eitaa logo
ندای رضوان🇮🇷
5.1هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
و جناب سلمان می فرماید: (ع) اسماء وکلماتی دیدم 11کلمه دیدم که نوشته شده است هرکسی بعد از نماز صبح این 11 کلمه را بگویدخودش وخوانواده اش و فرزندانش در حفظ و امنیت الهی بوده و همیشه در سفر وحضر و در خواب و بیداری از بلایا محفوظ هستند اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا عَالِماً بِكُلِّ خَفِيَّةٍ يَا مَنِ‏ السَّمَاءُ بِقُدْرَتِهِ‏ مَبْنِيَّةٌ يَا مَنِ‏ الْأَرْضُ‏ بِقُدْرَتِهِ‏ مَدْحِيَّةٌ يَا مَنِ‏ الشَّمْسُ‏ وَ الْقَمَرُ بِنُورِ جَلَالِهِ مُضِيئَةٌ يَا مَنِ الْبِحَارُ بِقُدْرَتِهِ مَجْرِيَّةٌ يَا مُنْجِيَ يُوسُفَ مِنْ رِقِّ الْعُبُودِيَّةِ يَا مَنْ يَصْرِفُ كُلَّ نَقِمَةٍ وَ بَلِيَّةٍ يَا مَنْ حَوَائِجُ السَّائِلِينَ عِنْدَهُ مَقْضِيَّةٌ يَا مَنْ لَيْسَ لَهُ حَاجِبٌ يُغْشَى وَ لَا وَزِيرٌ يُرْشَى صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنِي فِي سَفَرِي وَ حَضَرِي وَ لَيْلِي وَ نَهَارِي وَ يَقَظَتِي وَ مَنَامِي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ. 📚بحارالانوار ج 83 ص 192 – مستدرک الوسائل ج 5 ص 90 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
۲ مثلاً یه روز بارونی زیر بارون مجبورم کرد حیاط بشورم و میگفت که باید خونه تمیز باشه صبح باید از همه زودتر از خواب بیدار میشدم و صبحانه همه رو میدادم‌ مخصوصا خواهر شوهرم که عزیز کرده و ناز پرورده بود هر شب قبل از خواب مادرشوهرم‌ پشت چشم نازک میکرد و میگفت صبح زود صبحانه حاضر باشه، این صبحانه درست کردن ها برای خانواده شوهرم خیلی منو آتیش میزد اما کاری ازم برنمیومد کافی بود تا صدام در بیاد یا مطابق میلشون نباشم و به شوهرم بگن اون وقت بود که روزگارم رو سیاه میکردن، مادر شوهرم خیلی اذیتم میکرد زحمت کارهایی که می کردم به چشمش نمیومد هر وقت سر هر چیزی که ممکنه ازش دعوا درست بشه یه چیزی میگفت و شوهرم با من دعوا میکرد با کوچکترین اعتراضمم میگفت طلاقت میدم و برو بخاطر سن کمم از طلاق میترسیدم ❌کپی حرام⛔️
۳ فکر میکردم باید زندگی کنم انقدر صبوری کردم تا میتونستم بهانه دست کسی نمیدادم که نتونن دعوایی برای من درست کنن گاهی اوقات موفق بودم و گاهی هم صدای کتک خوردنم از اتاق میومد بیرون بعد از ۱۰ سال بخاطر داشتن دوتا بچه و اینکه جامون تنگ بود موفق شدیم از اون خونه بریم که برای من ی موفقیت بود کم کم تو زندگیمون شوهرم فهمید که من‌مقصر نبودم و مادرش باعث دعواهامون‌ میشد دقیق براش روشن شد که من مقصر نبودم و این چندسال بیخودی بهم سخت گرفته زندگیمون خوب شد و شوهرم مهربون زندگی روی خوشش رو بهم نشون داد اما من هنوز ازش میترسیدم و جرات اظهارنظر نداشتم همش استرس داشتم نکنه منو بزنه با این شرایط هر دو در عذاب بودیم میخواست باهام صمیمی بشه اما من نمیتونستم، بالاخره خواهر شوهرم بزرگ شد و واسش خواستگار اومد ❌کپی حرام⛔️
۴ هر چی شوهرم گفت این مورد خوبی نیست گفت عالیه و اینو میخوام ما‌هم حرفی نزدیم شوهرم برای مراسمات خواهرش برام بهترین ها رو خرید و گفت هر چقدر بخوای خرجت میکنم تا شاید رابطه مون بهتر بشه اما برای من مهم نبود ی بار که گفت بهترینا رو زن من باید داشته باشه کنایه امیز گفتم پس چطور چند سال گذشته سیاه بخت ترین باید زنت میبود؟ هیجی نگفت بالاخره اینا هم ازدواج کردن و شب عروسی مشخص شد داماد خونه نداره و خواهرشوهرم باید با مادرشوهرش زندگی کنه اینا هم از ترس ابرو هیچی نگفتن خواهرشوهرم با چشم های گریون رفت خونه بخت همه فکر میکردن که از دوری مادرشه اما من میدونستم چشه ی روز رفتم خونه مادرشوهرم که شروع کرد به درد دل کردن و میگفت دخترم و اذیت میکنن و دقیقا رفتارهایی که خودش با من داشت و با دخترش داشتن منم دل و زدم به دریا و گفتم ❌کپی حرام⛔️
۵ یادته با من چه کردی؟ یادته من شده بودم کلفتت و ی کاری میکرد پسرت منو عین سگ میزد و عین خر ازم کار میکشیدی؟ اینا تقاص رفتارات با منه من که حلال نمیکنم اما بکش ببین چه طعمی داره بقیه رو ازار نده مادرشوهرم تمام مدت سکوت کرد گفتم یادته این حیاط بزرگ و تووبرف و سوز سرما مجبورم گردی با جرمگیر بشورم؟ حالا ببین چه مزه ای هست بعدم اومدم خونه م توقع داشتم شب شوهرم بیاد و دعوا کنیم اما با کادو اومد خونه و گفت مامانم گفته برات بگیرم گفته زنت خیلی بساز و خوبه چند روز بعد وقتی مادرشوهرم اومد خونه ما ازم حلالیت گرفت منم که دیدم متحول شده حلالش کردم و گذشتم خدا ارامشمو بیشتر کرد . ❌کپی حرام⛔️