eitaa logo
رهروان شهدا
361 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
40 فایل
🌷شهادت هنر مردان خداست🌷 شهادت چیزی نیست که رایگان بدست بیاید، بنده خدا بودن میخواهد نه بنده هوا و هوس🕊 گروه منتظران ظهور یا مهدی (عج)🌷 بزن عضو گروه شو 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2843148461C8f48671ce0 اینجا آغاز راهی است بی پایان برای همه ما🕊✨
مشاهده در ایتا
دانلود
: 💢خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب(ع)باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین(ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است. ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
در منازل هر یک از ساکنان شهر مایر و یا سایر منازلی که تخلیه شده است، قاب‌هایی با مضامین قرآنی آراسته بود و قرآن در خانه‌ها موجود و انسان به راحتی می‌توانست به قرآن دسترسی داشته باشد اما متأسفانه در خانه‌ شیعیان، بخصوص کشور ما قرآن مهجور می‌باشد. در بین اهل سنت، اهل‌بيت مهجور و در بین شیعیان قرآن و این نقشه و توطئه دشمنان قسم‌خورده اسلام و مسلمانان است و همین امر، باعث تفرقه و دشمنی در جهان اسلام. در صورتی که مسلمانان در یگانگی خداوند، نبوّت پیامبر گرامی اسلام و قرآن و برخی از مسائل دینی مشترکند و نقطه اشتراک می‌باشد اما قدرت‌طلبی برخی از عناصر تندرو و تأثیر قرارگرفتن از سوی استکبار جهانی و رأس آن، آمریکا و اسرائیل خبيث، جهان اسلام در عوضِ مقابله با اسلام‌ستیزی و اشغال سرزمین مقدس فلسطین اقدام به نسل‌کشی و جنگ فرقه‌ای روی آورده‌اند که جای بسی تأسّف دارد! 🌷 شهید جواد دوربین🌷 ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
سیدجاسم انگار مبارزه و نبرد با گوشت و خونش عجین شده بود و من می‌دانستم که ازدواج با یک رزمنده چقدر سخت است و خودم را برای همه چیز از جانبازی تا اسارت و نهایتاً شهادتش در زمان جنگ تحمیلی آماده کرده بودم، همیشه آخر همه دعاهایش از خداوند رزق شهادت بود. او همیشه گوش به زنگ حرف حضرت آقا بود، می‌گفت ما باید ببینیم در مسائل ریز و درشت آقا چه می‌گویند، سید فردی بسیار با تقوا، منظم و فعال، خنده‌رو، متواضع، اجتماعی و حسّاس روی اعتقاداتش بود، همیشه گره از مشکلات دوستانش باز می کرد؛ در عوض از آنها می‌خواست که برای شهادتش دعا کنند. جانباز شیمیایی بود و بیشتر فصل سرما را در بیمارستان سپری می‌کرد و به گونه‌ای می‌شد که حتی نمی‌توانست حرف بزند و مجبور بود همه حرف‌هایش را بر روی برگه بنویسد تا اینکه به پیاده‌روی اربعین رفت و کمی حالش بهتر شد، به نظرم امام حسین علیه‌السلام شفایش داده بود. 🌷 شهید سیدجاسم نوری🌷 ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
🔹فرهنگی بازنشسته‌ای که مدافع حرم شد و به شهادت رسید. حاج‌قربان اول فروردین سال۱۳۴۳ در روستای مازیاران علی‌آباد گلستان چشم به جهان گشود، در دوران دفاع مقدس برای پاسداری از خاک کشورش جانانه جنگید، چندین‌سال بعد، با اینکه در شغل معلمی بازنشسته شده بود اما با دیدن جسارت تکفیری‌ها به حریم آل‌الله در سوریه و عراق تاب نیاورد و برای جبهه دفاع از حرم، داوطلب مبارزه با تکفیری‌ها شد. ابتدا بدلیل سن بالای حاج‌قربان با اعزام او