دیریست بیشتر وقت خود را در خانه میگذرانم...
از برخوردهای با این و آن کاستهام
اگر یارانم مثل درخت بید خانهٔ ما کمحرف بودند، هر روز به دیدنشان میرفتم
گاه یک قطره آب که روی دست ما میافتد، از همهٔ دیدارها زندهتر است..
_سهرابسپهری
🌹هشتم ذی الحجه(یومالترویه)
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ
قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
از كعبه رو به كرببلا ميكندحسين
و آنجا دوباره كعبه بنا ميكندحسين..
@Shahadat1398🕊
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
میتونم بگم داشتم می دویدم بسمتش اونقدر تند میرفتم.. وقتی رسیدم دم در تا چشمم به ضریحش افتاد گفتم عزی
#دلشکستهامادلداده..
....نمیدونم چقدر گریههام طول کشید ولی احساس سبکی خاصی داشتم.. احساس میکردم توی بغل آقا امامحسنعسکریـم.. اشکم بند نمیومد ، اصلا اشک نبود تمام صورتم خیس بود و یک ریز چشمام که زول زده بود به مزار آقا، میبارید..
مادروپدرامامزمان.. عمه جانشون و پدربزرگشون آقا امام هادی(علیهالسلام)..
همین حال چشمامو بارونیتر میکرد.. تمام دلم پیش امامزمانم بود.. شاید خرده بگیرید ولی احساسش میکرد و بازم بابا صداش میزدم.. 😭
گاهی زیرلب ناخودآگاه این شعرو میخوندم:
امامزمان تو روضه بخوان
کز این غم هجران نمانده توان
به هم زدهای زمین و زمان، کجای جهانی امید جهان؟
از این غم دوری بگو چه کنم
تو ماندی و اشک غروب و سحر، بدیده نشستی و خونِ جگر
گرفته دلم برای دلت، که هستی عزادار داغ پدر
به غیر ِ صبوری بگو چه کنم
دارد دنیا دنیا، چشمام دریا دریا
آقا صحرا صحرا می گردی
داری یک دنیا غم، خسته از این عالم
هر روز هرشب هر دم پر دردی
بدون شما کجا بروم؟، بیا که شبی کربلا بروم💔😭
نگاهی بکن به خواهش من
اجازه بده #سامرا بروم
یه گوشهی سرداب بشینم و بس..
بشینم و دم بگیر دلم، ترانهی یابنالحسن همه دم
به نالهی عشق به حرمت اشک
تو خلوت رازِ شبای حرم
یه شب تو رو تو خواب ببینم و بس..💔😭
قرار بود تا بعد نماز ظهر سامداباشیم..
رفتـم سمت سرداب.. دونه دونه پلهها بوی نرگس میومد..😭 باور نمیشد این بو رو احساس میکنـم.. از عمق جان نفس میکشیدم و عطر و هوای سرداب رو به ریههام میکشیدم.. و چشمام و آروم و قرار نداشت.. اشک پشت اشک بود ولی دلم نمیخواست حلوی بقیه زائرا گریه کنم.. خودمو رسوندم به سرداب و وایسادم به نماز.. مثل همیشه که تو حال خرابم پناه میبرم به نماز اونجاهم دلم میخواست پناه ببرم نماز..
حالا چی بخونم؟
گفته بودم چو بیایم غم دل باتو بگویم...آقاجونم، مهربونم، دردت بجونم..
دورکعت نماز عشق بخونم؟ یا نماز زیارت؟ یا هدیه؟ چی دلمو آروم میکرد؟ نمیدونستم.. فقط دلم میخواست نماز بخونم و سر نماز اشکام بیاد..😭
حال غریبی بود.. حال عاشقانهای که هر زمان و هرجایی گیر نمیاد..
بوی گل نرگس داشت دیوانهام میکرد..
قامت گرفتم و دورکعت نماز امامزمان(عج) خوندم.. تنها چیزیکه تو حال به ذهنم رسید..
اشکام بدرقه هر کلمهاش که بود که میخوندم..😭 اما تو سلام نماز انگار معجزه شد.. حالم یهویی آروم شد.. اونقدر آروم که نسیم خنک سرداب رو بصورتم احساس میکردم.. دل دادم به دل آقام.. باهاش حرف زدم، درد دل نه ، حرف زدم.. دلم نمیومد از دردهام براش بگم. از دلتنگی و دوری خودش گفتم.. ازاینکه مدتهاست ندیدمش.. از اینکه خیلی ازش فاصله گرفتم.. از اینکه همه زندگیم بود و من از غافل شدم.. از اینکه احساسش میکردم اما نمیتونستم ببینمش😭😭😭
از چشمام گلایه کردم که اونقدر پاک نیستند که ببینمش..😭 میدونستم اونجاست.. احساسش میکردم ..پاشدم و دنبالش گشتم.. با نگاهم با دلم.. اما نمیتونستم ببینمش.. صداش کردم.. اما نمیتونستم جوابش رو بشنوم.. دلم میخواست برم یه گوشه بشینمو به حال بدخودم زار بزنم.. 😭😭😭 به حال چشمایی که نمیتونه آقاشو ببینه..😭
بوی عطر نرگس هنوزم میومد و همین کمی آرومم میکرد..
بااینکه پراشک بودم ولی آرومتر از هر زمانی بودم..
باید میرفتیم ناهار.. چاره نبود.. بعضیها خسته و گرسنه بودند.. طبق آدرس حاجی رفتیم بسمت مهمانسرای حرم.. برنج بود و خورش لوبیا قرمز.. بااینکه کم بود ولی برکت و مزه عجیبی داشت.. خیلی مزه خوشی داشت.. اولش همه غر میزدن که چرا کمه؟! ولی آخرش هر کسی راضی و با خدایاشکرت اینم تبرکی خاصِ آقا، از سرمیز بلند میشد و آروم میرفت بیرون.. نمیدونم چرا با سید خندمون گرفته بود و هر کسی که بلند میشد بیاختیار نگاهش میکردیم.. دوست داشتیم بخندیم.. بلندبلند و ته دل.. نمیدونم چرا!! شاید بخاطر سبکی و حال خوبی که داشتیم بود.. شاید بخاطر اینکه تو کشور خودمون تو حرم #امامرضا(ع) سر یدونه برنج دعواست ولی اینجا به راحتی و بااحترام رزقمون بود.. نمیدونم دلیلش چی بود.. فقط میدونم حالمون خوب بود..
تا اذان چیزی نمونده بود.. رفتم نشستم توی حیاط حرم زیر سایهبونها و منتظر اذان شدم..
صدای اذان که طنین انداز شد حالم شبیه یک پرنده بود توی حرم واسه پرواز.. کبوترای حرم هم عاشق بودند و هرجا دلشون میخواست مینشستند.. شبیه کبوترای امامرضا(علیهالسلام) نبودند شاید بخاطر همین دلم رفت بقیع..
دوباره نماز لازم شدم.. ایستادم و همزمان با اذان قامت بستـم و دورکعت نماز زیارت خوندم.. چه لذتی داشت.. گرما و نسیم کمرنگی که بصورتم میخورد به همراه سکوت خاص حرم باعث میشد بیشتر توی حال خودم فرو برم و دل بدم به آسمون.. آسمونی که رنگ آبیش عجیب بود و ابرهای پراکندهاش رویاییش کرده بود.. باتموم شدن اذان نمازمنم تموم شد..
بعد از نماز ظهروعصر باید سریع برمیگشتیم که بریم #کاظمین..
غم سنگینی تمام وجودم رو گرفت.. احساس میکردم از وطنـم قراره جداشم در حالیکه نمیدونم باز قسمتم میشه بیام یانه!!
رفتم کنار #ضریح.. حالم بد شده بود و باز اشک چشمام راه خودشون رو پیدا کرده بودن.. اینبار دیگه التماسون رو نکردم.. دلم میخواست همونجا جون میدادم.. شاید اگر عشق دوباره دیدن کربلا نبود نمیتونستم دل بکنـم.. همیشه #وداع برام مثل جون کندن بوده.. اصلا بنظر من هیچ لحظهای سختتر از لحظه وداع نیست..
من مونده بودمو یه ضریح و یه دل که داشت میترکید و نمیخواست ازاونجا بره.. دلم میخواست جام بذارن یا تو حرم ساعتها گـم بشم و هیچکس دنبالم نگرده..💔
ولی چاره نبود انتظار بقیه زائرا توی اون گرما واسه یک نفر حقالناس بود و باید میرفتم..
دستم رو بااشک از دستای خنک ضریح جدا کردم و یک قدم اومدم و ده قدم گریه کردم..😭 جلوی در ورودی آخرین نگاه ملتسم رو به ضریح کردمو و گفتـم اگر زنده موندم این نشه آخرین دیدارمون.. خودت که میدونی من هیچکسی رو ندارم و بد شکستـم..💔
گفتـم: چون چاره نیست میروم و میگذارمت، ای پاره پاره تن بخدا میسپارمت..💔
نمیدونم چطور برگشتم فقط وقتی بخودم اومدم که اتوبوس نشسته بودمو از پنجره دنبال گنبد طلایی آقا میگشتـم.. آخرین نگاهـم به گنبد قفل شد و بغضم چنگ مینداخت به گلوم و مبخواست پارهاش کنه.. نا نداشتم، چشمام رو بستم و خودم رو توخیالـم توی حرم غرق کردم..💔💔💔
#ادامهدارد...
هدایت شده از |•• شَیٖبُالخَضیٖبْ ••|💔
سلام رفقا امروز فردا ، هرکسی هرجا بود و هرکجا رفت این حقیر رو از دعای خیرش فراموش نکنه.. ممنون🌹
همه جمـعاند ولی جایتـو خالیست هنوز
کاشبودی و کسی دور و برم جمع نبود..
#امامزمان
••
بعد از آن داغ که در طاقت، این شانه نباشد
جمعهای نیست
که حرفِتو در این خانه نباشد
@Shahadat1398🕊
..کسانی به امام زمانشان خواهند رسید که اهل سرعت باشند، والا تاریخ کربلا نشان داده که قافلهی حسینی معطل کسی نمیماند.
سیدِشهیداناهلقلم،مرتضیآوینی
@Shahadat1398🕊
هدایت شده از |•• شَیٖبُالخَضیٖبْ ••|💔
اعمال مهم شب و روز عرفه❤️
#عرفه
التماس دعا و دعای فرج #امام_زمان 🌸🌿