🐻🦁🦉🦇🐗🦅🐺🐯
🙈از بس شلوغی و خرابکاری می کرد زبل خان و میگ میگ و پت و مت را توی جیبش می گذاشت. 😁
🙃الغرض و بی مرض میگویم آزار و اذیت دیگران خوراکش بود.😇
با هر نفس کشیدنش یک جا را به هم می ریخت. 💥
خانه ی پدرش از دادگستری شلوغ تر شده بود. 🌪
اگر یک قاضی در خانه شان استخدام می شد حریف پرونده هایش نمیشد.
🗄🗂📂
یکی می گفت توپ بچه ام را پاره کرده . ⚽️🏀
دیگری می گفت گوش بچه ام را کشیده. 👂
سومی می گفت لباس بچه ام را خاکی کرده. 🤼♂
چهارمی میگفت کتاب و دفتر بچه ام را خط خطی کرده.
📝
پنجمی می گفت شیشه ی خانه ام را شکسته. ☄
ششم می گفت ماشینم را پنچر کرده وووو..... 🚗
🚪تا یکی درب خانه را می زد
پدر قبل از بازکردن در میگفت:جناب دیگه چکار کرده؟!😤
یا با طعنه به او می گفت :
خوب جناب!
دوباره چه دسته گلی به آب دادی؟ 😠
جناب! چرا آدم نمیشی؟ 😡
آهای جناب! من با تو چکار کنم؟🤬
جناب! اونی که توی کاسه سرت هست ناسلامتی به اون مغز می گن. بی زحمت یه ذره ازش استفاده کن.🤯
از بس پدر جناب جناب می گفت توی محله دوست و دشمن، آشنا و غریب، کوچک و بزرگ، زن و مرد به او می گفتند جناب😎
بزرگ شد، مثلا عاقل شد🤓، بدتر از آن، زن گرفت🤣 بازم هم به او می گفتند جناب!
باورتان میشود ؟! حتی زنش هم به او می گفت جناب. 😌
یک روز جناب 😉با ماشین آخرین سیستم آن زمان، پیکان جوانان🚗، با یکی از دوستان از بم به کرمان می آمد.
پژویی جوری از او سبقت گرفت که مجبور شد توی خاکی. برود. 🛤
خیلی عصبانی شد.🤨 گاز ماشین را گرفت و دنبال پژو راه افتاد. اما به گرد پاش هم نرسید.
تا بالاخره پژو را کنار کافه ای ایستاده دید.
جناب هم پیکان جوانانش را پشت پژو چسباند از ماشین پیاده شد.🤦♂
توی کافه رفت. با صدای بلند داد:🗣 زد صاحب پژو کیه؟
یک دفعه چهار نفر 👥👥قد بلند لات گردن کلفت با سبیل های قاجاری از پشت میز بلند شدند و آمدند دور جناب را گرفتند و با صدای خشن گفتند :فرمایش؟🤦♂
جناب تا چشمش👀 به آنها افتاد دستشوییش گرفت.🙃
یک دفعه رفیقش توی کافه آمد وقتی دید هوا به شدت پس است گفت : جناب ولشون کن بیا بریم تا گفت جناب بیا بریم. یکی از لات ها گفت :جناب سرهنگ عرز می خواهیم بچگی کردیم نفهمیدیم🤣🤣😁😁
جناب هم رفت تو حس مأمور راهنمایی و رانندگی👮♂
و گفت: این دفعه که جریمه شدید می فهمید گردن کلفتی در مقابل مأمور قانون یعنی چی؟ 📝
لات ها به التماس افتادند تا اینکه مثلا جناب از آنها گذشت .😛✅
ولی وقتی از کافه بیرون آمد نشست توی پیکان و با آخرین سرعت از محل خطر دور شدوباخودش میگفت : بابا خدا رحمتت کنه لقب جناب رو رویم گذاشتی☺️
#داستان_طنز
#جناب_مسعوداسدی
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
پر سودترین معامله زندگی این است؛
حال خوب را جایگزین حال بد کنیم.
همین!😊
#تلنگر
🌱 نو+ جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
دلت گرفته.......⁉️
خسته ای.........⁉️
😭اوممم 😭 من دلم آسمون میخاد...
✨دوست داری ازرفیق آسمونیت ☀️🌈 یه پیام دریافت کنی😍⁉️
🌹*اول نیت کن.😌
🌹*رو یه شماره کلیک کن.👇
♥️ * ببین رفیق آسمونیت چه کلام و مسیری رو برات بازمیکنه*♥️ 🕊🌹
⬇️⬇️⬇️⬇️
1⃣:🌸https://digipostal.ir/cdpyeku
2⃣:🌸 https://digipostal.ir/cezrjuy
3⃣:🌸https://digipostal.ir/c7xyhkp
4⃣:🌸 https://digipostal.ir/ci8mse0
5⃣:🌸https://digipostal.ir/cyhxo3x
6⃣:🌸https://digipostal.ir/cgyuw6q
7⃣:🌸 https://digipostal.ir/cpq96w8
8⃣:🌸https://digipostal.ir/c7gf1c8
9⃣:🌸https://digipostal.ir/ctft0ru
🔟:🌸https://digipostal.ir/crmy01v🌸
*التـماس دعاۍ ویژه 🍃*
#کلام_رفیق_آسمونی
#قسمتی_ازسکانس_فیلم_خداحافظ_رفیق
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون بخیر🍳😊
#روزازنو
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🦋🕊🌷🥀
✨عارفان ناشناخته ی زمان
🌹
✍سر به زیر و آرام بود.
چند روزی بوداهل سکوت شده بود
دیگر با کسی شوخی نمی کرد.
اما لب هایش به لبخند عادت کرده بود چهره اش زیباتر از قبل شده بود.✨
🌙نیمه های شب با چشمانی سرخ و خسته از سرداب مدرسه علمیه بالا می آمد و به سمت حجره می رفت. ✨انگار با کسی سر و سری داشت ✨
آن روزها کسی از خلوت شبانه اش خبر نداشت🌹
شب جمعه در مسیر جمکران چشمان زیبایش✨ را به سمتم دوخت و با لبخندی که بر لب داشت آرام گفت :
فلانی این آخرین جمکران رفتن من است ✨
گفتم /چرا؟🤔
گفت :بعدها متوجه می شوی
✨✨
دو روز از این ماجرا گذشت بعد از نماز ظهر و عصر
گوشه ای از مدرسه نشست و گفت فلانی ضبط خود را بیاور و صدای مرا ضبط کن✨ سوره تکویر را با صدای زیبایی که داشت تلاوت کرد✨
نوحه ای خواند که این بیت را زیاد تکرار می کرد ✨
می روم مادر که اینک کربلا می خوانَدَم✨
از دیار دوست یار آشنا می خواندم✨
📻🎙 و من همه را ضبط کردم نوار را از من گرفت✨
عصر همان روز وصیت نامه ای را که از کنار حرم حضرت معصومه خریده بود 📝پر کرد و در قسمت ملاحظات وصیت نامه ی خود را نوشت✨ و با نوار به من داد و گفت : بعدا این نوار و وصیت نامه را به پدرم بده و تاکید کن که مرا کنار قبر سیدرضا ⭐️دفن کنند✨
با خودم می گفتم به یک نوجوان 16 ساله این حرفها نمی آید یعنی باور نمی کردم که همبازی دوران کودکیم و هم حجره ای سال اول طلبگی ام☀️🌈
فقط در سه ماه حضورش در حوزه علمیه کرمانی ها به مقام کشف و شهود رسیده باشد 💫
عصر روز بعد ساک خود را بست و خدا حافظی کرد.🌈 چهره اش به قدری نورانی شده بود که چند نفر از دوستان گفتند :او دیگر برنمی گردد ✨
دو ماه بعد با مدرسه تماس گرفتند سید محمود اسدی شهید شد ✨🌈💫
✨مادرش می گفت :سید محمود سالروز ولادت حضرت زهرا✨ به دنیا آمد.
سالروز شهادت✨ حضرت زهرا شهید شد.
عملیاتی که شرکت کرده بود با رمز یا زهرا✨ بود.
سربندش هم یا زهرا✨ بود .
و دو گلوله به پهلوی چپش اصابت کرده بود ✨🥀
امانتی او را با خود به کرمان آوردم 💌📼از پدرش سید جلال که ذاکر امام حسین علیه السلام✨ بود سؤال کردم قبر سید را کجا آماده می کنید قبل از آنکه به وصیت سید محمود اشاره کنم پدرش گفت :هرجای گلزار شهدا استخاره گرفتم خوب نیامد 💫
اما کنار شهید سیدرضا✨ که فقط جای یک قبر بیشتر نبود استخاره گرفتم همانجا خوب آمد😭
✅شهدا اینجوری باخدا واهل بیت(علیه السلام )قاطی بودن.
🌹🕊🌹🕊🌹
#قهرمان_من
#شهید_سیدمحموداسدی
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
⁉️ ❗️❕❗️❕❗️❕❗️❕
#التماس_تفکر 4⃣1⃣
سلااااام دوستای خوبم 🤗
حال واحوال دلتون چطوره 🦋 🕊🌷
🔻قبل تدریس امروز به این سوال قدری فکر کنید👇
🍃🌺 آیا ما خدا رو می پرستیم یاخودمون رو⁉️
برای پرستش خدا اولین قدم چیه. ⁉️
👈منتظر جوابهای تنهامسیری شما هستیما😉
@meshkat_m
#التماس_تفکر
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
12.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶🎵🎶🎵🎶
🌾🌿تنها مرهم رنج ها.........
#پای_درس_استاد
#استادپناهیان
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🌹🌷🌷🌷🌷 🔷 ما باید "دنیا رو با واقعیت های تلخش" به دیگران معرفی کنیم؛ 🔻 اینکه بعضی پدر و مادرها حاضر ن
🦋🦋🦋🌹
☀️🌈 ما میتونیم از "رنجهای دنیا" ثواب هم ببریم،🤔
▫️ مثلاً اینکه دوست داریم برای خدا کار کنیم ولی خسته میشیم و میخوابیم😴
یک رنج هست که خدا جبران میکنه.🙂
✔️ برای همین کسی که از خستگی خوابش میبره، اجر خواهد برد.
🔹✴️🔷
↪️ عرض کردیم دو تا از راههای "تحمل رنج های دنیا" این هست که:
🔸 اولاً توجه داشته باشیم به "فراگیر بودن رنج"
✨(لَقَد خَلَقنَا "الاِنسان"َ فی کَبَد)✨
🔹دوماً توجه به "قوانین دنیا و نظام طبیعی خلقت " که در خودش رنج هایی داره.
🔺 رنج نرسیدن به همه آرزوها در دنیا
🔺 رنج پیرشدن و گذشت عمر
🔺 رنج گذر زمان و...
🌹 و تعابیر زیبایی که امیرالمومنین ✨علی علیه السلام✨ در نامه ۳۱ نهج البلاغه خطاب به فرزندشون ✨امام حسن مجتبی علیه السلام✨ فرمودند.
✅🌺✅
📜 در روایات متعددی بیان شده که
"تب و بیماری"👈کفاره گناهان هست😷
🌺 مثلا امام صادق علیه السلام میفرماید:
{یک شب تب، کفاره گناهان قبل و بعد از آن است}
✨حُمّی لَیلَه کَفارَهُ لِما قَبلَها وَ لِما بَعدها✨
📚ثواب الاعمال، ص ۱۹۳
🌹و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
{بیماری گناهان را محو میکند}
✨السُقمُ یَمحُو الذُنوب✨
📚مستدرک الوسایل ج۲. ص ۶۵
💗 مهربانی خدا رو ببینید که
با یک مقدار "رنج بیماری" چه مقدار به ما اجر میده......☺️
🔰 چون خداوند مهربان هست
👈اگه "در تقدیر ما" رنجی رو قرار داده به صورت های مختلف جبران میکنه......
✅💯
برای همین، یکی از اسامی خداوند متعال، جبار هست...
🔰🔰🔰
#استادپناهیان
#درس_چهاردهم
#قسمت_اول
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🦋🦋🦋🐚
💢 گاهی خدا بلایی رو مقدّر میکنه که لازم هست به بنده اش برسه
🔸 ولی انگار دنبال بهانه ای میگرده تا اون بلا رو رفع کنه..... ☺️
🔷 برای همین تا دعا میکنیم
و کار خیری انجام میدیم
اون بلا رو بر میداره....😊
❇️ بعد خدا میفرماید:
ملائکه من بلا را برداشتید❓
میگویند بله برداشتیم،
🔅خدا میفرماید :
اگر آن بلا به او میرسید چقدر ثواب به او میدادید؟
حالا که بلا را برداشتید همان مقدار ثواب را به او بدهید.🎁
مهربانی خدا خیلی قشنگه...
😌💞
🔔 یکی دیگه از تاکتیک های دیدن و پذیرش رنج این هست که
🔹👈 به رنجورتر از خودت نگاه کنی
🔸👈 و شرایط رنج او رو در نظر داشته باشی
به کسانی که از خودت فقیر ترن نگاه کن...
همین باعث میشه که #آروم بشی... 🕊 🕊
بعد بگو خدایا خودپرستی های منو ببخش....🙏
⚠️کسی که دل بخواهی های خودش رو میپرسته،
⬅️ تعادل نداره و "افراط" میکنه
✨خداوند✨ میفرماید:
♦️[ آیا دیدی کسی را که خواسته های خودش را به عنوان خدا و معبود خودش برگزید]
✨اَفَرَاَیتَ مَنِ اتَخَذَ اِلهه هَواه....✨
🔰🔰🔰
#استادپناهیان
#درس_چهاردهم
#قسمت_دوم
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri