eitaa logo
🇮🇷روایت خاص
6.8هزار دنبال‌کننده
27.1هزار عکس
19.9هزار ویدیو
144 فایل
ارتباط با مدیر @ZOHOR11 تولید محتوای تخصصی کانال موضوعات👇 🌟هویت ملی... 🌟وحدت ملی... ۱۴۰۱/۹/۱۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸⃟❥๑‌‌•~--------------- 🗓 ۱۵ اکتبر، روز جهانی بانوان روستایی 🔹مجمع عمومی به دنبال بحث ‏هایی که در چهارمین جهانی در بیجینگِ (1955) انجام گرفت و نیز در ادامه 62/136 2007 سازمان ملل، در نهایت در سال 2008 میلادی، روز 15 را به عنوان «روز جهانی زنان روستایی» اعلام کرد. 🔸 زنان روستایی یک قبل از روز جهانی در ۱۶ اکتبر تعیین شده است تا به این ترتیب بر مهم در تأمین غذای کثیری از کره زمین تأکید کند. 🔹زنان روستایی یک‌چهارم جمعیت را تشکیل می‌دهند. در کشورهای در حال ، زنان ۴۲ درصد نیروی کار را تشکیل می‌دهند و بخش اعظم غذای مصرفی خود را بر عهده دارند که از این نظر، سهم مهمی ‌در تعیین غذایی ایفا می‌کنند. ✨ 🌸✨ 🍃🌸✨ 🌸🍃🌸✨ 🍃 را دنبال کنید 👇 💥@RevayateKhass
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال ۲۰۲۱ سازمان ملل میگه باید به عنوان حق اولیه انسان شناخته بشه! دو تا کشور مخالفت می‌کنند، حدس بزنید کدوم دو کشور؟ @RevayateKhass
🏴 | این کاربر بروز‌رسانی شد! 📝 خرده‌ روایت‌های «خط رهبری» از پیاده‌روی عظیم اربعین - ۳ ✍️ نویسنده روایت: فاطمه دولتی 🔸 چفیه را برای بار دهم گرفتم زیرِ دهن کلمن. کمی که مرطوب شد، انداختمش به سر و پرسیدم:«ماشین پیدا نشد؟» 🔹 همسرم سرش را به نشانه نه تکان داده و رفت تا دوباره تلاش کند. از آسمان آتش می‌بارید انگار، قرار بود پیش از طلوع مرز را رد کنیم، محاسباتمان اشتباه از آب در آمد، حالا یازده ظهر ایستاده بودیم وسطِ جاده، معلوم نبود کی ماشینی برای رفتن به بیابیم. 🔸 چفیه خشکِ خشک شده بود که همسرم برگشت و گفت:«یه ماشین هست، ولی بوی گازوئیل میده.» 🔹 چه اهمیتی داشت؟ پیش افتادم و جاگیر شدم در صندلی‌ ماشینی که فنرش کمر را اذیت می‌کرد. بوی گازوئیلی که زیر دماغم بود را نادیده گرفتم و گفتم:«الهی شکر. الحمدالله.» 🔸 راننده دوبار مسیر عوض کرد تا به قول خودش زودتر به مقصد برسد، از کوره‌راه‌هایی رفت که به عقل جن هم نمی‌رسید و سرآخر گرسنه و تشنه و هلاک جایی پشتِ قبرستان وادی‌اسلام پیاده‌مان کرد. بزرگ‌تر از تصورم بود و دو طرف جاده‌اش پر بود از دبه‌های بزرگِ گلاب. کنار بساط یکی از گلاب‌فروش‌ها مرد عربی کوتاه قامتی ایستاده بود. درپوشِ دیگ بزرگی را توی دست گرفته بود، میان درپوش یکبارمصرف‌های کوچک برنج و لوبیا قرار داشت. صدای التماس معده‌ام را ‌شنیدم. پا سست کردم. همسرم مردد نگاهم کرد و گفت:«برنج و لوبیاستا. دیگه هیچی نداره. تو که لوبیا نمی‌خوری.» 🔹 لوبیا نمی‌خوردم؟ شانه بالا انداختم. به جای یک ظرف، دو ظرف برداشتم. کنار دبه‌های گلاب روی تکه سنگی نشستم و با منظره‌ی وادی‌اسلام و سرخی خورشیدی که دامن‌کشان می‌رفت تا جایش را به ماه بدهد غذایم را خوردم، تا آخرین دانه‌ی برنجش را. 🔸 جان به تنم برگشت. باقی مسیر را پر گرفتم. شارع‌الرسول را پشت سر گذاشتم و مقابل ایوان طلای علی‌ابن‌ابی‌طالب ایستادم. وقت برای زیارت کم بود، پس به زیارت‌نامه خواندن سرپایی بسنده کردیم و پیاده‌رویی آغاز شد. شنیده بودیم تا عمود ۱ راه زیادی در پیش داریم و می‌خواستیم تا آخرین قطره توانمان پیش برویم. 🔹 پیش از رسیدن به عمود ۱ تصمیم به توقف گرفتیم. خلوتی پیدا کردیم. خنک بود اما نه تشک داشت، نه بالشت. موکت چرک‌مرده‌ی نارنجی رنگی کف موکب را پوشانده بود. همسرم گفت:«می‌خوای بریم یه جای بهتر پیدا کنیم؟» 🔸 جای بهتر؟ وارد موکب شدم، کیفم را گذاشتم زیر سر، مچاله شدم روی موکت‌های نارنجی. چادرم شد رواندازم. لحظه‌ای پیش از اینکه پلک‌هایم بیافتد روی هم و خواب مرا با خود ببرد از خودم پرسیدم:«این تویی؟!» 🔹 این من بودم. نسخه‌ی جدیدی از یک دخترنازپرورده‌ی کم‌طاقت‌ که تازه متولد شده بود؛ نسخه‌ای دوست‌داشتنی که می‌خواست بماند! 🔰 رهبر معظم انقلاب: « روحیاتِ معنوی سفر اربعین را حفظ کنید در این‌جور حوادث که شما دست قدرت الهی را پشت سرش بوضوح می‌بینید و برکاتش را مشاهده میکنید، باید کرد. اگر شکر کردیم میماند، اگر شکر نکردیم گرفته میشود... این حادثه‌ی راه‌پیمایی را شکر کنید. شکرش ازجمله به این است که آن روحیّات را، آن حالات را -که در این دو سه روزی که مشغول راه‌پیمایی بودید، آنجا مشاهده کردید یا احساس کردید- در خودتان نگه دارید؛ آن برادری را، آن مهربانی را، آن توجّه به ولایت را، آن آماده شدن بدن برای تَعَب کشیدن را، آن ترجیح دادن زحمت کشیدن و عرق ریختن و راه رفتن بر راحتی و تنبلی را. در همه‌ی‌ امور زندگی باید این را دنبال کرد؛ این میشود شکر.» 👉۰۳/۰۹/۱۳۹۵ @RevayateKhass