آه از غمی که تازه شود با غمی دگر 🥀🍂
شهادت جمعی از مردم ایذه را در پی عملیات تروریستی را تسلیت میگوییم.🖤
#پروفایل
#استوری
#ایذه
#شهادت
https://eitaa.com/Navid_safare 🥀
دقت کردین قضیه ایذه مثل شاهچراغ صدا نکرد
نذاریم اتفاقات تروریستی ، کشته شدن مظلوم و... عادی بشه براهمه ...
نذاریم قضیه سوریه تکرار بشه ...
https://eitaa.com/Navid_safare 🌱
#Profile | #پروفایل
خدایِمهربان،
مابرایِداشتندستهایِتوریسمان
نبستهایم،دلبستهایم💚
#خداےخوبم✨
• https://eitaa.com/Navid_safare ✨
•°~🌿🚌
«إِنَّللَّهَيَغْفِرُالذُّنُوبَجَمِيعًا..»
البتهخداوندهمهگناهانراچون
توبهکنید،میبخشدیقیناًاوبسیارآمرزنده مهرباناست🤍
-زمر/۵۳
#آیهگرافے🌱
•https://eitaa.com/Navid_safare •
🤍 امشب نماز شب هامون رو به نیابت از شهید رسول خلیلی بخونیم🥺🌿🙏💫
#سالروزشهادت
#شهیدرسولخلیلی
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی شلوغی های این عالم
واسه شهیدا دل ما تنگه 💔
واسه اونا که سرو به نیزه میسپردن 🍃
آبروی مرگو توی معرکه میبردن 🌹
#سالروزشهادت
#شهیدرسولخلیلی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
https://eitaa.com/Navid_safare 🍂
چله#زیارت_عاشورا
به نیابت از#شهید_نوید_صفری
هدیه به#امام_حسین_(ع)
و
حاجت روایی شما بزرگواران
روز#ششم
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 💚
بهروایتِ#رفیق📚
خصوصیات#شهید
خودش همیشه این جملهۍ شھیدآوینے را میگفت ڪه : "شھادت لباس تڪ سایزے است ڪه باید تن انسان به اندازه اش درآید .هــروقت بـه اندازه ی این لباس تڪ سایز درآمدی پروازمےڪنے، مطمئن باش!"
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری
#شهیدبابڪنورےهریس:
بہٺوحسادٺمیڪنند،ٺومڪن.
ٺوراٺڪذیبمےڪنند،آرامباش☺️
ٺورامےسٺایند،فریبمخور.
ٺورانڪوهشمےڪنند،شڪوهمڪن.
مردمازٺوبدمےگویند،اندوهگینمشو
همہمردمٺورانیڪمےخوانند،
مسرورنباش.
آنگاهازماخواهےبود🤞
حدیثےبودڪہهمیشہدرقلبم❤️جودداشت(ازامامپنجم)
#شهیدانھ/#سالروزشهادت
هدایت شده از گـروه فرهنگی شهدایی اَحیـــــا🇵🇸
🌿زیارت عاشورا در سیره علما🌿
توصیه های آیت اله قاضی(ره)، آیت اله بهجت(ره)، شیخ رجبعی خیاط و... در مورد زیارت عاشورا و عظمت آن.
به قول شیخ رجبعلی خیاط، تا زنده اید، زیارت عاشورا را از دست ندهید🌷
#زیارت_عاشورا
بفرستید برای دوستانتون، اینطور توصیه ها انگیزه میده برای مداومت به دعا و زیارت.
@ahyyagroup
نوید دلها 🫀🪖
قسمـتی از زندگی نامه #شهیدنویدصفری
لطفاً همگی تا آخر ببینند...
😍🥺🥀
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 🥀
May 11
#صآحبجآنــمღ
شمعدانۍ شدهام بر طاقچهۍِ انتظارِ
تابہ طلوعظهورتبشڪفمبہرنگعشق
#اللّهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الفَرَج
هوالعشق 🥀
ختم قرآن گروهی🍀💚
به نیابت از
#شهید_نوید_صفری
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_بابک_نوری
هدیه به
#امام_زمان_(ع)
﷽📖 #جزء1)✅
﷽📖 #جزء2)✅
﷽📖 #جزء3)✅
﷽📖 #جزء4)✅
﷽📖 #جزء5)✅
﷽📖 #جزء6)✅
﷽📖 #جزء7)✅
﷽📖 #جزء8)✅
﷽📖 #جزء9)✅
﷽📖 #جزء10)✅
﷽📖 #جزء11)✅
﷽📖 #جزء12)✅
﷽📖 #جزء13)✅
﷽📖 #جزء14)✅
﷽📖 #جزء15)✅
﷽📖 #جزء16)✅
﷽📖 #جزء17)✅
﷽📖 #جزء18)✅
﷽📖 #جزء19)✅
﷽📖 #جزء20)✅
﷽📖 #جزء21)✅
﷽📖 #جزء22)✅
﷽📖 #جزء23)✅
﷽📖 #جزء24)✅
﷽📖 #جزء25)✅
﷽📖 #جزء26)✅
﷽📖 #جزء27)✅
﷽📖 #جزء28)✅
﷽📖 #جزء29)✅
﷽📖 #جزء30)✅
به نیابت از:
#شهید_نوید_صفری
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_بابک_نوری
هدیه به:
#امام_زمان_(ع)
🌱🍀🌺🍀🌺🍀🌱
فرصت خوندن یک هفته 🍀
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 🍀💚
برای دریافت جزء به آیدی زیر پیام بدید 👇🏻
@motahareh_sh84
تموم شد ✅
ارسالی یکی از بزرگواران در بین الحرمین 🥺🤍ان شاءالله که قسمت همگی بشه✨🌱
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادرشهیدم🌙✨
❤️لبخندت...
تعادل شهر را بہ هم مے ریزد
تو بخند ...
من شهر را از نو مے سازم
#شهید_نوید_صفری
ارسالی مخاطب🥀
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمت_بیست_یکم
توخیابوناویراژمیداد سرعتش خیلی بالابود خوب نقطه ضعفی دستش داده بودم تامی تونست اذیتم می کرد هواهم دیگه داشت تاریک می شد که ماشین رومقابل شرکت بابام که خودش هم کارمی کردنگه داشت ای کاش حداقل علت رفتارش رومی فهمیدم،
درروبازکرد وسرش روبه طرفم خم کرد:_مثل بچه ادم پیاده میشی صدات هم درنمیاد!والا... تیزی چاقو رونشونم داد:_اخلاقم روخوب می شناسی دیونه بشم کاردستت میدم.نفس توسینه ام حبس شد ازترس کم مونده بودپس بیوفتم.
تماس چاقو به پهلوم روخوب حس کردم راست میگفت دیونه بازی توذاتش بود!
دراصلی روبازکردومنوبه جلوهل داد.برق روکه روشن کردبلافاصله کلیدورودرچرخوند.نگاهی به سرتاپام انداخت! که مثل بیدمی لرزیدم.باتمسخرگفت:_چیه ازم می ترسی؟تادیروزکه کبریت بی خطربودم بااون موهای افشونت خوب دلبری می کردی نمی دونستی ادمم دل دارم!!دستش روبه سمت صورتم اورد سرم روعقب کشیدم
_یهوشدم نامحرم؟.ازم رومی گیری؟!اخه اون طلبه ارزشش روداره بخاطرش این شکلی شدی؟.
حرف هاش تامغزاستخوانم روسوزاند.قلبم تیرکشیدبلندگفتم:_من هیچ وقت برای تودلبری نکردم همیشه ازت بدم می اومدفقط به احترام عمه تحملت می کردم درضمن یک تارموی سیدمی ارزه به امثال تو.
ازعصبانیت وخشم چهره اش قرمزشد،یک لحظه ترسیدم و عقب تررفتم که محکم به دیوارخوردم._همون سیدی که سنگش روبه سینه میزنی میدونه قبلاچطوری بودی؟ به خواستگارمحترمت گفتی هرهفته پارتی میرفتی؟هان؟.میدونه دوست داشتی خواننده بشی؟!.خواهشن برای من ادای ادم حسابی هارودرنیاروجانمازاب نکش!!
داشت نابودم می کردتاکی قراربودتاوان گذشته روبدم.باغضب نگاهش کردم وگفتم:_من خودم میدونم چطورادمی بودم لازم نیست یاداوری کنی.کسی هم که ازش حرف میزنی منوباهمون ظاهرم دیدهیچ وقت هم توهین نکردمی دونی چرا؟چون مرده،بااینکه غریبه بودم روم غیرت داشت مثل توبی رگ نیست!!.
دیگه نتونست تحمل کنه وبامشت توصورتم زد بی حال روزمین افتادم:_احمق من عاشقت بودم چشم بسته تااون سردنیاهم باهات می اومدم کاری می کردم به همه ارزوهات برسی.اماهیچ وقت نفهمیدی
بقیه حرصش روسرتابلو ومیزخالی کرد مثل مجسمه بی حرکت مونده بودم هق هق گریه هام سالن روپرکرد....
نمی دونم چقدرگذشت اماوقتی چشمام روبازکردم بهمن نبود به خودم تکونی دادم وبلندشدم سرم گیج می رفت.درباشدت بازشد.حرکاتش عادی نبود.مچ دستموگرفت وکشون کشون بیرون اورد:_حالاوقت نمایشه!!.
استرسم دوبرابرشدحتماتاالان سیدوخانوادش اومده بودند.باالتماس گفتم:_تروخداابروریزی راه ننداز.بهت قول میدم جوابم منفی باشه.
_اره منم بچه ام باورکردم!!خرخودتی!.
موزیک شادی گذاشت وزیرلب همراه خواننده می خوند.توحال وهوای خودش بود حتی متوجه پلیس هم نشد!به دقیقه نکشیده آژیرکشان پشت سرمون راه افتاد. رنگش حسابی پریددلم خنک شد!.ماشین روگوشه ای نگه داشت سریع مدارک روبرداشت وپیاده شد منم بلافاصله پیاده شدم وباتمام توانی که داشتم شروع به دویدن کردم حتی به پشت سرم هم نگاه نکردم چون نزدیک خیابون خودمون بودفاصله زیادی نداشتم.
لیلاباچهره ای گرفته به ماشین تکیه داده بود سیداخرین کسی بودکه ازخونمون بیرون اومد.تازه نگاهشون به من افتاد.قدم بعدی روکه برداشتم چشمام روسیاهی گرفت وپخش زمین شدم.....
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمت_بیست_دوم
پرستارسِرموازدستم بیرون کشید_دیگه مرخصی،فقط بایداستراحت کنی، ورم صورتت هم زودخوب میشه.باکمک لیلا نشستم بیشترنگران بابام بودم ماجراروکه فهمیدخیلی بهم ریخت وبیرون رفت حتماسراغ بهمن رفته بود!.بی اختیاربغضم ترکیدواشکام جاری شد.لیلاکنارم نشست ومنودراغوش کشید:_عزیزم چراخودت رواذیت می کنی خداروشکرکن که بخیرگذشت.
_من باعث شدم به این حال وروزبیوفته هرطوری که دلم می خواست می گشتم حجاب برام معنی نداشت متوجه نبودم چه بلایی سردلش میارم. اشکام روپاک کرد وبالبخندگفت:_گذشته دیگه تموم شد زمان همه چیزروحل می کنه بهترین مرحمه.به خداتوکل کن ودیگه غصه نخور.
سرگیجه مانع راه رفتنم می شد امامامانم ولیلامراقبم بودند سرمای بیرون بدنم روبه لرزه انداخت بخاطرداروهای ارامبخش کسل بودم ومدام خمیازه می کشیدم. ماشینی پشت سرمون بوق زد به عقب که برگشتم نگاهم ازیک جفت کفش براق به کت شلوارخوش دوخت مشکی اش افتاد..کمی جلوتراومد
_بلادورباشه. _ممنون. اگه همه چیزعادی پیش می رفت قراربودازآیندمون بگیم سوال های زیادی داشتم که همش بی جواب موند.
فاطمه خانم کلی اصرارکردکه ماروبرسونند اما مامانم قبول نکرد.
_ممنونم ولی تماس گرفتم باباش الان میرسه!.تواین شرایط هم ازحرفش کوتاه نمی اومد.اخرسرسیدطاقت نیاوردوگفت:_اخه هواسرده گلاره خانم هم تازه مرخص شدند.حداقل توماشین بشینید ماهم تااومدنشون منتظرمی مونیم.
مامانم رنگش پریدهرموقع که دروغ می گفت اینطوری میشدزودلومی رفت!._تااینجاهم به شمازحمت دادیم اگه نیومدآژانس می گیریم.. اخمی به چهره اش اومد_مگه من مردم شماآژانس بگیرید تعارف روبذاریدکنارمی رسونمتون توراه هم زنگ بزنیدتادلواپس نباشند
برای اولین بارنگرانی روتونگاهش دیدم باورم نمی شدبراش مهم باشم غرق لذت شدم شوقی شیرین وجودم روگرفت.توماشین که نشستم سرم روبه شیشه تکیه دادم تمام غصه هام ازبین رفت!لحن گرم ونگاه پرمهرش نمی تونست ازروی ترحم باشه.انگارزندگی به من هم لبخندمی زد.
فاطمه خانم چندباری تماس گرفت واجازه خواست که دوباره بیان اما مامانم کلی بهانه می اوردوپای قسمت وتقدیررو وسط می کشید.
ازطرفی عمه هم دست ازسرم برنمی داشت ازعلاقه بهمن هم باخبرشده بود ومدام منو عروسم صدامی کرد!!.انگارنه انگارکه پسرش اذیتم کرده بود
هرروزکه میگذشت بیشترتولاک خودم فرومی رفتم.حالاکه سیدیک قدم برداشته بوداین بارخانوادم مانع می شدند.توشرایط سختی گیرکرده بودم وجزگریه کاری ازدستم برنمی اومد
عمه هم باچرب زنبونیش تونست دل بابام رونرم کنه بیشترازاین حرصم گرفت که بدون مشورت بامن اجازه خواستگاری روداد اگه دست رودست میذاشتم حتمامنوتاپای سفره عقدهم می بردند.نبایدتماشاچی میشدم تاآیندم ازبین بره بایدخیلی جدی باهاشون حرف میزدم من جزسیدبه کسی بله نمی گفتم واگه هم راضی نمی شدندبرای همیشه قیدازدواج رومیزدم.....
«🌸 »
💠جالبہوقٺےپیشکسیهسٺیم
کہدوسٺمونداره
دائمحواسمونهسٺکارےنکنیم
کہناراحٺبشہ ':(
وبرعکسمیخواییم کارےکنیم
تابیشٺرازماخوشش بیاد
پسچرا...
ماییکہمےخوایمخدادوستمون
داشتہ باشہ
بااینکہمےدونیممےبینہ!'
بازمگناهمےکنیم..؟
🦋¦↫#تلنگرانہ
🌱🌱🌱
#تلنــگر
✍از بزرگمردی پرسیدم :
بهترین چیزی که میشه
از دنیا برداشت چیه ؟
کمی فکر کرد و گفت : دست ؛
با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!!
گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم
کار بزرگی انجام دادیم که
کوچکترین پاداشش رضوان
خداونده و ادامه داد که :
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»
"عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است"
📚اصول کافى، جلد ٢، حدیث ٨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ#شهید_نوید_صفری
ارسالی مخاطب 🥀
اللهم عجل لولیک فرج 🤲🏻
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری