🔴 اگر انگلیس را بردیم.....
🔻 اولین بازی جام جهانی ایران رقابت با تیم ملی انگلستان است . اگر چه روی کاغذ شانس پیروزی یوزهای غیور ایرانی کمتر است ولی دنیای فوتبال عالم ممکنات است و هیچ چیز بعید نیست...
🔹اما آنچه که به این بهانه میخواستم عرض بکنم این است در صورت پیروزی و حتی تساوی امکان راه اندازی کارناوال شادی در ایران عزیز است.
🔹 حالا به نظر شما برای جلوگیری از موج سواری احتمالی عده ای از فضای کارناوال های چه تدبیری باید بیاندیشند؟ آیا اصلا نیاز به تدبیر و حضور هست؟
🔹حالا که دشمن برای یک موج سواری ماه ها قبل برنامه ریزی میکند بد نیست ما هم چند ساعت بعد برای هر سناریو پیش بینی هایی برای فضای مجازی و جشن خیابانی داشته باشیم.
🔹پیشنهاد حقیر اینست که از همین الان بچه های فرهنگی در هر شهرستان باید برای حضور و میدان داری آماده باشند؛ از الزامات این میدانداری پیش بینی و آماده کردن پرچم های خوشرنگ ایران اسلامی است. همچنین طراحی استوری هایی برای غالب کردن روایت های متعهدانه ملی...
🔹پس: #یاعلی
🖌 #محمدصادق_سلطانزاده_بشرویه
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
💢 پیشنهاد میکنم کیروش امشب برای بچه های تیم ملی فیلم «یتیم خانه ایران» رو بذاره😉
#انجامشد
🔷دیدار جمعی از خواهران راوی شهرستان بهشهر با خانوادهی شهیده #رقیهحسینزاده
🔷شهیده #رقیهحسینزاده ، متولد: ۱۳۵۲ و اهل روستای ولیجه محلهی نکا که ایشان طلبهی حوزهی علمیه بهشهر بودند.
ایشان زدواج میکنند و حاصل این ازدواج سه فرزند بودهاست.
🔷به دلیل شغل همسرشان که کاردار سفارت ایران در لبنان بود در اواخر عمرشان در لبنان زندگی میکردند که ۲۸ آبان سال ۱۳۹۲ در اثر حملهی تروریستی به سفارت ایران در لبنان به شهادت میرسند.
🔷همیشه خانوادهی شهید فکر میکردند دامادشان احمدآقا به شهادت میرسد ولی فکر نمیکردند روزی رقیه به این درجه نائل شود.
🔷شهیده #رقیهحسینزاده به روایت خانوادهاش همیشه نمازش را اول وقت میخواند و مجلسی که غیبت میشد را ترک میکرد.
قبل از رفتن به لبنان خیلی از وسایل زندگیش را داد به مادرش تا به نیازمندان دهد ، مادرش گفت: تو خودت وسیله کم داری!!! رقیه در جواب گفت: دیگر به آنها نیازی ندارم.
🔷 از لبنان زنگ میزد و اگر کسی از دوستان یا فامیل فوت میکرد آنجا برایش نماز لیلیهالدفن میخواند.
حسینیهی روستا کولر نداشت و رقیه که در لبنان هم جلسهی قرآنی داشت آنجا پول جمعآوری میکند و کولری برای حسینیه تهیه میکنند که بعدها بهنام خانمهای بیروتی ثبت شد.
🔷ده روز اول محرم سال ۱۳۹۲ را در منزل خود روضهخوانی گرفت و موقع اذان روی مبل میرفت و بلند اذان میگفت.
دخترش میگفت: روزهای آخر آنقدر صدای اذانش سوزناک بود که گریه میکرد و دو روز بعد از عاشورای همان سال به شهادت رسید.
✍روحش شاد و یادش گرامی باد.
#انجامشد
🌀دیدار جمعی از خواهران راوی شهرستان بهشهر با خانوادهی شهید مدافع حرم #عبدالرحیمفیروزآبادی
🌀مادر شهید در مورد عبدالرحیم گفتند: از پنج سالگی نماز و روزه گرفتن را شروع کرد.روزهای آخر وقتی من وضو میگرفتم میآمد و قطرات آب وضوی دست من را میخورد میگفتم: این چه کاریه میکنی؟ اگر آب میخواهی از یخچال بگیر. گفت: نه!!! آب نمیخوام
چند بار دیگر هم اینکار را انجام داد گفتم: حتما باید به من بگی چرا این کار رو میکنی؟؟
گفت: چون قطرات آب وضوی مادر شربت #شهادت است.
🌀 و خواهر شهید در ادامهی خاطرهگویی از برادر شهیدش اینطور بیان داشتند:
چند جایی برای خواستگاری رفتیم و اتفاقا خانوادههای مذهبی خوبی بودند ولی بعد از صحبت #عبدالرحیم با دختر به ما جواب منفی میدادند .بعد از ازدواجشان از طریق همسرش متوجه شدیم که به همهی دختر خانمها میگفت: مسیر زندگی من به شهادت ختم خواهد میشود آیا میتوانید من را همراهی کنید؟
🌀خواهرشان گفتند: #عبدالرحیم عروسی نگرفت.رفتند حج و بعد ولیمه دادند و این شد عروسیشان.سه روز بعد از عروسی رفتند ماموریت در سراوان.
بهش زنگ زدیم و گفتیم تازه عروس رو تنها گذاشتی و رفتی؟ گفت: من یک همراه در زندگی دارم.
🌀خواهر شهید در ادامه گفتند: شهید #محمدتقیسالخورده و عبدالرحیم دوستان بسیار صمیمی بودند.در واقع یک روح در دو بدن و بعد از شهادت عبدالرحیم همهی دوستانش میگفتند: محمدتقی خیلی نمیماند(قابل ذکر است که عبدالرحیم آذر ۹۴ به شهادت رسید و محمدتقی ، فروردین ۹۵)
من دو روز قبل از شهادت محمدتقی خواب دیدم که عبدالرحیم با تِی دارد پلههای خانهاش را تمییز میکند.گفتم: عبدالرحیم مشغول کاری؟؟ گفت: آره!!!!
وقتی مهمان داری باید تمییز کنی دیگه!!!
گفتم: مهمانت کیه؟
گفت: کی میخواستی باشه!!! محمدتقی دیگه!!! اونه که همیشه میاد خونهی ما.
وقتی بیدار شدم مدام با عبدالرحیم حرف میزدم و میگفتم: عبدالرحیم تو رو به جان مامان!! زینب خیلی کوچیکه خودت مراقب محمدتقی باش.که دو روز بعد خبر شهادت محمدتقی اومد.
✍روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
🔴عزم ایران برای برخورد اساسی با تروریست های تجزیه طلب
🔷یگان های موشکی و پهپادی سپاه پاسداران ایران در حملات گسترده مقرهای گروههای تروریستی کومله و دموکرات در استان های سلیمانیه و اربیل عراق را هدف قرار دادند.
🔷در این حملات پردامنه که ساعتی قبل (بامداد دوشنبه ۳۰ آبان ماه انجام گرفت ، دهها پایگاه و محل حضور عناصر مسلح تروریست مورد اصابت واقع شد.
🔷در خصوص حمله اخیر چند نکته باید ذکر گردد؛
1️⃣ ایران عزم جدی برای برخورد اساسی با تهدیدات امنیتی و نظامی در پیرامون مرزهای خود دارد و این موضوع منحصر به سالهای اخیر نیست.
🔷مقابله جمهوری اسلامی با گروههای مسلح و تجزیه طلب کردی (به خصوص حزب دموکرات ) از سال ۱۳۵۸ آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.
2️⃣ در سالهای گذشته رژیم صهیونیستی سعی درحضور اطلاعاتی در مرزهای ایران داشته و باکو ، اقلیم شمال عراق و امارات را برای این منظور انتخاب کرده است.
🔷به دلایل مختلف حساس ترین نقطه برای ایران که حکومت مرکزی عراق نیز روی آن حاکمیت ندارد ، اقلیم شمالی این کشور است و به همین جهت تهران قصد دارد احتمالا در یک همکاری مشترک با دولت شیاع السودانی یکبار برای همیشه این مناطق را پاکسازی نماید.
🔷دولت شیاع السودانی ( مورد حمایت گروههای نزدیک به جمهوری اسلامی ) یک فرصت طلایی برای ایران به شمار می رود تا علاوه بر راحت شدن از شر گروههای تروریستی کردی و افسران موساد ، ارتش عراق نیز در مناطق شمالی مستقر گردد و این اقلیم از حاکمیت خانوادگی عده ای معدود نجات یابد.
3️⃣ ایران در روزهای اخیر رسما به دولت عراق اعلام کرده بود که در پی برخورد اساسی با تهدیدات در اقلیم شمالی این کشور است و حضور افسران اطلاعاتی اسرائیل و تروریست ها را برنمی تابد.
4️⃣ حملات بامداد ۳۰ آبان ماه ، از لحاظ کمیت و کیفیت بی سابقه بودند زیرا از استان سلیمانیه در مرز ایران گرفته تا مناطق مختلفی از اربیل هدف موشک و پهپاد واقع شدند.
5️⃣ اگر مسئولان اقلیم شمالی نپذیرند که تروریست ها خلع سلاح شده و ارتش عراق در مرز با ایران مستقر گردد ، احتمال ورود زمینی ارتش و سپاه پاسداران به این مناطق و برخورد جدی با تروریست ها بالاست و دولت شیاع السودانی نیز مطمئنا موافق اعمال حاکمیت بغداد بر این مناطق خواهد بود.
6️⃣ از لحاظ حقوقی نیز بر اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد ایران حق دارد به صورت یکجانبه علیه تروریست های مسلح عملیات نظامی انجام دهد.
در این خصوص ماده ۵۱ منشور ملل متحد می گوید:
🔷"در صورتی که یک عضو ملل متحد مورد تجاوز مسلحانه واقع شود، هیچ یک از مقررات این منشور به حق طبیعی دفاع مشروع انفرادی یااجتماعی تا موقعی که شورای امنیت اقدام لازم برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی به عمل آورد لطمه وارد نخواهد
آورد".
7️⃣ با توجه فاصله نه چندان زیاد مقرهای تروریست ها در استان های سلیمانیه ، حلبچه و اربیل ، برخورد نظامی با آنها هزینه های زیادی را به ایران تحمیل نخواهد کرد ؛ به ویژه که دولت های ترکیه و عراق نیز از عملیات ایران ولو به صورت غیرعلنی استقبال می کنند.
8️⃣ این نکته نیز لازم به ذکر است که فواد حسین وزیر خارجه عراق یک کرد عضو حزب بارزانی بوده که از طریق بده بستان های سیاسی به این سمت رسیده و به همین جهت طبیعی است که مواضع وی در محکومیت حملات به تروریست ها باشد.
🔷بی شک دولت عراق از بازگشت حاکمیتش بر اقلیم شمالی و استان های سلیمانیه، اربیل، دهوک و حلبچه کاملا راضی و خشنود خواهد بود.
#شمارش_معکوس_حمله_به_اسراییل
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔹🔷 درگـاه ایـن خـانـه بـوسیـدنےاسـت 🔷🔹
🔲 خـاطــرات مـادر شـهیــدان #داوود #رســول و #عـلیــرضـاخـالقــےپـور
🔲 قسمت :0⃣1⃣ (زن ، زنـدگے ، شهـادت )
✍ علیرضا مجروح میشه و اون رو به خونه میارن.رسول وسیلههاش رو جمع میکنه تا آتیش بزنه.گفت: به اینها نزدیک نشین ، شیمیایی شده.تا اون روز شیمیایی ندیدهبودم ولی حالا داشتم میدیدم.سرفههای خشک و کشدار علیرضا ، چشمهاس سرخ و بیرون زده از شدت سرفه.نفسهای خسدار و تنی که هر روز لاغرتر میشد.ماه رمضون سال ۱۳۶۶ بود.علیرضا شب تا صبح یه ساعت هم نمیخوابید.یه شب بیدار شدم دیدم علیرضا سرجاش نیست.صداش از توی آشپزخونه میومد.نور ماه ستون شدهبود روی تن لاغرش.سر کج کردهبود و آسمون رو نگاه میکرد.الهی العفو.العفو.العفو
با دیدن این حالتش دلم ریخت.حس کردم فقط پاهاش روی زمین هست.حس کردم علیرضا دیگه موندنینیست.
✍ رسول چند روزی پیش ما موند و بعد به منطقه برگشت.دست تنها بودم حال علیرضا روز به روز بدتر میشد.بدنش پر از تاولهای ریز و درشت و آبدار بود.رسول وقتی برمیگشت.همین که خونه بود برام بس بود.هوای علیرضا رو داشت ، هوای من رو داشت.به عزیز سر میزد. زهرا و امیرحسین رو به گردش میبرد.با بودنش بار از روی دوشم برمیداشت.دوباره اصرارهای علیرضا برای رفتن به منطقه شروع شد.با اون حالوبدن آش و لاش کجا میفرستادمش؟؟؟تو بیابونهای منطقه حتما حالش بدتر میشد.تاولهای سربازکرده و زخمهای تنش رسیدگی میخواست.اون شب حاجی اومد خونه تا ساکش رو برای اعزام ببندم.علیرضا مدام دور ما میپلکید تا رضایت ما رو بگیره.
✍ هم دلم براش میسوخت،هم دلم نمیومد رضایت بدم.گفتم: مادرجان!رسول هم که رفت ، حداقل یکیتون برام بمونین.
گفت: آخه من به چه دردتون میخورم؟؟دیدی اون دفعه رفتم ، خدا من رو با چه وضعی ، پرتم کرد سرتون؟؟؟
گفت: مامان!دارم میرم از بابا اجازه بگیرم.به خدا اگه حرفی بزنی که بابا بگه نه ، اون دنیا پیش حضرت زهرا(س) جلوت رو میگیرم.بالاخره رضایت حاجی رو هم گرفت. رفتم به حاجی گفتم: چرا رضایت دادی؟گفت: یادته سوریه بودم گفتم: این لباس خاکی کفن من و بچههام میشه؟؟فکر کردی من همینطوری یه چیزی گفتم.این اعتقاد منه!!
گفت: تَوکُلت کجا رفته؟؟ مگه بچهها مال من و شمان؟؟؟با انگشت به آسمون اشاره کرد و گفت: مال خودشه.چرا موقع شهادت داوود گفتی: خدا امانتی داد و گرفت؟؟خب اینام امانتن دیگه.داوود فقط امانت بود؟؟
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi