eitaa logo
کلام « ساده »
216 دنبال‌کننده
426 عکس
37 ویدیو
10 فایل
کنار سفرۀ فیض إلهی _ نمک گیر کریم أهل بیتم.
مشاهده در ایتا
دانلود
درمانده‌ی هر عاد و ثمودی نشویم محــــتاج عنایت یهـــــــودی نشویم تا کعبه‌ی ما ســمت خراسـان باشد وابســــته‌ی ویزای ســـعودی نشویم تاجیک «ساده»
گشودم به مقابل سحری صفحهٔ قرآن که تلاوت کنم آن لحظهٔ حساس کمی آیهٔ إحساس وگفتم که أعوذ بِربِّ الْفَلَق و ناس، اِله و مَلَکِ ناس در آن صبحِ پُر احساس که شد چشمۀ چشمم پر الماس پیِ خلوتِ دِنجی که کند راحتم از هر غم و رنجی نشستم دلِ غمدیده به کُنجی که نسیمی خنک از مشرقِ ایران به سر و صورت من خورد نسیمی که در آن بوی خدا بود و مرا تا حرم امن رضا برد به همراه نسیمی که درآمیخته‌ با عطر حرم باز دلِ خسته به پرواز درآوردم و آغاز نمودم سفری را که به اعجاز در آن چشم سرم بسته و با چشم دل خویش و خالی شده از ماتم و تشویش شدم راهی دربار کرامت که پی عرض ارادت بزنم بوسه به خاک قدم حضرت سلطان خراسان که به ناگاه مرا هاتفی از غیب صدا زد: که الا حاجیِ حج فقرا حجّ تو مقبول و بوَد سعی تو مشکور که در خانۀ معمور شدی مُحرمِ بیتُ الْحَرَمِ نور صدایی که چنین خورد به گوشم که برآورد به جوش و به خروشم وَ ربود از سر من یکسره هوشم وَ بفرمود بشارت که دلت غرق تولّاست و فرمود که این سینه حریم حرمِ زادۀ موساست دَم و بازدَمش پاکتر از فیض مسیحاست تو گویی که همان کعبه وَ یا مَسجدُالْأَقصٰاست وَ یا دِیْر و کِنِشْت است و کلیساست به هر کیش که باشی به خدا مَأمَنِ دلهاست فراتر ز هَر اندیشه و رؤیاست که با حکمِ روایات و تفاسیر همان جنّت اعلاست چه حالی شود این لحظه از این فاصلهٔ دور که در خاطر خود روبری پنجره فولاد زدم زانو به حکم ادب و دست به سینه : که سلام ای پسر عالیِ اعْلیٰ گل گلشن طاها و جگرگوشهٔ زهرا س سلام ای حرمت خوبتر از عرش معلّیٰ سلام ای همه ایمان وتَوَلّیٰ سلام ای همه تَقْویٰ و تَبَرّیٰ سلام ای سَکرَاتِ مِی و پیمانۀ مولا و الا ای همه آیات خداوند تعالی سلام ای گل خوشبو ألا ای سحر سلسله گیسو سلام ای که به درگاه تو خلقی زده زانو، سلام ای که زند بال ملائک حرمِ اَمنِ تو جارو، دهد صحنِ تو بوی گل آلاله و شب بو، که باشد به خدا حُبِّ تو در روز جزا همچو ترازو، گرفتم به لبم حق حق و هو هو غلام ادبت آمده ارباب پناهم بده ای ضامن آهو منم آهوی حیران و منم عبد پریشان و پشیمان که بی فیضِ حضور تو و بی فیضِ نگاهِ تو مرا نیست قراری ندارم به خدا فصل بهاری ندارم بجز از عبد تو و خادم درگاه تو بودن منِ سودازده کاری امیرم که به عشق تو اسیرم که نام تو بوَد در دلِ غمدیده صفیرم به احسانِ تو گیرم که نموده غم دوری ز تو پیرم بده حاجت من را که میان حرم و صحن و رواق تو بمیرم تاجیک «ساده»
ألسَّلامُ عَلَيْكَ یٰا عَلی بنِ مُوسَی الرِّضا ع شب شعر ســــــلطان عشــــــق با حضور عاشقان و دلدادگان آستان ملک پاسبان حضرت ثامن الحجج ع خواهران و برادران چهارشنبه ۱۴٠۲/۳/۱٠ همزمان با نماز مغرب وعشاء ضلع شرقی مسجد جامع ورامین مضجع شریف امامزاده زید ابوالحسن ع به همّت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ورامین سازمان بسیج هنرمندان ورامین أنجمن أدبی آیینی عصر انتظار مقدم گلبارانتان را به دیدهٔ منّت ارج می نهیم
روز روشن بر شب تاریک ظلمت تاختیم ما زکات عشق را با خون خود پرداختیم ما ورامین را کفن پوشانده و چون کربلا نقطۀ عطفی به تاریخ تشیّع ساختیم «ساده»
نســل ما از نیمهٔ خـــرداد می کوشد هنوز باده از پیمانهٔ ایثار می نوشــــد هــــــنوز خون سرخی که از آن رویید باغ انقلاب در رگ جولان و قلب غزّه می جوشد هنوز تاجیک «ساده»
