#قدردان ۵
سر زنم داد زدم گفتم تو هیچی نمیگی گفتم مادر منی احترامت واجبه ولی من زنم و دوست دارم باهاش خوشبختم و ارامش دارم زندگیمم با هیچی عوض نمیکنم بارها دیدم بهش بی احترامی میکنی هیچی نگفتم و نذاشته که بگم الانم اوردت اینجا ازت پرستاری بکنه جای تشکرت هر روز ی جوری ناراحتش میکنی ی بار گله میکنی ی بار سرکوفت میزنی ی بار تیکه میندازی تمومش کن این چیزا رو بعدم زنگ بزن خواهرم بیاد بچه ش رو ببره، مامانم شروع کرد به حرف زدن که اره زنت عزیز تره و به من حرف میزنی به خاطر زنت منممحل نذاشتم به خواهرم زنگزدم اومد خونه گفتم جای اینکه بگی مادرمونو نگه داشته کمکش کنم چند روز استراحت کنه اومدی افتادی اینجا کمک نمیکنی به درک حداقل بچه ت رو ننداز سرش خواهرمم گفت مگه چی شده چند روز مامانو نگه داشته نمرده که خواست بره مامانم گفت منم میام فکر کردن نمیذارم اماخودم وسایلشون دادم دستشون و رفتن زنم هی میگفت زشت شد و فلان گفتم نخیر، یک هفته مادرم رفت خونه خواهرم و بعدشم خواهرم نگهش نداشت و گذاشتش خونه خودش، زنم هر چی گفت بیاریمش قبول نکردم و گفتم نیاز نیست، الان خودم روزانه نیم ساعت میرم خونا مادرم کاراشو میکنم و حواسم بهش هست میدونم با قرص و پماد دردشو ساکت میکنه که کاراشو انجام بده بارها گفته منو ببر خونتون قول میدم گذشته تکرار نشه اماقبول نمیکنم اینجوری ارامشمون بیشتره مادر منم قدر خوبی بقیه رو میدونه
#پایان
#کپیحرام
#قضاوت_اشتباه ۵
توی اتاق ی تخت بود و ی بچه روش خوابیده بود با کلی دستگاه اون مرد هم که مشخص بود دکتره داشت معاینه ش میکرد و بهش امپول میزد زن همسایه که فهمیدم اسمش زهرا هست با بغض گفت همسرم تصادف کرد و دخترمون اینجوری شد خودشم فوت شد اون مردی که موقع اسباب کشی اومده بود برادرم بود که شهرستان زندگی میکنه فقط گاهی میاد ی سر میزنه میره، اقای دکترم لطف دارن و میان دخترم رو معاینه میکنن و داروهاش رو بهش تزریق میکنن. از حرفهایی که زده بودم خجالت کشیدم از خونه ش بیرون اومدم زهرا خانم صداش میلرزید گفت من ادعای حیثیت هم نمیکنم ولی اقای پلیس توروخدا بهشون بگو مزاحم من نشن من اصلا اعصاب هیچی ندارم الانم بفرمایید بیرون
از خونه ش بیرون اومدم خیلی خجالت کشیدم شوهرامونم فهمیدن و دیگه اجازه ندادن بریم کوچه نشینی هر موقع زهرا خانم رو میبینم از خجالت میخوام اب بشم خدا از سر تقصیرم بگذره
#پایان.
#کپیحرام ❌❌
#حماقت ۵
مامانم بهم زنگ و گفت فیلمشه گول نخور تازه فهمیدم که مامانم چیکار با زندگیم کرده مرضیه رو هر کاری میکردم ساکت بود هر حرفی میزدم فقط نگاهم میکرد و هیچی نمیگفت، یکی دو شب بود که اورده بودمش گفت چرا شبا بیرون نمیری اونا ناراحت نشن. منظورش از اونا دوست دخترا و زن صیغه ایم بود با لبخند بهش گفتم بخاطر تو ولشون کردم فهمیدم چه اشتباهی کردم و میخوام جبران کنم پوزخند زد و گفت فهمیدی یا بخاطر بچه؟ هر چقدر تلاش کردم متقاعدش کنم بی فایده بود بچه بدنیا اومد و من هر کاری برای جبران کردم مرضیا باهامبهتر شد اما مثل روزای اول زندگیمون نشد و هنوزم که هنوزه بی اعتمادی و بی علاقگی رو تو چشم هاش میبینم حاضرم تا اخر عمر هر کاری میخواد انجام بدم تا بشه همون مرضیه گذشته و خندون، با من نمیخنده گاهی مشت در وایمیسم و صدای خنده هاش با بچه مون رو گوش میدم اما وقتی در و باز میکنم دیگه نمیخنده و تبدیل میشه به همون مرضیه ساکت امیدوارم که بتونم اشتباهاتم رو جبران کنم و زندگیم مقل سابق ایده ال بشه
#پایان.
#کپیحرام ❌❌
#خود_کرده ۵
اولش جوابمم نمیداد اما دیگه نزدیک ماشبن بود که وایساد و گفت چیه؟ من بیمار بودم هیچ توضیح و توجیهی نداشتم که بهش بگم بهترین کار اعتراف بود بهش گفتمنمیدونمچرا اینکارو کردم اما دیگه نمیکنم تو فقط نرو هر کاری بگی برای جبران میکنم فقط نرو، زنم اون روز نشیت کف پارکینگ و از ته دل زار زد دلم براش سوخت منشیم رو از شرکت بیرون انداختم و به جاش ی منشی اقا اوردم، درسته که اون روز زنم نرفت اما عذاب وجدان و شرمندگی کاری که کرده بودم تا لحظه ای رهامنمیکنه چند ساله از اون موضوع میگذره ولی دیگه بهش خیانت نکردم و هر کاری کردم که جبران بشه میگه منو بخشیده ولی میدونم الکی میگه چون دیگه مثل سابق نیست
#پایان.
#کپیحرام ❌❌
#مدیون_امام_زمانم ۶
دیگه نتونستم تحمل کنم رو به مجید گفتم میخوای قبول کن میخوای نکن
اینو بدون که بچه هام به لطف خدا و امام زمان پیدا شدند.
اگه یه لحظه خدا نگاهش رو از ما بر میداشت معلوم نبود چه بلایی سرمون میاد اونم توی اون تاریکی و جنگل به اون بزرگی که سرو تهش پیدا نبود.
مجید برو بابایی نثارم کرد و رفت که بخوابه...
صبح بهم گفت دیشب یه خواب دیدم که فهمیدم این سالها خیلی از خدا دور شدم
حق با تویه زندگی و حیات ما متصل به دعای خیر امام زمانه.
هرچی اصرار کردم خوابش رو برام تعریف نکرد اما وقتی از اونروز به بعد نماز خوندنش رو دیدم فهمیدم امام نه تنها بچه هام رو بهم برگردوند بلکه ایمان و اعتقاد شوهرم رو هم بهمون برگردوند.
#پایان.
#کپیحرام
خواهروبرادر_دوقلو. ۶
ریده رو مجبور کرد زود حاضر شه و با شوهرش بره.
فرهاد همون لحظه رو به مادرش داد زد که چرا بجای طرفداری از فریده طرف شوهرشه.
بعد هم بیرون رفت.
کمی بعد صداهای جیغ و فریاد مارو به بیرون کشوند.صورت شوهرخواهر فرهاد غرق در خون بود،سریع به بیمارستان رسوندنش اما بعد از عملی سنگین فهمیدیم یه چشمش رو تخلیه کردند.
بله فتنه گریهای فریده باعث نابینا شدن یه چشم شوهرش شد. وفرهاد هم درگیر زندان و دادگاه و دادسرا و بلاخره محکوم و مجازات شد و فریده هم دیگه مجبوره هر نوع خفت و خواری رو بخاطر اتفاقی که برادرش بخاطر حرفهای اون رقم زده و شوهرش رو کور کرده از طرف خانواده شوهرش تحمل کنه...زندگی حقارت امیز رو تحمل کنه.
دقیقا شش ساله که فریده حق نداره با فرهاد دیدار کنه و خواهروبرادری که اگه درهفته چندبار هم رو نمیدیدند پریشون احوال میشدند شش سال مداوم هست که باهم کلامی صحبت نکردند.
#پایان
#کپیحرام
#توکل ۶
وقتی برگشتیم خونه من فاطمه ی دیگه ای شده بودم پر شور و پر نشاط و با انگیزه.
چندماه بعد پسر یکی از همکاران بابام که در کربلا هم سفر بودیم به خاستگاریم اومد.وقتی مشکل بیماریمو گفتیم دوهفتهی بعد دوباره اومدند و داماد گفت با چند تا پزشک صحبت و مشورت کرده روند این بیماری رو میشه با طب سنتی و اسلامی به صفر رسوند و حتی درمان کرد.گفت از کجا معلوم با هرکسی ازدواج کنم سال بعدش بیمار نشه یا حتی خودم دچار بیماری نشم.مهم اینه که ما الان مشکل رو میشناسیم و میتونیم برای مقابله باهاش برنامه ریزی کنیم...
شنیدم مهرداد هنوز بچه دار نشده و دکتر گفته هیجوقت بچه دار نمیشن حالا مشکل از کدومشونه خدا عالمه.
و اما من ازدواج کردم و الان یه بچه دارم و شکر خدا بیماریم کنترل شدهست ،همسرم یه مرد ایده ال همه چی تمومه.
#پایان.
#کپی_حرام
#نفرین_ناحق ۶
همه شاهد ماجرا بودند اما تا به خودشون بجنبند اب جوش کار خودش رو کرده بود ۷۰ درصد از ناحیه ی سر و صورت و سینه و شکم دچار سوختگی شد، هنوز که هنوزه صدای جیغهای وحشتناکش توی گوشمه صحنه ی خیلی وحشتناکی بود ادمی که همه ی دلخوشیش زیبایی و سلامتیش بود در عرض چند ثانیه از شدت سوزش و درد به هوار کشیدن افتاده بود سه روز بیشتر توی بیمارستان نموند و بعد از سه روز فوت شد
داییم وقتی دید پسرش دست از هرزگی نمیکشه سهم الارث شوهرم رو به نام بچه هام کرد و یه خونه ی پنجاه متری هم بنام من زد طلاق من رو از پسر بیعرضه ی بی ایمانش گرفت.
همیشه بهم میگه حلالشون کنم .من داییم رو بخاطر توقع بیجایی که ازم داشت تا عروسش بشم حلال کردم اما از پسرش و زنداییم محاله بگذرم
#پایان.
#کپی_حرام
#عاق_فرزند ۶
چند بار خواستم برم بهش سر بزنم اما یاد سختیهایی که نگین کشیده بود افتادم و بخاطر اینکه از اتفاقی که برای مادرش افتاده بویی نبره از رفتن منصرف شدم.
مجید هم چندی بعد بخاطر اعتیاد روزگارش سیاه شده بود زن و بچه ش از خونه بیرونش کرده بودند و اواره ی خونه ی مادرم بود نگین از حضور پدرش ناراحت بود اما دم نمیزد
وقتی براش از وظایف والدین در قبال فرزندان و وظایف فرزندان در قبال والدین صحبت کردم و کفتم هر کدوم از
از مسوولیتها و وظایفشون کوتاهی کنند پیش خدا باید جوابگو باشند و مورد عاق طرف مقابل قرار میگیرند با گریه گفت من پدرو مادرم رو عاق نمیکنم اما به خدا واگذارشون میکنم یک عمر حسرت محبتشون به دلم مونده .
دلم براش میسوخت از بچگی پدرومادر داشت ولی انگار ند
#پایان
#کپیحرام
#سوره_درمانے #ختــــم_مجـــرب_هرحاجتی
#سوره_یس
#شروع از سه شنبه
#پایان جمعه
⚜روز سه شنبه ۲مرتبه سوره یس میخوانیم
⚜ روز چهارشنبه ۲مرتبه
⚜ روز پنجشنبه ۲مرتبه
⚜ روز جمعه ۴ مرتبه سوره یس میخوانیم وبعد دورکعت نماز هدیه به مادر امام زمان(عج)میخوانیم(مانندنمازصبح) وبعدحاجت خودراطلب می کنیم✅
📚قرآن درمانی
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌺
╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮
@NedayeRezvan
╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
#سوره_درمانے #جهت_تمام_حاجتها
💠ختــــم مجـــرب #سوره_یس 💠
#شروع از سه شنبه
#پایان جمعه
⚜روز سه شنبه ۲مرتبه سوره یس میخوانیم
⚜ روز چهارشنبه ۲مرتبه
⚜ روز پنجشنبه ۲مرتبه
⚜ روز جمعه ۴ مرتبه سوره یس میخوانیم وبعد دورکعت نماز هدیه به مادر امام زمان(عج)میخوانیم(مانندنمازصبح) وبعدحاجت خودراطلب می کنیم✅
_____________🍁🍁🍁🍁
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹
╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮
@NedayeRezvan
╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
💠ختــــم مجـــرب سوره یس 💠
#شروع از سه شنبه
#پایان جمعه
⚜روز سه شنبه ۲مرتبه سوره یس میخوانیم
⚜ روز چهارشنبه ۲مرتبه
⚜ روز پنجشنبه ۲مرتبه
⚜ روز جمعه ۴ مرتبه سوره یس میخوانیم وبعد دورکعت نماز هدیه به مادر امام زمان(عج)میخوانیم(مانندنمازصبح) وبعدحاجت خودراطلب می کنیم✅
_____________🍁🍁🍁🍁
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹
╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮
@NedayeRezvan
╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─