eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب‌ های خود می‌نویسد: «روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟ 🔻زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد. 💠گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! 👌شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره ‌اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که چهره‌ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود. 🌷چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.» ✅چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه‌ امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده‌ آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند. 🆔 @ShamimeOfoq 🌼
🌸 همنشینی با هوا پرستان 💠 امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند: 🌿 هم نشینی با هواپرستان، ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند. ✍️ نهج البلاغه، خطبه 86 🆔 @ShamimeOfoq
❓با توجه به این که در هر ماه قمری، بعضی از روزها قمر در عقرب است، آیا برگزاری مراسم ازدواج در این روزها اشکال دارد؟ ✅ در ایام قمر در عقرب، اجرای صیغه عقد نکاح، کراهت دارد، اما برگزاری مراسم اشکال ندارد. ✍🏻 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، استفتائات بهمن 1399. 🆔 @ShamimeOfoq
🥀 اگر بعد از شستن صورت ، از بینی خون بیاید آیا وضو صحیح است؟ 🌷 وضو صحیح است، اگر مقدار آن بیش از یک بند انگشت باشد باید برای نماز آن را تطهیر کند. 🆔 @ShamimeOfoq
❓ روستایی دو جاده دارد، یکی به طرف شهر ۱۹ کیلومتر و دیگری ۲۲ کیلومتر است، اگرشخصی موقع رفتن از طرف ۱۹ کیلومتر برود و موقع برگشتن از طرف ۲۲ کیلومتر برگردد، نماز او به صورت تمام است یا شکسته؟ ✅ با توجه به اینکه برای تحقق مسافت شرعی مسیر رفت باید کمتر از چهار فرسخ (۲۰.۵ کیلومتر) نباشد، نماز تمام است. ✍🏻 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری. 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 تمام تجملات زندگی یک مدیر اسلامی 🌿 همسر شهید: منزلی که در دزفول در آن زندگی‌‌‌‌ می‌‌کردیم، قبلاً مرغداری بود! واقعاً مرغدانی بود. کمی پول داشتم که با آن دو تا کاسه و بشقاب و استکان و یک قوری خریدم و آوردم. رختخواب هم نداشتیم؛ یک پتو توی ماشین بود؛ آن را آوردیم و به جای رختخواب پهن کردیم. همه‌‌ی اسباب و اثاثیه مان همین بود. تا این که من مریض شدم و سینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام درد گرفت. آن وقت حاجی رفت و یک بخاری گرفت و آورد. بعد هم چند تا ظرف نسوز (تفلون) خریدیم. مدتی هم در اندیمشک در خانه‌‌های سازمانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بودیم که پر از عقرب بود، آن روزها حدود بیست و پنج عقرب در آن خانه کشتیم! 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 از محبّت خارها گل می شود 💠 مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی): 🌿 وقتی محبّت باشد، از محبّت خارها گُل می شود. اگر چیز ناخوشایندی هم در همسر وجود داشته باشد، وقتی محبّت بود، آن چیزهای ناخوشایند، به کلّی رنگ می بازد و محبّت همهی چاله ها را صاف می کند. 🆔 @ShamimeOfoq
💨 از باد لذت ببرید 🔻 هرگز باد را از دست ندهید. هر وقت که باد آمد سریع در مسیرش قرار بگیرد و دستها را باز کرده و چشمان خود را ببندید در تصور خود پرواز کنید و به هر جا که می خواهید بروید آرام و سبک بال. آرامش در همین نزدیکی است. 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 مادر پاک 🍃 خلیفه دوم، گاهی شب ها از منزل بیرون می رفت. شبی صدای زنی را شنید که از دخترش می خواست شیر گوسفندان را برای فروش بیشتر، با آب مخلوط کند، اما دختر از این کار امتناع می کرد. وقتی که مادر از روی تمسخر گفت: خلیفه ما را نمی بیند. دختر گفت: خدای خلیفه که ما را می بیند. خلیفه به پسرش عاصم گفت: تحقیق کن تا او را برایت خواستگاری کنیم. بعد از تحقیق، متوجه پاک بودن دختر شدند. ازدواج که صورت گرفت، خداوند دختری به آنها داد که ام عاصم نام نهاده شد، این دختر با عبدالعزیز بن مروان ازدواج کرد. خداوند پسری به نام عمر بن عبدالعزیز به آنها عطا کرد. عمر بن عبدالعزیز وقتی به خلافت رسید، سب امیرالمؤمنین علیه السلام را ممنوع کرد، فدک را به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها برگرداند و وقتی که به این کار او اعتراض می کردند می گفت: حق با حضرت فاطمه سلام الله علیها است. 📚 [بحارالانوار، ج 23، ص 295] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 مراحل عملی تهذیب نفس 🍃 مربیان اخلاق و ارباب سلوك، برای تهذیب نفس و حركت از نقص به سوی كمال، هفت مرحله را ذكر كرده اند. این مراحل بنابر آنچه در كتاب چهل حدیث حضرت امام خمینی رحمت الله علیه آمده است، عبارتند از: یقظه، تفكر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه و تذكر. 👈 مرحله اول تا سوم گذشت. 🔹 مرحله چهارم: مشارطه 🔸 مشارطه كه آن را معاهده نیز می گویند، عبارت است از شرط و تعهد انسان بر ترك معصیت و پایبندی به عهد و میثاقی كه در این خصوص بسته است. در قرآن كریم بر التزام به تعهدات كه بالاترین آنها تعهد به خداست، تأكید فراوان شده است؛ از جمله: 🌺 أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ [1]، 🌺 وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً [2] 💠 حضرت علی علیه السلام می فرماید: 🌿 «هرگاه بر كار نیك عزم كردید، بدان عمل كنید.» [3] 💠 حضرت امام رحمه الله در مشارطه گفتاری دارد كه بخشی از آن چنین است: 🌿 مشارطه آن است كه در اول روز مثلاً با خود شرط كند كه امروز برخلاف فرموده حق تبارك و تعالی، رفتار نكند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است كه یك روز خلاف نكردن امری است خیلی سهل و انسان به آسانی می تواند از عهده آن بر آید... . [4] 👈 ادامه دارد... 📚 [1]. سوره نحل، آیه 91 [2]. سوره اسرا، آیه 34 [3]. تصنیف غرر، ص 476 [4]. چهل حدیث، ص 8 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 چشمهای بی بها 🍃 آنچه سبب بی بهایی چشم ها می شود، بی محابایی آنهاست، یعنی شناختن حریم ها و مراعات نکردن حقوق شخصی دیگران و ورود به قلمرو ممنوع. چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهی است و ارزش آن برابر باکل وجود و جان آدمی است، تا آنجا که اگر کسی دو چشم دیگری را کور کند، دیه کامل یک انسان بر عهده او است. ✍️ (رساله نوین، امام خمینی، ج 4، ص 285) 🍃 و دیه یک چشم، به قدر نصف دیه انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه کند و به خانه ها و عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه کند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بی ارزشی چشم ناپاک را می رساند که بی اذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران می شود و مرتکب گناه می گردد. 💠 فتوای حضرت امام قدس سره چنین است: 🌿 «دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ یا چیزی به طرف او پرتاب کند و ضمانی هم بر او نیست. حتی اگر به درون خانه هایی دور، با ابزاری (مثل دوربین قوی) نگاه کند، مثل آن است که از نزدیک نگاه کند. نگاه به درون خانه کسی از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.» ✍️ (تحریر الوسیله، امام خمینی، ج 1، ص 492) 🍃 این حرمت شکنی برای چشم های ناپاک، نهایت حرمت گذاری برای حقوق شخصی در زندگی خصوصی انسان هاست. 📚 (برشی از کتاب اخلاق معاشرت استاد جواد محدثی) 🆔 @ShamimeOfoq
👌 اگر می‌خواهیم ایران ساخته شود ...🇮🇷 🔻 دور و برمان پر شده از اجناس بیگانه. از ظروف پخت و پزمان گرفته تا کفشی که پا می‌کنیم و خودکاری که دست می‌گیریم. وقتی صحبت از خرید تولید ملی میان می‌آید، بهانه‌ها ردیف می‌شود. خیلی‌ها کیفیت پایین کالای داخلی را بهانه می‌کنند و بعضی‌ها کلاسِ اجناس غربی را، غافل از اینکه «اگر می‌خواهیم ایران ساخته شود، راهی جز خرید کالای ایرانی نداریم.» 💠 مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای مدظله العالی: 🌿 «گاهی می گویند فلان چیز، کیفیت خارجی را ندارد؛ اشکال ندارد؛ اگر می خواهیم کیفیت پیدا کند، باید کمکش کنیم. [اگر] کمک بکنیم، کیفیتش هم بالا خواهد رفت و الا روز به روز تنزل پیدا خواهد کرد.» 📚 بیانات در دیدار رییس جمهور و اعضاء هیات دولت، تیرماه 94 🆔 @ShamimeOfoq
⁉️امشب از خدا می پرسم: خدایا چرا باید اول هر کاری بسم الله بگوییم ؟ 🔆خدا می گوید: می‌دانی «بسم الله الرحمن الرحیم» یعنی چه؟ «بسم الله الرحمن الرحیم» یعنی به نام خداوند بخشنده مهربان. بسم الله گفتن، یک جور کمک خواستن از من است. وقتی تو کاری را با نام و یاد من شروع می کنی انگار به من می گویی خدایا در این کار به من کمک کن. انگار به من می گویی خدایا !من را تنها نگذار. انگار به من می گویی، خدایا! در این کار هر خطر و ضرری را از من دور فرما! ✍🏼خدایااجازه/ غلامرضا حیدری ابهری/ نشر جمال 🆔 @ShamimeOfoq
گفتگوی بچه ها با خدا🌈 خدای خوبم سلام. خدایا مادربزرگ من را روی پاهایش می نشاند موهایم را ناز می کند و برایم آواز می خواند. پدربزرگ با من شوخی می کند و فوتبال بازی می کند. وقتی در بازی زمین می خورم به من کمک می کند. پدربزرگ کتاب مطالعه می کند و مادربزرگ دوست دارد شام بپزد. من خیلی دوستشان دارم. خدایا از تو می خواهم این دو را همیشه برای من نگهداری🙏🏼 🆔 @ShamimeOfoq
⁉️⁉️پرسش ها، پرسش ها ⁉️شما چطور می توانید (دانایی) را دوست داشته باشید؟ ⁉️آیا چیزی به اسم دانایی وجود دارد؟ ⁉️آیا شخص دانایی را می شناسید؟ ⁉️اگر جواب شما بله است چطور فهمیدید که او دانا است؟ ⁉️آیا امکان دارد که ما از دانایی بدمان بیاید؟ ⁉️آیا تفاوتی بین دانستن و یاد گرفتن وجود دارد؟ ⁉️چگونه می توانیم آن چیزهایی را که می دانیم به روش خوبی به کار ببریم؟ ⁉️پرسش ها چه سرو کاری با فلسفه دارند؟ ⁉️وقتی تو چیزی را می دانی چطور از آن آگاه می شوی؟ ⁉️چطور می فهمید که می دانید؟ ✍🏼باشگاه فلسفه برای کودکان/نشر پرسش 🆔 @ShamimeOfoq
⁉️در محل کار باید چه لباسی بپوشیم؟ نوع لباس به محل کار بستگی دارد مثلا: بعضی ها مانند مهمان داران هواپیما، پرستاران، باید لباس مخصوصی بپوشند، ماموران پلیس، نظامی ها و... در بعضی جاها کارمندان روپوش و کلاه دارند. مثل پزشکانی که در بیمارستان ها و کارگرانی که در کارگاه های ساختمانی کار می کنند. در بیش تر شرکت ها و اداره ها کارمندان مرد کت و شلوار می پوشند. در کشور ما خانم ها روپوش و شلوار و مقنعه یا روسری دارند. یادت باشد هر کاری انجام می دهی بهتر است لباس راحت و مناسب بپوشی. ✍🏼کسب و کار/رویا خوئی/نشر محراب قلم 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 امانت نه طعمه 1️⃣ بودجه‌‌ی سپاه کردستان زیر دستش بود، امّا خودش در بدترین وضعیت مالی کار‌‌‌‌ می‌‌کرد. یک بار که با هم آمدیم تهران، سرش را انداخت پائین، گفت: «پونصد تومن پیشِت هست بدم به مادرم؟» 2️⃣ رفتیم و پول مداوای بروجردی را که از هلی کوپتر سقوط کرده بود گرفتیم. خیلی ناراحت شد؛ نشست حساب کرد و همه‌‌ی آن پول را پس داد. 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 در محضر خدا هستید 💠 امام خمینی رحمة الله علیه: 🌿 مقدرات کشورتان را به دست کسانی بدهید که برای کشور شما مفیدند از حیث سیاست، از حیث اقتصاد، از حیث همه چیز. اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسی نفهمد، خدا هست، خدا می‌داند و می‌بیند، شما در محضر خدا هستید هر جا هستید. 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 کالْجَبَلِ الرّاسخْ 🍀 در زمان جنگ زمانی که آیت الله ‌خامنه‌ای رییس جمهور بودند، روزی ایشان در حال ایراد خطبه‌‌‌های نماز جمعه بودند که دشمنان با برنامه ریزی قبلی، بمبی را در محل برگزاری نماز جمعه منفجر کردند. بلافاصله پس از انفجار، معظّم له دست را بالا آوردند و خطبه‌‌ها را ادامه دادند. طمأنینه و آرامش ایشان، نشان از آن داشت که این صحنه، هیچ تاثیری در شکستن روحیه بلند آقا نداشته است. مردم نیز با متانت و صبر، فوراً نظم جلسه را برقرار کردند و خطبه‌‌‌های نماز جمعه‌ی ایشان، همچنان ادامه یافت، گویا هیچ حادثه‌ای رخ نداده بود، در صورتی که در آن لحظه، عدّه‌ای شهید و بدن هایشان قطعه قطعه شده بود و مردم نظاره گر پیکرهای تکّه تکّه شده‌ی آن‌‌ها بودند. آن صحنه، از صحنه‌‌‌های به یادمانی و جاویدان انقلاب اسلامی است. ✍️ ‌‌حجت‌الاسلام محمدی عراقی، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
😊آن را پس بگیر امیرمومنان دختر کوچکی را در بازرا دید که گریه می کرد. او خدمتکار یکی از اهالی آن شهر بود. امام از او پرسید: چرا گریه می کنی؟ او گفت: این خرمافروش یک درهم خرما به من فروخته است اما اربابم گفت که آن را نمی خواهد حالا خرمافروش آن را پس نمی گیرد. امام پیش خرمافروش رفت و فرمود: خرمایت را پس بگیر و یک درهم این دخترک را پس بده. او که کاره ای نیست! خرمافروش که امام را نمی شناخت حضرت را به عقب هل داد. کسی به وی گفت: آیا این اقا را می شناسی؟ گفت: نه آن بنده ی خدا گفت: ایشان امیرمومنان هستند. در آن زمان حضرت علی(ع) رئیس حکومت بود. مرد خرمافروش حسابی ترسید. خرما را از دخترک پس گرفت و یک درهمش را به او برگرداند و به امام گفت: دوست دارم از من راضی شده باشید. امام فرمود: من فقط وقتی از تو راضی می شوم که حق مردم را به آنان بدهی. 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 داستان مردی که شبیه زنان بود و در حمام زنانه کار می کرد تا اینکه کارش به توبه کشید و به توبه نصوح معروف شد 🌷 نصوح مردی کوسه و بی ریش با چهره ای زنانه بود. او در حمام های زنان به کار مشغول بود و به خصوص دختر شاه را دلاکی می کرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می کرد و هم ارضای شهوت. گر چه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار میل به شهوت، او را به ادامه کارش تشویق می کرد. روزی نصوح طبق روال همیشگی در حمام زنانه مشغول کار بود که ناگهان قیل و قالی بلند شد و در آن میان زنی جار زد که یکی از مرواریدهای گوشواره دختر شاه گم شده است. درب حمام را ببندید و نگذارید کسی خارج شود تا حاضران بازرسی شوند. نوبت به نَصوح رسید، چون مى دانست که اگر تفتیشش کنند، کارش به رسوایى کشیده خواهد شد، به خاطر همین هم حاضر نشد که تفتیشش کنند و فرار کرد و خود را در میان خزانه حمام پنهان کرد. همین که دید مأمورین براى گرفتنش به خزانه وارد شدند و فهمید که دیگر کارش تمام است، به خداى متعال از ته دل توجه عمیقى نمود و از روى اخلاص از کرده هاى خود توبه کرد و دست حاجت به درگاه الهى دراز نمود و از او خواست که از رسوایى نجاتش دهد و گفت: خداوندا گرچه بارها توبه ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاریتت این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم. به مجرّد اینکه نصوح حال توبه و استغفار پیدا کرد و از کرده خود پشیمان گشت، ناگهان صدایى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که مروارید پیدا شد. زنانی که به او ظنین بودند نزدش آمدند و عذرخواهی کردند. او در این واقعه عیناً لطف و عنایت خداوند را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت ... 📚 کتاب قصص التوابین میرخلف زاده با تلخیص، و برداشتی از مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 2228 به بعد 🆔 @ShamimeOfoq