eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
7.6هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
1_19128392.mp3
3.48M
🎶🎶نماهنگ امام رضایی ام قربون کبوترات یه نگاهی ام بکن به زیر پات 😭😔 ✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 دستت را میگذاری روی نقطه وجودت 💗 یک گمشده آهسته شروع میکند به جوانه زدن🌱... می کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا میشود😍... بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور امام رضا😌 و احساس تازگی اندیشه های خسته ات را فرا میگیرد... زیر لب زمزمه می کنی یا غریب الغربا حواست به من هست⁉️ دلتـ❤️ را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی به ضریح ...   🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در #آخرین اعزام خود در( دیماه ۹۲) به یکی از دوستان نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او #بی‌بازگشت است🚫 و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای #محل_تدفین خود بود. #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در #آخرین اعزام خود در( دیماه ۹۲) به یکی از دوستان نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او #بی‌بازگش
5⃣2⃣5⃣ 🌷 🔰 ۹۲ می‌خواست برود . گفتم: ببین برای یکنفر جا دارید⁉️گفت: می‌آیی؟ گفتم: آره. گفت: دو سه روز مهلت بده، می‌دهم. 🔰طول کشید؛ فکر کنم بعد بود که زنگ زد ☎️و گفت جور نشد😔. گفت برای خودش هم مشکلی پیش آمده که نمی‌تواند برود. پرسیدم چرا جور نشد؟ گفت: رفتن مشکلی نیست🚫؛ هیچ طوری جور نشد، از طریق بچه‌های می‌رویم؛ بچه‌ها گفته‌اند تو تا مرز بیا ما از آنجا می‌بریمت کربلا 🔰ولی مشکلی برایم پیش آمده، شاید نتوانستم بروم شاید هم با یک دیگر رفتم. گفتم: در هر صورت مرا هم در نظر داشته باش👌. قولش را داد و من تا چند روز مرتب به زنگ ‌زدم📞 اما به هر دلیلی در نهایت نه برای من، نه برای محمودرضا جور نشد🚫 که برویم😞. 🔰محمودرضا بیست و هفت روز بعد از ، در روز میلاد پیامبر اعظم (ص) از قاسمیه‌ به دیدار سالار شهیدان (ع) رفت و من همچنان جا ماندم که ماندم😔. 🔰مجلس بود که یکی از پای منبر بلند شد آمد توی گوشم گفت: مداح می‌پرسد رفته⁉️ جا خوردم😟. ماندم چه بگویم. 🔰گفتم: نه❌ نرفته بود. وقتی آن شخص رفت، جمله یاد جمله اهل قلم افتادم که در پایان‌بندی برنامه «حزب الله» از مجموعه ، با آن صدای معطر🎵 می‌گوید: 🔰« عاشق کربلاستـ❤️ و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها؛ نه❌، حرم حق است و هیچ‌کس را جز (ع) راهی به سوی حقیقت نیست🚫…» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بنازم #چشمِ سبزش را ڪه لبریز از میِ ناب است تو گویی عکسی از #جنّت درونِ دیده در #قاب است😍 . . . #شهید_علاء_حسن_نجمه #همیشه_دوستت_دارم_دوست_شهیدم🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنـــوشتـــــــــه📝... #طلاییـــــه سه راه شهادت 🕊 حسین خرازی دست بریده💔 جای عجیبــی است طلاییـ
#شهید_حسين_خرازی 🌷 مي‌دانم در امر #بيت_المال امانتدارخوبي نبودم😔 و ممكن است زياده‌روي كرده باشم، خلاصه برايم رد مظالم كنيد و #آمرزش بخواهيد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ای شــهـید دلمـــ💔 گرفته😞 روحـــم پـــژمـــرد صــــبـــر و طــاقـــتــم بــه ســرآمــــد😔 ... از گذشـتــــه ها و از آینـده ها بیمناکـــم... تنها تســلی ام آب دیــده اســتــــ اشـکـــی کـه تقـــدیم میکنــم😭 ... آبی کـــه با آن دل خــود را شستــشــو مــیدهــم 💖 و بـــا ایـــن وسیلــه درونی خـــود را تسـکـین میبخـشـــم 👌... از آتش درونی خــود میکــاهــم و بـرای لحـظـه ای ضـمیــر مــی یــابـم ... 😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
زیبایی رمز ماندگاریست💫 و سادگی رمز #زیبایی … #شهدا چه ساده و زیبا بودند🌷 #شهید_بابک_نوری_هریس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🖊نام : کانال کمیل 👥 تعداد اعضا: 300 شهید ✅مدیر کانال: شهیدابراهیم هادی کانالی #متفاوت با سایر کان
داشتیم با موتور🏍 می رفتیم که موتور سواری جلوی ما پیچید وبا اینکه #مقصر بود ،هو کرد و بی احترامی . من دوست داشتم #ابراهیم با آن بدن قوی ای که داره پائین بیاید و جوابش را بدهد😡. ⚡️ولی ابراهیم با آن #لبخندی که به لب داشت در جواب عمل او گفت: سلام. خسته نباشید. موتور سوار عصبانی یکدفعه جاخورد😦. #شهید_ابراهیم_هادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
داشتیم با موتور🏍 می رفتیم که موتور سواری جلوی ما پیچید وبا اینکه #مقصر بود ،هو کرد و بی احترامی .
6⃣2⃣5⃣ 🌷 💠درخواست نصحیت عارفی از یک   🔹سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور🏍 از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان در حرکت بودیم. (شهید ابراهیم هادی)عقب موتور نشسته بود. 🔸از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا⛔️! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه !‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم✅. 🔹با ابراهیم داخل یک خانه🏡 رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد شدیم. چند نفری نشسته بودند. با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم✋ و در گوشه اتاق نشستیم. 🔸صحبت حاج آقا با یکی از تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره‌ای خندان😊 گفت: راه گم کردی، چه عجب این طرف ‌ها! 🔹ابراهیم سر به زیر نشسته بود☺️. با ادب گفت: حاج آقا، وقت نمی‌کنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت می‌کردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب می‌شناسد👌 حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. 🔸وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود☺️. 🔹سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو نکنید. خواهش می‌کنم این طوری حرف نزنید⭕️ بعد گفت: ما آمده بودیم شما را کنیم. انشاء‌الله در جلسه هفتگی خدمت می‌رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی👋 کردیم و به بیرون رفتیم. 🔸بین راه گفتم: ، تو هم به این بابا یه کم نصیحت می‌کردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره😁!‌ با پرید توی حرفم و گفت: چی می‌گی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی⁉️گفتم: ، راستی کی بود!؟ 🔹جواب داد: این آقا یکی از خداست. اما خیلی‌ها نمی‌دانند. ایشون بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن 📕 محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بوده. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ای دوست یادت نرود #اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز🍂🍁 برایت #آرزوهای_خوب دارد😍 #با_شهـــــدا🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh