eitaa logo
نسیم عرفان
2.7هزار دنبال‌کننده
19 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 341 (1399.12.16 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۱ (۱۶) (۱۳۹۹.۱۲.۱۶؛ ۲۲رجب) 🔴 بخش اول ✅ بحث ما دربارۀ اسمای حسنای الهی و تعامل سلوکی با آنها بود. بعد از بیان مقدمات، اسم رزاق را به توفیق الهی به پایان رساندیم. دغدغۀ هر روز ما اسم رزاق است و در جای خودش باید به آن خیلی توجه کنیم. سپس به اسم شکور پرداختیم. اکنون به اسم حکیم می‌پردازیم. ✅ در نظر داریم به هفت‌هشت اسم بپردازیم و بحث را جمع کنیم. ولی باید این شیوه را یاد بگیریم و ببینیم چقدر سرمایه در این موضوع وجود دارد. این دغدغۀ ما شود و این‌گونه به عالَم نگاه کنیم. ما به عنوان نمونه به این چند اسم می‌پردازیم و الّا باید از نود و نُه اسم یا هزار و یک اسم بحث کنیم. اما قصد ما این نیست؛ بلکه نمونه‌هایی که در زندگی با آن درگیر هستیم، آنها را انتخاب می‌کنیم و این‌گونه به آیات و روایات و عالَم نگاه می‌کنیم. اینها برای ما مهم است. بعد از اسم رزاق و شکور، به اسم حکیم می‌پردازیم. 🔵 اسم حکیم ✅ این اسم در قرآن فراوان آمده است: «عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ «عَلیمٌ حَکیمٌ»؛ «حَکیمٌ خَبیرٌ». اسم حکیم در قرآن فراوان آمده است. اگر این نگاه بیاید، خیلی از نگاه‌های ما به عالَم تغییر می‌کند. ✅ اسم حکیم، در واقع یعنی خدا حقیقتی است که بر اساس حکمت و اِتقان عمل می‌کند. کار محکم و حکیمانه انجام می‌دهد. غایت و مقصدی دارد. هر آیه‌ای یک‌جور خودش را نشان می‌دهد. اینکه گفته می‌شود خداوند حکیم است، یعنی خداوند از سرِ حکمت کار می‌کند؛ خَلق می‌کند؛ از سر حکمت هدایت می‌کند؛ از سر حکمت همۀ افعال از او سر می‌زند. در کارش غایتی دارد؛ جزاف نیست، بلکه کار او از سر اِتقان است. یعنی گزاف نیست و غایت و هدفی دارد. خداوند هدف و مقصد ندارد، ولی فعل خداوند غایت دارد. کار هدفمند و دقیق؛ محکم و متقن و مستحکم. 🔵 معانی حکمت ✅ از یک طرف، علم متقن می‌شود حکیم و دانش با اتقان هم را می‌گویند «حکمت». پس حکمت هم به فعل و کار گفته می‌شود و هم به دانش و علم. لذا خداوند حکیم است، یعنی دانش از سر اِتقان دارد؛ همه چیز دقیق است. در خداوند جهل نیست؛ علم است. اما علم مستحکم و متقن. لذا حکمت چه در فضای عمل باشد و چه در فضای دانش حکمت است. در فضای عمل باشد، می‌گوییم جزاف نیست؛ هدفمند است. ✅ اگر کسی همین‌جا در اسم حکیم تأمل کند، می‌تواند خیلی خوب از عالَم چیزی را بفهمد که او را هم رام و هم آرام و هم پر نشاط می‌کند. کلاً زندگی‌اش تغییر می‌کند. اگر کسی حکمت بالغه و حکمت مطلقهٔ خدا را خوب بفهمد، نگاهش به عالَم و آدم و طبیعت و خدا و کلاً نسبت به همه چیز تغییر می‌کند. این تعریف از حکمت، در کتاب‌های لغت هم آمده است. ✅ «المُحْكَمُ‏ الذي لا اختلاف‏ فيه‏ و لا اضطراب‏» (لسان‌العرب، ج۱۲، ص۱۴۱). «فالحكمة من اللّه تعالى: معرفة الأشياء و إيجادها على غاية الإحكام‏» (مفردات راغب، ص۲۴۹). ✅ اگر همین مقدار از حکمت که می‌گوییم در زندگی ما بیاید، خیلی از امورات ما تغییر می‌کند. اگر آن چیزهایی که می‌دانیم به زندگی ما راه پیدا کند، زندگی ما خیلی تغییر خواهد کرد. اگر همین «وجودِ فقری» در زندگی بیاید، خیلی از مشکلات را برطرف می‌کند. اگر شما وجود فقری را بپذیرید، به اشیاء چگونه باید نگاه کنید؟ اگر اندیشه وجود فقری خوب کار شود، انسان را به حالت‌های التجاییِ فقریِ عارف می‌کشاند. معارف این‌گونه‌اند. حکمت هم همین‌طور است و انسان را از خیلی از تردیدها و اعتراض‌ها خارج می‌کند و «عبدالحکیم» می‌شود. ✅ «وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْعَليمُ»؛ و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هموست سنجيده‌كارِ دانا (زخرف، ۸۴). کجا می‌روی که خدا آنجا نباشد؟ خدا همه جا هست! ✅ علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه این آیه را در باب حصر الوهیت می‌داند. نه اینکه یک الٰه در آسمان باشد و یک الٰه در زمین. علامه طباطبایی می‌گوید: ربوبیت. اما اینجا حصر، حصر الوهیت است که در دلش حصر ربوبیت هم خواهد بود. ✅ اگر الٰه بخواهد الٰه باشد و الوهیت و ربوبیت کند، باید علم داشته باشد و بداند و چگونه نظام عالَم را تشکیل دهد. الٰه آن است که همه کار از دستش بربیاید و بتواند همهٔ بندگان را هدایت کند؛ چه هدایت تکوینی و چه هدایت تشریعی. قرار است الٰه و رییس و اصل باشد؛ پایه و همه‌کاره باشد. همه‌کاره‌ای که علم و حکمت نداشته باشد، به چه دردی می‌خورد؟ حکمت و اِتقان در کار نباشد، به چه دردی می‌خورد؟! نمی‌تواند ورود کند. چنین الهی که همه جا الٰه است و هر جا می‌رویم الوهیت از آن او است، لازمۀ چنین موجودی این است که «هو العلیّ الحکیم» باشد. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/353
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۱ (۱۶) (۱۳۹۹.۱۲.۱۶؛ ۲۲رجب) 🔴 ب
🔴 بخش دوم ✅ اینجا صحبت از حکمت عام است. برخی می‌گویند: در کل قرآن هر جا که حکمت آمده است، یعنی حکمت عملی و در فضای کنش! نَه. این‌طور نیست، بلکه حکمت هم در ساحت عمل است و هم در ساحت نظر و علم. علیم، یعنی دانا و حکیم یعنی دانستن با تمام ظرافت‌ها و لطافت‌ها که همه نکته‌ها و ظرایف را می‌داند. (سؤال: آیا حکیم اسم ذات است؟ پاسخ استاد: در این بحث حکیم را اسم ذات نمی‌گیریم. البته همه چیز می‌تواند اسم ذات شود). ✅ «فَللِّهِ الحَْمْدُ رَبّ‏ِ السَّمَاوَاتِ وَ رَبّ‏ِ الْأَرْضِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِينَ وَ لَهُ الْكِبرِْيَاءُ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» پس سپاس از آن خداست: پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان و در آسمان‌ها و زمين، بزرگى از آن اوست و اوست شكست‌ناپذيرِ سنجيده‌كار (جاثیه، ۳۶و۳۷). همۀ حمدها از آن خدا است. حصر تمام نعمت‌ها در خدا است. چرا؟ چون رب آسمان‌ها و زمین است. رب همه چیز است. رب عالمین است. کبریایی از آن او است. ✅ عزیز کسی است که نوعی تمنّع دارد و غالب و چیره و شکست‌ناپذیر است. خدایی که تنها ربّ است، او عزیز حکیم است. یعنی یک نوع غلبه و تغلّبی دارد که هیچ‌کس نمی‌تواند بر او فایق آید. تمنّعی دارد که هیچ‌کس به آن راه ندارد. لذا کسی نمی‌تواند آن را فتح کند. مانند قلعه‌ای که روی قلّه‌ای باشد که فتح‌ناشدنی است و لذا تغلّب و غلبه بر همه دارد و هیچ‌کس هم بر آن غالب نمی‌شود. ✅ خدا از یک طرف عزت دارد و از یک طرف حکمت. گزاف در کار نیست. ربوبیت هر جایی هست؛ حساب شده است. هم از نظر معرفتی و هم از نظر عملی. لذا در مفردات راغب حکمت این‌گونه تعریف شده است: «إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحكمة من اللّه تعالى: معرفة الأشياء و إيجادها على غاية الإحكام‏» (مفردات راغب، ص۲۴۹). هم کنش و هم معرفت؛ هر دو در نهایتِ اِحکام. ✅ بحث ربّ را در تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» مفصل بیان کرده‌ایم. لحظه‌لحظه و در همۀ صحنه‌ها خدا است که تدبیر ویژه می‌کند و این، احتیاج به حکمت دارد. بنابراین او عزیز و حکیم است. ✅ بعد از اینکه حضرت یوسف گم شد و گفتند که کشته شده است، حضرت یعقوب چون از وعده الهی با خبر بود، ‌گفت: ان‌شاءالله یوسف به من برمی‌گردد. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني‏ بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب‌] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست‌] را براى شما آراسته است. پس [صبر من‌] صبرى نيكو است. اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است (یوسف، ۸۳). این استدلال حضرت یعقوب است. خداوند با حکمت بالغه‌اش کار می‌رسد. همه چیز حکمت دارد، ولی ما خبر نداریم. خداوند هم می‌داند و هم حکیم است و از سر حکمت می‌داند که چه کار کند! ✅ آن علیم حکیم کار خودش را می‌کند. این‌طور نگاه نمی‌کند که یوسف که رفت! بنیامین هم که رفت! نَه. این‌طور نیست، چون خدا علیم حکیم است، ان‌شاءالله آنها را برمی‌گرداند. خدا کار گزاف نمی‌کند. تقدیرات امور به دست او است. حساب دارد. من نمی‌دانم چیست! ولی حساب دارد. همین باعث می‌شود که اگر کسی این‌طور نگاه کند، امید به او داده می‌شود. با امید زندگی می‌کند. در سخت‌ترین شرایط هم که باشد، هیچ وقت امیدش را از دست نمی‌دهد. 🔵 بیان سخت‌ترین شرایط ✅ بعد از جریان سقیفه، تقریباً سخت‌ترین شرایط جریان کربلا است و از نگاه دشمنان، اهل بیت را تارومار کردند و رأس آن که اباعبدالله علیه‌السلام بود، زدند. حق اگر جبهه اباعبدالله باشد، فحل‌هایشان را زدیم. حبیب‌بن‌مظاهرها و بقیۀ یاران را زدیم. اما مؤمنی که «هو العلیم الحکیم» را بداند، می‌داند که هیچ‌گاه حق از بین رفتنی نیست. بلکه همان‌جایی که اوج باطل است و نهایت سقوط حق است، همان‌جا در واقع اوج بالارفتن حق است و باطل در حال سقوط است. نظام عالَم این‌گونه است. هرگاه باطل به نهایت قوت رسید، آنجا نقطهٔ سقوط باطل است. در مورد حق این‌گونه نیست.چون اقتضای حکمت این نیست و حق نباید از بین برود. لذا در جریان عاشورا در آن اوجش باید گفت: می‌بینم که حسین و حقّی که او از آن سخن می‌گفت، همۀ عالم را می‌گیرد. خاصیت عالَم این‌گونه است. یعنی در اوج شدت سختی و از دست‌دادنِ همه چیز، امید را نباید از دست داد (و باید امیدوار بود). ✅ حضرت یعقوب می گوید: «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني‏ بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است (یوسف، ۸۳). کار خدا حساب‌کتاب دارد و من خبر ندارم. چرا که اگر قرار است حضرت یوسف عزیز مصر شود و اوج خاندان حضرت یعقوب شود، (باید این اتفاقات برای حضرت یوسف روی دهد)؛ ظاهرش این است که حضرت یوسف را در چاه انداختند و به حسب ظاهر بنیامین هم دزدی کرده است.
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ اینجا صحبت از حکمت عام است. برخی می‌گویند: در کل قرآن هر جا که حکمت آمده است، یعنی حکمت
🔴 بخش سوم ✅ وقتی اسم حکیم می‌آید، انسان هیچ‌گاه امیدش را از دست نمی‌دهد. اینها همه بدین خاطر است که امورات الهی حکمت دارد و هیچ‌گاه بی‌حکمت نیست. ولی ما حکمتش را نمی‌دانیم. ✅ انسان وقتی خوب نگاه می‌کند مثلاً مشکلاتی که در انقلاب پیش آمد، می‌فهمد که اینها بی‌دلیل نیست. اگر جنگ نبود، ما این قوت‌ها را پیدا می‌کردیم؟ اصلاً خدا می‌خواهد یک یمن قَدَری را درست کند برای امام زمان، باید چه کار کند؟ ابتدا عربستانی را درست می‌کند. اگرچه عربستان بر اساس طینت خودش می‌تند و شیطنت می‌کند و خودش، خودش را می‌سازد. بسیاری از این خون دل‌ها که برای انبیا پیش آمده، دلیل دارد. امت باید ساخته شود. ✅ خداوند به صورتی درمی‌آورد که خون دل هست، در عین حال از دلش (ساخته‌شدنِ) امت درمی‌آید. تأثیر یک معرفت در تعامل این می‌شود که تا قبول کنیم که در نظام عالَم هیچ‌گاه امری بی‌حکمت نیست، از دل آن امید درمی‌آید. 🔵 جریان آیت‌الله بهاءالدینی و کشته‌شدن یک نفر به دست مأموران رضاخان ✅ رضاخان می‌خواست مردم را بترساند. برای همین دستور داد یک نفر را بی‌دلیل بزنید بکشید تا حساب کار دست بقیه بیاید. مأموران رضاخان این کار را انجام دادند. آیت‌الله بهاءالدینی وقتی می‌خواست حرم برود، این واقعه را دید. با خودش گفت این اتفاق، بی‌حساب نیست و رفت پرس‌وجو کرد. به او گفتند: همین فرد کشته‌شده، همین‌جا چند ساعت قبل، یک گربه را زجرکش کرد و کُشت. رضاخان با خُبثِ طینتش این کار را کرد، (اما نظام عالَم حساب‌کتاب دارد). ✅ حکیم هیچ‌گاه نمی‌گذارد که حق از بین برود. حکیم نمی‌گذارد که حق، حقش خورده شود. قرار است که کاری کند با حکمتش، حق قوی شود و بالا بیاید و استخوان‌دار شود. ✅ کسی که به اینجا رسید، خدایی دارد و خدا هم بر اساس حکمت کار می‌کند. همه چیزش بر اساس حساب است و حتی یک هزارم یک شیئی که به حساب نمی‌آید، خدا آنجا هم بی‌حساب کار نمی‌کند. ممکن است برای ما معلوم نباشد، ولی برای علیم حکیم، حساب دارد. لذا هم امید است و هم انسان رام است و آرام. رام است، یعنی اعتراض نمی‌کند. آرام است، چون می‌داند که برای خودش حساب دارد و سرانجام درست می‌شود. هر وقت هم کش‌وقوس پیش می‌آید، می‌داند که بی‌دلیل نیست. من نمی‌دانم، ولی بی‌دلیل نیست؛ چون او علیمِ حکیم است. ✅ «وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلىَ الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَ قَالَ يَأَبَتِ هَاذَا تَأْوِيلُ رُءْيَاىَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبىّ‏ِ حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بىِ إِذْ أَخْرَجَنىِ مِنَ السِّجْنِ وَ جَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنىِ وَ بَينْ‏َ إِخْوَتىِ إِنَّ رَبىّ‏ِ لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»؛ و پدر و مادرش را به تخت برنشانيد و [همه آنان‌] پيش او به سجده درافتادند و [يوسف‌] گفت: «اى پدر، اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين، پروردگارم آن را راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد، پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد، بى‌گمان، پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است، زيرا كه او داناى حكيم است (یوسف، ۱۰۰). ✅ او علیمِ حکیم است و از سر حکمت می‌داند که چه کند. چون علیم حکیم است با من این‌گونه رفتار کرد. او می‌داند دغدغۀ دین داشتم و از سر حسادت کاری نکردم. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/353
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 342 (1400.1.7 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.c
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷) 🔴 بخش اول 🔵 اسم حکیم ✅ بحث در تعامل سلوکی با اسمای حسنای الهی است. مقدماتی عرض شد. اسم رزاق و اسم شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. اساساً در اسم حکیم یک نوع اتقان و استحکام وجود دارد: چه در علم، چه در عمل. علم با استحکام و اتقان و عمل با استحکام و اتقان. لذا اسم حکیم در عمل کار هدفمندِ دقیقِ دارای اتقان است. در معرفت هم اسم حکیم، معرفتِ با اتقان است. ✅ اسم حکیم با علیم فرق دارد. علیم به خود علم اشاره دارد، ولی حکیم به علمِ مُتقن اشاره دارد. حکمت هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیۀ عمل مطرح است. اساساً یک نوع اتقانی در کار است. در ناحیۀ عمل یعنی آن فعل گزاف نیست و هدفمند است. اگر در ناحیۀ علم است یعنی بسیار دقیق و متقن است. ✅ بر مبنای قرآن کریم، لازمۀ الوهیت و ربوبیت، علم و حکمت است. باید حکمت باشد تا الوهیت و ربوبیت معنادار شود؛ هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیهٔ عمل. 🔵 «مَثَل اعلیٰ» ✅ «وَ هُوَ الَّذي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مى‌كند و باز آن را تجديد مى‌نمايد؛ و اين [كار] بر او آسان‌تر است. و در آسمان‌ها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست؛ و اوست شكست‌ناپذيرِ سنجيده‌كار. (روم، آیۀ ۲۷). خداوند خلق را آغاز می‌کند و اعاده می‌کند؛ اظهار می‌کند و جمعش می‌کند. زمانی هم که بخواهد آن را اعاده کند، این اعاده برایش آسان‌تر است. چرا؟ چون خداوند سبحان صفات برتر دارد. «مَثَل اعلیٰ» یعنی صفات خدا به نحو اتمّ است؛ اطلاقی است که نسبت به دیگران اعلیٰ است. ✅ علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه می‌فرماید: اینکه خداوند عزیز و حکیم است، دلیل است بر اینکه «لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى»‏. حکمت و عزتش باعث می‌شود که صفاتش از همه برتر شود و «مَثَلُ الْأَعْلىٰ»‏ می‌شود. تمنّعش به این خاطر است که چون عزیز است و فوق همه اینها است؛ چون عزت دارد، لذا صفات کمالی‌اش هم اعلیٰ می‌شود. چون حکمت دارد، صفات کمالی‌اش اعلیٰ می‌شود. یعنی مطلق می‌شود. چرا؟ چون اگر نقصی باشد، یعنی از حکمت برخوردار نیست. فعلش از نقص برخوردار نیست، چون حکیم است. از حکیم‌بودن حضرت حق می‌توان فهمید که افعال خداوند سبحان نقص ندارد. 🔵 برخی از تطبیق‌های اسم حکیم ✅ رسیدیم به برخی از تطبیقات اسم حکیم. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني‏ بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب‌] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست‌] را براى شما آراسته است. پس [صبر من‌] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». (یوسف، آیۀ ۸۳). ✅ چون با حکمت بالغهٔ خدا است، من به خدا امید دارم که خدا این امور را انجام دهد. پس اضطرابی نباید باشد و باید امید باشد. این امید را با معرفت به حکمت خدا می‌توان درست کرد؛ چون خدا حکیم است. خدا آنچه را که درست است، انجام می‌دهد. ✅ همچنین آیهٔ صد سوره یوسف را بیان کردیم که خداوند از سرِ حکمت خوب می‌داند که چگونه بندهٔ پاکش را بالا بیاورد. 🔵 کار خدا بی‌دلیل نیست ✅ هر خیر و شری و هر ضرری که به انسان می‌رسد، بر اساس حکمت حق‌تعالی است؛ یعنی بی‌دلیل نیست. ما دلیل کار خدا را نمی‌دانیم، اما هیچ کارش بی‌دلیل نیست. ✅ «وَ إِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِن يَمْسَسْكَ بخَِيرٍْ فَهُوَ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌوَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ و اگر خدا به تو زيانى برساند، كسى جز او برطرف‌كنندهٔ آن نيست؛ و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست. و اوست كه بر بندگان خويش چيره است؛ و اوست حكيم آگاه. (انعام، آیات ۱۷ و ۱۸). 🔵 خبیر ✅ «خبیر» علم به ریزه‌کاری‌ها است که اگر ضرری به کسی می‌رساند، می‌داند که در او چه می‌گذرد و به همان خاطر به او ضرر می‌رساند. خبیر یعنی علمِ ریز با خُبرویت. حکیم چیست؟ چون خدا حکیم است، خیر می‌رساند. به این معنا که کلاً در عالَم هر ضرری که به کسی می‌رسد و خیری که می‌رسد، همه از سر حکمت است. چون او حکیمِ خبیر است. اگر کسی این را بفهمد، در نظام عالَم یک آرامش ایجاد می‌کند. ما بعضی مواقع (معترضیم و) می‌گوییم این چرا این‌طور شد و آن چرا این‌گونه شد؟ ولی با فهم این مسئله می‌فهمم که هر چه به من می‌رسد، دلیل دارد. اصلاً هیچ چیزی نیست که بی‌دلیل انجام شود. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷)
🔴 بخش دوم 🔵 نگاه به تیرانداز ✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بی‌دلیل و جزاف نیست. دلیل متقنی دارد. سرّ و حکمتِ خاصِّ خودش را دارد. اگر به کسی خیر یا شری رسید یا ضرری رسید و حتی ضرری را خدا برداشت، اینها همه زیر سر حکمت خدا است. اگر کسی این‌گونه به نظام عالَم نگاه کند، چه می‌شود؟ اینکه در دنیا پی‌درپی ضرر داریم، اگر این نوع نگاه باشد، چه می‌شود؟ سعدی یک بیانی دارد، نگاه نکن که تیر به تو خورده است، بلکه نگاه کن تیرانداز کیست؟ 🔵 کارکرد شیطان برای مؤمن و غیرمؤمن ✅ انسان بداند در پس این کار یک نوع حکمتی است؛ البته نه به این معنا که شرارتِ شرّ از او گرفته شود. او شرارت دارد. خدا از طریق شیطان با ما چه می‌کند؟ ✅ همین شیطان می‌تواند زمینهٔ حرکت انسان مؤمن به سمت خدا باشد و او را کَلبِ معلّم می‌داند. وقتی حمله می‌کند، انسان باید به سمت خدا برود. اما همین شیطان برای غیرمؤمن می‌شود سگ درگاه خدا و نمی‌گذارد هر کسی به سمت خدا بیاید. و هر ناشُسته‌رویی لایق این درگاه نیست! ما نمی‌خواهیم شیطنتِ شیطان را از او بگیریم. ولی شیطان در دستگاه الهی در جای خودش قرار گرفته است. ✅ مثلاً در جنگ، دشمنی که با ما می جنگد، هیچ‌گاه به‌گونه‌ای عمل نمی‌کند که به نفع ما باشد. وقتی ما او را عمداً (و از روی نقشه) به سمتی می‌کشانیم تا به او حمله کنیم، او به آن سمت می‌آید؛ او می‌آید آنجا، اما نه به‌خاطر اینکه به نفع ما باشد، بلکه او برای جنگیدن به این سمت آمده است و در عین حال با این کار، به ما کمک می‌کند. (وجودِ) شیطان هم در عالَم این‌گونه است. او شیطنت و دشمنی خودش را می‌کند، ولی خدا کاری می‌کند که او به نفع مؤمنین کار کند. شیطان و کفار و منافقین و مستکبرین همه اینها بر اساس طینت خودشان عمل می‌کنند، اما همه در خدمت دستگاه الهی هستند. و خدا است که از سر حکمت با ما این‌گونه عمل می‌کند و ضابطه هم دارد. خداوند سبحان حق و باطل را می‌آمیزد تا حق بالا بیاید و بساط باطل جمع شود. ✅ «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»؛ بلكه حق را بر باطل فرو مى‌افكنيم، پس آن را در هم مى‌شكند و به ناگاه آن نابود مى‌گردد. (انبیا، آیۀ ۱۸). ضرر را خدا می‌دهد، اما معنایش این نیست که شیطان و کفار و استکبار برداشته شود. همه هستند، در عین حال همه در ممکلت خدا کار می‌کنند. در عین حالی که هر کسی بر اساس طینت خود می‌تند؛ مؤمن با طینت نورانی و کافر با طینت ظلمانی‌اش. همه کار خودشان را می‌کنند و در همۀ آنها حکمت خدا وجود دارد. ✅ خیر و شر را خدا می‌دهد. اگر کسی این را بداند، چگونه نگاه می‌کند؟ در دل ضررها و سختی‌ها و در دل همه این خوشی‌ها، می‌بیند و می‌داند که چه شعوری در آن هست و کار می‌رسد. چه دقت و اتقانی در کار هست. همهٔ اینها نکته‌ای را درست می‌کند؛ مسئله‌ای را حل می‌کند؛ مشکلی را حل می‌کند؛ راه حقی را تثبیت می‌کند و راه باطلی را می‌بندد. 🔵 حکمت بالغۀ الهی ✅ لذا در نظام عالم نگاه کنید: حکمت بالغهٔ حق، هیچ‌گاه نمی‌گذارد باطل، حاکم مطلق شود و در نهایت اوجش، نقطهٔ سقوط آن است. ولی حق همیشه ماندگار است، ولو اینکه به نهایت ضعف برسد. در جریان اباعبدالله صلوات‌الله‌علیه که به ظاهر نقطه اوج باطل و نقطه ضعف حق است، همان‌جا نقطهٔ سقوط باطل است که به‌تدریج زمینهٔ سقوط بنی‌امیه شروع می‌شود. ✅ این نظام عالم از سر حکمت است. اگر خدا ضرری می‌رساند، دلیل دارد. وقتی وضعیت امت این‌گونه شد، چگونه این امت باید بیدار شود تا اسلام بماند؟ با شهیدشدنِ اباعبدالله صلوات‌الله‌علیه. شهیدشدنِ او چه می‌کند؟ در نظام احسن الهی به گونه‌ای عمل می‌کند که باطل جمع شود و حق بالا بیاید. ضرر رسید یا خیر رسید، همه‌ در نظام الهی است و حکیم کار می‌کند. این برای ما مهم است. پس هر کسی بر طینت خودش می‌تند. 🔵 فرار از وظیفه ✅ برخی تا به اینجا می‌رسند، از آن بی‌ارادگی را نتیجه می‌گیرند (که این کار آنها درست نیست). حکیمانه‌بودن به این معنا نیست که ما بی‌اراده شویم. این مبنا برای بی‌ارادگی نیست، بلکه مبنا بر اراده درست‌کردن مؤمن است. خدا این کار را می‌کند تا مؤمن را پرورش دهد. جهان را درست کند. قرار نیست وظیفه کنار برود. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم 🔵 نگاه به تیرانداز ✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بی‌دلیل و جزاف نیست.
🔴 بخش سوم 🔵 قاعدۀ کلی ✅ قاعدۀ کلی این باشد که خیلی از معارف دینی با آن مبانی و مسلمات دینی باید به‌درستی جمع شود. برخی تا می‌خواهند جمع کنند می‌گویند: نباید با حکمت خدا جنگید، بلکه باید آن را پذیرفت. این بدین معنا نیست که نباید با شیطان جنگید. خداوند دارد ما را می‌برد در افق اعلیٰ. نه اینکه کاری کند که ما بی‌اراده شویم و یک نوع سست‌عنصری در ما به‌وجود بیاید. اصلاً معنایش این نیست. از مسلمات متن دینی این است که باید شیطان را دشمن خود اتخاذ کنیم. «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد. (فاطر، آیۀ ۶). «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»؛ اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير. (توبه، آیۀ ۷۳). قرار نیست که انسان بی‌اراده شود. قرار است در دل اینها انسان ساخته شود. ✅ اولاً هر کسی بر طینت خود می‌تند. ثانیاً انسان باید بر اساس وظیفه‌اش عمل کند. ثالثاً باید در افق اعلی بیاید و از آنجا به عالَم نگاه کند. یعنی باید در صحنه باشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا». نه اینکه در صحنه نباشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا». 🔵 افق اعلی ✅ معارف دینی پر محتوا است، به شرط اینکه انسان مسلمات و پایه‌های دینی را حذف نکند. اما بعضی‌ها این مسلمات را حذف می‌کنند. مؤمن عارف در ضمن اینکه در کنش و عمل، فعال است و با شیطان می‌جنگد، در افق اعلی می‌گوید: چقدر خوب شد که خدا شیطان را قرار داد تا من استخوان‌دار شوم و ملکهٔ تقوا در من ایجاد شود. این نگاه چه کار می‌کند؟ این نگاه تعامل و سلوک را برنمی‌دارد. گاهی می‌بینیم برخی ملأ اعلی را با مسئلهٔ سست‌عنصری خلط می‌کنند و می‌گویند: قضا و قدر به ما می‌گوید هیچ کاری نکن! ✅ دستورات «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» و «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ» و آن مسلمات دینی و آن مسئلۀ سلوک، هیچ یک از اینها برداشته نمی‌شود، بلکه باید خوب جنگید و در عین حال از ملأ اعلی هم نگاه کنیم که عالَم چگونه است و همین‌ها هم به نفع ما است و همه راه را برای ما باز می‌کنند. 🔵 «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ» ✅ کفار بر طینت خودشان می‌تنند ولی شهدای ما به چه جایگاهی رسیدند؟ طینت را دست نزده‌اند؛ این می‌شود حکمت بالغهٔ الهی. اگر خیری به تو رسید، «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر ضرری به تو رسید،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر رفع ضرری شد،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ». همۀ اینها از سر حکمت است. 🔵 تقاضا ✅ تقاضا دارم که این اصلی که گفتیم، محور باشد که باید هم اصول و مبانی دینی را نگاه داشت و در عین حال حکمت الهی را هم نگاه داشت. ✅ «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد، بازدارنده‌اى براى آن نيست؛ و آنچه را كه باز دارد، پس از [باز گرفتن‌] گشاينده‌اى ندارد؛ و اوست همان شكست‌ناپذير سنجيده‌كار. (فاطر، آیۀ ۲). رحمت و امساک رحمت به دست خدا است. وقتی آمد کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد و وقتی جلوی آن گرفته شود، هیچ کس نمی‌تواند آن را بیاورد. چرا؟ چون خدا عزیز حکیم است. 🔵 شایستگی ✅ اگر می‌دهد یا نمی‌دهد، همه‌اش از سر حکمت است. چه از روزی و چه از علم و چه از مقامات و هر چه داد و نداد، همه از سر حکمت است. خداوند بخلی ندارد. اگر شایستگی داشته باشی، به تو می‌دهد و اگر نداشته باشی، نمی‌دهد. لذا ادبیات امتحان که در متون دینی آمده است و همچنین استدراج و جزای خیر، همه اینها زیر سر حکمتی است که در اعطا و منع خوابیده است. بحث امتحان الهی و بحث استدراج و بحث اضلال و بحث عطای اجر محسنان و دادن و ندادنش، همه از سر حکمت است. خیر و شر از سر حکمت است؛ اعطا و عدم اعطا از سر حکمت است. یعنی خدا کار گزاف نمی‌کند و حکمتی دارد. 🔵 خیلی آرام ✅ مؤمنی که به این ملأ اعلی می‌رسد، خیلی آرام می شود. در صحنه است و همه کار را انجام می‌دهد، ولی در ملأ اعلی آرام است، چون می‌داند که در نظام احسن همه چیز در جای خودش درست قرار می‌گیرد و هیچ چیز بی‌دلیل نیست. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 343 (1400.1.14 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۴۳ (۱۸) (۱۴۰۰/۱/۱۴ شنبه ۲۰ شعبان) 🔴 بخش اول 🔵 اسم حکیم ✅ در عرفان در وادی عمل، از تعامل سلوکی با اسمای الهی بحث می‌کردیم. مقدماتی را گفتیم. اسم رزاق و شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. در حکمت، اتقان و استحکام وجود دارد: چه در معرفت و چه در عمل. عملِ با اتقان، کار هدفمندِ دقیقِ دارای غایت و غرض است. معرفت با اتقان یعنی با همۀ ظرایف و دقایقِ آن، می‌شود حکیم. اگر می‌گوییم خدا حکیم است، هم در معرفت حکیم است و هم در عمل. لازمۀ اسم ربوبیت و اسم الوهیتِ حق‌تعالی، حکمت و علم است. ✅ آیهٔ هشتاد و سه سورۀ مبارکۀ یوسف را خواندیم: «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني‏ بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب‌] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست‌] را براى شما آراسته است. پس [صبر من‌] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». تقدیر امور به حکمت بالغهٔ حضرت حق است. این موضوع، امید می‌آورد و اضطراب را می‌برد. هر خیر و شری بر اساس حکمت الهی است. 🔵 فلسفهٔ اعطا و منع الهی ✅ خدا خیر و شر را از سر حکمت می‌رساند؛ چگونه اعطا و منع خدا، همگی حکمت است؟ این اعطا و منع چند دلیل دارد: 1️⃣ امتحان الهی؛ 2️⃣ استدراجِ کافر و منافق؛ 3️⃣ عطای اجر برای محسنان؛ 4️⃣ بالاآمدن حق و از بین‌رفتن باطل. این مسئلهٔ اصلی است که خیر بالا بیاید و شرّ به‌تدریج جمع و مَحو شود. از بحث امتحان شروع می‌کنیم و به‌تدریج بحث را ادامه می‌دهیم. 🔵 امتحان الهی ✅ اصل خلقت ما برای امتحان است. خدا زمین و آسمان را خلق کرد تا انسان بیاید و انسان را خلق کرد تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسد؛ یعنی به کمال برسد. به این معنا که احسن مخلوقات به غایتش برسد. امتحان برای این است که خدا خودش را در برترین مظهر نگاه کند و بر اثر این امتحانات انسان به کمال نهاییِ خود برسد و اینکه خداوند کمالاتش را در بهترین مظهر آشکار کند. ✅ «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ و اوست كسى كه آسمان‌ها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد. (هود، آیۀ ۷). ✅ علامه طباطبایی می‌فرماید: غرض، ایجادِ «أَحْسَنُ عَمَلاً» است و معنای وسیع آن این است که ناب‌ترین عمل‌ها و کنش‌ها انجام شود. ناب‌ترین اعمال به معرفت و اخلاص است که در سال‌های گذشته ضمن بحث از عمل، آن را توضیح دادیم. ✅ این غایت حضرت حق است، به لحاظ خلق عالَم و خلق آدم. این غایت را که می‌خواهد، از مجرای امتحان می‌خواهد. اصل نعمتِ «هستی» که پدید آمد، آسمان و زمین که پدید آمد، برای این است که انسان به کمالش برسد و از راه امتحان هم باید برسد. عملاً در این زمینه باید مورد امتحان قرار بگیرد؛ با پستی و بلندی‌ها و اعطا و منع و خیر شر آن. ✅ «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ»؛ همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد؛ و اوست ارجمند آمرزنده (ملک، آیۀ ۲). علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه ذیل این آیه می‌فرماید: غایت خلقت ایصال به خیر از طریق جزا است. «أن المقصود بالذات من الخلقة هو إيصال الخير من الجزاء حيث ذكر حسن العمل و امتياز من جاء بأحسنه فالمحسنون عملا هم المقصودون بالخلقة و غيرهم مقصودون لأجلهم» (المیزان، جلد ۱۹، صفحه ۳۴۹). ✅ «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلىَ الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كدام‌يك از ايشان نيكوكارترند. (کهف، آیۀ ۷). باید امتحان شویم تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسیم. زینت‌ها و تعلقات دنیوی باید باشد و آدم را به این سمت بکشاند، ولی انسان از آنها دست بکشد. 🔵 فلسفۀ «هستی» در قرآن ✅ چرا خدا خلق کرد؟ چرا زینت‌ها را داد؟ برای اینکه امتحان کند. من در پرانتز بگویم: اگر می‌خواهید از اسرار هستی آگاه شوید، از خدا بشنوید. ما اینجا یک سطحی را می‌بینیم. این آسمان و زمین و مرگ و بقیه چیزها، چرا هست، شاید برای ما روشن نشود. برای چه هست، برای ما چندان واضح نیست. برای بنده روشن شده است که قرآن از بطنانِ هستی، فلسفهٔ همهٔ امور را گفته است. کلاً قرآن این‌گونه است. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۴۳ (۱۸) (۱۴۰۰/۱/۱۴ شنبه ۲۰ شعبان) 🔴 بخش اول 🔵 اسم
🔴 بخش دوم ✅ کسی که از منظر اعلیٰ حقایق را پدید می‌آورد، با ظریف‌ترین حکمتش، آن را در قرآن اشباع کرده است و آن را هم به زبان آورده است. خود خالق و مؤلف نیّتش را بیان می‌کند. بحث نیت‌خوانی نیست. ما از این آیات خیلی سریع می‌گذریم. ✅ این امر به صورت قاعده بشود که کلاً بحث‌های سرّالقدری که برخی تحملش را ندارند، قرآن به شکلی عجیب این کار را کرده است، ولی با زبانی خاص که اوضاع به هم نخورد. چون همان حکمت می‌گوید، به گونه‌ای عمل کنید که اوضاع به هم نریزد. ✅ در جریان خضر، همۀ آن بحث‌ها سرّالقدری است. یک ضوابط کلی در این داستان آمده است: انسان می‌بیند که نظام عالم طرفدار محروم است؛ نظام عالم طرفدار صَلاح و خیر است. چون پدر و مادرش صالح بودند، این کار را کردیم. ✅ کلاً در قرآن آنچه که از آن سو می‌گوید که این‌گونه کردیم و برای این است که این کار را کردیم، این خیلی می‌تواند به ما کمک کند تا «آن‌گونه که خدا به هستی نگاه می‌کند، به هستی نگاه کنیم». حقیقت این است و غیر از این نیست. اگر کسی غیر از این بگوید، حقیقت نیست. اینکه ما کردیم، چرا کردیم، چگونه کردیم و حتی آن لفظ و معنایی که بتواند آن معنایِ ویژه را اشباع کند، بدانید این از نگاه خدا است که این حقیقت گفته می‌شود. ✅ نگاه خدا به ملائکه از باب «عباد مکرَمون» است. «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ»؛ و گفتند: [خداى‌] رحمان فرزندى اختيار كرده. منزّه است او. بلكه [فرشتگان‌] بندگانى ارجمندند. (انبیا، آیۀ ۲۶). این خیلی معنا دارد. فقط بحث نگاه نیست. حقیقت است. «عباد مکرمون» هستند. نگاهش به شیاطین، نگاهش به انسان، گاهی تشر می‌زند به انسان و گاه انسان را بالا می‌برد، همه‌اش اسرار است و همه‌اش حقیقت است. اگر کسی به عمق برسد، از قرآن دست برنمی‌دارد. ✅ در بحث ما، خدا چرا عالَم را خلق کرده است، فلسفهٔ خلقت را خود خداوند متعال فرموده است. همهٔ عالم به گونه‌ای خلق شده‌اند که انسان به‌وجود بیاید. علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه در این بحث‌ها خیلی خوب بحث کرده است. چون ایشان قائل است که همۀ حقیقت با تمام جوانبش و تمام صورت مسئله آن که به صورت معانی درمی‌آید، ریخته شده است در تمام الفاظ قرآنی. ایشان در بحث اعجاز قرآن ضمن بحث از فصاحت و بلاغت قرآن، به این نظر قائل است. اگر کسی این نوع نگاه را به قرآن داشته باشد، خیلی تأثیر دارد در نوع نگاهش به قرآن. ✅ خدا چرا عالم را خلق کرد؟ عالَم را خلق کرد تا انسان بیاید. آدم را آورد تا «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» مشخص شود؛ تا غایت خلقت بیاید. غایت خلقت، نهایت بندگی است که در انسان پیدا می‌شود. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند (ذاریات، آیۀ ۵۶). اینها فلسفۀ خلقت است. ✅ خدا می‌فرماید: اگر نگاه‌های ظاهری دنیوی داری، قرار است با اینها به کمال برسی؛ یعنی غرق نشوی. ما اینها را به شما دادیم، اما مراقب باشید که در اینها نمانید. موت و حیات و آسمان و زمین را خلق کردیم تا ببینیم چه کسی بهتر است. ✅ «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ»؛ و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده مى‌شويد. (انبیا، آیۀ ۳۵). خداوند از سر حکمت خیر و شر می‌دهد؛ ضرر و هدایت می‌دهد. حکمتش هم ریشه در امتحان دارد. اگر کسی این را بداند، به هیچ امر دنیوی که برایش پیش می‌آید، اعتراض نمی‌کند. امتحان خدا است. حتی جایی هم که نمی‌فهمیم، ضوابط کلی به دست ما می‌آید. ✅ چرا هرچه تلاش می‌کنم، امکان مالی به‌دست نمی‌آید؟ حساب و کتاب دارد. اگر می‌خواهی علامه طباطبایی شوی، باید امکانات مالی نداشته باشی! چرا باید سیصد سال بگذرد یک اتفاق بیفتد؟! حساب دارد. تا استخوان‌دار نشویم، نمی‌شود. چرا غیبت اینقدر به تأخیر می‌افتد؟! این هم حساب دارد. ✅ «بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ و آنها را به خوشي‌ها و ناخوشي‌ها آزموديم، باشد كه ايشان بازگردند. (اعراف، آیۀ ۱۶۸). منظور حسنات و سيّئات ظاهری است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» فلسفۀ امتحان به خیر و شرّ است. ✅ بنده خدایی شوهرش از دنیا رفت. دیدم تمایلات عرفانی‌اش زیاد شد و جویا شد که باید چه کنم؟! دلیلش هم این است که مرگ برایش جدی شد.و رفتن به ماورا برایش جدی شد. ضربۀ سنگینی خورد، ولی عملاً این احساس در او به‌وجود آمد. بعداً که به ملأ اعلی برود، آنجا می‌بیند که خدا با او چه کار کرده است. https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ کسی که از منظر اعلیٰ حقایق را پدید می‌آورد، با ظریف‌ترین حکمتش، آن را در قرآن اشباع کرد
🔴 بخش سوم ✅ ابن‌خلدون خیلی با عرفان میانۀ خوبی نداشت. اما در حادثه‌ای که در مسافرت با کشتی برایش پیش آمد، در آن حادثه تمام خانواده‌اش غرق شدند. پس از این حادثه، تمایلات عرفانی ابن‌خلدون‌ بسیار شدید شد. این امتحان است. اما خداوند متعال گاهی همین را به کسی می‌دهد، ولی او را به کفر می‌کشاند. گاهی کفری در درون دارد که به‌تدریج خودش را نشان می‌دهد. جوهرۀ درون باید بیرون بیاید. یا خدا این جوهره را خالص می‌کند یا از بین می‌برد. چگونه؟ با همین امتحان. ✅ بنده خدایی همیشه صف اول نماز جماعت می‌ایستاد. یک روز دیرتر رسید و در صف دوم ایستاد. احساس کسر شأن کرد. او فهمید که اینجا چیز دیگری هم هست. این امتحان است. ✅ رگه‌ها در ما هست. وقتی فهمیدیم یا باید آن را اصلاح کنیم یا همان را ادامه می‌دهیم. این دست ما است و امتحان ما همین است. رگه‌ها در ما هست: یا به آنها میدان می‌دهیم یا نمی‌دهیم. ✅ خداوند متعال گاهی خیلی میدان می‌دهد و امتحان می‌کند و گاهی تا پنجاه سال راه می‌آید. (ما با تصمیم‌های خود، یا خود را به سعادت می‌رسانیم یا به شقاوت). گاهی می‌بینیم که مؤمن یک رگهٔ غلطی دارد؛ مؤمن دیگری هم این رگه را دارد. یک مؤمن همین رگهٔ غلط او را به کفر می‌کشاند؛ مؤمنی دیگر با همان فهم از رگهٔ غلط، با آن می‌جنگد و آن را برطرف می‌کند و به کمال می‌رسد. ✅ حسادت گاهی مخفی است و گاهی خودش را نشان می‌دهد. (این ما هستیم که) یا با آن ‌می‌جنگیم یا آن را تقویت می‌کنیم. خداوند با بسترهایی که فراهم می‌کند، ما را می‌کشاند به جایی که مورد امتحان قرار بگیریم. ✅ مؤمن، اگر واقعاً مؤمن باشد، خداوند کاری می‌کند که آن ایمانش بالا بیاید و پاکی‌اش خودش را نشان دهد. اما مؤمنی که خباثتی دارد، آن خباثت را تأیید می‌کند و آن را تقویت می‌کند. خداوند با امتحان مؤمن پاک را از مؤمن خبیث جدا می‌کند. خُبث اولیه نوعاً در همه هست؛ بسیاری از مؤمنین این خُبث‌ها را دارند. اما گاهی به نفسِ اراده، خُبث در انسان پدید می‌آید. خداوند امتحان می‌کند، شاید برگردد به سمت خدا و شاید هم بر نگردد. (معنای لَعَلَّ در قرآن). 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 344 (1400.3.1 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.c
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل جلسه ۳۴۴ (۱۹) (شنبه ۱۴۰۰/۳/۱؛ ۱۰شوال) 🔴 بخش اول 🔵 اسم حکیم ✅ در عرفان در وادی عمل به تعامل سلوکی با اسمای الهی رسیدیم. اسم رزاق و شکور مطرح شد و به اسم حکیم رسیدیم. در حکمت، اتقان و استحکامِ عمل و معرفت خوابیده است. اگر در باب معرفت باشد، می‌شود اتقان در معرفت. اگر در باب عمل و کنش باشد، می‌شود اتقان در باب عمل. حکمت هم در ناحیۀ عمل و هم در ناحیۀ معرفت معنادار است. کسی که همراه با این معارف همراه با دقت و ظرافت باشد، می‌شود حکیم؛ و عمل با دقت و ظرافت او را می‌گویند عمل حکیمانه. ✅ یکی از اسمای حسنای خداوند حکیم است که با ربوبیت است. هیچ خیر و شرّی در عالَم پیدا نمی‌شود، مگر از سر حکمت؛ و هیچ اعطا و منعی صورت نمی‌گیرد، مگر از سر حکمت و مصلحت. آنچه خدا می‌دهد و آنچه خدا می‌گیرد، آن خیری که پدید می‌آید، آن شرّی که پدید می‌آید، همه از سر حکمت و مصلحت در عالَم است. این اعطا و منع و این خیر و شر همه از سر حکمت است. 🔵 فلسفۀ اعطا و منع الهی ✅ یکی از این فلسفه‌های اعطا و منع، امتحان الهی است. گاهی خداوند متعال با این اعطا و منع، امتحان می‌کند. گاهی با استدراج امتحان می‌کند و گاهی امتحان برای اعطای اجر محسنان و گاهی به خاطر بالاآمدن حق و از بین‌رفتن شرّ است. 🔵 امتحان ✅ خداوند حکیم نعمتی را اعطا می‌کند تا امتحان کند. خداوند حکیم بی‌دلیل این کار را نمی‌کند. می‌دهد تا ببیند چند مَرده حلّاجیم! می‌گیرد تا ببیند چند مَرده حلّاجیم! گاهی می‌دهد تا ببیند که در دل قیلی‌ویلی می‌آید یا خیر؟ اگر آمد، آیا به آن میدان می‌دهی یا خیر؟ مگر نمی‌دانید که خداوند حکیم است؟ چرا به آن میدان می‌دهید؟ اگر خدا نعمتی را از شما گرفت، بی‌حساب نیست. ✅ اتفاقاً اینجا جایی است که انسان باید به خداوند متعال بیشتر نزدیک شود. بنده دیده‌ام برخی از نعمت بینایی برخوردار نیستند، ولی همین باعث شده است که خیلی متدین‌تر شده‌اند. حتی دیده‌ام برخی که کر و لال‌اند، با این اوضاع و احوال، خیلی مؤمن‌ترند. همین کری و لالی باعث شده است که ایمانشان بیشتر شده است. اما بعضی دیگر در همین شرایط شروع به اعتراض می‌کنند. البته بعضی مواقع رحمت الهیِ در دل این اعتراض‌ها باعث می‌شود که راه جدیدی باز شود. گاهی اعتراض‌ها باعث وصل‌شدن انسان به خدا می‌شود. 🔵 تَشَر ✅ طلبه‌ای بود از خانواده‌ای متمول. آمده بود قم درس بخواند؛ علاوه بر شهریه‌ای که می‌گرفت، یک شهریهٔ پدرانه هم داشت. مدتی شهریه پدرانه نرسید. او دچار مشکل شد. رفت حرم حضرت معصومه و معترضانه گفت: اگر تا عصر این مقدار به من دادی که هیچ، وگرنه از طلبگی می‌روم! به حجره رفت. عصر آقایی آمد و همان مبلغی را که او درخواست کرده بود، به او داد و گفت: آقا تَشَر می زند!!! از آن به بعد طلبهٔ مطیع و مودبی شد. با او کاری کردند که مودب شد و در مسیر قرار گرفت. این اعطا و منعی که هست، همه از باب امتحان الهی است. ✅ «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیئاتِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ و آنها را به خوشی‌ها و ناخوشی‌ها آزمودیم، باشد كه ایشان بازگردند. (اعراف، آیۀ ۱۶۸). ✅ «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ همان‌كه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید كه كدامتان نیكوكارترید. و اوست ارجمند آمرزنده. (ملک، آیۀ ۲). ✅ «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ در حقیقت، ما آنچه را كه بر زمین است، زیورى براى آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم كه كدام یك از ایشان نیكوكارترند. (کهف، ۷). ✅ گاهی خداوند امتحان را غلیظ‌تر می‌کند و می‌فرماید: باید این اتفاق بیفتد تا انسان محک بخورد و خبیث از طیب جدا شود. 🔵 جداسازی خبیث از طیب ✅ «ما كانَ اللَّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتَّى یمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ»؛ خدا بر آن نیست كه مؤمنان را به این [حالى‌] كه شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنكه پلید را از پاك جدا كند. (آل عمران، آیۀ ۱۷۹). خداوند مؤمنین را به حال خودشان واگذار نمی‌کند، و آنها را امتحان می‌کند تا خبیث از طیب جدا شود. ✅ انسان باید از زمینه‌ای که در او هست بترسد. گاهی زمینه‌ای در او وجود دارد، مثلاً در او طمع یا شهوت هست، لذا باید مراقب باشد. بعضی افراد در خلوت می‌نشینند، خلل‌ها و نقص‌های خود را بر می‌شمارند و به درگاه الهی التجا می‌کنند تا این خلل‌ها از آنها برطرف شود.
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل جلسه ۳۴۴ (۱۹) (شنبه ۱۴۰۰/۳/۱؛ ۱۰شوال) 🔴
🔴 بخش دوم ✅ خداوند می‌فرماید: من خبیث را از طیب جدا می‌کنم، به این خاطر است که زمینه‌هایی از خُبث وجود دارد. مؤمن باید با التجا به درگاه الهی آن را برطرف کند و اگر برطرف نشود، به خبث فعلی منتهی می‌شود و خیلی خطرناک است. انسان تعجب می‌کند که شخصیتی با چنان سابقه‌ای، در یک جا حرفی می‌زند که باعث تعجب است. چرا؟ چون زمینه در او بوده، ولی آن را برطرف نکرده است. 🔵 التجا به خدا ✅ یکی از کارهای خوب این است که مؤمنین دقت کنند تا ببینند که خلل کارهایشان کجا است. یکی از راه‌ها التجای به خدا است. خدایا، این حسد یا انانیت یا طمع یا شهوت در من هست! برخی انانیت دارند، ولی نمی فهمند، هیچ وقت در جلوی خودش این را قرار نداد و سر بزنگاه سقوط می‌کند و شدید هم سقوط می‌کند. ✅ بنده خدایی که روحانی بود با کسی که دعوا داشت. پشت بلندگویی که باید سخن رسول‌الله نشر پیدا کند، می‌گفت: «من خدا را بنده نیستم. تو می‌خواهی چه کار کنی؟ من بزرگ‌تر از تو را چه کار کردم». اینها انانیت است. اینها امتحان است. در اینجا است که خبیث از طیب جدا می‌شود. آخر چرا باید انانیت اینقدر باشد که شما این‌گونه ابراز کنی؟! 🔵 انتخابات ✅ بسیاری از گرفتاری‌های صحنه‌های سیاسی که مشاهده می‌کنید، از همین جا (انانیت‌ها) آغاز می‌شود. یعنی زمینه‌هایی در شخص وجود دارد و این زمینه‌ها را ادامه می‌دهد. یا آدم باید وقت خلوت بگذارد و جلوی خلل‌ها را بگیرد یا اینکه سر صحنه بلد باشد که چگونه جلوی خودش را بگیرد. ✅ گاهی در صحنه سیاسی انسان تعجب می‌کند که این بنده خدا مؤمن بود، چطور کارش به اینجا کشید و این حرف‌ها را زده است. خودت بنشین قضاوت کن آیا این سخن شما با کلام قرآن و رسول‌الله می‌سازد؟! بدتر اینکه می‌خواهد با عمل به برخی آداب و رسومی که در کشورهای دیگر مرسوم است، به نتیجه برسد!!! و در انتخابات پیروز شود!! چه کسی گفته است که شما جان خودتان را تباه کنید تا به نتیجه برسید؟ ابتدا خودش را این‌گونه توجیه می‌کند که من می‌خواهم جامعۀ اسلامی را نجات بدهم و وظیفه‌ام این است. ✅ حضرت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه هم آمد تا امت اسلامی را نجات دهد، ولی می‌فرماید: من حاضر نیستم که معنویت و آخرت خود را نابود کنم تا حکومت کنم! خدا کجا گفته است که مردم را به بهشت ببرید و خودتان به جهنم بروید! این خیلی بد است. بعضی‌ها خودشان را جهنمی می‌کنند. تو بیایی کاری کنی که هر کسی که با دین مخالف است، برایت هورا بکشد و کف بزند، این خوب است؟ این‌جور افراد را جذب می کنند؟! به او بگویی با این کارها دل خدا و پیامبر به درد می‌آید، می‌گوید من می‌خواهم اسلام و جمهوری اسلامی را نجات بدهم. ولی این‌گونه عمل می‌‌کند. چرا باید کاری کنی که هرکس با دین قهر است، برایت هورا بکشد؟ اینها امتحاناتی است که خداوند می‌خواهد با آنها مؤمن طیب را از خبیث جدا کند. ✅ حتی برخی حاضرند برخی از مسلّمات و بیّنات دین و خدا و پیغمبر را زیر پا بگذارند تا پیروز شوند. حضرت امام رحمت‌الله می‌فرمود: هرگاه دشمنان برای شما هورا می‌کشند، بدانید در شما خبری هست. 🔵 خودکشی معنوی ✅ بسیاری از رفتارهای سیاسی، خودکشی معنوی است. یعنی (کنشگران سیاسی) خودشان را از بین می‌برند. چرا حضرت امام رحمت‌الله با اینکه در همۀ صحنه‌های سیاسی فعال بود نلغزید؟ چون دایماً با خداوند متعال تعامل می‌کرد.صحنۀ سیاسی بهترین صحنه تعامل با خدا است. خدایا، تو شاهد باش که به خاطر تو این کار را می‌کنم. وقتی با خدا تعامل می‌کنیم، سر خدا که نمی‌شود کلاه گذاشت. ما می‌گذاریم اوج بگیرد و آنقدر که اوج گرفت، دیگر نمی‌شود درستش کرد. فضای ایمانی در جامعه مشخص و واضح است. خیلی از اینها واضح است. اگر می‌خواهید از جمهوری اسلامی حمایت کنید، حق و حقانیت را در این نظام حمایت کنید. هر جا حق و حقانیت بود، از آن حمایت کنید. بنده خدایی می‌گفت: هرجا دین و دیانت مردم شد صفر، ما هم در حد صفر با آنها تعامل می‌کنیم! این سخن غلطی است.
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ خداوند می‌فرماید: من خبیث را از طیب جدا می‌کنم، به این خاطر است که زمینه‌هایی از خُبث و
🔴 بخش سوم 🔵 دارِ امتحان ✅ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَی‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ أُولَٰئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‌] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جان‌ها و محصولات مى‌آزماییم؛ و مژده ده شكیبایان را [همان‌] كسانى كه چون مصیبتى به آنان برسد، مى‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى‌گردیم». بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‌یافتگان [هم‌] خود ایشان‌اند. (بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷). ✅ در این آیات به موارد منع الهی اشاره می‌شود که خداوند چه چیزهایی را می‌گیرد تا امتحان کند. خدا با خوف امتحان می‌کند. وقتی امنیت شما به هم خورد، آیا آن وقت هم با خدا هستید؟ خدا با گرسنگی امتحان می‌کند. وقتی فقیر شُدید، آیا با خدا هستید یا نه؟ همۀ اعطا و منع‌های الهی حکمت دارد. (چه ما حکمت آن را بدانیم، چه ندانیم). دارِ دنیا دارِ امتحان است. در دارِ امتحان باید پستی و بلندی وجود داشته باشد. 🔵 شهید سلیمانی در کوران امتحانات ✅ جوهرهٔ شهید قاسم سلیمانی چطور بالا آمد و این‌طور شده است؟ در همین شرایط بوده است. با خداجویی و خداخواهی‌ای که ایشان داشت، توانست پیش برود. ایشان با خوف و نقص و جوع دست و پنجه نرم می‌کرد و این‌گونه با دشمن می‌جنگید و لحظه‌ای عقب ننشست. اینها امتحان الهی است. قرار نیست اینها را برداریم تا درست شود. خداوند حکیم، دارِ دنیا را دارِ امتحان قرار داده است تا جوهره‌ها شکوفا شود. 🔵 عصر شرارت و پیشرفت معنوی ✅ عصر شرارت بهترین موقعیت برای پیشرفت معنوی است. وقتی یک فرد شرور کاری می‌کند، همین که بغضی در گلو داری، همین بغض دارد تو را می‌سازد. در روایات داریم بهترین شیعیان ما کسانی هستند که در عصر غیبت‌اند و امام را ندیده‌اند؛ ولی با او تعاملِ امامِ زنده می‌کنند. چرا؟ چون یاد گرفته‌اند که حجت یعنی چه و با حضرت حجت ارتباط داشته باشند. وقت کار است. استخوان‌دار و محکم می‌شوند. در همین پستی‌ها و بلندی‌ها ما به نقص‌های خود پی می‌بریم و باید آنها را چاره کنیم. 🔵 خرجِ آبرو برای اسلام ✅ هستند کسانی که یک عمر آبرو جمع می‌کنند، وقتش که برسد همۀ آبروی خود را خرج اسلام می‌کنند. «وَلَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ»؛ و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‌ترسند. (مائده، آیۀ ۵۴). اما برخی هستند که آبرو جمع می کنند و ادعا می‌کنند که برای اسلام هم این کار را می‌کنند، ولی به وقتش که اسلام در خطر است، آبروی خود را نگاه می‌دارند. ✅ بسیاری از انسان‌ها در دل مصیبت به خداوند متعال نزدیک می‌شوند و به خدا می‌گویند: خدایا، هر چه تو کردی، من راضی‌ام. همین را می‌گوید و پشت آن می‌ایستد. کار تمام است و به خدا نزدیک شد. 🔵 پاک‌کردن جان‌ها ✅ «وَ تِلْكَ الْأَیامُ نُدَاوِلُهَا بَینَ النَّاسِ وَ لِیعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یتَّخِذَ مِنكُمْ شهَُدَاءَ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لِیمَحِّصَ [این لام‌ها در قرآن همیشه بیان‌کنندهٔ حکمت آن حکم قبل است.] اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یمْحَقَ الْكَفِرِینَ [برای اینکه خالص کنیم مؤمنین را، چون ابتدایش خلیط دارد و به تدریج به سمت خلوص پیش می‌رود. و خداوند با این کار در نهایت کافران را از میان می برد.] أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَهَدُواْ مِنكُمْ وَ یعْلَمَ الصَّابرِینَ» گمان می‌کنید که خداوند متعال بدون امتحان شما و هنوز از شما جهاد را ندیده است، شما را به بهشت می برد؟! (آل عمران، آیات ۱۴۰ تا ۱۴۲). ✅ سنت الهی این است که با امتحان‌ها، جان‌ها را پاک می‌کنیم و تمحیص قلوب و تمییز قلوب می‌کنیم که به تدریج پاک‌ها بالا آمده و ناپاک‌ها پایین می‌روند.
نسیم عرفان
🔴 بخش سوم 🔵 دارِ امتحان ✅ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَی‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ
🔴 بخش چهارم ✅ «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیةِ یقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَی‏ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ یخْفُونَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ ما لا یبْدُونَ لَكَ یقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَی‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فی‏ بُیوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ كُتِبَ عَلَیهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ وَ لِیبْتَلِی اللَّهُ ما فی‏ صُدُورِكُمْ وَ لِیمَحِّصَ ما فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»؛ و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و درباره خدا، گمان‌هاى ناروا، همچون گمان‌هاى [دوران‌] جاهلیت مى‌بردند. مى‌گفتند: «آیا ما را در این كار اختیارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست یا پیروزى‌]، یكسر به دست خداست.» آنان چیزى را در دل‌هایشان پوشیده مى‌داشتند، كه براى تو آشكار نمى‌كردند. مى‌گفتند: «اگر ما را در این كار اختیارى بود، [و وعده پیامبر واقعیت داشت،] در اینجا كشته نمى‌شدیم.» بگو: «اگر شما در خانه‌هاى خود هم بودید، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاه‌هاى خویش مى‌رفتند. و [اینها ] براى این است كه خداوند، آنچه را در دل‌هاى شماست، [در عمل‌] بیازماید؛ و آنچه را در قلب‌هاى شماست، پاك گرداند؛ و خدا به راز سینه‌ها آگاه است. (آل عمران، آیۀ ۱۵۴). 🔵 اول پاک‌سازی دل ✅ بعضی از شاگردان مرحوم قاضی به ایشان می‌گفتند هر چه دستورات شما را انجام می‌دهیم، راه باز نمی‌شود و به شهود نمی‌رسیم. ایشان با یک مثال جواب شاگردانش را داد. وقتی حوض از لجن‌ها و جلبک‌ها به خوبی تمیز نشود، اگر آب تمیز هم در آن ریخته شود، بعد از دوسه روز مزه و بو و رنگ آن عوض می‌شود. لذا اول باید جان را از آلودگی‌ها پاک کرد. ✅ خداوند تمحیص می‌کند و آنچه در دل هست، بالا می‌آورد. گاهی در عزمِ شخص خلل وجود دارد؛ یعنی می‌فهمد که باید چگونه عمل کند، ولی آن‌گونه عمل نمی‌کند. خلل در عزم و اراده‌اش وجود دارد. این باید مشخص شود و خداوند به چشمش می‌آورد. بعد از امتحان، خداوند می‌فرماید: اینها نشان می‌دهد که سُست‌عنصر و سُست‌عزم هستی. وقتی تمحیص شد، برخی خودشان را از خلیط میلی یا خلیط عزمی یا خلیط عقیدتی، با التجای به خدا از بین می برند. ✅ خداوند دل ها را امتحان می‌کند. خدا از سر حکمت برایش شرایط سخت جنگی یا شرایط سخت اقتصادی را ایجاد کرده است تا او را امتحان کند. برخی با همان امتحان اول تکلیف‌شان مشخص می‌شود؛ برخی با صد بار امتحان. و برخی را خداوند مهلت می‌دهد، تا شاید او خودش را اصلاح کند، نه به نحو استدراجی. گاهی به شکلی ایراد می‌گیرد، خداوند به همان شکل برایش پدید می‌آورد تا بفهمد که این ایرادگرفتن اشتباه بوده است. ✅ همهٔ این امتحانات برای این است که انسان بتواند در این کش‌وقوس‌ها راه درست را انتخاب کند. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 346 (1400.7.24 شنبه) #مکتب_سلوکی_علامه_حسن_زاده_آملی https://eit
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵جلسه ۳۴۶(۱) (۲۴ مهرماه۱۴۰۰/ ۹ ربیع الاول / شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 عرفان در وادی عمل ✅ در این چند سال که هفته‌ای یکی‌دو جلسه عرفان در وادی عمل داشتیم، چندین بحث طرح شد که باید به فضای عرفان عملیِ مرسومِ منازل‌السائرین افزوده شود. اساساً نباید گمان کنیم که میراث عرفانی ما در حوزۀ عرفان در وادی عمل، منحصر و محدود به منازل‌السائرین است. نَه، بلکه میراث عرفانی ما بیش از این است و در آن بسیاری از راهکارها و راه‌حل‌ها را بررسی کرده‌اند. ✅ ما در گذشته نشان دادیم که (راهکارها و راه‌حل‌ها) در چه مواردی است. ابتدا کتاب رساله‌الولایه مرحوم علامه طباطبایی را خواندیم. یکی‌دو دستور عملی مانند مراقبه را بحث کردیم. بعد راجع به اسرار عبادات صحبت کردیم. در آنجا گفتیم که چگونه نماز خود را درست کنیم. عرفا در این موارد دستوراتی دارند: ارتقا می‌دهند؛ روح عمل را بالا می‌برند؛ چشم و گوش را باز می‌کنند. ما به عنوان نمونه از اسرار عبادات، نماز را بررسی کردیم. سپس در باب عمل و در باب ایمان بحث کردیم. ✅ از دو سال پیش، به این موضوع پرداختیم که چگونه بحث‌های معرفتی در عمل تأثیر دارد. برای نمونه به اسمای الهی اشاره کردیم. اسماء را به شکل کلی توضیح دادیم و اشاره کردیم چگونه معرفت در عمل مؤثر است و گفتیم گمان نکنیم این معارف ناب توحیدی و این معارفی که در باب انسان کامل داریم، سر سفرۀ عمل نمی‌آید. همۀ آنها سر سفرۀ عمل می‌آیند. سپس اسماءالله را مطرح کردیم و اسم رزاق و اسم حکیم را بیان کردیم. 🔵 سر سفرۀ اسمای الهی ✅ امسال هم باید اسماءالله را ادامه می‌دادم. اسماءالله خیلی بحث شیرینی است. اگر ما سر این سفره بنشینیم، می‌توان خیلی از مسائل را با آن حل کرد. قصد دارم که پنچ‌شش اسم از اسمای الهی را ادامه دهم و به سرانجام برسانم. اما چیزی که هست، امسال مواجه شدیم با ارتحالِ نورانیِ کاملِ مُکمِّل، عارف واصل حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی رحمت‌الله‌علیه. و این ارتحال ما را به یاد یک سرمایۀ بزرگ می‌اندازد که حوزه از آن بهره برد. ✅ گفت‌وگو دربارۀ ایشان در کارهای سلوکی برای ما خیلی مفید است. بحث اسماءالله را بعداً ادامه خواهیم داد. این بحث خیلی مهم است. اگر چند اسم از اسمای الهی را بخوانید و شیوۀ کار عرفا را به‌دست بیاورید، درمی‌یابید که عرفا چگونه عمل می‌کنند و چند کتاب دربارۀ اسماءالله بخوانید و اسرار آن را به‌دست بیاورید. در این صورت، راحت در زندگی پیاده می‌کنید و واقعاً هم مؤثر است. اما اکنون از آیت‌الله حسن‌زاده آملی رحمت‌الله‌علیه یاد کنیم که سرمایه بزرگی برای ما است و باید از ایشان خیلی درس بگیریم. ایشان الان به درد ما می‌خورد. 🔵 سفرۀ آماده ✅ کسانی مانند مرحوم قاضی و علامه طباطبایی که نقطۀ اوج و محصول نهاییِ علوم حوزوی در دل تاریخ بوده‌اند، هر یک الگوی ناب حوزوی هستند. این بزرگواران چگونه به این مرتبه رسیده‌اند. ما مشابه مرحوم قاضی را در همین دوره داشتیم و آیت‌الله حسن‌زاده آملی رحمت‌الله‌علیه این‌گونه بودند. ما سر سفرۀ آماده نشسته‌ایم. 🔵 سنّت عارف‌پرور ✅ می‌گویند معرفت حکمت متعالیه، انسان کامل پرورش می‌دهد. سنت معقول ما به اضافۀ سنت دینی بزرگانی را پرورش می‌دهد. (به بیان دیگر، این سنت، عارف‌پرور است). ما اینها را شنیده‌ایم. اما آنچه ما شنیده‌ایم در ایشان چشیدیم که دارا بود و از هر جهت برای ما الگو بودند: از نظر علمی؛ از نظر رفتاری؛ از نظر سلوکی. حیف است که ما این سرمایه را نادیده بگیریم و به آن نپردازیم. 🔵 بازخوانی ✅ الان باید آثار ایشان را بازخوانی کنیم که اگر ما بازخوانی نکنیم، دیگران (هر طور که خواستند) بازخوانی می‌کنند و ایشان را به صِفر و زیر صِفر می‌رسانند و بی‌انصافی می‌کنند و بلکه نقص خود را به عنوان نقصِ ایشان مطرح می‌کنند. الان بازخوانی‌های متعددی می‌شود، ولی ایشان را باید بازخوانیِ واقعی کرد، آنچه در آثار و رفتار ایشان وجود دارد را به چشم بیاوریم. حضرت امام و علامه، زمانی به عنوان اوج حوزه و الگوی نابی در حوزه بودند و ایشان هم واقعاً از این زمره افراد بودند. 🔵 پس از چند قرن ✅ گاهی باید چند قَرن بگذرد تا مانند حضرت استاد بیاید. خداوند به ما و حوزه و امت (اسلامی) تفضل کرده است. ایشان واقعاً به درد همه می‌خورند و باید از ایشان الگو گرفت. شخصیتی دارای جوانب متعدد در ایشان دیدیم و حوزه‌ها از هر جهت می‌توانند از ایشان استفاده کنند. 🔵 رفتار حکیمانه ✅ کمتر موردی بود که ما به هر شکلی و در هر جایی خدمتشان برسیم و رفتار ایشان برای ما درس نبوده باشد. با بازاری، با طلبه، با غیرطلبه، با کارگر، با شاگرد، با استاد و با هر قشری برخورد می‌کردند، برای ما درس بود. ایشان هر عملی را با حکمت و عرفان و واقعیت دینی حل می‌کردند. حتی نوع برخورد با فرزندشان را. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵جلسه ۳۴۶(۱) (۲۴ مهرماه۱۴۰۰/ ۹ ربیع الاول / شنبه) 🔴 بخش اول
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 عرفان در خانواده ✅ یک بار منزل‌شان بودم صبیه ایشان زنگ زد. آنقدر شیرین و ناب بود که من هر چه (تلاش) می‌کنم تا بتوانم مثل ایشان برخورد کنم، نمی‌توانم! این واقعیت بود. نه اینکه پیش ما این‌گونه عمل می‌کرد. همیشه این‌طور بودند. مثلاً می‌فرمودند: «گُلم!»، «عزیزم!»، «جانم!». یک طوری صحبت می‌کردند که ما شگفت‌زده می‌شدیم. 🔵 فرصت‌طلب‌نبودن ✅ ایشان گاهی به واسطه موقعیت اجتماعی و عالمانه‌ای که داشتند، به ما و دیگران درس می‌دادند. ایشان که از مسجد معصومیه به سمت منزل برمی‌گشت، برخی از اطرافیان در مسیر برگشت مردم می‌دیدند که طلبه‌ها دور ایشان هستند. یکی از این بازاری‌ها آمد به ایشان خدمتی کند. او وسیله‌ای که ایشان خریده بود، آورد منزل. ایشان خیلی تشکر کرد، ولی فرمود: به شرطی قبول می‌کنم که مقداری پول به شما بدهم. شخص گفت: من خودم خواستم. ایشان فرمود: به شرطی قبول می‌کنم که مبلغی را به شما بدهم. بنای ایشان این بود که دوست نداشت به عنوان عالِم‌بودن، متنعم شود و خوشش بیاید. اصلاً دوست نداشت که از این موقعیتی که دارد، (سوء)استفاده کند. بلکه کاری می‌کرد که جبرانِ دَه برابر شود. 🔵 تواضع با رفتگر ✅ یک بار رفتگری آمده بود زباله ببرد. حضرت استاد او را به منزل دعوت کرد و برایش شیرینی آورد و پذیرایی کرد و خیلی به او احترام کرد. یکی به ایشان گفت: شما چرا او را به منزل راه می‌دهی ؟ فرمود: پسرجان، تو از کجا می‌دانی که در قیامت، این شخص جلوتر از من نباشد! تو از کجا می‌دانی؟ این حرف‌ها چیست؟ نوعِ نگاهش به دیگران به گونۀ دیگری بود. حضرت استاد می‌گفت: خدایا، شُکرت که همه دارند به من خدمت می‌کنند تا درس بخوانم و من هم باید خدمت کنم تا عضو زائدِ جامعه نباشم. بیان همیشگیِ ایشان این بود. سبک کارشان این‌گونه بود. 🔵 مربی واقعی ✅ ایشان در همه جا الگو بود. حتی در برنامه درسی که چگونه یک طلبه را با یک آدابی تربیت کند. گاهی با رفتارش نشان می‌داد که نباید طلبه این کار را انجام دهد و واقعاً مربّی بود، به تمام معنا. یک چنین شخصیتی، قابل عرضه و قابل بازخوانی است. بازخوانی سرمایه ما است تا به ما قوت دهد و این مسیر را بفهمیم. 🔵 بررسی مکتب سلوکی علامه حسن‌زاده آملی رحمت‌الله‌علیه ✅ چون موضوع بحث ما عرفان در وادی عمل است، اجازه بدهید ما برخی از مباحث ایشان را در چند جلسه بگوییم. اگر یک سال هم شد، مانعی ندارد؛ چون نکته‌های نابی دارد. مکتب سلوکی ایشان باید بررسی شود. ایشان یک مکتب سلوکیِ نابی داشت که برگرفته از مکتب سلوکی علامه و پیشینیان است و باید ایشان را شناخت که دانستن آن می‌تواند دل‌ها را خیلی آباد کند. 🔵 قلۀ توحید ✅ حضرت استاد در توحید به قله رسید؛ به تجلّی ذاتی رسید. شیوه‌ای داشت که به اینجا ختم می‌شد. 🔵 پرکاری ✅ ایشان مراقبه تام داشتند و (با همین مراقبه) دوازده ساعت در روز درس داشتند. این اواخر فرمودند: بحمدالله مانند یک طلبۀ جوان روزی دوازده ساعت کار می‌کنم که آن موقع من خودم دوازده ساعت کار نمی‌کردم! واقعاً ایشان اوج بودند؛ برخی، مسائل ایشان را باور ندارند؛ خبر ندارند! این واقعیتی است. واقعیت این است که ایشان به اوج رسید. آنچه در عرفان و عرفان عملی گفته می‌شود؛ در توحید ناب گفته می‌شود، ایشان به آنجا رسید. 🔵 چله پشتِ چله ایشان از سال ۱۳۴۷ درگیر مسائل شهودی بودند و در حوزه توحید سِیر می‌کردند. بعد از آنکه دستوری از علامه گرفتند شروع کردند به چله‌گرفتن. ایشان می‌فرمود: هشت‌دَه چله را به هم وصل کردم. الهی‌نامه برای همین سال‌ها است. در این آثار هر چه را آورده است، همه‌اش ناب است. چنین شخصیتی که به اینجا رسید و در فضای عرفانی سِیر کرد و به لحاظ کار علمی هم از هیچ عالِم علمی کم نداشت. این هم نکته‌ای است که چگونه می‌شود هم مراقبه تام داشت و هم درس خواند. بعداً این را توضیح می‌دهیم. 🔵 راه پر زحمت ✅ ایشان تجربیات خالصی داشتند که همه باید بِشنوند. از بزرگان باید شنید؛ بزرگانی که الگو می‌شوند برای ما مهم است. راهی رفتنی است که پر زحمت است و ایشان این راه را رفته است. 🔵 هم درس و هم کار روحی ✅ در این مکتب سلوکی، خیلی بحث‌ها است. یک تجربیاتی کلی است که به درد همه طلاب می‌خورد. بعضی از کسانی که به کار روحی مشغول می‌شوند، در کار درسی نیستند یا در آن ضعیف‌اند و یا به صفر می‌رسانند. اگرچه برخی هستند که یکی‌دو سالی، کار علمی را کم می‌کنند. مثلاً صائن‌الدین اِبنِ تُرکه در دوره‌ای کار علمی را کم کرده است. ولی همیشه بوده است. اما برخی می‌گویند: کار علمی فَضل است! خیلی جدی نیست. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 عرفان در خانواده ✅ یک بار منزل‌شان بودم صبیه ایشان زنگ زد. آنقدر شیرین و ن
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم ✅ عجیب است که ما طلبه‌ایم و هویت طلبگی ما به کار علمی است که باید یاد بگیریم و سؤالات مردم را پاسخ دهیم. اما عجیب این است که بعضی‌ها می‌گویند این کار فضل است. بعضی‌ها وقتی وارد کار روحی می‌شوند، درس و بحث را جدی نمی‌گیرند. برخی می‌گویند: طلبگی یعنی درس خواندن؛ این معنویات چیست؟! همین که قَدری اخلاص و تقوا دارید، کافی است! معنویات چیست که هشت‌دَه ساعت برای آن وقت می‌گذارید؟ چرا اینقدر برای این کار وقت می‌گذارید؟ باید کار علمی کرد و مردم به این احتیاج دارند. نوع توصیه‌های هر دو دسته را دیده‌ایم و می‌گویند همین تقوای مختصر کافی است. اما الگوی ما که امام معصوم است، این‌گونه نیست، بلکه در او همه چیز هست. از حوزه‌های علمیه، شما اوج نمی‌خواهید؟ محصول نهایی نمی‌خواهید؟ 🔵 هم تحصیل هم تهذیب ✅ هویت حوزه علمیه به دو چیز است: ۱. تحصیل، ۲. تهذیب. و این دو با هم است. کسانی که در حوزه می‌آیند، اگر درس نخوانند، احساس پوچی می‌کنند و با خود می‌گویند در حوزه وِل‌مُعطّلم! و اگر کار روحی نکنند، احساس تناقض می‌کنند. چون آن چیزی را که می‌خوانند، می‌گوید: خدا هست و پیغمبر هست و خودشکنی هست. اگر اینها را اجرا نکنند، دچار تناقض می‌شوند. اگر دنبال علم نروند، احساس پوچی می‌کنند؛ اگر کار روحی نکنند، دچار تناقض می‌شوند. در حوزه هم تحصیل و هم تهذیب پایۀ کار است. ✅ اما در سنت‌های آموزشی دیگر (معمولاً) کاری به تهذیب ندارند و (بر این نظرند که) فقط آموزش باشد، خوب است. بنده‌خدایی در دانشگاه، عرفان می‌گفت و واقعاً هم خوب می‌گفت؛ اصطلاحات را می‌گفت و توضیح می‌داد، اما شب هم می‌رفت در کار خلاف (اخلاق)! یعنی علاوه بر اینکه عرفان می‌گفت گناه هم می‌کرد. احساس تناقض هم نمی‌کرد؛ چون علم عرفان را خوب درس می‌داد. چون آن سنت آموزشی به گونه‌ای است که لزومی ندارد عامل باشید، بلکه باید دقیق بگویید. اما در حوزه علمیه، اگر کسی اینها را بگوید و عمل مخالف آن داشته باشد، او عالِمِ به آن علم به حساب نمی‌آید. این ریشه در سنت حوزه دارد که آن هم ریشه در شریعت دارد. این چگونه جمع می‌شود که هم به قله تحصیل برسیم و هم به قله طهارت؟ 🔵 نسل معنوی ✅ مرحوم قاضی و علامه از هر دو جهت (تحصیل و تهذیب) در قله بودند. آنها از نظر علمی چه کم داشتند؟ ایشان سرآمد همه بود. علامه طباطبایی به لحاظ عرفان عجیب بودند، اما در مسائل علمی خودشان را پنهان می‌کردند. ایشان از نظر روحی خیلی قوی و در قله بودند. نسل معنوی حوزه را علامه طباطبایی پرورش داد. کسانی از بزرگان که ما می‌شناسیم، از نسل علامه طباطبایی‌اند. ایشان کار خودش را کرد و کسی هم متوجه نشد. هم در معنویت و هم در علم در قله بودند. این چیزی است که ما در کار این بزرگان می‌دیدیم. 🔵 ره چنان رو که رهروان رفتند ✅ حضرت استاد علامه حسن زاده آملی رحمت‌الله‌علیه یک بیانی داشتند که راه را نشان می‌دهد. این تجربه ایشان بود و عملاً هم در خودشان پیاده شد: «رَه چنان رو که رهروان رفتند». مرحوم قاضی مگر چه کار کرد؟ از همین دروس حوزوی شروع کرد و در فقه و اصول مجتهد شد. ایشان در فلسفه و عرفان هم مجتهد بودند. نباید این راه را تعطیل کرد و منحصر در آن نکرد، بلکه در کنارش راه دیگر هم باید رفت. حضرت استاد می‌گفت: «حَسَن ضَرَبَ ضَرَبَا صرف کرد و از «کُنْتُ کَنْزًا مَخْفیا» سر در آورد»! ایشان همین روال را طی کردند و به آنجا رسیدند. چرا نمی‌شود رسید؟ 🔵 الْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ ✅ ایشان می‌فرمود: چرا می‌گویید درس نخوانید؟ بلکه باید درس خواند. اگر بخواهی کار معنوی کنی، خدا را نشناسی، چگونه می‌خواهی کار معنوی کنی؟ باید انسان کامل را شناخت. اگر خدا را بشناسی، نوع تعامل و ذکر گفتنت فرق می‌کند؛ نوعِ مراقبه‌ات فرق می‌کند؛ نوعِ برخوردت با خدا فرق می‌کند. اوّلْ باید دانست. «اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ»؛ (علم پیشوای عمل است). ایشان می‌فرمود: «ره چنان رو که رهروان رفتند». مرحوم قاضی رَه چنان رفت. گفته‌اند که مرحوم قاضی فرموده است که علم مانع است؛ منظور این است که اگر در این علم بمانی مانع است، ولی اگر علم بیاموزی راه را باز می‌کند و چشم و گوشتان را باز می‌کند. شما یک دوره حقایق و معارف و سنت معقول را بخوانید، بعد مشاهده می‌کنید که نگاهتان به خیلی از امور عوض می‌شود. چرا می‌گویند این بد است؟ 🔵 عبادتِ بی‌معرفت، خَرواری به خَردلی ✅ حضرت استاد می‌فرمودند: «الهی، عبادتِ بی‌معرفت، خَرواری به خَردلی». بخوانید و در کنارش کار معنوی هم داشته باشید. بزرگان این کار را کردند و رفتند و شد، شما هم بروید، می‌شود. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم ✅ عجیب است که ما طلبه‌ایم و هویت طلبگی ما به کار علمی است که باید یاد بگیریم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش چهارم 🔵 تشنگی آور به دست ✅ تشنگی‌ای که فلسفه صدرایی ایجاد می‌کند، آنها را به عرفان وصل می‌کند. سنت معقول، تشنگی ایجاد می‌کند؛ کمال ایجاد می‌کند. همۀ آنچه در درس‌های معقول می‌خوانیم، به‌تدریج می‌شود ذکر. این ذکر هر روزهݘ ما می‌شود؛ اینکه کار فکری می‌کنید، ذکر است. خود همین شما را راه می‌اندازد. 🔵 نردبان ترقی ✅ حضرت استاد حسن‌زاده آملی رحمت‌الله‌علیه: «اى‏ عزيز، مقصود اين‏ نيست‏ كه علوم رسمى غلط است، بلكه غرض اين است كه بشرط‌لا نبوده باشد. مثلاً يك فرد دانشجوى روحانى كه او را در عرف و محاورات متعارف طلبه می‌‏گوييم بايد علوم رسمى را از لغت و نحو و صرف گرفته تا فقه و اصول، به‌خوبى در محضر استادان تحصيل كند تا اين علوم و معارف نردبان ترقى او براى فهم حقايق منطق وحى و روايات صادر از بيت عصمت گردند. ای طلبۀ عزیز، و ای دانشجوی روحانی، «رَه چنان رو که رهروان رفتند». (انسان در عرف عرفان، ص۸۶). 🔵 همّتِ عالی ✅ ما باید بدانیم و سنت معقول خودمان را بخوانیم و این مسیر را برویم تا نقشه راه برایمان روشن شود. از اول باید همتِ این کار را هم داشته باشیم. ✅ ان‌شاءالله چند جلسه دربارۀ حضرت استاد حسن‌زاده آملی (مطالبی را) عرض می‌کنیم و بعد به اسم حکیم می‌پردازیم. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 347 (1400.8.1 شنبه) #مکتب_سلوکی_علامه_حسن_زاده_آملی https://eita
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۴۷ (۲) (اول آبان ۱۴۰۰/ ۱۶ربیع‌الاول/شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مکتب سلوکی علامه حسن‌زاده آملی ✅ مکتب سلوکی ایشان را عام در نظر گرفته‌ایم تا هر چه مرتبط با فضای سلوکی و عرفانی است، مطرح کنیم. ما به این بحث خیلی نیاز داریم. 🔵 الگوهای ناب ✅ ما بزرگانی داریم؛ شخصیت‌هایی داریم که الگوی نابی در حوزه هستند و آنها به ما راه را نشان می‌دهند. آنها مسیر طلبگیِ به عینیت رسیده را به ما نشان می‌دهند. تجربیات آنها برای ما خیلی ارزشمند است. وقتی با الگوهای ناب مواجه می‌شویم، شیوه‌های آنها می‌تواند خیلی مؤثر باشد. باید به دستورات و شیوۀ زندگی آنها توجه ویژه‌ای شود. لذا نباید آن را دست کم گرفت. 🔵 گل سرسبد ✅ به گمان من علامه طباطبایی گل سرسَبد حوزه است و باید روی این موضوع متمرکز شویم که ایشان چگونه با آن عقلانیت، سلوک را هم رواج داده‌اند. ایشان باید الگو باشد که چگونه به اینجا رسید و چه راهی را پیشنهاد داده‌اند. روش ایشان جواب هم داده و به نتیجه هم رسیده و میوه‌اش را هم داده است. این‌طور نیست که شیوه‌ای را اجرا کرده‌اند که برای ما معلوم نیست. در حوزه، کسانی که در فضای سلوکی هستند، همه از شاگران علامه طباطبایی بوده‌اند. اینها سرمایۀ حوزه است و باید از این سرمایه‌ها استفاده کنیم. 🔵 جمع فضایل ✅ همچنین حضرت استاد حسن‌زاده رحمت‌الله‌علیه، در این زمینه در اوج‌‌اند و همه را در خود جمع کرده‌اند. همه چیز را با حکمت و عقل و درایت جمع کرده‌اند. ایشان شخصیتی عادی نیست. اگر ما به این موضوع می‌پردازیم به خاطر این است که ایشان از نظر عملی برای ما الگو هستند. اوج عرفان، تجلی ذاتی است که ایشان به آن اوج رسید. اگر بحث پیاده‌کردن باشد، آنها را در اوج پیاده کرده است. در باب دقت‌های فضای سلوکی و سمت مربیگری نیز چنین بودند. ایشان شخصیتی عادی نبودند. ✅ ایشان تمام نحله‌های موجود در حوزه را می‌شناخت و نسبت به آنها بررسی و نقد داشتند و گاهی توضیح می‌دادند که چرا نباید آن راه را رفت و از این راه باید رفت. الحمدلله دست به قلم هم بودند و بیانات فراوانی داشتند. خیلی از مسائل پنهان مانده، ولی اگر کسی اهلش باشد، همه را در لابه‌لا گفته است. مانند بوعلی که می‌گفت: من شقِّ عصای جمهور نمی‌کنم، ولی حرف‌های نهایی خود را در لابه‌لای حرف‌ها می‌زنم؛ کسی که اهلش باشد، می‌داند که ایشان چه کرده است و چه می‌گوید. چرا؟ چون باید خیلی از حقایق را بگویند و اظهار کنند. 🔵 معنویت ناب ✅ این نسل از آخوند ملاحسینقلی همدانی به بعد جا افتاده است و به بار نشسته است. این نسل، معنویت ناب حوزه‌های علمی را تأمین می‌کند. می‌گوییم معنویت ناب، یعنی هم می‌شود مجتهد به تمام معنا و هم می‌شود عارف سالک به حقیقت معنا؛ و هم رفتارش، در جامعه نافع است. این ویژگی‌ها همان ویژگی‌های عالم ربّانی است که امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه به آن اشاره فرموده‌اند. 🔵 جرئت اِبراز ✅ ایشان جرئت اِبرازش هم آن‌گونه بود که می‌توانست ابراز کند. ایشان در دوره‌ای بودند که امکان ابراز این مسائل بود. ایشان می‌فرمود: وقتی حضرت امام (ره) تفسیر سورۀ حمد را شروع کردند، گشایشی برای ما حاصل شد. چرا؟ چون دست ما باز شد و راحت‌تر می‌شد از این مسائل حرف زد. ✅ آنقدر فشار آوردند که تفسیر سورۀ حمد حضرت امام (ره) تعطیل شد؛ ولی دست ما باز شد. شرایط ایشان بهتر بود. علامه طباطبایی در زحمت بودند. 🔵 بیان عقیده در شرایط سخت ✅ با اینکه علامه طباطبایی در شرایط سختی بودند، با وجود این، همۀ حرف‌هایش را زد. بدون اینکه مشکلی ایجاد کند. ما در یک جلسه‌ای، هشت موضوع از مباحث عرفانی را بررسی کردیم؛ من دیدم در همه این هشت مورد، علامه طباطبایی نظر داده‌اند و نظر داشته‌اند. ✅ زمانی که علامه طباطبایی می‌خواستند اسمِ عرفا را ببرند، با زحمت می‌گفتند: «اهل معرفت». علامه طباطبایی ترس داشتند از اینکه اسم عرفا را ببرند. آقای امینی به ایشان گفته بودند، به جای عرفا، بنویس «اهل معرفت». علامه فرمود آقای امینی (با این پیشنهاد) مرا نجات داد. با این وضعیت علامه حرف‌هایش را زد. 🔵فضای بازتر ✅ در دورۀ علامه حسن‌زاده فضا بازتر شد. رسالۀ لقاءالله ایشان را ببینید. در این رساله همۀ آنچه را که باید بگویند گفته‌اند. به آن رجوع کنید. 🔵 ره چنان رو که رهروان رفتند ✅ این درست نیست که بگوییم: درس نخوانیم؛ کار علمی نکنیم؛ کارهای فقهی و اصولی و فلسفی را کنار بگذاریم. نَه. این‌طور نیست. اینها را باید خواند؛ بلکه اینها نقشۀ راه هستند. علامه حسن‌زاده در یکی از دروس‌شان این موضوع را حدود بیست دقیقه توضیح دادند. یعنی، این‌طور نیست که دیگران گمان می‌کنند؛ بلکه حوزه، میوه‌های خود را در درون خود دارد، به شرطی که ادامه داده شود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۴۷ (۲) (اول آبان ۱۴۰۰/ ۱۶ربیع‌الاول/شنبه) 🔴 بخش اول
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ همین که شما مسیر حوزوی را ادامه دهید و همین درس‌ها را بخوانید، بدانید که این درس‌ها یک میوه و نتیجه‌ای دارد که از دل همین تفسیر و دروس حوزه و فقه و فلسفه، آن نتیجه به‌دست می آید. این نتیجه را ادامه دهید. ابتدا چشم و گوش باز شود، بعد ادامه دهید. 🔵 خدایِ جُدا نَه ✅ علامه حسن‌زاده می‌فرمود: در چهل سالگی وقتی خدمت علامه طباطبایی رفتیم، تشنگی آمد. از ایشان دستور خواستیم. ایشان به ما دستوری دادند: «لااله‌الاالله». بعد علامه طباطبایی پرسیدند کدام خدا؟ عرض کردم: خدایِ جُدا نَه. ایشان فرمودند: همین است و همین خدا منظور است. یعنی، ابتدا باید بدانیم، بعد ادامه دهیم. ذکرگفتن بدون عمق به راه غلط می‌رود. 🔵 عبادتِ بی‌معرفت ✅ استاد حسن‌زاده می‌فرمودند: بنده خدایی بود که خیلی عبادت می‌کرد. فرشتگان گفتند: عجب بنده‌ای است. خداوند سبحان فرمود: من اعتنایی به او ندارم. برای فرشتگان سؤال شد چرا؟ استفسار کردند. رفتند پیش آن فرد و صحبت پیش آوردند. آن شخص با آنکه عبادت فراوانی داشت، گفت: چرا خداوند این گاو و گوسفندهایش را اینجا نمی‌آورد تا این همه علف و سبزه که اینجا هست، بخورند؟ ✅ آن شخص گمان می‌کرد یک خدای بزرگی آن بالا نشسته و گاو و گوسفندی دارد و باید او را عبادت کرد! این شخص با این سطح معرفت، ده هزار بار، یک میلیون بار بگوید «یاالله»، این فایده‌ای ندارد. این چه معرفتی است که بر اساس آن می‌خواهی عمل کنی؟ با این وضعیت، به جایی نمی‌توان رسید. 🔵 نسلِ فیلسوف‌عارف ✅ ایشان می‌فرمود: باید حرف شنید تا چشم و گوش باز شود و بعد دست به کار شد. اگر کسی خوب سنت صدرایی را بخواند، تشنگی ایجاد می‌شود و چشم و گوش باز می‌شود. از صدرا به بعد، نسل صدرایی فیلسوف‌عارفان فراوانی داریم. فیض کاشانی و حاجی سبزواری و ملاعلی نوری و علامه طباطبایی و علامه حسن‌زاده همه از نسل صدرایی هستند. در کتاب فروغ معرفت این سلسلۀ تاریخی را توضیح داده‌ام. ✅ این علم‌ها تشنگی ایجاد می‌کند و آیات و روایات را می‌شوراند؛ عمق ایجاد می‌کند. می‌بیند حقیقت این است، ولی در عین حال به لحاظ تعامل نمی‌تواند از حقیقت بهره ببرد. این امر تشنگی می‌آورد. به ویژه اینکه این نسل طوری تربیت شده که کم‌کم سر از توصیه‌های معنوی ویژه در آورده است. خود صدرا توصیه دارد؛ دیگران هم دارند. سنت معقول ما، از بوعلی (سه نمط آخر اشارات) و شیخ اشراق گرفته تا صدرا و پس او می‌بینیم که چنین چیزی وجود دارد. اینها نقشۀ راه است. این سنت به انسان چشم و گوش می‌دهد. 🔵 توصیۀ نادرست ✅ برخی از مراکزی که توصیه‌های معنوی می‌کنند، تأکید می‌کنند فلسفه و عرفان نخوانید. درحالی‌که آقای قاضی توصیه می‌کرد در حوزه، منظومه درس بدهید و برنامه علمی داشته باشید. چون قاضی می‌دانست که اصل کجا است؛ ریشه کجا است. 🔵 در راه‌ماندگان ✅ برخی را دیده‌ام که خیلی کار معنوی می‌کنند، ولی اکثر آنها در وسط راه مانده‌اند؛ چون تصویر درست ندارند. به جز افرادی که صرافت دارند و اهل جذبه هستند. نقشۀ راه قرآن است، ولی قرآن هم نمی‌دانند. (و نمی‌دانند توحید قرآنی چیست). فقیه ما در فقه چگونه عمل می‌کند، در توحید هم باید همین‌گونه عمل کرد و مسائل را حل کرد. سنت معقول ما این کار را می‌کند. 🔵 شرحِ ذکرِ الهی ✅ خدمت یکی از این آقایان رسیدیم، این را گفتیم. ایشان فرمود: تعجب است! اینها که شرحِ ذکرِ الهی است. سنت معقول ما شرح ذکر است. اینها را باید بخوانید؛ بلکه حتی شرح تبیینیِ ناب از سلوک است. اینکه چگونه سلوک کنیم؛ چه چیزی در سلوک هست؛ ما را به کجا می‌کشاند؛ همه اینها باید انجام شود. 🔵 سنت معنوی ✅ نمط نهم اشارات بوعلی در بحث سلوک همچنان می‌درخشد. چرا؟ چون لطفی دارد؛ چون لمّی گفته و سرّی گفته است که راهگشا است. سنت معقول ما یک سنت معنوی است. سنت معنوی یعنی به صحنۀ عمل و دستور کشیده شده است و دستور نابِ برآمده از حکمت است. 🔵 اول بدان بعد عمل کن ✅ آن بزرگوار می‌فرمود: اینها که شرح ذکر است تا شرح را نداند، چه ذکری را بگوید؟ اگر شما بخواهید ذکر بدهید، باید شرح دهید تا شاگرد بداند و بفهمد و بعد بگوید. همان‌طور که حضرت استاد حسن‌زاده موقع دستور گرفتن از علامه گفت: نه خدای جدا. یعنی، بدان و بعد عمل کن. بعضی‌ها این موضوع را متوجه نیستند. 🔵 دو رکن اصلیِ سنت معقول ✅ ما در سنت معقول دو امر مهم داریم که اوج کار ما است و همچنین اوج کار شریعت است: ۱. توحید، ۲. ولایت. عمق هر دو در عرفان نظری بیان شده است. پیش‌درآمد عرفان نظری حکمت متعالیه است که بر اساس همان عرفان نظری کار شده است. محور عرفان نظری، توحید و ولایت است. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat