🔰 #داستان _نماز
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
کانال #نماز_خوب
⭕️ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#داستان این روزها
🔴لطفا با تمام توجه، دل به مطلب بدید.
۱. قدیم ها دختر و پسرها اگر می خواستند با هم دوست شوند، چه قدر سختی ها بود و اصلا افرادی که دنبال چنین مسائلی بودند، خیلی کم بودند. رفته رفته کار به جایی رسید که به کمک فضای مجازی، شرایط برای چنین رابطه هایی فراهم تر شد، داخل گپ ها همدیگر رو زیر نظر میگرفتن، بعد با استرس پی وی طرف میرفتن و حرف های خوب میزدن و کم کم خواهرم داداشم میگفتن، بعد رابطه صمیمی تر میشد و... .
۲. روشون نمیشد در جمع درخواست دوستی بدهند، رفته رفته کار به جایی رسید که الان به راحتی و بدون هیچ خجالتی در جمع درخواست دوستی میدن (متاسفانه و میلیون ها افسوس و گریه😔😢) در ادامه کار به جایی رسید، حرف های زشت، سبک، سخفیف و زننده را که در پی وی می زدن، با کمال بی ادبی درجمع بهم می زنند.
۳. ادامه این داستان دهشتناک را بنده خدمت تان بگم که کار به جایی خواهد رسید (امیدوارم اتفاق نیفتد اما با وضعیتی که من میبینم، اتفاق خواهد افتاد) که پسرها دچار جنون می شوند (الان هنوز فضای غالب جامعه این گونه نشده)، اراده شان سست تر می شود و این مرض روحی شان، به صورت انفجارهای متعددی بر سر خانم ها خواهد آمد.
۴. قدیم اگر مثلا در جمع دختر یا پسرها می پرسیدی، چند نفر با جنس مخالف در ارتباط هستند، یا کسی جواب نمیداد یا بقیه با اشاره میگفتن، حاجی فلانی اهل این کاراس و اون کسی هم که بهش اشاره می کردند از خجالت آب می شد. اما الان چی😢 اگه کسی اهل دوستی با جنس مخالف نباشد، مسخره ش می کنند و بی کلاس و عقب مونده تصورش می کنند؛ یعنی ۱۸۰درجه تغییر.
۵. شیطان خیلی صبر دارد و راه و روش های گمراه کننده را خوب بلد هست، بسیار آهسته آهسته قدم به قدم جلو می آید. اول بحث دوستی و حرف معمولی است اما شیطان به اینجا اکتفا نمیکند؛ انقدر تلاش می کند تا فضای جامعه بشه فضای که پر باشد از بچه های حرام زاده؛ چون با وجود چنین بچه هایی، فریب مردم جامعه راحت تر و امکان دارد زمان ظهور نیز به تاخیر بیفتد.
۶. این نکته مهم را بگم که الان دوستی بیشتر در حد همین دوستی است، اما اگر این روند ادامه پیدا کند، اتفاقات غیر قابل جبران و دهشتناکی در انتظار خانم ها خواهد بود. حرف م را اگر می خواهید باور کنید، فضای اروپا را ببینید، آنها این مسیری را که انتهای آن بن بست و دره عمیقی است در حال سیر کردن هستند و نتونستن خودشان را از این وضع فاجعه بیرون بکشند (فضای غالب رو عرض میکنم) و جامعه ما تازه شروع به این مسیر غمناک کرده است. یاد آن کلیپی افتادم که در خارج، استاد دانشگاه در جمعی که چند صد نفر از دانشجوهای دختر بودند، ازشون پرسید: هر تعداد از افراد این جمع که به خودشان یا آشنای شان، تعرض جنسی وارد شده، بلند شند بایستد که متاسفانه تمام جمعیت (غیر از شاید دو سه نفر) بلند شدند😢.
۷. دوستان، عزیزان! نذارید روزی بیایید که وقتی این سوال را کردم، ... .
می دونید یه راه درمان آن چیه؟ میدونید چه چیزی میتونه سدی محکم باشد تا چنین بلای دهشتناکی بر سر پیش نیاد؟ جواب: وارد رابطه دوستی با جنس مخالف نشید، فریب قربون صدقه رفتن ها، نشید، زیبایی های ظاهری تان را نگه دارید برای کسی که اول عاشق شخصیت تان شده است و نه صرفا چهره.
۸. ببخشید بعضی حرف ها را رُک زدم، چون ناچارم یه سری صحبت ها را مطرح کنم تا این روند فاجعه آمیز بلکه سرعتش کم شود.
۹. البته این را هم بگم که در همین فضای فعلی جامعه بچه هایی هستند که خودشان را پاک نگه داشتند😍 و افرادی امثال علی لندی که طرز فکرهای زیبایی دارند👏، امیدمان را به آینده زیاد می کنند.
۱۰. به حرف های دلسوزانه این حقیر، توجه عمیق کنید. سودی اصلی آن به خودتان بر می گردد. و همین که شما سود کنید، خیلی برایم خوشحال کننده است.
#_اندکی_تفکر
#مصطفی
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#داستان
#سلامِ_نفتی
💠 در محلّهی ما یک گاریچی بود که نفت میفروخت و به او عمو نفتی میگفتند. یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانهتان را گازکشی کردهاید!؟ گفتم: بله! گفت: پس درست فهمیدم. چون سلامهایت تغییر کرده است!😔 من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟ گفت: قبل از اینکه خانهات گازکشی شود، خوب مرا تحویل میگرفتی، حالم را میپرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانهاش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند.
💠 از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداده. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.
💠 سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
💠 یادمان باشد، سلاممان نفتی نباشد و بوی نیاز ندهد! و البته به کسی سوءظن نداشته باشیم و نگوییم چرا سلام کردنت نفتی است بلکه استقبال گرمی از توجّه او کنیم.
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان
به بهلول گفتن: ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ. ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ. گفتند: ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ. گفتند: ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ. ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ #ﺭﺯّﺍقِ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ. گفتند: ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ. ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ. گفتند: ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ. ﯾﻌﻨﯽ #ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجر یهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟
#رزق
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅ #خاطرات_نماز 👈گفتگوی پدر و پسری
👇👇👇👇👇
روزی من و عباس در حیاط روی تخت چوبی نشسته بودیم. از عباس پرسیدم: اگه من از شما یه لیوان آب 💧طلب کنم و شما سریع بری و برای من آب بیاری، فکر میکنی برخورد من چطور خواهد بود؟ »
گفت: «معلومه از من تشکر میکنی.»🙏 حالا اگر چند دقیقه با تأخیر برای من آب بیاری چی؟ » شاید تشکر سردی❄️ از من بکنی.» گفتم: «اگرده - پانزده دقیقه⏰ دیر بیاری؟» تشکر نمیکنی.»
گفتم: «نماز اول وقت🕋 هم همین طوره. اگه اول وقت خوندی، محبت خدا و ثواب زیاد به همراهش خواهد بود. و اگه نماز هرچه از سر وقت دیر بخونی ثوابش کمتر میشه .
🌻🌼🌞🍀☘️🌿🌱
📙آخرین نماز در حلب، صفحه ۳۴، خاطره ی پدر شهید عباس دانشگر.
🌺🌺🌺🌺
#نماز_شهیدان
#نماز
#نماز_اول_وقت
#داستان
کانال #نماز_خوب
⭕️ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#داستان
عابدی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازهاش همه جا پیچیده بود.
عابد روزی به آبادی دیگری رفت و برای خرید نان به نانوایی مراجعه کرد. چون لباس درستی نپوشیده بود، نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت و به نانوا گفت: این مرد را می شناسی؟ نانوا گفت: نه. مرد گفت: فلان عابد بود. نانوا گفت: من از مریدان او هستم. سپس به دنبال عابد دوید و گفت: میخواهم شاگرد شما باشم؛ اما عابد قبول نکرد. نانوا گفت: اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام میدهم. عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد گفت: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی را نان دادی!
#روایت
امام جعفرصادق _عليهالسلام_:
«عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند.»
به نقل از وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۶۰
#_اندکی_تفکر
🌷
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان
روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت.
فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا و قشنگ در سبد گذاشت و باز گردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کردهای و نزدم آوردهای؟
فقیر گفت : هر کس آنچه در دل دارد میبخشد.
#_اندکی_تفکر
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان
فردی هنگام راه رفتن پایش به سکهای خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست. کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند. دید سکه 2 ریالی است. بعد دید کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده.
گفت: چی را برای چی آتش زدم!
و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که چیزهای با ارزش را برای چیزهای بیارزش آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم.
آرامش امروزمان را فدای چشم و هم چشمیها و مقایسه کردنها میکنیم و سلامتی امروزمان را با استرسها و نگرانیهای بی،مورد به خطر میاندازیم.
#_اندکی_تفکر
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان
میگویند سالها پیش در جزیرهای
آهوهای زیادی زندگی میکردند.
خوراک فراوان و نبود هیچ خطری،
باعث شد که تحرک آهوها کم و به
تدریج تنبل و بیمار شده و نسل آنها رو
به نابودی گذارد.
برای حل این مساله، تعدادی گرگ در
جزیره رها شد. وجود گرگها باعث
تحرک دوباره آهوان گردید و سلامتی
به آنها باز گشت.
ناملایمات، مشکلات و سختیها هم
گرگهای زندگی ما هستند که ما را قویتر میکنند و باعث میشوند پختهتر شویم.
#نکات_تربیتی
#_اندکی_تفکر
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان
مثل دانههای قهوه باش
زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه او از تلاش و جنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید، سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد.
سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخممرغ و در سومی دانههای قهوه.
بعداز ۲۰ دقیقه که اب کاملا جوشیده بود، گازها را خاموش کرد.
اول هویچها را در ظرفی گذاشت، سپس تخممرغها را هم در ظرف گذاشت و قهوه را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه میبینی؟
دخترش پاسخ داد: هویچ، تخممرغ، قهوه. مادر از او خواست که هویچها را لمس کند و بگوید که چگونهاند؟ او اینکار را کرد و گفت: نرماند.
بعد از او خواست تخممرغها را بشکند، بعد از اینکه پوسته آن را جدا کرد، تخممرغِ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد.
دختر از مادرش پرسید که مفهوم اینها چیه؟
مادر بهش پاسخ داد: هر سه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است، آب جوشان، اما هر کدام عکسالعمل متفاوتی نشان دادهاند.
هویچ در ابتدا بسیار سخت و محکم به نظر میرسد، اما وقتی در آبجوشان قرار گرفت، به راحتی نرم و ضعیف شد. تخممرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می کرد، وقتی در آبجوش قرار گرفت، مایع درونی آن سفت و محکم شد. دانههای قهوه که یکتا بودند، بعد از قرار گرفتن در آب جوشان، آب را تغییر دادند.
مادر از دخترش پرسید: تو کدام یک از این مواد هستی؟ وقتی شرایط بد و سختی پیش میآید، تو چگونه عمل میکنی؟ تو هویچ، تخممرغ یا دانههای قهوه هستی؟
به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من هویچ هستم که به نظر محکم میآیم، اما در سختیها خم میشوم و مقاومت خود را از دست میدهم؟
آیا من تخممرغ هستم که با یک قلب نرم شروع میکند، اما با حرارت محکم میشود؟ یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد، آن دانه بوی خوش و طعم دلپذیری را آزاد کرد.
اگر تو مانند دانههای قهوه باشی، هرچه شرایط بدتر میشوند، تو بهتر میشوی و شرایط را به نفع خودت تغییر میدهی.
#نکات_تربیتی
#_اندکی_تفکر
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان
مثل دانههای قهوه باش
زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه او از تلاش و جنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید، سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد.
سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخممرغ و در سومی دانههای قهوه.
بعداز ۲۰ دقیقه که اب کاملا جوشیده بود، گازها را خاموش کرد.
اول هویچها را در ظرفی گذاشت، سپس تخممرغها را هم در ظرف گذاشت و قهوه را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه میبینی؟
دخترش پاسخ داد: هویچ، تخممرغ، قهوه. مادر از او خواست که هویچها را لمس کند و بگوید که چگونهاند؟ او اینکار را کرد و گفت: نرماند.
بعد از او خواست تخممرغها را بشکند، بعد از اینکه پوسته آن را جدا کرد، تخممرغِ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد.
دختر از مادرش پرسید که مفهوم اینها چیه؟
مادر بهش پاسخ داد: هر سه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است، آب جوشان، اما هر کدام عکسالعمل متفاوتی نشان دادهاند.
هویچ در ابتدا بسیار سخت و محکم به نظر میرسد، اما وقتی در آبجوشان قرار گرفت، به راحتی نرم و ضعیف شد. تخممرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می کرد، وقتی در آبجوش قرار گرفت، مایع درونی آن سفت و محکم شد. دانههای قهوه که یکتا بودند، بعد از قرار گرفتن در آب جوشان، آب را تغییر دادند.
مادر از دخترش پرسید: تو کدام یک از این مواد هستی؟ وقتی شرایط بد و سختی پیش میآید، تو چگونه عمل میکنی؟ تو هویچ، تخممرغ یا دانههای قهوه هستی؟
به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من هویچ هستم که به نظر محکم میآیم، اما در سختیها خم میشوم و مقاومت خود را از دست میدهم؟
آیا من تخممرغ هستم که با یک قلب نرم شروع میکند، اما با حرارت محکم میشود؟ یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد، آن دانه بوی خوش و طعم دلپذیری را آزاد کرد.
اگر تو مانند دانههای قهوه باشی، هرچه شرایط بدتر میشوند، تو بهتر میشوی و شرایط را به نفع خودت تغییر میدهی.
#نکات_تربیتی
#_اندکی_تفکر
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان
گویند: روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش از جایی به جای دیگر نقل مکان کند، خیمهای را دید و گفت: اینجا را ترک نمیکنم تا آنکه بلایی بر سر آنان بیاورم.
به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را میدوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد.
با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود، لگدمال کرد و او را کشت.
مادر بچه با دیدن این صحنه، عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت.
شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد.
سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند و بعد از آن نزدیکان آن مرد آمدند، و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!
فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟!
ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم.
🚨 عدهای از مردم کار اشتباهی همچون سخنچینی انجام دهند، اما فکر میکنند کار خیلی بدی نکردهاند، اما با همان چند کلمه چنین مشکلاتی را به وجود میآورند:
آتش اختلاف را بر میافروزد.
خویشاوندی را بر هم میزند.
دوستی و صفا صمیمیت را از بین میبرد.
کینه و دشمنی میآورد.
طراوت و شادابی را تیره و تار میکند.
دلها را میشکند.
و بعدا کسی که اینکار را کرده، فکر میکند کاری نکرده، بلکه فقط میخ را تکان داده!
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