✔️ دروس آية الله السيد أحمد المددي (باللغة العربية)
🔹 «الكتمان» ⬇️⬇️
@Nardebane_feghahat
4_5778478201521049862.mp3
5.38M
✔️ جلسه اول: كتمان
▪️آیت الله سید احمد مددی (مدظلهالعالی)
@Nardebane_feghahat
4_5778478201521049863.mp3
5.11M
✔️ جلسه دوم: كتمان
▪️آیت الله سید احمد مددی (مدظلهالعالی)
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله شبیری زنجانی(حفظه الله تعالی):
🔸 شنيدم در امتحانات حوزه كه از طرف آقاى حاج شيخ عبدالکریم حائری برگزار مىشد، آقاى آشيخ محمد على اراكى با آن جلالت قدر و فضلش، مردود شده بود!
امتحان معيار نيست. گاهى سختگيرى در امتحان سبب مىشود كه طلبه خودش را ببازد و معلوماتش را از ياد ببرد.
📚 جرعهای از دریا، ج2 ص691
#شبیری_زنجانی
@Nardebane_feghahat
✅✅ دوستانِ خود را به این کانال دعوت نمایید.
در کانال «نردبان فقاهت» در صدد هستیم دروس خارج فقها، و مسائل حوزوی از قبیل ادبیات، فقه، اصول، رجال و... را مورد بررسی قرار دهیم.
ایتا:
@Nardebane_feghahat
تلگرام:
t.me/Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله حسن زاده آملی:
🔹 جنازهاش {یعنی جنازه آیت الله میرزا مهدی الهی قمشهای} را بسيار ساده و بىهياهو و بىتشريفات از تهران به قم آوردند. آية الله آقاى اراكىِ معروفِ قم دست آورد و آستين مرا گرفت و پرسيد اين جنازه كيست كه دارند مىبرند؟ گفتم: «مرحوم آقاى قمشهاى». گفت قمشهاى معروف كه تفسير قرآن نوشت؟ گفتم آرى. گفت پس چرا وضع تشييع و تشريفات جنازهاش اينقدر ساده بود؟!
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله سید موسی شبیری زنجانی (مدظله العالی):
🔸 حاج آقاى ما كه جزء ممتحنين حوزه بود، مىفرمود: آشيخ قاسم نحوى، جزء ممتحنين بود و از طلبه درس خارجخوان، به جاى اينكه از كفايه بپرسد، از فلان مسأله ادبى سيوطى مىپرسيد. حاج آقاى ما ناراحت مىشد و مىگفت: آقا! طلبه در اين وقت، مطالب ادبى يادش نيست، شما بايد از كفايه سؤال كنيد.
هنگامی که از مطالب ادبى سؤال مىشود، طلبه درس خارجخوان که از این مباحث فاصله گرفته است خودش را مىبازد و معلوماتش را فراموش میکند و شكست میخورد.
📚 جرعهای از دریا، ج2 ص691
@Nardebane_feghahat
✳️ #دین_العجائز (1)
✔️ روایت «علیکم بدین العجائز» که به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نسبت داده میشود، سند محکمی ندارد.
✔️ مرحوم علامه مجلسی(ره) فرموده است:
🔹 عن الثالث بالمنع من صحة نسبته إلی النبی (صلی الله علیه و آله) فإن بعضهم ذکر أنه من مصنوعات سفیان الثوری، فإنه روی أن عمر بن عبد الله المعتزلی قال إن بین الکفر و الإیمان منزلة بین المنزلتین. فقالت عجوز قال الله تعالی «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ» فلم یجعل من عباده إلا الکافر و المؤمن فسمع سفیان کلامها فقال «علیکم بدین العجائز» علی أنه لو سلم فالمراد به التفویض إلی الله تعالی فی قضائه و حکمه و الإنقیاد له فی أمره و نهیه.
📚 بحارالأنوار ج66 ص136
@Nardebane_feghahat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ #دین_العجائز (2)
▪️نظر صاحب قوانین در مورد عبارت «علیکم بدین العجائز»
▪️استاد موسوی طهرانی
@Nardebane_feghahat
✔️ تفاوت درس آیت الله اراکی با امام خمینی (در کلام آیت الله شبیری زنجانی)
📚 جرعهای از دریا، ج2 ص691
@Nardebane_feghahat
✳️ #دین_العجائز (3)
❓سؤال: ...پس حدیث «علیکم بدین العجائز» را چه میکنید؟
✔️ شهيد مرتضی مطهری:
🔸 ما در مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه گفتهایم که اولًا حدیثبودنِ این جمله به هیچ شکل مسلّم نیست، بلکه شاید خلافش مسلّم است. میگویند این سخن سفیان ثوری است و این را به شکل بسیار ضعیفی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت دادهاند.
🔹 بعضی از اساتید ما میفرمودند اگر این حدیث هم باشد باید دید مفهومش چیست. بعضی از «علیکم بدین العجائز» این را فهمیدهاند که معتقَدات شما باید در کیفیت، شبیه معتقدات پیرزنها باشد. چنین چیزی قطعاً مقصود نیست، چون معنایش این است که سطح معرفت باید پایین باشد. پیرزن اعتقادش این است که خدا یک قلمبه نور در بالای آسمانهاست. آیا همه باید همینطور معتقد باشند؟! پیرزنها در مورد خدا چه جور فکر میکنند؟ آنها غالباً مانند «مجسّمه» فکر میکنند. اگر این طور باشد پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) اولین متخلف از «علیکم بدین العجائز» است که آن همه سطح معرفت در مورد خدا را بالا برده است.
🔸 پس اگر این جمله واقعاً حدیث باشد، مقصود این نیست که محتوای فکر شما همان محتوای فکرِ عجائز باشد بلکه مراد «کیفیت احتوا» است؛ یعنی همانطور که یک پیرزن در اعتقاد خودش جزم دارد و دیگر شک نمیکند، شما هم همینطور باشید.
🔹 اگر «علیکم بدین العجائز» باشد، مقصود این است که کوشش کنید در کیفیت یقین در این حد باشید نه اینکه متیقنتان نظیر متیقن پیرزنها باشد. پیرزن خیال میکند که خدا در بالای آسمانها با دستش عالم را حرکت میدهد. آیا از ما خواستهاند همینطور فکر کنیم؟ اگر این جمله حدیث باشد، قطعاً چنین چیزی مقصود نیست.
📚 مجموعه آثار ج11 ص165
@Nardebane_feghahat
✔️ تفاوت عقل نظری با عقل عملی
🔹 «أنّ تفاوت العقل النّظري مع العقل العملي بتفاوت المدركات من حيث إنّ المدرك ممّا ينبغي أن يعلم أو ممّا ينبغي أن يؤتى به، أو لا يؤتى به»
📚 نهاية الدراية في شرح الکفاية، الغروي الإصفهاني، الشيخ محمد حسين ج2 ص311
✍ پ.ن: «عقل نظری» بود و نبود را کشف میکند و «عقل عملی» بایدها و نبایدها را کشف میکند.
#اصول
@Nardebane_feghahat
✔️ درس خارج اصول آیت الله سبحانی
91/10/09
🔹 ادعا شده که: «المفهوم عبارة عن انتفاء سنخ الحکم لا شخص الحکم»
برای تبیین این جمله که یک قاعده ی اصولی است باید در دو مقام بحث کنیم:
1⃣ المقام الاول: ما هو المراد من شخص الحکم و سنخ الحکم
🔸 در مثال «زید ان سلّم أکرمه»:
گاهی میگوییم وجوب اکرام، به سلام کردن زید وابسته است. در این صورت سخن از «شخص حکم» میباشد.
ولی گاهی وجوب اکرام منحصر به این سبب نیست، بلکه سبب آخر نیز دخالت دارد. در اینجا سخن از سنخ الحکم است. سنخ حکم چیز جامعی است بین وجوب اول (سلام کردن زید) و وجوب دیگر (مانند اطعام دادن زید). یعنی وجوب اکرام اعم از این است که سببش سلام باشد یا اینکه سببش اطعام باشد. به این وجوب جامع، سنخ الحکم میگویند.
2⃣ المقام الثانی: مفهوم، انتفاء شخص الحکم نیست بلکه انتفاء سنخ الحکم است.
🔸 اگر زید سلام نکند یقیناً آن وجوبِ اکرامی که به سلام وابسته است نیز از بین میرود و کسی در آن بحث ندارد.
بحث در «سنخ حکم» است که آیا اگر زید سلام نکند اصل اکرام از بین میرود یا اینکه نه، فقط اکرامی که ناشی از سلامکردن بود از بین رفته است ولی اکرامی که از ناحیه سبب دیگری مانند اطعام دادن زید است به قوهی خود باقی مانده است؛ بنابراین اگر زید سلام نکرد میتوانیم او را به سبب اطعام دادن اکرام کنیم.
🔸 اگر بگوییم سنخ حکم به کلّه از بین میرود، در واقع قائل هستیم که جمله مفهوم دارد و الا نه.
🔹 این، محل بحث است. به اینگونه که قائل به مفهوم میگوید که وقتی زید سلام نکرد هم شخص حکم از بین رفته است و هم سنخ حکم. ولی قائلین به عدم مفهوم میگویند فقط شخص حکم از بین رفته است، ولی سنخ حکم ممکن است با سبب دیگری، همچنان به قوت خود باقی است و وجود دارد و از آنجا که ما از وجود و عدم سبب دیگر بیاطلاع هستیم نمیتوانیم بگوییم که آیا با صرف عدم سلامکردنِ زید، حکم از بین رفته است یا نه.
هذا کلّ ما فی الکفایة فی هذا الباب.
#اصول
@Nardebane_feghahat
✔️ قیدِ «مندوحه»
🔸 «مندوحه» به معنای قدرت و توانایی مکلف در ادای «مأمور به» در ضمن فرد مباح است؛ یعنی مکلف ناگزیر نیست مامورٌ به را در ضمن فرد حرام به جا آورد.
🔹 برخی از اصولیها قید «مندوحه» را به عنوان مسئله اجتماع امر و نهی افزودهاند (اجتماع الامر و النهی مع المندوحة) و معتقدند نزاع درباره جواز اجتماع امر و نهی یا امتناع آن دو در جایی تصور دارد که مکلف اختیار داشته باشد مامورٌ به را هم در ضمن فرد مباح و هم در ضمن فرد حرام انجام دهد.
🔸 برای نمونه، در مثال نماز در خانه غصبی که امر به نماز و نهی از غصب متوجه مکلف شده است، محل نزاع آن جایی است که مکلف میتواند نماز را هم در مکان مباح و هم در مکان غصبی بخواند، اما با انتخاب بد خویش، در مکان غصبی میخواند؛ ولی در جایی که وی ناچار است نماز را در مکان غصبی بخواند، بحث اجتماع امر و نهی پیش نمیآید، زیرا نمونهای از تکلیف به محال است.
🔹 مرحوم «آخوند» در «کفایة» در پاسخ این گروه میگوید: وجود و عدم مندوحه هیچ تأثیری در بحث ندارد، زیرا «جواز» به معنای «امکان» است و قائل به جواز معتقد است نفس اجتماع دو تکلیف از نظر عقلی محال نیست، بلکه ممکن است؛ چه در خارج مندوحه باشد و چه نباشد.
🔸 به بیان دیگر، بحث اجتماع امر و نهی، در مقام ثبوت و این که آیا نفسِ چنین تکلیفی امکان دارد یا ندارد، مطرح است، اما مندوحه داشتن یا نداشتن، مربوط به مقام اثبات تکلیف و امتثال آن است.
#اصول
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (مدظله العالی):
🔹 مرحوم نراقی صاحبِ مناهج الاصول است. مرحوم ملا احمد نراقی. مرحوم شيخ {شیخ انصاری} مدتِ سه سال در کاشان میمانند و پيشِ مرحوم نراقی دوره اصول ديدند، دوره علمی ديدند، و میگویند مرحوم نراقی گفته که من بيشتر استفاده کردم {از شیخ} تا شيخ {از من}...
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (مدظله العالی):
🔸 شيخ {یعنی شیخ انصاری} در مدت سه سال کاشان يک دوره فلسفه هم خوانده. البته شيخ در مکاسب و رسائل سعی شديد دارد که اصطلاحات فلسفی را به کار نبرد.
🔹 چون در شرح حال شيخ نقل نشده، {لذا} من مسنداً نقل میکنم: مرحوم استادمان آقای بجنوری از مرحوم شيخ اسدالله زنجانی که از علمای کاظمين بود، از مرحوم ميرزای شيرازی {حاج ميرزا حسن شيرازی} از قول خود شيخ که شيخ میگوید من در مدت سه سال در کاشان يک دوره فلسفه را خواندم، لکن پيشِ يکی از دراويش. شايد هم برای همين جهت ذکر نکردند. يکی از صوفیهای کاشان، يکی از دراويش. تنهايي میرفته پيشِ ايشان، و کتاب مثنوی مولوی. يعنی آن درويش گفت که من ديگر حالِ فلسفهگفتن ندارم، يک دوره ملّای رومی را میگویم. مثنوی را. يک دوره فلسفه را در ضمن آن {یعنی مثنوی} میگویم. سند بنده اين است. شرحی دارد که من حالا مختصرش را عرض کردم، شرحش جای ديگر...
#اصول
@Nardebane_feghahat
✔️ درس خارج اصول استاد اشرفی
94/11/24
🔸 دلیل دیگری که مرحوم آخوند برای «قول به جوازِ اجتماعِ امر و نهی» از «عضدی» نقل میکنند، دلیلِ فهم عرفی است.
🔹 آقای عضدی و به تبعِ او حاجبی میگویند: دلیل بر جواز اجتماع امر و نهی آن است که اگر شخصی به خیاطی دستور دهد که لباس مرا خیاطت کن و از طرفی این خیاط رفت و در یک مکان غصبی لباس را خیاطت کرد، بلا ریب از نظر عرف، این خیاط به نسبت با خیاطت مطیع و به نسبت با غصب عاصی محسوب میشود، زیرا احدی نمیگوید این شخص در خیاطت عصیان کرده، بلکه گفته میشود امر به غصب را عصیان نموده و امر خیاطت را اطاعت کرده است.
🔸 بنابراین به لحاظِ «فهم عرفی» شخص خیاط به اعتبار خیاطت مطیع و به اعتبار غصب عاصی است و این شاهد بر آن است که اجتماع امر و نهی جایز است.
🔹 مرحوم آخوند پاسخ میدهند که اساساً در این مثال و مانند آن دو عنوان متفاوت وجود دارد که اینها باهم ارتباطی ندارند؛ زیرا خیاطت از مقوله «فعل» و غصب از مقوله «کَوْن» است. اینها دو عنوان و دو معنون هستند که باهم ارتباطی ندارند، الا اینکه فقط مقارن با هم گردیدهاند. ما انکار نمیکنیم که گاهی فعل واجب و حرام میتوانند با یکدیگر مقرون شوند، مانند نظر به اجنبیه در اثناء نماز واجب، لکن این ربطی به مقام ما که در آن دو عنوان در متعلق واحد جمع گردیدهاند، ندارد.
#اصول
#اجتماع_امر_و_نهی
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله سید احمد مددی (مدظله العالی):
🔸 مرحوم همدانی (قدس الله نفسه) واقعاً فقيه بزرگواری است و انصافاً خيلی جليلالشأن است. قدس الله سره الشريف. خيلی هم واقعاً خوش ذوق است در فهم روايت. سمعنا الاستاد مرحوم آقای بجنوری که تعبيرش از محقق همدانی اين بود که ايشان در بخشِ «تحقيقات عقلی» مثلِ «شيخ الرئيس» فکر میکند، و در بخشِ «فهم روايت» مثل يک عرب بدوي. يک عرب صحرانشين عرفیِ عرفی فکر میکند. اين دوتا مقام را با همديگر خلط نمیکند.
🔹 آنجایی که بايد عقلانی باشد، عقلانی است و آنجایی که عرفی صرف باید باشد، مثل يک عرب بدوی استظهار میکند.
🔸 انصافاً کتابهای ايشان بسيار کتابهای مفيدي است. کتابهای مرحوم همدانی (قدس الله نفسه) نکات خوب زياد دارد، خيلی زياد.
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله احمدی شاهرودی:
🔸 «مقدّمات حکمت» همیشه در «معنای اسمی» جاری میشود، زیرا معنای اسمی، «کلّی» است و کلّی، قابل تقیید است، {لذا} میگوییم تقیید ممکن بود، ولی مولا تقییدش نکرده.
🔹 «معنای حرفی» معنای جزئی است. «جزئی» قابل تقیید نیست. هر چیزی که قابل تقیید نیست، قابل اطلاق هم نیست، زیرا تقابل اطلاق و تقیید، تقابل ملکه و عدم ملکه است.
#اصول
@Nardebane_feghahat
✳️ #بازی_شطرنج (30)
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (مدظله العالی):
🔸 «شطرنج» هم به کسر و هم به فتح ضبط شده است. این «قمار العجم» است ظاهراً و ظاهراً در زمان عمر از ایران به عرب وارد میشود.
🔹 ولی شواهد نشان میدهد که اصلش در هند بوده است و در ایران رایج میشود و بعد در زمان عمر میآید.
#فقه
@Nardebane_feghahat
✳️ #ابوخالد_کابلی (1)
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (حفظه الله تعالی):
🔸 «أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ» میگویند اسم ایشان «کَنکَر» است و نقل میکنند که از خواص اصحاب بوده و از مروّجین تشیع. بنده هنوز در اصل وجودش مقداری شک دارم. احتمالاً اسم رمزی باشد. بنده شبهه وهمی بودن ایشان را دارم. واقعی نباشد.
#رجال
@Nardebane_feghahat
✳️ #ابوخالد_کابلی (2)
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (حفظه الله تعالی):
🔹 ابیخالد کابلی گفتهاند که اسمش کنگر است، و زمان حضرت سجاد و امام باقر و امام صادق را درک کرده. و نقل میکنند که از خواص اصحاب بوده... خود من هنوز يک مقدار در اصل وجودش شک دارم که اين واقعی باشد يا نباشد. احتمالاً اسم رمزی باشد.
🔸 خودِ من در ابوخالد کابلی يک مقدار شبهه دارم که اين رجل شخصيت وهمی باشد. اسم کنايي باشد و واقعی نباشد...
#رجال
@Nardebane_feghahat
✳️ #ابوخالد_کابلی (3)
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (حفظه الله تعالی):
🔹...یکی دو روایت هست، یکی در بحث اراضی که اگر ابوخالد کابلی وجود داشته باشد، او قطعاً نیست. او قماط است. ابوخالد قماط هست...
#رجال
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی:
🔸 مرحوم شهید(ره) در روضه، در مسئله قرائت فرموده: در روایت آمده که یکی از چیزهایی که نماز را قطع میکند «بکاء» است، که اگر بکاء به مدّ خوانده شود، به معنای گریه باصدا و همراه با صوت است، از باب قاعدهای که در ادبیات بیان کردهاند که «زیادة المبانی تدّل علی زیادة المعانی» که در اینجا هم اگر یک مَد اضافه باشد، دلالت بر زیاده معنا دارد، در حالی که «بکاء بدون مَد» یعنی گریه؛ اعم است از اینکه با صدا باشد یا نباشد.
🔹 در اینجا فقهاء شک کردهاند که آیا امام (علیه السلام) که این کلمه را بیان کرده، با مد بوده است یا بدون مد؟ گفتهاند: «الأصل عدم المَد» که این مصداقی بر آن اصل عدم الزیاده است.
#فقه
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی:
🔹 بنابر آنچه که نقل شده «کتاب خیارات» در مکاسب مرحوم شیخ (ره) آخرین کتابی است که در تألیفات و تصنیفاتشان نوشتهاند و چون در اواخر حیات شریف ایشان بوده، شاید مشکلترین بحثِ کتابِ مکاسب است و از مکاسب محرمه و کتاب البیع به مراتب مشکلتر و دقیقتر است.
🔸 مرحوم شیخ (ره) در کتاب خیارات در سه مطلب بحث کرده؛ مطلب اول در مورد خود خیار هست، مطلب دوم در اقسام خیار و مطلب سوم در احکام خیار هست...
#فقه
#مکاسب
#خیارات
@Nardebane_feghahat