ما بر ورق ســــینه به فریاد نوشـــتیم از نور خدا در شــــب بیداد نوشـــتیم با همّت ما کوه ستم صفحهٔ خون گشت با تیشۀ اندیشۀ فــــــــرهاد نوشــــتیم آنروز شکســــــتیم قلم هــــای اسارت درمکتب حق، مشق خود آزاد نوشتیم در دفتر تاریخ ز مــــیراث فـــــــریدون از ولولۀ کاوۀ حـــــــــدّاد نوشـــــــتیم با تیغ اهـــــــورایی خود واژۀ حــــــق را بر ســــــینۀ اهــــــریمن و ألحاد نوشتیم شاگرد حسینیم (ع) که در مدرسۀ عشق خط را چه جوان، پیر، چه نوزاد نوشتیم ما مبدأ تاریخ هــزاران سنۀ خـــویش با خــون خود از نیمۀ خرداد نوشتیم تا آمدن منجی موعـــــــود عـــــدالت این خاطره را زنده به هر یاد نوشتیم تا صبح فــــــــرج فلسفهٔ غیرتمان را بر هر وجب، این کشور آباد نوشتیم تاجیک «ساده»
بسمه تعالی چهل و یکمین جلسه أنجمن أدبی آیینی «عصـــــــر انتـــظار» باموضوع: نیمه خرداد و میلاد ثامن الحجج ع به همراه پوشش خبری جناب آقای« محمدرضا اردستانی» از هفته نامه «ندای ولایت» بامداحی : کربلایی محمّدجواد تاجیک زمان: سه شنبه ۱۶ خرداد ماه ۱۴٠۲ ساعت: ۱۸ إلی ۲٠ مکان : ورامین، میدان رازی، فرهنگسرای رازی ورود برای مداحان و علاقه مندان آزاد است.
از پا نشست ، در غم سرخی که باورش... آنقدر سخت بوده که آن لحظه بسترش... دریای غصّه گشت و در آن حال احتضار با چشمهای خون شده آمد برابرش... تا میزبان محفل اُُنس خدا شود با قامتی که خم شده، آنگاه مادرش... با چادری که رشته‌ی هر تار و پودِ آن می‌کرد پشت خاطرِ غمگین مکدّرش... می‌دید باز خاطره ای میخورد رقم بر وارثی دگر که ز بیدادِ همسرش... تشییع می‌شود به میان کنیزکان با هلهله به بام چو جسم مطهرش‌... انداختند زیر چونان نور آفتاب تا مثل نعش جدّ غریبی که بی سرش... می‌سوخت زیر خیمه‌ی خورشید کربلا در پیش چشمهای پر از بهت خواهرش.... یاد آورند ظلـــــمت آل امــــــــیّه را بار دگـــــر به ناله‌ی جانسوز مادرش... تاجیک «ساده»
بسمه تعالی چهل و دومین جلسه أنجمن أدبی آیینی : «عصـــــــر انتـــظار» باموضوع : شهادت جوادالأئمّة علیه السّلام و غـــدیر با پوشش خبری : جناب آقای «مهدی آذرشب» از خبرگزاری «ایسنا» بانوای گرم : حاج حسن حامدی زمان : سه شنبه ۳٠ خرداد ۱۴٠۲ ساعت : ۱۸ إلی ۲٠ مکان : ورامین، میدان رازی، فرهنگسرای رازی ورود برای علاقه مندان آزاد می‌باشد
ای کاش که بعد مرگ، شادم بکنید با نوکری فاطمه (س) یادم بکنید تابوت مـــــــرا به کاظمینش برده خاک در درگاه (ع) جـوادم بکنید تاجیک «ساده»
من بودم و خوف بیابان در دل شب من بودم و فــــــــریادِ واویلای زینب من بودم و هُـــــــرم عطش، آهِ دمــــــــادم خون بود و صحرا بود و آتش، غصّه و غم دیدم تنِ موســـیٰ کنار نیل برخـــــــاک هارونِ او بی دست، بی سر، سینه صد چاک من دیده ام پاییز گلــــــهای بهاری از سوزِ بی آبی به بُستان بیقراری دیدم نشان بوسه بر حلـقومِ بی سر زخم عطــــش بر نازنین گلهای مادر دیدم وداعِ خــــــــواهری را با برادر بایادِ مادر بوسه ای بر زیرِ حـــــنجر من بودم و یک کاروان در کــاروان دل خونی که تازه می چکید از زیرِ مَحمل دیدم جفای ساربان ، انگشت و خاتم بر پیکرِ عـــــــــــریان نورچشم خاتم رأسِ مســـــــیحِ فاطـمه بالای نیزه قرآن شــــنیدم یا رب از آوای نیزه من دیده ام تنهایی شام غـــــریبان بالای نیزه رأس خونین شهیدان من بودم و زخمی که از نو زد شکوفه در کـــــربلای دیگر و بازار کوفـــــــــه من بودم و بزم شراب و داغ و آلام آن چشمهای سرخ خوناشام در شام دیدم جــــفای آل ســـفّاک اُمیّه من بودم و ویرانۀ شام و رقیّه من هستم و زهر شرر ریزی که هر آن یاد آرَدم آن خاطـــــراتِ تلخِ هجران تاجیک «ساده»