eitaa logo
نسیم عرفان
2.7هزار دنبال‌کننده
20 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 342 (1400.1.7 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.c
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷) 🔴 بخش اول 🔵 اسم حکیم ✅ بحث در تعامل سلوکی با اسمای حسنای الهی است. مقدماتی عرض شد. اسم رزاق و اسم شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. اساساً در اسم حکیم یک نوع اتقان و استحکام وجود دارد: چه در علم، چه در عمل. علم با استحکام و اتقان و عمل با استحکام و اتقان. لذا اسم حکیم در عمل کار هدفمندِ دقیقِ دارای اتقان است. در معرفت هم اسم حکیم، معرفتِ با اتقان است. ✅ اسم حکیم با علیم فرق دارد. علیم به خود علم اشاره دارد، ولی حکیم به علمِ مُتقن اشاره دارد. حکمت هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیۀ عمل مطرح است. اساساً یک نوع اتقانی در کار است. در ناحیۀ عمل یعنی آن فعل گزاف نیست و هدفمند است. اگر در ناحیۀ علم است یعنی بسیار دقیق و متقن است. ✅ بر مبنای قرآن کریم، لازمۀ الوهیت و ربوبیت، علم و حکمت است. باید حکمت باشد تا الوهیت و ربوبیت معنادار شود؛ هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیهٔ عمل. 🔵 «مَثَل اعلیٰ» ✅ «وَ هُوَ الَّذي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مى‌كند و باز آن را تجديد مى‌نمايد؛ و اين [كار] بر او آسان‌تر است. و در آسمان‌ها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست؛ و اوست شكست‌ناپذيرِ سنجيده‌كار. (روم، آیۀ ۲۷). خداوند خلق را آغاز می‌کند و اعاده می‌کند؛ اظهار می‌کند و جمعش می‌کند. زمانی هم که بخواهد آن را اعاده کند، این اعاده برایش آسان‌تر است. چرا؟ چون خداوند سبحان صفات برتر دارد. «مَثَل اعلیٰ» یعنی صفات خدا به نحو اتمّ است؛ اطلاقی است که نسبت به دیگران اعلیٰ است. ✅ علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه می‌فرماید: اینکه خداوند عزیز و حکیم است، دلیل است بر اینکه «لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى»‏. حکمت و عزتش باعث می‌شود که صفاتش از همه برتر شود و «مَثَلُ الْأَعْلىٰ»‏ می‌شود. تمنّعش به این خاطر است که چون عزیز است و فوق همه اینها است؛ چون عزت دارد، لذا صفات کمالی‌اش هم اعلیٰ می‌شود. چون حکمت دارد، صفات کمالی‌اش اعلیٰ می‌شود. یعنی مطلق می‌شود. چرا؟ چون اگر نقصی باشد، یعنی از حکمت برخوردار نیست. فعلش از نقص برخوردار نیست، چون حکیم است. از حکیم‌بودن حضرت حق می‌توان فهمید که افعال خداوند سبحان نقص ندارد. 🔵 برخی از تطبیق‌های اسم حکیم ✅ رسیدیم به برخی از تطبیقات اسم حکیم. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني‏ بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب‌] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست‌] را براى شما آراسته است. پس [صبر من‌] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». (یوسف، آیۀ ۸۳). ✅ چون با حکمت بالغهٔ خدا است، من به خدا امید دارم که خدا این امور را انجام دهد. پس اضطرابی نباید باشد و باید امید باشد. این امید را با معرفت به حکمت خدا می‌توان درست کرد؛ چون خدا حکیم است. خدا آنچه را که درست است، انجام می‌دهد. ✅ همچنین آیهٔ صد سوره یوسف را بیان کردیم که خداوند از سرِ حکمت خوب می‌داند که چگونه بندهٔ پاکش را بالا بیاورد. 🔵 کار خدا بی‌دلیل نیست ✅ هر خیر و شری و هر ضرری که به انسان می‌رسد، بر اساس حکمت حق‌تعالی است؛ یعنی بی‌دلیل نیست. ما دلیل کار خدا را نمی‌دانیم، اما هیچ کارش بی‌دلیل نیست. ✅ «وَ إِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِن يَمْسَسْكَ بخَِيرٍْ فَهُوَ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌوَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ و اگر خدا به تو زيانى برساند، كسى جز او برطرف‌كنندهٔ آن نيست؛ و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست. و اوست كه بر بندگان خويش چيره است؛ و اوست حكيم آگاه. (انعام، آیات ۱۷ و ۱۸). 🔵 خبیر ✅ «خبیر» علم به ریزه‌کاری‌ها است که اگر ضرری به کسی می‌رساند، می‌داند که در او چه می‌گذرد و به همان خاطر به او ضرر می‌رساند. خبیر یعنی علمِ ریز با خُبرویت. حکیم چیست؟ چون خدا حکیم است، خیر می‌رساند. به این معنا که کلاً در عالَم هر ضرری که به کسی می‌رسد و خیری که می‌رسد، همه از سر حکمت است. چون او حکیمِ خبیر است. اگر کسی این را بفهمد، در نظام عالَم یک آرامش ایجاد می‌کند. ما بعضی مواقع (معترضیم و) می‌گوییم این چرا این‌طور شد و آن چرا این‌گونه شد؟ ولی با فهم این مسئله می‌فهمم که هر چه به من می‌رسد، دلیل دارد. اصلاً هیچ چیزی نیست که بی‌دلیل انجام شود. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷)
🔴 بخش دوم 🔵 نگاه به تیرانداز ✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بی‌دلیل و جزاف نیست. دلیل متقنی دارد. سرّ و حکمتِ خاصِّ خودش را دارد. اگر به کسی خیر یا شری رسید یا ضرری رسید و حتی ضرری را خدا برداشت، اینها همه زیر سر حکمت خدا است. اگر کسی این‌گونه به نظام عالَم نگاه کند، چه می‌شود؟ اینکه در دنیا پی‌درپی ضرر داریم، اگر این نوع نگاه باشد، چه می‌شود؟ سعدی یک بیانی دارد، نگاه نکن که تیر به تو خورده است، بلکه نگاه کن تیرانداز کیست؟ 🔵 کارکرد شیطان برای مؤمن و غیرمؤمن ✅ انسان بداند در پس این کار یک نوع حکمتی است؛ البته نه به این معنا که شرارتِ شرّ از او گرفته شود. او شرارت دارد. خدا از طریق شیطان با ما چه می‌کند؟ ✅ همین شیطان می‌تواند زمینهٔ حرکت انسان مؤمن به سمت خدا باشد و او را کَلبِ معلّم می‌داند. وقتی حمله می‌کند، انسان باید به سمت خدا برود. اما همین شیطان برای غیرمؤمن می‌شود سگ درگاه خدا و نمی‌گذارد هر کسی به سمت خدا بیاید. و هر ناشُسته‌رویی لایق این درگاه نیست! ما نمی‌خواهیم شیطنتِ شیطان را از او بگیریم. ولی شیطان در دستگاه الهی در جای خودش قرار گرفته است. ✅ مثلاً در جنگ، دشمنی که با ما می جنگد، هیچ‌گاه به‌گونه‌ای عمل نمی‌کند که به نفع ما باشد. وقتی ما او را عمداً (و از روی نقشه) به سمتی می‌کشانیم تا به او حمله کنیم، او به آن سمت می‌آید؛ او می‌آید آنجا، اما نه به‌خاطر اینکه به نفع ما باشد، بلکه او برای جنگیدن به این سمت آمده است و در عین حال با این کار، به ما کمک می‌کند. (وجودِ) شیطان هم در عالَم این‌گونه است. او شیطنت و دشمنی خودش را می‌کند، ولی خدا کاری می‌کند که او به نفع مؤمنین کار کند. شیطان و کفار و منافقین و مستکبرین همه اینها بر اساس طینت خودشان عمل می‌کنند، اما همه در خدمت دستگاه الهی هستند. و خدا است که از سر حکمت با ما این‌گونه عمل می‌کند و ضابطه هم دارد. خداوند سبحان حق و باطل را می‌آمیزد تا حق بالا بیاید و بساط باطل جمع شود. ✅ «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»؛ بلكه حق را بر باطل فرو مى‌افكنيم، پس آن را در هم مى‌شكند و به ناگاه آن نابود مى‌گردد. (انبیا، آیۀ ۱۸). ضرر را خدا می‌دهد، اما معنایش این نیست که شیطان و کفار و استکبار برداشته شود. همه هستند، در عین حال همه در ممکلت خدا کار می‌کنند. در عین حالی که هر کسی بر اساس طینت خود می‌تند؛ مؤمن با طینت نورانی و کافر با طینت ظلمانی‌اش. همه کار خودشان را می‌کنند و در همۀ آنها حکمت خدا وجود دارد. ✅ خیر و شر را خدا می‌دهد. اگر کسی این را بداند، چگونه نگاه می‌کند؟ در دل ضررها و سختی‌ها و در دل همه این خوشی‌ها، می‌بیند و می‌داند که چه شعوری در آن هست و کار می‌رسد. چه دقت و اتقانی در کار هست. همهٔ اینها نکته‌ای را درست می‌کند؛ مسئله‌ای را حل می‌کند؛ مشکلی را حل می‌کند؛ راه حقی را تثبیت می‌کند و راه باطلی را می‌بندد. 🔵 حکمت بالغۀ الهی ✅ لذا در نظام عالم نگاه کنید: حکمت بالغهٔ حق، هیچ‌گاه نمی‌گذارد باطل، حاکم مطلق شود و در نهایت اوجش، نقطهٔ سقوط آن است. ولی حق همیشه ماندگار است، ولو اینکه به نهایت ضعف برسد. در جریان اباعبدالله صلوات‌الله‌علیه که به ظاهر نقطه اوج باطل و نقطه ضعف حق است، همان‌جا نقطهٔ سقوط باطل است که به‌تدریج زمینهٔ سقوط بنی‌امیه شروع می‌شود. ✅ این نظام عالم از سر حکمت است. اگر خدا ضرری می‌رساند، دلیل دارد. وقتی وضعیت امت این‌گونه شد، چگونه این امت باید بیدار شود تا اسلام بماند؟ با شهیدشدنِ اباعبدالله صلوات‌الله‌علیه. شهیدشدنِ او چه می‌کند؟ در نظام احسن الهی به گونه‌ای عمل می‌کند که باطل جمع شود و حق بالا بیاید. ضرر رسید یا خیر رسید، همه‌ در نظام الهی است و حکیم کار می‌کند. این برای ما مهم است. پس هر کسی بر طینت خودش می‌تند. 🔵 فرار از وظیفه ✅ برخی تا به اینجا می‌رسند، از آن بی‌ارادگی را نتیجه می‌گیرند (که این کار آنها درست نیست). حکیمانه‌بودن به این معنا نیست که ما بی‌اراده شویم. این مبنا برای بی‌ارادگی نیست، بلکه مبنا بر اراده درست‌کردن مؤمن است. خدا این کار را می‌کند تا مؤمن را پرورش دهد. جهان را درست کند. قرار نیست وظیفه کنار برود. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم 🔵 نگاه به تیرانداز ✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بی‌دلیل و جزاف نیست.
🔴 بخش سوم 🔵 قاعدۀ کلی ✅ قاعدۀ کلی این باشد که خیلی از معارف دینی با آن مبانی و مسلمات دینی باید به‌درستی جمع شود. برخی تا می‌خواهند جمع کنند می‌گویند: نباید با حکمت خدا جنگید، بلکه باید آن را پذیرفت. این بدین معنا نیست که نباید با شیطان جنگید. خداوند دارد ما را می‌برد در افق اعلیٰ. نه اینکه کاری کند که ما بی‌اراده شویم و یک نوع سست‌عنصری در ما به‌وجود بیاید. اصلاً معنایش این نیست. از مسلمات متن دینی این است که باید شیطان را دشمن خود اتخاذ کنیم. «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد. (فاطر، آیۀ ۶). «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»؛ اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير. (توبه، آیۀ ۷۳). قرار نیست که انسان بی‌اراده شود. قرار است در دل اینها انسان ساخته شود. ✅ اولاً هر کسی بر طینت خود می‌تند. ثانیاً انسان باید بر اساس وظیفه‌اش عمل کند. ثالثاً باید در افق اعلی بیاید و از آنجا به عالَم نگاه کند. یعنی باید در صحنه باشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا». نه اینکه در صحنه نباشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا». 🔵 افق اعلی ✅ معارف دینی پر محتوا است، به شرط اینکه انسان مسلمات و پایه‌های دینی را حذف نکند. اما بعضی‌ها این مسلمات را حذف می‌کنند. مؤمن عارف در ضمن اینکه در کنش و عمل، فعال است و با شیطان می‌جنگد، در افق اعلی می‌گوید: چقدر خوب شد که خدا شیطان را قرار داد تا من استخوان‌دار شوم و ملکهٔ تقوا در من ایجاد شود. این نگاه چه کار می‌کند؟ این نگاه تعامل و سلوک را برنمی‌دارد. گاهی می‌بینیم برخی ملأ اعلی را با مسئلهٔ سست‌عنصری خلط می‌کنند و می‌گویند: قضا و قدر به ما می‌گوید هیچ کاری نکن! ✅ دستورات «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» و «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ» و آن مسلمات دینی و آن مسئلۀ سلوک، هیچ یک از اینها برداشته نمی‌شود، بلکه باید خوب جنگید و در عین حال از ملأ اعلی هم نگاه کنیم که عالَم چگونه است و همین‌ها هم به نفع ما است و همه راه را برای ما باز می‌کنند. 🔵 «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ» ✅ کفار بر طینت خودشان می‌تنند ولی شهدای ما به چه جایگاهی رسیدند؟ طینت را دست نزده‌اند؛ این می‌شود حکمت بالغهٔ الهی. اگر خیری به تو رسید، «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر ضرری به تو رسید،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر رفع ضرری شد،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ». همۀ اینها از سر حکمت است. 🔵 تقاضا ✅ تقاضا دارم که این اصلی که گفتیم، محور باشد که باید هم اصول و مبانی دینی را نگاه داشت و در عین حال حکمت الهی را هم نگاه داشت. ✅ «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد، بازدارنده‌اى براى آن نيست؛ و آنچه را كه باز دارد، پس از [باز گرفتن‌] گشاينده‌اى ندارد؛ و اوست همان شكست‌ناپذير سنجيده‌كار. (فاطر، آیۀ ۲). رحمت و امساک رحمت به دست خدا است. وقتی آمد کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد و وقتی جلوی آن گرفته شود، هیچ کس نمی‌تواند آن را بیاورد. چرا؟ چون خدا عزیز حکیم است. 🔵 شایستگی ✅ اگر می‌دهد یا نمی‌دهد، همه‌اش از سر حکمت است. چه از روزی و چه از علم و چه از مقامات و هر چه داد و نداد، همه از سر حکمت است. خداوند بخلی ندارد. اگر شایستگی داشته باشی، به تو می‌دهد و اگر نداشته باشی، نمی‌دهد. لذا ادبیات امتحان که در متون دینی آمده است و همچنین استدراج و جزای خیر، همه اینها زیر سر حکمتی است که در اعطا و منع خوابیده است. بحث امتحان الهی و بحث استدراج و بحث اضلال و بحث عطای اجر محسنان و دادن و ندادنش، همه از سر حکمت است. خیر و شر از سر حکمت است؛ اعطا و عدم اعطا از سر حکمت است. یعنی خدا کار گزاف نمی‌کند و حکمتی دارد. 🔵 خیلی آرام ✅ مؤمنی که به این ملأ اعلی می‌رسد، خیلی آرام می شود. در صحنه است و همه کار را انجام می‌دهد، ولی در ملأ اعلی آرام است، چون می‌داند که در نظام احسن همه چیز در جای خودش درست قرار می‌گیرد و هیچ چیز بی‌دلیل نیست. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 343 (1400.1.14 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۴۳ (۱۸) (۱۴۰۰/۱/۱۴ شنبه ۲۰ شعبان) 🔴 بخش اول 🔵 اسم حکیم ✅ در عرفان در وادی عمل، از تعامل سلوکی با اسمای الهی بحث می‌کردیم. مقدماتی را گفتیم. اسم رزاق و شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. در حکمت، اتقان و استحکام وجود دارد: چه در معرفت و چه در عمل. عملِ با اتقان، کار هدفمندِ دقیقِ دارای غایت و غرض است. معرفت با اتقان یعنی با همۀ ظرایف و دقایقِ آن، می‌شود حکیم. اگر می‌گوییم خدا حکیم است، هم در معرفت حکیم است و هم در عمل. لازمۀ اسم ربوبیت و اسم الوهیتِ حق‌تعالی، حکمت و علم است. ✅ آیهٔ هشتاد و سه سورۀ مبارکۀ یوسف را خواندیم: «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني‏ بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب‌] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست‌] را براى شما آراسته است. پس [صبر من‌] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». تقدیر امور به حکمت بالغهٔ حضرت حق است. این موضوع، امید می‌آورد و اضطراب را می‌برد. هر خیر و شری بر اساس حکمت الهی است. 🔵 فلسفهٔ اعطا و منع الهی ✅ خدا خیر و شر را از سر حکمت می‌رساند؛ چگونه اعطا و منع خدا، همگی حکمت است؟ این اعطا و منع چند دلیل دارد: 1️⃣ امتحان الهی؛ 2️⃣ استدراجِ کافر و منافق؛ 3️⃣ عطای اجر برای محسنان؛ 4️⃣ بالاآمدن حق و از بین‌رفتن باطل. این مسئلهٔ اصلی است که خیر بالا بیاید و شرّ به‌تدریج جمع و مَحو شود. از بحث امتحان شروع می‌کنیم و به‌تدریج بحث را ادامه می‌دهیم. 🔵 امتحان الهی ✅ اصل خلقت ما برای امتحان است. خدا زمین و آسمان را خلق کرد تا انسان بیاید و انسان را خلق کرد تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسد؛ یعنی به کمال برسد. به این معنا که احسن مخلوقات به غایتش برسد. امتحان برای این است که خدا خودش را در برترین مظهر نگاه کند و بر اثر این امتحانات انسان به کمال نهاییِ خود برسد و اینکه خداوند کمالاتش را در بهترین مظهر آشکار کند. ✅ «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ و اوست كسى كه آسمان‌ها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد. (هود، آیۀ ۷). ✅ علامه طباطبایی می‌فرماید: غرض، ایجادِ «أَحْسَنُ عَمَلاً» است و معنای وسیع آن این است که ناب‌ترین عمل‌ها و کنش‌ها انجام شود. ناب‌ترین اعمال به معرفت و اخلاص است که در سال‌های گذشته ضمن بحث از عمل، آن را توضیح دادیم. ✅ این غایت حضرت حق است، به لحاظ خلق عالَم و خلق آدم. این غایت را که می‌خواهد، از مجرای امتحان می‌خواهد. اصل نعمتِ «هستی» که پدید آمد، آسمان و زمین که پدید آمد، برای این است که انسان به کمالش برسد و از راه امتحان هم باید برسد. عملاً در این زمینه باید مورد امتحان قرار بگیرد؛ با پستی و بلندی‌ها و اعطا و منع و خیر شر آن. ✅ «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ»؛ همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد؛ و اوست ارجمند آمرزنده (ملک، آیۀ ۲). علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه ذیل این آیه می‌فرماید: غایت خلقت ایصال به خیر از طریق جزا است. «أن المقصود بالذات من الخلقة هو إيصال الخير من الجزاء حيث ذكر حسن العمل و امتياز من جاء بأحسنه فالمحسنون عملا هم المقصودون بالخلقة و غيرهم مقصودون لأجلهم» (المیزان، جلد ۱۹، صفحه ۳۴۹). ✅ «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلىَ الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كدام‌يك از ايشان نيكوكارترند. (کهف، آیۀ ۷). باید امتحان شویم تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسیم. زینت‌ها و تعلقات دنیوی باید باشد و آدم را به این سمت بکشاند، ولی انسان از آنها دست بکشد. 🔵 فلسفۀ «هستی» در قرآن ✅ چرا خدا خلق کرد؟ چرا زینت‌ها را داد؟ برای اینکه امتحان کند. من در پرانتز بگویم: اگر می‌خواهید از اسرار هستی آگاه شوید، از خدا بشنوید. ما اینجا یک سطحی را می‌بینیم. این آسمان و زمین و مرگ و بقیه چیزها، چرا هست، شاید برای ما روشن نشود. برای چه هست، برای ما چندان واضح نیست. برای بنده روشن شده است که قرآن از بطنانِ هستی، فلسفهٔ همهٔ امور را گفته است. کلاً قرآن این‌گونه است. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۴۳ (۱۸) (۱۴۰۰/۱/۱۴ شنبه ۲۰ شعبان) 🔴 بخش اول 🔵 اسم
🔴 بخش دوم ✅ کسی که از منظر اعلیٰ حقایق را پدید می‌آورد، با ظریف‌ترین حکمتش، آن را در قرآن اشباع کرده است و آن را هم به زبان آورده است. خود خالق و مؤلف نیّتش را بیان می‌کند. بحث نیت‌خوانی نیست. ما از این آیات خیلی سریع می‌گذریم. ✅ این امر به صورت قاعده بشود که کلاً بحث‌های سرّالقدری که برخی تحملش را ندارند، قرآن به شکلی عجیب این کار را کرده است، ولی با زبانی خاص که اوضاع به هم نخورد. چون همان حکمت می‌گوید، به گونه‌ای عمل کنید که اوضاع به هم نریزد. ✅ در جریان خضر، همۀ آن بحث‌ها سرّالقدری است. یک ضوابط کلی در این داستان آمده است: انسان می‌بیند که نظام عالم طرفدار محروم است؛ نظام عالم طرفدار صَلاح و خیر است. چون پدر و مادرش صالح بودند، این کار را کردیم. ✅ کلاً در قرآن آنچه که از آن سو می‌گوید که این‌گونه کردیم و برای این است که این کار را کردیم، این خیلی می‌تواند به ما کمک کند تا «آن‌گونه که خدا به هستی نگاه می‌کند، به هستی نگاه کنیم». حقیقت این است و غیر از این نیست. اگر کسی غیر از این بگوید، حقیقت نیست. اینکه ما کردیم، چرا کردیم، چگونه کردیم و حتی آن لفظ و معنایی که بتواند آن معنایِ ویژه را اشباع کند، بدانید این از نگاه خدا است که این حقیقت گفته می‌شود. ✅ نگاه خدا به ملائکه از باب «عباد مکرَمون» است. «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ»؛ و گفتند: [خداى‌] رحمان فرزندى اختيار كرده. منزّه است او. بلكه [فرشتگان‌] بندگانى ارجمندند. (انبیا، آیۀ ۲۶). این خیلی معنا دارد. فقط بحث نگاه نیست. حقیقت است. «عباد مکرمون» هستند. نگاهش به شیاطین، نگاهش به انسان، گاهی تشر می‌زند به انسان و گاه انسان را بالا می‌برد، همه‌اش اسرار است و همه‌اش حقیقت است. اگر کسی به عمق برسد، از قرآن دست برنمی‌دارد. ✅ در بحث ما، خدا چرا عالَم را خلق کرده است، فلسفهٔ خلقت را خود خداوند متعال فرموده است. همهٔ عالم به گونه‌ای خلق شده‌اند که انسان به‌وجود بیاید. علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه در این بحث‌ها خیلی خوب بحث کرده است. چون ایشان قائل است که همۀ حقیقت با تمام جوانبش و تمام صورت مسئله آن که به صورت معانی درمی‌آید، ریخته شده است در تمام الفاظ قرآنی. ایشان در بحث اعجاز قرآن ضمن بحث از فصاحت و بلاغت قرآن، به این نظر قائل است. اگر کسی این نوع نگاه را به قرآن داشته باشد، خیلی تأثیر دارد در نوع نگاهش به قرآن. ✅ خدا چرا عالم را خلق کرد؟ عالَم را خلق کرد تا انسان بیاید. آدم را آورد تا «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» مشخص شود؛ تا غایت خلقت بیاید. غایت خلقت، نهایت بندگی است که در انسان پیدا می‌شود. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند (ذاریات، آیۀ ۵۶). اینها فلسفۀ خلقت است. ✅ خدا می‌فرماید: اگر نگاه‌های ظاهری دنیوی داری، قرار است با اینها به کمال برسی؛ یعنی غرق نشوی. ما اینها را به شما دادیم، اما مراقب باشید که در اینها نمانید. موت و حیات و آسمان و زمین را خلق کردیم تا ببینیم چه کسی بهتر است. ✅ «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ»؛ و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده مى‌شويد. (انبیا، آیۀ ۳۵). خداوند از سر حکمت خیر و شر می‌دهد؛ ضرر و هدایت می‌دهد. حکمتش هم ریشه در امتحان دارد. اگر کسی این را بداند، به هیچ امر دنیوی که برایش پیش می‌آید، اعتراض نمی‌کند. امتحان خدا است. حتی جایی هم که نمی‌فهمیم، ضوابط کلی به دست ما می‌آید. ✅ چرا هرچه تلاش می‌کنم، امکان مالی به‌دست نمی‌آید؟ حساب و کتاب دارد. اگر می‌خواهی علامه طباطبایی شوی، باید امکانات مالی نداشته باشی! چرا باید سیصد سال بگذرد یک اتفاق بیفتد؟! حساب دارد. تا استخوان‌دار نشویم، نمی‌شود. چرا غیبت اینقدر به تأخیر می‌افتد؟! این هم حساب دارد. ✅ «بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ و آنها را به خوشي‌ها و ناخوشي‌ها آزموديم، باشد كه ايشان بازگردند. (اعراف، آیۀ ۱۶۸). منظور حسنات و سيّئات ظاهری است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» فلسفۀ امتحان به خیر و شرّ است. ✅ بنده خدایی شوهرش از دنیا رفت. دیدم تمایلات عرفانی‌اش زیاد شد و جویا شد که باید چه کنم؟! دلیلش هم این است که مرگ برایش جدی شد.و رفتن به ماورا برایش جدی شد. ضربۀ سنگینی خورد، ولی عملاً این احساس در او به‌وجود آمد. بعداً که به ملأ اعلی برود، آنجا می‌بیند که خدا با او چه کار کرده است. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ کسی که از منظر اعلیٰ حقایق را پدید می‌آورد، با ظریف‌ترین حکمتش، آن را در قرآن اشباع کرد
🔴 بخش سوم ✅ ابن‌خلدون خیلی با عرفان میانۀ خوبی نداشت. اما در حادثه‌ای که در مسافرت با کشتی برایش پیش آمد، در آن حادثه تمام خانواده‌اش غرق شدند. پس از این حادثه، تمایلات عرفانی ابن‌خلدون‌ بسیار شدید شد. این امتحان است. اما خداوند متعال گاهی همین را به کسی می‌دهد، ولی او را به کفر می‌کشاند. گاهی کفری در درون دارد که به‌تدریج خودش را نشان می‌دهد. جوهرۀ درون باید بیرون بیاید. یا خدا این جوهره را خالص می‌کند یا از بین می‌برد. چگونه؟ با همین امتحان. ✅ بنده خدایی همیشه صف اول نماز جماعت می‌ایستاد. یک روز دیرتر رسید و در صف دوم ایستاد. احساس کسر شأن کرد. او فهمید که اینجا چیز دیگری هم هست. این امتحان است. ✅ رگه‌ها در ما هست. وقتی فهمیدیم یا باید آن را اصلاح کنیم یا همان را ادامه می‌دهیم. این دست ما است و امتحان ما همین است. رگه‌ها در ما هست: یا به آنها میدان می‌دهیم یا نمی‌دهیم. ✅ خداوند متعال گاهی خیلی میدان می‌دهد و امتحان می‌کند و گاهی تا پنجاه سال راه می‌آید. (ما با تصمیم‌های خود، یا خود را به سعادت می‌رسانیم یا به شقاوت). گاهی می‌بینیم که مؤمن یک رگهٔ غلطی دارد؛ مؤمن دیگری هم این رگه را دارد. یک مؤمن همین رگهٔ غلط او را به کفر می‌کشاند؛ مؤمنی دیگر با همان فهم از رگهٔ غلط، با آن می‌جنگد و آن را برطرف می‌کند و به کمال می‌رسد. ✅ حسادت گاهی مخفی است و گاهی خودش را نشان می‌دهد. (این ما هستیم که) یا با آن ‌می‌جنگیم یا آن را تقویت می‌کنیم. خداوند با بسترهایی که فراهم می‌کند، ما را می‌کشاند به جایی که مورد امتحان قرار بگیریم. ✅ مؤمن، اگر واقعاً مؤمن باشد، خداوند کاری می‌کند که آن ایمانش بالا بیاید و پاکی‌اش خودش را نشان دهد. اما مؤمنی که خباثتی دارد، آن خباثت را تأیید می‌کند و آن را تقویت می‌کند. خداوند با امتحان مؤمن پاک را از مؤمن خبیث جدا می‌کند. خُبث اولیه نوعاً در همه هست؛ بسیاری از مؤمنین این خُبث‌ها را دارند. اما گاهی به نفسِ اراده، خُبث در انسان پدید می‌آید. خداوند امتحان می‌کند، شاید برگردد به سمت خدا و شاید هم بر نگردد. (معنای لَعَلَّ در قرآن). 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 344 (1400.3.1 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.c
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل جلسه ۳۴۴ (۱۹) (شنبه ۱۴۰۰/۳/۱؛ ۱۰شوال) 🔴 بخش اول 🔵 اسم حکیم ✅ در عرفان در وادی عمل به تعامل سلوکی با اسمای الهی رسیدیم. اسم رزاق و شکور مطرح شد و به اسم حکیم رسیدیم. در حکمت، اتقان و استحکامِ عمل و معرفت خوابیده است. اگر در باب معرفت باشد، می‌شود اتقان در معرفت. اگر در باب عمل و کنش باشد، می‌شود اتقان در باب عمل. حکمت هم در ناحیۀ عمل و هم در ناحیۀ معرفت معنادار است. کسی که همراه با این معارف همراه با دقت و ظرافت باشد، می‌شود حکیم؛ و عمل با دقت و ظرافت او را می‌گویند عمل حکیمانه. ✅ یکی از اسمای حسنای خداوند حکیم است که با ربوبیت است. هیچ خیر و شرّی در عالَم پیدا نمی‌شود، مگر از سر حکمت؛ و هیچ اعطا و منعی صورت نمی‌گیرد، مگر از سر حکمت و مصلحت. آنچه خدا می‌دهد و آنچه خدا می‌گیرد، آن خیری که پدید می‌آید، آن شرّی که پدید می‌آید، همه از سر حکمت و مصلحت در عالَم است. این اعطا و منع و این خیر و شر همه از سر حکمت است. 🔵 فلسفۀ اعطا و منع الهی ✅ یکی از این فلسفه‌های اعطا و منع، امتحان الهی است. گاهی خداوند متعال با این اعطا و منع، امتحان می‌کند. گاهی با استدراج امتحان می‌کند و گاهی امتحان برای اعطای اجر محسنان و گاهی به خاطر بالاآمدن حق و از بین‌رفتن شرّ است. 🔵 امتحان ✅ خداوند حکیم نعمتی را اعطا می‌کند تا امتحان کند. خداوند حکیم بی‌دلیل این کار را نمی‌کند. می‌دهد تا ببیند چند مَرده حلّاجیم! می‌گیرد تا ببیند چند مَرده حلّاجیم! گاهی می‌دهد تا ببیند که در دل قیلی‌ویلی می‌آید یا خیر؟ اگر آمد، آیا به آن میدان می‌دهی یا خیر؟ مگر نمی‌دانید که خداوند حکیم است؟ چرا به آن میدان می‌دهید؟ اگر خدا نعمتی را از شما گرفت، بی‌حساب نیست. ✅ اتفاقاً اینجا جایی است که انسان باید به خداوند متعال بیشتر نزدیک شود. بنده دیده‌ام برخی از نعمت بینایی برخوردار نیستند، ولی همین باعث شده است که خیلی متدین‌تر شده‌اند. حتی دیده‌ام برخی که کر و لال‌اند، با این اوضاع و احوال، خیلی مؤمن‌ترند. همین کری و لالی باعث شده است که ایمانشان بیشتر شده است. اما بعضی دیگر در همین شرایط شروع به اعتراض می‌کنند. البته بعضی مواقع رحمت الهیِ در دل این اعتراض‌ها باعث می‌شود که راه جدیدی باز شود. گاهی اعتراض‌ها باعث وصل‌شدن انسان به خدا می‌شود. 🔵 تَشَر ✅ طلبه‌ای بود از خانواده‌ای متمول. آمده بود قم درس بخواند؛ علاوه بر شهریه‌ای که می‌گرفت، یک شهریهٔ پدرانه هم داشت. مدتی شهریه پدرانه نرسید. او دچار مشکل شد. رفت حرم حضرت معصومه و معترضانه گفت: اگر تا عصر این مقدار به من دادی که هیچ، وگرنه از طلبگی می‌روم! به حجره رفت. عصر آقایی آمد و همان مبلغی را که او درخواست کرده بود، به او داد و گفت: آقا تَشَر می زند!!! از آن به بعد طلبهٔ مطیع و مودبی شد. با او کاری کردند که مودب شد و در مسیر قرار گرفت. این اعطا و منعی که هست، همه از باب امتحان الهی است. ✅ «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیئاتِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ و آنها را به خوشی‌ها و ناخوشی‌ها آزمودیم، باشد كه ایشان بازگردند. (اعراف، آیۀ ۱۶۸). ✅ «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ همان‌كه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید كه كدامتان نیكوكارترید. و اوست ارجمند آمرزنده. (ملک، آیۀ ۲). ✅ «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ در حقیقت، ما آنچه را كه بر زمین است، زیورى براى آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم كه كدام یك از ایشان نیكوكارترند. (کهف، ۷). ✅ گاهی خداوند امتحان را غلیظ‌تر می‌کند و می‌فرماید: باید این اتفاق بیفتد تا انسان محک بخورد و خبیث از طیب جدا شود. 🔵 جداسازی خبیث از طیب ✅ «ما كانَ اللَّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتَّى یمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ»؛ خدا بر آن نیست كه مؤمنان را به این [حالى‌] كه شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنكه پلید را از پاك جدا كند. (آل عمران، آیۀ ۱۷۹). خداوند مؤمنین را به حال خودشان واگذار نمی‌کند، و آنها را امتحان می‌کند تا خبیث از طیب جدا شود. ✅ انسان باید از زمینه‌ای که در او هست بترسد. گاهی زمینه‌ای در او وجود دارد، مثلاً در او طمع یا شهوت هست، لذا باید مراقب باشد. بعضی افراد در خلوت می‌نشینند، خلل‌ها و نقص‌های خود را بر می‌شمارند و به درگاه الهی التجا می‌کنند تا این خلل‌ها از آنها برطرف شود.
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل جلسه ۳۴۴ (۱۹) (شنبه ۱۴۰۰/۳/۱؛ ۱۰شوال) 🔴
🔴 بخش دوم ✅ خداوند می‌فرماید: من خبیث را از طیب جدا می‌کنم، به این خاطر است که زمینه‌هایی از خُبث وجود دارد. مؤمن باید با التجا به درگاه الهی آن را برطرف کند و اگر برطرف نشود، به خبث فعلی منتهی می‌شود و خیلی خطرناک است. انسان تعجب می‌کند که شخصیتی با چنان سابقه‌ای، در یک جا حرفی می‌زند که باعث تعجب است. چرا؟ چون زمینه در او بوده، ولی آن را برطرف نکرده است. 🔵 التجا به خدا ✅ یکی از کارهای خوب این است که مؤمنین دقت کنند تا ببینند که خلل کارهایشان کجا است. یکی از راه‌ها التجای به خدا است. خدایا، این حسد یا انانیت یا طمع یا شهوت در من هست! برخی انانیت دارند، ولی نمی فهمند، هیچ وقت در جلوی خودش این را قرار نداد و سر بزنگاه سقوط می‌کند و شدید هم سقوط می‌کند. ✅ بنده خدایی که روحانی بود با کسی که دعوا داشت. پشت بلندگویی که باید سخن رسول‌الله نشر پیدا کند، می‌گفت: «من خدا را بنده نیستم. تو می‌خواهی چه کار کنی؟ من بزرگ‌تر از تو را چه کار کردم». اینها انانیت است. اینها امتحان است. در اینجا است که خبیث از طیب جدا می‌شود. آخر چرا باید انانیت اینقدر باشد که شما این‌گونه ابراز کنی؟! 🔵 انتخابات ✅ بسیاری از گرفتاری‌های صحنه‌های سیاسی که مشاهده می‌کنید، از همین جا (انانیت‌ها) آغاز می‌شود. یعنی زمینه‌هایی در شخص وجود دارد و این زمینه‌ها را ادامه می‌دهد. یا آدم باید وقت خلوت بگذارد و جلوی خلل‌ها را بگیرد یا اینکه سر صحنه بلد باشد که چگونه جلوی خودش را بگیرد. ✅ گاهی در صحنه سیاسی انسان تعجب می‌کند که این بنده خدا مؤمن بود، چطور کارش به اینجا کشید و این حرف‌ها را زده است. خودت بنشین قضاوت کن آیا این سخن شما با کلام قرآن و رسول‌الله می‌سازد؟! بدتر اینکه می‌خواهد با عمل به برخی آداب و رسومی که در کشورهای دیگر مرسوم است، به نتیجه برسد!!! و در انتخابات پیروز شود!! چه کسی گفته است که شما جان خودتان را تباه کنید تا به نتیجه برسید؟ ابتدا خودش را این‌گونه توجیه می‌کند که من می‌خواهم جامعۀ اسلامی را نجات بدهم و وظیفه‌ام این است. ✅ حضرت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه هم آمد تا امت اسلامی را نجات دهد، ولی می‌فرماید: من حاضر نیستم که معنویت و آخرت خود را نابود کنم تا حکومت کنم! خدا کجا گفته است که مردم را به بهشت ببرید و خودتان به جهنم بروید! این خیلی بد است. بعضی‌ها خودشان را جهنمی می‌کنند. تو بیایی کاری کنی که هر کسی که با دین مخالف است، برایت هورا بکشد و کف بزند، این خوب است؟ این‌جور افراد را جذب می کنند؟! به او بگویی با این کارها دل خدا و پیامبر به درد می‌آید، می‌گوید من می‌خواهم اسلام و جمهوری اسلامی را نجات بدهم. ولی این‌گونه عمل می‌‌کند. چرا باید کاری کنی که هرکس با دین قهر است، برایت هورا بکشد؟ اینها امتحاناتی است که خداوند می‌خواهد با آنها مؤمن طیب را از خبیث جدا کند. ✅ حتی برخی حاضرند برخی از مسلّمات و بیّنات دین و خدا و پیغمبر را زیر پا بگذارند تا پیروز شوند. حضرت امام رحمت‌الله می‌فرمود: هرگاه دشمنان برای شما هورا می‌کشند، بدانید در شما خبری هست. 🔵 خودکشی معنوی ✅ بسیاری از رفتارهای سیاسی، خودکشی معنوی است. یعنی (کنشگران سیاسی) خودشان را از بین می‌برند. چرا حضرت امام رحمت‌الله با اینکه در همۀ صحنه‌های سیاسی فعال بود نلغزید؟ چون دایماً با خداوند متعال تعامل می‌کرد.صحنۀ سیاسی بهترین صحنه تعامل با خدا است. خدایا، تو شاهد باش که به خاطر تو این کار را می‌کنم. وقتی با خدا تعامل می‌کنیم، سر خدا که نمی‌شود کلاه گذاشت. ما می‌گذاریم اوج بگیرد و آنقدر که اوج گرفت، دیگر نمی‌شود درستش کرد. فضای ایمانی در جامعه مشخص و واضح است. خیلی از اینها واضح است. اگر می‌خواهید از جمهوری اسلامی حمایت کنید، حق و حقانیت را در این نظام حمایت کنید. هر جا حق و حقانیت بود، از آن حمایت کنید. بنده خدایی می‌گفت: هرجا دین و دیانت مردم شد صفر، ما هم در حد صفر با آنها تعامل می‌کنیم! این سخن غلطی است.
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ خداوند می‌فرماید: من خبیث را از طیب جدا می‌کنم، به این خاطر است که زمینه‌هایی از خُبث و
🔴 بخش سوم 🔵 دارِ امتحان ✅ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَی‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ أُولَٰئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‌] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جان‌ها و محصولات مى‌آزماییم؛ و مژده ده شكیبایان را [همان‌] كسانى كه چون مصیبتى به آنان برسد، مى‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى‌گردیم». بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‌یافتگان [هم‌] خود ایشان‌اند. (بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷). ✅ در این آیات به موارد منع الهی اشاره می‌شود که خداوند چه چیزهایی را می‌گیرد تا امتحان کند. خدا با خوف امتحان می‌کند. وقتی امنیت شما به هم خورد، آیا آن وقت هم با خدا هستید؟ خدا با گرسنگی امتحان می‌کند. وقتی فقیر شُدید، آیا با خدا هستید یا نه؟ همۀ اعطا و منع‌های الهی حکمت دارد. (چه ما حکمت آن را بدانیم، چه ندانیم). دارِ دنیا دارِ امتحان است. در دارِ امتحان باید پستی و بلندی وجود داشته باشد. 🔵 شهید سلیمانی در کوران امتحانات ✅ جوهرهٔ شهید قاسم سلیمانی چطور بالا آمد و این‌طور شده است؟ در همین شرایط بوده است. با خداجویی و خداخواهی‌ای که ایشان داشت، توانست پیش برود. ایشان با خوف و نقص و جوع دست و پنجه نرم می‌کرد و این‌گونه با دشمن می‌جنگید و لحظه‌ای عقب ننشست. اینها امتحان الهی است. قرار نیست اینها را برداریم تا درست شود. خداوند حکیم، دارِ دنیا را دارِ امتحان قرار داده است تا جوهره‌ها شکوفا شود. 🔵 عصر شرارت و پیشرفت معنوی ✅ عصر شرارت بهترین موقعیت برای پیشرفت معنوی است. وقتی یک فرد شرور کاری می‌کند، همین که بغضی در گلو داری، همین بغض دارد تو را می‌سازد. در روایات داریم بهترین شیعیان ما کسانی هستند که در عصر غیبت‌اند و امام را ندیده‌اند؛ ولی با او تعاملِ امامِ زنده می‌کنند. چرا؟ چون یاد گرفته‌اند که حجت یعنی چه و با حضرت حجت ارتباط داشته باشند. وقت کار است. استخوان‌دار و محکم می‌شوند. در همین پستی‌ها و بلندی‌ها ما به نقص‌های خود پی می‌بریم و باید آنها را چاره کنیم. 🔵 خرجِ آبرو برای اسلام ✅ هستند کسانی که یک عمر آبرو جمع می‌کنند، وقتش که برسد همۀ آبروی خود را خرج اسلام می‌کنند. «وَلَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ»؛ و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‌ترسند. (مائده، آیۀ ۵۴). اما برخی هستند که آبرو جمع می کنند و ادعا می‌کنند که برای اسلام هم این کار را می‌کنند، ولی به وقتش که اسلام در خطر است، آبروی خود را نگاه می‌دارند. ✅ بسیاری از انسان‌ها در دل مصیبت به خداوند متعال نزدیک می‌شوند و به خدا می‌گویند: خدایا، هر چه تو کردی، من راضی‌ام. همین را می‌گوید و پشت آن می‌ایستد. کار تمام است و به خدا نزدیک شد. 🔵 پاک‌کردن جان‌ها ✅ «وَ تِلْكَ الْأَیامُ نُدَاوِلُهَا بَینَ النَّاسِ وَ لِیعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یتَّخِذَ مِنكُمْ شهَُدَاءَ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لِیمَحِّصَ [این لام‌ها در قرآن همیشه بیان‌کنندهٔ حکمت آن حکم قبل است.] اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یمْحَقَ الْكَفِرِینَ [برای اینکه خالص کنیم مؤمنین را، چون ابتدایش خلیط دارد و به تدریج به سمت خلوص پیش می‌رود. و خداوند با این کار در نهایت کافران را از میان می برد.] أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَهَدُواْ مِنكُمْ وَ یعْلَمَ الصَّابرِینَ» گمان می‌کنید که خداوند متعال بدون امتحان شما و هنوز از شما جهاد را ندیده است، شما را به بهشت می برد؟! (آل عمران، آیات ۱۴۰ تا ۱۴۲). ✅ سنت الهی این است که با امتحان‌ها، جان‌ها را پاک می‌کنیم و تمحیص قلوب و تمییز قلوب می‌کنیم که به تدریج پاک‌ها بالا آمده و ناپاک‌ها پایین می‌روند.