eitaa logo
دانشنامه قرآن کریم
818 دنبال‌کننده
379 عکس
51 ویدیو
384 فایل
کتاب زندگی امام خمینی س: تربیت باید تربیت قرآنی باشد مدیر کانال: @sarbazekoochak1. کانال دیگر ما سرباز کوچک @sarbazekoochak
مشاهده در ایتا
دانلود
👈تلاشهاى رُحمة همسر باوفاى ايوب عليه السلام 🌴همان گونه كه ايوب عليه السلام در مدت طولانى بيمارى و بلازدگى شديد، صبر و شكر نمود، همسر باوفاى او، رُحْمه نيز در اين جهت همتاى ايوب بود و صبر و شكر مى نمود. 🌴همسر ایوب از خانه بيرون مى رفت و براى مردم در خانه ها كار مى كرد، و از مزد كارش هزينه ساده زندگى ايوب عليه السلام را تأمين مى نمود و از ايوب پرستارى مى كرد.(بحار، ج 12،ص 354) ادامه دارد.... 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈دعوت شعيب از مردم اَيْكه و لجاجت آنها 🌴اَيكه آبادى معروفى بود كه در نزديكى مَدين قرار داشت، داراى آب و درختان بسيار بود، از اين رو به نام ايكه (كه در فارسى به معنى بيشه است) خوانده مى شد. 🌴مردم آن جا ثروتمند و مرفه بودند، به همين دليل غرق در غرور و غفلت بودند، و همانند مردم مَدين، بت پرست بودند و خيانت و كلاهبردارى در خريد و فروش در بين آنها رايج بود. 🌴به فرموده قرآن، شعيب عليه السلام آنها را اين گونه دعوت كرد: 🌴آيا تقوا پيشه نمى كنيد، قطعاً من در ميان شما پيامبرى امين هستم، بنابراين پرهيزگار باشيد و از من اطاعت كنيد، من در برابر دعوتم، پاداشى از شما نمى طلبم، اجر من تنها بر پروردگار جهانيان است، حق پيمانه را ادا كنيد، كم فروشى نكنيد، و به ديگران خسارت وارد نسازيد، و با ترازوى صحيح وزن كنيد، و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد، و از نافرمانى كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد. 🌴مردم لجوج اَيكه نسبت سحر و جادوگرى به شعيب دادند و گفتند: تو از سحر شدگان هستى، تو بشرى همانند ما مى باشى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويان مى باشى، اگر راست مى گويى، سنگ هايى از آسمان بر سر ما بباران. 🌴شعيب گفت: پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مى دهيد، داناتر است. 🌴سرانجام مردم ايكه، حضرت شعيب را تكذيب كردند، و عذاب سايبان صاعقه خيز آسمان آنها را به هلاكت رسانيد(سوره شعراء، آیات177 تا 190) ادامه دارد.... 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈تولد موسى عليه السلام و امدادهاى غيبى در نگهدارى او 🌴هنگام ولادت موسى عليه السلام هرچه نزديكتر مى شد، مادر موسى عليه السلام نگران ترمى گرديد، و همواره در اين فكر بود كه چگونه پسرش را از دست جلادان فرعون حفظ كند. 🌴امداد و لطف الهى موجب شد كه آثار حمل در يوكابد مادر موسى عليه السلام چنان آشكار نباشد، از سوى ديگر يوكابد با قابله اى دوست بود، و آن قابله به خاطر دوستى، حمل مادر موسى عليه السلام را گزارش نمى داد. 🌴لحظات تولد موسى عليه السلام فرا رسيد، مادر موسى عليه السلام به دنبال دوست قابله اش فرستاد و از او استمداد نمود، قابله آمد و مادر موسى عليه السلام را يارى نمود، موسى عليه السلام در مخفيگاه دور از ديد مردم، متولد شد، در اين هنگام نور مخصوصى از چهره موسى عليه السلام درخشيد كه بدن قابله به لرزه افتاد، همان دم محبت موسى در قلب قابله جاى گرفت. 🌴قابله به مادر موسى گفت: 🌴من تصميم گرفته بودم تولد موسى عليه السلام را به مأموران خبر دهم (و جايزه ام را بگيرم) ولى محبت اين نوزاد به قدرى بر قلبم چيره شد كه حتى حاضر نيستم مويى از او كم شود. 🌴قابله از خانه مادر موسى عليه السلام بيرون آمد، بعضى از جاسوسان حكومت، او را ديدند، تصميم گرفتند به خانه مادر موسى وارد گردند، خواهر موسى ماجرا را به يوكابد گفت؛ يوكابد دستپاچه شد كه چه كند، در اين ميان از شدت وحشت، هوش از سرش رفته بود، نوزاد را به پارچه اى پيچيد و به تنور انداخت. 🌴مأمورين وارد خانه شدند و در آن جا جز تنور آتش نديدند، تحقيقات از مادر موسى عليه السلام شروع شد، به او گفتند: قابله در اين جا چه مى كند؟ 🌴يوكابد گفت: او دوست من است و به عنوان ديدار به اينجا آمده بود. مأمورين مأيوس شده و از خانه خارج شدند. 🌴مادر هنگامى كه حال عادى خود را باز يافت به دخترش گفت: نوزاد كجاست؟ دختر گفت: اطلاع ندارم. در اين لحظه صداى گريه نوزاد از درون تنور بلند شد، مادر به سوى تنور رفت و ديد خداوند آتش را براى موسى خنك و گوارا كرده است، نوزادش را با كمال سلامتى از درون تنور بيرون آورد. 🌴ولى باز مادر نگران بود، چرا كه يك بار صداى گريه نوزاد كافى بود كه جاسوسان را متوجه سازد، متوجه خدا شد و از خدا خواست راه چارهاى پيش روى او بگشايد. 🌴خداوند با الهام خود به مادر موسى، او را از نگرانى حفظ كرد،در اين مورد از زبان قرآن چنين مى خوانيم: 🍃وَ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيَمِّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ🍃 ✨ما به مادر موسى الهام كرديم كه: او را شير بده و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا(نيل) بيفكن و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو باز مى گردانيم، و او را از رسولان قرار مى دهيم.(سوره قصص/ آيه 7)✨ 🌴و از امدادهاى غيبى ديگر اين كه يوكابد سه ماه مخفيانه به موسى عليه السلام شير داد، در اين مدت هيچگاه موسى گريه نكرد و حركتى كه موجب باخبر شدن جاسوسان شود از خود نشان نداد. ادامه دارد.... 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈داوود عليه السلام نوجوانى كه افتخار آفريد 🌴امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به پيامبر بنى اسرائيل (اشموئيل) وحى كرد: جالوت را كسى مى كشد كه زره موسى عليه السلام براى تن او اندازه است، و او از فرزندان لاوى بن يعقوب بوده و نامش داوود عليه السلام پسر ايشا است. ايشا داراى ده پسر است كه داوود عليه السلام از همه آنها كوچكتر مى باشد. 🌴طالوت هنگام بسيج سپاه، براى ايشا پيام داد كه همه پسرانش را حاضر كند، او به دستور عمل كرد، طالوت زره موسى عليه السلام را بر تن یکی يكى از آنها نمود، ولى براى هيچكدام اندازه نبوده بلكه بلندتر بود يا كوتاهتر، طالوت به ايشا گفت: ديگر پسرى ندارى؟ او عرض كرد: يك پسر كوچكتر از همه دارم كه چوپان گوسفندانم مى باشد. طالوت به دنبال او فرستاد، او آمد و زره را پوشيد، آن زره براى او اندازه بود، همراه او چند سگ و يك فلاخن بود و طالوت او را همراه لشگر به ميدان برد. 🌴او بسيار شجاع و نترس بود، هنگامى كه لشكر بنى اسرائيل در برابر جالوت قرار گرفتند، جالوت سوار بر فيل بود و تاج بلندى بر سر داشت و لشگرش در دو طرف او آماده بودند، داوود عليه السلام سه سنگ همراه داشت، يكى از آنها را در فلاخن نهاد و به سوى جالوت پرتاب كرد، اين سنگ به جانب راست او اصابت نمود، سنگ دوم را به سوى او انداخت كه به جانب چپش اصابت كرد، سنگ سوم، درست بر پيشانى او به ياقوت تاجش اصابت كرد كه به مغزش رسيد و همان دم او را به هلاكت رساند و به زمين انداخت، لشگر او گريختند و بنى اسرائيل پيروز گشتند.(اقتباس از مجمع البيان، ج 2،ص 357) 💥پايان داستان زندگى حضرت اشموئيل عليه السلام 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈مبارزه الياس عليه السلام با طاغوت زمانش 🌴از ابن عباس روايت شده: هنگامى كه يوشع بن نون بعد از موسى عليه السلام بر سرزمين شام مسلط شد، آن را بين طوايف سبطى ها تقسيم نمود، يكى از آن گروهها كه الياس عليه السلام در ميانشان بود، در سرزمين بعلبك (كه اكنون يكى از شهرهاى لبنان است) سكونت نمودند. خداوند الياس عليه السلام را به عنوان پيامبر، براى هدايت مردم بعلبك فرستاد. 🌴بعلبك در آن عصر، شاهى به نام لاجب داشت كه مردم را به پرستش بت فرا مى خواند كه نام آن بعل بود. طبق سخن خدا در قرآن (آيات 124 تا 128 سوره صافات) مردم بعلبك، سخن الياس را تكذيب كردند و از دعوت او اطاعت ننمودند. 🌴شاه بلعبك همسر بدكارى داشت كه وقتى شاه به سفر مى رفت، او جانشين شوهرش شده و بين مردم قضاوت و حكومت مى كرد، آن زن، منشى حكيم و با ايمانى داشت كه سيصد مؤمن را از حكم اعدام او نجات داده بود، و در سراسر زمين زنى زشتكارتر از همسر شاه نبود. با شاهان متعددى همبستر شده بود و از آنها داراى فرزندان بسيار بود. 🌴شاه همسايه اى صالح داشت كه داراى باغى در كنار قصر شاه بود، و در گوشه اى از آن باغ زندگى مى كرد. شاه به او احترام مى نمود، ولى همسر شاه در غياب شاه، آن مؤمن صالح را كشت، و باغ او را غصب و تصرف كرد. وقتى كه شوهرش از سفر آمد، زن ماجرا را به او گفت، شوهرش به او گفت: كار خوبى نكردى (بيش از اين، او را سرزنش نكرد) 🌴خداوند متعال الياس عليه السلام را به بعلبك فرستاد، الياس به آن شهر وارد شد و مردم آن جا را از بت پرستى بر حذر داشت و آنها را به سوى خداى يكتا و بى همتا فرا خواند. 🌴بت پرستان، آن حضرت را تكذيب كردند، و به ساحت مقدسش توهين نمودند، و او را از خود راندند و تهديد نمودند، ولى او با كمال مقاومت به دعوت و مبارزات خود ادامه داد، و آزار آنها را تحمل كرد، و آنها را به سوى توحيد دعوت نموده، ولى آنها بر طغيان خود افزودند و عرصه را بر حضرت الياس عليه السلام تنگ كردند. 🌴الياس عليه السلام خدا را سوگند داد كه شاه و همسر بدكارش را، اگر توبه نكردند، به هلاكت برساند، و به آنها هشدار داد. 🌴اين هشدار باعث شد كه شاه و طرفدارانش خشونت بيشتر نمودند و تصميم گرفتند تا الياس عليه السلام را شكنجه داده و به قتل رسانند. ادامه دارد.... 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈ترك اولى يونس، و قرار گرفتن او در شكم ماهى 🌴حضرت يونس عليه السلام حق داشت كه ناراحت گردد زيرا 33 سال آنها را دعوت كرد، تنها دو نفر به او ايمان آوردند، از اين رو به طور كلى از آنها نااميد شد و بر ايشان نفرين كرد، و از ميان آنها بيرون آمد كه از عذاب آنها نجات يابد، ولى اگر او در ميان قوم ميماند و باز آنها را دعوت مى كرد بهتر بود، چرا كه شايد در همان روزهاى آخر، ايمان مى آوردند، ولى يونس كه كاسه صبرش لبريز شده بود، آن كار بهتر را رها كرد و از ميان قوم بيرون آمد، همين ترك اولى باعث شد كه دچار غضب سخت الهى گرديد.(بحار، ج 14،ص 393) 🌴يونس از نينوا خارج شد و به راه خود ادامه داد تا به كنار دريا رسيد. در آن جا منتظر ماند، ناگاه يك كشتى مسافربرى فرا رسيد. آن كشتى پر از مسافر بود و جا نداشت، اما يونس عليه السلام از ملوان كشتى تقاضا و التماس كرد كه به او جا بدهند، سرانجام به او جا دادند، و او سوار كشتى شد و كشتى حركت كرد. در وسط دريا ناگاه ماهى بزرگى سر راه كشتى را گرفت، در حالى كه دهان باز كرده بود، گويى غذايى مى طلبيد، سرنشينان كشتى گفتند به نظر مى رسد گناهكارى در ميان ما است كه بايد طعمه ماهى گردد. بين سرنشينان كشتى قرعه زدند، قرعه به نام يونس عليه السلام اصابت كرد، حتى سه بار قرعه زدند، هر سه بار به نام يونس عليه السلام اصابت نمود. يونس را به دريا افكندند، آن ماهى بزرگ او را بلعيد در حالى كه مستحق ملامت بود. (سوره صافات، آیات 139تا141) 🌴ماهى يونس عليه السلام را به دريا برد، طبق روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است: 🌴يونس عليه السلام چهار هفته (28 روز) از قوم خود غايب گرديد، هفت روز هنگام رفتن به سوى دريا، هفت روز در شكم ماهى، هفت روز پس از خروج از دريا زير درخت كدو، و هفت روز هنگام مراجعت به نينوا.(بحار، ج 14،ص 398) 🌴در مورد اين كه: يونس عليه السلام چند روز در شكم ماهى بود، روايات گوناگون وارد شده، از نُه ساعت، سه روز، تا چهل روز گفته شده است، و اين موضوع به خوبى روشن نيست. 🌴يونس در درون تاريكى هاى سه گانه: تاريكى درون دريا، تاريكى درون ماهى و تاريكى شب قرار گرفت، ولى همواره به ياد خدا بود، و توبه حقيقى كرد، و مكرر در ميان آن تاريكى ها مى گفت: 🍃لا اءِلهَ اءِلَّا اَنتَ سُبحانَكَ اءِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّالِمينَ🍃 ✨اى خداى بزرگ معبودى يكتا جز تو نيست، تو از هر عيب و نقصى منزه هستى و من از ستمگران مى باشم.(سوره انبیاء/آیه87)✨ 🌴سرانجام خداوند دعاى او را به استجابت رسانيد، و توبه او را پذيرفت و به ماهى بزرگ فرمان داد تا يونس عليه السلام را كنار دريا آورده و او را به بيرون اندازد، و او فرمان خدا را اجرا نمود. 🌴آرى يونس حقيقتا توبه كرد و تسبيح خدا گفت و اقرار به گناه خود نمود تا نجات يافت، و در غير اين صورت، همچنان در شكم ماهى ماند، چنان كه در آيه 143 و 144 سوره صافات مى خوانيم: 🍃فَلَو لا اَنَّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحينَ - لَلَبِثَ فِى بَطنِهِ اِلى يَومِ يُبعَثُونَ🍃 ✨و اگراز تسبيح كنندگان نبود تا روز قيامت در شكم ماهى مى ماند.✨ ادامه دارد.... @a_l_mim
👈زهد و پارسايى داوود عليه السلام 🌴با اين كه داوود عليه السلام داراى حكومت و امكانات وسيع بود، همواره به طور ساده مى زيست، و حريم پارسايى را رعايت مى كرد. 🌴حضرت على عليه السلام در يكى از خطبه هايش از پارسايى داوود عليه السلام ياد كرده و مى فرمايد: او صاحب صداى خوش، و خواننده بهشت است، با دست خود زنبيل هايى از ليف خرما مى بافت و به همنشينان مى فرمود: كداميك از شما در فروش اين زنبيلها مرا كمك مى كند؟ او از پول آن زنبيل ها نان جوين تهيه مى كرد و مى خورد.(نهج البلاغه، خطبه 160) ادامه دارد.... @a_l_mim
👈تواضع حضرت سليمان عليه السلام در برابر خدا 🌴با اینکه حضرت سلیمان دارای آن همه مقامات عالی و حکومت سراسری جهان بود هرگز مغرور نشد و زندگی بسیار ساده ای داشت. به فرموده امام صادق علیه السلام غذایی از گوشت و نان نرم گرفته شده از آرد سفید را در اختیار مهمانانش می گذاشت و اهل و عیالش نان خشک و زبر می خوردند و خودش نان جوین سبوس نگرفته می خورد.(بحار ج 14، ص 17) 🌴روزی حضرت سلیمان علیه السلام از بیت المقدس بیرون آمد در حالی که سیصد هزار تخت در جانب راست او بود که انسانها عهده دار آن بودند و سیصد هزار تخت در جانب چپ او وجود داشت که جن ها بر آنها گمارده شده بودند. به پرندگان فرمان داد بر روی لشگرش سایه بیافکنند، به باد فرمان داد تا آنها را به مدائن برساند؛ باد ماموریت خود را انجام داد، سپس از آنجا به منطقه اسطخر بازگشت و شب را در آنجا به سر برد. فردای آن شب به جزیره «برکاوان» (واقع در فارس) رفت. سپس به باد فرمان داد آنها را به سرزمین گود فرود آورد. باد چنین کرد. آنها در سرزمینی فرود آمدند که نزدیک بود پاهایشان به آبهای زیر زمین برسد. 🌴بعضی از حاضران به دیگران گفتند: «آیا حکومت و سلطنتی بزرگتر از این دیده اید؟» بعضی جواب دادند: نه هرگز چنین شکوه و عظمتی نه دیده ایم و نه شنیده ایم. فرشته ای از آسمان فریاد زد: پاداش یک تسبیح بزرگتر است از آنچه شما مشاهده کردید.«ثواب تسبیحه واحده فی الله اعظم مما رایتم»(تفسیر نورالثقلین ج 4، 459) 🌴بر همین اساس روزی حضرت سلیمان علیه السلام با اسکورت و شکوه پادشاهی عبور می کرد در حالی که پرندگان بر سرش سایه افکنده بودند و جن و انس در اطرافش با کمال ادب و احترام عبود می نمودند. در مسیر راه دید عابدی در گوشه ای مشغول عبادت خدا است. آن عابد هنگامی که موکب پرشکوه سلیمان را دید به پیش آمد و گفت: «ای پسر داود! براستی خداوند سلطنت و امکانات عظمیمی در اختیارت نهاده است!» 🌴حضرت سلیمان که هرگز به جاه و مقام دل نبسته و مقامات ظاهری او را مغرور ننموده بود، به عابد چنین فرمود: 🍃لتسبیحه فی صحیفه مومن خیر مما اعطی لابن داود، فان ما اعطی ابن داود یذهب و التسبیح تبقی(المحجه البیضاء ج 5، ص 355) ✨ثواب یک تسبیح خالص در نامه عمل مومن از همه آنچه خداوند به سلیمان داده بیشتر است زیرا ثواب آن تسبیح در نامه عمل باقی می ماند ولی سلطنت سلیمان از بین میرود.✨ 🌴آری سلیمان علیه السلام با آن همه امکانات و عظمت این گونه متواضع بود. ادامه دارد.... @a_l_mim
👈وسعت علم پيامبر اسلام (ص)و وصى او 🌴هنگامى كه موسى عليه السلام از خضر عليه السلام جدا شد، و به خانه اش بازگشت، برادرش هارون عليه السلام از موسى عليه السلام پرسيد: چه خاطره اى از ملاقات با خضر عليه السلام دارى برايم بيان كن. 🌴موسى عليه السلام فرمود: با خضر عليه السلام كنار دريا نشسته بوديم. ناگاه پرنده به پيش ما فرود آمد و قطره آبى را از دريا به منقارش گرفت و سپس به طرف مشرق افكند، بار ديگر قطره آبى به منقار گرفت و آن را به سوى مغرب افكند، سپس قطره ديگرى آب به منقار گرفت و آن را به سوى آسمان افكند، بار چهارم قطره آبى از دريا به منقار گرفت و به سوى زمين افكند، براى بار پنجم با منقارش قطره آبى گرفت و سپس به دريا انداخت. 🌴ما از اين حادثه شگفت زده شديم، خضر از آن پرنده پرسيد: اين كارها چيست كه انجام دادى؟ آن پرنده جواب نداد. 🌴در اين هنگام شخصى به صورت صياد به نزديك ما آمد و به ما نگاه كرد و گفت: براى چه شما را در مورد كارهاى آن پرنده متحير مى نگرم؟ 🌴موسى و خضر گفتند: آرى، حيرت ما در مورد راز اين حركاتى است كه آن پرنده انجام داد. 🌴صياد گفت: من مردى صياد هستم و راز آن را مى دانم، ولى شما هر دو پيامبر هستيد و راز آن را نمى دانيد. 🌴موسى و خضر گفتند: ما چيزى جز آن چه را كه خداوند به ما بياموزد نمى دانيم. 🌴صياد گفت: اين پرنده دريايى است و نامش مسلم است، زيرا وقتى آواز مى خواند در آواز خود مى گويد: مسلم. 🌴اما اين كه: قطره آب دريا را به منقار گرفت و به آسمان و زمين و مشرق و مغرب و بالا و پايين ريخت مى خواست بگويد: بعد از شما در آخر الزمان پيامبرى (پيامبر اسلام) مبعوث مى شود كه امت او مشرق و مغرب را مى گيرند (در شب معراج) به آسمان مى رود و سپس (پس از رحلت) در زمين دفن مى گردد. 🌴و اما اين كه آب در منقارش را به دريا ريخت خواست بگويد: علم اين عالِم (خضر) در نزد علم او (پيامبر اسلام) مانند قطره نسبت به دريا است، سپس وصى و پسرعمويش (حضرت على عليه السلام) وارث علم او مى شود. 🌴گفتار آن صياد ما را از حيرت بيرون آورد و آرام گرفتيم، سپس آن صياد پنهان شد، فهميديم كه او فرشته اى بود كه خداوند او را نزد ما كه ادعاى كمال مى كرديم فرستاده بود [تا بفهميم دست بالاى دست بسيار است، و در نتيجه مغرور نشويم(بحار، ج 13،ص 312) ادامه دارد.... 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈پيامبرى حضرت يحيى عليه السلام در خردسالى 🌴در آيه 12 سوره مريم ميخوانيم؛ خداوند مى فرمايد: 🍃يا يَحيى خُذِ الكِتابَ بِقوَّةٍ وَ آتَيناهُ الحُكمَ صَبياً🍃 ✨اى يحيى! كتاب (خدا) را با قوت بگير و ما فرمان نبوت را در كودكى به او داديم.✨ 🌴حضرت زكريا عليه السلام وقتى كه به شهادت رسيد، حضرت يحيى عليه السلام خردسال بود و مقام نبوت به او رسيد.(نورالثقلين، ج 3،ص 325، اين قول بنابر آن است كه زكريا عليه السلام در اين هنگام از دنيا رفته است.) 🌴و اين از امتيازات حضرت يحيى عليه السلام است كه نخستين پيامبرى بود كه در كودكى به پيامبرى رسيد. ادامه دارد.... 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈رسالت عيسى عليه السلام و معجزات او 🌴حضرت عيسى عليه السلام در سى سالگى رسماً رسالت خود را به مردم اعلام نمود، و هر رسولى براى اثبات پيامبرى و رسالت خود معجزه دارد. عيسى عليه السلام به بنى اسرائيل گفت: 🍃انِّى قَد جِئتُكم بآيَةٍ مِن ربِّكُم🍃 ✨من از طرف پروردگار شما نشانه اى برايتان آورده ام.(سوره آل عمران/آیه 48) 🌴آنگاه پنج معجزه خود را به اين ترتيب برشمرد: 1⃣ من از گِل چيزى به شكل پرنده مى سازم، سپس در آن مى دمم، به فرمان خدا پرنده اى مى گردد. 2⃣ كور مادرزاد را بينا مى كنم. 3⃣ مبتلايان به بيمارى برص (پيسى) را بهبود مى بخشم. 4⃣ مردگان را زنده مى كنم. 5⃣ و از آن چه مى خوريد و در خانه خود ذخيره مى سازيد، خبر مى دهم. 🌴قطعا در اين نه نشانه اى براى شما به سوى حق است، اگر ايمان داشته باشيد. اى مردم! خداوند پروردگار من و شما است، او را بپرستيد، نه من و نه چيز ديگر را، اين است راه راست.(سوره آل عمران/ آيه51) 🌴گروهى عيسى عليه السلام را تصديق كرده، ايمان آوردند، ولى گروهى ديگر او را انكار كرده و معجزات او را سحر و جادو خواندند. عيسى عليه السلام همچنان مردم را به سوى توحيد دعوت مى كرد، و با پند و اندرز، آنها را به راه راست هدايت مى نمود. ادامه دارد.... 📚دانشنامه قرآن کریم https://eitaa.com/Qoranekarim
👈ازدواج حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم 🌴وقتی امانت و درستی محمد(ص)زبانزد همگان شد ، زن ثروتمندی از مردم مکه بنام خدیجه دختر خویلد که پیش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتی زیاد و عفت و تقوایی  بی نظیر داشت ، خواست که محمد(ص)را برای تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی به محمد(ص)بدهد . محمد(ص)این پیشنهاد را پذیرفت . خدیجه ” میسره ” غلام خود را همراه محمد(ص)فرستاد . 🌴وقتی ” میسره ” و ” محمد ” از سفر پر سود شام برگشتند ، میسره گزارش سفر را جزء به جزء به خدیجه داد و از امانت و درستی محمد(ص)حکایتها گفت. 🌴خدیجه شیفته امانت و صداقت محمد(ص)شد.چندی بعد خواستار ازدواج با محمد گردید.محمد(ص)نیز این پیشنهاد را قبول کرد.در این موقع خدیجه چهل ساله بود و محمد(ص)بیست و پنج سال داشت. 🌴خدیجه تمام ثروت خود را در اختیار محمد(ص)گذاشت و غلامانش رانیز بدو بخشید . محمد(ص)بیدرنگ غلامانش را آزاد کرد و این اولین گام پیامبر در مبارزه با بردگی بود . محمد(ص)می خواست در عمل نشان دهد که می توان ساده و دور از هوسهای زود گذر و بدون غلام و کنیز زندگی کرد . 🌴خانه خدیجه پیش از ازدواج پناهگاه بینوایان و تهیدستان بود . در موقع ازدواج هم کوچکترین تغییری  – از این لحاظ – در خانه خدیجه بوجود نیامد و همچنان به بینوایان بذل و بخشش می کردند . 🌴حلیمه دایه حضرت محمد(ص)در سالهای قحطی و بی بارانی به سراغ فرزند رضاعی اش محمد(ص)می آمد . محمد(ص)عبای خود را زیر پای او پهن می کرد و به سخنان او گوش می داد و موقع رفتن آنچه می توانست به مادر رضاعی(دایه)خود کمک می کرد . 🌴محمد امین بجای اینکه پس از در اختیار گرفتن ثروت خدیجه به وسوسه های  زودگذر دچار شود ، جز در کار خیر و کمک به بینوایان قدمی بر نمی داشت و بیشتر اوقات فراغت را به خارج مکه می رفت و مدتها در دامنه کوهها و میان غار می نشست و در آثار صنع خدا و شگفتیهای جهان خلقت به تفکر می پرداخت و با خدای جهان به راز و نیاز سرگرم می شد. 🌴سالها بدین منوال گذشت ، خدیجه همسر عزیز و باوفایش نیز می دانست که هر وقت محمد (ص) در خانه نیست ، در ” غار حرا ” بسر می برد.(غار حرا در شمال مکه در بالای کوهی قرار دارد که هم اکنون نیز مشتاقان بدان جا می روند و خاکش را توتیای چشم می کنند.) ادامه دارد.... @a_l_mim