eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 گُردان به تو می‌نازد 🌺 🌀عبدالحسین شناسنامه‌ی رو گرفت ولی نمی‌دونست چه حکمتی هست که داخل شناسنامه غدیر رو با ق نوشتن🧐 🌀 بعد از ، داوود👶 به دنیا اومد و عبدالحسین با سه بچه رفت سربازی دوره‌ی جنگ بود و عبدالحسین تو جبهه هم صافکاری ماشین‌های اعزامی‌و‌داغون رو انجام می‌داد. 🌀 کوچیک‌تر که بود خیلی بازیگوش بود ولی در عین حال بسیار مودب😊 بود. بیشتردعواهاش تو مدرسه سر این بود که بچه‌ها حرف زشت😠 می‌زدنند. به پدرش رفته بود.در تمام این سالها عبدالحسین حتی یک‌بار هم نشد به بچه‌هاش بگه 🙃 🌀 علاقه‌ی خاصی به موشک‌بازی🚀 داشت و همیشه در حال موشک درست کردن بود برای همین از دفتر صدبرگش فقط چندتا برگ سفید می‌موند. 🌀 سال۷۰ دوقلوهاشون (پیمان و مرجان )👶👶 به دنیا اومدن حالا دیگه یه خونواده‌ی هفت نفره شده بودن. 🌀 ۸ سال بیشتر نداشت که طرح هیات رو با کمک برادرش داوود ریخت و با چادر مشکی مادرش خیمه‌ی (علیه‌السلام)💚 رو بنا کرد. داوود مداحی می‌کرد و خودش جلوی خیمه می‌ایستاد و کفش‌ها رو جفت می‌کرد. 🌀 بارها شده‌بود وسط بازی فوتبال⚽️ غیبش میزد ، می‌رفت و به خانم‌های مُسنی که دستشون بار بود کمک می‌کرد. همه می‌گفتن: ( خیلی بزن بهادره)💪 ولی تو کوچشون کسی جرات نداشت از ترس حرف زشت بزنه!!! @Revayate_ravi
🌀 رفت‌و‌آمدش به مسجد باعث شده‌بود خیلی باهوش‌تر از بچه‌هوی هم‌سن و سال خودش باشه بچه‌ها کم‌کم بزرگ شدن و هیات هم بزرگ‌تر 🌀 می‌گفت: با هر ترفندی که شده باید پای بچه‌ها رو کشوند به مسجد و هیات هرچی می‌خوان براشون بخرین مثلا : طبل و سنج و زنجیر ، فقط کاری کنین که هیاتی بشن با همین کارهاش خیلی از بچه‌های شَّر محله رو هیاتی کرده بود. 🌀 ۱۴ سال بیشتر نداشت که وارد بسیج شد. سال ۷۹ رفت راهیان‌نور دقیقا همون سالی که تشریف آوردن به منطقه @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☆∞🦋∞☆ 🔔 ...: استغــفار ڪـن؛ غـم‌از میره اگـر استغفارڪـردے و غـم‌از دِلتـــــ نرفتـــــ... یعنـے دارے خالـے بندے میڪنـے‼️ بگـرد گناهـتو پیداڪـن و ڪُـن بهش... اینـہ‌رازِ موفقیتـــــ و آرامـــش... @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب روایت زندگی پر از خیر و برکتی است که۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ در محله ی تهران پارس تهران، آغاز می شود و صحنه ی آخرش، در دل صحرای بوکمال ، رقم می خورد. همان طور که خود شهید نوید آرزو کرده بود. همان طور ، همان طور بی سامان. در کتاب شهید نوید، مجموعه ای از روایت ها، از زبان خانواده، دوست و همسر شهید نوید، دست در دست هم گذاشته اند تا آرزوهای جوان هم نسل و هم روزگار خودمان را بهتر بشناسیم.  🛑قیمت. ۳۵۰۰۰تومان 🛑باتخفیف. ۳۲۰۰۰تومان @ketab_hesan سفارش @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 گُردان به تو می‌نازد 🌺 🌀 اون سفر راهیان‌نور برای پر از عنایات ویژه شد. توی فکه تا پیاده شد چشمش افتاد به تابلوی ورودی یادمان《فَخلَع نعلیک اِنک بالواد مُقدس طُوی》 🌀 توی فکه خیلی اتفاقی یکی از دوستانش رو دید که توی تفحص بود ، گفت: یه 🥀 پیدا کردیم اگه دوست دارین ببرمتون زیارت!!!!! 🌀 وارد یه کانکس شدن و دوست یه سجاده پهن کرد و استخون‌های مطهر شهیدی که کفن‌‌پیچ🥀 بود رو روی اون سجاده گذاشت و گفت: شماها میهمان ویژه‌ی این شهید هستین اختصاصی شماها رو دعوت کرده التماس‌دعا گفت🙏 و از کانکس خارج شد. 🌀 صدای هق‌هق‌شان بلند شد. از جیبش زیارت‌عاشورا رو درآورد و شروع کرد به زمزمه کردن هر جا میرفتن زیارت‌عاشورا تو جیبش بود. بچه‌ها می‌گفتن: 《 همیشه مجهزه》✌️ 🌀 دوستشون بعد از نیم‌ساعت برگشت و گفت: چیه !!! فکر نمی‌کردین ، شهدا اینجوری براتون سنگ تمام بگذارن دو تا تیکه کفن شهید رو برداشت و گذاشت کف دستشون و گفت: اینم تبرکی کفن شهید🥀 بچه‌ها تشکر کردن و رفتن. 🌀 دلشون آروم گرفته بود انگار از سفر آسمون برگشته بودن. باهم قرار گذاشتن یادگاری کفن شهید رو بگذارند لای جانمازشون و از این موضوع به کسی چیزی نگن تا حسرتی برای دوستان ایجاد نشه. @Revayate_ravi
🌀 وارد حوزه‌ی موسی‌بن‌جعفر شد. یکی‌یکی با هم‌حجره‌ایشان آشنا شد. صدرزاده😍 سیدرضا بطحایی😍 و چند تن دیگه از طلبه‌ها اون روز مهمان هم‌حجره‌ایشان بود ولی فکر نمی‌کرد سه نفر از اون سفره شهید ❤️میشن. 🌀 سیدرضا بطحایی ، خرداد ۹۳ رو با همسر باردار و فرزندش ، داعش بی‌رحمانه بدنشون رو قطعه‌قطعه کرد😔 و سال بعد و به شهادت رسیدن🌹 @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا