انجمن راویان شهرستان بهشهر
♦️ خـواسـتگـارے بـا چـشـمهـاے آبے ♦️
♦️ بر گرفته از کتاب گـلستــان یــازدهــم♦️
🔲 خـاطــرات هـمســر ســردار شـهیــد #عـلےچـیـتســازیــان
🔲 قسمت: 7⃣1⃣
💢 تشعیع علیآقا تموم شد و من منتظر به دنیا اومدن یادگار علیآقا بودم.
یادم افتاد که یهبار از جلوی بیمارستان بوعلی داشتیم رد میشدیم ، گفتم: علیآقا تا چند ماه دیگه بچهمون اینجا بهدنیا میاد.با تعجب گفت: اینجا!!!!!!
گفتم: آره ، اینجا بهترین بیمارستان همدانِ.علیآقا سرعت ماشین رو کم کرد و گفت: نه!!! ما بیمارستانی میریم که مستضعفین میرن.اینجا مال پولدارهاست.تو ماه هشتم بارداری بودم که درد به سراغم اومد .رفتیم بیمارستان فاطمیه که یه بیمارستان دولتی بود.همینکه وارد بیمارستان شدیم ، خبر مثل بمب همه جا صدا کرد.《بچهی شهید چیتسازیان داره به دنیا میاد》
از بس توی این ۳۷ روز گریه کردم و غصه خوردم ، فکر میکردم یه بچهی لاغر و کوچیک به دنیا میارم.بعد از شهادت امیر و علی تا یک هفته جز آب چیزی از گلوم پایین نمیرفت.خیلی لاغر شدهبودم.مثل زنهای باردار نبودم.خیلیها باورشون نمیشد حاملهام.
💢 درد مثل خون پخش شدهبود توی تنم.نمی خواستم فریاد بزنم .لبهام رو گزیدم و دست مادرم رو تا اونجایی که زور داشتم فشار دادم.مادرم دستم رو روی لبهاش گذاشتهبود و تند تند میبوسید.دست چپم رو جلوی صورتم گرفتم.حلقهی ازدواجم بوی علی رو میداد.اون رو بوسیدم یکدفعه علیآقا رو دیدم .روبروم ایستادهبود و میخندید.با دیدنش درد رو فراموش کردم.زیر لب یاعلی میگفتم. وقتی صدای گریهی بچه بلند شد تنم سبک شد.چه حس خوبی بود .دلم میخواست بخوابم.یکی از پرستارها گفت: پسره!!!انشاءالله جای پدرش هزار ساله شه.پسرم یه بچهی کوچولو اما تپل و سرخ بود با موهای سیاه پر کلاغی.مادرم مشغول مرتب کردن پتو سر و وضعم بود و با شادی گفت: مردم مرتب زنگ میزنن و احوالت رو میپرسن.از دفتر امامجمعه گرفته تا استانداری و جاهای دیگه.بغض راه گلوم رو گرفتهبود.دلم میخواست مادرم چراغها رو خاموش میکرد و میخوابیدم و خواب علیآقا رو میدیدم.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
شهید تاسوعا 🌹
🍁روزے ڪه میرفت سوریه
ازش پرسید
حسین ڪی برمیگردی؟
گفت طول نمیڪشه
ولی تاسوعاخونه ام
ڪہ صبح تاسوعا شهید میشه
وبرش میگردونن
#شهـید_حسین_جمالی
#شهادت_تاسوعای_۹۴
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌹شهید تاسوعا #صدرزاده
براےشهادت بایدتلاش کرد
باید با تنی خسته برای خدا کار کرد
مصطفۍاوایل این ماهو روزه میگرفت و با زبان روزه برایبسیج فعالیت های بسیاری میکرد، تا اونجایۍکه چشمش سیاهی میرفت
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌹شهید تاسوعا
شب ها یه بالشت سفت میگذاشت زیرسرش #میگفتم روےزمین کمرت دردمیگیر، بلندشو روی تخت بخواب #میگفت؛ نه ممکنه برای نمازصبح خواب بمونم نبایدجای خوابم راحت باشه
#شهید_پویا_ایزدی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
خدایا! به حق عرقی که از خجالت رو پیشونی حضرت عباس ریخت
همه ما رو حاجت روا کن
به لب های تشنه حضرت عباس گناه های ما رو ببخش
به حق چشمان منتظر بچه ها به همه مریض ها شفا بده
به حق علی اضعر ۶ ماهه عاقبت به خیرمون کن
به حق لکنت زبان حضرت رقیه
ما رو از صاحب الزمانمون دور نکن
به حق ۵ تن آل عبا ۵ تا صلوات
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi