#نامرد ۱
من و همسرم دختر عمو پسر عمو بودیم و زندگیخوبی داشتیم اما به مرور متوجه رفتارهای غیرعادیش شدم گاهی انگار چیزی و پنهان میکرد اما به روی خودم نمیاوردم مادرم بهم یاد داده بود که گاهی باید کر یا کور بشمتا زندگیم حفظ بشه برای من همینکه شوهرم سخت کارمیکرد تا زندگی خوبی داشته باشم کافی بود جدیدا دیگه محبت هاش کم شده بود و خیلی کم پیش میومد که بهم توجه کنه یا ی حرف خوب بزنه هر چی هم میپرسیدم که چرا ازم دوری میکنی کار و بهونه میکرد و میگفت درکش نمیکنم
وقتایی که خونه بود یا تلویزیون میدید یا سرش توی گوشی بود که اشتیاق زیادی از چهره ش مشخص میشد انگار ذوق میکنه و خوشش میاد، چندباری متوجه نگاه مشکوکم شد و ظاهرش رو حفظ کرد اما من میفهمیدم که ی چیزی هست یا ی کسی، گوشی و از خودش جدا نمیکرد ی بار که رفته بود حمام یواشکی گوشیش رو برداشتم تا پیامهاش رو بخونم که دیدم گوشیش رمز داره
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#نامرد ۲
دیگه داشت شکم به یقین تبدیل میشد که ی خبرایی هست ولی نمیتونستم ثابت کنم خیلی حواسش جمع بود که لو نره هر روز محبت هاش بهم کم میشد و من بیشتر محتاج ی توجه کوچیک ازش بودم ی بار که حواسش نبود من پشتش وایسادم رمز گوشیش رو زد همون لحظه حفظش کردم صبر کردم تا به حمام بره وقتی رفت گوشیش رو برداشتم و پیامهاش رو خوندم با ی زن حرف میزد چه پیامهای عاشقانه ای چیزهایی که من حسرت شنیدنش رو داشتم به ی زن شوهردار گفته بود زن احمق حتی ادرسش هم داخل چت ها بود فوری با گوشی همسرم از تمام چت عکس انداختم و به همراه عکسهای دو نفره شون برای خودم ارسال کردم و از گوشی همسرم همه چیز و پاک کردم و سرجاش گذاشتم تا شک نکنه به محض بیرون اومدنش گفتم میخوام برم ی کلاس تا سرگرم بشم اونکه از خداش بود من باهاش کار نداشته باشم فوری موافقت کرد و مقداری پول بهم داد تا جایی ثبت نام کنم
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#نامرد ۳
همون روز بعد از رفتن همسرم به محل زندگی اون زن رفتم از لحاظ زندگی از ما بالاتر هم بودن از دور دیدمش از روی عکس هایی که داخل گوشی همسرم بود شناختمش اما خودم رو مخفی کردم با اینکه وضع مالیشون خوب بود ولی اصلا چهره زیبایی نداشت به خونه خودم برگشتم و تو انوزشگاه خیاطی نزدیک خونمون ثبت نام کردم مدتی سرگرم خیاطی بودم و تو مسیر ی پسری همش دنبالم راه میافتاد و بهم حرف میزد منم کم محلی میکردم تا اینکه بی محبتی و داغ خیانت همسرم بهم باعث شد پام لغزش کنه و با اون پسر ارتباط برقرار کنم اوایل باهاش سرسنگین بودم ولی به مرور باهاش خودمونی تر شدم هر روز که میگذشت شوهرم بدرفتار میشد منم که خودم با علی دوست شده بودم و سرگرم بودم اصلا رفتارهای شوهرم برام مهم نبود میدونستم که بیشتر از اینکه زنش رو بخواد عاشق اون زن شوهردار فرناز هست دیگه با حضور علی و حرفهایی که میزد خلا هام پر شده بود و اصلا همسرم برام ذره ای اهمیت نداشت
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#نامرد ۴
تا ی روز علی بهم گفت عکس بده اولش هی طفره رفتم اما ترس از اینکه علی رو از دست بدم و دوباره به روزهای تنهاییم برگردم باعث شد ی عکس از خودم بهش بدم دو روز گذشت و شوهرم وسط روز اومد خونه مشخص بود به نیت دعوا اومده و شروع کرد داد و بیداد کردن اولش نظافت خونه رو بهونه کرد اما بعد تمام حرفهام و رابطه م با علی رو به روم کوبید حتی گفت میدونم بهش عکس دادی و از همه چیز با خبرم منم مثل خودش کارهاش رو به روش اوردم که شروعکرد به کتک زدنم عکس تمام چت هام با علی نشونم داد و گفت :از این زندگی گمشو بیرون با هر شرایطی که بذارم برای طلاق توافقی همکاری میکنی وگرنه اینارو به دادگاه نشون میدم تا ابروت بره
هر کاری کردم نتونستم با خودم کنار بیام که راضیش کنم طلاقم نده، دروغ چرا از خدامم بود که طلاقم بده و بتونمراحت با علی باشم من و به زور سوار ماشین کرد و مقابل خونه پدرم از ماشین پرتم کرد پایین
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#نامرد ۵
سرافکنده و ناراحت وارد خونه پدرم شدم مامانمگفت بابات خونه نیست و با کامیون بار برده ی شهر دیگه نشستم و تمام داستان رو برای مادر و خواهرم تعریف کردم خواهرم بد نکته سنجی گفت مشخصه که علی با اینا دستش توی ی کاسه هست ولی باید ثابت کنیم از دایی کوچکم کمک گرفتیم و علی رو کشوندیم سر قرار وقتی اومد بهش التماس کردم که حقیقت رو بگه و گفت که فرناز اجیرش کرده بوده برای اینکه با من دوست بشه، تا بتونن مدرک جور کنن و مهریه م رو ندن تمام این حرفها رو یواشکی با دوربین گوشیم ضبط کردم تا به وقتش اگر لازم شد منممدرکی داشته باشم، از اینکه شوهرم انقدر ادم پستی هست که بخواد با کمک ی مرد دیگه به من تهمت بزنه حالت تهوع گرفتم من زنش بودم و اون ی مرد دیگه رو فرستاد تو زندگی من؟
با شوهرم تماس گرفتم خیلی طلب کارانه بهم گفت منو نمیبخشه و فقط یک کلام طلاق منم با خونسردی براش گفتم که علی اعتراف کرده و میدونم با فرناز علی رو اجیر کرده بودن تا از من اتو بگیرن اولش طفره رفت و منکر شد اما وقتی فهمید که منم مدرک دارم سکوت کرد
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#نامرد
قرار شد که مهریه م رو کامل بده و بعد هم طلاقم بده اما من با این چیزها راضی نمیشدم پس نوقتا خودم رو موافق نشون دادم تا اینکه خیلی زود طلاقم رو داد با افتخار میگفت فرناز گفته منم طلاق میگیرم و مهریه م رو بهت میدم بعد از طلاق به علی گفتم تا اخرین روزی که زنده هست دیگه دنبال من نیاد اما وقتی شوهرم طلاقم داد اون فیلمی که از علی رو داشتم داخل گروه فامیلی پخش کردم تا به دست همه برسه درسته ابروی خودمم رفت ولی ارزششو داشت تا بی غیرتی شوهر سابقم رو به نمایش بذارم اما دلم خنک نشد تمام عکس هایی که از گوشیش برای خودم ارسال کرده بودم رو بردم برای شوهر فرناز اولش باور نمیکرد و میگفت فتوشاپه ولی وقتی حرفهای علی رو شنید از خجالت سر بالا نمیاورد تمام عکس ها رو داخل گروه فامیلی هم گذاشتم تا حسابی ابروی شوهرمو ببرم من از اینکه به علی اعتماد کردم پشیمون شدم و بعد از عده م شوهرم اومد دنبالم تا برگردم اون گفت که شوهر فرناز فهمیده و به سر حد مرگ کتکش زده و خونه ش رو برده شهرستان حتی گفت خبر داره که تو شهرستان زندگی سختی داره و دیگه خبری از رفاه تو تهران نیست منم مدتی بعد با ی افسر ارتشی ازدواج گردم و خداروشکر زندگیخوبی دارم
#پایان
❌کپی حرام ⛔️