به نیابت از#شهید_نوید
هدیه به #امام_زمان_(ع)
3صلوات
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱
خریدار عشق
قسمت 60
بعد از قطع شدن تماس در اتاق باز شد
فاطمه: اعتصاب کردی خانووم
- اعتصاب چی ؟
فاطمه:اعتصاب دیدن یار...
- اگه واقعن با اعتصاب کردن ،یارمو میبینم ،تا عمر دارم اعتصاب میکنم...
فاطمه: خوبه حالا،هندی شدی واسه ما ،پاشو بیا افطار کن تا پس نیافتادی
- باشه الان میام
بعد از خوردن غذا به اتاقم برگشتم و وضو گرفتم، شرع کردم به نماز و دعا خوندن
تا سحر بیدار بودم وبعد از خوردن سحری و خوندن نماز صبح خوابیدم
نزدیکاهای ظهر بیدار شدم
دست و صورتمو شستم و لباسمو پوشیدم رفتم از اتاق بیرون
مادرجون روی تخت نزدیک حوض نشسته بود و داشت قرآن میخوند - سلام
مادر جون: سلام به روی ماهت ،کجا میری؟ - خونه،خیلی وقته مامان و بابا رو ندیدم
مادر جون: کاره خوبی میکنی ،حتمن خیلی دلشون برات تنگ شده - اره
مادر جون: برو به سلامت ،امشب برمیگردی؟
- نه ،فردا شب برمیگردم ،از سمت جمکران میام خونه
مادر جون: باشه ،مواظب خودت باش - چشم،فعلن با اجازه
مادر جون : در امان خدا
یه ماشین گرفتم رفتم سمت خونه ،زنگ آیفون و زدم ،در باز شد،وارد حیاط شدم
چقدر دلم تنگ شده بود واسه خونه
یه دفعه درخونه باز شد مامان اومد بیرون
چشماش گریان بود،با دیدن اومد سمتمو بغلم کرد
مامان: نمیگی یه پدر و مادر چشم به راهتن؟ نمیگی نبودنت دیونمون کرده؟ نمیگی وقتی نمیای خونه بابات تا صبح به خاطر تنهایی تو نمیخوابه ،چقدر بیرحم شدی بهار ،که مارو فراموش کردی...
-ببخش مامان خوشگلم،نبود سجاد عقلمو از کار انداخته بود ،فقط فکر و ذهنم سجاد بود ،شما به بزرگیتون منو ببخشین (مامان شروع کرد به بوسیدن دست و صورتم )
مامان: الهی قربونت برم ،خوش اومدی، بیا بریم داخل وارد خونه شدم رفتم سمت اتاقم ،در اتاقمو باز کردم ،همه چی مرتب بود
انگار یه چیز کم بود، بوی سجاد ،اینجا نشونه ای از سجاد پیدا نمیکردم ، یاد حرف دیشبش افتادم ،قرار بود امروز بره عملیات
پناه بردم به سجاده و نماز و قرآن خوندن
بعد ازخوندن نماز ،رفتم پایین
بوی آبگوشت ،کل خونه پیچیده بود،رفتم داخل آشپز خونه روی صندلی میز ناهار خوری نشستم -مامان جان ،یه چاقو بده من سالاد درست کنم
مامان: باشه،مواظب باش دستتو چاقو نزنی
-باشه
شروع کردم سالاد درست کردن
مامان: بهار مادر ،سجاد تماس گرفته؟
- اره ،هر یه روز در میون زنگ میزنه
مامان: خدا رو شکر ، یه سفره ،ابوالفضل نذر کردم ،انشاءالله به سلامت برگرده ،برگزار کنم - انشاءالله...
خریدار عشق
قسمت61
نزدیکای اذان بود که با کمک مامان سفره افطار و پهن کردیم صدای زنگ آیفون اومد ،نگاه کردم زهرا و جواد هستن،در و باز کردم ،رفتم پشت در قایم شدم وقتی در باز شد ،پریدم جلوی زهرذ و جواد ....
زهرا: واییی خدااا نکشتت،داشتم پس میافتادم
زهرا بغلم کرد: خوبی عزیزم ،چقدر دلم برات تنگ شده بود
جواد: زهرا جان ،برو کنار یه درس حسابی به این دختر بدم که ما رو فراموش کرد
-عع دلت میاد داداشی
مریم: شوخی میکنه بابا، تا صبح مثل بچه کوچیکا ،نق میزنه و گریه میکنه واست...
پریدم تو بغل جواد: الهی قربون اون دلت برم من جوادم گوشمو یه کم پیچوند
- آی آی آی ،چیکار میکنی
جواد: دفعه آخرت باشه هااا - چشم
جواد پیشونیمو بوسید : چشمت بی بلا
یه دفعه صدای اذان و شنیدیم
جواد: بریم که خیلی گشنمه
بعد خوردن افطاربا کمک مریم سفرع رو جمع کردیمو ظرفا رو شستیم
خیلی خسته بودم شب بخیر گفتم رفتم توی اتاقم چشمم به اتاقم افتاد دوباره غم سراغم اومد پرده اتاقمو کنار زدم هلال ماه پیدا بود
روی تخت دراز کشیدمو به ما نگاه میکردم
یعنی ماه من الان کجاست ؟
گوشیمو برداشتمو شروع کردم به نوشتن نامه برای سجاد ،میدونستم سیمکارت توی گوشیش نیست که پیاممو بخونه ،ولی همینم آرومم میکردم که از دلنوشته هامو بگم
عزیز دلم سلام، چقدر دلم برایت تنگ شده ، نمیدانم کجایی، نمیدانم در چه وضعی ،،ولی میدانم که حضرت زینب میزبان خوبیست
میزبان هیچ وقت برای مهمانش کم نمیزاره
دلشوره عجیبی به جانم افتاده ،نمیدانم این دلشوره از دلتنگیه یا ترس ،ترس از دست دادن تو سجادم ،منو ببخش،ببخش که خیلی اذیتت کردم ،، من عاشق بودم و راه عاشقی رو بلد نبودم ،، صدای در اتاق اومد ،اشکامو پاک کردمو روی تخت نشستم -بله
با باز شدن در ،اشکام جاری شدن
بابا: سلام بهار جان ،میدونستم که بیداری ! - سلام بابا جون
بابا نزدیک شدو کنارم روی تخت نشست
چند ثانیه ای به چشم هایی که پر از حرف بود نگاه میکردیم
بلاخره شکستمو خودمو توی بغل بابا انداختم
- بابا سجادم نیاد چیکارم کنم
بابا چقدر عاشق بودن سخته
چقدر باید بسوزی تا عاشق بمونی
بابا دارم آتیش میگیرم ،حتی تصور بدون سجاد برام عذاب آوره بابا هم موهامو بوسه میزدو آروم گریه میکرد...
🌹🖤
چندوقت بدازشهادت سردار یکی از محافظهاش میگفت: {هرقتدیدیدگیرکردید،هرچیازونبالاییهادرخواستکردید،،نشدّ
ینفرهستکهباهاشدردودل کنید ،حرف
بزنید؛
اونو واسطه قرار بدید ،اون جوابتونو میده به حاج قاسم بگید♡
#حاج_قاسم
🕊شرط شهادت
همہ مےگویند: خوش به حال
فلانے شهید شد؛
اما هیچ کس حواسش نیست ڪہ
فلانے برایِ شهید شدن
"شهید بودن" را یاد گرفت...!
شهید#نوید_صفری
ارسالی یکی از بزرگواران 😍🤩
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب آقایی دارم
منو دست علمدارش سپرده...
کلیپ#شهید_نوید
شادی روح شهید#نوید🍀صلوات
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید 🌸
「🌱💠^^!
[بہخـُدااعتمادڪن !
گاهۍبہتـرینهارا...،
بعدازتَلخترینتجـربههـٰابهتومیدهد؛
تاقدرِزیباترینچیزهاییڪه،
بہدستآوردیرابدانی(:"♥️]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مزار#شهید_نوید_صفری
ارسالی یکی از بزرگواران کانال 😍🌱
ان شاءالله حاجت روا بشه❤️💚🌺
سلامتیش3صلوات
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری
امام صادق عليه السلام:
اَحَبُّ الْعِبادِ اِلَى الله عَزَّوَجَلَّ رَجُلٌ صَدوقٌ فى حَديثِهِ مُحافِظٌ عَلى صَلاتِهِ.(19)
محبوب ترين بنده نزد خداى عزوجل كسى است كه راستگو و مراقب نمازش باشد
نماز #اول_وقت
سالروز شهادت شهیدان روح الله قربانی و قدیر سرلک 🍃
زیارت عاشورا یا قرآن یا صلوات هدیه بهشون فراموش نشه 📖📿
📍قطعا شهدا هرکار خیر حتی کوچکی هم ک درحقشون انجام بشه را جبران میکنن🌱
https://eitaa.com/Navid_safare 🌱
نوید دلها 🫀🪖
سالروز شهادت شهیدان روح الله قربانی و قدیر سرلک 🍃 زیارت عاشورا یا قرآن یا صلوات هدیه بهشون فراموش ن
﴾﷽﴿
.
شب قبل از شهادت روحالله و قدیر پیش یکی از مسئولین بودم.
بهم گفت وقتی برگشتی مقر به روحالله بگو بیاد عقب برگرده ایران.
فردا صبح وقتی داشتیم آخرین عکس دسته جمعی مون رو میگرفتیم پیغام رو به روحالله رسوندم.
روحالله لبخند معناداری زد و گفت:
مگه اون من رو آورده که حالا میخواد برگردونه؟ اونی که منو آورده خودشم برمیگردونه!
.
یکی دو ساعت بعد روحالله رفت عقب که برگرده ایران
البته توی تابوت سه رنگ
به دستور همون کسی که برای دفاع از حریم امامت دعوتش کرده بود...
.
https://eitaa.com/Navid_safare 🍃
چله ی زیارت عاشورا🌼
روز سی و دوم
به نیت شهید نوید صفری هدیه به امام زمان (ع)
🖤🌸🖤
#جهت_یادآوری
https://eitaa.com/Navid_safare
#تلنگر✨
-نگرانهرچیزیباشی..،
خودترافداۍآنڪردهای..
براۍچیزیخودتراقربانےڪنکهبیارزد!
تنهاچیزۍڪهارزشنگرانشدنرادارد
مهمان امشب ما 😍🌱
#شهید_بابک_نوری_هریس
ولادت:۱۳۷۱/۷/۲۱
شهادت:۱۳۹۶/۸/۲۸
فرازی از وصیت نامه ی شهید:
خدایا همیشه خواستم به چیز هایی که از آنها آگاه هستم عمل کنم،ولی در این دنیای فانی به قدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمی دانم لیاقت قرب تو را دارم یانه؟خدایا گناهانم را به رحمت و مغفرتت ببخش و زمانی که راهم راه حق هست مرا بمیران خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان دهم
#شادی_روح_شهدا_صلوات
https://eitaa.com/Navid_safare
سلام همراهان گرامی 😍💚
اسم رفیق#شهیدت
رو توی لینک زیر بنویس
شاید روز های دیگه مهمان شب های ما شدند
😍🤩💚🌱
https://harfeto.timefriend.net/16675800635272
عقب#موندگی_قشنگه_وقتی...
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 💚🌱