✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
✅ قلمی سزاوار مدح است
که برای هدایت بنویسد،
ضلالت را ذلیل کند،
نادیدنی ها را در سطور، دیدنی کند
و در برخورد و اصطکاک با محیط، صریرش به خروش آید...
🌺سلام
از اینکه با فانوس همراه شدید،
سپاسگزارم.🌺 علی فراهانی
🚦 راهنمای مطالب موجود:
👈#سبک_زندگی
📒#مکتب_سلیمانی
📘#امر_به_معروف_نهی_از_منکر
👈 #تربیت
📒#یادداشت_تدبری
📒#یادداشت_انتقادی
📒#یادداشت_تحلیلی
📒#یادداشت_گزارشی
📘 #تربیت_کودک
📗 #تربیت_دینی
📙 #تربیت_سیاسی
👈#داستانک
📘#طنز_سیاسی
📙#طنز_تربیتی
👈#مروارید_مشکی
👈#دلنوشته
✒️#یادداشت_آموزشی
👈 #لحظه_ای_درنگ
📕#درنگی_بر_قرآن
📘#درنگی_بر_حدیث
📗#بصیرت_افزایی
👈 #مناسبتهای_مذهبی
◀️#فاطمیه
👈 #مناسبتهای_ملی
📗#نه_دی
الحمدلله رب العالمین
https://eitaa.com/M_AliFarahani
ابن شهر آشوب می گوید: روزی امام حسن عسکری علیه السلام به حاضران فرمودند: آیا می دانید که مادرم فاطمه سلام الله علیها، چرا «زهرا» نامیده شدند؟ حاضران عرض کردند:چه بهتر که خودتان بفرمایید!
امام علیه السلام فرمودند: چون صورت مادرم در روز همانند خورشید و هنگام غروب همچون ماه و در دل شبها چونان ستارگان آسمان بر جدم علی، تابان بود، از این جهت او را زهرا و درخشندهرو نامیدند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ای دست ناسپاس!
چگونه فرمان اربابت را قبول کردی که بر رخسار تابان زهرا سلام الله علیها فرود آیی؟
یک دست او بر دست حسن و در دست دیگر، کاغذ فدک بود، دستی مقابلت نبود که بی شتاب، تاختی؟
آیا دردت نیامد که این قدر با سرعت بر صورتش نشستی؟
گیرم که جرأت پاره کردن سند فدک را داشتی، جرأت آتش زدن در خانه او را از کجا بافتی؟
از رفیق بدتراز خودت، پای اربابت، نگویم که صورت زهرا از فرود تو کوفته شد و طفلش، محسن، از پرتاب آن پای بی شرف کوبیده شد... .
#فاطمیه
#درنگی_بر_حدیث
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1765408858C7a31089d11
ابن شهر آشوب می گوید: روزی امام حسن عسکری علیه السلام به حاضران فرمودند: آیا می دانید که مادرم فاطمه سلام الله علیها، چرا «زهرا» نامیده شدند؟ حاضران عرض کردند:چه بهتر که خودتان بفرمایید!
امام علیه السلام فرمودند: چون صورت مادرم در روز همانند خورشید و هنگام غروب همچون ماه و در دل شبها چونان ستارگان آسمان بر جدم علی، تابان بود، از این جهت او را زهرا و درخشندهرو نامیدند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ای دست ناسپاس!
چگونه فرمان اربابت را قبول کردی که بر رخسار تابان زهرا سلام الله علیها فرود آیی؟
یک دست او بر دست حسن و در دست دیگر، کاغذ فدک بود، دستی مقابلت نبود که بی شتاب، تاختی؟
آیا دردت نیامد که این قدر با سرعت بر صورتش نشستی؟
گیرم که جرأت پاره کردن سند فدک را داشتی، جرأت آتش زدن در خانه او را از کجا بافتی؟
از رفیق بدتراز خودت، پای اربابت، نگویم که صورت زهرا از فرود تو کوفته شد و طفلش، محسن، از پرتاب آن پای بی شرف کوبیده شد... .
#فاطمیه
#درنگی_بر_حدیث
#یادداشت_تحلیلی
صریر قلم
https://eitaa.com/joinchat/1765408858C7a31089d11