eitaa logo
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
1.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
14.6هزار ویدیو
28 فایل
براي بهترين دوستان خود آرزوي شهادت کنيد .. 🌷شهيد سيد مجتبي علمدار🌷 لینک ناشناس payamenashenas.ir/Shahid_Alamdar #تأسیس؛1398/1/12
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 حامد جوانی که شهید شد وادی رحمت تبریز و قطعه مدافعان تا صبح⛅️ شلوغ بود ، آن روزها هم ایام رمضان🌙 بود ، به صادق گفتم : بیا یه نیمکت درست کنیم تا پدر و مادر حامد جوانی که میان سر مزار شهیدشون سر پا نمانند و مهمان های حامد هم بتونن بشینن. صبح تو لشکر بودیم که دیدم زنگ📞 زد ، خودش نیمکت رو از ضایعات میله هایی که جمع کرده بود ، جوشکاری و رنگ کرده بود و صندلی حاضر بود برای انتقال و نصب در مزار شهید .... از پشتکار صادق خیلی تعجب کردم😳 ؛ گفتم صادق جان الان هوا گرمه و همه روزه ایم عصر تو خنکی هوا ببریم نصب کنیم. عصر زنگ زدم که بریم برای نصب و در جوابم گفت : بردم تنهایی نصبش کردم تو اون گرما خودش برده بود جاشو کنده و سیمان کاری کرده بود و حالا قسمت این شده که مهمونای مزارش هم از نیمکتی که خودش با دست های خودش ساخته استفاده میکنند. آخه صادق مهمون نواز بود. رفتید وادی رحمت، روی اون نیمکت بنشینید، اونو صادق برا شما که مهمونش باشی درست کرده . . 🍃 🌷 🌷 💜 ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
!! 🌷در شوش ١٥ نفر به سختی زنده مانده بودیم که عراقی‌ ها بعضی‌ ها را تیر خلاصی می‌ زدند و بعضی را اسیر می‌ گرفتند. آن لحظه ‌ای که داشتند بلندم می‌ کردند که همراهشان بروم، لباسم را درآوردم انداختم کنار، وقتی ما را از آنجا بردند همان شب ایران می‌ آید و آنجا را پس می‌ گیرد. 🌷در این چند ساعت رزمنده‌ ای لباس من را می‌ پوشد و در درگیری با عراقی ‌ها بر اثر برخورد تیر به پیشانی ‌اش شهید می‌ شود. گویا این رزمنده شبیه من هم بوده و کسی که می‌ آید پیکر او را به عقب ببرد، وقتی به چهره ‌اش نگاه می‌ کند از شباهت او با من فکر می‌ کند که من هستم و با چیزهایی که در جیب لباسم پیدا می‌ کند، مطمئن می‌ شود!! 🌷من چهارم فروردین اسیر شدم و ٨ روز بعد در شهریار برایم مراسم تشییع جنازه و ختم برگزار کردند در صورتی که زنده بودم. هنوز هم من نمی‌ دانم چه کسی لباسم را پوشیده و هنوز به درجه شهادتی که او گرفت و من نگرفتم غبطه می‌ خورم.... راوى: آزاده سرافراز جانباز محسن فلاح ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💫🏴کلام شهید... اســیر بازی دنـیا نشیم، بخـندیم به این بازی و باصاحب بازی #معامله ڪنیم که مـعامله‌ای سراسر ســـود است... #شهیدحسین_خرازی #اللهم_عجل_لوليك_الفرج #اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
...! 🌷یکی از مشکلات عملیات در هور این بود که دشمن با کمین هایی که در هور ایجاد کرده بود، با کوچک ترین حرکتی که از طرف بچه ها صورت می گرفت، مانند اثر رفت و آمد قایق ها و یا حرکت غواص ها که نی ها را به صدا در می آورد، دشمن پی به حرکت ما می برد. 🌷این مشکل در شب های عملیات صد برابر می شد، چون حرکت و رفت و آمد آن همه غواص و قایق قطعاً در هور برای دشمن ایجاد حساسیت می کرد. 🌷اما در شب عملیات «عاشورای ٤» امداد الهی عجیبی اتفاق افتاد. و آن این بود که همزمان با حرکت غواصان و موج اول (اولین گروه عمل کننده) ناگهان تمامی قورباغه ها و موجودات هور با همدیگر شروع به سر و صدا کرده و حساسیت ها را خنثی کردند! 🌷این امداد عجیب طوری بچه ها را دلگرم کرد که غواص ها – که در مواقع عادی آرام فین می زدند تا در جریان آب تغییر ایجاد نشود – در آب شیرجه می رفتند!
.... 🌷من و آقا محمد رفتیم بازار واسه‌ی‌خرید. من دو تا شال خریدم. یکیش شال سبز بود. یه روز محمد به من گفت: اون شال سبزت رو می‌شه بدی به من؟ گفتم: آره که می‌شه! 🌷تو هر مأموریتی که می‌رفت؛ یا به سرش می‌بست یا دور گردنش می‌نداخت. تو مأموریت آخرش همون شال دور گردنش بود که بعد شهادت برام آوردن.... 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مدافع حرم محمدتقی سالخورده راوی: همسر شهید خانم سیده نرگس قاسمی کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
ما مشق غـم عشق تو را خوب ننوشتيم اماتـوبکش خٓط به خطای همه ی ما.. 🌹🍃 💐🕊 🌹🍃 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 کانال علمداران عشق @Shahid_Alamdar