📝 #عکس_نوشته
🔻#حجت_خدا
شما این عکس را نگاه کنید، انگار نه انگار که شوهر من تیر خورده و اسیر دست داعشی هاست، عکس طوری است که انگار محسن، آن نیروی داعشی را اسیر گرفته .
به چشمهای شوهر من نگاه کنید، اصلا ترس در این چشمها نیست، همهاش شجاعت است، دلیری است، محسن توی این عکس مثل کوه است، با صلابت است.
بگذارید یک خاطرهدیگر برایتان تعریف کنم،من امسال به مناسبت روز مرد، یک انگشتر دُر نجف برای محسن هدیه خریدم ، روی این انگشتر «یازهرا» حکاکی شده بود. وقتی محسن میخواست برای بار دوم اعزام شود، همه انگشترهایش را درآورد، الا این یکی. گفت من این یکی را با خودم میبرم، من از اینها بهخاطر حضرت زهرا(س) کینه دارم،من تا لحظه آخر باید نشان بدهم که شیعه امیرالمومنین (ع) هستم.
بعد من در این تصاویری که بعد از شهادت محسن از پیکر بیسرش منتشر شده،دقت کردم دیدم این انگشتر دستش نبود. مطمئتنم که داعشیها انگشتر او را از دستش درآوردهاند چون اسم حضرت زهرا(س) رویش حک شده بود.
من تصویر بدن بیسرش را دیدم، خیلیها به من گفتند که این عکس را نبین، گفتند تو همان عکسی را ببین که محسن استوار ایستاده و اسیر شده، این یکی را نگاه نکن. اما من گفتم نه اینطور نگویید، مگر حضرت زینب(س) در مجلس یزید نفرمودند که «ما رایت الا جمیلا.» من هم هیچ چیز جز زیبایی در این مسیر، در این عکس نمیبینم.
همسر بزرگوار شهید
شهید مدافع حرم محسن حججی🌹
@Revayate_ravi
🌹صلوات خاصه امام کاظم علیه السلام
♦️آیت الله مشکینی:مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید.
@Revayate_ravi
سخنان حضرت آقا درمورد شهیدان باکری و سلیمانی:
بسماللهالرحمنالرحیم
«در بین شهدا بعضی از آنها #شهیدپرور بودند.
در واقع میتوان گفت آنها #سیدالشهدا بودند. اعتقاد ما این است که #شهید_باکری سیدالشهدای لشکر عاشورا بود....
و #شهید_سلیمانی هم سیدالشهدای مقاومت است.
سیدالشهدا شدن این عزیزان هم بهخاطر فرماندهیشان نبود.
از زمانی که جنگ هشت سال دفاع مقدس شروع شد، شهید آقا مهدی باکری از یک خمپاره زدن در جنگ شروع کرد.
اما آقا مهدی در بین رزمندگان صاحب سبک و صاحب ادبیات بود...
باکری فرد نبود، بلکه ادبیات بود.
با تمام رفتار، گفتار، حرکات، سکنات و برخوردهایش همواره شهید تربیت میکرد. و این دقیقاً در حاج قاسم هم بود....»
یاد شهدا با صلوات
@Revayate_ravi
سلام✋
#امیر سیاوشی هستم
امروز چهارمین روز که مهمان شما اعضای کانال راویان هستم
یه نکته👌
لطفا🙏 از شیطنتهای من الگو برداری نکنین
اینها فقط خاطره هست دلیلی نداره چون من انجام میدادم پس....
نقطه سر خط!!!
یا علی✌️
@Revayate_ravi
🌸🌼 #امیر وقتی قضیه اعزامش به سوریه رو به #ریحانه گفت: اون آب پاکی رو ریخت رو دستش و قبول نکرد ، غافل از اونکه وقتی حضرت #زینب کسی رو دعوت کنه ..... این اتفاق خود به خود رقم میخوره.
🌸🌼کارهاش جور شد که بره سوریه ولی به هیچ کس چیزی نگفت ، تا پای پرواز هم رفت ولی ماموریتش کنسل شد به #ریحانه زنگ زد و گفت:《راضی نبودی از پای پرواز برگشتم》
🌸🌼#ریحانه گفت:کدوم پرواز؟؟؟
کجا قرار بود بری؟؟؟......
و #امیر فقط میخندید
اون روز برای اینکه ناراحتی #ریحانه رو از دلش در بیاره، رفت خونشون
وقتی چشم #ریحانه تو راهپله به #امیر افتاد ، مشتهاش رو حواله بازوی #امیر کردو گفت:..
🌸🌼تو میخواستی بدون اینکه با من خداحافظی کنی بری؟؟؟!!
یعنی فرصت خداحافظی رو هم نمیخواستی به من بدی؟؟!!
#امیر فقط می خندید😂
🌸🌼بعد از دو سال نامزدی قرار شد بعد از محرم و صفر برن سفر مشهد و زندگیشون رو شروع کنن.
ولی
تو همین زمان خبر اومد که باید به سوریه اعزام بشن ، به خانواده و #ریحانه گفته بود که قراره به هند بره.
🌸🌼 #امیر نمی خواست یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیش به قیمت اذیت کردن عزیزترینهاش انجام بشه.
🌸🌼قبل از رفتن با #ریحانه رفت تا
دوری تو خیابون بزنن و خداحافظی بکنه.
🌸🌼 #ریحانه رو به خونشون رسوند و رفت .بعد از چند ساعت دوباره تماس گرفت که پروازمون چند ساعت عقب افتاده .
میای باز هم همدیگر رو ببینیم؟؟؟
#ریحانه سریع قبول کرد.
#ریحانه از تاریکی شب استفاده کرد و همون طور که ترک موتور #امیر نشسته بود سرش رو روی کمر #امیر گذاشت
دلش میخواست بودنش را احساس کند.
🌸🌼بعضی رفتارها برای #امیر خط قرمز بود مخصوصا در جمع ولی #ریحانه اون شب از این خط قرمز گذشت
از تاریکی شب
خلوت بودن کوچه
بیقراری خودش استفاده کرد
و
قبل از خداحافظی #امیر رو بوسید
#امیر بدون اینکه اعتراضی بکنه....
@Revayate_ravi
🌸🌼 #امیر حتی تو سوریه هم دست از شیطنت بر نمیداشت، طوری که روی #امیر و هم اتاقیهاش اسم #اخراجیها رو گذاشتن.
🌸🌼بعد از رفتن به سوریه ، اولین بار بود که اونها رو برای زیارت حرم حضرت #زینب میبردن.
اطراف زینبیه بوی #حاج_حسین_همدانی رو می داد که کمتر از دو ماه پیش به شهادت رسیده بود.
🌸🌼گلولهها و خمپارهها که گنبد طلایی حرم رو زخمی کرده بودن به چشم میخورد...
بقیه مدافعان حرم سینه زنی و روضه رو شروع کردن ولی #امیر به ضریح قفل شده بود و بلند ، بلند تکرار میکرد:
《 قول میدم #خانم تا آخرین قطره خونم نذارم کسی چپ به حرمت نگاه کنه.....
🌸🌼قبل از عملیات بهشون ناهار خوبی میدادن ، به شوخی میگفتن:این ناهار رو میدن که امشب ناکام از دنیا نریم.😉
🌸🌼منطقه عملیاتی که رفته بودن به خاطر نم بارون زمینش گلی شده بود
همه از فرق سر تا نوک پایشان گلی شده بود.
عملیات کنسل شد و دستور عقبنشینی دادن.وقتی برگشتن صف حمام شلوغ بود ولی #امیر آروم یه گوشه نشسته بود و میگفت بذار بقیه خودشون رو بشورن.
🌸🌼#امیر آخرین نفری بود که به حمام رفت وقتی اومد دید همه از خستگی بیهوش شدن ، این بهترین فرصت برای شیطنت #امیر بود.😜
🌸🌼فندک رو گرفت و ریش تک تک رفقاش رو سوزوند🙃
رفقاش هم نامردی نکردن ، دست و پای #امیر رو گرفتن تا ریشش رو کوتاه کنن.
🌸🌼#امیر که روی ریشش حساس بود اونها رو به #حضرت_زینب(س)قسم داد تا این کار رو نکن.
قسمش کارگر افتاد ولی یک جشن پتوی حسابی برایش گرفتن.😎
🌸🌼بچههامیگفتن :#امیر تو دُرُست بشو نیستی
دشمن هم ما رو نکشه ، تو میکشی😝
@Revayate_ravi