eitaa logo
کلام « ساده »
213 دنبال‌کننده
433 عکس
37 ویدیو
10 فایل
کنار سفرۀ فیض إلهی _ نمک گیر کریم أهل بیتم.
مشاهده در ایتا
دانلود
ألسَّلامُ عَلَیکَ یٰا مُحَمَّدٌ الباقِرُ عَلیهِ ألسَّلامُ خیره خیره بسوی عرش خداست چشم ها ، در شکوه آمدنت دیدگان تمام حور و ملک مانده مات وجوه آمدنت نبض بی تاب عالم هستی باحضور تو تندتر می‌زد در زمانی که آفتاب رُخت از افق‌های عشق سر می‌زد جان تازه دمیده در عالم آن نگاه مسیح پرورِ تو راویِ پاکزادی مادر شأن مریم کجا و مادرِ تو! شاعر هستی آفرین جهان نقش عشق تو را زده بر لب اوج تصویر سازیِ آن بود خنده ات روی شانۀ زینب ذاتِ پاک خدای منّان را آینه دار صبر و حِلمی تو آفتاب فضیلت و تقویٰ تیغ بُرّان بطنِ علمی تو آمدی خلق را سَلونی گو تا که میراث مرتضیٰ باشی کاشفِ هر چه سِرِّ نامَکشوف باقرِ علمِ مصطفیٰ باشی دلبرا بوده‌ای چونان لیلا عالمان زمانه چون مجنون طفل نوپای مکتبت آقا صد هزار عالمی چو افلاطون حکمت و صولت و وقارت از خلقتِ فاطمه نشان توست منطق و فلسفه ، اصول و فقه یک نم از علم بیکران توست ای گشوده دوچشم زیبا بر روی تابان سَیِّدُالشُّهَدا همنوای عموی ششماهه کردی عزم قیام کرببلا ای همه عارفان أهل نظر می پرستانِ معرفت نوشت «ساده» را هم عنایتی بنما تا شود عبد حلقه در گوشت تاجیک «ساده»
زمین در تب نشسته آسمان انگار می لرزد نه تنها آسمان ، نه گنبد دوّار می لرزد فضای سامره از بوی عطری ناب لبریز است که یاس دیگری از نیش مشتی خار می‌ لرزد علی دیگری تنها و مظلوم است در غربت تن تاریخ هم از هول این تکرار می لرزد صفای أدعیه روح مناجات است در غربت طنین جامعه در این تن تبدار می لرزد ز بس گرم است بستر، یاربّ از هُرم تبِ هادی زمین هم همنفس با این تن بیمار می لرزد به یاد آن نماز شب ، جسارتهای خصم حق رکوع و سجده و سجّاده و اذکار می لرزد کجا این آیۀ تطهیر و آن بزم شراب آخر سبو در دست آن نامرد بی مقدار می لرزد چنان داغی نهان در سینه دارد از غم مادر که هنگام نظر بر هر در و دیوار می لرزد نه تنها داغ زهرا بلکه یاد غربت زینب دلش با خیمه ها و شعله های نار می لرزد ✍مجتبی تاجیک «ساده»
تا اینکه نماید دل ســـــــــودازده پرواز یا اینکه بگیرد نفــس من دم اعـــــجاز در محــــــفل عشّاق نفیر ســـــخنم را با مرحمت حضرت هادی(ع) کنم آغاز تاجیک «ساده»
بسمه تعالی دعوتید به یکصد و نهمين جلسه «انجمن ادبی عصر انتــــــــــــــــظار» با موضوع : شعرآزاد و اعیاد ماه رجب با نفس : کربلایی حامد کنگرلو زمان : سه شنبه ۱۴۰۳/۱٠/۱۸ ساعت : ۱۷/۳٠ الی ۲۰ کارگاه شعر و فنون ۱۷/۳٠ الی ۱۸/۳٠ (استاد مجتهدی) مکان : ورامین میدان رازی فرهنگسرای رازی شرکت برای عموم علاقمندان آزاد است روابط عمومی انجمن ادبی عصر انتظار
أوَّلَ مٰا خَــــــلَقَ اللّٰه ، پس از نور جلی پیش از آنی که به انجام رســــــــد هر عملی هر چه می خواست خدا مُلک دل آید به حساب همه را ثبت ســــند زد به تولّای علی(ع) تاجیک «ساده»
ألسَّلامُ عَلَیکَ یٰا أمیرالمؤمِنین (ع) تا خانه‌ی حق رنگ میِ کوثر یافت هر ذرّه سوی ساقی این بزم شتافت آنقدر در این غائله بدمستی شد تا جای درِ میکده دیوار شکافت ✍🏼مجتبی تاجیک «ساده»
بسمه تعالی یکصد و دهمین محفل ادبی: «عصر انتظار» با موضوع: میلاد امیرالمؤمنین (ع) بانفس: « کربلایی جواد بالایی » چهار شنبه ۲۶ دیماه ۱۴٠۳ ساعت ۱۸/۳٠ الی ۲٠ کلاس آموزش ۱۷/۳٠ الی ۱۸/۳٠ در فرهنگسرای رازی ورامین برگزار می‌گردد. ورود برای عموم علاقه مندان آزاد می باشد.
با تنِ بی سر، سرِ بر نِیْ تبانی کرده ام تا شکوه لاله ها را جاودانی کرده ام بعد یاران بی برادر در میانِ شهرها از حریم اهل بیتش پاسبانی کرده ام خویش را با نصِّ سرخ [مٰارَأَیْتُ جز حسین] قاریِ آن آیه های آسمانی کرده ام حمل بر دوشم لوای سرخ عاشورائیان با همه احساس ضعف و ناتوانی کرده ام پرچم آغشته در خونِ سپهسالار را باز برپا با همین قدّ کمانی کرده ام آیه های صبر خود را روی کوه طور عشق باعثِ نَسخِ کلام [لَنْ تَراٰنی] کرده ام بر درِ دروازه ها و بر سرِ بازار ها خطبه خطبه کربلا را بازخوانی کرده ام گر چه داغ شش برادر دیده ام یکجا، ولی نهضت خونین آنها را جهانی کرده ام تاجیک «ساده»
بسمه تعالی یکصد و یازدهمین محفل ادبی: «عصر انتظار» با موضوع: شعرآزاد و مدح مولا (ع) بانفس: « حاج احمـدرجبی » باحضور مهندس خزایی ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی جهت هماهنگی برنامه های دهه فجر (عصر شعر انقلاب) سه شنبه ۲ بهمن ماه ۱۴٠۳ ساعت ۱۸/۳٠ الی ۲٠ در فرهنگسرای رازی ورامین برگزار می‌گردد. کلاس آموزش شعر توسط استاد مجتهدی ۱۷/۳٠ الی ۱۸/۳٠ دایر می‌باشد. ورود برای عموم علاقه مندان آزاد می باشد.
درون غار تنهایی نفس در سینه اش محبوس دلش دریای بی پایان، دوچشمش مثل اقیانوس شده غار حرا چون غار کهف آذین به نور حق و مانده جاهلیت همچنان در عهد دقیانوس سراپای وجودش را گرفته اضطرابی نو شنید از دِیر قلب خود به ناگه نغمۀ ناقوس محمّد(ص) بود و پایان شب تاریک و تنهایی و پیش روی چشمانش چراغ روشن فانوس شبی که اُمّی مکّه شده با طرفةُالعینی معلّم بر هزاران مثل افلاطون و جالینوس یتیمی که از این پس تحت فرمانش به در آیند سلاطین بزرگی چون قباد و خسرو و کاووس رسیده بانگ إقرأ بسم ربّک ای رسول حق از این پس بر بشر آید کلام ناب ما قاموس رسوم جاهلیّت را برانداز از همین ساعت به رسم ما بده ارزش به حفظ حرمت ناموس بده مظلوم را یاری به نیروی اهورایی که بهر خواب اهریمن شوی در هر شبی کابوس بده اذن زیارت «ساده»‌ی سرتا به پا تقصیر که نزد گنبد خضرای تو روزی شود پابوس مجتبی تاجیک «ساده»
تنها قفسی مانده پر و بال، شکسته بغضی که فرومانده در این حال، شکسته قَدْقٰامتِ آن نافله هایی که دل شب با قامتی از غصّه چونان دال، شکسته فریادِ غریبی است که چون بخت سیاهی برگشته و در حنجر اقبال، شکسته از سختی زنجیر ستم زانوی عرش و شرح دگر سورۀ زلزال، شکسته سروی که صلابت ز قدش وام بگیرد درمحبس تاریک سیه چال، شکسته فرعون زمان مانده و موساش، ولی حیف اینبار عصا در یم آمال، شکسته سوزانده عطش گرچه لبش، لیک دلش را یاد عطش و غصّۀ گودال، شکسته شلاق یهودی است که چون خاطر زینب دل را ز غم غربت اطفال، شکسته ای "ساده" بگو در عوض مزد رسالت یکبار دگر حرمت این آل، شکسته تاجیک «ساده» امام موسی کاظم (ع)
من آن شمعم که بی پروانه ای در باد محبوسم به طوفان بلای کینه و بیداد محبوسم منم چون طائری دل خسته و پربسته و تنها که در دام جفای بی وفا صیّاد محبوسم به حق، خورشید هستی بخش صحرای حجازم من که در چنگ غروب باطل بغداد محبوسم چنان یوسف گهی افتاده قعر چاهم و گاهی نشسته گوشۀ زندان و بی فریاد محبوسم خلیلم، در مصاف این هُبَلها مانده ام تنها میان آتش نمرود بی امداد محبوسم به لب اِنّا اِلَیْهِ رٰاجِعون و بر لب استشفاء من آن نورم که کرده ظلمت اِلْحٰاد محبوسم منم مهتاب علم و حلم و زهد و عصمت و تقویٰ که پشت ظلمت این ابر استبداد محبوسم همه عمرم به یاد لاله زار کربلا طی شد پیِ پیوستنم بر جمع آن اجساد محبوسم به عمرم غصّه ها بسیار خوردم هر زمان امّا به یاد غصّه های زینب و سجّاد محبوسم الا «ساده» بگو شرح غمم را با دل مردم که در گودال تاری گوشۀ بغداد محبوسم تاجیک «ساده» امام موسی کاظم (ع)