروح شد سپس او را رها کرد. بعد از مدّتى که خوب شد بار ديگر همان برنامه را درباره او اجرا نمود، سپس او را رها کرد تا بهبودى يابد; بار سوّم به سراغ او فرستاد تا همان برنامه را اجرا کند; «صبيغ» به عمر گفت: «اگر مى خواهى مرا به قتل برسانى به طرز خوبى به قتل برسان و زجرکش نکن و اگر مى خواهى زخم تنم را درمان کنى، به خدا خوب شده است».
«عمر» به او اجازه داد که به سرزمين خود برگردد و به «ابوموسى اشعرى» نوشت که هيچ يک از مسلمانان با او مجالست نکند. اين امر بر «صبيغ» گران آمد «ابوموسى» به «عمر» نوشت که او کاملا از حرفهاى خود توبه کرده و ديگر سؤالى درباره آيات قرآن نمى کند «عمر» اجازه داد که مردم با او مجالست کنند.(25)
در روايتى ديگر داستان «صبيغ» چنين آمده است (بعيد نيست او داستانهاى متعدّدى با عمر داشته است) که: او وارد «مدينه» شد و پيوسته از متشابهات قرآن سؤال مى کرد. «عمر» به سراغ او فرستاد در حالى که قبلا شاخه هايى از درخت خرما آماده ساخته بود. «عمر» از او پرسيد: تو کيستى؟ گفت: «من بنده خدا صبيغم». عمر يکى از آن شاخه ها را برداشت و بر سر او کوفت و گفت: «من بنده خدا عمرم» و آن قدر زد که سرش خون آلود شد. «صبيغ» گفت: اى اميرمؤمنان بس است آنچه در سر من بود از بين رفت (و ديگر سؤالى از متشابهات نمى کنم)!(26)
🌱ادامه دارد...
#شرحخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۶۱- و قال ( عليه السلام )
لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ
# قال الشريف : يعني معاوية و أصحابه .#
🌿🌺🌿
📕نهج البلاغه/خطبه۶۱ در باب خوارج
🍂نهي از كشتار خوارج
🌾بعد از من با خوارج نبرد نكنيد، زيرا كسي كه در جستجوي حق بوده و خطا كرد مانند كسي نيست كه طالب باطل بوده و آن را يافته است. (منظور امام از گروه دوم معاويه و یاران او هستند.
🌿🌺🌿
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۶۲- و من كلام له ( عليه السلام )\r> لما خوف من الغيلة <
وَ إِنَّ عَلَيَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِينَةً فَإِذَا جَاءَ يَوْمِي انْفَرَجَتْ عَنِّي وَ أَسْلَمَتْنِي فَحِينَئِذٍ لَا يَطِيشُ السَّهْمُ وَ لَا يَبْرَأُ الْكَلْمُ .
🌺
📕نهج البلاغه/خطبه ۶۲
🔽هشدار به كشته شدن
◽️موضعگيري امام برابر تهديد به قتل و ترور
پروردگار براي من پوششي استوار قرار داد كه مرا حفظ نمايد، هنگامي كه عمرم به سرآيد، از من دورشده و مرا تسليم مرگ مي كند، كه در آن روز نه تير خطا مي رود و نه زخم بهبود مي يابد.
🌿🌺🍃
شرح_صوتی_خطبه_۶۱_و_۶۲.mp3
7.43M
✅شرح خطبه ۶۱ و ۶۲
🔹در باب خوارج
🔹هشدار به کشته شدن
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحخطبههاینهجالبلاغه