✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ایوب_عليه_السلام
✨#قسمت_دوم
👈ايوب عليه السلام غرق در نعمت هاى الهى
🌴گرچه ايوب عليه السلام چندان در هدايت قوم خود توفيق نيافت، ولى خودسازى و صبر و استقامت او، همواره در تاريخ درس مقاومت و خودسازى به انسانها آموخته و مى آموزد، و موجب نجات انسانها مى شود.
🌴حضرت ايوب عليه السلام بر اثر دامدارى، داراى گوسفندان و شترها و گاوهاى بسيار شد، و ثروت كلانى به دست آورد، به علاوه در توسعه كشاورزى كوشيد، و داراى مزارع، باغها، ساربانان، چوپانان، غلامان و فرزندان بسيار گرديد.
🌴ولى همه تلاش هايش بر اساس عدالت بود، حقوق الهى و حقوق مردم را ادا مى كرد، و همواره نعمتهاى الهى را شكر مى نمود، و هرگز امور مادى او را از عبادت الهى باز نداشت، اگر در انجام دو كار ناگزير مى شد، آن را كه براى بدنش دشوارتر و خشن تر بود بر مى گزيد، و همواره در كنار سفره اش يتيمان حاضر بودند.
🌴بعضى نوشته اند: ايوب عليه السلام هفت پسر و سه دختر داشت، و داراى شش هزار شتر و چهارده هزار گوسفند، و هزار جفت گاو و هزار الاغ بود.(اقتباس از تفسير نورالثقلين، ج 3،ص 445 و 446/ تاريخ انبياء عمادزاده،ص 453 و 454)
🌴كوتاه سخن آن كه در ميان انواع نعمت هاى الهى از مادى و معنوى قرار داشت، و همواره شکر و سپاس الهى مى گفت، و به عبادت خدا اشتغال داشت، و به مستمندان رسيدگى مى كرد، و آن چه از وظايف و مسؤوليتهاى دينى و انسانى بود، همه را به گونه شايسته انجام مى داد.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ایوب_عليه_السلام
✨#قسمت_سوم
👈ايوب در آزمايش عجيب الهى
🌴ابليس به زندگى حضرت ايوب عليه السلام حسد برد، به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: اگر ايوب عليه السلام اين همه شكر نعمت تو را به جا مى آورد، از اين رو است كه زندگى مرفه و وسيعى به او داده اى، ولى اگر نعمتهاى مادى را از او بگيرى، هرگز شكر تو را به جا نمى آورد، اينك (براى امتحان) مرا بر دنياى او مسلط كن تا معلوم شود كه مطلب همين است كه گفتم.
🌴خداوند براى اين كه اين ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شيطان اين اجازه را داد، ابليس پس از اين اجازه به سراغ ايوب عليه السلام آمد و اموال و فرزندان ايوب را يكى پس از ديگرى نابود كرد، ولى اين حوادث دردناك نه تنها از شكر ايوب عليه السلام نكاست، بلكه شكر او افزون گرديد.
🌴ابليس از خدا خواست بر گوسفندان و زراعت ايوب عليه السلام مسلط شود، اين اجازه به او داده شد.
🌴ابليس همه زراعت ايوب عليه السلام را آتش زد، و گوسفندان او را نابود كرد، ولى ايوب نه تنها ناشكرى نكرد، بلكه بر حمد و شكرش افزوده شد.
🌴سرانجام شيطان از خدا خواست كه بر بدن ايوب عليه السلام مسلط شود، و باعث بيمارى شديد او گردد، خداوند به او اجازه داد، شيطان آن چنان ايوب عليه السلام را بيمار كرد كه از شدت بيمارى و جراحت، توان حركت نداشت، بى آن كه كمترين خللى به عقل و درك او برسد، خلاصه نعمتها يكى پس از ديگرى از ايوب عليه السلام گرفته مى شد، ولى در برابر آن، مقام شكر و سپاس او بالا مى رفت.(اقتباس از حديث امام صادق عليه السلام، تفسير نورالثقلين، ج 3،ص 447 و 448)
👈در بعضى از تواريخ، ماجراى گرفتارى ايوب عليه السلام به بلاها، چنين ترسيم شده است:
🌴روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، يكى از غلامان ايوب عليه السلام آمد و گفت: جماعتى از اشرار، غلامان تو را كشتند، و گاوها را كه به آنها سپرده بودى به غارت بردند. هنوز سخن او تمام نشده بود كه غلام ديگر رسيد و گفت: اى ايوب! آتش عظيم از آسمان فرود آمد و همان دم همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزانيد، در اين گفتگو بودند كه غلام سومى آمد و گفت: گروهى از سواران كلدانى و سرداران پادشاهان بابل آمدند و ساربانان را كشتند و شترانت را به يغما بردند.
🌴در اين هنگام مردى گريبان چاك زده، خاك بر سر مى ريخت و با شتاب نزد ايوب عليه السلام آمد و گفت: اى ايوب فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آنها فرود آمد و همه مردند.
🌴حضرت ايوب همه اين اخبار را شنيد، ولى با كمال مقاومت، صبر و تحمل كرد، حتى ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض كرد:
🌴اى خدا! اى آفريننده شب و روز، برهنه به دنيا آمدم و برهنه به سوى تو مى آيم، پروردگارا! تو به من دادى و تو از من بازپس گرفتى. بنابراين هر چه تو بخواهى خشنودم.
🌴ايوب عليه السلام به درد پا مبتلا شد، ساق پايش زخم گرديد، به بيمارى سختى دچار گرديد كه قدرت حركت نداشت، هفت يا هفده سال با اين وضع گذراند و همواره به شكر خدا مشغول بود.
🌴او چهار همسر داشت، سه همسرش او را واگذاشتند و رفتند، فقط يكى از آنها به نام رُحْمه وفادار باقى ماند.
🌴رنج و بيمارى او همچنان ادامه يافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولى حضرت ايوب، با صبر و مقاومت و شكر، همچنان آن روزهاى پر از رنج را گذراند؛ و اصلا نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشكارا، اظهار نارضايتى نكرد.(اقتباس از تاريخ انبياء عمادزاده،ص 455، 460)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ایوب_عليه_السلام
✨#قسمت_چهارم
👈تلاشهاى رُحمة همسر باوفاى ايوب عليه السلام
🌴همان گونه كه ايوب عليه السلام در مدت طولانى بيمارى و بلازدگى شديد، صبر و شكر نمود، همسر باوفاى او، رُحْمه نيز در اين جهت همتاى ايوب بود و صبر و شكر مى نمود.
🌴همسر ایوب از خانه بيرون مى رفت و براى مردم در خانه ها كار مى كرد، و از مزد كارش هزينه ساده زندگى ايوب عليه السلام را تأمين مى نمود و از ايوب پرستارى مى كرد.(بحار، ج 12،ص 354)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ایوب_عليه_السلام
✨#قسمت_پنجم
👈ترفند ابليس، و خنثى سازى آن توسط ايوب عليه السلام
🌴ابليس از هر طريقى وارد شد نتوانست ايوب عليه السلام را فريب دهد، بلكه او را مى ديد كه در سخت ترين بلاها، شكر و سپاس الهى به جا مى آورد، فريادى كشيد و فرزندان خود را به نزدش جمع كرد، همه شيطانها نزد ابليس اجتماع كردند، آنها ابليس را محزون يافتند، پرسيدند: چرا اندوهگين هستى؟
🌴ابليس گفت: اين عبد (ايوب) مرا خسته و عاجز كرد، از خداوند خواستم مرا بر مال و فرزندش مسلط كرد، اموال و فرزندانش را نابود كردم، ولى او همواره شكر و سپاس الهى مى نمود، از خداوند خواستم مرا بر بدنش مسلط كند، خداوند چنين قدرتى به من داد، سراسر بدن او را بيمار نمودم، همه بستگان و مردم جز همسرش از او دور شدند، در عين حال همچنان با صبر و تحمل شكر خدا مى كند. از شما مى پرسم چه كنم؟ درمانده شده ام. طريق گمراهى ايوب را به من نشان دهيد.
🌴فرزندان شيطان گفتند: آن همه مكر و نيرنگى كه در گذشته براى گمراهى مردم داشتى كجا رفت؟ با همان ها او را گمراه كن.
🌴ابليس گفت: همه آن نيرنگها را به كار زده ام، ولى نتيجه نگرفته ام، اينك با شما مشورت مى كنم چه كنم؟
🌴فرزندان شيطان گفتند: وقتى كه آدم عليه السلام را فريب دادى و او را از بهشت بيرون نمودى، از چه راه وارد شدى؟
🌴ابليس گفت: از طريق همسرش حوا وارد شدم.
🌴فرزندان شيطان گفتند: اكنون نيز از طريق همسر ايوب عليه السلام اقدام كن، زيرا جز همسرش كسى نزد او نمى رود، و او نمى تواند از همسرش نافرمانى كند.
🌴ابليس گفت: راست مى گوييد، راه صحيح همين است.
🌴ابليس به صورت مردى ناشناس نزد همسر ايوب عليه السلام آمد و گفت: حال همسرت ايوب چگونه است؟
🌴رُحْمه گفت: گرفتار بلاها و بيمارى ها است.
🌴ابليس او را آن چنان به وسوسه انداخت كه او بى تاب گرديد، در اين هنگام ابليس بزغاله اى را به رُحمه داد و گفت: اين بزغاله را به نام من نه به نام خدا، ذبح كن و از گوشتش غذا فراهم كن به ايوب بده بخورد، تا شفا يابد.
🌴رُحمه نزد شوهرش ايوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتارى گفت: اين بزغاله را بدون ذكر نام خدا ذبح كن تا از غذاى آن بخورى و شفا يابى و همه نعمت هاى از دست رفته به جاى خود برگردد.
🔹ايوب: واى بر تو، دشمن خدا نزد تو آمده و مى خواهد از اين راه تو را گمراه سازد و تو فريب او را خورده اى، آيا آن همه مال و ثروت فرزند را چه كسى به ما داد؟
🔸رُحمه: خداوند داد.
🔹ايوب: چند سال ما از آن همه نعمتها بهرهمند شديم؟
🔸رحمه: هشتاد سال.
🔹ايوب: چند سال است خداوند ما را به اين بلا مبتلا نموده است؟
🔸رحمه: هفت سال و چند ماه.
🔹ايوب: واى بر تو، رعايت عدالت نمى كنى و انصاف را مراعات نخواهى كرد، مگر اين كه معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشيم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم اين كار تو كه مى خواهى گوسفندى را به نام غير خدا ذبح كنم و غذاى حرام به من بدهى، صد تازيانه به تو خواهم زد، از اين پس از من دور شو، تا تو را نبينم.
🌴آرى، ابليس مى خواست با غذاى حرام، ايوب عليه السلام را گمراه كند، ولى ايوب اين چنين در برابر القائات ابليس، حركت انقلابى نمود.
🌴رحمه از ايوب عليه السلام دور شد، وقتى كه ايوب خود را تنها يافت و هيچگونه غذا و آب و همدم در نزد خود نديد به سجده افتاد و گفت:
🍃رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُرُّ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمينَ؛🍃
✨پروردگارا! بدحالى و مشكلات به من رو آورده و تو مهربانترين مهربانان هستى.(سوره انبياء/آيه 83)
🌴در اين هنگام دعاى ايوب عليه السلام به استجابت رسيد، و بلاها رفع شد و نعمت ها جايگزين آنها گرديد.(بحار، ج 12،ص 368)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ایوب_عليه_السلام
✨#قسمت_ششم
👈علت سوگند ايوب به تنبيه همسرش
🌴علاوه بر مطلب گذشته، نيز روايت شده شيطان به صورت طبيبى به همسر حضرت ايوب عليه السلام ظاهر شد و گفت: من شوهر تو را درمان مى كنم، به اين شرط كه وقتى درمان يافت، به من بگويد: تنها عامل سلامتى من تو بوده اى، و هيچ مزد ديگرى نمى خواهم.
🌴همسر ايوب عليه السلام كه از ادامه بيمارى او سخت ناراحت بود اين پيشنهاد را پذيرفت، و نزد ايوب عليه السلام آمد و آن پيشنهاد را به او گفت.
🌴ايوب عليه السلام كه متوجه دام شيطان بود، سخت بر آشفت و سوگند ياد كرد كه اگر سلامتى خود را بازيافت، صد تازيانه به همسرش بزند و او را تنبيه كند. (بحار، ج 12،ص 340)
🌴و مطابق روايت ديگر: رُحمه براى تأمين هزينه زندگى از خانه و شهر خارج شد، كارى پيدا نكرد تا به مزد آن، زندگى خود و شوهرش را تأمين نمايد، پريشان حال بازگشت، ولى شرمنده شده بود كه با دست خالى به خانه بازگردد، زنى خوش سيما از آن جا عبور مى كرد، وقتى كه پريشانى رحمه را مشاهده كرد و علت آن را دريافت، به او گفت: تو گيسوان بلندى دارى، مقدارى از آن را بريده و به من بده تا به گيسوان خودم پيوند زنم، در عوض چيزى به تو مى دهم تا غذاى شوهرت را تأمين كنى.
🌴رحمه پيشنهاد او را پذيرفت و مقدارى از گيسوى خود را بريد و به او داد، و مقدارى پول گرفت.
🌴بعضى از دشمنان تيره دل، اين موضوع را به طور واژگونه به ايوب خبر دادند، آن گاه ايوب آن سوگند را ياد كرد.(تاريخ انبياء عمادزاده،ص 456 و 459)
🌴به هر حال وقتى كه ايوب عليه السلام سلامتى خود را باز يافت، براى اين كه به سوگند خود وفا كند، به دستور خداوند، بسته هايى از گندم (يا مانند آن) را كه داراى صد شاخه بود، به دست گرفت و يكبار بر همسرش زد، و سوگندش را ادا نمود.(سوره صاد/آیه 44)
🌴ايوب مى خواست همسرش را به خاطر آن همه خدمتها و وفادارى ها ببخشد، ولى مسأله سوگند و نام خدا در ميان بود، خداوند اين مشكل را با دستور زدن يك دسته ساقه گندم حل كرد، گر چه اين كار، مصداق واقعى سوگند او نبود، ولى حفظ احترام قانون و عدم قانون شكنى از يكسو، و عفو و گذشت نسبت به آن زن مهربان از سوى ديگر باعث شد، كه خداوند با چنين دستورى، مشكل ايوب عليه السلام را حل كند.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ایوب_عليه_السلام
✨#قسمت_هفتم
👈شماتت دشمنان، بدترين رنج براى ايوب عليه السلام
🌴امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه ابليس پس از وارد كردن آن همه بلا بر حضرت ايوب عليه السلام، جز صبر و شكر از او نديد، و از گمراه نمودن او مأيوس شد، نزد راهبان و عابدانى كه در غارهاى كوهها مشغول عبادت بودند و قبلاً از اصحاب ايوب عليه السلام به شمار مى آمدند رفت و به آنها گفت: برخيزيد نزد اين عبد مبتلا (ايوب) برويم، و از بلاى او سؤال كنيم. آنها برخاستند و سوار بر مركبها شدند تا نزديك خانه ايوب رسيدند، و در آن جا از مركبها پياده شده، و به حضور ايوب عليه السلام آمدند و در ميان آنها يك نفر نوجوان نيز وجود داشت. به ايوب گفتند:
🌴چه گناهى كرده اى كه به اين بلا گرفتار شده اى، حتما گناهى را مخفيانه انجام داده اى، آن را به ما خبر بده. (و به اين ترتيب شماتت نمودند.)
🌴حضرت ايوب عليه السلام فرمود: سوگند به عزت پروردگارم، او مى داند كه هرگز لقمه غذايى نخورده ام كه يتيم يا فقيرى در كنارم نباشد كه از آن غذا بخورد، و هرگز دو اطاعت بر من عرضه نشد، مگر اين كه آن عبادتى را كه براى بدنم زحمت بيشترى داشت، برگزيدم.
🌴در اين هنگام آن نوجوان به راهبان رو كرد، و گفت: بدا به حال شما با پاى خود نزد پيامبر خدا آمده ايد و او را سرزنش و شماتت و مجبور مى كنيد، تا از عبادت خداوند آن چه را پوشانده آشكار سازد، او جز عبادت خدا كارى انجام نداده است.
🌴ايوب عليه السلام در همين هنگام (دلش شكست) و عرض كرد:
🍃رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الشيطانُ بِنَصبٍ و عَذابٌ🍃
✨پروردگارا! شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.(سوره صاد/آیه41)✨
🌴خداوند دعايش را مستجاب كرد... ايوب سلامتى خود را بازيافت و درهاى الهى به رويش گشوده شد.
🌴امام صادق عليه السلام افزود: ازحضرت ايوب عليه السلام پس از بهبودى پرسيدند: در اين بلاى بزرگ، بدترين درد و رنج چه بود؟! در پاسخ فرمود:🍃شِماتَةُ الاَعداءِ شماتت دشمنان(بحار، ج 12،ص 351)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ایوب_عليه_السلام
✨#قسمت_هشتم
👈چگونگى رفع بلا از ايوب، و ديدار همسرش از او
🌴در قرآن در آيه 42 و 43 سوره صاد مى خوانيم خداوند به ايوب عليه السلام چنين وحى كرد:
🍃ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَ ذِكْرَى لاُِوْلِى الاَْلْبَابِ🍃
✨پاى خود را بر زمين بكوب! اين چشمه خنك براى شستشو و نوشيدن است، و افراد خانواده اش را به او بخشيديم، و همانند آنان را بر آنها افزوديم، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذكّرى براى انديشمندان.✨
🌴و در آيه 44 صاد مى فرمايد:
🍃إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ🍃
✨ما ايوب را صبور و شكيبا يافتيم، او چه بنده خوبى است كه بسيار بازگشت كننده به سوى خداست.✨
🌴ايوب عليه السلام بدن خود را با آب آن چشمه زلال شستشو نمود، و از آن نوشيد، تمام دردها و رنجها از بدنش برطرف گرديد سپس آن چه او از اموال و زراعت و دام و فرزندان را از دست داده بود، همه به اذن خدا بازگشتند و بهتر و افزونتر از قبل، به سراغ ايوب آمدند.
🌴او لباس زيبا پوشيد و برخاست و در مكان بلندى نشست. پس از آن كه او در كنار چشمه زير درختهاى خوشرنگ با چهره جوان و زيبا نشسته بود غرق در نعمتها و الطاف الهى شده بود.
🌴مطابق روايات، همسرش رُحمه كه در به در بيابانها بود به ياد شوهر افتاد، گرچه شوهرش ايوب عليه السلام او را طرد كرده بود، ولى او به ياد شوهر دردمندش افتاد و تصميم گرفت براى ديدار او باز گردد، به سوى مكان استراحت ايوب عليه السلام حركت كرد، وقتى كه نزديك آن جا رسيد، ديد همه چيز فرق كرده و نعمتهاى فراوانى جايگزين قحطى و خشكى و بلاها شده است.
🌴رُحمه هر چه در آن جا به جستجوى شوهر پرداخت او را نيافت و از فراق شوهر گريه كرد، و ايوب از آن مكان بلند او را مى ديد.
🌴ايوب عليه السلام شخصى را نزد رحمه فرستاد، آن شخص نزد او آمد او را سرگردان يافت پرسيد: در جستجوى چه هستى؟ اى كنيز خدا!
🌴رُحمه گريه كرد و گفت: در جستجوى آن مبتلا به بيمارى هستم كه در اين محل افتاده بود، نمى دانم چه بر سرش آمده و آيا از دنيا رفته است؟
🌴آن شخص او را نزد ايوب عليه السلام برد، او ايوب عليه السلام را نمى شناخت، زيرا ايوب عليه السلام جوان و زيبا شده بود. در اين هنگام بين ايوب و او گفتگوى زير رخ داد.
🔹ايوب: ايوب چه نسبتى با تو داشت؟
🔸رُحمه در حالى كه گريه مى كرد گفت: او شوهر من است آيا او را نديده اى؟
🔹ايوب: آيا اگر او را بنگرى او را مى شناسى؟
🔸رحمه: آيا كسى هست كه شوهر و سرپرستش را نشناسد؟
🌴در اين هنگام رحمه به چهره ايوب عليه السلام نگريست، چهره زيباى ايوب او را مجذوب كرد و گفت: آن هنگام ايوب در سلامت بود، شبيه ترين انسانها به تو بود.
🔹ايوب: من همان ايوب هستم، كه به من امر كردى تا گوسفندى را به نام ابليس ذبح كنم، من از فرمان خدا اطاعت كردم، و از دستور شيطان سرپيچى نمودم، و به درگاه خدا به نيايش و راز و نياز پرداختم، خداوند به من لطف كرد و نعمتهايش را به من باز گردانيد(بحار، ج 12،ص370)
🌴آن گاه رُحمه خوشحال شد و زندگى خوش را در كنار شوهرش ايوب از سر گرفتند و به خوشى و شادكامى به زندگى شيرين خود ادامه دادند.
🌴آرى اين است نتيجه درخشان صبر، شكر و سپاس كه گفته اند:
🍂صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
🍂بر اثر صبر نوبت ظفر آيد
🌴آرى مردان حق با دگرگون شدن نعمتها، هرگز خود را نمى بازند، افكار و برنامه هايشان عوض نمى شود، آنها در آسايش و بلا، در سلامت و بيمارى، در همه حال رابطه نزديك و تنگاتنگ با خداوند دارند، روح آنها همچون اقيانوس كبير است كه طوفانها آرامش آن را به هم نمى زند، بر اثر انبوه حوادث تلخ، مأيوس و پژمرده نمى گردند، و از آزمايش هاى الهى، راست قامت بيرون مى آيند، اين است درس بزرگ زندگى حضرت ايوب عليه السلام.
💥پايان داستان زندگى ايوب عليه السلام
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_شعیب_عليه_السلام
✨#قسمت_اول
👈مختصری در مورد شعیب علیه السلام
🌴يكى از پيامبران خدا حضرت شعيب عليه السلام است كه نام او در قرآن يازده بار آمده است. خداوند او را به سوى مردم مَدْيَن و اَيْكه فرستاد تا آنها را به يكتاپرستى و آيين خدايى دعوت نمايد و از بت پرستى و فساد اخلاقى نجات بخشد.
🌴در مورد سلسله نسب شعيب، به اختلاف نقل شده، محدث معروف مسعودى او را از فرزندان ثابت بن مدين بن ابراهيم دانسته است.
🌴مدين شهرى بود كه در سرزمين معان، نزديك شام، در قسمت انتهايى حجاز قرار داشت، مردم آن علاوه بر بت پرستى و فساد اخلاقى، در داد و ستدها خيانت و كلاهبردارى مى كردند، كم فروشى و خيانت در خريد و فروش حتى كم نمودن طلا و نقره در سكه هاى پول، در ميانشان رايج بود، و به خاطر حب دنيا و ثروت اندوزى به نيرنگ و حيله دست مى زدند و به انواع تباهى هاى اجتماعى خو گرفته بودند.
🌴اَيْكه نيز قريهاى آباد و پر درخت در نزديك مَدين بود، مردم آن جا نيز همچون مردم مدين غرق در فساد بودند.
🌴خداوند از ميان مردم مدين، حضرت شعيب عليه السلام را به پيامبرى برانگيخت تا آنها و مردم اطراف را از لجنزارها و تباهى ها برهاند و به سوى توحيد و صفا و صميميت دعوت نمايد.🍃وَ اِلى مَديَنَ اَخاهُم شُعَيباً... (هود/84، عنكبوت/ 36)
🌴حضرت شعيب يكى از پيامبران عرب بود، ولى به گفته بعضى او از نسل ابراهيم عليه السلام بود، بلكه نوه دخترى حضرت لوط بود، توضيح اين كه:
🌴از شيخ صدوق به سند خود روايت شده كه حضرت شعيب عليه السلام و حضرت ايوب و بلعم باعورا، از فرزندان گروهى بودند كه هنگام تبديل آتش نمرودى به گلستان، به ابراهيم عليه السلام ايمان آوردند، و همراه ابراهيم عليه السلام و لوط عليه السلام به سرزمين شام هجرت كردند، و سپس آن گروه با دختران حضرت لوط عليه السلام ازدواج نمودند، و هر پيامبرى كه بعد از ابراهيم عليه السلام و قبل از بنى اسرائيل به وجود آمد، از نسل همين سه نفر بود.(بحار، ج 12،ص 384)
🌴حضرت شعيب عليه السلام 242 سال عمر كرد،شعيب عليه السلام از طرف خدا به سوى دو قوم (مدين و قوم ايكه) فرستاده شد، هر دو قوم از اطاعت او سركشى نمودند و هر كدام به يك نوع عذاب سخت گرفتار شدند.( بحار،ص 387 و 383)
🌴حضرت شعيب عليه السلام با منطق و استدلال و شيوه هاى حكيمانه و مهرانگيز، قوم خود را به سوى خدا و عدالت دعوت مى كرد، بيان او به قدرى جالب و جاذب و گيرا بود كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
🍃كانَ شُعيب خَطِيبُ الاَنبياءِ🍃
✨شعيب عليه السلام خطيب و سخنران در بين پيامبران بود(تفسير نورالثقلين، ج 2،ص 394)✨
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_شعیب_عليه_السلام
✨#قسمت_دوم
👈نمونه اى از بيانات شعيب عليه السلام در هدايت قوم
🌴اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه جز او، معبود ديگرى براى شما نيست، پيمانه و وزن را در خريد و فروش كم نكنيد، دست به كم فروشى نزنيد، من هم اكنون شما را در نعمت مى بينم، ولى از عذاب روز فراگير، بر شما بيمناك هستم.
🌴اى قوم من! پيمانه و وزن را با عدالت، تمام دهيد، و بر كالاهاى مردم عيب نگذاريد؛ و از حق آنان نكاهيد، و در زمين به فساد و تباهى نكوشيد.
🌴آنچه خداوند از سرمايه هاى حلال براى شما باقى گذارده، برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد، و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ايمان) نيستم. (سوره هود/ آیات 83 تا 86)
🌴اى قوم من! به من بگوييد، هرگاه من دليل آشكارترى از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد، (آيا مى توانم بر خلاف فرمان خدا رفتار كنم؟) من هرگز نمى خواهم چيزى كه شما را از آن باز مى دارم، خودم مرتكب شوم، من جز اصلاح - تا آنجا كه توان دارم - نمى خواهم، و توفيق من، جز به خدا نيست، بر او توكّل كردم و به سوى او بازمى گردم.
🌴اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، سبب نشود كه شما به همان سرنوشتى كه قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شويد، و ماجراى عذاب قوم لوط از شما چندان دور نيست، از درگاه پروردگار خود، آمرزش بطلبيد، و به سوى او بازگرديد كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است.
🌴اى قوم من! آيا قبيله كوچك من، نزد شما عزيزتر از خداوند است؟ در حالى كه فرمان او را پشت سر انداخته ايد، پروردگارم به آنچه انجام مى دهيد، آگاهى دارد.
🌴اى قوم من! هر كارى از دستتان ساخته است، انجام دهيد، من هم كار خود را خواهم كرد؛ و به زودى خواهيد دانست عذاب خواركننده به سراغ چه كسى خواهد آمد، و چه كسى دروغگو است. شما انتظار بكشيد، من هم در انتظارم.(سوره هود/آيات 88 تا 93)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_شعیب_عليه_السلام
✨#قسمت_سوم
👈لجاجت و گستاخى قوم شعيب
🌴قوم شعيب به جاى اين كه به دعوت مهرانگيز و منطقى شعيب عليه السلام گوش فرا دهند و براى تأمين سعادت دنيا و آخرت خود،از او اطاعت كنند، لجاجت كردند و با كمال گستاخى و بى پروايى در برابر او ايستادند، تا آن جا كه او را جاهل و سفيه و كم عقل خواندند و با صراحت به او گفتند:🍃اءِنَّكَ لَانتَ السَّفيهُ الجاهِل🍃ُ✨تو قطعا كم عقل و نادان هستى.✨(تفسير نورالثقلين، ج 2،ص 392)
🌴آنها به اين ترتيب به تكذيب شعيب، و كارشكنى در برابر آن حضرت پرداختند.
و نيز در پاسخ به دعوت شعيب عليه السلام گفتند: آيا نمازت به تو دستور مى دهد كه آن چه را پدرانمان مى پرستيدند، ترك كنيم، يا آن چه را مى خواهيم در اموالمان انجام ندهيم، تو با اين كه بردبار و آدم فهميده اى هستى، چرا اين حرفها را مى زنى؟!
🌴اى شعيب! بسيارى از آن چه را مى گويى ما نمى فهميم، و ما تو را در ميان خود ضعيف مى يابيم(يعنى تو يك آدم ضعيف الجثه و ناتوان هستى، به چه دليل ما كه مرفه و سرمايه دار هستيم، از تو پيروى كنيم.) و اگر به خاطر قبيله كوچكت نبود تو را سنگسار مى كرديم و تو برابر ما قدرتى ندارى.(سوره هود/87 و 91)
🌴مطابق بعضى از روايات، شاه آنها به كارگزاران خود دستورداد، كالاها را احتكار كنند و قيمتها را بالا ببرند، و وزن و وسائل سنجش را كم نمايند (تا كم فروشى نمايند) و به اين ترتيب سركشى خود را به فرمان خدا آشكار نمايند، شعيب عليه السلام او و مردم را از اين تباهى ها نهى كرد، شاه، شعيب عليه السلام را از شهر اخراج كرد، آن گاه عذاب الهى به آن شاه و پيروانش وارد گرديد.(بحار، ج 12،ص 386)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_شعیب_عليه_السلام
✨#قسمت_چهارم
👈دعوت شعيب از مردم اَيْكه و لجاجت آنها
🌴اَيكه آبادى معروفى بود كه در نزديكى مَدين قرار داشت، داراى آب و درختان بسيار بود، از اين رو به نام ايكه (كه در فارسى به معنى بيشه است) خوانده مى شد.
🌴مردم آن جا ثروتمند و مرفه بودند، به همين دليل غرق در غرور و غفلت بودند، و همانند مردم مَدين، بت پرست بودند و خيانت و كلاهبردارى در خريد و فروش در بين آنها رايج بود.
🌴به فرموده قرآن، شعيب عليه السلام آنها را اين گونه دعوت كرد:
🌴آيا تقوا پيشه نمى كنيد، قطعاً من در ميان شما پيامبرى امين هستم، بنابراين پرهيزگار باشيد و از من اطاعت كنيد، من در برابر دعوتم، پاداشى از شما نمى طلبم، اجر من تنها بر پروردگار جهانيان است، حق پيمانه را ادا كنيد، كم فروشى نكنيد، و به ديگران خسارت وارد نسازيد، و با ترازوى صحيح وزن كنيد، و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد، و از نافرمانى كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد.
🌴مردم لجوج اَيكه نسبت سحر و جادوگرى به شعيب دادند و گفتند: تو از سحر شدگان هستى، تو بشرى همانند ما مى باشى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويان مى باشى، اگر راست مى گويى، سنگ هايى از آسمان بر سر ما بباران.
🌴شعيب گفت: پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مى دهيد، داناتر است.
🌴سرانجام مردم ايكه، حضرت شعيب را تكذيب كردند، و عذاب سايبان صاعقه خيز آسمان آنها را به هلاكت رسانيد(سوره شعراء، آیات177 تا 190)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim