eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰مسلمان و شیعه شدن یک #مسیحی توسط #حاج_عمار 💢بعد از #شهادت حاج عمار وارد مقر قبلی‌اش شدم. رزمنده ا
4⃣4⃣9⃣ 🌷 💠 ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید محمدخانی با تکفیری‌ها👹 🔰یکی از 📞 تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بیراه بگویم. (شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن❌ 🔰گفتم: پس چی بگم به اینا⁉️ گفت: «بگو اگه شما ، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می زنید💥 باید وسط فرود میومد...» 🔰سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما ؟ گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها👹 رو از بیرون کردیم. ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از بیرون کردیم. ما👥 لشکری هستیم از لشکر ✊ 🔰هدف نهایی ما🎯 مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی اول مسلمون ها است. بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت . 🔰بعد از ظهر همان روز #۱۲نفر از تکفیری‌ها تسلیم🏳 ما شدند. می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک ساخته اند.». 📚کتاب «عمار حلب» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺🍃 دستم ‌نميرسد بہ بلنداے چيدنت بايد بسنده‌ کرد بہ روياے ‌ديدنت من جَلدِبام خانہ ی خود مانده‌ام‌
2⃣9⃣0⃣1⃣ 💠 عاشقانه شهدا 🌷نشست رو به رویم.خندید و گفت:《دیدید آخر به دلتون نشستم!》 من که همیشه بودم حالا زبانم بند آمده بود. 🌷خودش جواب خودش را داد:《رفتم ، یه دهه شدم. گفتم حالا که بله نمیگید، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه. نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت:اینجا، جاییه که می تونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنند و بهتون بدن. نظرم شد.دو دهه دیگه بستم که برام خیر شید! 》 🌷روزی موقع خرید جهیزیه، خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کرد و پرسید: 《این عکس کدوم شهیده؟》 خندیدم که 《این هنوز شهید نشده، شوهرمه!》 🌷[ بعد از شهادتش ] شب سختی بود.همه خوابیدند اما من خوابم نمیبرد. دوست داشتم پیام های تلگرامی اش را بخوانم. بعد از این مدت که به تلگرام وصل شدم، واای خدای من، چقدر پیام فرستاده بود! 🌷یکی یکی خواندم: خندیدی و بر گونه ی تو چال افتاد/از چاله درآمدم دلم افتاده به چاه تنها این را میدانم که دوست داشتنت، لحظه لحظه زندگی ام را میسازد و ذره ذره وجودم را مرا ببخش و با لبخندت بهم بفهمان که بخشیده ای مرا، که من هرگز گریه ات را ندارم 🌷قبل از رفتن خیالم را کرده بود. مطمئن بودم این آدم قرار نیست به مرگ طبیعی بمیرد.خیلی تکرار میکرد اگه شهید نشی، میمیری آخرین پیام هایش فرق میکرد: این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است/سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت وقتی میمیرم هیچ کسی به داد من نمیرسد الا حسین/ای مهربان تر از پدر و مادرم 🌷پیامم به دستش نمیرسید.نمیدانستم گوشی اش کجاست، ولی برایش نوشتم:《نوش جونت! دیگه ارباب ، دیدی آخر مارک دار شدی!》 📚بخش هایی از کتاب 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ناگفته‌هایی از روایت فتحِ دلی با قصه دلبری... 👈تحول در بانویی با خواندن زندگی نامه شهید مدافع حرم د
🔻همسر شهید: ✨برای خواندن شب کاری به من نداشت، اصرار نمی‌کرد با هم بخوانیم. ✨خیلی نبود که بخواهم بگویم هرشب بلند میشد برای تهجد، نه، هروقت امکان و فضا مهیا بود، از دست نمی‌داد. ✨گاهی فقط به همان نماز شفع و وتر اکتفا می‌کرد، گاهی فقط به یک سجده. کم پیش می آمد مفصل و با اعمال بخواند. ✨می‌گفت: «آقای بهجت می فرمودند: اگه بیدار شدی و دیدی هنوز اذان نگفتن و فقط یه به جا بیاری که سحر رو بیدار شدی، همونم خوبه!» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh