هرکجا سفره شود پهن،
کنارش نمک است
نمک سفره ی جمعه
دعای فـــــــرج است
"اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"
#شهید_روح_الله_قربانی
✅متولد۱۳۶۸/۳/۱ ، اهل تهران
✅اسمش رو اول میگذارن #عباس ولی چون همون سال چهارده خرداد حضرت امام (ره)رحلت میکنن ، مادرش اسمش رو میگذاره #روح_الله
✅پدرش از سرداران سپاه بود ولی حتی همخوابگاهیهای #روحالله هم تو دانشگاه امام حسین نمیدونستن اون پسر سردار داود قربانیه
✅با اینکه پدرش سردار بود به سختی در گزینش سپاه پذیرفته شد.
نه خودش از موقعیت پدرش استفاده میکرد و نه پدرش اهل این کار بود.
✅پدرش ماموریتهای برون مرزی زیاد میرفت.
یک سال پاکستان
دو سال افغانستان
در حالیکه خونوادش هیچ خبری ازش نداشتن
دو، سه سالی با خونواده بوسنی هم رفتند و زندگی کردن.
@Revayate_ravi
✅مادر #روح_الله همراه خانم دباغ(مرضیه حدیدچی) به عنوان جهادگر به مناطق محروم میرفتن.
✅اونجا همه کاری میکردن:
از آموزش اسلحه تا کارهای فرهنگی
برای اول مهر مدرسهی اونجا رو تعمیر و تمییز میکردن.
✅مادرش وقتی از اردوهای جهادی برمیگرده ، معلم پرورشی میشه.
✅در زمان جنگ ، بعد از مدرسه خونه نمیومد.
میموندن مدرسه ، یا غذا درست میکردن برای رزمندهها ،یا پتو میشستن،
خلاصه کارهای پشت جبهه رو انجام میدادن.
✅مادرش همیشه دوست داشت #روح_الله یا طلبه بشه و یا #شهید
گاهی هم اون رو #شهید_روح_الله صدا میکرد.
✅#روح_الله تو ۱۵ سالگی مادرش بر اثر بیماری از دست میده.
به خاطر آرزوی مادرش دو سالی میره پیش آیتالله #مجتهدی_تهرانی و درس طلبگی میخونه.
بعد اون تو سپاه پذیرفته میشه و میره دانشگاه امام حسین(ع).
@Revayate_ravi
✅ #روح_الله بارها شده بود برای تهذیب نفسش ، ده روز ، ده روز ، روزه میگرفت.
✅مشهد که میرفت ، با پای برهنه میرفت زیارت
گاهی هم از حرم تا محل اسکانش رو کفش هم نمیپوشید ، حتی مسیر دانشگاه تا خونه رو هم پیاده میومد.
بدن و نفسش رو آماده میکرد برای روزهای سخت.
✅خونشون لواسون بود.مسیرش هم طولانی بود و هم کوهستانی
سربالاییهاش نفس گیر بود.
با اینکه خیلی بدنش ورزیده بود ، آخرها نفس کم میاورد.
✅یه بار دو نیمه شب بود که رسید خونه
تازه فهمید کلید یادش رفته
سه ساعت تا اذان صبح مونده بود.
با خودش گفت: اگه الان زنگ بزنم بابام از خواب می پره ، میترسه ، فکر میکنه چی شده؟؟
✅ #روح_الله همونجا جلوی در نشست.
سرما تا مغز استخونش رو میسوزوند
جزوهای دانشگاه رو درآورد و خوند
گاهی هم از سوز سرما بلند میشد و کمی ورزش میکرد.
✅اذان رو که گفتن دید چراغ اتاق پدرش روشن شده.
در زد رفت تو ، ولی به پدرش نگفت تمام شب رو بیرون بود.
@Revayate_ravi
❤️ #روح_الله و همسرش #زینب هر دو برای ازدواجشون به مشهد رفتن و از امام رضا(ع) خواستن کسی رو تو مسیر زندگیشون قرار بده که باهاش عاقبت بخیر بشن.
❤️روز خواستگاری پدر و مادر همسرش بهش گفتن: آقا #روح_الله ما ازت نپرسیدیم خونه داری؟؟؟
ماشین داری؟؟؟
چقدر پول داری؟؟؟
این چیزا برامون مهم نیست
اما دوست داریم دامادمون سرباز #امام_زمان (عج) باشه.
❤️ #روحالله یه وقتایی که دلش میگرفت ، زنگ میزد به #زینب و میگفت برای من قرآن بخون.
میگفت : اگه تو بخونی حالم خوب میشه!!!
@Revayate_ravi
❤️تولد #زینب آخر صفر بود.
#روح_الله چند روز قبل رفته بود و کادوی تولدش خریده بود.
❤️ #زینب روز تولدش خونهی مادرش بود.
زنگ زد به #روح_الله و گفت:داری میای کیک تولد بگیر.
#روح_الله گفت:محرم و صفر چه کیکی بخرم؟؟؟؟
❤️#زینب گفت:جشن نداریم ، خودمون هستیم.
هر چی اصرار کرد #روح_الله گفت:،نمی خرم.
#زینب هم به شوخی گفت: کیک نگرفتی خونه نیا!!!
❤️ #روح_الله که به خونه برگشت یه تیتاب دستش بود.
#زینب گفت: این چیه؟؟؟
#روح_الله گفت: کیکه دیگه!!
گفتی کیک بگیر من هم گرفتم روی همین شمع میگذاریم و تولد میگیریم.
❤️ #زینب با دلخوری رفت روی مبل نشست.
بعد از چند لحظه #روح_الله رفت و کیک تولد رو از پشت در آوردو غافلگیرش کرد.😉
گفت: #زینب سال دیگه جبران میکنم
اما سال بعد.....تولد #زینب دقیقا چهلم #روح_الله بود.😔
@Revayate_ravi
❤️ وقتی #روح_الله از سوریه اومد
#زینب انتظار سوغاتی نداشت.
چون بارها از #روح_الله شنیده بود:
((بازاری که حضرت زینب (س) رو توش گردوندن ، خرید کردن نداره. من از اونجا هیچی خرید نمیکنم.))
@Revayate_ravi