eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
8.2هزار ویدیو
301 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
#زندگی_نامه#زندگینامه من و همسرم سال 1367 در روزهای پایانی #جنگ با هم #ازدواج کردیم و ماحصل زندگی‌مان سه فرزند شد. مسعود، مهران و مرجان. مهران متولد18#خرداد سال 1371 بود. بعد از #دیپلم وارد #دانشگاه_علوم_انتظامی_امین #ناجا شد و بعد از اتمام درسش در سال 1393 به #سیستان_و_بلوچستان رفت. چون می‌خواست ابتدای خدمتش را در #مرز سپری کند. مهران اصرار داشت که وارد ناجا شود. با توجه به سابقه خدمتی همسرم، هر دو فرزندمان مسعود و مهران می‌توانستند #معاف شوند اما مهران اجازه نداد که پدرش کارهایش را پیگیری کند. گفت من #نظام را دوست دارم. خیلی دوست داشت که حتماً خدمت سربازی‌اش را انجام دهد. اما من از مهران خواستم که خوب فکرهایش را بکند. به #شوخی به مهران گفتم شاید مانند پدرت خوش‌شانس نباشی تا همسری گیرت بیاید که با همه شرایط یک فرد نظامی، رفت و آمدها، نبودن‌ها و شهر به شهر گشتن‌ها بسازد. گفت مامان مثل شما پیدا می‌شود. من #شغل بابا را دوست دارم. همیشه با خنده می‌گفت مامان بگذار من بروم سیستان و  بلوچستان #ریگی را دستگیر کنم. می‌گفتم نگو من استرس می‌گیرم. می‌گفت عمر دست خداست، نگران نباش. #مادر #مادرانه http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
هوای گرم ماه سال 1368 در محله بود که خداوند فرزند پسری را به خانواده قربانی هدیه داد، همان سال بود که در 14 خردادش، کل ایران در مصیبتی بزرگ فرو رفت و شد. مادر روح‌الله، اول نامش را گذاشته بود، اما بعد از (ره) نام فرزندش را تغییر داد و گذاشت. پدر روح‌الله و از علیه است و مادر روح‌الله که زنی مؤمنه بود، او را در سن پانزده سالگی تنها گذاشت و به رحمت خدا رفت. روح‌الله 10 سال از زندگی خود را در این دنیا بدون مادر سَر کرد. در سن 19 سالگی از شاگردان اخلاق شد و از ایشان بهره‌های فراوانی برد. قبول می‌شود و در کنارش در کلاس‌های هم شرکت می کند و زمانی که جذب می شود از انصراف می‌دهد. مادر روح‌الله هم مثل همه مادران برای پسرش آرزوهایی داشت، و همیشه آرزویش بود که یا شهید شود و یا اینکه یک باشد تا قدمی در راه بردارد و روح‌الله سال‌ها بعد آرزوی مادر را در از سلام‌الله علیها محقق کرد. @Refighe_Shahidam313
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
ستوان دوم «شهید مهران اقرع» و ستوان دوم «شهید علی امام‌دادی» از پرسنل یگان تکاوری 132 باهوکلات سیستا
#زندگینامه من و همسرم سال 1367 در روزهای پایانی با هم کردیم و ماحصل زندگی‌مان سه فرزند شد. مسعود، مهران و مرجان. مهران متولد18 سال 1371 بود. بعد از وارد شد و بعد از اتمام درسش در سال 1393 به رفت. چون می‌خواست ابتدای خدمتش را در سپری کند. مهران اصرار داشت که وارد ناجا شود. با توجه به سابقه خدمتی همسرم، هر دو فرزندمان مسعود و مهران می‌توانستند شوند اما مهران اجازه نداد که پدرش کارهایش را پیگیری کند. گفت من را دوست دارم. خیلی دوست داشت که حتماً خدمت سربازی‌اش را انجام دهد. اما من از مهران خواستم که خوب فکرهایش را بکند. به به مهران گفتم شاید مانند پدرت خوش‌شانس نباشی تا همسری گیرت بیاید که با همه شرایط یک فرد نظامی، رفت و آمدها، نبودن‌ها و شهر به شهر گشتن‌ها بسازد. گفت مامان مثل شما پیدا می‌شود. من بابا را دوست دارم. همیشه با خنده می‌گفت مامان بگذار من بروم سیستان و  بلوچستان را دستگیر کنم. می‌گفتم نگو من استرس می‌گیرم. می‌گفت عمر دست خداست، نگران نباش. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4