مخالفت شد اما سرانجام با پافشاری و اصرار او، پنجم فروردین ۱۳۹۵ عازم عراق شد، چند روز بعد، طی درگیری با تکفیری‌ها در منطقه فلوجه عراق از ناحیه نخاع به شدت مجروح شد و ۲۱ روز در بیمارستان عراق بستری شد و دوبار زیر تیغ جراحی رفت اما بعلت کمبود امکانات و شدت‌یافتن عفونتش به تهران منتقل شد؛ سرانجام، شهید قربان نجفی در پنجم خرداد ۱۳۹۵ در بیمارستان بقیة‌الله تهران بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای امامزاده عبدالله روستای معصوم‌آباد فندرسک آرام گرفت. 🌷 شهید حاج‌قربان نجفی‌خان‌ببین🌷 ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
🌹عکس‌العمل جالب شهید شیرودی که باعث تعجب خبرنگاران خارجی شد ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
👆شهید کاظمی آرزوی پیرزن را برآورده کرد ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: ١٩ سال اهل شهرستان دماوند 💠 (ع)💠 🍃يكبار احمدآقا بچه ها را به برد. بچه ها هم خيلى شيطنت مى كردند. خيلى براى سفر اذيت شد. اما مى گفت: «بسيار زيارت بر بود.» گفتم: «براى شما كه فقط اذيت و ناراحتى و ... بود. اما احمدآقا فقط از بركات اين سفر و زيارت (ع) مى گفت. ما نمى دانستيم كه احمدآقا در اين سفر چى ديده! چرا اينقدر از اين تعريف میكند. 🍃اما بعدها در دفترچه كه از او به جا مانده بود ماجراى عجيبي را درباره اين سفر خوانديم: «وقتى در بودم (به خاطر بدحجابى ها و...) خيلى ناراحت شدم. تصميم گرفتم كه وارد حرم نشوم. به خاطر ترس از نگاه كردن به نامحرم. كه آقا به ما فهماندند كه مشرف شويد به داخل حرم.» در جاى ديگرى درباره همين سفر نوشته بود: «در روز سه شنبه ٨/١٣ در بودم. از ساعت نه و سى دقيقه الى يازده حال بسيار خوبى بود. الحمدالله.» 📚 ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
⚜فرمانده ای که در حج هم فرمانده بود سردار رشید اسلام ، حاج مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین می گوید: 🔸دو نفر از علما پس از شهادت بچه ها رفتند خانه خدا و قرار گذاشتند هر کدام برای مهدی و مجید طوافی انجام بدهند.  کسی که به نام آقا مهدی طواف را شروع می کند، بعد از اتمام می آیند می نشینند، یک لحظه خستگی رفع کنند، تکیه داده بودند و خانه خدا را تماشا می کردند . 🔶 در عالم خواب بیداری، می بینند آقا مهدی روبرروی خانه ایستاده، لباس احرام به تن، خیلی زیبا، عدّه‌ای هم به دنبالش بودند. میگویند: آقا مهدی شما که شهید شده بودی چه طور آمدی اینجا؟ گفته بود: «به خاطر آن نمازهای اوّل وقت که خوانده‌ام در این جا فرماندهی این ها را به من واگذار کرده‌اند.»   ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
: طلبه‌های شیراز اومدند نزد آیت‌الله بهاءالدینی و از ایشون درسِ اخلاق خواستند. این عارفِ بزرگ بهشون فرمود: بروید از صیاد شیرازی درسِ زندگی بگیرید ، اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا دارید و هم آخرت... 🌹می‌خوایم توی چهارمین روز چله کمی شبیه شهید صیاد شیرازی بشیم. ✍چند تا از ویژگیهای شهید صیاد رو می نویسم ، اگه تونستین شما هم انجام بدین: 1⃣به شدت با اسراف مقابله می‌کرد. حتی در موارد جزیی مثل تاکید برای خیس نشدنِ یک حبه قند در سینی چای 2⃣ مطیع محض ولایت فقیه بود و اعتقاد راسخ داشت که امام خامنه‌ای نایب امام زمان (عج) است. توی قنوت نمازش هم برا سلامتی امام خامنه ای دعا می کرد 3⃣ تحت هر شرایطی نماز اول وقت رو می خواند. حتی یک بار با هلی کوپتر در حال سفر به کردستان بود که به خلبان دستور داد تا برای اقامه نماز اول وقت فرود آید و بعد از خواندن نماز پرواز کردند. 4⃣ استکبار ستیز بود و بارها می گفت: من آمریکایی ها رو بیچاره می کنم ... و در بعضی عملیات ها مثل فتح المبین اینکار را کرد. 5⃣ قبل از انجام کار وضو می گرفت و دو رکعت نماز می خواند. می گفت: می خواهم یک ذره ناخالصی هم نباشد و هر کار میکنم برای خدا باشد 6⃣ نماز شبش ترک نمیشد. 7⃣ هر روز صبح دعای عهد می‌خواند 8⃣ رفتن به نماز جمعه را بر خود واجب کرده و شرکت خانوادگی در نماز جمعه جزو تفریحات خانوادگی آنها بود 9⃣ پیروِ دستورالعمل اخلاقی امام خمینی ، همیشه در روزهای دوشنبه و پنجشنبه روزه می گرفت 🔟 تاکید می کرد که هر کاری را با وضو انجام دهیم 1⃣1⃣ بیست دقیقه قبل از نماز در مسجد حاضر می‌شد و به تلاوت قرآن و دعا می‌پرداخت 2⃣1⃣ ارتباط خود با علما و روحانیون را هرگز قطع نمی‌کرد 3⃣1⃣ زندگی متوسطی داشت. در طول خدمت حقوق اضافی و تشویقی و ... نگرفت. و ‌از حقوقش مبلغی را به محرومین می داد 4⃣1⃣ در کارهای منزل به همسرش کمک می کرد. 📚 موارد فوق از کتاب امیردلاور (نشر شاهد) استخراج شده که کتاب کم نظیر و نابی است. ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
🌸مادرِ حسن دانشجوی پزشکی بود و تک پسر خانواده رفت جبهه و شد چون توی معرکه ی جنگ شهید شده بود ، نیازی به غسل و کفن نداشت و با همون لباس خونی دفنش کردند وقتی شهید رو گذاشتند توی قبر ، مادرش گفت : خودم می خوام برم توی قبر و برای بچه ام تلقین بخونم مادر وارد قبر شد. تا دستاش رو گذاشت روی سینه ی پسرش ، دید سینه اش پر از خون لخته شده است مادر میگه: اون لحظه جگرم آتش گرفت. سرم رو آوردم بالا تا به خاطر این درد داد بزنم اما یهو چشمم خورد به پدر و مادرها ، و جوونایی که بالای قبر ایستاده بودند... با خودم گفتم: اگه من الان از غصه داد بزنم، دلِ پدر و مادرها خالی بشه و بچه هاشون رو نفرستن جبهه ، یا اگه داد بزنم و این جوونا بترسن و دیگه نرن جبهه از اسلام دفاع کنن ، فردای قیامت جواب این گناه رو چی بدم... بغضم رو فرو خوردم . سرم رو بردم کنار گوش پسرِ شهیدم و آروم گفتم: عزیزم برو! فقط سلام منو به حضرت زینب(س) برسون ... زینب(س) خودش مادر شهیده ، می دونه من چی کشیدم... . 🌸مادرِ : شب بود که غلامحسین اومد خونه . بهم گفت: مادر برا خداحافظی اومدم ... اون شب برا پسرم ماهی پلو درست کرده بودم. غلامحسین اومد سر سفره نشست و شروع کرد به خوردن. اما دیدم توی فکره ... علت رو که پرسیدم گفت: مادر! امشب من پیش شما ماهی می خورم ، فردا ماهی ها منو می خورن ... پسرم رفت و فردا توی خلیج فارس به دست آمریکایی ها شهید شد ... و هنوز جنازه اش برنگشته ... . + پی نوشت: دیگه هیچی نمیگم رفقا فقط برا سلامتی ام البنین های کشورمون دعا کنین... ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
. ✍ ایده ی جالبِ شهید زین الدین برای استفاده ی بهتر از جلسات از همه زودتر می یومد تا بقیه برسند می خواند یکبار بعد از جلسه کشیدمش کنار و پرسیدم: نماز قضا می خونی؟!!! گفت: نه! نماز (مستحبی)می خونم که جلسه به یه جایی برسه، همینطور حرف روی حرف تلنبار نشه... 📌 خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین 📚 منبع: کتاب آقا مهدی ، صفحه 109 ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
. 🌹دختری که دوست داشت مانند شهیدمطهری به شهادت برسد و بعد از یک خواب عجیب به آرزویش رسید سلام نمی دونم از کجا شروع کنم ، زندگیِ شهیده نسرین افضل اونقد زیبایی داره که قطعا توی یک پستِ تلگرامی نمی‌گنجه دختری که توی جمعِ دوستانش شوخ و شاد بود و توی روضه ها بارونی می‌شد و آسمونی کسی که وقتِ کار برای خدا پر تلاش و قهرمان ، و به گفتهٔ شوهرش در جایگاهِ همسری رفیقی بود تمام عیار و ناب... بانوی مجاهدی که قبل از انقلاب به حکومت شاه اعتراض کرد و تحت تعقیب قرار گرفت ، بعد از انقلاب هم با حضور در جهاد سازندگی و کمیته امداد کارش شده بود خدمت به مردم محروم روستاها... حتی این همه فعالیت هم آرومش نکرد و با پیشنهاد برادر شهیدش (احمد افضل) رفت کردستان. اونجا هم تا دلتون بخواد کار کرد. مدتی مسئول تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد بود. بعد به خاطر نیازِ شدید آموزش و پرورش به عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند. . بگذریم! می خوام از آرزوی ایشون براتون بگم. نسرین افضل آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسه ، که بعد از یک خواب عجیب به آرزوش رسید نسرین مدتی قبل از شهادتش اومد شیراز خونه خواهرش. توی اتاق نشست و زل زد به قاب عکس شهید مطهری که تیر به پیشانی‌اش خورده و خون می یومد... نسرین همونجور که به عکس شهیدمطهری زل زده بود، خوابِ چند شب پیشش رو مرور کرد: خواب دیده بود یه کتاب دستشه و داره از راهی مه آلود عبور میکنه .یهو توی خواب گرگی بهش حمله کرد. نسرین موقعِ فرار ، پاهاش به سنگی خورد ، اما زمین نیفتاد. تا اینکه رسید به بالای کوهی که از آسمان گذشته بود. اونجا روی زمین افتاد و از سرش خون جاری شد... . همچنان زل زده بود به قاب عکس و به خوابش فکر می کرد ، که خواهرش با سینی چای وارد شد. نسرین همین جور که به قاب عکس شهید مطهری زل زده بود ، گفت: «من هم همین جای سرم تیر می‌خورد، انشاءالله » . مدتی از این قضیه گذشت و نسرین برگشت مهاباد... و یه شب که تب شدیدی هم داشت، با اصرار از همسرش خواست تا ببردش دعای کمیل. حالِ نسرین اون شب توی مراسم به شدت منقلب بود. ساعت 10 شب دعا تموم شد. وقتی می‌خواستند سوار ماشین بشن ، صدای تک تیرهای دشمن به گوش می‌رسید، به ماشین که نزدیک شدن نسرین گفت: بچه‌ها شهادتین‌تون رو بگید، دلم شور می‌زنه. یکی گفت: دلشوره‌ات به خاطر اینه که تب داری... ما که تب نداریم شهادتین رو نمیگیم، فقط تو بگو نسرین جان... . همگی سوار ماشین شده بودند. نسرین کنار در نشسته و شهادتین را می‌گفت که تیری شلیک شد و درست به سرش اصابت کرد. و همان طوری که آرزو داشت، شامگاه دهم تیر ۱۳۶۱ ، مانند شهید مطهری به شهادت رسید. ‌🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃 🌷 کانال رهروان شهدا🌷 🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