eitaa logo
کلام « ساده »
216 دنبال‌کننده
426 عکس
37 ویدیو
10 فایل
کنار سفرۀ فیض إلهی _ نمک گیر کریم أهل بیتم.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی چهلمین جلسه أنجمن أدبی آیینی «عصــــــر انتــظار» با موضوع: دههٔ کرامت و میلاد کریمهٔ آل اللّٰه س با مداحی: کربلایی مجـید افشــــون زمان: سه شنبه ۲ خرداد ۱۴٠۲ ساعت: ۱۸ إلی ۲٠ مکان: ورامین میدان رازی، فرهنگسرای رازی ورود برای مداحان و علاقه مندان آزاد میباشد.
هدایت شده از کلام « ساده »
بسمه تعالی چهلمین جلسه أنجمن أدبی آیینی «عصــــــر انتــظار» با موضوع: دههٔ کرامت و میلاد کریمهٔ آل اللّٰه س با مداحی: کربلایی مجـید افشــــون زمان: سه شنبه ۲ خرداد ۱۴٠۲ ساعت: ۱۸ إلی ۲٠ مکان: ورامین میدان رازی، فرهنگسرای رازی ورود برای مداحان و علاقه مندان آزاد میباشد.
ما را چه به خرداد و چه دی،ختم کلام است دوران بزن در رو در این ملک تمام است صدبار اگر خون چکد از خاک ورامین این شهر کفن پوش بدنبال امام است تاجیک «ساده»
ای درگهت پناه تمام غزال ها ای انعکاس چشمۀ چشمت زلال ها شمس الشُّموس عالمی و قبله گاه دل منّت پذیر روی جمیلت جمال ها ای هر صدای نغمۀ نقّاره خانه ات آیینه دار صوت اذان بلال ها صدها گره خورد به گره های ابرویت ممکن کنی به گوشۀ چشمی محال ها سلطان عالمی و من اینگونه مفتخر هستم گدای درگه لطف تو سال ها بالاتر از تمامی شاهان عالم است بر سینۀ غلامِ غلامت مدال ها با افتخار حور و ملک فرش می کنند در زیر پای زائر قبر تو بال ها در ازدحام جملۀ حاجات زائران پاسخ دهی به یک یکِ قال و مقال ها ای شرح هشتم از شجر حلم و معرفت سر می زند ز مکتب عشقت نهال ها هر پرتوِ تو را به تماشا نشسته اند در امتداد پرچم سبزت هلال ها ای هر رواقت آینۀ إِهْدِنَاالصِّراط از صحن تو گذشته مسیر کمال ها تاجیک «ساده»
گلبانگ طلـــیعهٔ فَــــرَج می خـــواهیم از حق گذرِ عُسـر و حَـرَج می خواهیم در صدر حوائج فرج مهـــــــدی عج را از درگه ثٰامِنُ الحُجَج ع می خواهیم تاجیک «ساده»
درمانده‌ی هر عاد و ثمودی نشویم محــــتاج عنایت یهـــــــودی نشویم تا کعبه‌ی ما ســمت خراسـان باشد وابســــته‌ی ویزای ســـعودی نشویم تاجیک «ساده»
گشودم به مقابل سحری صفحهٔ قرآن که تلاوت کنم آن لحظهٔ حساس کمی آیهٔ إحساس وگفتم که أعوذ بِربِّ الْفَلَق و ناس، اِله و مَلَکِ ناس در آن صبحِ پُر احساس که شد چشمۀ چشمم پر الماس پیِ خلوتِ دِنجی که کند راحتم از هر غم و رنجی نشستم دلِ غمدیده به کُنجی که نسیمی خنک از مشرقِ ایران به سر و صورت من خورد نسیمی که در آن بوی خدا بود و مرا تا حرم امن رضا برد به همراه نسیمی که درآمیخته‌ با عطر حرم باز دلِ خسته به پرواز درآوردم و آغاز نمودم سفری را که به اعجاز در آن چشم سرم بسته و با چشم دل خویش و خالی شده از ماتم و تشویش شدم راهی دربار کرامت که پی عرض ارادت بزنم بوسه به خاک قدم حضرت سلطان خراسان که به ناگاه مرا هاتفی از غیب صدا زد: که الا حاجیِ حج فقرا حجّ تو مقبول و بوَد سعی تو مشکور که در خانۀ معمور شدی مُحرمِ بیتُ الْحَرَمِ نور صدایی که چنین خورد به گوشم که برآورد به جوش و به خروشم وَ ربود از سر من یکسره هوشم وَ بفرمود بشارت که دلت غرق تولّاست و فرمود که این سینه حریم حرمِ زادۀ موساست دَم و بازدَمش پاکتر از فیض مسیحاست تو گویی که همان کعبه وَ یا مَسجدُالْأَقصٰاست وَ یا دِیْر و کِنِشْت است و کلیساست به هر کیش که باشی به خدا مَأمَنِ دلهاست فراتر ز هَر اندیشه و رؤیاست که با حکمِ روایات و تفاسیر همان جنّت اعلاست چه حالی شود این لحظه از این فاصلهٔ دور که در خاطر خود روبری پنجره فولاد زدم زانو به حکم ادب و دست به سینه : که سلام ای پسر عالیِ اعْلیٰ گل گلشن طاها و جگرگوشهٔ زهرا س سلام ای حرمت خوبتر از عرش معلّیٰ سلام ای همه ایمان وتَوَلّیٰ سلام ای همه تَقْویٰ و تَبَرّیٰ سلام ای سَکرَاتِ مِی و پیمانۀ مولا و الا ای همه آیات خداوند تعالی سلام ای گل خوشبو ألا ای سحر سلسله گیسو سلام ای که به درگاه تو خلقی زده زانو، سلام ای که زند بال ملائک حرمِ اَمنِ تو جارو، دهد صحنِ تو بوی گل آلاله و شب بو، که باشد به خدا حُبِّ تو در روز جزا همچو ترازو، گرفتم به لبم حق حق و هو هو غلام ادبت آمده ارباب پناهم بده ای ضامن آهو منم آهوی حیران و منم عبد پریشان و پشیمان که بی فیضِ حضور تو و بی فیضِ نگاهِ تو مرا نیست قراری ندارم به خدا فصل بهاری ندارم بجز از عبد تو و خادم درگاه تو بودن منِ سودازده کاری امیرم که به عشق تو اسیرم که نام تو بوَد در دلِ غمدیده صفیرم به احسانِ تو گیرم که نموده غم دوری ز تو پیرم بده حاجت من را که میان حرم و صحن و رواق تو بمیرم تاجیک «ساده»
ألسَّلامُ عَلَيْكَ یٰا عَلی بنِ مُوسَی الرِّضا ع شب شعر ســــــلطان عشــــــق با حضور عاشقان و دلدادگان آستان ملک پاسبان حضرت ثامن الحجج ع خواهران و برادران چهارشنبه ۱۴٠۲/۳/۱٠ همزمان با نماز مغرب وعشاء ضلع شرقی مسجد جامع ورامین مضجع شریف امامزاده زید ابوالحسن ع به همّت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ورامین سازمان بسیج هنرمندان ورامین أنجمن أدبی آیینی عصر انتظار مقدم گلبارانتان را به دیدهٔ منّت ارج می نهیم
روز روشن بر شب تاریک ظلمت تاختیم ما زکات عشق را با خون خود پرداختیم ما ورامین را کفن پوشانده و چون کربلا نقطۀ عطفی به تاریخ تشیّع ساختیم «ساده»
نســل ما از نیمهٔ خـــرداد می کوشد هنوز باده از پیمانهٔ ایثار می نوشــــد هــــــنوز خون سرخی که از آن رویید باغ انقلاب در رگ جولان و قلب غزّه می جوشد هنوز تاجیک «ساده»
ما بر ورق ســــینه به فریاد نوشـــتیم از نور خدا در شــــب بیداد نوشـــتیم با همّت ما کوه ستم صفحهٔ خون گشت با تیشۀ اندیشۀ فــــــــرهاد نوشــــتیم آنروز شکســــــتیم قلم هــــای اسارت درمکتب حق، مشق خود آزاد نوشتیم در دفتر تاریخ ز مــــیراث فـــــــریدون از ولولۀ کاوۀ حـــــــــدّاد نوشـــــــتیم با تیغ اهـــــــورایی خود واژۀ حــــــق را بر ســــــینۀ اهــــــریمن و ألحاد نوشتیم شاگرد حسینیم (ع) که در مدرسۀ عشق خط را چه جوان، پیر، چه نوزاد نوشتیم ما مبدأ تاریخ هــزاران سنۀ خـــویش با خــون خود از نیمۀ خرداد نوشتیم تا آمدن منجی موعـــــــود عـــــدالت این خاطره را زنده به هر یاد نوشتیم تا صبح فــــــــرج فلسفهٔ غیرتمان را بر هر وجب، این کشور آباد نوشتیم تاجیک «ساده»