#طنز_جبهه✌🏻😂
+دعای وقت خواب
تازه چشممان گرم شده بود كه يكي از بچهها، از آن بچههايي كه اصلاً اين حرفها بهش نميآيد، پتو را از روي صورتمان كنار زد و گفت: بلند شيد، بلند شيد، ميخوايم دسته جمعي دعاي وقت خواب بخوانيم.😅
هرچي گفتيم: بابا پدرت خوب، مادرت خوب، بگذار براي يك شب ديگر، دست از سر ما بردار، حال و حوصلهاش را نداريم.🥴🤕😂
اصرار ميكرد كه: فقط يك دقيقه، فقط يك دقيقه🤩
همه به هر ترتيبي بود، يكييكي بلند شدند و نشستند
شايد فكر ميكردند حالا ميخواهد سورهي واقعهاي، تلفيقي و آدابي كه معمول بود بخواند و به جا بياورد، كه با يك قيافهي عابدانهاي شروع كرد بسم الله الرحمن الرحیم همه تكرار كردند بسم الله الرحمن الرحيم... و با ترديد منتظر بقيهي عبارت شدند، اما بعد از بسم الله، بلافاصله اضافه كرد: «همه با هم ميخوابيم» بعد پتو را كشيد سرش.
بچهها هم كه حسابي كفري شده بودند😬، بلند شدند و افتادند به جانش و با يك جشن پتو حسابي از خجالتش در آمدند.😂
@Revayate_ravi
در هیچ جنگی حتی فتحِ مکه
نفرمود به من تبریک بگوئید
اما در روزِ غدیر
دستور داد به وی تبریک بگویند
شادترین روزِ پیامبر، غدیر بود.. :)
#عیدولایتمبارک💚
@Revayate_ravi
غدير ڪربلاے عَوام بود، وڪربلا، غدير خواص! غدير با آنڪه بيعت گرفته شد جَفا شد ودر ڪربلا با آنڪه بيعت برداشته شد وفا شد..؛
(رهبرمعظمانقلاب)
@Revayate_ravi
این فیلم؛ خط مقدم کربلای ۵، در شلمچه را به تصویر کشیده است.
این عزیز ارپی جی زن که لباس سبز پوشیده، شهید سعید شاه حسینی، برادر شهیدان محمدحسن وحسین شاهحسینی است. این سه برادر شهید اصالتا نیاورانی بودند.
پدر شهید ۲ سال پیش و مادر شهید مدتی قبل آسمانی شد. وقتی سعید شهید شد بچه ها رفتند تا خبر را به خانواده اش بدهند. حاج عبدالوهاب پدر شهید آمد و گفت شلوغ نکنید، مادر سعید قبلا دو فرزند دیگرش را هم تقدیم کرده، بگذارید من خودم این خبر رامی دهم.
وقتی به منزل می روند می بینند مادر پای تلویزیون نشسته و همین فیلم در حال پخش شدن است. مادر با یک ذوق عجیبی می گوید سعید، سعید خودمونه. سعید آرپی جی می زند و یا حسین می گوید و به پشت تیربار می رود تا بعثی ها را نابود کند.
پدر به مادر می گوید؛ دیدی شیر بچه ات را؟
مادر با خوشحالی می گوید؛ بله
پدر می گوید: اگر لیاقت داشته باشد، باید مانند برادرانش شهید شود و بعد می گوید: این پسرمان هم لایق بود و این تکبیر آخرش است و به شهادت رسیده و قطرات اشک مادر جلوی تلویزیون جاری می شود.
خانه این خانواده در نزدیکی بيمارستان فرهنگیان و اردوگاه منظریه اکنون تبدیل به حسینیه شده است.
@Revayate_ravi
🌹خانم کاملی یکی از فرماندهان پایگاه میاندرود ساری توضیح دادند:
برای رحلت امام رفتیم تهران ...
🌹قرار بر این شد ساعت ۱۰شب همه اتوبوس ها بیایند و وارد پارکینگ مرقد امام شوند
🌹ما ساعت ۷/۳۰ غروب رسیدیم ولی به ما اجازه ورود ندادند
گفتم فرمانده شما کیه؟؟
گفتند:#بلباسی
🌹آقای #بلباسی هم گفت:نمی شود شما زودتر از موعد رسیدید
دیگر عصبانی شدم 😡و با صدای بلند گفتم:
اگه شما راضی میشید،من امشب پنجاه نفر از بسیجی ها رو که حکم ناموستون رو دارن ببرم توی یکی از پارک های تهران بخوابونم ....
حرفی نیست!!!
🌹من میرم و از همون جا بر می گردم ساری،فقط خواهرانه بهت بگم:
🌹برو لباس پاسداریت رو در بیار
تو که نمی تونی یه شب از پنجاه تا خانم که حکم ناموست رو دارن دفاع کنی،
چطور می خوای حافظ حریم کشورت باشی؟؟؟!!!
🌹قبل از اینکه سوار اتوبوس بشم، دیدم آقای #بلباسی دنبالم اومد گفت:نه تنها اینجا بمونید، بلکه شام هم ، به شما میدیم
🌹گفتم:شما که به هیچ صراطی مستقیم نبودی؟؟؟چطور راضی شدی؟؟؟
🌹گفت:شما حرفی به من زدی که تا عمر دارم آویزه گوشم می کنم
(من اگه نتونم به داد شما برسم که حکم ناموس من رو دارید ، چطور می خوام از کشورم حفاظت کنم)👌👌
@Revayate_ravi
🌻#محمد چند روز زودتر از کاروان ها میومد به اردوگاه #شهید_باکری خرمشهر
دیدم داره اونجا رو جارو میزنه
گفتم :هنوز که کسی نیومده...
🌻گفت :از ساری که حرکت کردم برام حکم ماموریت زدن
باید حلال باشه
از بیکار نشستن و پول مُفت گرفتن که بهتره
@Revayate_ravi