eitaa logo
سبک شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ کارهای فرهنگی‌وجهادی: @sabkeshohada2 <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
@Sabkeshohada 🌷 🔅 سـربـاز صـاحب زمـان|عج| بودن یعنی همه جـوره خـودت را خـرجـش ڪنی ... 🔻مثـل همیشـه می‌گفت : 🔅 باید صـددرصـد وجـودت را بـرای امـام زمـان|عج|خـرج کنی که او یـار نیمـه تمـام نمی‌پسنـدد همیشه سخت‌ترین کارها را برمیگزید.
🌷جان امام حسین (ع) دعا کن من به عنوان یک با ترکش شهید نشم تا روز قیامت شرمنده نیروهایی که با توپ شده‌اند باشم، دعا کن من هم گلوله توپ💥 نصیبم شود، اگر میخواهی دعا کنی، دعا کن . 🌷چند روز بعد در ٢۴ سالگی اش، درست چند روز قبل از مراسم اش، همان شد که خودش میخواست👌 "تکه تکه" و ، پیکرش را از روی انگشتر هدیه مادر شناسایی کردند😭 🌷تکه ای از را کمی بعد از شهادت و فرستادن پیکر به تهران یافتند و آن تکه را در همان حوالی شهادتش در یکی از روستاهای سرپل ذهاب به سمت پادگان ابوذر دفنش کردند، کنار همان جاده‌ای که "زائران کربلا" از آن میگذرند و خاک اتوبوس ها بر روی سنگ می نشیند.✨ @SABKESHOHADA
مینویسم... هر آنکس که میخواند یا میشنود بداند... شرمنده ام ازاینکه یک جان بیشتر ندارم تا در راه (عج) و نائب بر حقش امام (مدظله) فدا کنم @sabkeshohada ♥️ بخش از وصیت نامه ی شهید
سخی غلامی بعد سه دهه مجاهدت به یاران شهیدش پیوست🕊 پدر شهید مدافع حرم، مجاهد دره پنج شیر افغانستان و مبارز علیه شوروی و طالبان، جزو ۲۲ نفر اول فاطمیون در سوریه و یک جانباز .... سخی فرزند محمد علی ...🌹 @SABKESHOHADA فاتحه ای بخوانید.
این دنیا با تمام زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن🍃 "شهید رسول خلیلی" @sabkeshohada
دائم الوضو حاجی دائم اذکربودوباوضو درجلسه وغیرجلسه زیرلب آرام آرام ذکرخدارامی گفت وبه یاداوبود معتقدبودباوضووطهارت،کارهانورانیت پیدامی کندوبهترپیش می رود کم کم بچه ها هم ازش یادگرفته بودند؛دائم الذکروباوضوبودن را اصلاهمین کارهاش بودکه باعث شدتابچه های اطلاعات وعملیات مثل پروانه دورش بگردند سردارشهیدعلی هاشمی @SABKESHOHADA
میدونے یعنے چے؟! یعنے...↓ •|وقٺے گناه درِ قلبٺ رو میزنہ •|یاد نگاهش بـے افٺے... •|و درو باز نڪنے...🍃 •|یعنے محـــرم اسرار قلبٺ باشہ •|اون اسرارے ڪہ هیچڪس نمے دونہ... •|بین خــودٺ و... •|خــــ♡ـــدا و... •|دوسٺ‌شهیـــ♡ـــدت به یاد شهدا صلوات [ اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفَرَج ]
حاج حسین یکتا: رزمنده‌ای که در فضای سایبر و مجازی می‌جنگی!برای فشردن کلیدها و دکمه‌های کامپیوتر و موبایلت وضو بگیر! و با نیت قربةً إلی الله مطلب بنویس. بدان که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت هستی... @SABKESHOHADA
دوباره خبر رسید . . که یه لاله پر کشید . . 🥀 کوچه مشکی شد برااات . . . #۳مرزبان
عکس طُ میره . . کوچه ب کوچه . . توی قاب خونه هااا طُ یه یاقوتی ... توی تابوتی . . .
|• |•وقتی بهش میگفتیم چرا کارمیکنی میگفت: ای بابا همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش‌بیاد نه مردم @sabkeshohada شهید ابراهیم هادی
التماس دعا🙏🏻
! پ.ن:فکرکنم‌قرنطینه‌فقط‌درهیئات‌ومساجداعمال‌میشه!😒 @sabkeshohada
ッ دلم‌میخواھـدآرام‌صدایت‌ڪنم‌: اللھٌم‌یاشاهـدڪݪ‌نجوۍ○•° وبگویم‌توخودآرامشےومن‌‌بےقرارتو‌…♡
رفقا چرا کانال رو ترک میکنید؟ داریم هزارتایی میشیم و برنامه های خوبی قراره در کانال اجرا بشه؛ 🔱
علمای ما با سیاهپوستان چه برخوردی می کنند پلیس آمریکا چه برخوردی!!!! @SABKESHOHADA اینجاست که تفاوت فرهنگ اسلام و غرب نمایان می شود
یــادت باشــد شهیــد اسـم نیست❌ رســـم است !!! شهیــد عکس📸 نیست که اگـر از دیوار اتاقت برداشتـی فراموش بشـــود  شهیـــد مسیــر است زندگیست❤️ راه است مـــرام است! شهید امتحـان پس داده است  شهیــد راهیست بـه سوی خـــــدا ‌ @SABKESHOHADA
@sabkeshohada خیلی گشته بودیم، نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه به تنش بود. چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد، خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده. خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردم. روی عقیق نوشته بود: « به یاد شهدای گمنام»
یکی از غریب ترین شهدای فاطمیون مجاهد مدافع حرم شهید بوستان قربانی آمد پیشم درخواست مرخصی کرد، گفتم خودت میدونی برادر الان نمیشه چند روز دیگه عملیات شروع میشه ... دیدم شانه هاش شروع کرد به لرزیدن، اشک از چشماش سرازیر شد. گفتم : چی شده ؟ گفت: همین الان باخبر شدم مادرم فوت کرده. گفتم: مادرت کجا زندگی میکرد؟ گفت: افغانستان. گفتم: آخه تو که نمی تونی بری افغانستان. گفت: آخه مادرم جز من کسی رو نداشت و من جز مادرم کسی رو ندارم راضیش کردم نره، مجلسی هم برای مادرش همون جا برگزار کردیم. بعد از اون هر وقت میدیدمش میگفت : فلانی،دعا کن زودتر برم پیش مادرم، آخه میترسم اون دنیا هم تنها باشه هر بار که اینو می گفت غوغایی تو دلم میشد. @SABKESHOHADA راوی یکی از مدافعان حرم
شهدا از خواب و خوراک افتادند تا دنیا خوابمان نکند... و این است معنای مردانگی... ای کاش مردانه قدر مردانگی هایشان را بدانیم .. یاد شهدا با صلوات @SABKESHOHADA
 ‍  می گفت: ستاره خفت، بر می گردم وقتی که سحر شکفت بر می گردم  سر تا سر خاک جبهه را باید گشت دنبال کسی که گفت: بر می گردم  تو سرخ و سپید می شوی می دانم سیبی که رسیده می شوی می دانم  انگار که بو برده ای از باغ بهشت آخر تو شهید می شوی می دانم  ناگاه نویدی آمد و او را برد پرواز سپیدی آمد و او را برد  هر بار که رفت با شهیدی برگشت این بار شهیدی آمد و او را برد! @SABKESHOHADA
 [ ﷽ ] میـدونید... فقطـ دمـ زدن از شـهدا کافۍ نیسـت افتخارمـ نیسـت بایـد زندگیـمان ، حرفـمان،نـگـاهـمان،لـقمہ هایمان ...رفتارمان بـوۍ شهدا بگیرد...  @SABKESHOHADA
 نه خبرنگار بود و نه کارمند اداری و نه نیروی فنی خبرگزاری جمهوری اسلامی، یه مخلص بود. گاهی اوقات مثل رعد و برق بهاری می اومد به بخش اخبار استان‌های خبرگزاری، خوش سیما و خوش اخلاق بود،، برای خونه ی چندتا از مستخدمای خبرگزاری پنهانی یخچال فرستاده بود، مطمئنم این یکی از کارهاش بود و خیلیهاش را کسی نمیدونست. چند روز مونده بود به آغاز عملیات بیت المقدس که با پافشاری خودش عازم منطقه شد،، بهش گفتم، تو برای چی میری، با تبسم زیبایی گفت،، دلم خیلی گرفته‌،، می خوام برم بازش کنم،، مثل همیشه شوخ و بذله گو،،....... بعداز عملیات بیت المقدس،، در راه خیابان بهشت، معراج شهدا، گیج و منگ، به آدم هایی زل زده بودم که از پیروزی عملیات بزرگ بیت المقدس خوشحال بودن،، معراج شهدا ،، چندین تابوت با اسم های مختلف،، اسمش باخط خوانایی نوشته شده بود،، «شهید احمد اخلاص»  باورم نمیشد، ترکش، قلبش رو باز کرده بود،، او گفته بود «دلم گرفته، میرم بازش کنم» با همان تبسم همیشگی در گوشه ای از خلدبرین یزد آرام گرفت. چقدر اسمشو و روحشو و جایگاه ابدیش با هم همخوانی  داشت. «احمد اخلاص» هم مثل دیگر شهدا، برای این دنیا نبود @SABKESHOHADA
✿࿐🌸❈🌸❈🌸࿐✿ 🌱اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه ی خواستگاری به من گفت توی زندگی مون چیزی به اسم قهر نداریم، نهایتا نیم ساعت. 🗿وقتی قهر می کردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت ها کاری می‌کرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم، می‌گفت آشتی، آشتی و سر قضیه را به هم می‌آورد... ⏰اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری ها نبود، میرفت جلوی ساعت می نشست، دستش را می‌گذاشت زیر چانه و می گفت: وقت گرفتم، از همین الان شروع شد! باید تا نیم ساعت آشتی می کردم. ❣ می‌گفت:قول دادی باید پاشم وایستی @SABKESHOHADA 📚 قصه دلبری