eitaa logo
📘معارف استاد مطهری
104 دنبال‌کننده
109 عکس
1 ویدیو
1 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم این کانال مخصوص مدیران و ادمین ها است. و همکاری برای پخش معارف استاد مطهری کپی، ویرایش و عکس داشتن برای متن، از این کانال بدون اشکال است ایدی مدیر @ingamhatbiDalilnis
مشاهده در ایتا
دانلود
عادت دلبستگی میآورد و دلبستگی اسارت ( ) هماهنگی با اقتضای زمان‏ یک مسئله‌ دیگر هست؛ این را هم از نظر اسلامی برایتان تشریح کنم و آن زهدی است که به اقتضای زمان است. زمانها فرق می‌کنند؛ در یک زمان برای انسان وظیفه است که زاهدانه زندگی کند و در یک زمان دیگر نه. مثال: ما اگر در زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام مطالعه کنیم می‌بینیم زندگی آنها با زندگی ائمه بعد مثلًا امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام اندکی تفاوت دارد؛ یعنی زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ساده‌تر و زاهدانه‏‌تر است از زندگی مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام موسی بن جعفر علیه السلام و امام رضا علیه السلام و حتی از زندگی امام‏ حسن مجتبی علیه السلام. این تفاوت از کجاست؟ با بیاناتی که قبلًا ایراد کردم جواب مطلب واضح است، ولی امام صادق علیه السلام صریحاً جواب داده‌اند. یکی از متصوّفه زمان امام صادق علیه السلام- یعنی نیمه اول قرن دوم- آمد خدمت ایشان و دید امام یک جامه زیبا و ظریف و لطیف به تن کرده‌اند. گفت: یا ابنَ رسولِ الله! شما چرا باید چنین لباس عالی و فاخری بپوشید؟! فرمود: بیا بنشین گوش کن تا جوابت را بدهم. یک وقت هست که واقعاً اشتباه کرده‌ای و یک وقت هست می‌فهمی ولی می‌خواهی عوام‌فریبی کنی. اگر نمی‌خواهی عوام‌فریبی کنی بیا تا با تو صحبت کنم. حضرت با او صحبت‌هایی کردند و او نتوانست جواب دهد. رفت و بعد با رفقایش دسته‌‏جمعی آمدند. (داستان خیلی مفصل است. می‌خواهم یکی از نکاتی را که در این داستان هست عرض کنم.) امام به این جمع که آمده بودند و معترض بودند که چرا شما لباس فاخر پوشیده‌‏اید فرمودند: ممکن است شما این‏جور فکر کنید که اگر لباس فاخر پوشیدن خوب است چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نمی‏‌پوشیدند و اگر بد است چرا تو می‏‌پوشی؟ آنها گفتند بلی ما همین را می‌گوییم. حضرت فرمودند: شما شرایط زمان را درک نمی‌کنید. از نظر اسلام لباس فاخر پوشیدن گناه نیست. از نظر اسلام خدا نعمتهای دنیا را برای استفاده بشر خلق کرده است. خدا این نعمتها را خلق نکرده است که ما آنها را دور بریزیم؛ خلق کرده که ما از این نعمتها استفاده کنیم. ولی گاهی شرایط ایجاب می‌کند که ما به خاطر فلسفه خاصی از نعمتهای دنیا صرف‌‏نظر کنیم. یکی از آن فلسفه‌ها این است که در یک زمان ممکن است شرایط زندگی عموم مردم سخت و مشکل باشد، به اصطلاح در جامعه‏‌ای باشیم که وضع اقتصادی آن خوب نیست. اگر ما در چنین جامعه‌‏ای قرار بگیریم، چنانچه امکانات شخصی ما هم اجازه بدهد که از یک زندگی عالی بهره‌مند شویم نباید بهره‌مند شویم برای اینکه اگر بهره‌مند شویم با برادران خود و انسانهای دیگر همدردی و همدلی نکرده‌‏ایم. 📚 ، احیای تفکر اسلامی، ص95،96،97 ✨
در دوران علم چه نیازی به منجی بشریت است.. ؟ 💢 💯 👨‍🏫 ( 🌸✨) مسئله‌ مهدویت در اسلام- و بالاخص در تشیع- یک فلسفه بزرگ است، اعتقاد به ظهور منجی است، نه در شعاع زندگی یک قوم و یک ملّت و یا یک منطقه و یا یک نژاد بلکه در شعاع زندگی بشریت. مربوط به این نیست که یک منجی بیاید و مثلا شیعه را یا ایران را یا آسیا را یا مسلمانان جهان را نجات دهد، مربوط به این است که یک منجی و مصلح ظهور کند و تمام اوضاع زندگی بشر را در عالم دگرگون کند و در جهت صلاح و سعادت بشر تغییر بدهد. ممکن است افرادی خیال کنند که دلیلی ندارد در عصر علم و دانش، در عصری که بشر زمین را در زیر پای خود کوچک می‌بیند و آهنگ تسخیر آسمانها را دارد، تصوّر کنیم که خطری بشریت را تهدید می‌کند و بشریت نیازی به چنین مدد غیبی دارد. (استاد مطهری) (ادامه دارد) در دوران علم چه نیازی به منجی بشریت است.. ؟ 💢 💯 👨‍🏫 ( 🌸✨) بشریت روز به روز مستقل‏تر و بالغ‏تر و کامل‏تر می‌شود و طبعاً نیازمندی‏اش به کمکها و مددهای غیبی (به فرض قبول آنها) کمتر می‌گردد. عقل و علم تدریجاً این خلأها و نیازها را پر می‌کند و از میان می‌برد. خطر، آن زمان بشریت را تهدید می‌کرد که جهالت و نادانی حکمفرما بود و افراد بشر به موجب جهالت و نادانی موجبات نیستی خود را فراهم می‌کردند، تعادل و توازن را در زندگی به هم می‏زدند؛ امّا پس از روشن شدن فضای جهان به نور علم و دانش دیگر خطری نیست. متأسّفانه این خیال، خیال باطلی است. خطراتی که به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت است از خطرات عصرهای پیشین کمتر نیست، بیشتر است و عظیم‏تر است. اشتباه است اگر خیال کنیم منشأ انحرافات بشر همیشه نادانی بوده است... (استاد مطهری) (ادامه دارد) در دوران علم چه نیازی به منجی بشریت است.. ؟ 💢 💯 👨‍🏫 ( 🌸✨) علمای اخلاق و تربیت همواره این مسئله‌ را طرح کرده و می‌کنند که آیا تنها منشأ انحرافات بشر نادانی است و بنابراین «تعلیم» کافی است برای مبارزه با انحرافات، و یا اینکه نادانی یکی از علل انحرافات بشر است؛ انحرافات بشر بیشتر از ناحیه غرایز و تمایلات مهار نشده است، از ناحیه شهوت و غضب است، از ناحیه افزون طلبی، جاه طلبی، برتری طلبی، لذّت طلبی و بالاخره نفس پرستی و نفع پرستی است؟ بدون شک نظریه دوم صحیح است. اکنون ببینیم در عصر ما که به اصطلاح عصر علم و دانش است، غرایز بشر، شهوت و غضب بشر، حسّ جاه‏طلبی و برتری طلبی بشر، حسّ افزون طلبی بشر، حسّ استخدام و استثمار بشر، نفس پرستی و نفع پرستی بشر و بالاخره ستمگری بشر در چه حالی است؟ آیا در پرتو علم همه اینها ساکن و آرام شده و روح عدالت و تقوا و رضا به حقّ خود و حدّ خود و عفاف و راستی و درستی جایگزین آن شده است؛ ... (استاد مطهری) (ادامه دارد) در دوران علم چه نیازی به منجی بشریت است.. ؟ 💢 💯 👨‍🏫 ( 🌸✨) یا کار کاملًا بر عکس است، غرایز بشر بسی دیوانه‏تر از سابق گشته است و علم و فن، ابزار و آلت کاری‏ای شده در دست این غرایز، فرشته علم در خدمت دیو شهوت قرار گرفته، دانشمندان و عساکر علم خادمان سیاستمداران و عساکر جاه طلبی و مدّعیان‏ «انَا رَبُّکمُ الاعْلی‏» گشته‏اند؟! گمان نمی‌کنم بتوان کوچکترین تردیدی در این مطلب روا داشت که پیشرفتهای علمی کوچکترین تأثیری روی غرایز بشر نکرده است ، برعکس بشر را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروخته‏تر کرده است و به همین جهت خود علم و فن، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است، یعنی همین چیزی که بزرگترین دوست بشر است بزرگ‏ترین دشمن بشر شده است. چرا؟ علم چراغ است، روشنایی است. استفاده از آن بستگی دارد که بشر این چراغ را در چه مواردی و برای چه هدفی به کار ببرد؛ به قول سنایی برای مطالعه یک کتاب از آن استفاده کند و یا برای دزدیدن یک کالا در شب تاریک و «چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا». بشر علم را همچون ابزاری برای هدفهای خویش استفاده می‌کند، امّا هدف بشر چیست و چه باید باشد؟ علم دیگر قادر نیست هدفهای بشر را عوض کند؛ ارزشها را در نظرش تغییر دهد، مقیاسهای او را انسانی و عمومی بکند. آن دیگر کار دین است... (استاد مطهری) (ادامه دارد) در دوران علم چه نیازی به منجی بشریت است.. ؟ 💢 💯 👨‍🏫 ( 🌸✨) کار قوّه‌ای است که کارش تسلّط بر غرایز و تمایلات حیوانی و تحریک غرایز عالی و انسانی اوست. علم همه چیز را تحت تسلّط خویش قرار می‌دهد مگر انسان و غرایز او را. انسان علم را در اختیار می‌گیرد و در هر جهت که بخواهد آن را به کار می‌برد؛ امّا دین انسان را در اختیار می‌گیرد، جهت انسان را و مقصد انسان را عوض می‌کند. ویل دورانت در مقدّمه لذّات فلسفه درباره «انسان عصر ماشین» می‌گوید: «ما از نظر ماشین توانگر شده‌ایم و از نظر مقاصد فقیر.»
ارزش وضد ارزش های انسان در قرآن و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد ❇️ 👌💯 { }باما همراه باشید🌷 11. او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد. پس او وظیفه‌اش اطاعت امر خداست: همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای این که مرا پرستش کنند (5) 12. او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی‌یابد، و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش می‌کند و نمی‌داند که کیست و برای چیست و چه باید کند و کجا باید برود: همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند، خودشان را از یاد خودشان برد (1) 13. او همینکه از این جهان برود و پرده تن که حجاب چهره جان است دور افکنده شود، بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بر وی آشکار گردد: همانا پرده را کنار زدیم، اکنون دیده‌ات تیز است‏ (2). 14. او تنها برای مسائل مادی کار نمی‌کند؛ یگانه محرک او حوائج مادی زندگی نیست. او احیاناً برای هدفها و آرمانهایی بس عالی می‌‏جنبد و می‏‌جوشد. او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضای آفریننده مطلوبی دیگر نداشته باشد: ای نفس آرامش‌‏یافته! همانا به سوی پروردگارت بازگرد با خشنودی متقابل: تو از او و او از تو خشنود (3) خداوند به مردان و زنان باایمان باغها وعده کرده است که در آنها نهرها جاری است، جاویدان در آنجا خواهند بود، و هم مسکن‌های پاکیزه؛ اما خشنودی خدا از همه اینها برتر و بالاتر است. آن است رستگاری بزرگ‏ (1). (استاد مطهری - ادامه دارد✨✨) ارزش وضد ارزش های انسان در قرآن و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد ❇️ 👌💯 { }با ما همراه باشید 🌷 بنا بر آنچه گفته شد، از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف‏ خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتی و نیمه مادی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان ، ملهَم به خیر و شر، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز می‌شود و به سوی قوّت و کمال سیر می‌کند و بالا می‌رود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی‌گیرد، ظرفیت علمی و عملی‌‏اش نامحدود است، از شرافت و کرامتی ذاتی برخوردار است، احیاناً انگیزه‌هایش هیچ‏گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد، حق بهره‏‌گیری مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه‌‏دار است. ؛ ضدّ ارزش‏ها در عین حال، همین موجود در قرآن مورد بزرگترین نکوهشها و ملامتها قرار گرفته است: او بسیار ستمگر و بسیار نادان است‏ (2). او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است‏ (3). او آنگاه که خود را مستغنی می‌بیند طغیان می‌کند (1). او عجول و شتابگر است‏ «12». او هرگاه به سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند ما را در هر حال (به یک پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده) می‌خواند؛ همینکه گرفتاری را از او برطرف کنیم گویی چنین حادثه‌ای پیش نیامده است‏ (2). او تنگ‏‌چشم و ممسک است‏ (3). او مجادله‏‌گرترین مخلوق است‏ (4). او حریص آفریده شده است‏ (5). اگر بدی به او رسد جزع کننده است و اگر نعمت به او رسد بخل کننده است‏ (6). (استاد مطهری - ادامه دارد✨✨) ارزش وضد ارزش های انسان در قرآن و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد ❇️ 👌💯 { } ممنون از همراهیتون 🌷 زشت یا زیبا؟ چگونه است؟ آیا انسان از نظر قرآن یک موجود زشت و زیباست، آن هم زشتِ زشت و زیبای زیبا؟ آیا انسان یک موجود دو سرشتی است: نیمی از سرشتش نور است و نیمی ظلمت؟ چگونه است که قرآن، هم او را منتها درجه مدح می‌کند و هم منتها درجه مذمت؟! حقیقت این است که این مدح و ذمّ، از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است: نیمی از سرشتش ستودنی است و نیم دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمی‏‌خیزد. به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس امّاره خارج می‌شود و به صورت یک ابزار مفید درمی‌آید. پس انسان حقیقی که خلیفةالله است، مسجود ملائکه است، همه چیز برای اوست و بالاخره دارنده همه کمالات انسانی است، انسانِ بعلاوه ایمان است نه انسانِ منهای ایمان. انسانِ منهای ایمان، کاستی ‏گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خونریز است، بخیل و ممسک است، کافر است، از حیوان پست‏تر است. در قرآن آیاتی آمده است که روشن می‌کند انسانِ ممدوح چه انسانی است و انسانِ مذموم چه انسانی است. از این آیات استنباط می‌شود که انسانِ فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او و یاد او آرام می‌گیرد بپیوندد، دارنده همه کمالات است